پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

آسیب شناسی استفاده از ماهواره

 

  آسیب شناسی استفاده از ماهواره 

جنگ نرم و عملیات روانی - این روزها آمارهای ضد و نقیضی از درصد استفاده کنندگان از ماهواره در کشورمان به گوش می رسد که از میان این آمار در خوشبینانه ترین حالت حدود ۱۵ درصد و در بدبینانه ترین گمانه زنی ها حدود ۵۵ درصد از خانواده های ایرانی از ماهواره استفاده می کنند، بی شک خانواده های استفاده کننده از ماهواره را می توان قربانیان تبعات بسیار بد و پرهزینه برای جامعه دانست. در این نوشته سعی می کنم که مقداری از تبعات سوء استفاده از ماهواره را بیان کنم.

۱. ترویج خشونت: شاید بتوان یکی از آشکارترین آسیبی که با گسترش استفاده از ماهواره در جامعه مان دچار آن شده ایم را ترویج خشونت دانست. همین چند وقت پیش بود که خبرگزاری ها خبری وحشتناک را مخابره کردند. جوانی تحت تأثیر برنامه های ماهواره اقدام به قتل خواهر و خواهر زاده کودک خویش کرده بود. در برنامه های تولید شده در تلویزیون های ماهواره ای عموما صحنه های خشن بدون سانسور و توجه به سن مخاطب به وفور نمایش داده می شود، و مسلما افراد چه بخواهند و چه نخواهند دیدن چنین صحنه هایی در ضمیر ناخوداگاه آنان تأثیر می گذارد. گاهی این صحنه ها به حدی هنرمندانه و واقعی ساخته شده اند که افراد با دیدن این صحنه گویی دارند آموزش نحوه بروز خشونت در چنین شرایطی را می بینند، و همین مطلب سبب می شود، افرادی تحت تأثیر ماهواره در شرایط مشابه از خودشان رفتارهایی خشونت آمیز بروز دهند.

۲٫ سست شدن بنیان خانواده: از دیگر تبعات حضور بدون کنترل و حتی با کنترل ماهواره در خانواده است. ورود ماهواره به خانه را می توان به منزله ورود یک فرد نامحرم و لاابالی دانست که دوست ناباب برای فرزندان است، درصدد اختلاف افکنی بین زنها و شوهرهاست، به ناموس افراد چشم طمع دارد، دین افراد را می گیرد، مرزها و حریمهای خانواده را می شکند، به آسانی حقیقتهای سیاسی و اجتماعی را وارونه جلوه می دهد، دزد وقت افراد است و اگر بتواند حتما سری هم به کیف پول افراد خواهد زد. خرید ماهواره به منزله دعوت این فرد ناباب به منزلهاست.

مجاز شمردن خیانت زن به شوهر و زشتی زدایی از روابط قبل از ازدواج و حتی حاملگی بدون روابط قانونی، اهانت به والدین و بی توجهی به آنها ، نفوذ جادو و طلسم در زندگی روزمره بازیگران همه و همه باعث شده فیلم ها و سریال های ماهواره ای به طور هدفمند عفت و اخلاق اجتماعی را نشانه گیری کنند.

الف. دختران فراری: از مهمترین کارکردهای سریال ها و فیلمهای پخش شده در ماهواره، القاء آزادی در خارج از خانه هاست، به این معنا که افراد مخصوصا دختران جوان را که به صورت سنتی و فرهنگی در خانواده ها با محدودیت هایی روبرو هستند را دچار حس زندانی بودن در خانه می کنند. این فرآیند روانی به صورت خیلی ساده با مقایسه دختران موفق یا آزاد سریال ها و فیلم ها با وضعیت دختران قربانی در ذهن وی شکل می گیرد، و کم کم با عدم مدیریت صحیح در خانواده ها تبدیل به یک عقده و در نتیجه فرار یا رویگردانی دختران جوان از فضای امن خانه می گردد. چنین پدیده ای در خانواده هایی که از ساختار درستی برخوردار نیستند، شدیدتر است.

ب. بدحجابی و زنان خیابانی: طبیعی است که وقتی در خانواده ها، بدون هیچ محدودیتی اعضای خانواده پای ماهواره می نشینند و فیلمهایی را می بینند که برای خانواده مناسب سازی نشده است، و بی حجابی در آن به عنوان یک امر عادی موج می زند، به مرور از حجاب ارزش زدایی شده و زنان خانواده ترجیح بدهند که با حجاب کم رنگ تر یا احیانا بی حجاب در جامعه حضور پیدا نمایند. این مسئله با عمومی تر شدن بی حجابی و حتی استقبال نامحرمان از حضور بی حجاب زنان در جامعه تبدیل به ایجاد فضای خودنمایی برای نامحرمان و در ادامه روند دورشدن از دیده شدن در خانواده تبدیل به پدیده زنان خیابانی یا شکل گیری روابط نامشروع بین افراد متأهل می گردد. نمونه زشت این آسیب را می توان در بین زنان جوانی دید که علی رغم متأهل بودن با آرایش های بسیار زننده به همراه دختر کودکشان که وی نیز آرایش شده است در خیابان ها دید، زنانی که از بروز دادن رفتارهای دوستانه با مردان نامحرم در خیابانها هیچ ابائی ندارند.

ج. تاثیر منفی بر روابط بین افراد، اختلاف خانوادگی و شکستن حریمهای خانواده: وقتی افراد در برنامه های ماهواره می بینند که افراد چقدر با انزوا طلبی و حتی مقابله با افراد خانواده شان و یا حتی خیانت به آنها می توانند موفق باشند، این خانواده را به سوی اختلافات داخلی، کم اهمیت شدن نقش پدر، ایجاد اختلاف بین زوجین و دوری فرزندان از والدین می کشاند. یا در سوی دیگر وقتی که پدر و مادری به همراه پسر یا دختر جوانشان نظاره گر تصاویر فیلمی هستند که در آن یک معاشقه ولو خفیف صورت می گیرد، همین مسئله موجب از بین رفتن پرده های حجاب بین افراد خانواده و در نتیجه شکستن قبح افعال می گردد. تنها خدا می داند که در خانواده ای که قبح افعال شکسته شده باشد، چه اتفاقات بدی رخ خواهد داد. حضرت علی علیه السلام در مورد حیا فرمودند “الحیاء یسدّ ان فعل القبیح” یعنی حیا از انجام افعال قبیح جلوگیری می کند. و واضح است که در نبود حیا و شکسته شدن حریم خانواده چه اتفاقات شومی رخ خواهد داد.

د. ترویج هوس خواهی و تنوع طلبی: آنچه در سریالها و فیلمهای نمایش داده شده در ماهواره مشاهده می شود، بازیگرانی هستند که صرفا به خاطر زیبایی هایشان جلوی دوربین ها حاضر می شوند، و در سرتاسر پخش برنامه زیبایی های ظاهری و جسمی شان به صورت بسیار پررنگ نمایش داده می شودبه گونه ای که محرک شهوت افراد باشد. در طرف دیگر قضیه عموم سریالها و فیلمهایی که برای مخاطب ایرانی و مسلمان ماهواره آماده سازی می شود، سعی می شود که در آن برای افراد حق چشیدن روابط دیگر علاوه بر روابط زناشویی را محفوظ بداند. همین مسئله علی الخصوص در مردان موجب این می گردد که حتی برای تفریح که شده به دنبال رفع عطش تنوع طلبی شان باشند. و حتی اگر به دلایل خودداری از انجام اعمال خارجی اعمال خودداری کنند، ولی ذهنشان درگیر این مسئله باشد. کمترین اثر این آسیب کم رنگ شدن رابطه عاشقانه بین زنها و شوهرها و عدم رضایت و تمایل جنسی خواهد بود.

