پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

جزوه کمک آموزشی پرورشی-تکنیکهای موفقیت(۱)

 

 

 

جزوه کمک آموزشی و پرورشی  

 

 

تکنیکهای موفقیت(1) 

 

 

سرگروه پرورشی شهرستان قدس 

 

 

تهیه کننده:بهمنی

 

 

جزوه کمک آموزشی پرورشی-تکنیکهای موفقیت(۱) 

درس اوِِل  

راه های رسیدن به موفقیت
مقدمه: قبل از شروع بحث لازم است اشاره ای به مفهوم موفقیت و ابزارهای آن کنیم. سپس به فرق علاقه و استعداد ب‌پردازیم و بعد ابزارهای درونی و بیرونی موفقیت مورد بحث قرار خواهد گرفت.
موفقیت(SUCCESS)
مفهوم موفقیت یک امر نسبی (از فرد تا فرد از فرهنگ تا فرهنگ، و از مکتب جهان بینی و ایدئولوژی، تا مکتب فرق دارد) و یک امر تشکیکی (یعنی ممکن است شخصی نسبت به گذشته اش موفق باشد ولی در عین حال مراتب بالاتری از موفقیت را در پیش دارد که البته این امر بیشتر در امور اخلاقی و ارزشی مثل کمال، علم خواهی بیشتر نمود دارد) است. در فارسی واژهای مترادف آن ظفر، پیروزی و کامیابی و... است.
ابزار موفقیت
موفقیت محبوب عمومی بشر است. همه افراد بشر در هر رشته و مقامی که هستند به دنبال وسیله، ابزار و راه رسیدن به موفقیت هستند؛ ولی افراد بشر دریافتن این وسیله یکسان نیستند، افرادی که هیچ واقع بینی ندارند و درک صحیحی از روابط علی و معلولی حوادث ندارد، بحث شانس و بخت را به میان می‌کشند، برخی دیگر وسیله موفقیت را در عوامل موجود خارجی جستجو می‌کنند. ولی در میان عوامل خود (استعدادها، علائق، حوصله و پشتکار و ...) را فراموش می‌کنند. برخی موفقیت را به نبوغ نسبت می‌دهند، یعنی فکر می‌کنند تنها عامل موفقیت نبوغ است و گمان می‌کنند مثلا فلان مخترع ظرف چند روز یا چند ساعت به فلان کشف رسیده، ولی از پشتکار، صبر و تحمل سختیهای راه آنها بیخبرند. الکساندر هامیلتن میگوید: مردم به من نابغه می‌گویند، من از نبوغ خود خبر ندارم، فقط می‌دانم شخص زحمتکشی هستم. دانشمند بزرگ فرانسوی پاستور، شعار زندگیش کار بود.
[1]
فرق استعداد و علاقه
از جمله عواملی که برای رسیدن به موفقیت حیاتی است استعداد و علاقه است. هر کاری را که انسان بتواند (استعداد بالفعل و بالقوه) آنرا بهتر و عالیتر انجام دهد در آن استعداد دارد. و هر کاری و امری که با شور و شعف و لذت و بدون خستگی انجام دهد را بدان علاقه دارد. گاهی ممکن است استعداد باشد (حس شعری) و علاقه نباشد (شعر نگفتن و انگیزه آن را نداشتن) بیشتر مواقع انسان با استعداد متوسط و یا کمتر از آن ولی با علاقه بالا و پشتکار به موفقیتهایی نایل می‌شود، اما اگر هر دو _ استعداد و علاقه _ در یک امر باشند، موفقیت چند برابر خواهد بود.
[2]
برای رسیدن به موفقیت توجه و به کارگیری ابزارهای درونی و بیرونی بسیار مهم است. عمده این شیوه ها از زندگی افراد و الگوهای موفق جوامع به دست آمده، کسانی که خود شاهد موفقیت را در آغوش خود لمس کرده‌اند. در ذیل به این ابزارها اشاره می‌کنیم:
الف. ابزارهای درونی فرد:
ابزارهای درونی ابزارهایی هستند که خداوند در نهاد انسان قرار داده و انسان وظیفه دارد از آنها به بهترین نحو برای رسیدن به کمال استفاده کند:
1. خواستن موفقیت: اولین قدم خواستن خود فرد است. انسان اگر به طور جدی خواهان امری باشد دنبال راهکارها می‌رود و با پشت سرگذاشتن سختیها به آن می‌رسد.
2. نیاز و انگیزه: دو اهرم روانی هستند که به انسان قدرت، پویایی و حرکت می‌بخشد و انسان را به سوی هدف (موفقیت) می‌کشانند. گاهی انسان می‌تواند در خود ایجاد انگیزه و نیاز کند مثلا آن را وظیفه و مسئولیت دینی خود بداند که انجام ندادن آن عقاب دارد یا با افراد موفق معاشرت کند و تصمیم خود را به دیگران بگوید، به موفقیت‌های خود پاداش بدهد و تنبلیهای خودش را تنبیه و جریمه کند، مثلا مطالعه نکردم، سه ماه از پول تو جیبیم صرف نظر می‌کنم و از کلمات تاکیدی مثبت استفاده کند، مثلاً بگوید من می‌توانم، من خسته نمی شوم، خدا همراه من است.
3. پرهیز جدی از تاخیر: هر گاه تصمیم گرفتید کاری را انجام دهید، بلافاصله قدمهای اولیه را معقولانه بردارید. مطمئن باشید آن فردایی که می‌گویید نخواهد آمد، همین الان را غنیمت بشمارید.
4. تقویت اراده: عزم و اراده و اعتماد به نفس خود را تقویت کنید. از خوردن غذاهای پرچرب و انرژی زیاد پرهیز کنید. ورزش و تمرین را جدی بگیرید. از طبیعت لذت ببرید. با تقویت بعد معنوی (نماز، توسل و...) بر بعد غریزی خود مسلط شوید تا اسیر خواسته های مزاحم نشوید، اعتماد به نفس داشته باشید و بدانید که انسان دارای نیروهای بیکران است.
5. نظم در امور فردی و اجتماعی و برنامه ریزی
[3]
1 _ 5. دفتر مخصوص برنامه ریزی داشته باشید تا ساعات مفید و غیرمفید خود را محسوستر ببینید و برنامه خود را به متخصصها نشان دهد.
2 _ 5. از دو طرح بلند مدت (رسیدن به هدف) و کوتاه مدت (ساعات کار، مطالعه، رفع موانع فعلی) استفاده نماید.
3 _ 5. در برنامه ریزی خود امور مهم را مقدم بشمارید.
4 _ 5. بر برنامه خود کنترل و مراقبه داشته باشید و در صورت خارج شدن از برنامه، سریع اصلاح کنید و از سستیهای خود نگذرید. هر روز و هر هفته محاسبه کنید و ارزیابی کنید که موفق بودید یا نه.
5 _ 5. توجه داشته باشید که مانعها و پیشامدها توجه و تمرکز شما را به هم نزند. عمده توجه و انرژی خود را به مشکل گشایی و حل آن اختصاص دهید و در آن مضطرب نشوید. اضطراب زیادی کار شما را مختل می‌کند.
6 _ 5. در ساعات خود به صرف انرژی اهمیت زیادی بدهید.
[4] تماشای زیاد تلویزیون، گردشهای نامناسب، جلسه های طولانی غیر علمی عمده انرژی شما را صرف می‌کند. در موقع نشاط به اصل برنامه خود بپردازید و در اوقات دیگری انرژی خود را شارژ کنید (تفریح، طبیعت، حمام آب گرم، تغذیه مناسب با کیفیت، خواب متناسب، ورزش ملایم نشاط بخشند).
6. استعدادیابی: با توجه به تمرکز کاری خود در گذشته، علایق، اهمیت دادنها، بررسی دروس مورد علاقه و نمرات آنها استعداد خود را به دست آورید. گاهی مواقع شکست موجب استعدادیابی می شود، همانگونه که مثلاً می‌گویند شکسپیر به خاطر فقر دزدی کرد، وقتی به زندان افتاد، شعری در مذمت ظلم حاکم گفت و همان جا متوجه ذوق شعری خود شد و یا هجرتهای او از زن و فرزندانش اگرچه تلخ بود، اما شیرینها به همراه داشت (رنجها گنج آورند). شکست مقدمه پیروزی است. از سختی ها نباید ترسید. باید بدانیم که از پس هر سختی، آسایش و راحتی است. (إن مع العسر یُسرا).
7. تمرکز بر موضوع:
[5] نقش ذره بین را در تمرکز نور و سوزاندن ایفا می‌کند. با حوصله و صبر از پراکنده کاری به شدت دوری کنید. حضرت می‌فرمایند: کار کمی که دوام داشته باشد از کار زیاد ملال آور برتر است. حوصله و صبر به قول شهید مطهری درکارهای بزرگ دخالت زیادی دارد. از شاخه به شاخه‌ای دیگر پریدن مانع موفقیت است. مردم در اختراعها اول چیزی که به ذهنشان خطور می‌کند نبوغ، هوش و فکر بلند مخترع است. فکر می‌کنند با نبوغ می‌توان ظرف چند روز یا ساعت به موفقیت رسید. و هیچ متوجه یک رکن اساسی در موفقیت یعنی حوصله زیاد نیستند. صفات بد اخلاقی (حسد، کینه، غیبت، ...) سلامت روانی و ذهنی و حتی جسمی ما را به هم می‌زند و مانع تمرکز می‌شود؛ چرا که این صفات بد دائماً با صفات عالی انسانی ما که اصلاحگر هستند، در جنگ روانی می‌باشند (صفات عالی مثل فطرت الهی، وجدان، دل و عقل) و حتی گاهی این امر به صورت سردرد، زخم معده و ... بروز می‌کند.
8. مستقل و خلاق بودن: انسان نباید شخصیت زده باشد، باید حرف دیگران را به دلیل و تفکر، تحلیل و بررسی نمود، حتی افراد مورد علاقه خود. باید خلاق بود یعنی همیشه نباید دنبال رو بود، از شکستهای دیگران درس گرفت. باید شجاعت و شهامت داشت؛ چه بسا به خاطر احتمال خطر نامعقول ازکارهای خوب و اهداف عالی باز ماند.
[6]
9. حفظ تعادل در ابعاد شخصیت: تعادل امری است که در زندگی بسیار ضروری است. انسان دارای دو بعد ملکوتی و جسمانی است و اسلام به تغذیه هر دو بعد توجه و تاکید دارد، عدم ارضای معقول و مشروع هر کدام می‌تواند مصیبت آور باشد. البته چون که اصل و جوهره انسان روح اوست، باید به آن توجه بیشتر شود و این بعد باید بر جسم (غرائز و نفس اماره) غلبه داشته باشد و این یعنی حقیقت اراده، چون بی ارادگی بیشتر با غلبه غرائز (شهوت، پرخوری، خواب، تنبلی و...) نمود پیدا می‌کند. پس باید با نماز، ادعیه، نیایش، تامل در خلقت، انفس و آفاق و نعمتها بعد روحانی خود را قوی نمود و غرائز را بطور مشروع ارضاء کرد، عدم تعادل رشد سرطانی شخصیت و انحراف را به همراه دارد.
[7]
10. حذف عادت های پست: باید عادتهای بد را حذف کنید و خود را به کارهای خوب، با تکرار و تمرین عادت دهید. بهتر است برای عادت حذف شده، جایگزین بگذارید).
11. مرد عمل بودن: عاقل باشیم نه عالم فقط، عاقل عالم به تجزیه تحلیل می‌پردازد و به دانسته های خود عمل می‌کند، ولی عالم مثل طوطی محفوظات را در ذهن انبار می‌کند و جلوی خلاقیت خود را می‌گیرد.
[8]
12. غنیمت شمردن فرصتها: حضرت علی _ علیه السلام _ می‌فرمایند: فرصت‌ها را غنیمت بشمارید که مثل ابر گذرا هستند. از گذشته درس و عبرت برای خود بگیرید (افرادی که دائما در گذشته و خاطرات آن و آینده و حوادث و... آن سیر می‌کنند از سلامت روانی برخوردار نیستند). توجه به نشاط جوانی، توجه به عدم مشغله های زندگی قبل از کار و ازدواج، استفاده از دوستان اهل مطالعه، توجه به الگوهای سالم موفق و هجرت لازم از وطن برای ارتقاء ....
13. لیست موفقیتها و توجه به نقش کلمات در موفقیت: لیستی از موفقیتهای کامل و نسبی از گذشته خود تهیه کنید و با نگاه به آنها به تواناییهای خود اعتماد کنید. به کلماتی که به کار می برید عنایت داشته باشید، به جای گفت «بدبخت شدم» بگوید صدمه دیدم، به جای گفتن کار تمام شد و بیچاره شدم، بگوید: از وقت می‌توانستم بهتر استفاده کنم. از دوستانی که دائماً آیه یأس می خوانند و منفی بافی اند به شدت پرهیز کنید. نسبت به موفقیت دیدگاه مثبتی داشته باشید تا از یأس و درنتیجه تنبلی و شکست در امان باشید.
14. توکل به خدا: در هر کاری بعد از تصمیم گیری و اراده قاطع، باید به خدا توکل کرد و قدم های استوار برای رسیدن به هدف برداشت.
ب. ابزارهای خارج از فرد
1. الگوهای موفق و عینی: به الگوهای زنده اطراف خود توجه کنید، راز موفقیت آنها را جستجو کنید. البته به تفاوتهای فردی توجه داشته باشید. گاهی برخی شیوه ها مخصوص و منحصر به فرد یک نفر است. از شیوه های عمومی موفقیت کمک بگیرید.
2. مطالعه زندگی نامه افراد موفق: بهتر است کتابهای افراد موفق و ویژگیهای شخصیتی را آنها به طور مداوم هر چند اندک مطالعه کنید.
3. دوستان کوشا، مثبت اندیش و متعادل (جسمی و روحی) انتخاب کنید، از دوستان تنبل منفی اندیش فاصله بگیرید.
4. با توجه به استعداد و علاقه خود، به الگوهای مثبت عشق بورزد. ارادت و عشق به الگوهای زنده بر شیوه کار شما حتی حالات شما اثر می‌گذارد و شما را همانند او می‌کند.
5. از شانس و اقبال تعریف جدیدی ارائه دهید:
[9] تلاش زیاد همراه با فکر صحیح = موفقیت و شانس
6. در انتخاب شغل دقت کنید (مفید، استعداد، علاقه). در انتخاب همسر کوشش کنید به معیارهای کاری و ارزشی شما نزدیک باشد و شما را در امر موفقیت و هدف کمک کند.
7. آموختن شیوه ها: (شیوه های هر کاری را از اساتید مجرب و کتابهایشان بخواهید) ندانستن شیوه هر کار مثل مطالعه، یعنی دقت هدردادن، یعنی لقمه دور سر چرخاندن و دانستن یعنی راه میانبر.
8. به رقابت و مقایسه مثبت توجه کنید؛ چرا که در دستورات دینی ما هست که در کارهای خوب نسبت به یکدیگر پیشی بگیرید و یا خودتان را با معیارها و الگوهای صالح تطبیق و مقایسه دهید، رقابت منفی (حسد،...) سلامت روحی _ روانی و جسمی ما را به هم می‌زند و به تمرکز که رکن بسیار مهمی است، در موفقیت لطمه وارد می‌کند. باید از فنون ارتباط سالم و سازنده با دیگران (سلام، تبسم، عدم تحقیر، صدا زدن اسم که خصوصیترین امری است که از اول زندگی با آنها بوده و... استفاده کنید.
نکته: برای موفقیت خود و جامعه خود حرکت از درون (موفقیت شخصی) به بیرون (موفقیت عمومی) بسیار حائز اهمیت است، چرا که این فرد است که جامعه را می‌سازد و جامعه یعنی آحاد جامعه.
نکته پایانی: لازم به تذکر است که باید همه این راهکارها را در کنار هم دید تا تعادل در تمام ابعاد شخصیت و استعدادها را به هم نزنیم و استفاده بیشتر از بحث ببریم. دیگر اینکه به گفته بزرگان و افراد موفق اخلاص و توسل به اهل بیت _ علیهم السلام _ نمک موفقیت است. کمااینکه در کتابها و حکایات و عنایات اهل بیت به آنها اشاره شده است. دیگر اینکه باید با تامل و تفکر به موفقیت دنیوی و اخروی حرکت صورت گیرد؛ پس باید دنبال موفقیتهای لذت آور و پایداری بود که کمال آور هم هستند (از خوشگذرانیهای مقطعی صرف نظر نموده و یا حساب ویژه برای صرف وقت و انرژی برای آنها در نظر نگرفت).
منابع کمکی:
1. تکنولوژی موفقیت، حیدر محمدی، نشر هستی نما.
2. رمز پیروزی مردان بزرگ، مؤلف آیت الله جعفر سبحانی، انتشارات اسلامی.
3. خود سازی، ابراهیم امینی، انتشارات شفق.

[1] . نگارش، حمید، رمز موفقیت، شهید مطهری، موسسه فرهنگی انتشارات امام عصر، با تغییر و اضافه، ص 98. [2] . عرفانی فر، داریوش، اخلاق موفقیت در زندگی، قم، نشر خرم، 1378، ص 135 با کمی تغییر. [3] . شان کاوی، هفت قدم در راه موفقیت نوجوانان، مترجم ساناز قاسمی، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1380، ص 194. [4] . اگر موفقیت یک بازی است اینها قواعد بازی هستند، مترجم، منیژه شیخ جوادی، انتشارات همایش اندیشه، 1381، ص114. [5] . رمز موفقیت شهید مطهری، ص 98. [6] . همان، ص 91 و 92. [7] . مظاهری، حسین، عوامل کنترل غرایز، تهران، موسسه نشر وتحقیقات ذکر، 1378، ص 56 با کمی تغییر. [8] . مطهری، مرتضی، رمز موفقیت، ص 78 با کمی تغییر. [9] . آنتونی رابینز، یادداشتهای یک دوست، مترجم مهدی مجردزاده کرمانی، موسسه فرهنگی راه بین، ص 38.
حسن منتظری- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

 

درس دوم   

مهارت خودشناسی

شناخت آدمی از شخصیت خویشتن، همچون منشور کثیرالاضلاعی است که شامل جلوه ها و منظره های متنوع و متعددی می باشد. اگر چه احاطه فرد به همه جوانب خویشتن خود، مقدور نیست ولی برخی از مهمترین جنبه های خودشناسی عبارتند از:
1. معرفت نسبت به تواناییها و قابلیتها و استعدادهای درونی
چنانچه این مرحله از شناخت برای انسان حاصل شود، راهنمای مطمئن و قابل اعتمادی برای جهت گیریهای جوانان در زندگی خواهد بود و علاوه بر آن، شناخت تواناییهای درونی، زمینه ساز اعتماد به نفس نسل جوان می باشد و عامل بازدارنده ای نیز در برابر شکستهای احتمالی روحی خواهد بود.
2. معرفت نسبت به ویژگیهای رشد و تحول (خصائص سنّی)
با توجه به اینکه انسان در هر مرحله از دوران رشد، واجد ویژگیها و صفات خاصی می باشد، شناخت جوانان در این زمینه، می تواند به لحاظ تطبیق دادن جلوه های رفتاری با معیارهای رشد، ذهن نسل جوان را آرامش خاطر ببخشد و اطمینان بیافریند. به عنوان مثال جوانی که می داند از ویژگیهای این دوران، «خواهشهای متضاد» است، نسبت به جوان دیگری که فاقد چنین آگاهی می باشد، ساده تر و سریعتر می تواند با خود کنار آید.
3. معرفت نسبت به نیازهای اساسی روانی
لازم به ذکر است که نیازهای انسان به طور عمده شامل نیازهای اولیه و نیازهای ثانویه می باشد. نیازهای اولیه یا فیزیولوژیک (زیستی) عبارتند از نیاز به آب، غذا، اکسیژن، استراحت، خواب و برخی نیازهای غریزی دیگر، که معمولاً میان انسان و حیوان، مشترک می باشد.
نیازهای ثانویه، عبارتند از: نیاز به ایمنی (امنیت خاطر)، نیاز به ابراز وجود، نیاز به داد و ستد عاطفی، نیاز به پیشرفت و موقعیت، نیاز به معناجویی، نیاز به تعلق (وابستگی) و در نهایت نیاز به خودشکوفایی یا تحقق خویشتن، و چنانچه این نیازها به خوبی تأمین شود، علاوه بر آرامش درونی، حسّ اطمینان به دیگران نیز رشد نموده و رویکرد مثبتی نسبت به دنیا در آدمی ایجاد می کند. بدیهی است، این آثار زمانی تحقق می یابد که در نخستین مرحله، جوان به درستی نیازهایش را بشناسد و حد فاصل میان نیازهای منطقی را از نیازهای غیر ضروری، تمییز دهد.
4. معرفت نسبت به ضعفها و ناتوانیها و محدودیتهای وجود خویشتن
این مرحله از خودشناسی، آدمی را قادر می سازد تا به تدریج با غلبه بر ضعفهای موجود، راه رشد و کمال خود را هموار نماید. لازم به ذکر است، این مرحله، نیاز بیشتری به جرأت و توانایی روحی دارد تا در پرتو آن، بتوان بر ضعفهای درونی غلبه نمود.
تأثیر عملی خودشناسی
انسان، موجودی غایتگر است و هر اقدامی را به جهت رسیدن به مقصودی انجام می دهد، که غالباً چنین مقصودی در جلب منفعت و یا دفع ضرر، خلاصه می شود. حال باید دید که چه آثاری بر خودشناسی مترتب است تا جوانان با انگیزه قویتری در دستیابی بدان و در نتیجه کسب هویت، تلاش نمایند.
1. خودشناسی در مقایسه با سایر معرفتها، مفیدترین آنهاست و همین مضمون در برخی روایات نیز آمده است که دلالت بر سودمندترین نوع شناخت دارد. یکی از وجوه مفیدتر بودن خودشناسی، نسبت به دیگر معرفتها این است که نگرش آدمی را نسبت به پدیده های جهان هستی، انسانها و خالق جهان متحول می نماید و به عبارت دیگر شناخت انفسی (دنیای درون)، مقدمه و زمینه ای برای شناخته آفاقی (جهان برون) می باشد.
2. خودشناسی، به شاخت قوتها و ضعفهای آدمی، منجر شده و در نتیجه، سطح انتظارات انسان از خویشتن به حد متعادل می رسد. زمانی که تعادل لازم و منطقی میان انتظارات آدمی از خویشتن و توانائیهایش برقرار شد، آرامش خاطر بر او مستولی می شود.
از دیدگاه روانکاوی، کسانی که حسّ «عناد به خود» داشته و موجبات آزار خویشتن را فراهم می نمایند، غالباً آنهایی هستند که از خود بیش از اندازه، انتظار دارند و چون این گونه انتظارات افراطی معمولاً برآورده نمی شود، به شدت خود را مورد ملامت قرار داده و در نتیجه نیروی روانی خویش را کاهش می دهند و آمادگی اولیه را برای ابتلاء به مشکلات عصبی و روحی به دست می آورند.
3. همان گونه که اشاره شد، انتظارات متعادل از خویشتن از آثار منطقی «خودشناسی» است و این امر به نوبه خود، منجر به سازگاری شخصی (سازگاری با خویشتن) می شود. معمولاً درباره این افراد چنین گفته می شود: «آنها با خود در یک تفاهم نسبی بسر می برند.»
4. سازگاری با خویشتن به نوبه خود، منجر به سازگاری اجتماعی (سازگاری با دیگران) می شود، به این معنا که فرد به سهولت می تواند در مناسبات اجتماعی، حدود اختیارات و آزادی دیگران و نیز قلمرو وظایفش را به درستی شناخته و بدان ها عمل نماید. و همین پدیده، موجب رفتار سازگارانه او با محیط اجتماعی می شود. عبارت معروف «اگر آدمی با خویشتن بسازد و کنار بیاید، قادر به سازگاری با دیگران نیز خواهد بود» مشحون از حکمت است.
5. از نگاهی دیگر، خودشناسی، مقدمه ای برای خداشناسی است. به این مفهوم که شناخت واقعی خویشتن، زمینه توجه به خالق خویشتن یعنی خداوند حکیم را فراهم می آورد.
6. و در نهایت، خودشناسی، راه را برای خودسازی هموار می کند. الکسیس کارل می گوید: «فایده عملی خودشناسی، احیاء و نوسازی خویشتن است.»
طرحی ساده برای خودشناسی
نوجوانان و جوانانی که در عنفوان بهار زندگی شان، به موضوع مهمی همچون خودشناسی علاقمند شده و گام در این وادی می نهند، در حقیقت باید چنین گرایشی را سرآغاز کمال و پیشرفت روحی و فکری خود بدانند، و مطلع باشند که خودشناسی، علاوه بر اینکه مقدمه خداشناسی است، زمینه ساز رشد و تعالی، نیز محسوب می شود. اینک با طرح چند پرسش ذیل می توان، به صورت عملی جوانان را در زمینه خودشناسی یاری نمود:
1. آیا به روشنی می دانم که چه جنبه های خوب و سازنده ای در شخصیت من وجود دارد؟
2. آیا توانسته ام این جنبه های مورد نظر را پرورش داده و به تقویت و توسعه آنها اقدام کنم؟
3. تا چه اندازه به جنبه های منفی خود، آگاهی دارم؟
4. آیا شجاعت روحی لازم را برای پذیرفتن آنها دارم؟
5. آیا سعی می کنم که هر روز یکی از جنبه های منفی را در وجود خود محو نموده و مجموعه آنها را تقلیل دهم؟
6. آیا تا به حال کاری کرده ام که به نفع خود و ضرر دیگری (دیگران) باشد؟
7. آیا تا به حال عملی انجام داده ام که به ضرر خود و نفع دیگری (دیگران) باشد؟
8. آیا در تفکرات خود، بیشتر به دیگران می اندیشم و یا در افکار شخصی خود غوطه ورم؟
9. آیا چنانچه تذکّر خیرخواهانه ای از یکی از دوستانم در مورد نقاط منفی ام، دریافت نمایم، با روی خوش از آن استقبال خواهم نمود؟
10. و بالاخره آیا توانایی آن را دارم که افکار خود را مرتب نموده و اولویت آنها را مشخص کنم؟
پاسخهای روشن و منصفانه به این سؤالات، می تواند «هویت فردی» جوانان را شفافتر نموده و آنان را در راه نوسازی شخصیت، مدد برساند.
محمد رضا شرفی - جوان و بحران هویت، ص 30

 

 درس سوم 

سرگردانی در اهداف و برنامه ها
اگر به قصد مسافرت به یکی از دفتر های فروش بلیط اتوبوس، قطار یا هواپیما مراجعه کنید، نخستین سوال فروشنده بلیط از شما این است که: «مقصد شما کجاست؟» تا شما این پرسش را به درستی جواب ندهید بلیطی برای شما صادر نمی شود. و اگر با اصرار شما و بدون اعلام مقصد، بلیطی را به شما بدهد احتمال این که شما با این بلیط به مقصد مورد نظر برسید بسیار بعید است هر چند که احتمال رسیدند شما به مقصد وجود دارد ولی هیچ کسی به این شیوه بلیط درخواست نمی کند. اما متأسفانه بسیاری از انسان ها با ارزش ترین، بزرگترین و مهمترین سفر خود یعنی سفر زندگی را بدون توجه به هدف و مقصد اعلای زندگی سپری می کنند!!!
ـ هدف را با آرزوهایتان اشتباه نگیرید!
برخی انسان ها، آرزوها و رؤیا های خود را با هدف اشتباه می گیرند و بدین علت در برخورد با مشکلات و حوادث ناگوار، معمولا روحیه خود را از دست می دهند و همواره از ناراحتی های پیش آمده گلایه کرده و ناله سر می دهند.
ـ هدفتان را در زندگی مشخص کنید
اگر کسی هدف مشخص داشته باشد و با انگیزه ی روشن زندگی کند، در مقابل مشکلات و حوادث نامساعد تسلیم نشده و موانع را با شهامت، تلاش فراوان و صبوری و شادابی، یکی پس از دیگری از پشت پای خود بر می دارد.
ـ طبق اهدافتان عمل کنید
افراد موفق پس از تعیین هدف یا اهداف مشخص و شفاف، با عمل و پشتکار، به آرمان ها و حتی رؤیا های خود واقعیت می بخشند.
ـ هدف را همیشه در ذهن مجسم کنید
در حقیقت اولین گام برای رسیدن به هدف توجه به هدف است. هدف همیشه باید در ذهن مجسم باشد و جزء باورهای در دسترس و همیشگی انسان قرار گیرد.
ـ اهدافتان کاملا روشن، مشخص و دست یافتنی باشد.
گروهی از انسان ها هدف یا اهدافی برای خود در نظر گرفته اند، اما این اهداف آن قدر نامشخص، کلی و در هم هستند که به راحتی نمی توان راه رسیدن به آن را بدست آورد. این گروه آنقدر سرگرمی، مشغولیت، گرفتاری و مشکلات برای خود درست کرده اند که فرصت اندیشیدن به هدف های خود را ندارند تا جایی که گویا هدف، از ذهن و آگاهی آنان محو گردیده است.
از طرف دیگر این افراد آن قدر آرزو های دور و دراز دارند که جز خستگی روحی و جسمی چیزی عایدشان نمی شود، زیرا هدف آنان کاملاً مشخص نیست و علیرغم کار و تلاش فراوانی که انجام می دهند، نتیجه مطلوب بدست نمی آورند. گاهی چنان این خستگی در وجود آنان رخنه می کند که حتی شور و شوق و میل به زندگی را که یک امر فطری و طبیعی است، از دست می دهند.
ـ نسبت به خود و اهدافتان تفکر مثبت داشته باشید
آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همان خواهد شد که امروز به آن می اندیشیده است. در حقیقت هر کسی نویسنده، تهیه کننده و سازنده افکار و تصاویر ذهنی خود می باشد و همواره بر این اساس عمل می کند.
ـ به توانایی و کارایی خود ایمان داشته باشید
دسته ای دیگر از انسان ها هدف مشخصی در زندگی دارند و از شور و شوق نیز برخوردارند، اما به علت آن که درباره توانایی و کارایی خود عقاید محدودی دارند، عملا اقدامی متناسب با هدف صورت نمی دهند و بنابر این خواسته های آنان تحقق نمی یابد، یعنی به هدف نمی رسند. این گروه امید دارند که بخت به آنان روی آورد و فرشته اقبال دستشان را بگیرد و آنان را به علم، ثروت، عزت و ... برساند و از یک زندگی آرام و لذتبخش بهره مند گردند و حال آن که چنین اتفاقی رخ نخواهد داد و اگر هم بر خلاف قانون مندی های این جهانی چنین اتفاقی رخ دهد، چون برایش زحمت نکشیده، قدر آن را نمی داند و از دست خواهد رفت.
ـ برای دست یابی به اهدافتان تلاش و جدیت کنید.
افراد موفق لزوما شایسته ترین، سالم ترین و باهوش ترین ها نیستند. بلکه کسانی هستند که با انگیزه عالی تلاش و جدیت و با استفاده از تمامی امکانات موجود و همچنین ثبات و دوام و خستگی ناپذیری در جهت تحقق اهداف مشخص شده خود، گام بر می دارند و گام به گام به هدف نزدیک می شوند و سرانجام زندگی علمی و عملی خود را به شاهکاری بزرگ تبدیل می کنند. و به صورت تصاعدی بر موفقیت های آن ها افزوده خواهد شد.
گام های دست یابی به موفقیت
موفقیت یک امر تصادفی نیست بلکه برای موفقیت روش ها و شیوه های منطقی وجود دارد. این شیوه ها در دسترس همه قرار دارد به گونه ای که همه می توانند از نیروی معجزه آسا و شگفت انگیز درون خویش بهره برده و به انسان هایی موفق و برتر تبدیل شوند. این انسان ها به طریق زیر چهار مرحله یا گام را پشت سر می گذارند تا به آن چه که می خواهند، برسند.
گام اول:
هدف خود را مشخص کرده و می دانند دنبال چه چیزی هستند و چه می خواهند و نتیجه دلخواه را پیش بینی می کنند.
گام دوم:
قدم های عملی بر می دارند، یعنی عملاً مشغول به کار می شوند و در راه رسیدن به هدف حرکت می کنند.
گام سوم:
می دانند که فعالیت های انجام گرفته همیشه آن ها را به نتیجه مطلوب نمی رساند. لذا پیوسته راه های منتهی به هدف و نتایج را کنترل و بررسی کرده و آن چه که آن ها را از هدف دور می سازد از سر راه بر می دارند.
گام چهارم:
در تغییر رفتار انعطاف دارند و در مقابل شیوه های غلط مقاومتی از خود نشان نمی دهند. و پس از این که متوجه شدند فلان راه آنان را به مقصد مشخص شده نمی رساند، در صدد کشف راه جدید بر می آیند تا در آن مسیر حرکت کنند.
یاد آوری:
1. انسان های برتر، سرمشق و شکست خورده ها، عبرت دیگران هستند. افراد موفق می دانند که هیچ کس از شکم مادر «برنده» یا «بازنده» زاییده نمی شود. برنده یا بازنده بودن، نتیجه تفکر و کردار خود ماست.
2. عزم و اراده انسان با انگیزه او همبستگی مثبت دارد. هر چه انگیزه انسان عالی تر و مشخص تر باشد، عزم و اراده او بر انجام امور راسخ تر خواهد بود.
برای اعتلای انگیزه نیز باید نخست هدف والای زندگی را به روشنی و به طرز حکیمانه مشخص کرد.
3. حال ببینیم چه هدف هایی را دنبال می کنیم، همچنین در یابیم چه هدفهایی را باید دنبال کرد تا ضمن نجات از سرگردانی و گم گشتگی، راه موفقیت و رسیدن به اهداف از قبل تعیین یافته را پیروزمندان طی کنیم. طبعاً پیروزی، مستلزم صبر و استقامتی است که در آغاز راه و در تداوم حرکت به سوی هدف و پس از آن در پاسداری از ارزش های متعالی به کار می بندیم. اما این که هدف والای ما در زندگی چیست مقوله دیگری است که در فرصت مناسبتری باید به آن پرداخت.
نکته: روانشناسان مهارت هدف گزاری و تعیین هدف را امروزه جز مباحث مهارت های زندگی به افراد مشتاق موفقیت آموزش می دهند.
منبع کمکی:
- سرگردانی، مرکز مشاوره مؤسسه امام خمینی (ره).