در حوزه فردی هم مهمترین آسیب های ماهواره در حوزه فردی و شخصی، تشتّت و نا آرامی فکری و عدم امنیت روانی، عدم اعتماد به اطرافیان و دروغگو دانستن همه یا اکثر افراد، ایجاد روحیه دوگانگی شخصیتی در دراز مدت و بروز ناهنجاری های فردی و اجتماعی، القای افسردگی و غم و ایجاد نا امیدی بویژه در بین جوانان با سیاه نمایی و مسموم کردن جوّ فکری، همچنین ترویج هیجان کاذب خصوصا در ابعاد سیاسی و احساسی انسان می باشد. همچنین مهمترین آسیب های ماهواره در بحث فرد در خانواده تضعیف و نادیده گرفتن پیوند و حق مسلم زناشویی، القای تجربه چندین باره عشق توسط زن و مرد حتی بعد از ادواج، بی فرهنگ و بی کلاس معرفی کردن والدین دارای فرهنگ سنتی و اصیل، القای این موضوع که عشق گمشده هر فرد، دنبال او می گردد و معرفی دوست دخترها و دوست پسرها به عنوان دوستان خانوادگی و نه حتی به عنوان عاشق و معشوق می باشد.

۳٫ هجوم فرهنگی: از همان زمان که مقام معظم رهبری هشدار دادند که دشمن در حال تدارک یک جنگ تمام عیار فرهنگی و یک شبیخون فرهنگی است باید هوشیار می بودیم، چرا که دشمن از هر وسیله و رسانه ای که در اختیار داشت برای مورد حمله قرار دادن فرهنگ کشور عزیزمان بهره برده است و ماهواره یکی از این رسانه هاست. در بعد فرهنگی دشمن هر چه که توان داشته سرمایه گذاری کرده است تا شبکه های ماهواره با تهی کردن جامعه از درون اسباب از هم پاشیدگی جمهوری اسلامی که متکی بر مردم مسلمان می باشد را فراهم آورد. دشمنان خیلی خوب فهمیده اند که تنها را شکست جمهوری اسلامی دور کردن مردم از اسلام و آموزه ها و فرهنگ اسلامی است.

تحقیر سنت های ملی و تعظیم فرهنگ بیگانه، تخریب هویت ملی، تلاش در جهت ترویج فرهنگ برهنگی، تکنیک زدگی و حاکمیت تکنیک در زندگی اجتماعی، تغییر و تخریب معانی و مفاهیمی همچون آزادی عقیده، آزادی بیان، حقوق بشر و …، تهی شدن زبان و ادبیات ملی از زیبایی های خاص خود، ترویج مد گرایی و ارائه مدهای آرایشی و پوششی نا بهنجار، و گسترش فرهنگ مصرف و عدم تمایل به اقدامات خلاقانه و …. از نمودهای تلاش دشمن برای تخریب فرهنگ ملی و اسلامی ما می باشد.

به طور کلی می توان ابعاد جنگ رسانه ای و جنگ نرم را در چهار مورد ذکر کرد که عبارتند از:

۱- مخدوش کردن چهره ی ملت ها، اقوام و مذاهب

۲- تحمیل و حاکمیت ارزشها و فرهنگ خود

۳- مشروعیت بخشیدن به اعمال و توجیه رفتار خود

۴- تربیت انسان های مطیع و فرمانبردار.

الف. نشانه گیری فرهنگ دینی: در سالهای اخیر شبکه های ماهواره ای راه اندازی شده توسط دولتهای غربی تلاش فراوانی نموده اند تا با انواع روشها فرهنگ دینی جامعه ما را زیر سوال ببرند، گاهی با ایجاد شبهه، گاهی با تحقیر، و گاهی با قدیمی یا تاریخ مصرف گذشته جلو دادن آن. این شبکه های هیچ ابائی ندارند که حتی خیلی آشکارا به مقدسات مردم توهین نموده یا آنها را مسخره نمایند. این حربه ها گاها تأثیرگذار نیز هست و در مواردی شاهد این هستیم که افراد کم اطلاع و حتی علی اظاهر باسواد و تحصیلکرده در دام این شبکه ها گرفتار شده و شبهه های ترویج شده را تکرار نموده و با ادعاهایی همچون روشنفکری افراد اصیل و دارای فرهنگ دینی را عقب مانده می خوانند.

ب. الگوگیری غلط : از تلاشهای شبکه های ماهواره ای ایجاد فرهنگ جایگزین به جای فرهنگ ایرانی و اسلامی و ارائه الگوهای شرقی نزدیک به غرب جهت هموارسازی فرهنگ پذیری افراد جامعه ما هستند. این شبکه ها با نشان دادن فیلم ها وسریالهایی از کشورهایی که از جهاتی شباهات فراوانی با فرهنگ کشور ما دارند و همچنین در مسیر حرکت به غربی شدن هستند، و نمونه جلوه دادن این فرهنگها در افراد جهت پذیرفتن الگوی فرهنگی جدید تمایل ایجاد می نمایند. نشان دادن جلوه خرافی از دین یکی از نمودهای این شیوه جهت تغییر الگوی فرهنگی جامعه می باشد، که در این الگو افراد ضمن حفظ وابستگی های دینی و اعتقادی، با دین و فرهنگ اصیل فاصله گرفته و بیگانه می شوند.

i. ترویج زندگی اشرافی و مدگرایی: نشان دادن زندگی های دارای تجمل یا راه اندازی شبکه هایی که به صورت تخصصی به نمایش لباس های گرانقیمت با استفاده ابزاری از جنسیت افراد مشغولند، و حتی شبکه هایی که به حراجی اجناس لوکس اختصاص دارند و همچنین شبکه های ماهواره ای که در قالب میان برنامه ها و آگهی ها مظاهر ضد اخلاقی را ترویج و تبلیغ می کنند و برخی رفتارهای منحرف اخلاقی ( مدل های لباس و مو ) الگو گرفته از غرب و ماهواره را نمایش می دهند، همه خواسته یا ناخواسته زندگی اشرافی و مدگرایی را در جامعه ترویج می کنند که با جامعه دینی هیچ سنخیتی ندارد..

ii. الگوهای پوشالی: از دیگر حربه های شبکه های ماهواره ای و عموما رسانه های غربی ارائه الگوهایی هستند که در واقع پوشالی و خالی هستند، بزرگ جلوه دادن زندگی خصوصی بازیگران یا فوتبالیست ها و متمایل نمودن افراد به زندگی خصوصی و احیانا پر از فساد این افراد با پخش مداوم اطلاعات و اخبار از آنها، زمینه الگوگیری افراد جوان و کم اطلاع از زندگی این افراد را فراهم می آورد، نمونه های جوانان و نوجوانانی که در جامعه ما خود را عاشق، واله یا دیوانه یک هنرمند، خواننده یا فوتبالیستی خاص می دانند از نمونه های فراوان این آسیب اجتماعی می باشد.

ج. زیر سئوال بردن فرهنگ ایثار و مقاومت: جنگ ما نشان داد که فرهنگ ایثار و مقاومت نقطه قوت جامعه ما جهت ایستادگی و مقابله با دشمنانمان می باشد، از این رو دشمن در هجمه همه جانبه فرهنگی اش حساب خاصی برای تضعیف فرهنگ شهادت و ایثار باز نموده است. دشمنان معقتدند اگر بتوانند فرهنگ ایثار و مقاومت را که الگو گرفته از قیام حسینی است از جامعه ما بگیرند، یکی از بالهای جامعه اسلامی ما را هدف قرار داده اند. از این رو فراوان مشاهده می شود که حس ایستادگی در مقابل دشمن را به یک حسن وظیفه در مقابل وطن تنزل می دهند، یا در سوی دیگر افرادی خائن را شهید می خوانند. جسارت به امام حسین علیه السلام و حتی تمسخر شهدا و رزمندگان نیز به وفور در برنامه های ماهواره ای دیده می شود.