 

 درس چهارم 

هدف گذاری و روش های آن

زندگی هم چون جاده پر پیچ و خمی است که به مقصدی منتهی می شود. بدون در نظر گرفتن مقصد و هدف، سراسر زندگی بیهوده خواهد شد. هدف آن است که همیشه ما را در حرکت نگه می دارد و به آینده امیدوار می سازد.
از جمله مسائلی که با اهداف زندگی توأم است به قرار زیر می باشند:
1ـ هدف به زندگی جهت و معنا می بخشد.
2ـ هدف زندگی را جالب تر و مبارزه جویانه تر می کند.
3ـ هدف موجب جهت دار شدن تصمیمات در زندگی می شود.
4ـ هدف باید آن قدر مشخص باشد که به طور دقیق بتوان فهمید که برای دست یابی به آن چه باید کرد.
5ـ برای هدف محدودیت زمانی وجود دارد و در زندگی باید در زمان معینی به برخی موفقیت ها دست یافت، در غیر این صورت دیگر تحقق هدف معنی پیدا نمی کند.
6ـ تحقق هدف با کار گروهی بهتر قابل دسترسی است، به ندرت اتفاق می افتد که شخص بدون یاری دیگران به هدفی دست یابد.
7ـ افراد در زندگی یک مرتبه به هدف دست نمی یابند بلکه دسترسی به هدف گام به گام و به صورت تدریجی است.
در راه رسیدن به اهداف زندگی لازم است موارد ذیل مورد توجه قرار گیرد:
1. فرصتی برای تأمل در آن چه انجام می شود.
2. ارزیابی مجدد میزان پیش رفت به سوی هدف.
3. مجالی برای مشورت با افراد مورد اعتماد.
4. بررسی مجدد نقشه و راه باقی مانده برای تحقق هدف.
5. بررسی عوامل مؤثر در ایجاد مشکل یا موانع تحقق هدف.
6. طراحی و اجرای نقشه برای از بین بردن موانع راه تحصیل و پیش گیری از عواملی که موجب انحراف باشد.
7. تأمل در پیشنهاد دیگران درباره ی چگونگی ادامه کار و فعالیت.
8. بررسی و مطالعه عواملی که موجب شکست شده است.
9. سعی و تلاش بیشتر در تحقق اهداف بعدی.
10. بررسی میزان توانمندی و واقع بینانه عمل کردن.
11. ناامید و افسرده نشدن.
12. تغییر موضع و یا داشتن اهداف موازی در موارد ممکن.
- رهنمودهای عملی برای رسیدن به هدف:
1. تعیین نوع و چگونگی هدف خود
الف) تعیین هدف اصلی و هدف های بلند مدت.
ب) تعیین هدف های فرعی و نزدیک تر (هدف های میان راه) که فرد را به هدف های اصلی مرتبط می سازد.
در تعیین هدف ها به ملاک های زیر توجه شود:
1. نیازها و توانایی ها و علاقه شخصی.
2. خواسته ها و نیازهای اجتماعی.
ـ خوب است هدف های حیاتی دقیق، مشخص و قابل ارزیابی و اندازه گیری باشد.
ج) پس از تعیین هدف های فرعی باید میزان اولویت هر یک را با کدهای 1، 2و 3 معین کرد و سپس به هدف های مهم تر پرداخت. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «کسی که به غیر مهم مشغول شود، مهم تر را از دست می دهد.»
[1]
2. مدت زمان لازم را برای رسیدن به هر یک از اهداف را باید معین نمود، بدون تعیین زمان لازم، حتی ساده ترین هدف ها دست نیافتنی می شوند.
3. کارها و فعالیت هایی که شما را به هدف هایتان می رساند در برنامه روزانه و هفتگی خود ـ در زمان معین ـ قرار دهید. توجه داشته باشید که در برنامه ریزی علاوه بر کارها و فعالیت ها باید به خواست ها و نیازهای شخصی و خانوادگی خود بنگرید و مدیریت زمان را با رعایت تعادل بین عبادت، تحصیل، کار، زندگی، تفریح و... به دست بگیرید.
4. اهداف خود را روی کاغذ بیاورید
تجربه نشان داده است اغلب خواسته و اهداف تا زمانی که روی کاغذ آورده نشوند به واقعیت نمی پیوندند.
5. هدف های خود را در قالب جملات مثبت بگنجانید
جملات مثبت برانگیزاننده و محرک هستند در حالی که جملات منفی حالت تحرک زایی را ندارند. به طور مثال:
ـ من امروز نمی خواهم سیگار بکشم. (منفی)
ـ من می خواهم بدن سالم و ریه های پاکیزه داشته باشم و خطر بیماری های سرطان زا را کاهش دهم. (مثبت)
6. برای هدف های خود ارزش قائل شوید
وقتی برای اهداف خود ارزش قائل شویم پس حتماً واجد ارزش گذاری هستند، در آن صورت است که برای تحقق آن ها دست به تلاش می زنیم.
7. هدف های واقع بینانه داشته باشید
انسان های موفق همین کار را کرده اند، شما هم بخواهید می توانید. اما اگر امروز را از هیچ آغاز کنید و توقع داشته باشید که تا هفته آینده به همه چیز برسید این توقع، واقع بینانه ای نخواهد بود.
8. اهداف خود را تصریح و مشخص کنید
کافی است که به خود بگویید می خواهم مقداری پول جمع کنم. این که می خواهید چقدر پول جمع کنید؟ پول را برای چه مصرفی می خواهید؟ و ... باید به شرح جزییات آن بپردازید.
9. برنامه خود را مشخص کنید
صرف نوشتن اهداف، دستیابی به آن ها را تضمین نمی کند. برای رسیدن به اهداف باید برنامه و استراتژی خاصی را دنبال کنید.
10. تمام توانایی خود را برای رسیدن به اهداف خود به کار گیرید
در این راه ابتدا به یک هدف برتر متمرکز شوید و بعد از دست یابی به آن به هدف دیگر بپردازید.
آثار و پیامدها
ـ در زمان و وقت صرفه جویی می شود.
ـ از پرداختن به فعالیت های حاشیه ای و غیر ضروری پرهیز می گردد.
ـ از امکانات و سرمایه ها به نحو درست و شایسته استفاده می گردد.
ـ باعث جلوگیری از اضطراب شده و موجب شادی و نشاط و آرامش فرد می گردد.
ـ در تقویت احساس اعتماد به نفس، نقش مؤثری دارد.
ـ خودباوری را افزایش داده و انگیزه تلاش بیشتر را تقویت می کند.
ـ توجه به اصل انعطاف پذیری و تعدیل برنامه ها.
ـ هدایت فرد در جهت رسیدن به مقصود.
نمونه کارهایی که در جای خودش می تواند هدف باشد:
ـ رسیدن به قرب الی الله (هدف عالی)
ـ انتخاب رشته تحصیلی
ـ انجام وظیفه ـ انتخاب شغل
ـ رفتن به دانشگاه یا حوزه
ـ زندگی با خانواده خود یا بطور مستقل
ـ بچه دار شدن و تربیت فرزند
ـ داشتن زندگی آرام
ـ رفتن به مسافرت

[1] غرر الحکم و دررالکلم، ص 253؛ الحیاه، ج1، ص 345.
راهنمای آموزشی مهارت های اساسی زندگی- جمعی از نویسندگان،

 

 

درس پنجم  

 

تصمیم گیری صحیح و قوی

تعریف تصمیم: تصمیم عبارت است از قضاوت یا انتخاب میان دو یا چند راه حل مختلف به اشکال نامحدود (از حل یک مشکل گرفته تا انجام یکسری اقدامات) که در شرایط مختلف انجام می گیرد.
تعریف تصمیم خوب: اتخاذ یک تصمیم خوب یعنی آینده را دیدن و پی بردن به آنچه که پیش خواهد آمد.
عوامل مؤثر در تصمیم گیری عبارتند از:
اطلاعات رسانه ها تحقیق و تفکر
آرزوها دوستان احساسات
زمان مذهب دقت
بحث و گفتگو (مشاوره) ارزش ها تفاهم
پیامد فرهنگ مطلوب بودن شرایط
به طور مثال تصمیم های مخاطره آمیز و نادرستی که ممکن است یک جوان در زندگی اتخاذ کند و پیامدهای نامطلوبی را برای همیشه بر جای بگذارد عبارتند از:
قانون شکنی
استعمال دخانیات
الکل و مواد مخدر
ترک تحصیلی
رانندگی بدون گواهی نامه
افراط در برخوردها
و....
از آن جا که تصمیم گیری یک امر مهم و سرنوشت ساز است و با افزایش سن، جوانان با آن مواجه می شوند، باید هر کسی بیاموزد که چگونه تصمیم بگیرد و با عواقب آن زندگی کند. اما قبل از گرفتن هر تصمیم بهتر است، ابتدا پیامدهای آن را بررسی کند و در مواردی نیز پیش از تصمیم گرفتن، نظر و عقیده سایرین را در مورد آن جویا شود.
در اتخاذ یک تصمیم رعایت این نکات ضروری است:
1ـ برخی تصمیم ها پیامد هایی دارد که به فرد اخطار می دهد بلافاصله انتخاب خود را تغییر دهد و به اصطلاح تصمیم خود را عوض کند. مهم ترین این پیامدها ممکن است به خطر افتادن سلامت زندگی خود یا دیگران، مثل: خطر دست گیری و زندانی شدن، خطر از دست دادن کار و فرصت موجود، خطر از دست دادن دوستان خوب و ... را در برداشته باشد.
2ـ پیامدهای منفی را که به احساسات، ارزش های انسانی، اجتماعی و اسلامی مربوط است، بشناسیم و در تصمیم ها مد نظر قرار دهیم؛ مثلاً احساس گناه برای انتخاب رفتاری خلاف ارزش های خود؛ احساس ناخوشایند به دلیل انجام عملی که اجتماع، مذهب، والدین و دوستان آن را تأیید نمی کنند؛ مثل: احساس مورد سوء استفاده قرار دادن دیگران و یا مورد سوء استفاده قرار گرفتن.
3ـ هنگام رویارویی با دشواری های پیچیده و برانگیزنده جدی در انتخاب، می توان از مناسب ترین افراد، هم مانند مشاور و افراد اهل فن، معلم، رهبر مذهبی، پدر، مادر یا هر بزرگسال مورد اعتماد و یا دوست کمک گرفت.
4ـ تمام عواقب احتمالی هر انتخاب را مد نظر قرار داده، با کسانی که می توانند به ما کمک کنند مشورت کنیم.
5ـ یک بخش مهم در تصمیم گیری خوب آن است که تمام اطلاعات لازم را در مورد عواقب احتمالی تصمیم مد نظر قرار دهیم.
6ـ عواملی را که موجب آسانتر شدن امر تصمیم گیری می شوند بررسی کنیم. این عوامل می تواند آگاهی از ایستادگی در برابر فشار، اطمینان داشتن از ارزش ها و اهداف باشد.
7ـ اگر یکی از تصمیمات ما عواقب منفی به بار آورد، بهتر است تصمیمات خود را سنجیده تر کنیم و از اشتباه خود درس بگیریم.
8ـ در اهمیت دادن به عواقب تصمیم گیری، شایان توجه است که «اتخاذ یک تصمیم خوب یعنی آینده را دیدن و پی بردن به آنچه پیش خواهد آمد». هر جوانی باید قادر باشد عواقب احتمالی را با درجه مشخصی از صحت پیش بینی کند.
9ـ در نظر داشتن معادله رفتار؛ یعنی (تصمیم + تأثیرات دیگران = رفتار)
در توضیح این معادله باید گفت گاهی برخی عوامل بر فرد تأثیر گذاشته و موجب می شوند که تصمیم او عوض شود، در نتیجه باعث بروز رفتاری در شخص شود که قبلاً قصد آن را نداشته است.
10ـ افراد بزرگسال، اغلب، از تصمیم گیری جوانان انتقاد دارند؛ در حالی که باید آن ها را تشویق کنند تا تصمیمات خوب بگیرند.
11ـ تصمیم گیری، معمولاً قسمت آسان کار است. پایدار ماندن در تصمیم، بسیار دشوارتر از تصمیم گیری است.
راهنمای آموزشی مهارت های اساسی زندگی- جمعی از نویسندگان، ص53

 

درس ششم  

 

نظم و برنامه ریزی

امام علی - علیه السلام - : «همانا شبانه روز تو، تمام نیازهایت را پوشش نمی دهد، پس اوقات آن را بین کار و آسایش خود تقسیم کن.»[1]
انسان باید کارها و فعالیت های خود را سامان دهد و جایگاه زمای همه خواسته ها و نیازمندی های خویش را معین کند فرد منظم و با برنامه در تاروپود زمان و مکان فعالیت ها و اعمال خود را چنان به جا و به اندازه قرار می دهد که در نهایت بافته ای زیبا و لطیف پدید می آورد. او به خوبی می داند آرزوها و خواسته های انسان، و نیازهای انسان آن چنان گوناگون و متنوع است که انجام همه آن ها از قدرت و توانش بر نمی آید. تا آن جا که تأمین همه آن ها در ظرف کوچک شبانه روز نمی گنجد.
از این رو است که او به ناچار از میان آن ها مهم ترین ها را بر می گزیند و برای انجام هر یک، ساعت و زمانی مشخّص می سازد تا در طول زمان به گونه ای مستمرّ به آن ها بپردازد. بر این اساس است که از پراکنده ساختن زمان و فرسودن خویش در گذر آن می پرهیزد و از عمر خود ـ که اصلی ترین سرمایه اوست ـ بهترین بهره ها را می برد.
الف ـ تعریف برنامه ریزی:
در تعریف واژه و اصلاح برنامه ریزی، تعاریف و شناسه های گوناگونی به کار رفته است. یکی از این شناسه ها چنین می گوید: «پیش بینی خردمندانه و تنظیم هدفمند فعالیت ها و نیازمندی ها در مدت زمان (شبانه روز، هفته، ماه و سال) بر اساس اولویت ها و متناسب با توان و خواسته اجرا کننده»
[2] بر اساس این تعریف یک «برنامه خوب» چنین تعریف می شود: «چینش و جایگزینی خردمندانه و آینده نگر فعالیت ها و نیازمندی ها، در ظرف زمان بر اساس اولویت ها و متناسب با توان و خواسته اجراء کننده».[3]
ب ـ آثار و برنامه ریزی:
برنامه ریزی آثار بسیاری را در بر دارد که در زیر به برخی از آن ها اشاره می شود:
ـ وظایف و کارها و فعالیت ها با پیش بینی و دقّت خردمندانه انتخاب می گردد.
ـ خواسته ها و نیازها با اولویت مورد توجّه و گزینش قرار می گیرد.
ـ بهداشت جسم و روح و میزان توانایی های آن ها مورد توجّه قرار می گیرد.
ـ از فرصت ها و امکانات بیشترین استفاده و بهره وری می شود.
ـ عادت های مفید ایجاد می شود و در نتیجه کارها با سهولت بیشتری انجام می گیرد.
ـ بهره وری بیشتر از عمر و توانایی ها به دست می آید.
ـ با انجام پی در پی و بلند مدّت کارها و فعالیت ها، آن ها مفیدتر و محبوب تر می شوند.
ـ از فرسایش توان و پراکندگی و نگرانی، تشویش و سرگردانی پیش گیری می شود.
ـ ارزیابی، بررسی و پیگیری از نحوه انجام کار و پشرفت آن ممکن می شود.
این آثار، رسیدن به اهداف تعریف شده را ـ با استمداد از پروردگار متعال ـ آسان و ممکن می کند.
ج ـ ویژگی های یک برنامه ریزی خوب:
یک برنامه ریزی خوب دارای ویژگی هایی است که به برخی از آن ها در زیر اشاره می شود:
1ـ جهت گیری به سوی اهداف تعریف شده و تأمین اهداف رفتاری.
2ـ فراگیری زمان مند همه ی وظایف و فعالیت ها و نیازهای لازم بر اساس اولویت ها.
3ـ هماهنگی و تناسب با توانایی ها و خواسته ها.
4ـ رعایت بیشترین بهره وری و پوشش کامل زمان.
5ـ تنوّع و توجّه به نشاط و شادابی و تأمین بهداشت جسم و روح.
د ـ مراحل برنامه ریزی:
برای تنظیم یک برنامه باید مراحل زیر در نظر گرفته شود:
1ـ تعیین أهداف اصلی و فرعی
2ـ فهرست کردن خواسته ها و نیازهای لازم
3ـ فهرست کردن وظایف و کارها و فعالیت های لازم برای وصول به اهداف
4ـ تعیین اولویت ها و ارزش گذاری فهرست های بالا (با امتیاز دادن به آن ها از یک تا پنج)
5ـ زمان سنجی برای هر یک از نیازها و فعالیت ها
6ـ چینش مهم ترین وظایف و کارها و نیازها در ساعات شبانه روز، و اوقات هفته و ماه و سال
7ـ اجرای آزمایشی برنامه و تصحیح و تکمیل آن پس از اجرای یک ماهه
8ـ ارزیابی پی در پی برنامه
تذکر 1: به جاست، برای موفقیت در برنامه ریزی و اجرای شایسته آن با یک یا دو نفر از استادان آگاه مشاوره داشته باشیم و از هدایت های آنان بهره مند شویم.
تذکر2: با یاری خداوند متعال و پایداری و پایبندی، به اجرای برنامه پرداخته و در صورت تخلف، برای خود تنبیه، جریمه و شیوه جبران مناسب در نظر بگیرند.
هـ ـ خواسته و نیازها:
سلسله نیازهای انسان به صورت های گوناگون تنظیم شده است. با توجه به فضای بحث حاضر (برنامه ریزی در راستای زندگی دانشجویی و طلبگی) به برخی از خواسته ها و نیازهای ضروری اشاره می نماییم:
1ـ خواسته ها و نیازهای جسمی
2ـ خواسته ها و نیازهای روحی و معنوی
3ـ خواسته ها و نیازهای خانوادگی و عاطفی
4ـ خواسته ها و نیازهای اجتماعی و سیاسی
5ـ خواسته ها و نیازهای اخلاقی و تربیتی
وـ فعالیت ها:
در دوران طلبگی یا دانشجویی هر یک از طلاب یا دانشجویان به فراخور استعدادها و توانمندی های خود فعالیت هایی را انجام می دهند. مجموعه فعالیت هایی که هر شخص در دوران طلبگی یا دانشجویی خود باید به آن بپردازد به طور کلی عبارتند از:
1ـ فعالیت های علمی و تحصیلی
2ـ فعالیت های تعلیمی و تربیتی
3ـ فعالیت های مطالعاتی و پژوهشی
4ـ فعالیت های ارتباطی، فرهنگی، تبلیغی
5ـ فعالیت های گروهی و جمعی
6ـ فعالیت های سیاسی و اجتماعی
7ـ فعالیت های هنری، مهارتی، فن آموزی
امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«بکوشید تا لحظه های زندگی تان چهار قسمت داشته باشد: یک قسمت برای مناجات با خدا و یک قسمت برای کسب معاش و یک قسمت برای معاشرت با برادران و معتمدینی که شما را به عیوبتان آگاه می کنند و با شما در ظاهر و باطن از سر اخلاص برخورد می کنند و بخشی را نیز به خوشی های حلال خود اختصاص دهید (بدانید که) با این قسمت بر سه قسمت دیگر قدرت می یابید.»
[4]

[1] . غرر الحکم، 3641. [2] . مفاهیمی در برنامه و برنامه ریزی وجود دارد که به اختصار عبارتند از: 1. توجه به آینده و پیش بینی آینده (حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب)؛ 2. فراگرد و مداومت (ارزیابی و اصلاح مداوم برنامه)؛ 3. ارشاد و هدایت و کنترل فعالیت ها؛ 4. مفهوم تفکر و عقلانیت و خردمندانه بودن؛ با توجه به مفاهیم بالا، برنامه ریزی این گونه نیز تعریف شده است: «فرا گردی مداوم، حساب شده، منطقی، جهت دار و رونگر به منظور ارشاد و هدایت فعالیت ها، برای رسیدن به هدف مطلوب» (یحیی فیوضات، مبانی برنامه ریزی آموزشی، تهران: نشر ویرایش، 1375) [3] . به سخن دیگر برنامه ریزی عبارت است از تدبیر و تقسیم امور «فالمدبرات امراً» (نازعات / 5) «فالمقسمات امراً» (ذاریات / 4) به بیانی دیگر «تصمیم گیری پی در پی برای عمل در آینده را برنامه ریزی گویند». [4] . بحار الانوار، ج78، ص 321، روایت 3، باب 25.
مؤسسه امام خمینی (ره) - برنامه ریزی در راستای تحصیل و زندگی، ص 4

 

درس هفتم  

رموز تحصیل، کار و موفقیت

بر اساس تجربه و گزارش، افراد موفق برخی از قواعد تحصیل، کار و موفقیتشان به قرار زیر است:
1. به گذر سریع زمان معتقد باشید، گوش به زنگ و امیدوار باشید، به یاد داشته باشید که گذر زمان هم فرصت های جدیدی را فراهم می آورد و هم با گذشت زمان بسیاری از مشکلات حل می شود.
2. با ترس های خود روبرو شوید، آن ها را تحلیل کنید و تلاش کنید آن ها را به کنترل خود در آورید.
3. برای زندگی کردن فلسفه ای داشته باشید و خود را با شرائط فردی، اجتماعی، مادی و معنوی زندگی هماهنگ کنید.
4. در گرداب نگرانی ها غوطه ور نشوید (دست و پا نزنید). هر چه زودتر از افراد متخصص کمک بخواهید. آن ها آماده نجات شما هستند.
5. میان واقعیات و تخیلات خود تعادل برقرار کنید. هم اهل رؤیا باشید و هم اهل عمل، هم اهل آرزو باشید و هم سازنده، هم تخیل قوی داشته باشید و هم با واقعیتها روبرو شوید.
6. دوست نامناسب و غرق شدن در مادیات از پناهگاه های ناامن هستند، پس چشمان خود را باز کنید تا به دام نیفتید و به عبارت واضح تر خود را به دام نیندازید.
7. اگر شرایط موجود با اهداف شما سازگار نیست، سعی کنید تا شرایط کاری و تحصیلی را به سلیقه خود عوض کنید.
8. شیوه ناموفق قبلی را برای کار جدید دوباره نیازمایید.
9. اعتماد به نفس داشته باشید، مطمئن باشید که ضعیف نخواهید شد.
10. معتدل باشید، از افراط و تفریط بپرهیزید.
11. اصول انجام کار و تحصیل را از راه های مختلف باید بیاموزید.
12. هرگز مگذارید که به شکست عادت کنید.
13. برای خود سرگرمی و تفریح داشته باشید. سرگرمی هایی که علاقه شما را به خود جلب می کنند. به نظر ما ورزش و طبیعت از همه بهترند.
14. هم عاشق باشید و هم عاقل. امیال درونی انسان اگر به خوبی هدایت شوند، مشعل ابدیت را روشن می کنند.
15. انسان باید نیروی خود را بکار گیرد، نه این که نیرو، او را بکار گیرد.
16. انسان باید بر ساعات و روزهای خود حاکم باشد، نه بنده لحظات.
17. باید یاد بگیریم که هر کاری را به سرانجام برسانیم.
18. اگر می خواهیم به چیزی دست یابیم باید عمیقا و با جدیت تمام خواستار آن باشیم.
19. نظرات خود را با اهل فن در میان بگذارید، به آن ها اعتماد کنید و در احساس و اندیشه آن ها شریک شوید.
20. هر روز چیزی بیاموزید و مهارت و دانش خود را افزایش دهید.
21. از زندگی یکنواخت بپرهیزید.
22. به توان خود توجه داشته باشید و به مقدار توان خود تلاش کنید.
23. خدمات خود را به دیگران معرفی کنید.
24. آن چه را آموخته اید به دیگران هم انتقال دهید.
25. در عین حالی که به امور جزیی هم توجه دارید، نگران آن ها نباشید.
26. چارچوب تصمیم های خود را به سرعت و در اولین فرصت روشن کنید.
27. ورزش بویژه شنا و پیاده روی را که از نیازهای اساسی عضلات است به آن ها تقدیم کنید.
28. موفقیت را مهم تر از سرگرمی بدانید.
29. به شخصیت خود اهمیت دهید.
30. به یاری خداوند متعال امیدوار باشید.
- چند پیام مهم کاربردی:
ـ در هر چیز، جنبه روشن آن را ببین.
ـ از موفقیت دیگران همانقدر خوشحال باش که از موفقیت خودت خوشحال می شوی.
ـ چنان قوی باش که هیچ عاملی آرامش فکر تو را بر هم نزند.
ـ آن قدر بزرگ باش که نگران نشوی، آن قدر نجیب و موقر باش که خشمگین نشوی.
ـ منظم باش، قدمهای خود را یکی یکی بردار.
ـ اهل عمل باش، شغلت را بیشتر بشناس.
ـ اهل علم باش، مغز خود را بیش از جسم خود به کار گیر.
ـ پشتکار داشته باش، مسیر خود را از دست مده.
ـ در هر عملی که انجام می دهی هرگز جلب رضایت خالق را فراموش مکن.
مرکز مشاوره مؤسسه امام خمینی- در آستانه موفقیت

 

درس هشتم  

 

اعتماد به نفس

اعتماد به نفس، اتکا به نیروها و توانایی های خود و بهره گیری از این نیروهای خدادادی، در مسیر پر پیچ و خم زندگی و مشکلات و سختی ها بار خود را خویش به دوش کشیم، نه آن که دست نیاز به سوی دیگران بگشاییم و چشم به آن ها بدوزیم. اسلام نیز به این خوداتکایی و اعتماد به نفس با توکل به خدا، تاکید دارد.[1] اعتماد به نفس عزم انسان را راسخ می کند و انسان را به قله های سعود و پیشرفت می رساند.
ویژگی های افراد دارای اعتماد به نفس
1. داشتن احساس مثبت به خود، خدا، زندگی و مردم، و روابط با آن ها.
[2]
2. داشتن اعتدال و عزت نفس
3. توجه به باورهای دینی و نقش سازنده آن ها در زندگی.
4. در برابر مشکلات زندگی صبورند و شکست و سختی ها را مقدمه پیروزی می دانند.
5. مشورت با دیگران و استفاده از تجارب دیگران، برای زندگی خوب اهداف (ابتدائی، متوسط و نهایی) با توجه به اولویت دارند.
6. بهره مندی از نشاط روحی و سلامت جسمی و هر شب به مرور برنامه های روز خود می پردازند (برای رفع عیوب) ـ برنامه ریزی دارند.
[3]
7. نظارت و کنترل احساسات و عواطف: (محرک اصلی احساس ها و عواطف مغز است، با کنترل آن رفتار را نیز کنترل کرده ایم).
8. شجاع، با اراده و بلند همّت اند.
9. از نیازمندان دستگیری می کنند.
10. مسئولیت پذیرند و از بیکاری نفرت دارند.
11. توجه زیادی به خودشناسی دارند و به سادگی محدودیت های خویش را می پذیرند.
12. قدرت رهبری مقتدرانه گروه را دارند ولی ریاست طلب نیستند.
13. آن قدر برخود تسلط دارند که با توجه به انرژی درونی خود می توانند در هر زمان که لازم باشد در مقابل دیگران نه بگویند.
14. توانایی شکوفایی استعدادهای خود را دارند و می توانند از آن ها استفاده کنند.
راه کارهای تقویت اعتماد به نفس
1. ارزیابی امکانات و محدودیت های خود: تطابق واقع بینانه بین توانایی ها و محدودیت ها. اگر کسی پیش از توانایی خود از خود انتظار داشته باشد او گامی بر خلاف اعتماد به نفس برداشته است.
2. ثبت و یاد آوری نقاط درخشان زندگی: فهرستی از موفقیت های کوچک و بزرگ گذشته خود تهیه کنید. هر از گاهی آن را مرور کنید: یاد آوری و مرور آن به شما یک نوع مسرّت باطنی می دهد.
3. تلقین به نفس: در همه حال به خصوص قبل از خواب
[4] جملات مثبتی را به خود تلقین کنید؛ این امر اگر تکرار شود اثر بادوام در شخصیت شما بر جای می گذارد.
4. احراز شایستگی در عمل: کارهای محوّل شده به خود را (کوچک و بزرگ) به خوبی انجام دهید و با این کار مهر تأییدی از طرف دیگران بر رفتار و عمل خود دریافت کنید. معمولاً افرادی که کارهای خود را نیمه تمام رها می کنند، احساس خوبی در مورد خودشان ندارند. ملاک ارزیابی شخصیت صرفاً در کارهای بزرگ ظاهر نمی شود؛ بلکه در چگونگی انجام کار تجلّی می یابد.
5. مطالعه زندگینامه بزرگان: این کار به شما نیرو می دهد که در مقابل سختی ها سر فرود نیاورید و توانایی های خود را بسیج کنید و به جنگ ضعف های خود بروید. این کار باعث می شود که شما به جنبه های مثبت شخصیت، زندگی و انسان ها بیشتر توجه داشته باشید، اغلب انسان های موفق بر اثر تلاش، بردباری، تحمل فقر و نداری به مراتب عالی رسیده اند، فقط کافی است شما زندگی افراد موفق را مطالعه کنید این کار بهتر است به طور روزنامه و 5 الی 10 دقیقه انجام شود تا اثر بخش تر باشد.
6. توسعه اطلاعات عمومی: اطلاعات عمومی به شما فرصت می دهد که با آمادگی در مباحث گوناگون به بحث و تبادل نظر بپردازید و با تشویق های دیگر مواجه شوید و نیرو بگیرید تا گامی بلند تر بردارید.
7. تقویت ارتباط با خدا: برای موفقیت خود به خداوند توکل و توسل داشته باشید و از او بخواهید در تنهایی ها و نا امیدی ها دستگیری کند؛ چشم امید از غیر او بستن و به او پیوستن اعتماد به نفس شما را تقویت می کند.
[5]
8. تقویت اراده: اعتماد به نفس امری اکتسابی است.
[6] انسان های شاخص تنها با همت خویش آن اطمینان خاطر و اعتماد به نفس را ذره ذره اندوخته اند.
9. تمرکز فکر: مثل ذره بین عمل کنید، نور را متمرکز کنید و آتش ایجاد کنید؛ یعنی از پراکنده کاری پرهیز کنید. اگر توانایی های شما یک جا جمع شود موفق تر خواهید بود (به داشته های خود تمرکز بخشید.)
[7]
10. متین و جدی باشید، و با خودکم بینی و کمرویی مبارزه کنید؛ بدانید که کمرویی یک معلولیت اجتماعی است.
11. در جمع نظر دهید (جامعه پذیری).
12. خود را به نظم و دقت وادار کنید و سعی کنید همیشه خندان و متبسم باشید.
13. انتقاد پذیر باشید.
[8] جواب انتقاد را با انتقاد ندهید؛ سعی کنید با خوب شنیدن انتقادها زمینه خودشناسی (شناخت ضعف و نکات قوت) را فراهم آورید. و همچنین از انتقاد سازنده و محترمانه نترسید.
14. به زندگی خوش بین باشید و از یأس و ناامیدی دوری کنید.
15. خود را به قناعت و کم توقعی عادت دهید.
16. از کارهای کوچک شروع کنید و سپس به کارهای بزرگ و بهتر دست بزنید.
17. نقاط ضعف خود را بپذیرید و خصوصیات مثبت خود را تقویت نمایید.
18. از اعمال موفق خود تقدیر کنید و در صدد جبران شکست های خود بر آیید.
19. در فعالیت های اجتماعی بیشتر شرکت کنید و سعی کنید در جمع مؤثر باشید.
20. از زیر بار مسؤولیت هایی که به شما واگذار می شود شانه خالی نکنید.
21. بعد از تصمیم به انجام کاری قاطع باشید و به خدا توکل کنید و از او و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ یاری جویید.
22. در کارهای خود اهدافتان را مشخص کنید و انگیزه تان را تقویت کنید و طبق آن اقدام کنید.