۴. دخالت سیاسی: یکی دیگر از آسیبهایی که جامعه ما با ورود ماهواره به خانه ها به آن دچار شده است، دخالت سیاسی قدرتهای بیگانه در امور داخلی کشور می باشد. این قدرتها با راه اندازی شبکه هایی که علی الظاهر دارند سعی می کنند خیلی بیطرفانه واقعیت های رخداده را به اطلاع بینندگان بی خبر و در سانسور قرار گرفته داخلی برسانند، خیلی زیرکانه اخبار و اطلاعات را جهت دهی نموده و خواسته های خویش را به مخاطبین القاء نموده و حتی گاهی پا را فراتر از این گذاشته و مستقیما از مخاطبینشان می خواهند که به مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی بپردازند. برخی از شبکه های ماهواره ای نیز به شایعه سازی ایجاد فضای بدبینی و کاهش اعتماد اجتماعی در جامعه مشغولند که صد البته بودجه آنها نیز از طرف سازمان سیا و نهادهای مشابه آن تامین می شود.برخی از اهداف سیاسی مداخله جویانه حضور ماهواره در خانه ها عبارتند از:

- راه اندازی انواع شبکه های قاره ای و محلی توسط کشورهای غربی به زبانهای مختلف و القای تفکرات خود به بیننده

- دروغ پردازی و فرافکنی علیه دولت ها و ملتهایی که با آنها مخالفند

- تحرکات نرم به نفع خشونت گرایی و تروریسم و نسبت دادن آنها به اسلام و مسلمانان

- تخریب شخصیت های تأثیر گذار مثبت در جهان علی الخصوص در جهان اسلام

- حمایت علنی از گروه های مخرب و تروریسم و ارایه تریبون به آنها و ایجاد رعب و وحشت.

- تخریب و تقویت بی مورد و بی دلیل دولت ها و ملت ها با انگیزه های سلطه جویانه از جمله نمونه جلوه دادن کشورهای همراه با آنها

۵. تبلیغ ضد مذهب: کارکرد دیگر ماهواره که هر چه می گذرد تبدیل به آسیبی جدی تر برای جامعه ما می شود، تبلیغات ضد مذهبی است.در سالهای اخیر شاهد رشد قارچ وار شبکه هایی هستیم که با رویکرد تبلیغات ضد مذهبی به زبان فارسی پا گرفته اند و به ترویج مرام و مسلکی خاص پرداخته یا به تخریب و شبهه پراکنی می کنند. عموم کارکرد این شبکه ها عبارت است از:

الف. تبلیغ ضد تشیع (شبکه های مروّج وهابیت)

ب. دامن زدن به اختلافات مذهبی و قومی

ج ترویج مسیحیت تبشیری

د ترویج مذاهب خرافی و عرفان های کاذب

ه. تخریب و ناکارآمد معرفی کردن فرهنگ های اصیل و آداب مثبت سنتی

و زیر سئوال بردن و خرده فرهنگ معرفی کردن فرهنگ دین و جایگزین کردن فرهنگ شهروندی و مردم سالاری منهای دین

ز تبلیغ سکولاریزم و القای شخصی بودن دین

ح. ایجاد شک و تردید حتی در مسلمات دین

۶٫ خالی کردن جیب مردم: گروه دیگری از شبکه های ماهواره ای با محوریت تبلیغات بازرگانی و معرفی کالاهای بی کیفیت، داروهای آسیب ساز و بی اثر از قبیل کرم های معجزه گر، دمپایی های بلند کننده قد و امثال آنها که هیچ گونه تاییدی از سوی نهادهای بهداشتی به ویژه وزارت بهداشت ایران ندارند مشغول خالی کردن جیب تماشاچجیان ساده اندیش هستند.

راهکارهای مقابله با آسیبهای ماهواره:

راه های مقابله با آسیب های ماهواره را می توان در مواردی همچون، تقویت فرهنگ خودی و نشان دادن ارزشهای بالای آن به سطوح پایین جامعه، دفاع از ارزشهای ملی، ارتقاء سطح آگاهی افراد، برنامه ریزی مناسب برای اوقات فراغت افراد وخانواده ها، ترویج زندگی معنوی و تقوا، ترویج الگوهای رفتاری صحیح در خانواده و جامعه دانست.


آثار مخرب ماهواره بر خانواده و جامعه

آثار مخرب ماهواره بر خانواده و جامعه 

 

عصردنا:سید ابراهیم یوسفی

در روزها و ماه های اخیر بحث پیرامون شبکه های ماهواره ای خارج از کشور، آسیب های اجتماعی- فرهنگی آن برای جامعه وراهکارهای مقابله با تاثیرات مخرب آن، از مسائل مهم و اساسی مورد بحث در میان اندیشمندان، سیاسیون و به خصوص مجریان نهادهای دولتی ذیربط بدل شده است.

 ابعاد و اثرات کوتاه مدت و دراز مدت ماهواره به عنوان یکی از فراگیرترین و موثرترین وسایل ارتباط جمعی، همیشه دارای اهمیت بوده اما با گذشت زمان و تغییرات اساسی در شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور و جهان، هرروز به این ضرورت افزوده می شود. اگر در گذشته فقط چند شبکه ماهواره ای فارسی زبان مانند بی بی سی یا صدای آمریکا با جهت گیری و اهداف سیاسی خاص و هدایت شده از سوی دولت های انگلیس و آمریکا وجود داشت؛ اما در چند سال اخیر شبکه های با اهداف کاملا متفاوت مانند من و تو1 و2، فارسی one،pmc و... بوجود آمده اند و در مدت زمان بسیار محدود مخاطبان بسیاری در بین مردم وبه ویژه کانون های خانوادگی به خود اختصاص داده اند.بنابراین جنگ نرم رسانه ای بر ضد جامعه ایرانی در ظاهر و محتوا گسترده تر شده و ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است. شبکه های کمتر سیاسی جدید بیشتر به مسائل فرهنگی - اجتماعی تکیه کرده و خانواده و روابط انسانی به عنوان بزرگترین سرمایه جامعه را هدف قرار داده اند. به عنوان مثال برخی از شبکه های ذکر شده با پخش فیلم و سریال های شبانه روزی اهداف زیر را دنبال می کنند:

- ترویج خانواده های بی سامان و لجام گسیخته در مقابل ساختار سنتی خانواده

- ترویج و عادی جلوه دادن خیانت زن به همسرر و البته شوهر به زن

- بی اهمیت جلوه دادن احترام به والدین

- عادی جلوه دادن رابطه جنسی دختر و پسر قبل از ازدواج تا حد باردار شدن دختر خانواده

- هویت زدایی از مفهوم خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی مستقل و مؤثر

- عادی جلوه دادن سقط جنین برای دختران قبل از ازدواج به عنوان راه حلی طبیعی برای رفع دلهره های احتمالی در روابط جنسی دختر و پسر

- تعصب زدایی از کانون خانواده و ترویج بی تفاوتی نسبت به حریم خانواده

- ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج ( جالب است بدانیم این مفهوم سالهاست در برخی تولیدات روتین تلویزیونی خودمان هم تبلیغ می شود).

- ترویج فمینیسم و کم رنگ کردن نقش مرد در جامعه در حد کسی که تنها جهت رفع نیازهای جنسی زن خلق شده است!

- مخدوش نمودن رابطه فرزندان پسر و دختر در خانواده

- افزایش تأثیر پذیری جنسی و خشونت در جوانان و نوجوانان بخصوص از طریق پخش موزیک ویدئوهای خاص

- پی ریزی و ایجاد آمادگی ذهنی تفکر شیطان پرستی در نوجوانان و جوانان

درمورد بحث ماهواره، چند سوال اساسی وجود دارد: شبکه های ماهواره ای فرصت هستند یا تهدید؟ بایستی از آنها استفاده کرد یا استفاده آز آنها غیر قانونی است و باید ممانعت به عمل آید؟در عصر ارتباطات و دهکده جهانی بهترین روش مقابله و مواجهه با ماهواره و پیامدهای آن چیست؟

سوال و بحث اساسی این است که با وجود ممنوعیت قانونی وجود و استفاده از ماهواره در جامعه ایران، در حال حاضر شبکه های ماهواره ای حده اقل در تهران و کلان شهرها، با استقبال بسیار زیادی مواجه شده و استفاده از آن روز به روز بیشتر می شود ؛بطوریکه مسولان و سازمانهای مسئول را به فکر چاره اندیشی برای حل مشکل انداخته است. مثبت یا منفی بودن اهداف و کارکرد های شبکه های ماهواره ای و بودن یا نبودن آنها خود موضوع مفصلی است اما در حال حاضر و در جامعه ایران براساس مصوبه مجلس شورای اسلامی در 23 بهمن ماه 1373، ورود، تولید، نصب، نگهداری و استفاده از تجهیزات ماهواره ای ممنوع است. اگر بپذیریم که ماهواره تهدیدی کاملا جدی و ابزارجدیدی است که دشمنان و استکبار جهانی با اهداف دقیق ، برنامه ریزی و هزینه های میلیونی، برای آسیب زدن بر بنیان های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه ما طراحی کرده اند؛ بهترین راهکار و روش مقابله با آن کدام است. تاکنون راه حل عملی برای این معضل صورت نگرفته و در حد پیشنهاد راه هایی ارائه شده است .

در سال های گذشته و حتی در چند روز اخیر اخبار مختلفی از سوی نهاد های انتظامی و دیگر سازمان های ذیربط مبنی بر جمع آوری ماهواره ها مطرح شده است.به جز جمع آوری، وضع جرائم سنگین و مجازات های دیگر مهمترین پیشنهاد و تنها راهکار عملی شده به صورت ناقص و گهگاه در سالیان گذشته بوده است که به اعتقاد نگارنده این بدترین و ناکارامد ترین روش مواجهه با این پدیده است که به جز دامن زدن به نارضایتی بخشی از مردم وبدبین کردن آنها به نظام و ترغیب بیشتر جامعه به برنامه ها و شبکه های ماهواره ای کارکرد دیگری نخواهد داشت. این بدان معنا نیست که بحث آسیب شناسی ماهواره ، ابعاد و راهکارهای مقابله با آن را رها سازیم و بالعکس از ضرورت پرداختن علمی و غیر احساسی و کارشناسانه با این پدیده بسیار حساس و جدی حکایت دارد.

قبل از پرداختن به هر بحثی بایستی به این سوال پاسخ داد که چرا شبکه های ماهواره ای خارجی با چنین استقبالی مواجه شده اند و از سویی شبکه های ملی داخلی اینقدردر موضع انفعال و ضعف قرار گرفته اند. با تشکیل گرو ههای کارشناسی از رشته های علمی مرتبط با موضوع نقاط ضعف و قوت و ابعاد مختلف موضوع را بررسی و برای حل آن چاره اندیشی نماییم. چرا برنامه نود به عنوان یک برنامه ورزشی با زمان پخش در ساعت 5/11 بیش از5 میلیون مخاطب دارد؟ 

پیشنهادات و راهکارهای عملی

1- برنامه سازی می بایست بر اساس نیاز مخاطب جامعه باشد، در رسانه های معتبر دنیا قضاوت پیام بعهده مخاطب است، در حالیکه در رسانه ملی پیام به شدت سانسور شده است، با رفع این مساله در حد معقول مخاطبان افزایش پیدا خواهند کرد.

2- بایستی مجوز فعالیت شبکه های خصوصی برای ایجاد رقابت و افزایش مخاطب صادر شود.

رقابت در عرصه رسانه باعث کشش و گرایش مخاطب به رسانه می شود، چنانچه صدا و سیما فرهنگ رسانه های برون مرزی را مغایر با اصول جامعه می داند باید به تولید فرهنگ در برنامه های خود بپردازد، طبیعتا زمانی که این تولید وجود ندارد تهاجم فرهنگ این رسانه ها روز به روز افزایش پیدا خواهد کرد .

بنابراین عواملی همچون، محیط بسته، رقابتی نبودن، عمل نکردن براساس نیاز مخاطب، دروازه بانی یک طرفه پیام، آزاد نگذاشتن ذهن مخاطب در انتخاب، قطره چکانی اطلاعات به مخاطب، باعث روی آوردن مخاطبان به سوی رسانه ها و شبکه های برون مرزی و عدم استقبال از شبکه های داخلی می شود.(مصاحبه با دکتر محمد احمدی استاد دانشگاه و کارشناس ارتباطات).

بدیهی است در مقابل هجوم فرهنگی باید مقابله فرهنگی صورت گیرد. برنامه سازان فرهنگی و هنری و سازمان هایی مانند صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سازمان های تبلیغات اسلامی ، نظام آموزش و پرورش ، نظام آموزش عالی و دیگر ارگان های دولتی باید در بخش غنی سازی و سالم سازی فرهنگ سرمایه گذاری کنند .در مقابل تهاجم فرهنگی باید فعالیت ، برنامه سازی ،تفریحات سالم و امکانات کافی ایجاد شود . چرا که منع و مقابله تنها راه مقابله نیست.

شاخصه های سبک زندگی اسلامی و غربی کدام است؟

 

 

شاخصه های سبک زندگی اسلامی و غربی کدام است؟ 

شاید مهمترین و راهبردی ترین فراز و بخش سفر رهبر انقلاب اسلامی به استان خراسان شمالی طرح بحث جدید، جذاب و جالب شاخصه های «سبک زندگی اسلامی» و «سبک زندگی غربی» از سوی ایشان باشد...

 

شاید مهمترین و راهبردی ترین فراز و بخش سفر رهبر انقلاب اسلامی به استان خراسان شمالی طرح بحث جدید، جذاب و جالب شاخصه های «سبک زندگی اسلامی» و «سبک زندگی غربی» از سوی ایشان باشد. پس از کلیدواژه های «تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی»، «عبرتهای عاشورا و بحث خواص و عوام»، «جنبش نرم افزاری، تولید علم و نهضت آزاد اندیشی» و ... اکنون در آستانه دهه پیشرفت و عدالت و در آغاز ورود به مرحله چهارم از مراحل پنجگانه 1- انقلاب اسلامی 2- نظام اسلامی 3- دولت اسلامی 4- جامعه اسلامی و 5- دنیا و تمدن نوین و شکوهمند اسلامی، رهبر حکیم و دوراندیش انقلاب در قامت یک نظریه پرداز مسلط به واقعیات کشور، بحث تئوریک، انتقادی و دقیقی را با عنوان «سبک و فرهنگ زندگی» کلید زدند. 9 دی این بحث را به طور جدی و آکادمیک پی خواهد گرفت.

«سبک زندگی» چیست؟

مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است.

تقریباً در اکثر تعریف های سبک زندگی می توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز می گردد: اول، مفهوم وحدت و جامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم و بیش به طور نظام مند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید می آورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظام مندی این کُل را از کُل های دیگر متمایز می کند. وجود کلماتی همچون الگو، نظام مندی، کلیت، هویت و تمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است و به همین دلیل است که امروز از دو مدل و الگوی متمایز و متفاوت سبک زندگی اسلامی و غربی سخن می گوییم. واژگان مترادف سبک زندگی اسلامی: سبک زندگی شیعی، ارزشی، ایدئولوژیک، جهادی، انقلابی، دینی و تعابیر معادل سبک زندگی غربی: سبک زندگی اروپایی، مسیحی، آمریکایی و وسترنیزه می باشد اما آن چه در تعریف های سبک زندگی، جلوه گر می شود آن است که این تعریف قرابت بسیاری با مفهوم هویت پیدا می کند اما با این تفاوت که علاوه بر هویت، مناسبات و رفتارهای عینی و واقعی زندگی را نیز شامل می شود و می توان مثالها و مصداقهایی از زندگی واقعی را شاهد آورد که رهبر انقلاب نیز به بیش از بیست مورد از آنها اشاره کردند.

مفهوم شناسی سبک زندگی

مفهوم سبک زندگی(Life style) از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی رواج زیادی یافته است تا حدی که بعضی معتقدند که این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد و حتی برخی اندیشمندان به کارگیری آن به جای مفاهیم فراگیری چون قومیت و ملیت را مطرح کرده اند. سبک زندگی در رشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه می باشد. به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دارد.