[1] . ر.ک: شجاعی، محمد صادق، توکل به خدا راهی به سوی حرمت خود و سلامت روان، قم، مؤسسه امام خمینی ـ رحمه الله ـ، 1383، ص50. [2] . نینوایی، ژیلا، اعتماد به نفس راه خوشبختی، ندای فرهنگ، چاپ دوم، 1375، ص 24. [3] . جزوه شماره هفت مرکز مشاوره حوزه علمیه قم، آثار و راه های اعتماد به نفس، ص 5. [4] . مغز حتی در خواب نیز در حال فعالیت و پردازش اطلاعات است. [5] . شرفی، محمد رضا، مشکلات تربیتی را چگونه حل کنیم، تزکیه، 1377، صص 9ـ 6 (اقتباس). [6] . شرفی، محمد رضا، جوان و نیروی چهارم زندگی، سروش، 1380، ص 14. [7] . حقیقی محمد علی، تکنولوژی و مهندسی فکر، انتشارات فراوان، چاپ چهارم، 1382، ص 241. [8] . اعتماد به نفس برتر، گیل لیندن فیلد، حمید و نگار اصغری پور، جوانه رشد، 1382، ص 136 (اقتباس).
محمدحسین قدیری - مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

  

درس نهم 

تقویت اراده

خواستن و همّت و اراده، آن قدر مهم است که گفته شده، خواستن، توانستن است، یعنی این که اگر کسی علاقمند به انجام کاری باشد در مقابل سختی ها و مشقت های آن مقاومت می کند، پس گویا که از همین الان به مقصد و مقصودش رسیده است. یا در اشعار می خوانیم:
- همّت بلند دار که مردان روزگار از همّت بلند به جائی رسیده اند
- همّت اگر سلسله جنبان شود مور تواند که سلیمان شود
نقش همّت و اراده در زندگی
هر کس به جائی رسیده (چه مقامات معنوی، چه مادی) از شاهرا همّت و اراده قوی رسیده است. دانشمندان، ره آوردهای علمی خود را نتیجه نیروی اراده می دانند. مرتاض های هندی که به قدرت های عجیبی دست یافته اند و در مکتب یوگائیسم در ورزش، آثار چشم گیر داشته اند و صاحبان کرامت که به مقامات والای معنوی و انسانی رسیده اند همه و همه اهمیت آن را گوشزد کرده اند، هر چند که در مسیر حرکت و مقصد و هدف با هم تفاوت دارند.
امروزه روان شناسان برای این که بیماری روانی را از چنگ بیماری هایی مثل پریشانی فکر، وسوسه، عدم تمرکز فکر و توجه، ضعف حافظه، افسردگی، کینه، غم و ... نجات دهند، سعی دارند نیروی اراده و همّت را در آن ها تقویت نمایند.
[1] خودسازی و جهاد با نفس که جهاد اکبر معرفی شده است، در پرتو نیروی اراده حاصل می گردد. در میدان جهاد و رزم حقیقت، شجاعت همان اراده و همّت پولادین است. با این حال انسان عاقل همّت خود را صرف آخرت می کند تا هم در دنیا و هم در آخرت به لذت و کمال مطلوب و پایدار برسد.
داشتن اراده قوی در تمامی مراحل زندگی نقشی اساسی در تعیین سرنوشت، هویت یابی وکمال و سعادت انسان دارد، روان شناسان معتقدند که اراده مظهر شخصیت انسان است.
[2] اگر فردی اراده قوی داشته باشد، شخصیت او در نظر دیگران شخصیت استوار و شکست ناپذیر بوده و در تحولات و طوفان های زندگی دچار تزلزل و شکست نخواهد شد.
راه کارهای تقویت اراده
برای این که بتوانید اراده قوی داشته باشید و برنامه هائی را که مد نظر دارید به اجرا در آورید، برنامه ای که در ذیل معرفی می شود اجرا نمایید:
1. تواناییهای بالفعل و بالقوه خود را بشناسید؛ موقعیت خانوادگی، اجتماعی، شغلی، وضعیت جسمانی و حالات روانی و به طور کلی شرایط زندگی و شخصیت خویش را به دقت مورد ارزیابی و مطالعه قرار دهید.
2. هدف های دراز مدت خود را مشخص کنید؛ از خود بپرسید: می خواهم چه نوع زندگی داشته باشم؟ دوست دارید زندگی شما در ده سال آینده چگونه باشد؟ زندگی خانوادگی، اجتماعی، هدف های شغلی و علاقه مندی های خود را مورد توجه قرار دهید.
3. هدف های فرعی و کوتاه مدت را نیز تعیین کنید؛ اگر هدف دراز مدت را بدون هدف های فرعی یا جزیی تر انتخاب کنید، نمی توانید تصمیم بگیرید و لذا ناامید می شوید. وقتی اهداف جزیی و فرعی شما مشخص شد، به ترتیب اولویت به آن ها بپردازید، پس از مدتی وقتی شاهد پیشرفت خود بودید، انگیزه در شما ایجاد می شود که برنامه خویش را ادامه دهید، و با این روش می توانید هم اراده قوی داشته باشید و هم اراده خویش را تقویت کنید. اگر اهداف جزیی را در نظر نگیرید، نمی دانید که کار را از کجا شروع کنید، لذا هیچ وقت نمی توانید تصمیم بگیرید که آن کار را شروع کنید و به مرور زمان اراده شما نسبت به آن کار از بین می رود.
4. تصمیم گیری؛ پس از آن که اهداف و توانمندی های خویش را مورد مقایسه و ارزیابی قرار دادید، و برنامه ای را در نظر گرفتید که شما را به اهدافتان نزدیک می کند، در اجرای آن تصمیم و قاطعیت داشته باشید. برخی از افراد، در اتخاذ تصمیم، دچار وسواس و تردید می گردند، در نتیجه این گونه افراد دچار وسوسه و خیالات واهی شده از گرفتن تصمیم که یکی از مقدمات اراده است، باز می مانند. در برابر این عده، گروه دیگری وجود دارند که دچار شتابزدگی در تصمیم هستند، این اشخاص در اتخاذ هر نوع تصمیمی بی مطالعه و دقت و بدون تعیین اهداف و شناخت توانمندی های خود، فوراً تصمیم می گیرند، زود اراده کرده و زود هم پشیمان می شوند، عیب این عده این است که گیج و بی فکر بوده هیچ نوع تفکر و تأملی در کارشان وجود ندارد.
علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «به فکر و تأمل خو کن، زیرا تو را از گمراهی نجات داده، کردار و رفتارت را سامان می بخشد.»
[3] در مورد دیگر می فرماید: «شتاب کننده در کارها خطا می کند، گرچه زمام آن کار به دست او باشد.»[4]
پس یکی از گام های اساسی در داشتن اراده قوی و موقعیت در زندگی این است که انسان در ابتدای هر کار تفکر و تأمل کند، اهداف خویش را معین کند، توانایی هایش را با دید واقع بینانه شناسایی نماید و آن گاه بدون تردید و وسواس بیش از حدّ، تصمیم گیری کند.
البته باید توجه داشت که: چه بسا خود فرد به تنهایی نتواند اهداف و توانایی های خود را بشناسد، در این صورت می بایست از پدر و مادر، افراد با تجربه و متخصص مشورت بگیرید.
5. استواری و پایداری در تصمیم؛ یکی از مراحل اساسی دست یابی به اراده قوی، استواری و پایداری در تصمیم است، سعی کنید در هر کاری که تصمیم می گیرید پایدار باشید؛ البته این نیاز به تمرین دارد. ابتدا از کارهای کوچک و جزیی شروع نمایید، مثلاً تصمیم بگیرید در طول یک هفته هر روز مسیری را که چندان طولانی هم نیست، پیاده بروید.
6. تمرکز بخشیدن به کارها؛ یکی از اموری که در تقویت اراده مؤثر است؛ تمرکز بخشیدن به فعالیت های گوناگون زندگی است، باید از پراکنده کاری هایی که موجب به هدر رفتن نیروهای شما می شود جداً بپرهیزید.
7. تلقین؛ شیوه دیگری که در تقویت و استحکام اراده مؤثر است؛ تلقین به نفس است، به خود تلقین نمایید که اراده و توان این کار را دارید، در این صورت شکست مفهومی ندارد.
[5]
8. توجه به فوائد همّت و اراده بالا (در دنیا و آخرت)و توجه به ضررهای دنیوی و اخروی قدرت اراده.
9. مطالعه احادیثی که همّت بالا را ستوده اند؛ و مطالعه زندگی افراد موفقی که با همّت بالا به مراتب والائی رسیده اند. و دیگر این که بدانیم که همّت بالا از هوش و عقل قوی، کارآمد تر است. کما این که این امر در زندگی بیشتر افراد برجسته مشخص است.
[6]
10. آگاهی و شناخت؛ بین همّت و یادگیری و آگاهی همبستگی بالایی وجود دارد.
[7] مثلاً فردی که می داند که سعادت او در انجام دستورات الهی است، بیشتر از کسی که کورکورانه اعمال عبادی انجام می هد. در مقابل مشقات و سختی های آن ایستادگی می کند. یا بچه ای که نمی داند که چرا در زمین کشاورزی باید کار کند، کمتر از پدرش برای امرار معاش و ... زحمت می کشد. پس با یادگیری و آگاهی باید انگیزه را بالا برد که موتور پیشرفت و حرکت در کارهاست.
11. تمرین و پرورش روح و روان؛ همان گونه که تمرین باعث رشد و تقویت اندام جسمانی می شود. با پرورش روح و تمرین اراده می توانیم آن را تقویت نمائیم.
[8] البته ناگفته نماند که پرورش جسم و روح با هم بسیار مفید و کارآمدتر است، چرا که این دو بر هم اثر می گذارند.[9]
12. تنظیم جسم:
الف. اهمیت تغذیه، حذف خوراکی های مسموم که باعث کار پر مشقت درونی بدن می شوند که مستلزم صرف نیروی عصبی زیادی است. چون اکثر شکست های اراده ناشی از کمی تولید نیروی عصبی است. (غذای مسموم مثل سیراب و شیردان، کله پاچه، گوشت های پرچرب، کنسروها، شیرینی های خامه دار و شکلات زیاد. مواد غذایی توصیه شده مثل: سبزی تازه، پنیر سفید، خیار، کاهو، شلغم، هویج، برنج، سیب زمینی، اسفناج، میوه های خام و پخته.)
ب. اهمیت ورزش: با ارتباطی که روح و جسم با هم دارند و اثراتی که در هم دارند، با تقویت جسم و ورزیدگی آن، روح و روان آدمی نیز تقویت می یابد. ورزش باعث پاکسازی خون و اکسیژن دهی کافی به آن است. برای تقویت اراده ورزش هایی که به تمرکز بیشتر نیازمندند مثل ورزش یوگا و .... سودمندترند.
ج. دوش آب نسبتاً سرد (اگر حساس هستید، این امر باید تدریجی صورت گیرد یعنی آهسته آهسته دمای آب کمتر شود) این دوش باعث تحریک محرک های محیطی و تنظیم کارکرد عروق می شود.
13. تنظیم خواب: با خواب مناسب توانائی برای اندیشیدن، احساس و عمل کردن به حداکثر میرسد و فقدان برنامه صحیح خواب سبب فرسوده شدن انسان می شود. افراط و تفریط در میزان خواب هردو مضر است.
14. تغییر ارادی افکار: تمرکز روی یک شیء که کمتر به آن انس داریم، هرگاه فکر از آن شیء فرار کرد، دوباره با تمرکز به آن شیء فکر را مهار کنیم، این کار باید طوری صورت گیرد که فکر تنها به آن مشغول شود، هرگاه احساس خستگی کردید، کمی استراحت کنید، بعد دوباره شروع کنید. این تمرین بهتر است، هر روز و در ساعت مخصوص و جای کم سر و صدا صورت گیرد، و مدت آن ده دقیقه باشد بهتر است صبح و شب قبل از خواب صورت گیرد.
15. تمرین تنش زدائی: تنشزدائی به معنی استراحت تنها نیست. مثلاً صبح ها یک ساعت زودتر از خواب برخاستن، در بوستانی نشستن یا به راهپیمایی در جاده ای خلوت پرداختن و به مغز خود استراحت دادن.
16. بررسی وضع خود به طور گاه به گاه: اصلاح خطاهای گذشته، توجه به عواقب ناراحت کننده اشتباهات و عواقب تکرار آن.
17. پرهیز از عادات بد: چرا که کسب آن آسان است، ولی نجات از آن بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن است. پس باید از ابتدای راهی که به آن ختم می شود، مسیر خودمان را عوض کنیم، مواد مخدر، دوستان ناباب.
18. کسب آرامش: خشم، عصبانیت، پریشانی تأثیرات زیان بخشی دارند و در واقع زالوهای حقیقی نیروی عصبی ما هستند که بستر شکست و سستی اراده می باشند. با آرامش می توانیم از این زیانها مصون باشیم، برخی از راه های آرامش:
18ـ 1. تنفس عمیق: باعث تضعیف هیجان های نامطلوب می شود.
18ـ 2. تأکید مثبت: استفاده از جملات مثبت تأکیدی، مثل من آرام و آسوده ام، اراده من قوی است و تکرار این جملات چون مغز این جملات را می گیرد و در ناخودآگاه تبدیل به باور می کند.
18ـ 3. عادت به مقاومت؛ همیشه توجه داشته باشیم که قطرات پی در پی آب می تواند سنگ محکم را سوراخ کند.
19. تأثیر دوستان: از افراد و دوستانی که افکار منفی القاء می کنند، دوری کنید و با افراد بلند همّت ارتباط نزدیک داشته باشید.
20. استعانت از عبادات و تزکیه نفس: مهم ترین راه تقویت و همّت و اراده، عبادات هستند، عباداتی که از طرف خداوند حکیم و بی نیاز و دلسوز برای ما واجب شده است و هدفی والاتر از تقویت همّت و اراده دارند و انسان با انجام آن به مقام قرب الهی می رسد. اگر در نماز، روزه و ... دقت کنیم لحظه لحظه آن را یک تمرین اراده و همّت می یابیم و این هوسبازها و افراد ضعیف النفس و اراده هستندکه نمی توانند مثلاً روزه بگیرند و بهانه های واهی و مختلف می گیرند. در واقع با تقوا و تزکیه نفس قدرت تسلط بر نفس و مالکیت نفس بالا می رود و این یعنی همان اراده و بر عکس گناهان مثل اسب چموش صاحب خود را به هر طرف می برد.
[10]
21. ریشه یابی ضعف اراده خود: مهم ترین راه تقویت همّت و اراده این است که ضعف و اراده خود را ریشه یابی کنیم. گاهی مواقع این بی ارادگی نوعی بیماری است (مثل وسواس هایی که با دارو درمان می پذیرد) گاهی بی ارادگی به خاطر غرق شدن در لذت نامشروع و حتی مشروع دنیایی است، گاهی از محیط به انسان سرایت می کند (در محیطی زندگی می کند که افراد آن اراده و همّت پایینی دارند) و گاهی منشأ ارثی دارد؛ مثل برخی از بیماران روانی و گاهی دو یا چند عامل باعث این امر شده اند که مشاوره های اخلاقی روان شناسی و پزشکی می تواند راه گشا باشد.
22. اعتماد به نفس داشته باشید. خود را بشناسید و به توانایی های خود ایمان بیاورید.
23. پرهیز از بلند پروازی: برای تمرین همّت بالا و اراده قوی حتماً از مراحل پایین شروع کنید. بلند پروازی در ابتدا می تواند باعث دلسردی و یأس شود.
24. استفاده از قرارداد مشروط با خود: برای تقویت اراده می توان از قرارداد مشروط مثل نذر، عهد و پیمان، استفاده کنید.
[11] مثلاً با کسی که برای شما خیلی محترم است، مطرح کنید که من باید این کار را انجام دهم و شما چون میدانید که نمی توانید از سخن خودتان نزد او برگردید، مجبور به انجام آن کار می شوید یا نذر کنید که اگر من فلان کار را انجام ندادم، باید این قدر پول به فلان فقیر یا مکان مقدس بدهم و یا مبغلی پول نزد کسی بگذارید. (پول یا چیزی که برای شما با ارزش است) بگوئید اگر این کار را نکردم این چیز برای شما.
25. حتماً از کلمه بعداً، بعداً این کار را می کنم، پرهیز کنید. مطمئن باشید بعداً به این زودی نمی آید. از همین حالای حالا استفاده کنید چون بعداً واقعاً دیر است.
نکته 1. توجه داشته باشید که امروزه بحث قدرت اراده بر خویش جزء ابتدائی ترین بحث های اراده است. از بحث های مهم اراده، بحث قدرت اراده فرد بر دیگری است که در این رابطه بحث های زیادی هم مطرح شده است (تلقین ذهنی، تله پاتی، هیپنوتیزم.... ) یعنی به فرد القاء می کنند که چنین کاری را انجام دهند مثلاً پزشک بیمار هیپنوتیزم شده خود را برای انجام عمل جراحی آرام می کند.
[12]
نکته 2. گفته روان شناسان: روان شناسان جدید اعتقاد دارند که هر اندیشه گرایش دارد که به عمل تبدیل شود و ضرب المثل قدیمی ها می گوید: هر چه از راه روح وارد شود از عضله ها خارج می شود، پس راه اندیشه با افکار بلند و همّت بالا را باز بگذارید.
[13]
نکته3: ایجاد انگیزه و علاقه قسمت عمده موفقیت در هر کاری است، بولوم در مثلثی بیان داشته که در هر کاری برای موفقیت نیاز به سه ضلع: «1. شناخت، 2. محبت وعاطفه، 3. عمل و کار» دارد که نیمی از موفقیت در هر کاری مرهون علاقه و محبت است، محبت به خود کار، محبت به صاحب کار (شخصی، عمومی و ...) محبت به همکاران و ... دیگر این که باید متوجه باشیم که برای تقویت اراده، ما باید از مجموع راه کارها استفاده کنیم و کلی نگر باشیم و از سوئی باید دقت داشته باشیم که ظرفیت و استعداد و ذوق فرد در هر کاری مهم است، مثلاً همت بالا داشتن در آموزش ریاضی، برای کسی که استعداد ریاضی ندارد، نتیجه خوبی ندارد و چه بسا باعث افسردگی، یأس و.... شود. ولی ممکن است همین فرد با همّت بالا در رشته مورد علاقه خود به درجه بالائی از آن رشته نائل آید. امّا چیزی که همه ظرفیت آن را دارند و از همه ما خواسته شده دوری از گناه و تزکیه و انجام واجبات الهی است.

[1] . محمّد آل اسحاق خوئینی، اسلام و روان شناسی، چ صدر، 1369، ج1، ص 384. [2] . مجید رشید پور، چگونه باید بود، انجمن اولیاء و مربیان، چاپ دوم، 1369، ص14. [3] . در آمدی بر غرر الحکم، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1373، ج4، ص 294. [4] . همان، ج1، ص 321. [5] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: پل زاکو، غلبه بر کم رویی، ترجمه: حسین بنی احمد، ققنوس، چاپ سوم، 1380، فصل پنجم (اراده استوار). [6] . برای مطالعه بیشتر: محمد رضا شرفی ، دنیای نوجوان، انتشارات تربیت، چاپ چهارم، 1376، ص 250 به بعد. [7] [8] . شهید مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات صدر، ص 320. [9] . جمعی ازنویسندگان، روانشانسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، چاپ مهر، ج اول، ص 256، با کمی تغییر. [10] . همان، ص 275. [11] . اسلام و روان شناسی، ج1، ص 384. [12] . مقدمه ای بر نظریه های یادگیری، ترجمه دکتر علی اکبر سیف، تهران، نشر دوران، 1379، ص 139 (اقتباس). [13] . همان، ص 121، اقتباس.
محمدحسین قدیری- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

 

 درس دهم 

تمرکز فکر
برخی از حکما، نظیر «دکارت»، مهمترین توانایی انسان را «درست راه بردن عقل» می دانند[1] و منظورشان دقیقا این است که فرد بتواند آن گونه که «اراده می کند و خود می خواهد بیاندیشد». چنان چه، شخصی بتواند موضوعی را برای اندیشیدن، انتخاب نموده و در قلمرو آن، تفکر کند و تا هر زمان که اراده کرده است، جریان فکر خود را تداوم بخشد، در حقیقت می توان او را فردی «متمرکز» نامید.
«پل ژاگو»، روانشناس فرانسوی معتقد است: «تمرکز فکری، عبارت از متوجه ساختن و ثابت نگاه داشتن فکر بر یک تصویر و یا مجموعه ای از اندیشه ها و افکار است.»
[2]
به لحاظ تأثیراتی که تمرکز فکر بر موفقیت آدمی دارد، جوانان بیش از سایرین به این پدیده علاقمندند و مایلند که این توانایی در آن ها، ایجاد شود. این آثار در دو جنبه زندگی شخصی و زندگی اجتماعی قابل تبیین است: اولین پیامد برجسته تمرکز فکری، هدایت آگاهانه زندگی است. فرد به درستی می داند که از زندگی چه انتظاراتی دارد؟ و چگونه می تواند بدان ها پاسخ دهد؟ از جهت سلامت روانی نیز، موضوع تمرکز فکر، نقش تعیین کننده ای دارد. زیرا اولین ویژگی انسان سالم از لحاظ روحی، روانی، «ادراک روشن تر و کار آمد تر واقعیت» است و دومین ویژگی آن «آزاد اندیشی بیشتر نسبت به تجربه» می باشد.
[3] و هر دو خصوصیت، همان گونه که مشهود است، به توانایی تفکر شخص، مربوط می شود، تأثیر دیگر «تمرکز فکری» را بر توانایی «حل مسأله»[4] می توان بیان کرد. این ویژگی که اولین بار به وسیله «جان دیویی» عنوان شد، عبارت است از «قابلیت شخص در این که، موقعیتی را که با آن روبرو شده به درستی بشناسد و بتواند راه حل مناسبی در آن زمینه ارائه کند»، «قدرت حل مسأله» بستگی کامل به بررسی همه جانبه موقعیت (مسأله)، بررسی راه حل ها و راه کارهای موجود و انتخاب بهترین راه کار ها و انجام راه حل مورد نظر دارد و این ها همه در پرتو فکر متمرکز انجام می پذیرد.
پرفسور «کارل سی شور» به عنوان یک روانشناس یادگیری می گوید: «شخص متوسط فقط ده درصد گنجایش طبیعی حافظه خود را به کار می برد و نود درصد آن را با بی اعتنایی به قوانین طبیعی حافظه ضایع می کند، این قوانین طبیعی عبارتند از «اثر»، «تکرار»، «تسلسل افکار» و «تمرکز فکر».
[5]
در جنبه اجتماعی نیز می توان گفت، به لحاظ پیامد های خاصی که تمرکز فکر می آفریند. نظیر نظم و ترتیب، برنامه ریزی، حسن تدبیر و خود رهبری، فرد واجد این خصوصیات، به سهولت می تواند اعتماد و اطمینان جامعه را به خود جلب نماید.
جوانان متمرکز به جهت مناسبات و روابط موفق و سنجیده ای که با دیگران برقرار می کنند، بهتر از سایرین می توانند، شایستگی ها و کفایت های خویش را در عمل اثبات نمایند. آنان به خبوبی می توانند درباره هر موضوعی عمیقا بیاندیشند و هر زمان که اراده کنند، خود را از فکری به فکر دیگر، منتقل نمایند.
پیشنهاد ها و راهکارها
شناخت و به کار بستن توصیه های زیر، جوانان را در دستیابی به تمرکز فکر یاری می بخشد:
1. وجود رابطه منطقی میان برنامه ریزی و تمرکز فکر، نسل جوان را به ضرورت برنامه ریزی، واقف می کند. اطرافیان می توانند با مساعدت در زمینه برنامه ریزی و آموزش راه کارهای مفید در این مورد، افکار جوانان را به تمرکز نیرومندی، برسانند.
2. نماز، منشوری هزار وجه است که یک جلوه آن، تمرکز اندیشه می باشد، جوانان در پرتو نماز، نه تنها به معنویتی سرشار و عمیق دست می یابند بلکه با حضور قلب در نماز که خود تجلی تمرکز اندیشه برای یاد خداست، می توانند، این توانایی را به سایر بخش های زندگیشان، منتقل نمایند.
3. توجه نسل جوان به آثار ارزنده فردی و اجتماعی تمرکز فکر، انگیزه آنان را در حصول این امر، افزایش می دهد. تمرکز فکر، موجب ذخیره نمودن قوای روحی جوانان می شود و به این ترتیب آنان می توانند به نوعی «اقتصاد نیروی روانی» دست یابند.
4. مشاهیر بزرگ تاریخ، غالباً، اندیشه ای قوی و تمرکزی نیرومند، داشته اند. مطالعه زندگی نامه آنان، چگونگی رمز موفقیتشان و نیز تأثیر تمرکز فکر را بر پیشرفتشان، برای جوانان بازگو می نماید.
5. «خلوت شخصی»، فرصتی به جوانان می دهد تا علاوه بر آرامش و امنیت روانی، به تمرکز فکر نایل شوند. در چنین موقعیتی، آنان می توانند بهتر از هر زمانی دیگر به ارزیابی خود، زندگی و آینده بپردازد.
6. «تمرکز فکر» یکی از توانایی های شخصیتی است که جنبه اکتسابی دارد. تمرکز را می توان از تمرین هایی در دقایق کوتاه و لحظه های زودگذر، آغاز نمود و به تمرکز مداوم و مستمر نایل شد. ثبات و پایداری در انجام تمرین ها می تواند، نتیجه مطلوبی به بار آورد.
7. استفاده از «تلقین مثبت» در جهت «تمرکز فکر برتر»، سودمند است. جوانان با تلقین افکار و اندیشه هایی در زمینه هدف مطلوب (تمرکز) می توانند، این خصیصه ارزشمند را در خود تقویت نمایند.
8. در جریان زندگی، سعی کنید هیچ گاه استحکام روحی خود را از دست ندهید و اگر بعد از مشورت به انجام کاری تصمیم گرفتید، نگذارید مجرای فکرتان به هیچ وجه تغییر یابد.
9. اگر هنگامی که به کار معینی اشتغال دارید، به شما خبری دادند، سکوت خود را حفظ کنید و نگذارید توجهتان به آن مسأله معطوف شود و اگر سعی کردند که عقیده شما را در آن مورد جویا شوند، تسلط و تمرکز خود را حفظ نمایید.
10. از پرگویی و اظهار نظرهای بی مورد خود داری کنید زیرا فکر شما پراکنده و مانع تمرکز فکر می شود.
11. وضع راحتی به خود بگیرید، عضلات را شل کنید و چشم ها را ببندید و در ذهن خود تصویر عدد 1 را مجسم کنید و وقتی که موفق شدید به رقم 2 بپردازید تا 10.
12. چیزی که دارای شکلی ساده باشد مثلاً یک بطری را در فاصله یک متری خود قرا دهید و در ساختمان آن به خوبی دقیق شوید، گاه گاهی چشم ها را ببندید و شکل آن را مجسم کنید.
13. یک برگ کاغذ در دو مداد بردارید سعی کنید با یک دست دایره و با دست دیگر مربعی رسم کنید.
14. هنگامی که در روی یک عکس یا خاطرات خود دقیق می شوید، تصویر شخصی را در روح خود مجسم کنید، اگر کسی باشد که او را زیاد ملاقات می کنید به محض این که چشم ها را بستید فورا تصویر او در روح شما ظاهر خواهد شد. البته نباید منتظر باشید که در قدم اول به این منظور نائل گردید، بلکه باید چندین بار به تکرار آن بپردازید.
[6]

[1]. محمد علی فروغی، سیر حکمت در اروپا، ص 122. [2]. پل ژاگو، مانیتسیم شخصی، ترجمه مشفق همدانی، ص 242. [3]. آبراهام مازلو، به سوی روانشناسی بودن، ترجمه رضوانی، ص 176. [4]. problem solving [5]. دیل کارنگی، ناطقین زبردست، ترجمه دکتر عظیم عالم زاده، ص 58. [6]. پال ژاگو، قدرت اراده، ترجمه کاظم اعتمادی، ص 78.
محمد رضا شرفی - جوان و نیروی چهارم زندگی، ص53

 

درس یازدهم  

 

مدیریت زمان

امام علی- علیه السلام- می فرماید: «فرصت چون ابر گذران است پس فرصت های نیک را غنیمت بشمارید.»[1]
زمان با ارزش ترین وجه زندگی و سرمایه ای است که خداوند متعال در اختیار انسان قرار داده است. بسیاری از امکانات ممکن است دوباره به دست آید، اما زمان همانند تیری که از کمان رها شود، هرگز باز نمی گردد. زمان را نه می توان حفظ کرد و نه دوباره تسخیر نمود.
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از ین حاصل اوقات بریم
[2]
در حقیقت موفقیت و شکست هر کس بستگی به نحوه استفاده او از وقت دارد. همان طور که هر فردی برای زندگی خود برنامه ریزی می کند، برای زمان نیز باید برنامه ریزی نماید. همان طور که سود و زیان هر چیزی محاسبه می گردد، زمان هم باید با دقت محاسبه شود که صرف چه اقدامی شده است. نباید فقط به صرفه جویی های زمانی بزرگ فکر کرد، بلکه باید به زمان های کوچک نیز اندیشید.
علمای بزرگ اسلام اتلاف وقت را گناه دانسته و مرابطه را به عنوان شرط ضروری رسیدن به درجات عالی عرفانی و اخلاقی مطرح نموده اند.
انسان ها همواره افسوس زمان از دست رفته را می خورند، ولی برای زمان حال و آینده، برنامه مؤثری طرح نمی کنند. برای استفاده از زمان باقی مانده باید به گونه ای برنامه ریزی کرد که حتی یک لحظه هم تلف نشود. در غیر این صورت حاصل عمر پشیمانی خواهد بود.
حاصل عمر تلف کرده و ایام به لهو گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست
اغلب انسان ها از کمبود وقت شکوه دارند، در حالی که در واقع، کمبود وقت وجود ندارد، در هر روز 24 ساعت یعنی 1440 دقیقه زمان داریم، مشکل در نداشتن مهارت صحیح برای استفاده از آن است.
تعریف مدیریت زمان:
استفاده بهینه از زمان و کوشش برای اجرای آن با جدیت و تلاش تمام و اجازه ندادن به دخالت ناروای امور و حادثه ها در جریان اجرای برنامه را مدیریت زمان می گویند. به تعبیر دیگر طبق برنامه درست، درست عمل کردن و از کارها و رفتارهای واکنشی، پراکنده و ناسنجیده پرهیز نمودن را مدیریت زمان می نامند.
بنابراین برای مدیریت زمان و به دست گرفتن کنترل آن و جلوگیری از اتلاف وقت باید بنگریم که:
الف) چگونه باید برای دقایق و ساعات زندگی خود، به درستی برنامه ریزی کنیم؟
ب) چگونه برای اجرای آن جدیت و اهتمام کنیم؟
ج) آفات اجرای برنامه ها را بشناسیم و حتی المقدور از دخالت بی جای امور و حوادث جلوگیری کنیم.
با پاسخ اندیشمندانه به سؤالات بالا و اجرای شایسته و مجدانه برنامه ها، می توانیم از عمر خویش که گران بهاترین سرمایه است هر چه بهتر و بیشتر بهره مند شویم و برای زندگی آخرت که حیات حقیقی و جاودانه ماست توشه و ذخیره بیندوزیم.
مزایا و فواید مدیریت زمان:
ارزش مدیریت زمان تنها در کنترل زمان در هر لحظه و تحصیل زمان بیشتر نیست، بلکه در شناخت راه هایی است که با توجه و عمل بدان می توان شرایط زندگی را بهبود بخشید و زندگی مطلوب تر و مفیدتری را برای خود رقم زد.
برخی از مزایای مدیریت زمان عبارت است از:
1. ایجاد انگیزه و احساس مطلوبیت و دستیابی به خلاقیت.
2. کاهش اضطراب و فشارهای روحی و روانی.
3. ایجاد تعادل میان فعالیت های شغلی و زندگی خصوصی.
4. موفقیت و تسریع در کسب هدف ها.
5. ذخیره و کنترل زمان.
الف) چگونه باید برای دقایق و ساعات زندگی خود به درستی برنامه ریزی کنیم؟
1. نخست باید هدف را به دقت تعیین نمود که بدون هدف سراسر زندگی بیهوده خواهد بود، هر برنامه ای تعیین مسیر حرکتی است از یک مبدأ که در آن قرار گرفته ایم به سوی مقصد و هدفی که در پایان حرکت به آن خواهیم رسید. به تعبیر دیگر هدف علت غایی حرکت است که در آغاز باید تصویر روشنی از آن داشته باشیم. بدین منظور باید به نکات زیر توجه شود:
ـ تعیین هدف اصلی و هدف های بلند مدت
ـ تعیین هدف های فرعی و نزدیک تر( هدف های میان راه) که فرد را به هدف های اصلی مرتبط می سازد.
ـ خوب است هدف های میانی دقیق و مشخص و قابل ارزیابی و اندازه گیری باشد.
ـ لازم است از مشاوره اساتید آگاه در تعیین اهداف و برنامه ریزی به سوی آنها استفاده شود.
2. پس از تعیین هدف های فرعی باید میزان اولویت هر یک را با کدهای یک، دو و سه معین کرد.
3. مدت زمان لازم برای رسیدن به هر یک از اهداف را باید معین نمود. بدون تعیین زمان لازم، حتی ساده ترین هدف ها دست نیافتنی می شوند.
4. کارها و فعالیت هایی که شما را به هدف هایتان می رساند در برنامه روزانه و هفتگی خود ـ در زمان معین ـ قرار دهید، توجه داشته باشید که در برنامه ریزی علاوه بر کارها و فعالیت ها باید به خواسته ها و نیازهای شخصی و خانوادگی خود بنگرید و مدیریت زمان را با رعایت تعادل بین عبادت و تحصیل و کار و زندگی و تفریح و.... به دست بگیرید.
5. در برنامه ریزی به توانایی و استعداد و ذوق و علاقه و امکاناتی که در اختیار دارید، به دقت توجه کنید، نیرو و توان خود را ارزیابی نمایید، ساعاتی را که می توانید به تحصیل و درس و مطالعه و ....بپردازید مشخص و از کار و تلاش بیش از حدّ توان که موجب خستگی و پژمردگی شما می شود، بپرهیزید.
ب) چگونه برای اجرای برنامه تلاش وکوشش کنیم؟
1. عظمت و قداست اهداف عالی انسانی را هر روزه در نظر آورید و با حضرت ولی عصر(عج) صبحگاه تجدید عهد و پیمان کنید، تا انگیزه و احساس مطلوبیت بیشتری در شما ایجاد شود و در نتیجه با انگیزه افزون تری به اجرای دقیق برنامه بپردازید.
2. تمام توانایی خود را در انجام وظایفی که در برنامه مشخص کرده اید، متمرکز کنید. از خویش بر خویش ناظری بگمارید تا بر اجرای وظایف نظارت کند. نظارت و مراقبت فرشتگان الهی، کرام الکاتبین را پیوسته به یاد آورید. خود را در محضر پروردگار متعال ببینید و عمر و زمان خویش را امانت او بدانید. در امانت داری بکوشید و فعالیت ها را طبق برنامه، دقیق تر و مطلوب تر انجام دهید.
3. هر روزه ـ در پایان کار ـ دقایقی را صرف نوشتن کارهایی که انجام داده اید بنمایید. میزان مطابقت آنها را با برنامه، بسنجید. کارهای خود را بر مبنای اهداف، اولویت ها، ساعات کار مطلوب، و تعادل میان خواسته ها و نیازها ارزیابی کنید. تصمیم بگیرید که فعالیت ها و کارهای خود را هر چه بیشتر به برنامه نزدیک کنید. راه کارهای بهتر دستیابی به اهداف برنامه را برای خود مشخص کنید. نیت و انگیزه های خود را در انجام کارها ببینید و در خدایی کردن نیت ها و انگیزه ها بکوشید.
در این نوشته روزانه می توانید به سؤالات زیر صادقانه پاسخ دهید:
ـ چه فعالیت هایی را بیرون از برنامه انجام داده اید؟ و چرا؟
ـ چه فعالیت هایی را درست طبق برنامه انجام نداده اید؟ علت چه بوده است؟
ـ چه آفات، حوادث و اموری شما را از اجرای برنامه باز داشته است؟
ـ آیا پیش بینی شما در زمان سنجی فعالیت ها درست بوده است؟
ـ چه عوامل درونی و یا بیرونی وقفه در کارتان پدید آورده است؟
4. در صورت موفقیت نسبی در اجرای برنامه خدا را شکر کنید و برای ادامه بهتر کار از او مدد بخواهید و خود را تشویق کنید و در صورت عدم موفقیت و انحراف از برنامه علل درونی و برونی را جستجو نمایید، برای تنبیه خود اقدام مناسبی را در نظر بگیرید، عوامل اتلاف وقت را شناسایی کنید و برای مبارزه با آنها تصمیم جدی بگیرید.
ج) آفات احتمالی اجرای صحیح برنامه و موجبات اتلاف وقت چه چیزهایی است؟
ریشه اصلی اتلاف وقت در خصلت های فردی ما نهفته است که غفلت از ارزش عمر و زمان و اشتغال به امور غیر مهم را می توان دو عامل اصلی آن به شمار آورد، حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به اباذر می فرمایند: «بر صرف عمر خویش بسیار بخیل باش، بخیل تر از صرف درهم و دینارت»
[3] و امام صادق (علیه السلام) نیز در این زمینه می فرمایند: «هیچ چیز عزیزتر از روح و وقت تو نیست»[4] بنابراین باید آفات اتلاف وقت و علل صرف بیهوده عمر را شناسایی نمود و برای رهایی از آنها کوشید.
در ذیل به برخی از آفات اخلاقی و رفتاری اتلاف وقت که عمومیت بیشتری دارند، اشاره می شود:
علل فردی و درونی اتلاف وقت
ـ تنبلی و بی حوصلگی
ـ بی فکری و عمل زدگی
ـ تسویف و اهمال کاری
ـ شتابزدگی
ـ سخت کوشی فرساینده
ـ رفاه زدگی آلاینده
ـ وادادگی به علت انحراف و بی علاقگی
ـ کنجکاوی و دخالت های غیرلازم در کار دیگران
ـ دغدغه ها و مشغولیت های ذهنی
ـ بی ارادگی و سست تصمیمی
ـ خستگی و دل زدگی
ـ پرحرفی و بیهوده گویی و بیکاری
ـ ناآشنایی و بی اعتمادی به توانایی های خویش
ـ اضطراب و نگرانی و فشارهای روحی و روانی
علل برونی اتلاف وقت:
ـ تعارف های بی جا و رو دربایستی های ناروا
ـ گفتگوی بیش از حد با دوستان و آشنایان
ـ مراجعات نابهنگام و مکالمات تلفنی
ـ مسافرت ها و تعطیلات بیش از حد
حوادث و اتلاف وقت:
حوادث عمدتاً پیش بینی نشده هستند و در صورت ضرورت می توانند برنامه روزانه فرد را به هم بزنند، مثلاً فوت یکی از بستگان، یا مراسم ازدواج یکی از دوستان یکی دو روز در برنامه تغییراتی ایجاد خواهد کرد، اما باید به سرعت به برنامه بازگشت و حتی المقدور از اتلاف وقت بیش از اندازه لازم و به هم ریختگی برنامه جلوگیری نمود. توصیف مدیریت زمان آسان و میدانی گسترده دارد اما عمل به اصول آن و هدایت کارها و رفتار بر این اساس، راهی باریک و پرخطر داشته و عزم والا و بلند می طلبد.
منابع کمکی:
1. مؤسسه امام خمینی (ره)- مدیریت برنامه ریزی و زمان، قم: مرکز انتشارات، 1385.
2. اسلامی، سعید، مدیریت کاربردی وقت، بی جا، 1373.
3. حقیقی، محمد علی، الگویی برای تنظیم وقت مدیریت، تهران؛ نشر عالم، 1377.
4. لی ورت، لوتار، مدیریت زمان، ترجمه غلامرضا خاکی، تهران؛ سازمان بهره وری، 1375.
[1] . نهج البلاغه، کلمه 21. [2] . حافظ. [3] . مکارم الاخلاق، ج 2، ص 364، 2661. [4] . لئالی الاخبار، ج1، ص 16.