مسائل خرد مقدمه فهم استراتژیک/ روش رهبر انقلاب: از استقراء به استنتاج

از منظری که سبک زندگی و بررسی ابعاد و وجوه آن، حوزه بسیار تخصصی و حرفه ای در مطالعات فرهنگی به خود اختصاص می دهد، مقوله بسیار تعیین کننده و محوری در مطالعات و بررسی های کلان استراتژیک و طراحی چشم اندازهای یک فرهنگ نیز می باشد. اصولاً باید دانست حوزه مطالعات استراتژیک برخلاف بار لغوی آن که همواره نوعی نگاه کلان را مطرح می سازد، در حوزه فرهنگ تنها بر پایه مطالعات و بررسی های جزئی امکان پذیر است. به عبارتی در مطالعات و بررسی های راهبردی، از لحاظ متدولوژیک و روش شناختی، بایستی بر مبنای مشاهدات و تحلیل های جزئی، کوچک (و استقرایی) حرکت کرد تا به تحلیل و توصیف و تبیین کلان نزدیک شد و پس از آن به حوزه پیش بینی، آینده پژوهی و آینده نگری، که اساس مباحث راهبردی بر آن استوار است، نزدیک شد. بنابراین مجموعه توصیف های ریز و جزئی مبنای تحلیل های راهبردی محسوب می شوند و پس از آن متغیرهای کلان یا ساختاری را بایستی در این گونه بررسی ها وارد و اعمال نمود. چرا که واقعیت های موجود و پراکنده که امکان بررسی و سنجش تجربی و ملاحظه عینی داشته باشند می توانند پایه نتیجه گیری های کلان و راهبردهای آینده نگرانه باشد. در واقع با به کارگیری مفهوم سبک زندگی و ژرف اندیشی و تعمیق درباره مفهوم آن می توان از هنجارهای پنهان که در اذهان، باورها و رفتارهای مردم یک جامعه قابل مشاهده است، سردر آورد و از جهت گیری ها و الگوهای موجود یا در حال شکل گیری آتی جامعه، به نحو واقع بینانه ای تفسیر به دست داد.

از این روست که رهبر انقلاب اسلامی در بحث سبک زندگی به مصادیق و سؤالات دقیق و جزئی و عینی و ریز شده روی آوردند و خرده گیری برخی افراد که به ورود به مصادیق جزئی توسط رهبر عالی رتبه نظام اشکال می کنند نشان می دهد که این افراد با روشهای مدیریت استراتژیک نظام و نیز با متدهای اصلاح سبک زندگی آشنا نیستند. رهبر انقلاب با درک دقیق و درست اندیشی که از واقعیات جامعه ایران دارند مسیر استقراء جهت استنتاجات خود انتخاب نموده اند و این مسیری است که غرب را منفعل خواهد کرد. در ادامه خواهیم گفت که چرا.

فضای مفهومی «سبک زندگی»

هر اصطلاح از اصطلاحات علوم اجتماعی مانند سایر علوم در فضای مفهومی (Context) آن قابل درک است. «سبک زندگی» نیز به عنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعه ای از مفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، صورت (شکل، فرمت، قالب و ظرف) و مظروف و محتوا، رفتار و معنا(نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، سنت و نوگرایی(تجدد)، شخصیت و هویت(فردی و جمعی)، وراثت و محیط، فردیت و عمومیت (تفرّد و تعمیم)، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر(بندی) اجتماعی، زیبایی شناسی(سلیقه) و نیاز، مقبولیت و مشروعیت و قس علی هذا.

بدون شناخت این روابط متکثر و متنوع، درک درستی از «سبک زندگی» و نظریه های مربوط به آن به دست نخواهد آمد. بدین لحاظ، هر محققی که می خواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، موظف به روشن کردن معنای «سبک زندگی» است که آن را در نظر دارد؛ معنایی که حداقل رابطه «سبک زندگی» را با سایر پدیده ها و مفاهیم همجوار نشان می دهد. در بیانات رهبر انقلاب نشانه های زیادی از این رمزگشایی و روشن کردن معنایی می یابیم. برای رهایی از تعقید و گره گشایی از مفهوم چند وجهی سبک زندگی مثال های ایشان رهنمود خوبی است.

آیا واژه و مفهوم «سبک زندگی» اصطلاح دقیقی در علوم اجتماعی است یا اصطلاحی خاص و ترکیبی از معنای دو واژه «زندگی» و «سبک»است؟ آیا این واژه دو کلمه ای، موصوف و صفت است یا مضاف و مضاف الیه؟ آیا یک ترکیب وصفی است یا یک ترکیب اضافی؟ آیا کسانی که از این ترکیب بهره برده اند، همگی معنای واحدی را از آن ارائه کرده اند؟

لازمه پاسخ به این سؤال، بحث واژه شناسی و ترمینولوژی سبک زندگی است که هفته آینده به آن خواهیم پرداخت اما اجمالاً و فعلاً بر سر این مفهوم توافق می کنیم که شیوه زندگی یا سبک زیستن منعکس کننده گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقاید و ارزش های یک فرد یا جامعه است و مجموعه ای از طرز تلقی ها، عادت ها، نگرش ها، سلیقه ها، معیارهای اخلاقی و سطح اقتصادی، در کنار یکدیگر طرز زندگی کردن فرد یا گروهی را می سازند. با عنایت به تعریف دقیق چند سال گذشته رهبر حکیم انقلاب از واژه «فرهنگ» که آن را «باورها» و «رفتارهای برخاسته از باورها» تعریف نمودند مشخص می شود که چرا ایشان دو واژه فرهنگ و سبک زندگی را در کنار هم اصطیاد و استفاده می نمایند.

ضرورت عبرت پژوهی تاریخی و بررسی تاریخی مقوله «سبک زندگی»

در هم تنیدگی فلسفه علم و تاریخ علم ایجاب می کند در تحلیل دقیق یک مقوله، تاریخ آن را بکاویم. بی شک مواجهه فرهنگ و جامعه ایرانی با فرهنگ و نگرش غربی و مدرن، سبب تحول در سبک زندگی ایرانی شده است و یک زندگی شبه مدرن را که بارقه هایی از سنت نیز در آن وجود دارد، برای جامعه ایرانی رقم زده است. با چند دقیقه نظاره و قدم زدن در محیطهای اجتماعی و شهری این هویت مونتاژی و میکسی و هلو انجیری را مشاهده می نمائید.
از پایان دوره صفویه و مخصوصاً از دوران قاجاریه تا به امروز، مسأله مواجهه با عالمی جدید و ساحتی نوین به نام غرب و مدرنیته، کم کم در ایران رخ نموده است. غالباً این مواجهه چند جانبه بوده است اما در هر دوره وجهی از آن بر وجوه دیگر غلبه داشته است: این مواجهه ابتدا به صورت سلطه جغرافیایی محدود بود. مانند حضور پرتغالی ها در جنوب ایران. پس از قوت صفویه، این مواجهه، به عرصه کلام قدم می گذارد و این مسیونرهای مسیحی هستند که حامل پیام غرب نوین و اروپای متجدد در ایران هستند. اولین مدارس جدید را همین مسیونرها بنا می کنند.(به ویژه دردوره قاجار) پس از این، از دوران پس از صفویه تا استقرار قاجار و حتی تا زمانه تحریم تنباکو، مواجهه ما بیشتر شکل اقتصادی استعماری دارد.

جنگ های ایران و روس و حضور استعماری انگلیس در ایران و منطقه، سخن از مواجهه نظامی را مطرح ساخت. از اواسط دوره قاجار غرب و غرب زدگی و مواجهه ما با این پدیده، شکلی جدید به خود گرفت. این نحوه مواجهه جدید، در حوزه اندیشه و تفکر و علم و فرهنگ بوده و غرب زدگی گسترده فرهنگی و علمی را پدیدار کرد. بدین سبب طبقه روشنفکران غیر دینی و فراماسونرها در این دوره آن هم تحت نظارت و حمایت و هدایت انگلیس و روسیه و بعدها آمریکا شکل گرفت و براساس این شیوه مواجهه است که کم کم سبک زندگی ایرانی دستخوش تغییرات می شود؛ تغییراتی که هرچه زمان برایش جلوتر می رفت، سرعت این تغییرات نیز سریع تر می شد و واکنش آگاهان، روشنفکران دینی، خواص سیاسی و علما را باعث می گشت.