 

درس دوازدهم   

عوامل اتلاف زمان و درمان آنها

اهمیت زمان و عمر بر هیچ خردمندی پوشیده نیست، به طوری که هیچ انسان موفقی را در عالم نمی توان یافت که توفیق خود را مرهون بهره وری درست از عمر خود نداند. امام حسین علیه السلام می فرماید: «زیانکار کسی است که لحظه، لحظه عمرش را از دست بدهد»[1]
ریشه اصلی اتلاف زمان در خصلت های فردی ما نهفته است، که باید علل و عوامل آن را شناخت و برای درمان آنها گام های مؤثری برداشت.
برخی از علل و عوامل اتلاف زمان و درمان آنها عبارتند از:
1. بی فکری و عمل زدگی
نداشتن طرح کاری از مصادیق بی فکری است. به منظور دوری از این آفت باید به برنامه ریزی و اولویت بندی کارها پرداخت. در مدیریت زمان، تعیین هدف ها و اولویت های مربوط به کار از مهم ترین امور به شمار می رود، که با توجه به آن می توان از به دام افتادن در امور جزیی و غیر ضروری نجات یافت.
برخی از علل و راه های درمان بی برنامگی
عللدرمان
آشنایی نداشتن نسبت به: اهمیت برنامه ریزی، مراحل و شیوه برنامه ریزی و ملاک های اولویت بندیتوجه داشته باشید هر یک ساعتی که صرف برنامه ریزی مؤثر شود، در مقام اجرا چهار ساعت زمان برایتان ذخیره می کند و نتایج بهتری هم ببار می آورد.
برداشت غلط درباره برنامه ریزی: وقت گیر پنداری برنامه ریزی، احساس موفقیت از بی برنامه گی، تصور به هم خوردن همه برنامه ها به خاطر کارهای غیرمنتظره، برنامه ریزی به کار جنبه انتزاعی می بخشد و....بدانید که اکثر افراد بر اساس همین برداشت های نادرست، وقت خود را تلف می کنند.
مهم ندانستن نوشتن برنامه و انجام دادن کارها بر اساس برنامه های ذهنی. هیچ حافظه ای مصون از خطا نیست، تعیین اولویت های برنامه با روی کاغذ آوردن آسان می شود بدون برنامه مکتوب ساعات روز با هر مسئله کوچک بی اثر،رها و منقطع می شود.

2. بی نظمی:
امام علی علیه السلام می فرماید: شما و تمام فرزندان و اهل بیتم و کسانی را که نوشته من به دست آنها می رسد را به تقوای الهی و نظم در کارها سفارش می کنم.
[2]
فرد نامنظم علاوه بر اتلاف زمان خود باعث اتلاف زمان دیگران نیز می شود. فرد منضبط هیچ گاه کاری را در نیمه راه رها نمی کند، بلکه اهدافی بلند بر می گزیند و با سعی و کوشش آن را به فرجام می رساند.
برخی از علل و راه های درمان بی نظمی
<><><><><><><>
عللدرمان
فقدان اهداف و برنامه صحیح تعیین اهداف در حوزه های اصلی و داشتن برنامه صحیح
عدم پیگیری برای کارهای خود مهلت تعیین کنید و برآوردهای دقیق از انجام کار داشته باشید، برای خود جریمه قرار دهید.
ناتمام گذاشتن کارهاپیش از کنار نهادن کارها، آن ها را به اتمام برسانید. به هر کاری یک بار بپردازید و در همان بار اول آن را تمام کنید.
آشفتگی و به هم ریختگی محل کار و تحصیلراه حل کلی، پدید آوردن سیستم منسجم و به هم پیوسته ای است که بر اساس آن هر چیزی جای مخصوص خود را بیابد.
بی نظمی شخصی خود را به نظم وادارید تا کنترل مؤثر وظایف برایتان میسر شود. در برخورد با اطلاعات، به نحو منظم و روشمند عمل کنید و مکرر در مکرر به خود بگویید که آدمی منظم و مرتب هستید و در این راه بکوشید.
ضعف جسمانی و خستگی (سرحال نبودن)در برنامه زندگی خود تغییر و تحول ایجاد کنید (غذا، خواب، نگرش، تفریح و ورزش، دوستان و...)
R1R2
یادآوری: هدف شما باید آن باشد که فکرتان را از هر چیز دیگری جز آن چه روی آن کار می کنید، پاک سازید. لوازم مهم و ضروری را همیشه به صورت منظم در دسترس قرار دهید. فضای کار و مطالعه را چنان سامان دهید که کارها با توجه به اولویت آنها در برابرتان قرار گیرد.

3. تنبلی[3] و بی حوصلگی:
امام باقر علیه السلام می فرماید: «من از کسی که در امور دنیویش تنبلی کند بیزار هستم، زیرا کسی که در امور دنیایش تنبل باشد در امور مربوط به آخرتش تنبل تر است.»
[4]
امام علی علیه السلام در این زمینه می فرمایند: «شاخصه تنبلی به تأخیر انداختن کار است»
[5] فرد تنبل چون اهل کار نیست، حتی هدف های قابل دسترس و آسان را دست نایافتنی می بیند و به همین دلیل اوقات خود را به بطالت می گذراند.
برخی علل و راه های درمان تنبلی
عللدرمان
عوامل گرایشی مانند: عدم تمایل به قبول زحمت یا ناراحتی، ترس از شکست، عزت نفس کم، افسردگی، ملالت، خجالت، احساس تقصیر و... باید در خود نگرش مثبت ایجاد کرد و به خود تلقین نمود (تلاش می کنم، فراد یعنی هرگز، مهم امروز است، تنبلی مانع موفقیت است، خواستن توانستن است.
موانع شناختی مانند: اطلاعات ناکافی، مشخص نبودن اولویت ها، تردید داشتن، مطمئن نبودن درباره مسئله و ناتوانی در درک اقدام به جا و به موقع، تفکر منفی، هدف های مبهم و ...علت مسامحه کاری خود را شناسایی کنید، برای خود برنامه ریزی دقیق داشته باشید، مسائل را تجزیه، خرد و تحلیل نمائید، اقدام کنید، توجه داشته باشید که انسان های موفق دفع الوقت نمی کنند، تنبل نیستند و تنبلی را مانع موفقیت می دانند.
شرایط محیط یا عوامل خارجی مانند: سر درگمی، نبود تشکیلات، سرو صدا، فشار کاری بیش از اندازه و....ابزار و مواد لازم را تهیه کنید، محل کار و فعالیت علمی خود را مرتب و منظم نمائید،دمای محل کار را بین 20 تا 26 درجه نگهدارید، عوامل حواس پرتی را با مهندسی محیط حذف کنید، تمرکز خود را روی یک هدف یا یک فعالیت قرار دهید و از انجام کارهای پراکنده پرهیز نمائید.
موانع جسمانی موجود بر سر راه مانند: خستگی، استرس، بیماری، ورزش نکردن، بی تحرکی در طول روز، پشت میز نشستن و .... هر روز یا یک روز در میان 20-15 دقیقه ورزش کنید و بدانید تنها ورزش پایان هفته نه تنها کافی نیست، بلکه از جهاتی مضر است، تغییر حالت دادن در نشستن و راه رفتن و تنفس کردن، به حالت آرام در آمدن، 20-15 دقیقه خواب در میان روز، توجه به برنامه غذایی مخصوصاً مصرف قند، توجه به صبحانه کامل، تلقین و ....

4. پذیرش درخواست ها و خواهش ها: (تعارف بی جا و رودربایستی)
تعارف بی جا و رودربایستی داشتن در حقیقت یک نوع دروغگویی است. وقتی فرد نمی تواند و یا نمی خواهد کاری را انجام دهد و آن کار را بپذیرد، باعث اتلاف زمان، سرمایه ها و تضییع حقوق دیگران خواهد شد.
مرحوم مجلسی در بحارالانوار از کتاب دعوات راوندی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کرده که فرمود: وقتی از رسول خدا (ص) چیزی را می خواستند چنانچه اراده اش بر انجام آن کار تعلق می گرفت، می فرمود: «آری» و اگر نمی خواست آن را انجام دهد سکوت می کرد و هرگز کلمه «نه» را بر زبان جاری نمی ساختند.
[6]
برخی علل و راه های درمان پذیرش درخواست ها و خواهش ها
<><><><><><><>
عللدرمان
تمایل به خشنود کردن دیگراناولویت کارهای خود را مرور کنید و بدانید که پذیرش هر کار جدید زیر پا گذاشتن آن اولویت هاست
کسب توانایی از تقاضاهای دیگرانخود را بیش از حد ضعیف نشان ندهید. بر تلاش هایتان اتکا کنید
بی اطلاعی نسبت به شیوه های نپذیرفتن به دقت گوش کنید و دریابید که از شما چه چیزی خواسته می شود، قبل از گفتن «بله» تا ده را بشمارید، دلایل خود را بیان کنید، اگر قصد نپذیرفتن دارید این کار را با قاطعیت و ادب انجام دهید، با پاسخ متزلزل امید کاذب در قلب درخواست کننده ایجاد نکنید، راه حل ها و جایگزین های تازه ای عرضه کنید.

5. تسویف و اهمال کاری: (کار امروز را به فردا افکندن)
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «ای ابوذر از اهمال کاری نسبت به اهداف خود برحذر باش زیرا تو امروزت را در اختیار داری نه آینده ات را»
[7]
تسویف منجر به سنگین تر شدن بار فرداها می شود و نگرانی از کارهای مانده و دشواری انجام آنها به مرور زمان، منجر به بیماری های عصبی و یا بی تفاوتی نسبت به امور می شود، و به دنبال آن بی نظمی و عدم تعهد نسبت به مسؤولیت ها رخ می دهد. و از همه مهم تر فرصت ها از دست می رود.
برخی از علل و راه های درمان تسویف
عللدرمان
اعتقاد به اینکه من تحت فشار بهتر کار می کنم توجه داشته باشید این تصور یک توجیه محض است، برای انجام کار و مطالعه خود مهلت زمان مشخص کنید، بر شروع کار به جای پایان آن تأکید کنید، قاطع باشید و اولویت ها را مشخص کنید.
ترس از شکستباید به توانایی ها و امکانات و استعداد خود توجه بیشتر نمود.
فقدان علاقه به موضوع درسی، یا فردی خاصبه موضوع مورد علاقه خود بپردازید، به عوامل مؤثر در ایجاد انگیزه توجه داشته باشید.
عادت به انجام امور ساده و سپس به تعویق انداختن امور دشواروقتی که در اوج انرژی روزانه خود هستید، کاری را که مهم تر است انجام دهید، توجه داشته باشید که کار کنار گذاشته شده ممکن است حیاتی تر بوده باشد و با تأخیر آن خسارت بزرگی متحمل شوید.
6. ناآشنایی و بی اعتمادی به توانایی ها و استعدادهای خویش
این حالت منجر به عدم توانایی در تصمیم گیری و وسواس در عمل می شود. جرأت لازم برای اجرا از دست می رود. بیشتر زمان افرادی که دارای تصویر منفی از خود هستند به سرزنش خود میگذرد و به علت روحیه منفی در کارها، بی انگیزه بوده و به اتلاف زمان در هر کار می پردازند. فرد باید خود را با میزان توانی که دارد بپذیرد.(لیس للانسان الا ما سعی)
در مقابل آگاهی از توانایی ها و استعدادهای خود و نگرش نسبت به خود مزایای زیر را در بر دارد:
اشتیاق را تحریک می کند. خلاقیت را زیاد می کند و شخصیت انسان را به نحو احسن شکوفا می سازد.
برخی از علل و راه های درمان نا آشنایی و بی اعتمادی به توانایی ها و استعدادهای خویش
عللدرمان
عقده حقارتخود را بهتر ببینید از طریق: بهتر کردن پوشش آرایش مو و ظاهر حفظ تندرستی تصویر ذهنی مثبت از خود داشتن
در نقش انسان موفق بازی کنید
پیچیده و شلوغ بودن برنامه های کار و مطالعه تا می توانید ساده کنید مسایل را ساده کنید:
(مسائل و مشکلاتی که در رابطه با اموال، اشخاص، تعهدات و.... دارید یا ساده کنید).
عوامل منفیاز عوامل منفی جدا شوید (مشکلات را به خداوند واگذارید خود را سرگرم کنید. هرکار را به موقع خودش انجام دهید. ورزش کنید. به خنده و شوخی متوسل شوید. زندگی را ساده تر کنید. فکرتان را روی مسائل مثبت متمرکز کنید. به دیگران کمک کنید. وقت خود را با یک دوست بگذرانید).
7. تلاش بیش از حد
امام علی علیه السلام می فرماید: «کار کمی که ادامه یابد، از کار زیادی که ملال آور باشد، امید بخش تر است.»
[8]
پذیرفتن و پرداختن به کارهای مختلف بیش از توان منجر به بیماری های جسمی و روحی می شود. بنابراین هر کس باید توجه به توان و ظرفیت خویش قبول مسؤولیت نماید.
برخی از علل و راه های درمان تلاش بیش از حد
عللدرمان
اعتماد بیش از حد به خود (من از عهده انجام هر کاری بر می آیم)از خود بپرسید چه چیزی را می خواهید ثابت می کنید. واقع گرا باشید. عاقبت اندیش باشید. خودتان را هلاک نکنید.
ناتوانی در نپذیرفتن درخواست هااز پذیرفتن مسؤولیت صرفاً به خاطر مورد تحسین واقع شدن خودداری کنید.
تخمین نادرست از انجام کار در محدوده زمان بدانید که هر کاری بیش از آن چه می پندارید نیاز به وقت دارد (زمان کار، زمان تنفس، 20 درصد زمان تخمینی)
ناتوانی در واگذاری امور به دیگران اگر کارها را بیشتر بر عهده بگیرید، بدین جهت که فکر می کنید شخص دیگری قادر به انجام آن نیست، بی تردید در انبوه کارها غرق و در انجام کارها دچار اشتباه خواهید شد.
8. خستگی
فرد خسته، کارآیی کمتری خواهد داشت. خستگی مستقیماً بر میزان وقت، حوصله، خلاقیت و پشتکار و ... فرد تأثیر می گذارد. افرادی که فکر می کنند با کار ممتد و بدون استراحت کافی می توانند کار بیشتری انجام دهند در اشتباه هستند؛ زیرا خستگی حالتی است که سبب کم شدن کار بدنی و فکری می شود.
برخی از علل و راه های درمان خستگی
عللدرمان
بی میلی و بی علاقگی به کار و مطالعه و خستگی هنگام مطالعه انگیزه خود را مرور کنید. به خود تلقین مثبت بکنید. به خواندن شعر مورد علاقه بپردازید. کتاب های مورد علاقه تان را بخوانید. در وقت مطالعه تغییر حالت بدهید. به نقطه نا معلوم نگاه کنید. با صدای بلند مطالعه کنید.
خستگی اعضای بدن و به دنبال آن خستگی فکری تفریح سالم و منظم، تحول در خواب و خوراک و ... ورزش در هر روز یا یک روز در میان بطور منظم 15-20 دقیقه، پس از یک یا دو ساعت مطالعه در روی زمین دراز بکشید و کلمه راحتی را در مغز خود مجسم کنید و خود را لمس نمائید.
تشویش، اضطراب، عجله و نگرانی باید عوامل آن را شناسایی کرد و از چرخه کار حذف نمود.
بی نظمی، بی برنامگی، پرخوری، کم خوابی، ضعف چشم، سطحی مطالعه کردن
تلقین های منفی توانایی ها و استعدادهای خود را مرور کنید، خود را بشناسید.
9. عدم توانایی در تصمیم گیری و تصمیم گیری نادرست:
امام علی علیه السلام می فرماید: «هر کس تصمیمش بد باشد تیرش به خودش بر می گردد»
[9] قدرت و سرعت در تصمیم گیری از شاخصه های مهم برای مدیر است، ناتوانی در تصمیم گیری باعث اتلاف وقت خود و دیگران می شود. کسی که عادت دارد در هر موردی خود را کوچک بشمارد و در هر کاری با ضعف و بی قدرتی اظهار نظر کند، ضعیف و محجوب بار می آید.
برخی از علل و راه های درمان عدم توانایی در تصمیم گیری
<><><><><><><>
عللدرمان
روشن نبودن جوانب کار با افراد موفق، آگاه و با تجربه مشورت کنید.
دو دل بودن بهترین راه رسیدن به هدف را بررسی کنید، سپس نسبت به انجام آن کار تصمیم بگیرید.
وابستگی به دیگران اجازه ندهید دیگران به شما بگویند چه باید انجام دهید.
ترس از عاقبت کار از تعلیل و وقت گذاری بیهوده جداً خودداری کنید. با تصمیم گیری های کوچک، خود را در تصمیم گیری قوی تر کنید.
10. رفاه زدگی آلاینده:
رفاه طلبی و پرداختن بی حد و اندازه به امور رفاهی، انسان را از اهداف مهمتر و والاتر باز داشته و از این طریق بسیاری از فرصت ها از دست خواهد رفت.
منابع کمکی:
1- اسلامی، سعید؛ مدیریت کاربردی وقت. بی جا، بی تا، 1373.
2- بلس، ادوانس؛ روان شناسی تنبلی. ترجمه: مهدی قراچه داغی، تهران: نشر دایره، 1379.
3- معاونت تربیتی ـ فرهنگی مؤسسه امام خمینی(ره)، مدیریت برنامه ریزی و زمان، قم: مرکز انتشارات، 1385.
4- چایمن، الودون، نگرش مثبت و نحوه بهبود آن. ترجمه: غلامعلی سرمد، تهران: مرکز آموزش بانکداری، 1368.
5- حقیقی، محمد علی؛ الگویی برای تنظیم وقت مدیریت. تهران؛ نشر عالم، 1377.
6- لی ورت، لوار؛ مدیریت زمان. ترجمه تألیف: غلامرضا خاکی، تهران: سازمان بهره وری، 1375.
7- مکنزی، الک؛ مدیریت بهره وری از زمان. ترجمه: محمد رضا رضاپور، تهران: معارف 1374.
[1] . معانی الاخبار، 243. [2] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج17، ب47، ص50. [3] . تنبلی یعنی به تعویق انداختن انجام کاری که باید همین حالا انجام شود. (دوانس بلس، ترجمه مهدی قراچه داغی، روان شناسی تنبلی، ص 14) [4] . محمد ری شهری، میزان الحکمه، ج 8، ص 393. [5] . غرر الحکم، 4471. [6] . سید محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ص 70. [7] . بحار، ج77، ص 75 و الحیاه، ج 1، ص 359. [8] . نهج البلاغه، قصار الحکم، کلمه 278.

 درس سیزدهم  

 

ارتقاء سلامت روان و موفقیت

دو اصل، زیر بنای راهنمای رسیدن به سلامت روان هستند. اگر بدانید که چگونه از این دو اصل استفاده بکنید به موفقیت می رسید.
اصل اول مربوط به ارزش گذاشتن بر خود می شود.
اصل دوم رسیدن به این باور است که می توانید خود را تغییر بدهید. فرآیند تغییر امری ناچاری است. مانند زمان، تغییر هم متوقف شدنی نیست.
برای ایجاد تغییر مفید سه شرط وجود دارد:
1. حال حاضر را درک کنید. از حقایق پنهان نشوید، اما حال را به روشنی ببینید.
2. تحت تأثیر گذشته ها فلج نشوید. گذشته را نمی توانید تغییر بدهید. اجازه ندهید که گذشته سد راهتان شود.
3. نامطمئنی آینده را بپذیرید. بخش قابل ملاحظه ای از آینده در اختیار ما نیست. باید نامطمئنی را بپذیریم و بیاموزیم که چگونه با اطمینان با آینده رو به رو گردیم.
هفت مهارت اولیه
برای رسیدن به سلامتی روان به هفت مهارت احتیاج دارید. این مهارت ها به شما کمک می کنند که هم روحیه و هم اثر بخشی خود را بهتر کنید.
مانند تمامی مهارت ها، با تمرین در شرایط بهتری قرار می گیرید. این قسمت را بخوانید و دوباره خوانی کنید.
آن هفت مهارت عبارتند از:
1. مدیریت بر خود و اوقات زندگی
2. رو به رو شدن با مسئله
3. رفتار درست با خود
4. حل مسئله: راهکاری برای تغییر
5. توجه به تناسب: کمک گرفتن از شناخت درمانی
6. توجه به اعتماد به نفس و عزت نفس
7. قرار گرفتن در آرامش
مهارت اول: مدیریت برخود و اوقات زندگی
1. اصل اساسی مدیریت زمان این است: از فرصت های خود برای انجام دادن کارهایی استفاده کنید که برای آن ها ارزش قائلید. کارهایی انجام دهید که شما را به هدف تان نزدیک کند.
2. بنابر این مهم است که از ارزش ها و هدف هایتان مطلع باشید.
3. دوست دارید دوستان، بستگان و یا همکارانتان درباره شما چه نظری داشته باشند؟
4. ارزش های مورد نظرتان را جایی یادداشت کنید تا در زمان نیاز به آن مراجعه نمایید.
5. پس از مشخص ساختن ارزش و هدف هایتان، با توجه به آن ها حرکت کنید.
6. فعالیت هایتان را با توجه به اهمیت داشتن و اضطراری بودن آن ها طبقه بندی کنید.
7. سعی کنید بیشترین وقت خود را صرف کارهای مهم بکنید.
ـ از انجام دادن کارهای غیر مهم اجتناب کنید.
ـ از فرصتیکه به دست می آورید برای انجام دادن کارهای غیر اضطراری اما مهم استفاده کنید.
8. از ابزار و قواعد مدیریت زمان خود به سود خود استفاده کنید.
چند ابزار و قاعده:
8 . 1. هر چه سریع تر موتورتان را روشن کنید.
8 . 2. کار روزمره را در خدمت خود بگیرید.
8 . 3. هر آری جواب نه به کار دیگر است.
8 . 4. به سرعت تصمیم بگیرید.
8 . 5. زمان شروع و ختم کار را مشخص کنید.
8. 6. زمانی را برای برنامه ریزی در نظر بگیرید.
8 . 7. بیشترین تلاش خود را بکنید اما کمال طلب نباشید.
مهارت دوم: رو به رو شدن با مشکلات
بپذیرید که مشکلی وجود دارد: بنابه دلایل ذیل بهتر است که به جای اجتناب کردن از مسائل با آن ها رو به رو شویم.
1. اجتناب کردن بر دامنه مسئله اضافه می کند و شرایط بدتری را به نمایش می گذارد.
2. اجتناب کردن مسائلی جدید خلق می کند.
3. اجتناب کردن در زندگی شما اختلال ایجاد می کند.
مشخص کنید که چرا اجتناب می کنید
گاه وقتی از مشکلات اجتناب می کنیم برایمان مشخص است که مشکلاتمان از چه مقوله است، اما در مواقعی نیز این را نمی دانیم.
پیام نانوشته
وقتی از چیزی اجتناب می کنیم، پیامی نانوشته به خود مخابره می کنیم. مضمون این پیام این است: «وحشتناک است.» با اجتناب کردن از مسئله متوجه دلیل هراسمان نمی شویم. فرض کنیم که سرکارتان به شدت استرس زده می شوید، به طوری که به فکرتان می رسد که باید کاری صورت دهید. نمی دانید که چه کاری باید بکنید. با دیگران هم در این خصوص حرف نمی زنید. نگرانید که اگر مسائلتان را با آن ها در میان بگذارید درباره تان چه فکری می کنند، به جای آن سعی می کنید که بیشتر کار کنید تا کسی متوجه نشود که اشکالی در کارتان وجود دارد. اجتناب شما سبب می شود که راه حلی برای مشکلتان پیدا نکنید زیرا هرگز فرصتی پیدا نمی کنید که به مسئله خود بیندیشید. از نظریات دیگران هم برخوردار نمی شوید و از آن ها کمک نمی گیرید.
بنابر این بهترین کار رو به رو شدن با مسائل مان مهم است که به احساسات ناخوشایند خود توجه کنیم و بفهمیم که این مشکلات از چه مقوله ای هستند.
آیا از مشکلات اجتناب می کنید؟
گاه تعین این که آیا به راستی از مشکلات اجتناب می کنید دشوار است، بنابر این مفید و مؤثر است که متوجه نشانه های اجتناب باشیم. برای اطلاع از این مورد می توانید از سه راهنمای زیر استفاده کنید.
1. با احساسات خود مشورت کنید. اجتناب شما ممکن است شکل پنهان و زیرکانه داشته باشد. اگر به این دلیل کاری را صورت نمی دهید زیرا با انجام دادن آن نگران و مشوش می شوید. احتمال این که از مشکل اجتناب می کنید وجود دارد. از خود بپرسید چه می توانم بکنم تا احساس اطمینان بیشتر پیدا کنم.
2. به تماشای رفتار خود بنشینید. اگر احساس می کنید که میان دو کار گیر کرده اید یا میان دو کار تاب می خورید، ببینید آیا از چیزی اجتناب می کنید. در این صورت به این فکر کنید که چگونه می توانید از این اجتناب دست بکشید.
3. به اندیشه خود توجه کنید. آیا انتظار بدترین اتفاق ها را می کشید؟ آیا مصیبتی را پیش بینی می کنید؟ آیا فکر می کنید اتفاق ناخوشایندی رخ خواهد داد؟ آیا فکر می کنید که به شکلی نتوانید با مشکل رو به رو شوید؟ این افکار مبالغه آمیز و هولناک ممکن است مانع از آن شوند که با مسئله رو به رو شوید و یا حتی اقدامی در این راستا صورت دهید.
هر چه زودتر به مسئله بپردازید
اجتناب از مسئله نه تنها از حل شدن آن جلوگیری می کند، بلکه به احتمال زیاد بر شدت آن می افزاید و برخورد با آن را دشوارتر می کند. هرچه مسئله را سریع تر شناسایی کنید. سریع تر می توانید با آن برخورد نمایید و طرز برخوردتان با مسئله مؤثرتر می شود. تا زمانی که با مسئله برخورد مؤثر نکنید، مانند دمل چرکین زیر پوستتان باقی می ماند تا فکری به حال آن بکنید.
مهارت سوم: رفتار درست با خود
1. از پاداش ها به سود خود استفاده کنید: پاداش دادن به خود بر خشنودی شما می افزاید و بهتر می توانید تغییر مورد نظر را در خود ایجاد کنید.
2. به جای عادت سرزنش کردن خود، عادت پاداش دادن به خود را ایجاد نمایید.
3. پاداش دادن مؤثّر به خود از سه بخش تشکیل می شود:
ـ پاداش های مناسب انتخاب کنید.
ـ شرایط را به سود خود شکل بدهید.
ـ مجازات نکنید. (تحمیل کردن کار زیاد به خود به خاطر دیگران).
مهارت چهارم: حل مسأله: چهار راهنمایی برای حل مسئله
1. وقت خود را صرف مسائل حل نشدنی نکنید.
2. در هر زمان تنها به یک مسئله توجه کنید.
3. به جای تغییر دادن دیگران، روی تغییر دادن خود حساب کنید.
دست کم در لحظه حاضر اقدامی صورت ندهید.
حل مسئله روشی ساده اما قدرت مند است. از مراحل زیر برای آگاهی از خلاصه مطالب استفاده کنید.
سه مرحله حلّ مسئله
1. مسئله را به روشنی شناسایی کنید.
2. هر اندازه که امکانش وجود دارد راه حل ارائه دهید. در این مرحله هیچ راه حلی را رد نکنید.
3. راه حلی را انتخاب کنید، آن را به اجرا بگذارید، نتیجه آن را ارزیابی نمایید و آنقدر مداومت به خرج دهید تا به احساس بهتر برسید.
مهارت پنجم: کمک گرفتن از شناخت درمانی
ـ برای دیدن اشیاء و امور همیشه بیش از یک راه وجود دارد.
معنایش این است که گرچه ممکن است نتوانید واقعیت ها را انتخاب کنید، می توانید انتخاب کنید که چگونه به آن ها واکنش نشان بدهید. می توانید به خود کمک کنید تا احساس بهتری داشته باشید. می توانید به طرز دیگری به آن ها نگاه کنید. روش هایی را که در این جا توضیح داده شده اند به شما می گویند که چگونه اندیشه و احساس با هم ارتباط دارند و چگونه این افکار و این احساسات روی روحیه شما اثر می گذارند. اگر به این نکته توجه داشته باشید، می توانید نوع اندیشه ای را که به شما کمک می کند تا به احساس بهتری برسید انتخاب کنید. وقتی این نکات را رعایت می کنید، بد نیست سؤال هایی از خود بپرسید. اولین سؤال شما می تواند این باشد: «آیا می توانم به طرز دیگری به این مسئله نگاه کنم؟»
گام اول: اندیشه های خود را شناسایی کنید و ببینید که اندیشه ها و احساسات شما چگونه با هم در ارتباط هستند.
سوالات کلیدی برای گام اول:
ـ در آن زمان از ذهن من چه گذشت؟
ـ حالا اوضاع را چگونه می بینم؟
ـ چه موضوعیست که برای من اهمیت دارد؟
ـ این حادثه برای من چه معنا و مفهومی دارد؟
گام دوم: اندیشه های خود را مورد بازبینی مجدد قرار دهید. خواهید دید که می توانید با دیدگاه های مختلف به مسائل نگاه کنید. داشتن چشم اندازهای مختلف به شما امکان می دهد که با مشکل خود برخوردی سازنده تر داشته باشید.
سوالات کلیدی برای گام دوم:
پرسش هایی درباره اندیشه: دیگر چه نقطه نظرهایی وجود دارد؟ دیگران در این خصوص چه فکر می کنند؟ دیگر چگونه می توانم به این موضوع فکر کنم؟ اگر حالم بهتر بود چگونه فکر می کردم؟
پرسش هایی درباره واقعیت: واقعیت های درباره موضوع کدامند؟ از کجا بدانم که چه طرز فکری با واقعیت همخوانی بیشتری دارد؟ چه مدرک و چه دلیلی در اختیار دارم؟
پرسش هایی درباره اندیشه های مخدوش: آیا ممکن است درباره موضوع برداشت اشتباه داشته باشم؟ آیا درست فکر می کنم؟ آیا گرفتار یکی از خطاهای سیزده گانه شناختی هستم؟ آیا خودم را زیر فشار گذاشته ام؟ آیا به زبان افراط و تفریط حرف می زنم؟
پرسش هایی درباره مقابله: بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟ چقدر به من لطمه می زند؟ وقتی این اتفاق می افتد چه می توانم بکنم؟ چگونه می توانم کمک بگیرم.
مهارت ششم: توجه به اعتماد به نفس و عزت نفس
حتی اگر از کودکی از اعتماد به نفس خوب محروم بوده اید می توانید آن را در خود ایجاد کنید.
چهار نکته مهم در این خصوص عبارتند از:
1. اعتماد به نفس تنها یک چیز به خصوص نیست. همه ما در بخشی از زندگی خود فاقد اعتماد به نفس هستیم و در زمینه هایی از اعتماد به نفس کافی برخورداریم.
2. اشخاصی که به نظر با اعتماد به نفس می رسند به آن حدی که شما فکر می کنید با اعتماد به نفس نیستند.
3. با تمرین کردن و دست به کار شدن به اعتماد به نفس می رسیم.
4. اگر به اشخاص بگویید که خوب نیستید، ممکن است حرف شما را باور کنند.
شش راهکار راهنما به شما کمک می کنند تا از اعتماد به نفس خوب برخوردار باشید:
1. تمرین.
2. طوری رفتار کنید که انگار از حدی که فکر می کنید اعتماد به نفس بیشتری دارید.
3. در رفتار خود انعطاف داشته باشید.
4. از اشتباهات خود درس بیاموزید. تنها راه اجتناب از اشتباه بی حرکت ماندن و اقدام نکردن است.
5. از سرزنش کردن خود، خودداری نمایید. با خود شجاعانه حرف بزنید.
6. با خود مهربان باشید.
اعتماد به نفس با احساس ما نسبت به توانایی هایمان در ارتباط است. اما عزت نفس تا حدودی متفاوت است. عزت نفس بستگی به این دارد که تا چه اندازه برای خود ارزش قائل هستید.
پنج راه کار زیر به شما کمک می کنند تا عزت نفس بیشتر پیدا کنید:
1. به تعصباتی که سبب می شوند خود را کم ارزش ارزیابی کنید حمله ور گردید.
2. منتقد درون را سرکوب کنید.
3. قاضی منتقد را دفن کنید و اجازه ندهید که با معیار دوگانه با خود و با دیگران برخورد کنید.
4. بیشترین تلاشتان را بکنید اما کمال طلب نباشید.
5. با اشخاصی که به شما احساس خوب می دهند معاشرت کنید.
مهارت هفتم: قرار گرفتن در آرامش
قرار گرفتن در آرامش یک نگرش، یک عادت و یک اقدام بازسازی کننده و در کنار همه این ها یک مهارت است. سعی کنید این اقدام را بخشی از زندگی روزانه خود قرار دهید.
1. حالتی آرام را انتخاب کنید. آیا هرگز متوجه شده اید که روی لبه صندلی می نشینید؟ تنش می تواند نیروی قابل ملاحظه ای را هدر بدهد. از این رو هرگاه می توانید به بدنتان امکان استراحت بدهید.
2. از شتاب و عجله پرهیز کنید. شتاب و عجله به شما سرعت می دهد و با این حال خیلی ها به این نتیجه رسیده اند که اگر کارهایشان را به آرامی انجام دهند، می توانند از کارایی مطلوبی برخوردار باشند.
3. عادت کنید که فعالیت های آرام بخش انجام دهید. در فعالیت های روزانه خود کارهای آرام بخش را اضافه کنید.
4. به تفریح و کارهای خوشایند بها بدهید. هرچه در زندگی لذت بیشتری ببرید، احساس آرامش بیشتری می کنید.
5. مخاطرات را توزیع کنید. همه تخم مرغ ها را در یک سبد قرار ندهید.
6. به خود زنگ تنفّس بدهید. از زنگ های تنفس کوتاه مانند نیم ساعت صحبت کردن با یک دوست و نیز از تعطیلات به سود خود استفاده کنید.
برگرفته از کتاب راهنمای سلامت روان- ترجمه مهدی قراچه داغی

 

درس چهاردهم   

چگونه بهتر بخوابیم

مقدمه
خواب به عنوان یک پدیده مهم آفرینش تقریبا یک سوم از زندگی هر انسانی را تشکیل می دهد و نه تنها انسان ها بلکه حیوانات نیز برای بدست آوردن آمادگی لازم جهت کار و فعالیتی به آن نیاز دارند. خواب به موقع و به اندازه، راز سلامت و طول عمر انسان می باشد و بهترین وسیله برای آرامش اعصاب و روان است. هم چنان که خداوند متعال می فرماید: و جعلنا نومکم سباتا.
[1] یعنی خواب نعمتی است که آن را مایه آرامش و استراحت شما قرار دادیم. اما آیا به هم خوردن سلامتی است که باعث بد خوابی (اختلال خواب از هر نوع آن) می شود یا بدخوابی است که باعث اختلال در سلامتی می گردد؟ ظاهراً در این حالت نوعی تأثیر دوره ای به وجود می آید به صورتی که اختلال در سلامتی باعث بدخوابی می شود و خواب اولین مسأله ای است که از اختلال در سلامتی متأثر می شود و متقابلا بدخوابی سلامتی را مختل می سازد به این صورت که مقاومت شخص را کاهش می دهد. به هر صورت، نقطه شروع چندان مهم نیست. موضوع با اهمیت این است که بدانیم چگونه از این نعمت الهی بهره مند شویم، و چگونه می توان بر بدخوابی غلبه کرد. که در این خصوص مطالبی را خدمتتان تقدیم می نماییم.
آثار بدخوابی کدامند؟
الف: آثار جسمی؛
1. کاهش مقاومت بدن در برابر انواع سموم، میکروب ها و بیماری ها.
2. کاهش نیروی جسمی، خستگی جسمی، و ایجاد اختلال در گوارش و هضم غذا.
3. اختلال در عملکرد حواس و سیستم قاعدگی.
ب: آثار روانی و عاطفی؛
1. ایجاد اضطراب، پرخاشگری، غمگینی، افسردگی، مشاجرات خانوادگی.
2. منفی نگری و همه چیز را بد و تاریک دیدن، احساس نارضایتی از زندگی.
3. تضعیف اعتماد به نفس و پایین آمدن احساس حرمت خود، مشکل در روابط اجتماعی، پیشرفت و کارآمدی شخصی و صمیمیت.
ج: آثار فکری و ذهنی:
اختلال تفکر، تضعیف قدرت ادراک، ضعف تمرکز، ضعف حافظه و یادگیری.
اختلالات خواب کودکان:
اغلب اوقات مشکلات خواب کودک از بدو تولد کودک بوده و ممکن است در تداوم بیدار شدن برای تغذیه باشد. ممکن است کودک مشکل خاصی نداشته باشد فقط به طور موقتی و عوامل موقعیتی مانند جدایی، تغییر محل خواب، آشفتگی عاطفی و یا بیماری دچار ناراحتی شود.
بنابر این این اختلال باید به دقت مورد توجه و ارزیابی واقع شود. برای تشخیص نوع اختلال باید ابتدا مشخص شود که مشکل از چه زمانی شروع شده و تا چه مدتی ادامه داشته است. و در نهایت با پزشک یا مشاور مشورت گردد.
چگونه می توان خواب راحتی داشت؟
1. رختخواب محل تماشای تلویزیون، مطالعه و یا کار نیست. از رختخواب تنها موقع خواب استفاده کنید.
2. اگر پس از 30 دقیق به خواب نرفتید. سعی در ادامه خواب نداشته باشید. رختخواب را ترک کنید و به کار دیگری مشغول شوید و تا کاملا احساس خواب آلودگی نکرده اید به رختخواب برنگردید. در غیر این صورت نهایتاً محل خواب خود را تغییر دهید.
3. قبل از خواب از روش های آرام سازی، ماساژ یا دوش آب خنک استفاده کنید.
4. همیشه و حتی روز های تعطیل نیز در ساعت معینی بخوابید و بیدار شوید.
5. از چرت زدن در طول روز به ویژه اول شب حتی اگر خسته باشید خودداری کنید.
6. بطور منظم هفته ای 4 ـ 3 بار ورزش کنید. اما اگر ورزش در خواب اختلال ایجاد می کند. در انجام آن بیشتر احتیاط نمایید.
7. از ساعت 4 بعد از ظهر به بعد، از مصرف کافئین (شکلات، کولا، قهوه، چای، سیگار) و سایر موادری که باعث بی خوابی می شوند، پرهیز کنید.
8. با شکم گرسنه به رختخواب نروید و بلافاصله پیش از خواب نیز غذای سنگین نخورید. سعی کنید همیشه هوای تازه در اتاق جریان داشته باشید.
9. از خواب در محل های پر سر و صدا یا در معرض بو های تند و روشنایی زیاد اجتناب کنید.
بهداشت خواب
الف) برخی از توصیه های اسلامی
1. رفتن به دستشویی: این عمل باعث سلامت جسم و آرامش روان و خواب راحت می شود.
2. نظافت: پاکیزه نمودن اعضای بدن از آلودگی های ظاهری و شستشوی دست ها و صورت قبل از رفتن به رختخواب.
3. انجام وضو: سفارش فراوانی نسبت به انجام وضو هنگام خواب شده به گونه ای که در صورت ناتوانی از وضو، می تواند تیمم کند.
4. قرائت قرآن و دعا: هنگامه خواب، پر کشیدن روح به مرتبه ای عالی است، لذا توصیه به خواندن برخی دعا ها و سوره های قرآن مثل: توحید، تکاثر، واقعه و ... شده است.
5. نحوه خوابیدن: خوابیدن به پشت یا به سمت راست و رو به قبله و پرهیز از خوابیدن به روی شکم.
[2]
ب) توصیه های روانی ـ جسمانی
ـ نکاتی که قبل از خواب باید رعایت نمود:
1. اگر چه فعالیت بدنی فرد را برای خواب آماده می سازد تا در شروع خواب با مشکلی مواجه نشود ولی قبل از خواب نباید فعالیت سنگین و شدید که خسته کننده است. انجام داد.
2. از نظر احساسی و عاطفی باید یک ساعت قبل از خواب، از هر گونه هیجان مثل تماشای فیلم های هیجانی، یاد آوری خاطرات تلخ و ... دوری نمود.
3. مطالعه کتاب به ویژه کتاب های مذهبی (قرآن و ...) که آرام بخش است، مفید خواهد بود.
4. قبل از خواب در مورد مسایل و کارهایی که بایستی فردا انجام داد، نباید فکر کرد. بلکه از قبل و طبق برنامه ریزی نمود.
5. پوشیدن لباس مناسب و آزاد که حساسیت و مانعی برای بدن ایجاد نکند.
6. محل خواب باید جای آرام و بدون سر و صدا باشد.
7. نور، حرارت و رطوبت اتاق خواب مناسب باشد.
ـ رژیم غذایی مناسب
تأثیر تغذیه بر خواب بسیار زیاد است. رژیم غذایی نامناسب یکی از علل اختلال در خواب محسوب می شود. علل بی خوابی در بسیاری موارد همان ناراحتی های گوارشی هستند. از سوی دیگر هرمون های خواب و رویا نیز به کمک پروتئین های مواد غذایی ساخته می شوند. بنابر این ایجاد تغییرات در روش تغذیه بسیار مفید می باشد. از جمله این که:
1. کاهش مقدار کل مواد غذایی به ویژه گوشت قرمز و شکر توصیه می شود.
2. مصرف سبزی و میوه به صورت سالاد، آش یا پوره و همچنین کاهو در اول وعده غذایی مفید است.
3. شیر، پنیر، ماست که به راحتی هضم می شوند، موثر هستند.
4. طریقه غذا خوردن، خوب جویدن غذا و آرامش روحی در موقع غذا برای خوابی راحت بسیار مفید است.
[3]
واقعاً به چه میزان خواب نیازمندیم؟
میزان خواب از هر فردی به فرد دیگر متغیر است و با سن هر فرد نیز رابطه دارد. یک کودک معمولا روزانه پانزده تا شانزده ساعت می خوابد و به همین ترتیب مقدار خواب کاهش می یابد و آن گاه که دوره رشد و نمو پایان یافت مثلا در بیست سالگی حدود هفت تا هشت ساعت خواب مورد نیاز است و در سنین بالاتر مقدار نیاز به خواب کم می شود. پژوهشگران کسانی را که در شبانه روز کمتر از شش ساعت می خوابند «کوتاه خواب» و کسانی که نه ساعت یا بیشتر می خوابند «بلند خواب» می نامند و بر این باورند هم چنان که نیاز به خواب در اشخاص متفاوت است نیاز افراد به خواب در مواقع مختلف متفاوت است. ممکن است در مواقع استرس یا به هنگام افزایش فعالیت های ذهنی نیز به خواب بیشتری احساس شود.
[4]
به خاطر داشته باشید که اگر احساس می کنید هوشیاری و بازده شما در طول روز کاهش نیافته است. می توانید تا حدودی مطمئن باشید که مقدار و کیفیت خوابتان کافی است.
در مجموع می توان گفت: پرهیز از افراط و تفریط در خواب و ایجاد تعادل مطلوب برای آن لازم است و توصیه این است که انسان ساعات ارزشمند عمر خود را به بهانه های مختلف و با خواب بیش از مقدار لازم از دست ندهد و سنت ناب اسلامی، خوابیدن در آغازین ساعت شب و بیداری در صبح گاهان را توصیه می نماید.
منابع کمکی:
1. هاری، پیتر، خواب و بی خوابی، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران: نشر گفتار، 1376.
2. جیمز ب . ماس؛ نیروی خواب، ترجمه جهانگیر بهارمت، عطار، 1379.

[1]. نبأ/ 9. [2]. لقمانی، احمد: مجموعه پرسش ها و پاسخ ها درباره خواب رؤیا. تعبیر . قم عطر سعادت 1380. [3]. جیمز ب . ماس؛ نیروی خواب، جهانگیر بهارمت، چاپ اول، 1379، ناشر: عطار. [4]. هاری، پیتر، خواب و بی خوابی، مهدی قراچه داغی، تهران، نشر گفتار. 1376.
مرکز مشاوره مؤسسه امام خمینی- چگونه بهتر بخوابیم، ص 1 -

داستانهای شگفت انگیز در عزاداری سالار شهیدان

داستانهای شگفت انگیزعزاداری سالار شهیدان 

 

عزاداری

عذاب را از مردم تهران برداشت

یکی از صالحان نقل مى کند: در خواب دیدم بانوی دو عالم زهرای مرضیه علیهاالسلام را که پیراهنى از فرزندش بدست دارد و از ظلم امت شکایت مى کند.

در خواب دیدم خداوند متعال مى خواهد برساکنان تهران عذاب نازل فرماید در این هنگام حضرت سیدالشهداء علیه السلام عرضه داشت: خدایا آنان را به من ببخشاى زیرا آنان براى من عزادارى و گریه مى کنند.

 

روضه وداع بخوان

میرزا یحیى ابهری در عالم رؤیا علامه مجلسى (ره) را در صحن مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السلام در طرف پائین پاى حضرت در اطاق روضة الصفّا نشسته و مشغول تدریس است سپس مشغول موعظه شد و چون خواست شروع در مصیبت کند.

یک وقت کسى آمد و گفت : حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها فرمودند:

«اذکر المصائب المشتملة على وداع ولدى الشهید» یعنى مصائب وداع فرزند شهیدم را بخوان.

مرحوم مجلسى نیز مصیبت وداع را ذکر کرد و عده زیادى جمع بودند و گریه شدیدى نمودند که مثل آن روز در عمرم ندیده بودم .

 

سینه زدن حضرت بقیّة اللّه عج

علاّمه سید بحرالعلوم روز عاشورائى با عدّه اى از طلاب از کربلا به استقبال دسته سینه زنى طویرج مى روند، ناگهان طلاب مى بینند مرحوم سیّد بحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمى عمامه و عبا و قبا و عصا را کنار انداخت و مثل سایر سینه زنها لخت شده و خود را میان عزاداران و سینه زنان انداخت و بسر و سینه مى زند.

حضرت باقر علیه السلام فرمود: هرکس در مصائب اباعبداللّه الحسین علیه السلام از چشمهایش به اندازه بال مگسی اشک ریزد حق تعالى گناهان او را مى آمرزد، اگر چه به قدر کف دریا باشد

طلاّبى که با معظم له به استقبال آمده بودند هرچه سعی مى کنند که مانع از آن همه احساسات پاک و محبّت بشوند میّسر نمى گردد، بالاخره عدّه اى از طلاّب براى حفظ سیّد بحرالعلوم اطراف ایشان را میگیرند که مبادا زیردست و پا بیافتد و ناراحت شود، تا اینکه بعد از اتمام برنامه سینه زنى بعض از خواص از آن عالم بزرگ مى پرسند چگونه شد که شما بى اختیار وارد دسته سینه زنى شدید و آنگونه مشغول عزادارى گردیدید؟

فرمود: وقتى به دسته سینه زنى رسیدم دیدم حضرت بقیة اللّه روحى فداه با سروپاى برهنه میان سینه زنها به سر و سینه مى زنند و گریه مى کنند، من نتوانستم طاقت بیاورم لذا از خود بى خود شدم و درخدمت حضرتش مشغول سینه زدن گردیدم .

 

عزادارى مردگان

آیة اللّه محمد تقى آملى مى فرمود: حدود چهل سال از سنّ من می گذشت، روز عاشورایى به قم مشرّف شدم، در صحن حضرت معصومه علیهاالسلام عزادارى مفصّلى بود، روضه مى خواندند و منهم خیلى متأثرّ شدم و زیاد گریه کردم، سپس به قبرستان شیخان رفتم و زیارت اهل قبور خواندم:  السلام على اهل لااله الاّاللّه 

در این هنگام دیدم تمام ارواح روى قبرهایشان نشسته اند و همگى مى گفتند علیکم السلام، آنگاه زمزمه هائى شنیدم مثل آنکه درباره امام حسین علیه السلام و عاشورا بود: اى حسین اى حسین اى حسین جان مثل اینکه آنها هم عزادارى مى نمودند

    اهانت به عزاداران

یکی ازخادمان عزای سیدالشهدا علیه السلام می گوید:

روز یازدهم محرم من در قسمت آخر آشپزخانه حسینیّه به نظافت مشغول بودم تازه خورشید میخواست سو بزند که احساس ‍ کردم کسى درب حسینیّه را مى زند درب را باز کردم زنى به ظاهر اشرافى را دیدم که چهره اى اشک آلود و پریشان التماس کنان که اجازه دهید داخل حسینیّه شوم، گفتم چرا؟ گفت مرا راه دهید براى شما میگویم.  وقتى که وارد شد انگشت خود را با آب دهان تر مى کرد و مى مالید بر روى چهار چوب درب حسینیّه و میخورد و مرتب مى گفت: آقاجان حسین جان غلط کردم نفهمیدم مرا ببخش. و با این کلمات در پیشگاه امام حسین علیه السلام عذر خواهى مى کرد و بعد، از کیف دستى خود دستمالى درآورد مقدارى از خاک درگاه را در آن ریخته آن را گره زده و در کیفش نهاد و بعد از من درخواست کرد که اگر غذائى از دیروز باقى مانده به من بده، من گفتم چیزى از غذاى دیروز نمانده باید همان دیروز براى صرف غذا مى آمدید دیدم آن زن مقدارى به سر و صورت خود زد و اشک ریزان با صداى گره خورده گفت دیروز (روز عاشورا) از تهران براى دیدار فامیلم به یزد آمدم، من با ماشینی از این کوچه می گذشتم، ازدحام عزاداران، مانع از عبور ماشین ما شد. با عصبانیت گفتم براى چه این مشکل بوجود آمده؟ گفتند در حسینیّه نهار میدهند، من هم از روى نادانى و غرور گفتم: خاک برسرتان گُشنه گداها خجالت نمى کشید؟ بروید گم شوید چه شلوغى کرده اند؟!

شب در عالم خواب دیدم که هوا بیرحمانه گرم است و من از شدت تشنگى گلویم مى سوزد و چشمهایم فضا را تیره مى بیند و مى خواهم از جوار همین حسینیّه بگذرم در عالم رؤیا دیدم درب حسینیه باز است و سید بزرگوارى در کنار چهار چوب در ایستاده و هر کسى که عازم حسینیّه است از این آقا اجازه نامه اى می گیرد و داخل مى شود و همچنین روبروى آن آقا بانوئى مجلله به همین کیفیت نوشته اى به زنان میدهد تا وارد شوند من پیش رفتم به آن خانم گفتم نوشته اى هم به من بدهید تا وارد شوم ایشان با حالى متأثر فرمود شما به مهمانهاى ما اهانت کرده اى چطور انتظار دست خط ما را دارى؟

من از شدت شرمندگى و عطش از خواب بیدار شدم و تا صبح خواب به چشمم راه نیافت و با خود فکر می کردم که در چه محلى به عزاداران جسارت کردم تا اینکه ماجراى روز گذشه در نظرم آمد، حالا اگر غذائى وجود دارد به من بدهید.

گفتم : هیچ غذائى وجود ندارد. دیدم رفت تکه هاى نان که آلوده بود بدست گرفت و شست و خورد و در و دیوار حسینیّه را با حالتی که مرا سخت منقلب کرد مى بوسید و با گریه می گفت: اى خاندان عصمت و طهارت و اى عزیز زهرا مرا ببخش .

یکی از صالحان نقل مى کند: در خواب دیدم بانوی دو عالم زهرای مرضیه علیهاالسلام را که پیراهنى از فرزندش بدست دارد و از ظلم امت شکایت مى کند.در خواب دیدم خداوند متعال مى خواهد برساکنان تهران عذاب نازل فرماید در این هنگام حضرت سیدالشهداء علیه السلام عرضه داشت: خدایا آنان را به من ببخشاى زیرا آنان براى من عزادارى و گریه مى کنند

انکار ثواب گریه

علامه مجلسى (ره) علیه از بعضى از اهل وثوق نقل می کند که یکی از بزرگان فرمود: روز عاشورایی در حرم مولایم على بن موسى الرضا علیه السلام مردى از دوستان ما، کتاب مقتل امام حسین علیه السلام را شروع کرد به خواندن تا به این روایت رسید که حضرت باقر علیه السلام فرمود: هرکس در مصائب اباعبداللّه الحسین علیه السلام از چشمهایش باندازه بال مگسی اشک ریزد حق تعالى گناهان او را مى آمرزد، اگر چه به قدر کف دریا باشد. در آن مجلس مرد جاهلى که مدعى علم بود گفت گمان نکنم این حدیث صحیح باشد، چطور مى شود که گریه کردن اینقدر ثواب داشته باشد؟ ما با او به بحث پرداختیم ولى او دست از ضلالت خود برنداشت. فردای آن روز دیدم او با اضطراب آمد و از ما معذرت خواست. علت را سؤ ال کردیم گفت وقتى از شما جدا شدم، شب درعالم خواب دیدم قیامت برپاشده و دیوانهاى عمل را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و قصرهاى بهشت را بجلوه در آورده اند، در آن وقت تشنگى شدیدى بر من غالب شد چون نظر کردم بطرف راست خود دیدم حوض کوثر است و برلب حوض دومرد و یک زن مجلله ایستاده اند که نور جمال ایشان صحراى محشر را روشن کرده و لباس هاى سیاه پوشیده اند و میگریند، از مردى که نزدیکم بود، پرسیدم اینها کیستند که کنار حوض کوثر ایستاده اند؟ گفت : رسول اکرم و امیرالمؤ منین علیهماالسلام و آن زن مجلله فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است. گفتم چرا لباسهاى مشکى و سیاه پوشیده اند و میگریند؟ گفت مگر نمى دانى که امروز روز عاشوراست؟ من جلو رفتم وقتى نزدیک حضرت زهرا سلام اللّه علیها شدم، گفتم اى دختر رسول خدا تشنه ام، آن حضرت از روى غضب به من نظر کرد و فرمود: تو آنکس نیستى که فضیلت گریه کردن بر مصیبت فرزند مظلوم من حسین را انکار کردى؟ از وحشت از خواب بیدار شدم و از گفته خود پشیمان شدم.

 

فرآوری: امین

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

روز شمار رویدادهای دهه اول محرم

روز شمار رویدادهای دهه اول محرم 

 

امام حسین

روز دوم

1. امام حسین علیه‏السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به کربلا وارد شد.1 عالم بزرگوار "سید بن طاووس" نقل کرده است که: امام علیه‏السلام چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینکه نام کربلا را شنید فرمود: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله به من داده است.2

2. در این روز "حر بن یزید ریاحی" ضمن نامه‏ای "عبیداللّه‏ بن زیاد" را از ورود امام علیه‏السلام به کربلا آگاه نمود.3

3. در این روز امام علیه‏السلام به اهل کوفه نامه‏ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم کوفه شود.4 اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‏السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه‏السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:

"اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیی‏ءٍ قَدیرٌ؛

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی."5

 

روز سوم

1. "عمر بن سعد" یک روز پس از ورود امام علیه‏السلام به سرزمین کربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد.6

در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه‏السلام تشویق و ترغیب نمود

2. امام حسین علیه‏السلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع می‏شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان کنند.7

3. در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "کثیر بن عبداللّه‏" ـ که مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیه‏السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. کثیر بن عبداللّه‏ به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم.

هنگامی که وی نزدیک خیام رسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی که ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیه‏السلام بود. همین‏که او را دید رو به امام عرض کرد: این شخص که می‏آید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه‏السلام برو. گفت: هرگز چنین نمی‏کنم.

ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت‏کاری هستی و من نمی‏گذارم بر امام وارد شوی. او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو کرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده‏ای؟ حضرت در جواب فرمود:

"مردم کوفه مرا دعوت کرده‏اند و پیمان بسته‏اند، بسوی کوفه می‏روم و اگر خوش ندارید بازمی‏گردم... ."8

 

روز چهارم

در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه‏السلام تشویق و ترغیب نمود.

به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه که عبارت بودند از:

1. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛

2. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛

3. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛

4. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛

به سپاه عمر بن سعد پیوستند.9 بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.

 

کوفه

روز پنجم

1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی"10 را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.11

2. عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.12

3.در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیه‏السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.13

 

روز ششم

1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه‏ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده‏ام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می‏فرستند.

2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏السلام عرض کرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیکی طائفه‏ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.

امام علیه‏السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‏کنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت می‏نمایم... .

در این هنگام مردی از بنی‏اسد که او را "عبداللّه‏ بن بشیر" می‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت می‏کنم و سپس رجزی حماسی خواند:

قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواکلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا

اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ کَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ

در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد

سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر می‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏السلام حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیه‏السلام نداشتند. هنگامی که یاران بنی‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.

حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏السلام آمد و جریان را بازگو کرد. امام علیه‏السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ"14

 

روز هفتم

1. در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.15

عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.

2. .16

در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ که از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!

امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.

حمید بن مسلم می‏گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب می‏آشامید تا شکمش بالا می‏آمد و آن را بالا می‏آورد و باز فریاد می‏زد: العطش! باز آب می‏خورد، ولی سیراب نمی‏شد. چنین بود تا به هلاکت رسید

ادامه دارد ...

 

پی نوشت ها :

1. الامام الحسین و اصحابه، ص194؛ البدء والتاریخ، ج6، ص10.

2. اللهوف، ص35.

4. مقتل الحسین مقرّم، ص 184.

5. بحارالانوار، ج44، ص381.

6. ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص84.

7. مستدرک الوسایل، ج14، ص61؛ مجمع البحرین، ج5، ص461.

8. تاریخ طبری، ج5، ص410.

9. بحارالانوار، ج44، ص386.

10. او پیامبر را درک کرد، ولی مرتد شده و خود را به عنوان مؤذّن فردی بنام "سجاح" که ادعای نبوّت کرده بود قرار داد و سپس به اسلام بازگشت و سرانجام در صفّین بر علیه امام علی علیه‏السلام جنگید و در کربلا نیز از لشکریان یزید بود.

11. عوالم العلوم، ج17، ص237.

12. مقتل الحسین(مقرّم)، ص199.

13. همان.

14. بحارالانوار، ج44، ص386.

15. انساب الاشراف، ج3، ص180.

16. ارشاد شیخ مفید، ج2، ص86.

 

گروه دین تبیان

"حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ که من [رزمنده‏ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه‏ام."

چهل حدیث گهربار ازحضرت امام حسین علیه السلام

چهل حدیث گهربار ازحضرت امام حسین علیه السلام

1- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 117، ح 5»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: همانا عدّه ای خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوی بهشت عبادت می کنند که آن یک معامله و تجارت خواهد بود و عدّه ای دیگر از روی ترس خداوند را عبادت و ستایش می کنند که همانند عبادت و اطاعت نوکر از ارباب باشد و طائفه ای هم به عنوان شکر و سپاس از روی معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش می نمایند; و این نوع، عبادت آزادگان است که بهترین عبادات می باشد.


2- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ أجْوَدَ النّاسِ مَنْ أعْطی مَنْ لا یَرْجُوهُ، وَ إنَّ أعْفَی النّاسِ مَنْ عَفی عَنْ قُدْرَة، وَ إنَّ أَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 121، ح 4»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: همانا سخاوتمندترین مردم آن کسی است که کمک نماید به کسی که امیدی به وی نداشته است.

و بخشنده ترین افراد آن شخصی است که ـ نسبت به ظلم دیگری با آن که توان انتقام دارد ـ گذشت نماید.

صله رحم کننده ترین مردم و دید و بازدید کننده نسبت به خویشان، آن کسی ست که صله رحم نماید با کسی که با او قطع رابطه کرده است.


3- قیلَ: مَا الْفَضْلُ؟ قالَ - علیه السلام - : مُلْکُ اللِّسانِ، وَ بَذْلُ الاْحْسانِ، قیلَ: فَمَا النَّقْصُ؟ قالَ: التَّکَلُّفُ لِما لا یُعنیکَ.

«مستدرک الوسائل، ج 9، ص 24، ح 10099»

از امام حسین - علیه السلام - سؤال شد کرامت و فضیلت انسان در چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: کنترل و در اختیار داشتن زبان و سخاوت داشتن، سؤال شد نقص انسان در چیست؟ فرمود: خود را وا داشتن بر آنچه که مفید و سودمند نباشد.


4- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : النّاسُ عَبیدُالدُّنْیا، وَ الدّینُ لَعِبٌ عَلی ألْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ، فَإذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّیّانُونَ.

«محجّة البیضاء، ج 4، ص 228»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و برای إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند ـ و سنگ اسلام را به سینه می زنند ـ.


پس اگر بلائی همانند خطر ـ مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیّت، ... ـ انسان را تهدید کند، خواهی دید که دین داران واقعی کمیاب خواهند شد.

5- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ الْمُؤْمِنَ لا یُسیءُ وَ لا یَعْتَذِرُ، وَ الْمُنافِقُ کُلَّ یَوْم یُسیءُ وَ یَعْتَذِرُ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 119، ح 2»

امام حسین - علیه السلام - ضمن فرمایشی فرمود: همانا شخص مؤمن خلاف و کار زشت انجام نمی دهد و عذرخواهی هم نمی کند.