این در حالی بود که سبک زندگی سنتی – دینی با مایه ها و جوهره شیعی و گرایشات اهل بیتی مردم ایران از استحکام دیرینه و با پشتوانه ای برخوردار بود و جامعه ایرانی را به چاره واداشت که چگونه نه این را وانهد و نه آن را رد نماید. پرسشی که هنوز در دوران گذار برای پاسخ به آن هستیم و به سؤال «چه باید کرد» در برابر هجوم اندیشه غربی صدها پاسخ داده شده است. هر چند همگان متفقند جوهره شیعی و اسلامی مردم و جوانان ایران اسلامی لیبرالیزه نمی شود اما سبک زندگی در صد سال اخیر دچار تحولات عمیق و ریشه داری شده است و همواره مسأله تماس، برخورد، پذیرش، طرد، مقابله و یا همزیستی میان فرهنگ سنتی– اسلامی ایرانی و ورود فرهنگ غربی و اروپایی که حامل تجدد و مدرنیته به معنای دقیق کلمه است، مطرح بوده و هنوز هم این موضوع در قلب تحولات فکری فرهنگی جامعه قرار دارد. این مسأله برای آگاهان و خواص، آشکار، و برای عموم مردم، مسأله رایج و مبتلابهی است که عامه مردم نسبت به آن تا کنون غفلت معرفتی را ترجیح داده اند و رهبر انقلاب اخیراً اهتمام ویژه ای به غفلت زدائی در این ساحت نموده اند.

سبک زندگی کنونی ما در مواجهه با غرب مدرن

غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری که در آن انسان می خواهد جای خدا را بگیرد و به صورت موجودی صاحب علم و اراده و قدرت و در جایگاه تشریع ظاهر شود و می بایست همه چیز را در تصرف و تملک خود درآورد، پدید آمد. غرب آن چنان که بسیاری از متفکران غربی نیز به آن اذعان کرده اند، کوشیده است تاریخی جدید با نگرش و هویتی جدید را برای انسان رقم بزند. امثال نیچه، هایدگر، هانری کربن، رنه گنون، شوان و فوکو هرکدام به نحوی به این تعارض اشاره داشته اند.

از آن جا که جامعه ایران یک جامعه دین دار، دین محور و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت می شود با ورود نگرش ها و اندیشه های غربی و جلوه های مدرنیته توسط افرادی چون میرزا ملکم خان، میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده که از پیشروان آشنایی با تجدد بودند، این تضاد و چالش بین این دو فرهنگ کاملاً متفاوت، بروز پیدا کرد و هنوز این چالش ادامه یافته است.

عده ای که به جریان روشنفکری غیر دینی شهرت یافته اند با نام پیشرفت و توسعه و نفی عقب ماندگی تاریخی سعی در القای اندیشه های غربی و تجدد حاصل از رشد و گسترش بینش غربی بودند. عده ای دیگر کوشیدند راه های میانه را مطرح کنند و عده ای دیگر به نفی مدرنیته و نقد آن روی آوردند. البته هیچ کدام از ایشان به راهکار و راهبردی در خور برای این دوران گذار، دست نیافتند و به مقام پرسش و انتقاد اکتفا کردند. (در مقاله کدام غرب، کدام علم، کدام نرم افزار؟ در ویژه نامه انقلاب ناتمام 9دی به تفصیل در این باره سخن گفتیم)

تاریخ و سنت اسلامی ایرانی ما سودایی دیگر و نگاهی متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل این است که در عصر حاضر، تاریخ غربی تمام تاریخ بشر را پوشانده و در همه جا درباره گذشته بشر به طور کلی با موازین غربی حکم می شود. اکنون در نگاه غربزدگان عالم دو بخش دارد: یک بخش متجدد و یک بخش درگیر شده با سودای تجدد.

متأسفانه جامعه ایرانی علی رغم مقاومتهای آگاهانه روحانیت اصیل و مردم دین مدار با بسیاری از سنن خویش و امور هویتی و اشکال و قالبهای سبک زندگی دینی اش وداع کرد و عرصه را برای غرب زدگی فراهم نمود که منجر به تعریف جدیدی از هویت، زندگی، عالم، علم و دین و دینداری گشت.

باید این نظریه انتقادی رهبر شجاع انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است، سبب تحولات بسیاری در تمام شئونات جامعه ایرانی شد و «چرا»هایی که ایشان مطرح می کنند نیاز به ریشه یابی معرفتی دارد.

ایرانیان همان طور که در برخی هویت و ارزش ها، دچار بحران شده اند، در سبک زندگی نیز در 100 ساله اخیر به ویژه از دوران روی کار آمدن رضاخان و تجدد آمرانه اش، دچار تشتت و تذبذب بسیار در نگرش ها و گرایش ها، آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعی، باورها و حتی باورهای دینی خود گشته و سبک زندگی اسلامی ایرانی دچار تضادها و تناقض های بسیار شده است، به نحوی که از جامعه ما یک جامعه شبه مدرن ساخته است که نه می توان آن را سنتی و اسلامی نامید و نه می توان بر آن نام مدرن نهاد. باید از این تذبذب هویتی نگران بود. نگرانی در کلام انتقادی ولی امر مسلمین کاملاً قابل درک است.

رهبر انقلاب اسلامی می کوشند تا این فرضیه کلان را اثبات نمایند که زیستن ایرانی در زمانه کنونی، برآمده از مواجهه و نزاع دو سبک زندگی غربی و اسلامی است.

زمینه های فلسفی و فکری سبک زندگی غربی کدام است؟

تجدد و مدرنیسم یک گفتمان فلسفی و تاریخی است که آغاز آن را باید در عصر رنسانس یعنی قرن های 15و 16 سراغ گرفت. این گفتمان تاریخی سبب تحول درتمام ساحت های تفکر و زیستن بشر غربی گردید و تاکنون نیز این تحول هم در جغرافیای کشورهای غربی و هم در عالم شرق، ادامه دارد. هسته و دال مرکزی این مفهوم را می توان مفاهیم در هم تنیده خودبنیادی تفکر بشر، انسان گرائی (اومانیسم و هیومنیسم)، قدسیت زدایی و تقدس زدائی ماده گرا (ماتریالیسم)، تکنیک زدگی افراطی، غیب ستیزی و شریعت ستیزی و وحی ستیزی و متن گریزی دانست.

این تفکر مرکزی سبب پدیدار شدنِ هنر و ادبیات مدرن (رمانتیسم، کلاسیسیزم، رئالیسم، ناتورالیسم، اکسپرسیونیزم، کوبیزم و دادائیسم)، علم مدرن (آمپریسم، ساینتیسم، نگرش تکنیکی و...)، دین مدرن (پوزیتیویسم و دین پراگمات و...)، نظام سیاسی و شهروندی مدرن (ماکیاولیسم و سکولاریسم و شهروندی به جای مفهوم اخوت و برادری)، نظام اقتصادی مدرن (بورژوازی و سوسیالیسم و...)، تفکر مدرن (سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم منطقی و...)، نظام اجتماعی مدرن (طبقات اجتماعی مدرن همچون طبقه متوسط و بورژوا، بسط فردیت اجتماعی و...) گردید.
تمامی این ها سبب شدند که سبک زندگیِ بشر زیست کننده در بستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی و دینی فاصله بگیرد. همینجا خوب است منظورمان از واژه سنت را بیان کنیم؛

سنت در ساده ترین تعریفش به امور متعلق به گذشته تعبیر شده است. آن گاه که یک فرهنگ تاریخی می شود و درون مایه ها و بن مایه های یک تمدن می گردد، تاریخی شدن آن فرهنگ و آن تمدن، سبب پدیداری سنت به شمار می آیند. سنت را باید یک کلان فرهنگ تاریخی دانست که به انسان و زمانه اش هویت می بخشد. سنت اسلامی از منظر ما از آبشخور وحی و قرآن و نهج البلاغه و روایات سیراب می شود و امریست قدسی و آسمانی و ملکوتی که مرزهای شفاف و روشنی با خرافه گرائی و تحجر دارد.