ولی فرد منافق هر روز مرتکب خلاف و کارهای زشت می گردد و همیشه عذرخواهی می نماید.


6- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إعْمَلْ عَمَلَ رَجُل یَعْلَمُ أنّه مأخُوذٌ بِالاْجْرامِ، مُجْزی بِالاْحْسانِ.

«بحارالأنوار، ج 2، ص 130، ح 15»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: کارها و أمور خود را همانند کسی تنظیم کن و انجام ده که می داند و مطمئن است که در صورت خلاف تحت تعقیب قرار می گیرد و مجازات خواهد شد. و در صورتی که کارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت.


7- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : عِباداللهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْیا، فَإنَّ الْقَبْرَ بَیْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْعُلُوا.

«نهج الشّهادة، ص 47»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: ای بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا ـ و تجمّلات آن ـ قرار ندهید که همانا قبر، خانه ای است که تنها عمل ـ صالح ـ در آن مفید و نجات بخش می باشد، پس مواظب باشید که غفلت نکنید.


8- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لا تَقُولَنَّ فی أخیکَ الْمُؤمِنِ إذا تَواری عَنْکَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ یَقُولَ فیکَ إذا تَوارَیْتَ عَنْهُ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 127، ح 10»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: سخنی ـ که ناراحت کننده باشد ـ پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن که دوست داشته باشی که همان سخن پشت سر خودت گفته شود.


9- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : یا بُنَی! إیّاکَ وَظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیْکَ ناصِراً إلاّ اللهَ.

«وسائل الشّیعة، ج 11، ص 339»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: بپرهیز از ظلم و آزار رساندن نسبت به کسی که یاوری غیر از خداوند متعال نمی یابد.


10- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنّی لا أری الْمَوْتَ إلاّ سَعادَة، وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَماً.

«بحار الأنوار، ج 44، ص 192»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: به درستی که من از مرگ نمی هراسم و آن را جز سعادت نمی بینم; و زندگی با ستمگران و ظالمان را عار و ننگ می شناسم.


11- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ لَبِسَ ثَوْباً یُشْهِرُهُ کَساهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَوْباً مِنَ النّارِ.

«الکافی، ج 6، ص 445، ح 4»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس لباس شهرت - و انگشت نما از هر جهت - بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسی از آتش می پوشاند.


12- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : أنَا قَتیلُ الْعَبَرَةِ، لایَذْکُرُنی مُؤْمِنٌ إلاّ اِسْتَعْبَرَ.

«بحارالأنوار، ج 44، ص 284، ح 19»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: من کشته گریه ها و اشک ها هستم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آن که عبرت گرفته و اشک هایش جاری خواهد شد.


13- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لَوْ شَتَمَنی رَجُلٌ فی هذِهِ الاُْذُنِ، وَ أَوْمی إلی الْیُمْنی، وَ اعْتَذَرَ لی فی الاُْخْری لَقَبِلْتُ ذلِکَ مِنْهُ، وَ ذلِکَ أَنَّ أَمیرَ الْمُؤْمِنینَ - علیه السلام - حَدَّثَنی أَنَّهُ سَمِعَ جَدّی رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه وآله)یَقُولُ: لا یَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ الْعُذرَ مِنْ مُحِقٍّ أَوْ مُبْطِل.

«إحقاق الحقّ، ج 11، ص 431»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: چنانچه با گوش خود بشنوم که شخصی مرا دشنام می دهد و سپس معذرت خواهی او را بفهمم، از او می پذیرم و گذشت می نمایم، چون که پدرم امیرالمؤمنین علی - علیه السلام - از جدّم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت نمود: کسی که پوزش و عذرخواهی دیگران را نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد.


14- قیلَ لِلْحُسَیْنِ بن علی - علیه السلام - : مَنْ أعْظَمُ النّاسِ قَدْراً؟ قالَ: مَنْ لَمْ یُبالِ الدُّنْیا فی یَدَیْ مَنْ کانَتْ.

«تنبیه الخواطر، ص 348»

از امام حسین - علیه السلام - سؤال شد: با شخصیّت ترین افراد چه کسی است؟ حضرت در جواب فرمود: آن کسی است که اهمیّت ندهد که دنیا در دست چه کسی می باشد.


15- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ عَبَدَاللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ، آتاهُ اللهُ فَوْقَ أمانیهِ وَ کِفایَتِهِ.

«بحارالأنوار، ج 68، ص 183، ح 44»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش نماید; خدای متعال او را به بهترین آرزوهایش می رساند و امور زندگیش را تأمین می نماید.


16- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : احْذَرُوا کَثْرَةَ الْحَلْفِ، فِإنَّهُ یَحْلِفُ الرَّجُلُ لِعَلَل أرَبَعَ: إمّا لِمَهانَة یَجِدُها فی نَفْسِهِ، تَحُثُّهُ عَلی الضَّراعَةِ إلی تَصْدیقِ النّاسِ إیّاهُ. وَ إمّا لِعَی فی الْمَنْطِقِ، فَیَتَّخِذُ الاْیْمانَ حَشْواً وَصِلَةً لِکَلامِهِ. وَ إمّا لِتُهْمَة عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ، فَیَری أَنَّهُمْ لایَقْبَلُونَ قَوْلَهُ إلاّ بِالْیَمینِ. وَ إمّا لاِرْسالِهِ لِسانَهُ مِنْ غَیْرِ تَثْبیت.

«تنبیه الخواطر، ص 429»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: خود را از قسم و سوگند برهانید که همانا انسان به جهت یکی از چهار علّت سوگند یاد می کند: در خود احساس سستی و کمبود دارد، به طوری که مردم به او بی اعتماد شده اند، پس برای جلب توجّه مردم که او را تصدیق و تأیید کنند، سوگند می خورد. و یا آن که گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است، و می خواهد با سوگند، سخن خود را تقویت و جبران کند.

و یا در بین مردم متّهم است ـ به دروغ و بی اعتمادی ـ پس می خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نماید. و یا آن که سخنان و گفتارش متزلزل است ـ هر زمان به نوعی سخن می گوید ـ و زبانش به سوگند عادت کرده است.


17- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : أیُّما إثْنَیْنِ جَری بَیْنَهُما کَلامٌ، فَطَلِبَ أَحَدُهُما رِضَی الاْخَرِ، کانَ سابِقَهُ إلی الْجَنّةِ.

«محجّة البیضاء، ج 4، ص 228»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: چنانچه دو نفر با یکدیگر نزاع و اختلاف نمایند و یکی از آن دو نفر، در صلح و آشتی پیشقدم شود، همان شخص سبقت گیرنده، جلوتر از دیگری به بهشت وارد می شود.


18- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : وَ اعْلَمُوا إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ الله عَلَیْکُمْ، فَلا تَمیلُوا النِّعَمَ فَتَحَوَّلَ نَقِماً.

«نهج الشّهادة، ص 38»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: توجّه داشته باشید که احتیاج و مراجعه مردم به شما از نعمت های الهی است، پس نسبت به نعمت ها روی، بر نگردانید; وگرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهد شد.


19- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : یَا ابْنَ آدَم! اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ وَ مَضْجَعَکَ بَیْنَ یَدَی اللهِ، تَشْهَدُ جَوارِحُکَ عَلَیْکَ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الْأقْدام.

«نهج الشّهادة، ص 59»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: ای فرزند آدم، بیاد آور لحظات مرگ و خواب گاه خود را در قبر، همچنین بیاد آور که در پیشگاه خداوند قرار خواهی گرفت و اعضاء و جوارحت بر علیه تو شهادت خواهند داد، در آن روزی که قدم ها لرزان و لغزان می باشد.


20- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مُجالَسَةُ أهْلِ الدِّناءَةِ شَرٌّ، وَ مُجالَسَةُ أهْلِ الْفِسْقِ ریبَةٌ.

«بحارالأنوار، ج 78، ص 122، ح 5»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: همنشینی با اشخاص پست و رذل سبب شرّ و بد یختی خواهد گشت; و همنشینی و مجالست با معصیت کاران موجب شکّ و بدبینی خواهد شد.


21- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ اللهَ خَلَقَ الدُّنْیا لِلْبَلاءِ، وَ خَلَقَ أهْلَها لِلْفَناءِ.

«نهج الشّهادة، ص 196»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: به درستی که خداوند متعال دنیا ـ و اموال آن ـ را برای آزمایش افراد آفریده است. و همچنین موجودات دنیا را جهت فناء ـ و انتقال از این دنیا به جهانی دیگر ـ آفریده است.


22- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لا یَأمَنُ یوم الْقِیامَةِ إلاّ مَنْ قَدْ خافَ اللهَ فی الدُّنْیا.

«بحار الأنوار، ج 44، ص 192، ح 5»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: کسی در روز قیامت از شدائد و أحوال آن در أمان نمی باشد، مگر آن که در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد ـ و اهل گناه و معصیت نگردد ـ.


23- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لِکُلِّ داء دَواءٌ، وَ دَواءُ الذُّنُوبِ الإسْتِغْفارِ.

«الکافی، ج 2، ص 439، ح 8»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: برای هر غم و دردی درمان و دوائی است و جبران و درمان گناه، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند می باشد.


24- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ قَرَءَ آیَةً مِنْ کِتابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ فی صَلاتِهِ قائِماً، یُکْتَبُ لَهُ بِکُلِّ حَرْف مِأةُ حَسَنَة.

«الکافی، ج 2، ص 611»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس آیه ای از قرآن را در نمازش تلاوت نماید، خداوند متعال در مقابل هر حرفی از آن یکصد حسنه در نامه اعمالش ثبت می نماید.


25- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : سَبْعَةُ أشْیاء لَمْ تُخْلَقْ فی رَحِم: فَأوّلُها آدَمُ( - علیه السلام - )، ثُمَّ حَوّاء، وَ الْغُرابُ، وَ کَبْشُ إبْراهیم( - علیه السلام - )، وَ ناقَةُ اللهِ، وَ عَصا مُوسی (- علیه السلام -)، وَ الطَّیْرُالَّذی خَلَقَهُ عیسیبْنُ مَرْیَم (علیهما السلام).

«بحارالأنوار، ج 10، ص 137، ح 4»

امام حسین - علیه السلام - ضمن جواب سؤال های پادشاه روم، فرمود: آن هفت موجودی که بدون خلقت در رحم مادر، آفریده شده اند، عبارتند از: حضرت آدم - علیه السلام - و همسرش حوّاء و کلاغی که برای راهنمائی دفن هابیل آمد و گوسفندی که برای قربانی به جای حضرت اسماعیل - علیه السلام - آمد و شتری که خداوند برای پیامبرش، حضرت صالح فرستاد و عصای حضرت موسی - علیه السلام - و هفتمین موجود آن پرنده ای بود که توسّط حضرت عیسی - علیه السلام - آفریده شد.


26- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ اَعْمالَ هذِهِ الاُْمَّةِ ما مِنْ صَباح إلاّ و تُعْرَضُ عَلَی اللهِ تَعالی.

«بحارالأنوار، ج 70، ص 353، ح 54»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: همانا ـ نامه کردار و ـ أعمال این امّت، در هر صبحگاه بر خداوند متعال عرضه می گردد.


27- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إجْتَنِبُوا الْغِشْیانَ فی اللَّیْلَةِ الَّتی تُریدُون فیها السَّفَرَ، فإنَّ مَنْ فَعَلَ ذلِکَ، ثُمَّ رُزِقَ وَلَدٌ کانَ جَوّالَةً.

«وسائل الشّیعة، ح 20، ج 3، ص 243»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: در آن شبی که قصد مسافرت دارید، با همسر خود زناشوئی نکنید، که چنانچه عمل زناشوئی انجام گردد و در آن زمان فرزندی منعقد شود، بسیار متحرّک و افکارش مغشوش می باشد.


28- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : الرّکْنُ الْیَمانی بابٌ مِنْ أبْوابِ الْجَنَّةِ، لَمْ یَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ إنَّ ما بَیْنَ الرُّکْنَیْنِ ـ الأسْوَد وَ الْیَمانی ـ مَلَکٌ یُدْعی هُجَیْرٌ، یُؤَمِّنُ عَلی دُعاءِالْمُؤْمِنینَ.

«مستدرک الوسائل، ج 9، ص 391»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: رُکن یَمانی کعبه الهی، دربی از درب های بهشت است و مابین رکن یمانی و حجرالأسود ملک و فرشته ای است که برای استجابت دعای مؤمنین آمّین می گوید.


29- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ الْغِنی وَ اْلِعزَّ خَرَجا یَجُولانِ، فَلَقیا التَّوَکُلَّ فَاسْتَوْطَنا.

«مستدرک الوسائل، ج 11، ص 218، ح 15»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: عزّت و بی نیازی ـ هر دو ـ شتاب زده به دنبال پناهگاهی می دویدند، چون به توکّل برخورد کردند، آرامش پیدا نموده و آن را پناهگاه خود قرار دادند.


30- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ نَفَّسَ کُرْبَةَ مُؤْمِن، فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ کَرْبَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ.

«مستدرک الوسائل، ج 12، ص 416، ح 13»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس گره ای از مشکلات مؤمنی باز کند و مشکلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشکلات دنیا و آخرت او را اصلاح می نماید.


31- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ والانا فَلِجَدّی (صلی الله علیه وآله وسلم) والی، وَ مَنْ عادانا فَلِجَدّی عادی.

«ینابیع المودّة، ج 2، ص 37، ح 58»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هر که ما را دوست بدارد و پیرو ما باشد، پس دوستی و محبّتش به جهت جدّم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)می باشد. هرکس با ما دشمن و کینه توز باشد، پس دشمنی و مخالفت او به جهت جدّم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد بود.


32- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : یَا ابْنَ آدَمَ! أُذْکُرْ مَصارِعَ آبائِکَ وَ أبْنائِکَ، کَیْفَ کانُوا، وَ حَیْثُ حَلّوُا، وَ کَأَنَّکَ عَنْ قَلیل قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ.

«نهج الشّهادة، ص 60»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: ای فرزند آدم، بیاد آور آن لحظاتی را که پدران و فرزندان ـ و دوستان ـ تو چگونه در چنگال مرگ قرار گرفتند، آن ها در چه وضعیّت و موقعیّتی بودند و سرانجام به کجا منتهی شدند و کجا رفتند. و بیندیش که تو نیز همانند آن ها به ایشان خواهی پیوست ـ پس مواظب اعمال و رفتار خود باش ـ.


33- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : یَا ابْنَ آدَمَ، إنَّما أنْتَ أیّامٌ، کُلَّما مَضی یَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُکَ.

«نهج الشّهادة، ص 346»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: ای فرزند آدم، بدرستی که تو مجموعه ای از زمان ها و روزگار هستی، هر آنچه از آن بگذرد، زمانی از تو فانی و سپری گشته است ـ بنابراین لحظات عمرت را غنیمت شمار که جبران ناپذیر است ـ.


34- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِیَةِ اللهِ کانَ أفْوَتُ لِما یَرْجُو وَ أسْرَعُ لِمَجییءِ ما یَحْذَرُ.

«وسائل الشّیعة، ج 16، ص 153، ح 3»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس از روی نافرمانی و معصیتِ خداوند، کاری را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست می دهد و به آنچه هراسناک و بیمناک می باشد مبتلا می گردد.


35- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : الْبُکاءُ مِنْ خَشْیَةِ الله نَجاتٌ مِنَ الّنارِ وَ قالَ: بُکاءُ الْعُیُونِ، وَ خَشْیَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ.

«مستدرک الوسائل، ج 11، ص 245، ح 12881»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: گریان بودن به جهت ترس از ـ عذاب ـ خداوند، سبب نجات از آتش دوزخ خواهد بود; و فرمود: گریان بودن چشم و خشیت داشتن دل ها یکی از نشانه های رحمت الهی ـ برای بنده ـ است.


36- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لا یَکْمِلُ الْعَقْلُ إلاّ بِاتّباعِ الْحَقِّ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 127، ح 11»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: بینش و عقل و درک انسان تکمیل نمی گردد مگر آن که ـ أهل حقّ و صداقت باشد و ـ از حقایق، تبعیّت و پیروی کند.


37- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : أَهْلَکَ النّاسَ إثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ، وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 54، ح 96»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: دو چیز مردم را هلاک و بیچاره گردانده است: یکی ترس از این که مبادا در آینده فقیر و نیازمند دیگران گردند. و دیگری فخر کردن ـ در مسائل مختلف ـ و مباهات بر دیگران است.


38- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَیْهِ الاْفْضَلَیْنِ مُحَمَّد وَ عَلی، و أطاعَهُما، قیلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فی أیِّ الْجِنانِ شِئْتَ.

«نهج الشّهادة، ص 293»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هر شخصی که حقّ والدینش محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم)، و علی - علیه السلام - را که با شرافت و با فضیلت ترین انسان ها هستند، بشناسد و ـ در تمام امور زندگی ـ از ایشان تبعیّت و اطاعت کند; در قیامت به او خطاب می شود: هر قسمتی از بهشت را که خواستار باشی، می توانی انتخاب کنی و در آن وارد شوی.


39- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ طَلَبَ رِضَی اللهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ الله اُمُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَ کَّلَهُ اللهُ إلَی النّاسِ.

«أمالی شیخ صدوق، ص 167»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس رضایت و خوشنودی خداوند را ـ در أمور زندگی ـ طلب نماید گرچه همه افراد از او رنجیده شوند، خداوند مهمّات و مشکلات او را کفایت خواهد نمود. و کسی که رضایت و خوشنودی مردم را طالب گردد گرچه مورد خشم و غضب پروردگار باشد، خداوند أمور این شخص را به مردم واگذار می کند.


40- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غِشٍّ وَ غِلّ وَ دَغَل.

«تفسیرالإمام العسکری - علیه السلام -، ص 309، ح 154»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: شیعیان و پیروان ما ـ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ـ آن کسانی هستند که أفکار و درون آن ها از هر گونه حیله و نیرنگ و عوام فریبی سلامت و تهی باشد.

داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشورا

داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشورا 

 

زیارت عاشورا

عارف فرزانه آیت اللّه بهجت (ره) می فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است، مخصوصاً وقتى آنچه در سند زیارت ملاحظه می کنیم که امام صادق علیه السلام به صفوان مى فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش، من به خواننده آن چند چیز را تضمین می کنم:

زیارت او قبول، تلاشش مشکور و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده می شود و با دست خالى باز نخواهد گشت. اى صفوان! این را با ضمانتى از پدرم، و پدرم از امیرالمؤمنین علیه السلام و ایشان از حضرت رسول صلّى الله علیه وآله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عزّوجلّ دریافت نموده، هر یک از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند، خداوند عزّوجل به ذات اقدس خود قسم خورده که هرکس زیارت کند حسین علیه السلام را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا، زیارت و دعاى او را قبول مى کنم و خواسته اش هرچه باشد بر آورده سازم. پس از درگاه من با ناامیدى و زیان باز نگردد و او را به برآمدن حاجتش، و رسیدن به بهشت و آزادى از دوزخ خرسند و خوشحال مى کنم و شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند بپذیرم

 

مداومت به زیارت عاشورا

یکى از بزرگان مى فرمود: مرحوم آیة اللّه حاج حسین خادمى و حاج شیخ عباس قمى و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم که در غرفه اى از غرفه هاى بهشت دور یکدیگر جمع بودند. از آیة اللّه خادمى احوالپرسى کردم و گفتم : با هم بودن شما یک آیة اللّه و آقاى حاج شیخ عباس قمى یک محدث و حاج شیخ عبدالجواد روضه خوان، چه مناسبتى دارد که با یکدیگر یک جا قرار گرفته اید؟

جواب دادند: ما همگى مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم .(2)

فرمود: من حکم مى کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

بانوی دو عالم در مجلس زیارت عاشورا

خانم علویه اى که براى زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه علیهماالسلام به شام مشرّف شده بود مى گفت : محل رأس الشهداء براى من حالت خاص روحى داشت، همیشه آنجا مى رفتم و زیارت مى خواندم و با حال خوشى گریه مى کردم، روزى در موقع زیارت حال خاصّى پیدا کردم ودریچه اى از عالم دیگر براى من گشوده شد، در آن حال که بیدار بودم مثل خواب دیدن این منظره را دیدم، عدّه اى زن بودند که مادرم نیز در میان آنها بود و از من تشکر مى کرد که برایش زیارت و دعا مى خوانم، در این اثناء زن بلند قامتى تشریف آوردند، زنها خدمت ایشان حاجت خود را عرض مى کردند و من هم حاجت خود را عرض کردم،سپس گفتم: ما مجلس روضه خوانى داریم و در آن زیارت عاشورا مى خوانیم،چراشماشرکت نمى کنید؟

فرمودند: من مى آیم و شرکت هم مى کنم به آن نشانى و دلیل که پسر خاله شما با عیالش یک جعبه شیرینى آوردند در مجلس شما و براى رفع مشکل منزل شان نذر کردند در مجلس زیارت عاشوراى شما شرکت کنند، مشکل آنها به واسطه خواندن زیارت عاشورا رفع شد و منزل جدید را ساختند و در آن نشستند، امّا بعد دیگر در جلسه زیارت عاشورا شرکت نکردند.

حاج آقاى ابطحى فرمودند: من صاحب نذر را مى شناختم، جریان را به او گفتم، رنگش تغییر کرد و به گریه افتاده همسرش را صدا کرد و گفت : بشنو از کجا خبر مى دهند و با تأسف گفت: مطلب دقیق همین است که گفتید، چه کنم مشکلات زندگى نگذاشته به نذر خود وفا کنم. (3)

 

امام حسین

عذاب را از این قبرستان بردارید

علامه نورى نوشته: مردى صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» که جمعى از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه اى داشت که دوران خردسالى را با هم گذرانده بودند و در بزرگى گمرکچى شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند.

بیش از یک ماه از مرگ گمرکچى نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب می بیند که او حال خوشى دارد و از نعمتهاى الهى بر خوردار است! به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسى نبودى که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود،...کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدى؟

گفت: آرى! چنان است که گفتى، من از لحظه مرگ تا دیروز در سختترین عذاب بودم، اما دیروز، همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا (اشاره به جایى کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده) به خاکش سپردند، دیشب سه مرتبه امام حسین علیه السلام به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بردارند، لذا من آسایش قرار گرفتم.مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوى استاد اشرف می رود، او را یافته و از حال همسرش می پرسد، استاد اشرف می گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان به خاکش سپردیم. مرد صالح می پرسد: به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بود؟ می گوید: نه. می پرسد: ذکر مصیبت او می کرد؟ جواب می دهد: نه. سؤال می کند روضه خوانى داشت؟ می گوید: نه، از این سؤالات چه مقصودى دارى؟ مرد صالح خوابش را نقل می کند و می گوید: می خواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه رابطه اى بوده؟ استاد اشرف پاسخ می دهد: زیارت عاشورا می خواند.(4)

 

رفع بلایی بزرگ

علامه شیخ حسن فرید گلپایگانى از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى نقل فرمود:

اوقاتى که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینى بودم اهالى سامراء به بیمارى وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند روزى به همراه جمعى از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکى بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقى شیرازى تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.

مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمى بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلى .

سپس فرمود: من حکم مى کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

از فردا تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخى از سنى ها از آشناهاى خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟

به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.

علامه فرید فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد. (5)

 

پی نوشت:

1)  زیارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن، ص 56.

2) کرامات الحسینیه، على میر خلف زاده، ج 2.

3) همان.

4) داستانهاى مفاتیح الجنان، اسماعیل محمدى، ص 40.

5) داستانهای شگفت، عبدالحسین دستغیب.

.(1)

نتایج و پیامدهای قیام امام حسین (ع)

نتایج و پیامدهای قیام امام حسین (ع) 

برای آگاهی از قیام امام حسین (ع) و نتایج آن، این پرسش پیش می آید که آیا قیام حسینی به نتایج و اهداف خاصی دست یافت و واقعیتی را دگرگون ساخت؟ بسیاری از تاریخ دانان مدعی اند که قیام حسینی شکست خورد، زیرا برای جهان پیروزی سیاسی فوری بر نداشت . برای درک بهتر نهضت حسینی (ع) باید هدف ها و نتایج آن را خارج از پیروزی فوری و سریع و در دست گرفتن زمام امور جستجو کرد . نباید این انقلاب را مانند سایر انقلابات ملاحظه کرد بلکه باید نتایج آن را در امور زیر ملاحظه نمود . (1)

1 . در هم شکستن چار چوب ساختگی دینی که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لامذهبی جاهلیت، که روش حکومت آن زمان بود . از آن زمان که روح بی دینی در جامعه و در میان همه طبقات اجتماع شایع شده بود و بی آن که پرده از آن برداشته شود، و بی آنکه ساختگی بودن آن و دور بودن آن از دین در میان مردم بر ملا شده باشد، امام حسین (ع) تنها کسی بود که می توانست حکام را رسوا سازد و دوری بسیار این بدعت ها را از اسلام آشکار نماید . از این رو، قیام او حد فاصل بین اسلام و حکومت اموی بود و می توانست چهره حقیقی و آلودگی حکام اموری آن را نشان دهد .

2 . احساس گناه ناشی از شهادت جانسوز امام حسین (ع) و یارانش در کربلا موجی شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانی برانگیخت . آنان پی بردند که می توانستند او را یاری دهند . اما از آن پس که با او برای قیام پیمان بستند او را یاری نکردند . این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک سو، انسان را وادار می ساخت که گناهی را که مرتکب شده با کفاره بشوید و از سوی دیگر، نسبت به کسانی که او را به ارتکاب چنین گناهی واداشته بودند، احساس کنیه و نفرت کند . به طوری که انگیزه انقلاب های متعددی که در اثر قتل امام حسین (ع) بر پا شد، همان کفاره یاری نکردن به آن حضرت، و انتقام گرفتن از امویان بود .

این احساس گناه همواره بر افروخته بود و در هر فرصتی انگیزه انتقام از بنی امیه و قیام بر ضد ستمگران بود .

3 . پیدایش اخلاق جدید، قیام امام (ع) موجب شد که در جامعه، نوعی اخلاق بلند نظرانه پدید آید و نظر انسان ها را به زندگانی خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدین وسیله، جامعه را اصلاح کند .

امام حسین (ع) و فرزندان و یاران باوفایش، در قیام بر ضد بنی امیه، اوج ایثار و فداکاری در راه دین و اخلاق عالی اسلامی را با همه صفات و طراوت آن نشان دادند . ایثار و از خودگذشتگی را نه در عمل که با خون خود نوشتند .

مردم عادی قبایل آن زمان عادت کرده بودند که ببینند رهبرانشان، قبیله و دین و وجدان خود را به پول بفروشند و در برابر ستمکار، گردن خم کنند تا از عطاهای آنان بهره مند گردند . اوضاع و شرایط زندگی آن زمان مردم به گونه ای بود که مردم تنها در اندیشه زندگی خویش بودند و برای مشکلات و دردهای اجتماعی چندان اهمیتی قایل نبودند . تنها کوشش آنان این بود که دسترنج خویش را حفظ کنند و از توجیهات رهبران اطاعت نمایند تا مبادا نامشان از فهرست حقوق بگیران حذف شود . از این رو، در مقابل جور و ستمی که می دیدند، خاموش می شدند و هم آنان این بود که مفاخر قبیله ای خود را بازگو کنند و به افتخارات گذشته پدران جاهل خویش افتخار کنند .

اصحاب امام حسین (ع) مردمی دیگر بودند، گروهی که در سرنوشت با امام همراه شدند، مردمی عادی بودند و هر کدام دارای زن و فرزند و خانواده و دوستانی بودند . از بین المال مقرری دریافت می داشتند و زندگانی نسبتا راحتی داشتند و می توانستند از لذت های

حیات برخوردار گردند . اما از همه اینها چشم پوشیدند و برای نثار جان خویش در راه امام حسین (ع) با حاکمان جور زمان خود و با ناهنجاری های اجتماعی به ستیز برخاستند . برای بیشتر مسلمانان آن روز این نکته بسی جالب بوده و هست که یک انسان میان زندگانی راحت و ثروت و نفوذ استفاده از آنها و حتی امروز، در انتخاب مرگ آزاد باشد و در این میان مرگ را انتخاب کند! چنان خصلتی وجدان هر مسلمانی را تکان می داد و او را از خوابی سنگین و طولانی بیدار می کرد تا زندگانی اسلامی شکل گیرد . شکلی که سال ها پیش از قیام امام حسین (ع) از میان رفته بود . جامعه اسلامی به وسیله مردی عادی علیه حاکمان ظالم، انقلاب ها و قیام ها به خود می بیند . اما روح کربلا در نهاد کسانی که به این کار دست زدند، شعله ای برافروخت که همه آماده بودند تا در راه چیزی که آن را حق تشخیص می دادند، جان فدا کنند .

4 . روح مبارزه جویی . قیام حسین (ع) پس از دیری خاموشی و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویی در انسان های مسلمان گردید . این قیام همه موانع را که مانع قیام و انقلاب می شد در هم فرو ریخت . مسلمانان به صلح طلبی و معامله دعوت می شدند . به آنان گفته می شد که جان خود و موقعیت اجتماعی و مال خود را حفظ کنید در چنین زمانی قیام حسین (ع) روی داد تا به انسان های آزاد و اخلاق جدید و سبک نوین زندگی بیاموزد .

اما خود خواهی مانع از این بود که مسلمانان و انقلاب دست زنند . قیام حسین (ع) در وجدان گروه بسیاری از مردم این اندیشه زندگی را برانگیخت که با حمایت نکردن از حسین (ع) مرتکب گناه شده اند .

باری، این احساس آنان را برانگیخت و آماده قیام ساخت . روح مبارزه جویی در زندگی ملت ها و فرمانروایشان تاثیر فراوانی دارد . هنگامی که این شعله به خاموشی گراید و ملت تسلیم فرمانروایان خود شود، فرانروایان هر چه بخواهند می توانند انجام می دهند و با گذشت زمان با خاموشی روح مبارزه جویی، تسلط بر آنان آسانتر می گردد . از این رو، در چنین ملتی ایجاد تحول دشوارتر می شود .

برای این که از میزان تاثیر قیام حسینی در تحریک روح انقلابی در جامعه اسلامی تصویری روشن نشان دهیم، باید بگوییم که جامعه اسلامی پس از قتل امام علی (ع) تا هنگام قیام حسینی آرام بود . در طول این مدت، هیچ گونه اعتراض و انقلاب جدی اتفاق نیفتاده بود . با همه انواع کشتارها و سرکوب ها و غارت اموال به وسیله امویان و همدستانشان، بیست سال تمام، توده ها حالت تسلیم و اطاعت محض از حاکمان جور داشتند و این وضع از سال چهلم تا شصت هجری به طول کشید .

اما پس از قیام حسین (ع) ، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد و توده ها در انتظار رهبری جدید بودند . و هر گاه رهبری می یافتند، علیه حکومت بنی امیه دست به انقلاب می زدند . در همه این انقلاب ها، شعار انقلابیون خونخواهی از امام حسین (ع) بود .

انقلابی هایی که بواسطه نهضت امام حسین (ع) شکل گرفه عبارتند از:

1 . انقلاب توابین:

این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم به قتل امام بود . انگیزه آن، احساس گناه به علت یاری نکردن به امام بود . کوفیان خواستند ننگی را که مرتکب شده بودند . با انتقام از قاتلان امام حسین (ع) بشویند . این واقعه در سال 65 هجری روی داد . (2)

2 . انقلاب مدینه:

این انقلاب با انقلاب توابین تفاوت داشت ; زیرا هدف آن انتقام خون حسین (ع) نبود بلکه انقلابی بود علیه حکومت ستمکار بنی امیه . (3)

اهل مدینه علیه امویان شورش کردند و عامل یزید را از مدینه بیرون راندند . شرکت کنندگن در این قیام، یکهزار نفر بودند . این انقلاب با دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگری سرکوب گردید . (3)

3 . قیام مختار ثقفی:

در سال 66 هجری، مختار بن عبیده ثقفی در عراق به خونخواهی حسین (ع) و انتقام قاتلان امام قیام کرد و در یک روز دویست و هشتاد تن از آنان را به قتل رسانید . (4)

4 . انقلاب مطرف بن مغیره:

در سال 77 هجری، مطرف بن مغیره علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد . (5)

5 . انقلاب ابن اشعث:

در سال 81 هجری، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر حجاج شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد . این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز پیروزی های نظامی به دست آورد، اما بعدها، حجاج به کمک ارتش شام بر او غلبه کرد . (6)

6 . انقلاب زید بن علی بن حسین:

در سال 122 هجری، زید بن علی در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بی درنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید . (7)

سرانجام قیام بنی عباس به حکومت بنی امیه پایان داد و آن انقلاب با الهام از انقلاب حسینی و استفاده از خشنودی و رضای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله بود که پایه های مردمی یافته بود . و مورد توجه توده ها واقع شده بود .

انقلاب ها با منحرفان به مقابله برخاست و هرگز خاموش نگردید . بلکه انسان مسلمان پیوسته انسانیت خود را که حاکمان شعله های آن را خاموش کرده بودند، بیان می کرد، و آن قیام ها به فضل روحیه ای بود که قیام حسینی در کربلا گسترده و گسترش داد .