به لطف حاکمیت فرهنگ ائمه معصومین بخش عظیمی از تاریخ ما و همچنین فرهنگ جاری ما، متأثر از دین و برآمده از دین است و دین شکل دهنده و پدیدار کننده سنت خاص در جامعه ایران بوده است. ضعف آشکار بسیاری از پژوهش ها و تحلیل ها پیرامون سبک زندگی، غفلت از جایگاه دین اسلام و مکتب شیعه در سنت و تاریخ و هویت جامعه ایرانی است، به نظر می رسد به این دلیل در مانیفست و منشور ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری تمامی مؤلفه های سبک زندگی اعم از: هویت (فهم از خود، فهم از جامعه، فهم از تاریخ و...)، ارزش ها (هم صفات آرمانی و هم انسان های آرمانی)، معماری شهری و خانگی، نظام آموزش، زبان و ادبیات، هنر، خانواده (نظام و نقش)، روابط اجتماعی، ساختار اجتماعی، دین داری فردی و اجتماعی، نظام اقتصادی فردی و خانواده، نظام تغذیه و طب فردی و خانواده، رسانه، تکنولوژی، نحوه نگرش به عالم، نگرش به نظام سیاسی اجتماعی با مباحث دینی و اسلامی پیوند خورده است.

عالم دیگر، آدمی دیگر

همانطور که اشاره شد از یک جهت سبک و شیوه زندگی در دوران جهانی شدن مصرف! که من از آن به گلوبالیزیشن مصرف گرائی یاد می کنم از جمله مهمترین مسایل درعلوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی است اما غلبه و شیوه و سبک زندگی مصرفی کنونی صرفاً یک مسئله قابل بحث و تحقیق در مراکز علمی – فرهنگی نیست؛ بلکه خطر بزرگی برای آینده فرهنگ ها و سست شدن بنیاد انسانیت و سرایت آشوب در همه چیز و همه جا و حتی در شیوه زندگی گسترش یافته کنونی است. یعنی وقتی شیوه زندگی را بدون باطن و هسته آن در نظر آوریم در حقیقت یک مسئله خطیر انقلاب اسلامی سهل انگاشته می شود که با بعضی دستورالعمل های ساده می توان از گسترش سبک زندگی غربی و جهانی جلوگیری کرد. این سبک و شیوه مصرف جهانی و این شبه مدرنیته تهوّع آور و لذت گرایی علم زده و یأس زدگی مفرط و ذهن زدگی پست مدرن و پوچ گرایی جنگ زده با هیچ ملاک اخلاقی و دینی و عقلی نمی سازد اما اگر بگوییم بسیار خوب آن را هم می پذیریم و در کنار آن سبک و شیوه دیگری وضع می کنیم دچار پندار اشتباه شده ایم.

این پندار کمتر از شیوه ی مصرفی خطرناک کنونی نیست و شاید خطرناک تر باشد. زیرا ممکن است گمان کنیم که مشکل با بعضی تغییرات جزئی در شیوه زندگی شخص حل شده و خطر استیلای حرص مصرفی، دیگر وجود ندارد. مشکل اینست که قائلان به جمع سبک زندگی غربی و اسلامی نمی دانند مرادشان از سبک زندگی چیست؛ و این سبک زندگی از لوازم تجدد و جلوه ی جهان جدید، بلکه عین آن است.

سبک زندگی غربی، ظاهر و پوسته جهان متجدد و مدرن و اروپایی است. آیا می خواهیم ظاهر و پوسته را بی توجه به باطن و هسته آن تغییر دهیم؟ یا آن را به جای باطن بگذاریم؟ و می پنداریم که با تغییر ظاهر، آن هم سطحی ترین تغییرها، می توان به جنگ باطن رفت و بر آن غلبه پیدا کرد؟ رفتارهای فرهنگی، برخاسته از باورها و عقاید و ذهنیت هائی است که منشأ و مصدر آن رفتارها و نمادها هستند.

تجمل ستیزی و ساده زیستی که در عالم دینی و در اخلاق اسلامی و در فرهنگ نهج البلاغه جایگاه رفیع و ممتاز دارد، در شهری که قوانین مکانیک و تکنیک و الکترونیک بر تمام شئون آن حاکم است عملی نمی شود. در این وضع می توان گفت که چه فایده دارد که آدم لباس ساده بپوشد و غذای ساده بخورد اما ناگزیر و به ضرورت، آخرین دستاوردهای تکنولوژی را مصرف کند؟! وقتی از ساده زیستی می گوییم باید بیندیشیم که چرا ساده زیستی از یاد رفته است و موانع آن چیست و چگونه می توانیم به آن بازگردیم بدون این تذکر ضروری اگر در مورد هر رفتار ممدوح و پسندیده ای غلو شود چه بسا که کار به اشتباه های بزرگ بیانجامد. همانطور که توسعه و سازندگی بعد از جنگ با شعار رفاه برای همه به نفی ارزشهای جهادی و انقلابی و ساده زیستی انجامید.

عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروز اندیشمندان غربی هم از شیوه زندگی غربی دفاع نمی کنند و آراستگی به فضائل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر همه کس شرط کمال و صورتی از آن است. پس یکی از مشکلات ما مقایسه و انتخاب میان دو صورت و شیوه زندگی نیست، بلکه در شرایط امکان تحقق آن هاست. برای پاسخ به سؤالات رهبر انقلاب باید به این فرضیه نیز توجه جدی کرد که شیوه زندگی غربی در پناه قدرت تکنیک پدید آمده و در سراسر روی زمین بسط یافته است. حکمرانی این قدرت ها اقتضای شیوه زندگی خاص دارد و بسیار بعید به نظرمی آید که معنای اخلاقی و دینی فضیلت و پارسایی بتواند در پناه آن دوام بیاورد. اینجا قصد تکنیک ستیزی نداریم بلکه بحث ما توجه به تأثیرات ملزومات قطعی زندگی تکنولوژی زده بر سبک زندگی است. همین جا خوب است به فطانت و زیرکی رهبر عزیزمان برای هزارمین بار تبریک بگوییم که بحث «تولید علم و جنبش نرم افزاری» را در لاینی موازی مقوله «سبک زندگی» پیش می برند. حکمت کلمات این حکیم وارسته همین جا آشکار می شود که ایشان لوازم تحقق سبک زندگی اسلامی را نیز پیش بینی نموده اند.

پارسایی به عالمی تعلق دارد و در عالمی می شکفد که اسماء حق در حجاب های غلیظ و ضخیم پوشیده نشده باشد. پس باید به فکر آن حجاب ها بود. شیوه زندگی کنونی وقتی از هم می پاشد و راهش بسته می شود که سرچشمه پدید آمدنش پیدا آید. پس به فکر باطن این شیوه زندگی باشیم و اصل و فرع و ظاهر و باطن را با هم در نیامیزیم.

اگر شیوه زندگی ظاهر است و هر باطنی ظاهری دارد پس قدر مسلم این است که شیوه پارسایی و پرهیزکاری و اخلاق مداری شیوه غالب و ظاهر عالم متجدد و مدرن خداستیز نمی تواند باشد. البته باید دانست که اولاً آداب و عادات دیگران همواره و ضرورتاً از سنخ رذایل نیست و برخی صفات اجتماعی غربیان همچون ریسک پذیری و خطر کردن، کار جمعی در فعالیتهای تحقیقاتی و علمی، رعایت برخی قوانین اجتماعی قابل احترام است؛ ثانیاً جهان را با تغییر ظواهر آداب و عادات دگرگون نمی توان کرد. پیامبران هم قبل از تعلیم شریعت، جان مردمان را مهذّب و آماده قبول دستور کردند و بسیاری از مخالفت ها نه منشأ عقلی بلکه منشأ نفسانی دارد (و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما و غلوا).

برای اینکه جهان کنونی و شیوه زندگیش دگرگون شود، باید به فکر عالمی دیگر و آدمی دیگر و جهان بینی متفاوت بود؛ یعنی باید جهانی دیگر با انسانی دیگر در افق درک اهل نظر ظاهر شود. با توجه به آن افق و چشم انداز است که شاید شیوه زندگی مردمان به تدریج، بی تکلف و بدون زحمت تغییر کند. در جهانی که اکنون دایر است، شرایط پارسایی فراهم نیست و کسانی که همه آن شرایط در وجودشان جمع باشد، اگر باشند، تعدادشان بسیار اندک است. پس در کنار اینکه نگران طرز خور و خواب مردمان باشیم، باید نگران فکر و فرهنگ در این جهان باشیم؛ در این صورت می توان شیوه ای از زندگی تازه ای در پیش گرفت که در آن صفا بر کدورت، و راستی بر دروغ، و اعتماد بر سوء ظن، و مهر و معرفت بر کینه توزی، و رعایت انصاف بر تعدّی و اجحاف، و همدلی و هم زبانی بر تحکّم، و ادای وظیفه بر رفع تکلیف، مقدم باشد.

سرّ وصیت همزمان امیرالمومنین(ع) به تقوا و نظم

همین جا خوب است از یکی از فرمایشات کلیدی امیرالمومنین(ع) رمزگشایی نمائیم.

با توضیحات مبسوط قبل مشخص شد تغییر در سبک زندگی، اگر تغییر در ظاهر حیات مردمان است صد البته تغییر در ظواهر حیات بدون تغییر بواطن آن، راه به مقصود نخواهد برد. بنابراین در کنار پرداختن به ظاهر سبک زندگی باید به سراغ جان (اخلاق و افکار) انسان رفت و آن جا را آباد کرد که اگر چنین شد، سبک زندگی نیز آباد خواهد شد.

درست است که حیات، ظاهری دارد و باطنی، اما هیچ گاه ظاهر حیات جدا و منفک از باطن آن نبوده است، و مگر این همه سفارش به عمل صالح (که جلوه ظاهری حیات مؤمن است) به مثابه اولین قدم طهارت باطن و نفس، چیزی جز معنای یگانگی این دو را می رساند؟

این تفکیک اگر هم در مأثورات دینی ما وجود دارد، جز برای نشان دادن هدف غایی حیات دنیوی که قرب الی الله است، نمی باشد، پس کوشش در فربه نمودن حیات دنیوی با گرایشات ماتریالیستی نتیجه ای جز خسران نخواهد داشت! در این میان، برقرار کردن تناظر دیالکتیک میان باطن و ظاهر که در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر گذارند و هم از یکدیگر تأثیر پذیرند؛ راهگشاست. به بیان دیگر، ظاهر و باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا، پس تغییر یکی، تحول آن دیگری و تحول آن، تغییر این است. مثال بارز این ارتباط دو سویه، تأکید بر رعایت احکام شرعی و تأثیر طهارت جسم بر نحوه و نتیجه تعقل است. اساساً شریعت ما، کجا با طریقت جدایی داشته و کی این دو از حقیقت مجزا بوده اند؟ معنویت، عرفان و طریقت جز در اتحاد با شریعت حتی مشروع نیست!

تقوی که اولین و آخرین توصیه تمام انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و اولیاء الهی بوده است، در مراتب عالیه که سرشار از وجوه معنوی و باطنی است، باز هم با عمل و زندگی تنیده است و پر واضح است که حتی همان وجوه باطنی نیز، پایی در فکر ما و پایی در ذکر ما دارند. این جاست که یکی از کلیدی ترین درسهای سبک زندگی از نهج البلاغه امیرالمومنین استنباط می شود؛ توصیه همزمان و همردیف به تقوا و نظم، تجلی این معناست که نظم در زندگی و رعایت نظامات اسلامی از تقوا و پرهیزگاری منشأ می یابد؛ آیا حرفی در تحلیل سبک زندگی شیعی و اسلامی بهتر از فرمایش مولا علی سراغ دارید؟ توقع تحول رحمانی در نفسانیت نفس اماره که حیات روزمره اش در گرو تعلقات شیطانی است توقعی بیجاست! انبیاء جان ابناء بشر را متعبد درگاه احدیت نموده اند، اما این تعبد نفس، مگر جز با عمل آغاز شده است؟ ظاهر و باطن با هم تحول می پذیرند و بر هم اثر می گذارند؛ بنابراین سودای تحول سبک زندگی انسان نتیجه ای جز تغییر نسبت های نفسانی او در بر نخواهد داشت و صد البته چون جان انسان متوجه امری گردد فعل او ظهور آن توجه خواهد شد. نظم ظاهری از تقوای باطنی می آید و این کلید واژه کلیدی و هدیه نهج البلاغه به جامعه تشنه نظم و اخلاق و ارامش و آسایش است.

و اما نقشه راه...

در تکمله سؤالاتی که رهبر انقلاب طرح فرمودند و به عنوان شروع بحثی که در آینده در 9دی به آن خواهیم پرداخت سؤالات زیر نیز قابل بحث است:

1. چرا رویکرد کارکردگرایانه سبک زندگی مسیحی و غربی در برابر القای نگاه انتزاعی و غیرکاربردی از سبک زندگی اسلامی در برخی بخشها موفق جلوه کرده است؟

2. تغییر در جامعه از کجا شروع می شود؟ لایه عینی و سطحی؟ سبک زندگی، نگرش، اندیشه، اخلاق، یا اعتقادات، کدام یک؟

3. سبک زندگی در تحول سایر ابعاد حیات اجتماعی هم چون اندیشه، اعتقاد و دانش چه نقشی دارد؟

4. آیا سبک زندگی مستقلاً قابل تغییر است؟ مقصود استقلال در مقابل اخلاق، اعتقاد، اندیشه و نظریات علوم اجتماعی و نظام های اجتماعی است.

5. مفروض بر آن که پاسخ سوال قبل مثبت باشد، آیا در راستای دینی کردن جامعه بر این تغییر فایده ای مترتب است؟ مقصود آن است که آیا آغاز کردن از سبک زندگی برای تغییر ماهیت جامعه با مقصد دینی، آغاز درستی است؟

6. عوامل اصلی تعیین کننده سبک زندگی کدامند؟

7. آیا اندیشیدن به راهی برای تغییر سبک زندگی که بتواند بر عوامل اصلی کنونی غلبه کند و یا آن را دور بزند عقلانی است؟

8. از منظر دین، محور و عامل اصل تغییر در سبک زندگی چیست؟

9. آیا می توان مدلهای مختلف سبک زندگی را با هم جمع نمود؟

برای طرح صحیح پرسش های دیگر باید فهم دقیق و کلانی از آن چه هستیم داشته باشیم. گاه در خیابان های شهری بزرگ می چرخیم و گاه بر نقشه شهر اشراف می یابیم. در موضوعی نظیر سبک زندگی نیز کثرت عوامل مؤثر و دخیل آن قدر زیاد است که اگر عمری را هم در بررسی آن صرف کنیم باز عواملی از قلم خواهد افتاد. برای آشنایی با شهر، چرخیدن در خیابان ها تا حدی لازم و مفید است اما کسی که سودای تغییر در نقشه شهر در سر می پروراند، نمی تواند عمر خود را صرف خیابان گردی کند. او به فهم و طرحی کلان از شهر محتاج است.

در بین کوچه و پس کوچه های بی شمار سبک زندگی، باید بتوانیم گذرگاه های اصلی و گلوگاه های شهر را تشخیص دهیم. این ها را گفتیم تا وقتی می پرسیم سبک زندگی را کدام عوامل تعیین می کنند از فهرست کردن هزاران عامل خودداری کنیم. در میان هزاران نیرویی که در جهت های مختلف بر یک نقطه وارد می شود، چند نیروی محوری وجود دارد که برآیندشان جهت اصلی را تعیین می کند و رفته رفته ریزنیروها را با خود هم جهت می سازد. این از نظر فیزیکی درست نیست اما نیروهای جوامع انسانی را حکمی دیگر است. این نیروها کدامند؟ نقشه راه ترسیمی از سوی رهبر حکیم انقلاب مبنای کار ما خواهد بود. در این باب مفصل سخن خواهیم گفت. ان شاء الله