همانا که قیام حسین (ع) سرآغاز جنگ و قیام در تاریخ انقلاب بود و آن نخستین قیامی بود که طریق مبارزه جویی را به مردم آزاده، که آن روحیه را از دست داده بودند، آموخت .

و این نکته را باید اضافه کرد انقلاب ها در سطح جهان در ورای زمان ها تا به امروز به ویژه جنبش ها و نهضت های آزادی بخش اسلامی و شیعی بوده اند . انقلاب ها و جنبش هایی که همواره در وجود مردم ستم دیده نورانیتی خاص ایجاد می کردند .

پی نوشت:

1 . قیام حسینی و شرایط آن، محمد مهدی شمس الدین، ص 154 .

2 . تاریخ طبری، انقلاب توابین، ج 4، ص 426، 436 .

3 . تاریخ طبری، انقلاب مدینه، ج 4، ص 366، 381 .

4 . همان، ص 424 .

5 . تاریخ طبری، انقلاب مطرف .

6 . تاریخ طبری، ص 189، 203 .

7 . مقاتل الطالبین، اصفهانی، ص 139 .

قیام امام حسین علیه السلام چه نتایجی داشت؟

قیام امام حسین علیه السلام چه نتایجی داشت؟

1 ـ یکی از بزرگترین نتایج قیام سیدالشهداء علیه السلام , ثمرات قرب و ارتقاء درجة آن حضرت در نزد خداوند متعال است.
2- نجات اسلام:
مهمترین نتیجة قیام حسین, نجات اسلام از چنگال نقشه‎های بنی‎امیّه است، برای اینکه تأثیر نهضت حسینی معلوم شود و بدانیم که چگونه حیات اسلام و بقای شریعت و قرآن رهین فداکاری حسین است، توجه به خطراتی که از ناحیة بنی‎امیّه, اسلام را صریحاً تهدید می‎کرد و مطالعة اجمالی سوابق پروندة بنی‎امیّه لازم است. بنی‎امیه پس از شهادت حسین علیه السلام , از اینکه بتوانند از پشت به اسلام خنجر بزنند و اسلام را از پا درآوردند محروم شدند و در نظر جامعة مسلمین و در افکار عموم، گروهی ستمگر و مستبد معرفی شدند که به زور سر نیزه و شمشیر بر مردم مسلّط شده و غاصب حقوق ملّت وخائن به اسلام هستند. مظلومیت حسین آن چنان احساسات را بر ضدّ آنها به هیجان آورد که مردم, علی رغم سیاست آنها, التزامشان به سنن و احکام اسلام بیشتر شد, لذا هیچ گزاف نیست که ما او را بمانند «معین الدین اچمیری», شاعر هندی, دومین بنا کنندة کاخ اسلام، بعد از جدش و مجدد بنای توحید بخوانیم.
3 ـ بیداری شعور دینی،
در اثر تبلیغات معاویه و همدستانش و دوری مردم از عهد رسالت و تعطیل اجرای برنامه‎های اسلام و توسعة ممالک اسلامی و ممنوع شدن تبلیغات صحیح دینی و خانه نشین شدن شایستگان و دانشوران، شعور دینی مردم ضعیف شد و افکار آنها انحطاط بافت. اکثر مردم در برابر وضع موجود خود باخته و شکسته خاطر و سرد شده بودند. شهادت امام و یارانش احساسات را بیدار و خصال انسانی را زنده ساخت و به مسلمانان درس مردانگی و استقامت داد که هر چه در شورش‎هایی که علیه بنی‎امیه می‎کردند، آنها را سرکوب می‎نمودند و شکست می‎دادند و کشته می‎شدند روحیة‌ آنان شکست نمی‎خورد و کشته شدن در راه هدف و مقصد را افتخار می‎شمردند.
4 ـ محبوبیّت اهل بیت و عزت بازماندگان
«اِنَّ الَذَّینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً» مریم/ 96
[همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و اعمال شایسته بجا آوردند، خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب می‎گرداند.]
محبت و دوستی اهل بیت جزء مزاج ایمانی و اسلامی هر مسلمان است واحدی نیست که مسلمان باشد و پیامبر را دوست بدارد و با این حال،‌فاطمة الزهرا و دو ریحانه‎اش حسن و حسین، و برادر و پسر عمش علی ـ علیهم السلام ـ را دوست نداشته باشد. همانطور که امام سجاد در خطبة مسجد شام فرمود: یکی از خصائص این خاندان محبّتی است که خداوند از آنها در دلهای مؤمنین قرار داده است. یکی از آثار شهادت حسین این بود که این محبت, در دلها زیاد شد و موجب جلب عواطف و جذب احساسات عموم به خاندان نبوت گشت.
5 ـ تأسیس مکتب عالی و همگانی تعلیم و تربیت
نتیجه دیگر شهادت امام، برنامه‎هایی است که به عنوان عزاداری و سوگواری و ذکر مصائب آن حضرت در عرض سال اجرا می‎شود. شاید کسانی باشند که اهتمام شیعه را به برگزاری این مراسم و صرف میلیونها اموال را همه ساله بی‎فائده و اسراف بشمارند ولی اگر فوائد معنوی این مراسم و تأثیر آن را در تربیت جامعه و تهذیب اخلاق در نظر بگیرند, تأیید می‎کنند که این برنامه‎ها از بهترین وسایل اصلاح مکتبهای تربیت است.
مجالس ذکر مصیبت آن حضرت بهترین مجالس تبلیغی و دعوت به اسلام است، در این مجالس، معارف قرآن، اصول و فروع دین، تفسیر و حدیث، تاریخ و سیرة پیامبر و ائمه ـ علیهم السلام ـ و صحابه، نصایح و راهنمائیهای اخلاقی و اجتماعی و آئین زندگی, از خانه‎داری تا کشورداری به مردم آموخته می‎شود و جاذبة نام حسین، مردم را ساده و بی ریا در این مجالس تعلیم و هدایت و تربیت، حاضر می‎سازد.
6 ـ محکومیت بنی‎امیّه در افکار مسلمین و سایر ملل
بنی‎امیّه با کشتن حسین علیه السلام گور خود را کندند و پرده از روی شنایع اعمال و مقاصد شوم خود برداشته و خشم و غضب ملل اسلام را خریداری کردند.
همه, عمل بنی‎امّه را تقبیح کردند، همه, آنها را سرزنش نمودند و خطاکارشان شناختند. مستشرق آلمانی «ماربین» می‎گوید: بزرگترین غلطهای سیاسی امویین که اسم و رسم آنها را از صفحة عالم محو ساخت, کشتن حسین بود. این حقیقی است که هر مورخ و هر کس تاریخ اسلام را مطالعه کند به آن اعتراف می‎نماید. محکومیت بنی‎امیّه در افکار مسلمین برای آیندة اسلام بسیار مفید شد؛ زیرا بنی امیّه از اینکه بتواند منافقانه و زیر پردة اسلام ضربت بزنند مأیوس شدند و مردم آنها را شناختند و قتل حسین علیه السلام و اسیر کردن خاندان پیامبر بنی‎امیّه را رسوا ساخت.
7 ـ گرفتاری بنی‎امیّه به شورش و انقلاب
یکی از عکس العملها و نتایج شهادت و مظلومیت حسین علیه السلام شورشها و انقلاباتی بود که برای برانداختن حکومت امویین در جهان اسلام برپا شد. در این شورشها عاملی که بیش از هر چیز مردم را تهییج و تحریک می‎کرد, شهادت حسین و دعوت به قیام برای خونخواهی آن حضرت و گرفتن انتقام از بنی‎امیّه بود.
8 ـ تحوّل فکری
یکی از بیماریهای خطرناک فکری که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) اجتماع مسلمانان به آن گرفتار شد, این بود که بسیاری از مردم در برابر عمل انجام شده، هر چند موافق با خیر و مصلحت و نظامات و تعالیم شرعیه نبود تسلیم می‎شدند و هر حکومتی را که روی کار می‎آمد, واجب الاطاعه و بیعت با آن را لازم الوفا می‎دانستند. حسین, با این فکر غلط و خطرناک نیز مبارزه کرد و مردم را از این اشتباه که حکومتهایی مانند حکومت بنی‎امیّه و یزید، واجب الاطاعه هستند، بیرون آورد و فهماند که نه فقط اطاعت از آنها واجب نیست بلکه کوشش برای برانداختن آنها و تأسیس حکومت تمام اسلامی, لازم و واجب است.
9 ـ عکس العمل جاودان و پایدار
اثر جهاد حسین علیه السلام در صفحة تاریخ جاویدان ماند و همواره نیروبخش اصلاح طلبان و مجاهدان راه حق و حامیان خیر و عدالت است. قیام آن حضرت، مبارزه با ظلم و کفر و باطل بود که در آن زمان از گریبان یزید سر بیرون کرده بود. مبارزه با افکار و نقشه‎ها و آراء و مفاسدی که از جانب او حیات اسلام را تهدید می‎کرد. ازجمله درسهای عالی و سودمند که هر شیعه و آزادیخواه حق پرست و هر آرزومند تحقق رسالت جهانی اسلام، از واقعة کربلا باید بیاموزد, این است که بداند: نبردی که میان حسین و یزیدیان واقع شد هنوز پایان نیافته و تا هنگامی که از شرک و جهل و باطل و ستم و استبداد و استعباد و غصب حقوق انسانها اثری باقی است، این نبرد, با مظاهر و نمایش‎های گوناگون ادامه خواهد داشت.

فلسفه عزاداری

 

فلسفه عزاداری 

چکیده

جزوه ای که پیش رو دارید پیرامون ماهیت عزاداری ، فلسفه ی عزاداری و ثمرات عزاداری است و در پایان هم روایاتی که از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام درباره عزاداری آمده است را بیان نموده ام. انشاء الله مورد رضایت حق تعالی باشد.

مقدمه

در حدیث شریف نبوی که شیعه و سنی آن را روایت نموده اند پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله فرمودند: « حسین منی و انا من حسین» (1).
یعنی: ( حسین از من ، و من از حسینم).

این حدیث دارای دو بند است:

بند اول: «حسین منی » این قسمت واضح و روشن است.
زیرا امام حسین علیه السلام فرزند دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و نوۀ آن حضرت است.
بند دوم: « و انا من حسین» علماء این بند را چنین معنی کرده اند که: بقاء رسول خدا صلی الله علیه و آله به بقاء دین او «اسلام» است . و بقاء اسلام مرهون جهاد امام حسین علیه السلام و فداکاری او در راه خدا است.
اگر جریان عاشوراء و فداکاری امام حسین علیه السلام و یاران، و اهل بیتش در راه اسلام نبود، بنی امیه قرن ها پیش ، اسلام را از بین برده بودند!
روی این حساب است که بقاء پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از حسین علیه السلام است.
بنابراین حسین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرزند اوست.
و پیامبر صلی الله علیه و آله از حسین علیه السلام است که بقاء حضرتش از اوست.
همان گونه که دانشمندی بزرگ در این باره گفته است:
« الاسلام محمدی الوجود ، و حسینی البقاء ».
یعنی: « پیدایش اسلام از محمد صلی الله علیه و آله و بقاء آن از حسین علیه السلام است».
از این رو ما درک می کنیم که بقاء اسلام در عصر حاضر نیز بستگی به حمایت از نهضت امام حسین علیه السلام و زنده نگاه داشتن انقلاب آن حضرت ، هر چه با شکوه تر برگزار کردن مجالس سوگواری و عزاداری حضرتش دارد. و زنده نگاه داشتن نهضت آن حضرت جز با پاسداری از شعائر حسینی که برنامۀ شیعیان در هر کجا از جهان پهناور در ایام عاشورا و دیگر ایام است ، امکان پذیر نیست.
زیرا شعائر حسینی یک نوع ممارست عملی و همه جانبه از داستان عاشوراء و فاجعۀ کربلا و فداکاری حضرت امام حسین علیه السلام در راه دین است. و این شعائر است که در وجود انسان ها روح حسینی و اسلامی را زنده می سازد.
اگر این شعائر متروک شود انقلاب حضرت بدست فراموشی سپرده خواهد شد، و بدنبال آن اسلام از بین خواهد رفت.
با این بررسی مختصر به این نتیجه می رسیم که برگزاری مجالس عزاء حسین علیه السلام همه ساله و در هر منطقه یک نوع واجب کفائی است.
و در گذشته بعضی از بزرگان فقهاء و مجتهدین به وجوب آن فتوی داده اند.
و علت وجوب آن هم روشن شد که بقاء اسلام مرهون نهضت امام حسین علیه السلام و بقاء نهضت آن حضرت تنها با شعائر حسینی است، بنابراین با بر پا داشتن شعائر حسینی سبب بقاء اسلام است.
و شاید معنی واقعی فرمودۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمودند:
« حسین منی و انا من حسین» همین باشد که اشاره شد.
سوگواری سیدالشهداء علیه السلام از شعائر الهی است
خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید:
«و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب».(2)
یعنی: هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد آن نشانۀروح تقوی است.
«شعائر جمع شعیره به معنی علامت است».
یعنی: هر کس نشانه های الهی را بزرگ دارد نشان از تقوای روح است. و نشانه های خدا: هر چیزی است که انسان را به سوی خدا راهنمائی کند.
پس نماز جزء نشانه های خدا است ، نماز جماعت از نشانه های خدا است، حج از نشانه های خدا است.
پیامبر و امام از نشانه های خدایند، بزرگداشت آنان، بزرگداشت نشانه های خدا و زنده نگاه داشتن یاد و راه و روش آنان، همه از نشانه های خداوند است.
بنابراین ، ذکر مصیبتهای حضرت سید الشهداء علیه السلام و بر گزاری هر گونه عزاداری آن حضرت جزء شعائر الهی و نشانۀ خداوند است، زیرا این مجالس و یادبودها است که مردم را به سوی امام حسین علیه السلام و در واقع به سوی اسلام فرا می خواند، و این مجالس تعظیم شعائر و نشانۀ تقوای روح است.
و از این رو است که تمامی مراجع تقلید و فقهاء در طول تاریخ شیعه به رجحان اقامۀ شعائر حسینی و استحباب برگزاری آن فتوی داده و همواره بر هر چه با شکوهتر شدن آن تاکید داشتند.

فصل اول : تعریف ماهیت عزاداری

تعریف عزاداری

عزاء در لغت به معنای شکیبائی کردن، شکیبائی در مصیبت، سوگواری، تعزیت سوگ و ماتم می باشد(2).
و هم چنین به معنای سنگینی ، وقار، متانت، تسلی، غمگساری، دلداری و مراسم عزاداری می باشد(3).
و در لغت نامه دهخدا آمده است که: عزا گرفتن به معنای زاری و شیون کردن و به حالت ماتم زدگان در آمدن و برای سوگ و مصیبت، لباس در بر کردن و به معنای اقامه سوگواری به سبب مرگ کسی است(4).

ماهیت عزاداری

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: « ان الله تبارک و تعالی: اطلع الی الارض فاختارنا و اختار لنا شیعه ینصروننا یفرحون لفرحنا یحزنون لحزننا یبذلون اموالهم و انفسهم اولئک منا و الینا».
خداوند روی کره زمین، ما را انتخاب کرد و برای ما شیعه را انتخاب کرد. شیعیان ما علامتشان این است که ما را نصرت و یاری می دهند، برای شادی ما جشن می گیرند، برای غم ما غمناکند). روز عاشوراء خرج (می کنند) ، عید غدیر خرج (می کنند) ، اینهائی که به عشق اهلبیت علیهم السلام شادند و به عزای اهل بیت (ع) غمناکند و ... اینها از ما هستند و به سوی ما می آیند(5).
عزاداری نوعی مودت است مثل این که کسی گلی به ما بدهد و ما باید از او تشکر کنیم، پیامبر (ص) ما را از بت پرستی و آتش پرستی و خرافه پرستی، نجات داد و مسلمان شدیم، مزد پیغمبر(ص) چیست؟
پیغمبر (ص) فرمود: که من هیچ مزدی نمی خواهم، تنها مزدی که من می خواهم الموده فی القربی (6) است، مزد من فقط این است که اهل بیت من را دوست داشته باشید. و پیامبر (ص) در جای دیگر می فرماید: مزدی که من می خواهم این است که در راه خدا بروید : « الا من شاء اتخذ الی ربه سبیلاً» (7) حال با توجه به دو آیۀ فوق که حضرت در یک جا می فرمایند: مزد من فقط راه خدا است . و در جای دیگر می فرمایند که: مزد من فقط مودت اهل بیت(ع) است از این رو باید گفت: راه خدا جز راه اهل بیت (ع) و مودت آنها نیست.

ریشه های عزاداری در قرآن

از نظر قرآن ، عزاداری ریشه هائی دارد. اولین روضه خوان ، خود خداوند است.
خداوند در سوره بروج آیات 4 تا 8 می فرماید:
« قتل الاصحاب الاخدود، النار ذات الوقود، اذ هم علیها قعود و هم علی ما یفعلون بالمومنین شهود و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید».
مرگ بر اصحاب اخدود، اصحاب اخدود کیانند؟ (کسانی هستند که) گودالی کندند و مومنین را (داخل گودال) ریختند و سوزاندند و (خودشان) بالای گودال تماشا می کردند. قرآن می فرماید: (که این مومنین) فقط به جرم این که مومن بودند سوخته شدند. قرآن (در اینجا) روضه ی سوخته شدن این مظلومین مومن را می خواند. پس اولین روضه خود قرآن (خوانده) است.
( اولین روضه خوان سید الشهداء هم جبرئیل می باشد آن موقعی که حضرت آدم (ع) خدا را به اسمای پنج تن قسم داد).
قرآن می فرماید: « و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر» چه پیغمبرانی بودند و چه یاران مخلصی داشتند این یاران مخلص، تلاش و جهاد می کردند، خسته نمی شدند، سست نمی شدند و تا آخرین نفس و تا آخرین تیر خود قیام کردند یعنی قرآن دارد از ایثار آنها تعریف می کند(8).
قرآن می فرماید: « واذکر فی الکتاب ابراهیم» ابراهیم فداکاری کرد و تو ای پیغمبر ماموری یاد ابراهیم (ع) را گرامی بداری(9).
« و اذکر فی الکتاب مریم » ای پیغمبر! تو ماموری که نام مریم و سخن هائی که به او چسبیده شده بیان کنی(10).
قرآن روضه می خواند و می گوید: « اذ الشمس کورت واذ النجوم انکدرت و اذا البحار سجرت و اذا العشار عطلت و اذا الوحوش حشرت (11) »
روز قیامت که نور خورشید گرفته می شود دریاها به جوش می آید و مردم پا به فرار می گذارند، آن روز « اذا الموده سئلت بای ذنب قتلت» (12) سئوال می شود که به چه گناهی این مظلوم را کشتید؟ پس در سوره شمس هم روضه خوانده شده است.

فصل دوم : فلسفۀ عزاداری ( چرا باید عزاداری کرد)؟

1- زنده نگه داشتن مکتب اسلام

ائمه طاهرین (ع) نور واحد هستند و هدف آنها یکی است؛ که عبارت است از تلاش و کوشش ، نثار و ایثار، برای احیای دین و روشن نگه داشتن چراغ مکتب. از این رو نگه داشتن نام و یاد هر کدامشان ، باعث زنده ماندن اصل مکتب الهی است. لیکن سالار شهیدان(ع) خصوصیتی دارد که زنده نگه داشتن نام و یاد او ، تاثیر بسزائی در زنده نگه داشتن مکتب اسلام دارد(13).
روضه ی سید الشهداء (ع) برای حفظ مکتب سیدالشهداء (ع) است. آن کسانی که می گویند روضه ی سید الشهداء (ع) را نخوانید، اصلاً نمی فهمند مکتب سید الشهداء (ع) چه بوده و نمی دانند این گریه ها و این روضه ها این مکتب را حفظ کرده (است). الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها، این روضه ها، این مصیبت ها و این سینه زنی ها ، ما را حفظ کرده اند(14). آنها توصیه کردند که عزای حسین بن علی (ع) باید زنده بماند، برای این بود که هدف حسین بن علی (ع) مقدس بود. حسین بن علی(ع) یک مکتب را بوجود آورد، می خواستند مکتبش زنده بماند(15). اصلاً حضرت سیدالشهداء (ع)چه احتیاجی به گریه (ما) دارد (اینکه) ائمه (ع) این قدر اصرار کردند به این که مجمع داشته باشید، گریه بکنید ، چه بکنید، برای این است که این مذهب، ما را حفظ می کند(16).

2- دعوت به دین

سوگواری برای اهل بیت (ع) دعوت گاهی است به سوی دین، به نیکوترین وجه و بهترین برنامه و سلاحی برای اسلام است که خواب آلودگان را بیدار می کند و نادانان را از مستی به هوش می آورد و جان های تشنه را سیراب می کند و در دل ها اثر می گذارد ونشانه های رسالت آیات اسلام، دلائل دین، حجت های مسلمانان، روش پیامبر(ص)، خصلت های علی(ع) ، و مصیبت های اهل بیت (ع)، شکیبائی آنان بر آزارها و کلمه ی اعلای خداوند را به مردم نشان می دهد و می آموزد (17).

3- اجر رسالت پیامبر (ص)

مجالس عزاداری اهل بیت(ع)، یک مجمع عظیم اسلامی و سمینار عالی شیعه است که به نام پیامبر(ص) و دودمانش تشکیل می شود و در آن به ریسمان خداوند و کتاب و سنت، دو اصل باقی مانده گران بهای پیامبر (ص) چنگ زده می شود و در این مجامع شیعیان جمع می شوند تا اجر رسالت را به دوستی دودمان پیامبر(ص) بپردازند و اهداف عالیه اهل بیت (ع) را زنده سازند(18).

4- آشنائی و پیوند دل ها با ائمه (ع) و فراگیری راه آن ها

مجالس عزاداری برای این است که دل های ما را با حسین بن علی (ع) و هدف آن بزرگوار نزدیک و آشنامی کند.
در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سر و سینه زدن و مواکب عزا و دسته های عزاداری به راه انداختن از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر (ص) پر جوش می کند و بسیار خوب است(19). (از این رو) ملت عزیز ما در ایام محرم و صفر باید روح حماسه ، روح عاشورائی، روح نترسیدن از دشمن، روح توکل به خدا و روح مجاهدت فداکارانه در راه خدا را درخودشان تقویت بکنند. از امام حسین(ع) مدد بگیرند. این مجالس عزاداری برای این است که دل های ما را با حسین بن علی(ع) و اهداف آن بزرگوار نزدیک و آشنا بکند، راه آنها را فرا بگیریم. یک عده کج فهم نگویند که امام حسین(ع) شکست خورد، نگویند امام حسین (ع) معنایش این است که همه ملت ایران کشته بشوند. کدام انسان نادانی ممکن است چنین حرفی را بزند. یک ملت باید از حسین بن علی(ع) درس بگیرد، یعنی از دشمن نترسد، به خود متکی باشد، به خدای خود توکل کند بداند که اگر دشمن با شوکت است، این شوکت ناپایدار است، بداند اگر جبهه ی دشمن به ظاهر گسترده و قوی است امام توان واقعی اش کم است(20).

5- منفور شدن فکر و راه یزید و یزیدیان عصر

سر این که سفارش کرده اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید و نسبت به اهل بیت (ع) تولی داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستید و از دشمنان تبری بجوئید، برای آن است که طرز فکر معاندانِ ایشان، منفور شود و گر نه هم اکنون سخن از معاویه و یزید نیست تا آنان را لعنت کنیم. نام و یاد آنها رخت بر بسته و قبرشان زباله دانی ای بیش نیست، الآن سخن از فکر و راه یزید و یزیدیان عصر است(21). لعن و نفرین از بی داد بنی امیه (لعنت الله علیهم)، با آن که آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده اند، فریاد بر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن این فریاد ستم شکن است(22).
زن فرعون وقتی که به درگاه الهی دعا کرد نگفت: خدایا مرا فقط از فرعونیان نجات بده بلکه گفت: « رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین»(23).
یعنی مرا از فرعون و فرعونیان که طرفداران سنت سیئه و رفتار ناپسند او هستند نجات بده(24).
آنچه مورد اعتقاد سالار شهیدان (ع) بود و بر همان مبنا، مبارزه خود را بنا کردند و قیام کردند این بود که در نظام هستی حق پیروز است ، خواه از قدرت مادی برخوردار باشند یا نه و نیز باطل محکوم به شکست است. آنچه مبنای امویان بود و بر همان مبنا حکومتشان را بنا کردند ، این بود که هر که قدرت مادی دارد پیروز است، خواه با حق همراه باشد یا نه و گر نه محکوم به شکست است؛ هر چند حق باشد.
این دو طرز فکر که همراه بوده و هست، از دو نوع جهان بینی نشأت می گیرد، کسی که جهان را در ماده خلاصه می کند و اصالت را به ماده می دهد، هر جا جریان طبیعت، بیشتر حضور داشت آنجا محو قدرت تلقی می شود و در آن محور قیام و قعود و عزل و نصب و عزت و ذلت دور می زند ولی کسی که جهان بینی را بر اساس حقیقت هستی تنظیم کرده است، اصالت را به معنا می دهد، و در محور حق حرکت می کند ، این گروه حق محورند در قبال دیگران که ماده محورند.
خلاصه آنکه در جهان هستی ، باطل نه اثری دارد و نه دوامی، سراسر جهان بر اساسِ حکومتِ حق تنظیم شده است و نیز در جریان حکومت ها، حق باطل را سرکوب می کند و سخن مومنان جنگجو نیز همین است، «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله»(25). بر این مبنا اگر حق با کسی بود، وی از تنهائی یا کمی یاری کننده وحشتی ندارد، بلکه همه ی تلاش او در این خلاصه می شود که حق را بشناسد و نیز در شناخت حق محقق باشد، نه مقلد و پس از شناخت حق به خود حق ، متصف و متحقق شود اگر متحقق به حق شد، یقیناً ثابت و پیروز است و هرگز شکست نمی خورد و باید از باطل بپرهیزد و پس از شناخت باطل، قهراً آن را سرکوب خواهد کرد.
تفکر مردان حق این است که جهان در محور طبیعت خلاصه نمی شود و نیز اگر بطلانی است فقط در قلمرو حرکت و ماده است اما کسانی که می گویند « ما هی الا حیاتنا الدنیا یموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر» (26) محصول معرفت شناسی حسی و تجربی آنها این است که جهان آفرینش جز ماده و طبیعت چیز دیگری نیست (27).

6- حسینی منش شدن ، ظلم نکردن و نپذیرفتن ظلم

مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق (ع) و به سفارش ائمه هدی(ع) (بر پا شده است) ما که این مجالس عزا را بر پا می کنیم، داریم همان مسئله را می گوئیم، ایستادگی در مقابل ظلم. ما (قضیه کربلا را) زنده نگه داشتیم، خطبای ما قضیه کربلا را زنده نگه داشتند، قضیه مقابله یک دسته کوچک- با ایمان بزرگ- در مقابل یک رژیم طاغوتی بزرگ.
این که سفارش فراوان به اشک ریختن و عزاداری کردن نموده اند برای آن است که اشک بر شهید، اشتیاق به شهادت را همراه دارد، خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا می گرداند. چون اشک، رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته می شود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز می دهد. از این رو انسان حسینی منش، نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد.
این که عده ای به فکر ظلم کردن یا ظلم پذیری هستند برای آن است که خوی حسینی در آنها نیست و گر نه شیعه خاص حسین بن علی(ع) نه ظلم می کند و نه ظلم می پذیرد. آن کسی که ظلم پذیر است اموی مسلک است، چنانکه ظالم هم اموی صفت است هر چند که زمزمه، « یا حسین(ع) » بر لب داشته باشد(28).

7- فراموش نکردن ارزش ها

اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که حسین حسین می کنید و به سرتان می زنید چه می خواهید بگوئید؟ باید بگوئیم ما می خواهیم حرف آقایمان را بگوئیم. ما هر سال می خواهیم تجدید حیات بکنیم:«یا ایها الذین آمنوا استجیبوا الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم»(29)
باید بگویئم عاشورا روز تجدید ما است. در این روز می خواهیم در کوثر حسینی شنا کرده ، پاک و بی آلایش شویم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو دهیم، خودمان را از نو زنده کنیم، مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. ما نمی خواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر ، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق در ما فراموش بشود، نمی خواهیم روح فداکاری در راه حق، در ما بمیرد. این فلسفه عاشورا است، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی (ع) بخشیده شدن ! گناه بکنیم بعد در مجلسی شرکت بکنیم و بگوئیم گناهانمان بخشیده شد. گناه آن وقتی بخشیده می شود که روح ما پیوندی بخورد با روح حسین بن علی(ع)، اگر پیوند بخورد، گناهان ما قطعاً بخشیده می شود. ولی علامت بخشیده شدنش این است که دیگر دنبال آن گناه نمی رویم. اما (اینکه وقتی) از مجلس حسین بن علی (ع) بیرون (می) رویم و دوباره دنبال آن گناهان برویم، نشانه این است که روح ما با روح حسین بن علی (ع) پیوند نخورده است (30).

فصل سوم : ثمرات عزاداری

شرکت در مراسم مذهبی و عزاداری ها، ثمرات بسیاری دارد از جمله:

1- حفظ مکتب اسلام

گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. لذا در روایت هست: کسی که (خودش) گریه بکند یا (دیگری را) بگریاند یا خودش را به صورت گریه دار(در آورد) جزایش بهشت است، برای آن است که حتی آن (کسی) که به صورتش ، یک حال حزن می دهد و صورت گریه دار به خودش می دهد این (فرد) دارد نهضت را حفظ می کند، نهضت امام حسین (ع) را حفظ می کند بی خود نبود که مامورین ساواک رضاخان، تمام مجالس عزاداری را قدغن کردند رضا خان همچون نبود که (در) اصل و اساس مخالف با این مسائل بشود، رضا خان مامور بود، مامور بود برای آنهائی که کارشناس بودند آنهائی که ملتفت بودند مسائل را ، دشمن های ما که حال ملت ها را مطالعه کرده بودند، می دیدند که تا این مجالس هست و تا این نوحه سراهایِ بر مظلوم هست و تا آن افشاگری ظالم هست، نمی توانند به مقاصد خودشان برسند(31).

2- تطهیر جان و تهذیب نفس:

(ازفوائد دیگر) حضور در مراکز مذهبی، اثر شگرف آن در تطهیر جان و تهذیب نفس است. قرآن کریم در مورد این مراکز می فرماید: که در آنجا مردمانی هستند که تطهیر ضمیر و صفای دل را دوست می دارند.«فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المتطهرین»(32) (33).

3- آشنائی با جهان بینی و معارف توحیدی و نشر معارف اهل بیت در بین مردم

اگر به هیچ یک از اینها دست نیافت ، دست کم از همنشینی با عالمان بر خوردار می شود و مشکلاتش را در حضور آنان رفع می کند یا گرفتار مشکلات تازه نمی شود (34).
(ازجمله دیگر فوائد) شرکت در مراسم مذهبی و عزاداری سالار شهیدان (ع) می توان به این فرمایش حضرت امام حسین (ع) (اشاره کرد که) فرمودند:
« من اتانا لم یعدم خصله من اربع: آیه محکمه و قضیه عادله و اخا مستفاداً و مجالسه العلماء» (35).
کسی که به سوی ما بیاید – یعنی در مجالس مذهبی حضور یابد- کتاب های مربوط به ما را بخواند و سنت و سیرت ما را بیاموزد، از (چند ) فائده بهره مند می شود ( یکی از آنها اینکه) با آیات محکم الهی و جهان بینی و معارف توحیدی آشنا می شود(36).

4- آموختن داستان های عدالت آموز و تعدیل امور و قوا (37).

5- فراگیری آداب دوستی و برادری

« و اخا مستفاداً»
اگر ادراک او در مرحله ی پائین تری بود، هماهنگی اجتماعی و آداب برادری و دوستی و آئین داد و ستد را فرا می گیرد (38).

6- مجالست با علماء

« و مجالسه العلماء»
اگر به هیچ یک از اینها دست نیافت ، دست کم از همنشینی با عالمان بر خوردار می شود و مشکلاتش را در حضور آنان رفع می کند یا گرفتار مشکلات تازه نمی شود (39).

7- نشر معارف اهل بیت در بین مردم

مجالس عزاداری اهل بیت (ع) ، روح معارف را در دل های مسلمانان بر می انگیزد و علوم و دانش ها به برکت این مجالس، نشر می گردد و در صورتی که از روی اصول صحیح اجرا شود، می توان گفت بهترین مدرسه برای مردم عوام است که در آن به انوار حکمت ها به واسطه گفتار عالی پیشوایان آشنا می شوند و از این مجالس صدف های روشن پیشوایان را دریافت می دارند و به عبرت های گوناگون واقف می گردند و به احادیث و تفسیر و فقه آشنا می شوند و آنچه را لازم دارند و ناچارند بیاموزند، فرا می گیرند. بلکه این مجالس تنها مدرسه ای برای عوامِ مردم درتمام شهرهای اسلامی است (40).

8- بی اهمیت جلوه گر شدن مصائب و دردهای خود

اگر انسان به یاد مصیبت اهل بیت (ع) بیفتد، در مقابل مصائب دیگر ، تسکین پیدا می کند و در برابر اندوه های دیگر تسلی داده می شود زیرا مصائب دیگر در مقابل مصائب اهل بیت(ع) بی اهمیت جلوه می کند و اگر انسان به یاد مصائب آنها باشد، دردها و رنج های خود را فراموش می نماید، چنان که در رثای ائمه (ع) به این موضوع اشاره شده است:
« انست رزیتکم رزایانا التی
سلفت و هونت رزایانا الآتیه »
یعنی ای دودمان پیامبر (ص) ، مصائب شما دردهای گذشته ما را فراموش ساخت و مصائب آینده ی ما را آسان گردانید (41).
(البته باید توجه داشت که ) هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان (ع) اشک ریخت، نه آن که افراد داغ دیده، برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش ، اشک بریزند و ندبه نمایند (چه اینکه) بین این دو گونه عزاداری فرق وافر است! زیرا محصول یکی، تعزیت برای حضرت امام حسین (ع) است و نتیجه دیگری تسلیت برای خود هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعه جانسوز کربلا هم بی اثر نباشد (42).

فصل چهارم : عزاداری از دیدگاه روایات

احادیث ائمه معصومین (ع) در مورد عزاداری
ائمه اطهار (ع) طبق احادیثی که در کتب معتبر شیعه موجود است سفارش زیادی روی بر پائی این جلسات عزا و زیارت قبور منورشان داشته اند. شیعیان هم که همه دستورات اسلام اعم از اصول و فروع و اخلاق را از ائمه می گیرند به پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) این مجالس و روضه و مصیبت را از صدر اسلام تا به امروز برپا نموده اند و در آینده هم بر پا خواهند نمود، که به تعدادی از این احادیث در این جا می پردازیم:

1- حضرت علی (ع) فرمود:

« ان الله تبارک و تعالی اطلعَ الی الارض فاختارنا و اختار لنا شیعهً ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا، اولئک منّا والینا».
خداوند بزرگ وقتی که عنایت و توجه به زمین نمود ما را به عنوان اولیاء خود برگزید، و برای ما هم پیروانی (شیعیانی) جهت یاری ما انتخاب کرد که آنان در شادی ما شاد و در غم ما محزون می باشند و اموال و جان خویش را در راه ما می بخشند اینان از ما هستند و به سوی ما باز خواهند گشت (43).

2- امام حسین (ع) فرمود:

« قولوا لاولیائنا یهتمون فی اقامه مصائبنا».
به دوستان و شیعیان ما بگوئید : در اقامه و بر پائی (مجالس) عزا و مصیبت های ما همت و کوشش نمائید (44).

3- امام جعفر صادق (ع) به فضیل فرمود:

« عن ابی عبدالله (ع) قال: قال لفضیل: تجلسون و تحدّثون ؟ قال: نعم جعلت فداک، قال: ان تلک المجالس احبها فاحیوا امرنا یا فضیل! فرحم الله من احیی امرنا یا فضیل من ذکرنا و اذکرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب له ذنوبه و لو کانت اکثر من زبد البحر»
آیا مجالس حدیث دارید؟ فضیل گفت: بله، فدای شما شوم. امام (ع) فرمود: این مجالس را دوست دارم ، پس دستورات ما را (با این مجالس) زنده کنید. ای فضیل، خدا رحمت کند کسی که سخن ما را زنده کند، ای فضیل کسی که مصائب ما را بگودید یا برایش بگویند سپس از چشمش به اندازه بال پشه اشکی خارج شود، خداوند گناهان او را می بخشد اگر چه از کف دریا بیشتر باشد (45).

4- امام رضا (ع) فرمود:

« من یذکر مصابنا و بکی لما ارتکب منا کان معنا فی درجاتنا یوم القیامه، و من ذکر بمصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون و من جلس مجلسا یحیی فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب».
کسی که مصائب ما را بیان کند و بر آن بگرید، روز قیامت با ما می باشد. و کسی که مصیبت های ما برایش بیان شود و بگرید یا بگریاند روز قیامت که همۀ چشم ها گریان است، چشم او گریان نخواهد بود. و کسی که در مجلسی که احادیث و سخنان ما بیان می شود بنشیند روز قیامت که همه دل ها مرده خواهد بود دل او زنده است (46).

5- امام محمد باقر (ع) فرمود:

« من دمعت عینه فینا دمعه لدمٍ سُفکَ لنا او حق لنا نقصناه او عرض انتهک لنا او لاحدٍ من شیعتنا بَوَّاَهُ الله تعالی فی الجنه حُقبا».
هر کس در راه ما به خاطر خونی که از ما ریخته شده است، یا حقی که از ما به تاراج رفته، یا پرده آبروی و حیثیتی که از ما و یا یکی از شیعیان ما دریده گشته، قطره اشکی بریزد خداوند سبحان پاداش او را سال های زیاد در بهشت قرار خواهد داد (47).

6- امام جعفر صادق (ع) فرمود:

« نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همّه لنا عبادهٌ و کتمان سرِّنا جهادٌ فی سبیل الله ، ثم قال علیه السلام: یجب ان یکتب هذا الحدیث بالذَّهب».
نفس شخص اندوهگین به خاطر ظلمی که بر ما شده است تسبیح (سبحان الله گفتن) و ذکر است. و اندوه او به خاطر ما عبادت است. و پوشاندن اسرار ما جهاد در راه خدا است، سپس فرمود: لازم و زیبنده است که این حدیث با طلا نوشته شود (48).

7- اما جعفر صادق (ع) فرمود:

« عن ابی عبدالله قال : قال لی: یا اباعماره انشدنی فی الحسین بن علی. قال فانشدته فبکی ثم انشدته فبکی قال: فوالله ما زلت انشده و یبکی حتی سمعت البکاء من الدار. قال : فقال: یا اباعماره من انشدنی الحسین بن علی (ع) شعراً فابکی خمسین، فله الجنه، و من انشد فی الحسین شعراً فابکی ثلاثین، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً فابکی عشرین، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً فابکی عشره، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً فابکی واحداً، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً ، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً فتباکی، فله الجنه.
ابوعماره گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: درباره ی امام حسین (ع) برای من شعر بخوان. من هم شعر خواندم، امام صادق (ع) گریه نمود. دوباره شعر خواندم امام(ع) مجدداً گریه نمود. بعد ابوعماره گفت: هر وقت برای امام (ع) شعر می خواندم آن حضرت چنان گریه می نمود که صدای گریه اهل بیت امام (ع) را هم از درون منزل می شنیدم.
بعد امام صادق (ع) فرمود: ای ابو عماره هر کس درباره ی امام حسین (ع) شعر بگوید و 50 نفر را بگریاند، پاداش او بهشت است.
و هر کس درباره ی امام حسین (ع) شعر بگوید و 30 نفر را بگریاند، پاداش او بهشت است. حسین (ع) شعر بگوید و 20 نفر یا 10 نفر و یا یک نفر را بگریاند، پاداش او بهشت خواهد بود.و هر کس درباره ی امام حسین (ع) شعر بگوید و خود بگرید و یا حالت عزا به خود بگیرد، مزد او بهشت می باشد (49).

8- حضرت محمد (ص) فرمود:

« لمّا اخبر النبی (ص) ابنته فاطمه بقتل ولدها الحسین و ما یجری علیه من المحن بکت فاطمه بکاء شدیداً، و قالت یا ابت متی یکون ذلک؟ قال فی زمان خال منی و منک و من علیٍ، فاشتد بکاءهاو قالت: یا ابت فمن یبکی علیه؟ و من یلتزم باقامه العزاء له؟
فقال النبی : یا فاطمه، ان نساء امتی یبکون علی نساء اهل بیتی، و رجالهم یبکون علی دجال اهل بیتی، و یجددون العزاء جیلاً بعد جیلٍ، فی کل سنهٍ. فاذا کان القیامه تشفعین انت للنساء و انا اشفع للرجال و کل من بکی منهم علی مصاب الحسین اخذنا بیده و او خلناه الجنه.
یا فاطمه کل عین باکیه یوم القیامه الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکه مستبشره بنعیم الجنه» (50).
هنگامی که رسول خدا (ص) خبر شهادت امام حسین (ع) و مصائبی که بر آن حضرت وارد می شود برای حضرت فاطمه (س) بیان کرد، حضرت فاطمه (س) گریه شدیدی نمود بعد از پیامبر (ص) سئوال نمود، پدرم این واقعه در چه زمانی است؟
پیامبر خدا (ص) فرمود: در زمانی این حادثه واقع می شود که من و تو و علی(ع) نیستیم، گریه حضرت فاطمه(س) بیشتر شد و فرمود: پدرم پس چه کسی بر حسینم گریه خواهد کرد؟ و چه کسی مجالس عزا برای پسرم بر پا می کند؟
رسول خدا (ص) فرمود: ای فاطمه زنان امت من بر زنان اهل بیتم گریه می کنند و مردان امتم بر مردان اهل بیتم گریه می کنند. و این عزاداری را هر سال بر پا می کنند. (و پاداش این عزاداری ها این است که) روز قیامت تو برای زنان امتم شفاعت می کنی و من هم برای مردان، و هر کس از امت من بر مصیبت حسین(ع) گریه کرده باشد، این چشم روز قیامت خندان است و بشارت بر او به نعمت های بهشتی باد.

9- امام جعفر صادق (ع) فرمود:

راوی می گوید: ما گروهی از مردم کوفه در حضور امام صادق (ع) بودیم، جعفر بن عفان که شاعر بود به محضر امام (ع) او را نزدیک خود قرار داد. بعد امام (ع) فرمود: ای جعفر، شاعر گفت: بله خداوند مرا فدای شما کند.
امام (ع) فرمود: اطلاع به من رسیده که شما شعر خوب درباره ی (جدم) امام حسین (ع) می گوئی؟ جعفر گفت: بله.
امام (ع) فرمود: برایم شعر بخوان.
شاعر گفت: من شعر خواندم، امام (ع) و اطرافیان شروع به گریه نمودند، بعد امام صادق (ع) فرمود:
« یا جعفر والله لقد شهدت ملائکه الله المقربون ههنا یسمعون قولک فی الحسین (ع) و لقد بکوا کما بکینا و اکثر، و لقد اوجب الله تعالی لک یا جعفر فی ساعته الجنه باسرها و غفرالله لک.
فقال (ع): یا جعفر الا ازیدک؟ قال: نعم یا سیدی. قال (ع): ما من احد ، قال فی الحسین شعراً فبکی و ابکی به الا اوجب الله له الجنه و غفر له» (51).
ای جعفر به خدا قسم ، فرشتگان مقرب خداوند اینجا شاهد بودند و شعر تو را درباره ی امام حسین (ع) شنیدند، همان طوری که ما گریه کردیم، فرشتگان هم گریستند بلکه آنها بیشتر از ما گریه کردند. و خداوند پاداش تو را بهشت کامل قرار داد و گناهانت را بخشید.
بعد امام (ع) به جعفر فرمود: می خواهی ثواب بیشتر برایت بیان کنم؟
جعفر گفت: بله.
امام (ع) فرمود: هر کس درباره ی امام حسین (ع) شعر بگوید و بگرید و بگریاند خداوند بهشت را بر او واجب خواهد نمود و گناهانش را می بخشاید.
منابع و مآخد :
فرهنگ فارسی / دکتر محمد معین/ انتشارات امیرکبیر/چاپ هجدهم/سال 1380.
کتاب و فرهنگ معاصر عربی به فارسی
بحار الانوار/ علامه محمد باقر مجلسی/ انتشارات دارالکتب الاسلامیه/ 110 جلدی.
لغت نامه دهخدا/ علی اکبر دهخدا/ تهران 1377/ دانشگاه تهران.
حماسه و عرفان/ آیت الله جوادی آملی/ مرکز نشر اسراء/ چاپ ششم/ اسفند 1384.
صحیفه نور/امام خمینی/ موسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی/ چاپ چهارم / 1385.
فلسفۀ شهادت و عزاداری امام حسین علیه السلام
حماسه حسینی/ استاد شهید مرتضی مطهری/ انتشارات صدرا/ چاپ سی ام/ دی ماه 1380.
شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی/ جوادی آملی/ مرکز نشر اسراء/ چاپ سوم/ آذرماه 1384.
منتهی الآمال/ شیخ عباس قمی/ انتشارات هجرت/ چاپ یازدهم.
امالی شیخ مفید/ محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی/ بنیاد پژوهشهای اسلامی/ آستان قدس رضوی/1364.

پی نوشت ها :

1 - صحیح ترمذی، ج2، ص 307، کنزالعمال، ج6، ص 221، فضائل الخمسه، ج3، ص 262، مستدرک الصحیحین، ج3، ص 177 و اسدالغابه، ج2، ص 19 و ص 130.
2 - فرهنگ فارسی محمد معین، ج 2 ص 2298
3 - کتاب و فرهنگ معاصر عربی به فارسی، آذرتاش آذر نوش ، ص 473
4 - لغت نامه دهخدا ج10 ص 15857
5 - بحار الانوار ج 10 ص 114
6 - الشوری/23 .
7 - فرقان/ 57.
8 - آل عمران/ 146.
9 - مریم / 41.
10 - مریم/ 16.
11 - التکویر/ 1 تا 5.
12 - التکویر/8و9.
13 - حماسه و عرفان، آیت الله جوادی آملی، ص 310
14 - صحیفه نور، ج8، ص 69.
15 - حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج1، ص 81.
16 - صحیفه نور، ج 10، ص 217.
17 - فلسفۀ شهادت و عزاداری امام حسین علیه السلام، ص 112.
18 - همان صص 110-111
19 - فرازهائی از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 17/3/1373
20 - همان ، تا ریخ 10/4/1371
21 - حماسه و عرفان، صص 310-311.
22 - صحیفه نور، ج 21 ،ص 173.
23 - تحریم/ 11.
24 - حماسه و عرفان، ص 311.
25 - بقره/ 249.
26 - جاثیه/24.
27 - شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی، جوادی آملی، صص 55-60 .
28 - حماسه و عرفان، صص 311- 312.
29 - انفال/24.
30 - حماسه حسینی، ج 1، صص 187-189،آئین عزاداری، صص 35-43.
31 - صحیفه ی نور، ج 10، ص 31.
32 - توبه /8.
33 - شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 249.
34 - همان، ص 247.
35 - بحار الانوار، ج44 ، ص 195 و شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 247.
36 - همان، ص 247.
37 - همان، ص 247.
38 - همان، ص 247 .
39 - همان، ص 247.
40 - فلسفه شهادت و عزاداری، صص 113-114.
41 - همان، ص 115.
42 - شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 234 و آئین عزاداری، صص 43-47.
43 - بحارالانوار ج 44 ص 287
44 - منتهی الآمال وداع حضرت علیه السلام با اهل بیت خویش
45 - بحارالانوار، ج44،ص 282.
46 - بحار الانوار، ج44، ص 278.
47 - امالی، شیخ مفید، مجلس 22، ح 5.
48 - امالی، شیخ مفید، مجلس 40، ح3.
49 - بحار الانوار، ج 44، ص 282.
50 - بحار الانوار، ج 44، ص 293.
51 - بحار الانوار، ج 44، ص 283.

آثار و برکات عزادارى و گریه بر سیدالشهداء (ع)

آثار و برکات عزادارى و گریه بر سیدالشهداء (ع)

 

سخنى پیرامون عزادارى و گریه بر سیدالشهدا (ع)

 

«گریه» مظهر شدیدترین حالات احساسى انسان است، و علتها و انگیزه‏هاى مختلفى دارد که هر یک از آنها نشان دهنده حالتى خاص است . در روایات ، بعضى از انواع گریه تحسین شده و از صفات پسندیده بندگان پاکدل خداوند به حساب آمده است ، و بعضى از انواع گریه مذموم شمرده شده است .

گریه ، از حالات و انفعالات انسانى است که با مقدمه‏اى از اندوه و ناراحتى روانى به طور طبیعى به ظهور مى‏رسد، و گاه ممکن است انگیزه‏اش هیجانات تند روانى باشد . مثل شوق و ذوقى که از دیدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى شود. همچنین گاهى هم گریه کردن حاکى از عقاید مذهبى انسان است با این توصیف، از آنجایى که گریه عملى طبیعى و اى بسا غیر ارادى است؛ لذا نمى شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گیرد، بلکه آنچه که مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگیزه‏هاى گریه مى‏باشد . چنانکه گفته‏اند: «تو آنى که در بند آنى».

 

در اینجا براى اینکه بدانیم گریه بر سیدالشهدا (ع) چگونه گریه‏اى است و چه تأثیرات و برکاتى مى‏تواند داشته باشد، بهتر آن است که اشاره‏اى به انواع گریه کنیم تا بعد از آن، نوع گریه بر آن حضرت برایمان معلوم گردد.

1- گریه طفولیت : زندگانى انسان با گریه شروع مى شود که همان گریه، نشانه سلامت و تندرستى نوزاد است، و در واقع گریه در آن زمان ، زبان طفل است .

 

2- گریه شوق: مانند گریه مادرى که از دیدن فرزند گمشده خویش پس از چندین سال سرداده مى‏شود . و این گریه‏اى است که از روى هیجان و احیاناً جهت سرور و شادى به انسان دست مى‏دهد.

 

3- گریه عاطفى و محبت : محبت از عواطف اصیل انسانى است که با گریه انس دیرینه دارد . مثلاً محبت حقیقى به خداوند حسن آفرین است و براى قرب به او باید اشک محبت ریخت.

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم‏

تا به کى در غم تو ناله شبگیر کنم‏

4- گریه معرفت و خشیت: انجام عبادات خالصانه و تفکر در عظمت آفرینش و کبریایى خداوند ، و همچنین اهمیت تکالیف و مسئولیتهاى انسانى باعث مى‏گردد که نوع خاصى از خوف، در درون انسان ایجاد شود و این خوف، خوفى است که از روى معرفت به خداوند و تهذیب نفس به دست مى‏آید که «خشیت » نامیده مى شود.

5- گریه ندامت: از عوامل اندوه زدایى که منجر به گریه مى‏گردد، محاسبه نفس و حسابرسى شخصى است ، و همین حسابرسى باعث مى‏شود که انسان به گذشته خود فکر کند و با حسابرسى ، جبران کوتاهى و خطاها را بکند و اشک حسرت و ندامت از چشمانش جارى نماید، این گریه، نتیجه توبه و بازگشت به خداست.

 

اشک میغلتد به مژگانم به جرم رو سیاهى‏

اى پناه بى پناهان، مو سپید روسیاهم‏

روز و شب از دیدگان اشک پشیمانى فشانم‏

تا بشویم شاید از اشک پشیمانى گناهم‏

 

6- گریه پیوند با هدف : گاهى قطره‏هاى اشک انسان، پیام آور هدفهاست . گریه بر شهید از این نوع گریه است . گریه بر شهید خوى حماسه را در انسان زنده مى‏کند و گریستن بر سیدالشهدا (ع) خوى حسینى را در انسان احیا مى‏کند ، و خوى حسینى چنان است که نه ستم مى‏کند و نه ستم مى‏پذیرد. آن کسى که با شنیدن حادثه کربلا قطره اشکى از درون دل بیرون مى‏فرستد، صادقانه این پیوند با هدف والاى سیدالشهدا (ع) را بیان مى‏کند.

 

7- گریه ذلت و شکست : گریه افراد ضعیف و ناتوانى که از رسیدن به اهداف خود مانده‏اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى‏بینند.

با ذکر این مطلب، حال باید بررسى کرد که گریه بر حسین (ع) از چه نوع گریه است . هر کس با اندک توجهى خواهد دانست که گریه بر حسین (ع) گریه محبت است ، آن محبتى که در دلهاى عاشقانش به ثبت رسیده است . گریه بر او ، گریه شوق است ، زیرا قسمت زیادى از حماسه‏هاى کربلا، شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادت، فداکارى ، شجاعت و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر ، از دیدگان شنونده سرازیر مى‏گردد و نیز گریه معرفت و پیوند با هدف متعالى و انسان ساز او است؛ و به تعبیر امام خمینى (ره) گریه سیاسى است که فرمود: «ما ملت گریه سیاسى هستیم ، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مى‏دهیم و سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد مى‏کنیم ».

هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا

ولى ز تعزیه هر روز، روز عاشور است‏

 

هیهات که گریه بر حسین (ع) گریه ذلت و شکست باشد، بلکه گریه پیوند با سرچشمه عزت است، گریه امت نیست، که گویا است ، گریه سرد کننده نیست ، که حرارت بخش است، گریه بزدلان نیست، که گریه شجاعان است ، گریه یأس و ناامیدى نیست که گریه امید است، و بالاخره گریه معرفت است و گریه معرفت در عزاى حسین (ع) از انحراف و تحریف در قیام آن حضرت جلوگیرى مى کند و شاید به همین جهت باشد که در فضیلت گریه بر سیدالشهدا (ع) روایات متعددى وارد شده است . از آن جمله، روایتى است که امام صادق (ع) فرمود: «گریه و بى تابى در هر مصیبت براى بنده مکروه است، مگر گریه بر حسین بن على (ع) که اجر و ثواب نیز دارد» . 85

گریه و عزادارى براى سیدالشهدا(ع) داراى آثار و برکات مهمى است که به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

 

1- حفظ رمز نهضت حسینى

از ارزنده‏ترین آثار و برکات مجالس عزادارى و گریه بر ابى عبدالله حسین (ع) حفظ رمز نهضت حسینى است .

براستى ؛ چرا در دوران منحوص سلاطین و پادشاهان جور از برپایى مجالس عزاى اهل بیت (ع) به خصوص سالار شهیدان جلوگیرى مى شد؟ آیا نه این است که عزاى حسینى و امامان شیعه، سبب مى شود که سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلم‏هاى حکومتها آگاهى دهند و انگیزه قیام آن حضرت که امر به معروف و نهى از منکر است به اطلاع مردم برسد؟

 

آرى، اینگونه مجالس، آموزشگاهها و دانشگاههایى است که به بهترین روش و زیباترین اسلوب مردم را به سوى دین خوانده و عواطف را آماده مى‏کند و جاهلان و بى‏خبران را از خواب سنگین غفلت بیدار مى‏سازد و نیز در این مجالس است که مردم ، دیانت را همراه با سیاست، از مکتب حسین بن على (ع) مى‏آموزند.

 

گریه بر سید الشهدا (ع) و تشکیل مجالس عزاى حسینى نه تنها اساس مکتب را حفظ مى‏کند، بلکه باعث مى‏گردد شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.

 

کدام اجتماعى است که در عالم چنین اثرى را از خود بروز داده باشد؟ کدام حادثه‏اى است مانند حادثه جانسوز کربلا که از دوره وقوع تاکنون و بعدها بدینسان اثر خود را در جامعه بشریت گذارده ، و روز به روز دامنه آن وسیعتر و پیروى و تبعیت از آن بیشتر گردد؟ از این رو باید گفت که در حقیقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسین (ع) و در نتیجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است .

 

تشکیل مجالس عزادارى حسین، نه تنها اساس مکتب را حفظ کرده و مى‏کند بلکه به علاوه سبب آن گردید که شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.

«موریس دوکبرى» مى‏نویسد: «اگر مورخین ما، حقیقت این روز را مى‏دانستند و درک مى‏کردند که عاشورا چه روزى است ، این عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند . زیرا پیروان حسین به واسطه عزادارى حسین مى‏دانند که پستى و زیر دستى و استعمار را نباید قبول کنند . زیرا شعار پیشرو و آقاى آنان تن به زیر بار ظلم و ستم ندادن است.

 

قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسین نشان مى‏دهد که چه نکات دقیق و حیات بخشى مطرح مى شود ،در مجالس عزادارى حسین گفته مى شود که حسین (ع) براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت؛ پس بیایید ،ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیر دستى استعمار گرایان خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم...» 86.

 

2- ازدیاد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت

سوزى که از دل سوخته عاشقان سیدالشهدا (ع) به چشم سرایت کرده و از مجارى دو چشم آنها به صفحه رخسار وارد مى شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و رسالت را مى‏رساند و این عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدیاد محبت دارد.

گریه بر حضرت سیدالشهدا (ع) از مواردى است که هیچ انسانى از فرط دلسوزى و انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و این گریه و بیقرارى ، علاوه بر ازدیاد محبت و مهر و مودت، موجب کثرت تنفر و بى‏زارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران این خانواده از دشمنان ایشان مى‏گردد.

بارى، گریه با آگاهى و معرفت بر امام حسین (ع) ، در واقع، اعلام انزجار از قاتلان اوست و این تبرى از آثار برجسته گریه بر امام حسین (ع) است زیرا مردم به ویژه افرادى که داراى شخصیت هستند از گریه کردن در برابر حوادث تا سر حد امکان امتناع مى‏ورزند ، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گریه کردن مخصوصاً در برابر چشم دیگران نیستند، این گریه و عزادارى ابراز کمال تنفر در برابر تعدى و تجاوز و ستمگرى و پایمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تکیه زدن بر مسند حکومت آنان مى‏باشد.

 

3- آشنایى با حقیقت دین و نشر آن

یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى سیدالشهدا (ع) این است که مردم در سایه مراسم عزادارى به حقیقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبلیغات وسیع و گسترده‏اى که همراه با این مراسم انجام مى‏گیرد، آگاهى توده مردم بیشتر شده و ارتباطشان با دین حنیف محکمتر و قویتر مى‏گردد . چه اینکه قرآن و عترت دو وزنه نفیسى هستند که هرگز از یکدیگر جدا نمى‏شوند و این آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اکرم (ص) به خصوص امام حسین (ع) به آحاد مردم داده خواهد شد.

 

4- آمرزش گناهان

ریان بن شبیب از امام رضا (ع) روایت کرده که فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (ع) گریه کنى تا آنکه اشک چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان کوچک و بزرگ، و کم یا زیاد تو را مى آمرزد» 87

و نیز فرمود: «گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد» 89.

 

5- سکونت در بهشت

امام باقر (ع) فرمود: «هر مؤمنى که در سوگ حسین (ع) اشک دیده ریزد، به حدى که بر گونه‏اش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفه‏هاى بهشت مسکن مى‏دهد» . 90

و نیز امام صادق (ع) فرمود: «هر کس درباره حسین (ع) شعرى بخواند و گریه نماید و یک نفر را بگریاند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مى‏شود . کسى که حسین (ع) نزد او ذکر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشک آید، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد» .91

و نیز فرمود: «هر کس که در عزاى حسین (ع) بگرید یا دیگرى را بگریاند و یا آنکه خود را به حالت گریه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مى‏شود» 92. 6- شفا یافتن

یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى حضرت سید الشهدا (ع) شفا گرفتن است . به طورى که بارها دیده‏ایم و شنیده‏ایم که بعضى از عزاداران و گریه کنندگان بر حسین (ع) شفا گرفته‏اند.

 

نقل است که مرجع بزرگ شیعه مرحوم آیة الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى چشمانى سالم بودند که بدون عینک خطوط ریز را هم مى‏خواندند و مى‏فرمودند: این نعمت را مرهون وجود مبارک حضرت ابى عبدالله الحسین (ع) هستم : و قضیه را چنین نقل مى‏فرمودند:

در یکى از سالها در بروجرد بودم، به چشم درد عجیبى مبتلا شدم که بسیار مرا نگران ساخته بود . معالجه پزشکان فایده‏اى نکرد و درد چشم هر روز بیشتر و ناراحتى من افزونتر مى‏گردید، تااینکه ایام محرم شد. در ایام محرم آیة الله فقید ، دهه اول را روضه داشتند و دسته‏هاى مختلف هم در این عزادارى شرکت مى‏کردند . یکى از دسته‏هایى که روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هیئت گِلگیرها» است که نوعاً سادات و اهل علم و محترمین هستند، در حالى که هر یک حوله سفیدى به کمر بسته‏اند، سر و سینه خود را گل آلود کرده و بطور بسیار رقت بار و مهیج و در عین حال با سوز و گداز فراوان و ذکرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى کنند . آقا فرمودند:

 

«هنگامى که این دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود این هیئت هیجان عجیبى به خود گرفته بود من هم در گوشه‏اى نشسته و آهسته آهسته اشک مى‏ریختم و در این بین هم مقدارى گل از روى پاى یکى از همین افراد گلگیر برداشته و بر روى چشمهاى ملتهب و ناراحتم کشیدم، و به برکت همین توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اینکه متبلا به درد چشم نشدم، از نعمت بینایى کامل برخوردارم، و به برکت حضرت امام حسین (ع) احتیاج به عینک هم ندارم». با اینکه همه قواى جسمانى ایشان تحلیل رفته بود با این وجود تا آخرین ساعات زندگانى از بینایى کامل برخوردار بودند.

 

7- گریه کننده بر حسین، در قیامت گریان نیست

رسول اکرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر چشمى که براى مصائب حسین (ع) گریه کرده باشد، چنین کسى در قیامت خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است». 93

آن روز دیده‏ها همه گریان شود ز هول‏
جز چشم گریه کرده بسوگ و عزاى او

 

8- امان از سکرات موت و آتش دوزخ

مسمع گوید: حضرت امام صادق (ع) فرمود: آیا متذکر مى شوى با حسین چه کردند؟ عرض کردم : آرى ، فرمود: آیا جزع و گریه مى‏کنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گریه مى‏کنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مى‏شود حضرت فرمود: «خدا اشک چشمت را رحمت کند . آگاه باش که تو از آن اشخاصى هستى که از اهل جزع براى ما شمرده مى‏شوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناک مى‏گردند. آگاه باش که بزودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالین خود حاضر مى‏بینى ، در حالى که به تو توجه کرده و ملک الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى دید که ملک الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «کسى که بر ما اهل بیت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گریه کند، رحمت خدا شامل او مى‏شود قبل از اینکه اشکى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى که اشک چشمش بر صورت جارى شود اگر قطره‏اى از آن در جهنم بریزد، حرارت آن را خاموش کند، و هیچ چشمى نیست که گریه کند بر ما مگر آنکه با نظر کردن به کوثر و سیراب شدن با دوستان، خوشوقت مى‏گردد» . 94

 

با توجه به این روایت شریف باید گفت:جایى که آتش جهنم که قابل مقایسه با آتش دنیا نیست و به وسیله گریه بر حسین (ع) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعیف دنیا عزادار حسینى را نسوزاند جاى تعجب نیست .

سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (داندانساز) عجایبى از ایام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل مى‏کرد، از آن جمله مى‏گفت : عده‏اى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و براى برکت مالشان با آن حضرت شرکت مى‏کنند، یعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى‏کنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان ، شربت و پالوده و بستنى درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران مى‏دهند، و بعضى آن مبلغى که راجع به آن حضرت است را به شیعیان مى‏دهند تا در مراکز عزادارى صرف نمایند.

 

یکى از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زنها حرکت مى‏کرد و با آنها به سینه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنیا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعه‏اى از سینه‏اش که آتش، آن دو عضو را نسوزانیده بود.

بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: «این دو عضو راجع به حسین شماست» 95.

 

9- تأثیر شعر سرودن در عزاى حسینى

امام صادق (ع) فرمود: «کسى نیست که براى حسین (ع) شعرى بسراید و گریه کند یا بگریاند مگر اینکه خداوند بهشت را بر او واجب کرده و گناهانش را مى‏آمرزد» .96

 

سخنى با حسین (ع)

«حسین ! اى پرچم خونین حق بر دوش،
حسین ! اى انقلابى مرد
حسین ! اى رایت آزادگى در دست،
در آن صحراى سرخ و روز آتشگون‏
قیام قامتت در خون نشست، اما
پیام نهضتت برخاست‏
از آن طوفان «طف» در روز عاشورا،
به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد
ولى ...
 

مرغ شباهنگ حقیقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمى‏افتد».

 

سلام بر تو ، اى حسین !

سلام بر خط شفقگون کربلا، که خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق مى‏پاشد و غروب هنگام، سرخى آسمان مغرب را به شهادت مى‏گیرد ، تا آن جنایت هولناک را هر چه آشکارتر بنمایاند و چشم تاریخ را بر این صحنه همیشه خونین بدو زد و گوش زمان را از آن فریادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر کند.

اى حسین ... اى عارف مسلّح !

کربلاى تو، عشق را معنى کر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور همیشگى در همه زمان‏ها و زمین‏ها بود.

اى حسین ... اى شراره ایمان !

اى حسین ... اى در سکوت سرخ ستم، شهر آشوب!

در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فریاد را در حلقوم شب ریختى و با نامردان تبهکار ، مردانه در آویختى.

عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود که بر «طور» اندیشه‏ها تجلى کرد و «موسى خواهان» گرفتار در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشید.

چه مى‏گویم؟ ... تو تاریخ را به حرکت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسه‏هاى زیباى ایثار و جهاد و شهادت گشودى . لحظه لحظه تاریخ را عاشورا ساختى و جاى جاى سرزمین‏ها را کربلا...

خفته بودیم و بى خبر ... اما تو، این «مصباح هدایت» و اى «کشتى نجات» گام خسته ما را به تلاش کشاندى و افسردگى یأسمان را به شور امید مبدل ساختى و از سکوت و درنگ و وحشت ، به فریاد و هجوم و شجاعتمان رساندى و پاى کوفته و پر آبله ما را، تابام آگاهى و تا برج بیدارى فرا بردى. 97

«اى حسین » ...

تو کلاس فشرده تاریخى .

کربلاى تو، مصاف نیست‏

منظومه بزرگ هستى است ،

طواف است.

پایان سخن

پایان من است

تو انتهاى ندارى ...98

 

پى نوشتها:

85 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 393
86 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 284
87 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 165
88 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 168
89 جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص 462
90 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293
91 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 397
92 داستانهاى شگفت , آیت الله شهید دستغیب , ص 9
93 اختیار معرفة الرجال , شیخ طوسى , 89
94 خلاصه اى از مقالهء عاشورا نوشتهء جواد محدثى .
95 خط خون موسوى گرمارودى .

 

علیرضا رجالى تهرانى