و درختی است که در طور سینا می روید. روغن می دهد و آن روغن برای خورندگان خورشی است.
نام قرآنی: زیتون
فارسی، اردو، پنجابی، هندی: زیتون؛ عربی: زیتون، زیت؛ عبری: زیت؛ انگلیسی، فرانسوی، آلمانی:olive؛روسی، لاتینی:oliva؛ ایتالیایی، اسپانیایی:olivo؛ ulivo؛elia،elaiaنام علمی:Olea europaea ( از تیره زیتونOleaceae)
1- وهوالذی انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من اعناب والزیتون و الرمان مشتبها وغیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لایات لقوم یومنون.( انعام / 99 )
" اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز ازجوانه های نخل خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند. به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند. "
2- و هوالذی انشا جنات معروشات و غیرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اکله و الزیتون و الرمان متشابها و غیرمتشابه کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین. (انعام / 141)
و اوست که باغهایی آفرید نیازمند به داربست و بی نیاز از داربست، و درختخرماو کشتزار، با طعمهای گوناگون، و زیتون و انار، همانند، در عین حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد.
3- ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل والاعناب و من کل الثمرات ان فی ذلک لایة لقوم یتفکرون. ( نحل / 11)
و با آن برایتان کشتزار و زیتون ونخلها و تاکستانها و هر نوع میوه برویاند، در این عبرتی است برای مردمی که می اندیشند.
4- وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناء تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلاکِلینَ. (مومنون / 20)
و درختی است که در طور سینا می روید. روغن می دهد و آن روغن برای خورندگان نان خورشی است.
5- اللهُ نور السّمواتِ و الارضِ مثلُ نورهِ کمشکوةٍ فیها مصباحٌ المصباحُ فی زُجاجةٍ الزُّجاجةُ کانّها کوکبٌ دریٌ یوقد من شجرةٍ مبارکةٍزیتونةٍ لا شرقیةٍ ولاغریبةٍ یکادُ زَیتها یُضیءُ و لو لم تمسسهُ نارٌ نورٌ علی نورٍ یهدی الله لنورهِ مَن یشاءُ و یضربُ اللهُ الامثالُ للناسِ و الله بکلِّ شیءٍ علیمٌ. (نور / 35)
خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی باشد، آن چراغ درون آبگینه ای و آن آبگینه چون ستاره ای درخشنده. از روغن درخت پر برکتزیتونکه نه خاوری است و نه باختری افروخته باشد. روغنش روشنی بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد. نوری افزون بر نور دیگر. خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه می نماید و برای مردم مثلها می آورد. زیرا بر هر چیز آگاه است.
6- و زیتونا و نخلاً.( عبس/29)
و زیتون و نخل.
7- والتّینَ والزّیتون. و طُور سینین. و هذا البلدِ الامین. لقدْ خلقنا الانسانِ فی احسنِ تقویمٍ. (تین / 1- 4)
سوگند به انجیر وزیتون، سوگند به طور مبارک، سوگند به این شهر ایمن، که ما آدمی را در نیکوتر اعتدالی بیافریدیم.
نام زیتون شش مرتبه در قرآن آمده است و یک بار در سوره مؤمنون، آیه20 اشاره غیر مستقیم به درختی شده که روغن می دهد و در کوه سینا می روید. نام زیتون به تنهایی فقط دوبار آمده است در حالی که پنج بار همراه با دیگر میوه ها یعنی خرما، انار، انگور و انجیر از آن یاد شده است.
نام علمی زیتون « الیا یوروپیا» است و در سرتاسر منطقه ی مدیترانه ای کاشته می شود. اما مرکز عمده ی تولید آن اسپانیا، ایتالیا، ترکیه، تونس و مراکش می باشد. بر اساس تخمینی در سال 1343/ 1964 حداقل 200 میلیون درخت زیتون در اسپانیا و 123 میلیون در ایتالیا وجود داشته است.
زیتون درختی تناور نیست و کمتر اتفاق می افتد که ارتفاع آن به هشت متر برسد. زادگاه اصلی این درخت احتمالاً فنیقیه بوده که در حدود سال 2000 قبل از میلاد در این ناحیه کاشته می شده و از آن جا به غرب یعنی اروپا و آفریقا و به شرق یعنی افغانستان و ایران راه یافته است. این حقیقت درباره منشأ درخت زیتون در سوره نور، آیه 35 بیان شده که می فرماید «درخت زیتون که نه خاوری است و نه باختری». با این وجود بعضی از مفسّران از این آیه تفسیرهای مختلفی کرده اند. برای مثال علامه عبدالله یوسف علی معتقد است که درخت زیتون متعلق به همه جهان است و منحصر به شرق و غرب نیست. به علاوه از نظر او منظور از شرق و غرب جهت درخت است. دیگر نویسندگان مانند مولانا عبدالماجد، مولانا مودودی، مولانا عثمانی، مولانا حقانی کم و بیش چنین نظری دارند و حتی گفته اند مزّه و کیفیّت زیتون به جهت این درخت نسبت به خورشید بستگی دارد. اما به نظر می رسد این کلام خداوند در واقع به زادگاه و گسترش این درخت اشاره دارد نه به چیزی دیگر. درخت زیتون در ناحیه ی مدیترانه ای اروپا و آفریقا درختی معمولی بود. در جنوب اروپا آن چنان فراوان پرورش می یافت که زیتون اروپایی نام گرفت یعنی درختی که متعلق به اروپا بود. اما محققان به این حقیقت پی برده اند که اروپا زادگاه اصلی زیتون نبود، بلکه فنیقیه، یا به عبارت دیگر، بخش شمالی جزیرة العرب بود که زیتون از آن جا نشأت گرفت. به سادگی می توان پذیرفت که اعراب در زمان نزول قرآن به این نکته واقف بوده اند که رشد و پرورش گیاهان در منطقه ای الزاماً به معنی نشأت گرفتن گیاه از آن منطقه نیست.
لذا این آیه سوره نور بر بومی بودن این گیاه دلالت دارد.
زیتون از طریق پیوند زدن تکثیر می شود و درختان غیر پیوندی میوه ای نامطبوع دارند. زیتون نارس طعمی تلخ دارد و در تهیه ی ترشی و چاشنی غذا از آن استفاده می شود. اما میوه ی رسیده طعمی بسیار مطبوع دارد. زیتون میوه ای است بیضی شکل به طول 2 تا 3 سانتیمتر. هر درخت زیتون 10 تا 20 کیلوگرم میوه می دهد. گوشت میوه ی زیتون منبعی برای روغنی ماندنی با کیفیتی عالی است که 15% یا بیشتر روغن از آن گرفته می شود. روغن با فشردن به دست می آید. اولین افشره بهترین نوع روغن را دارد که نیازی به تصفیه آن نیست. ترکیبات اصلی روغن تازه شامل اسید اولئیک (80%) و مقدار کمی جوهر نخل و اسیدهایی دیگر مانند اسید استیریک، لینولئیک، آراشیدیک و میریستیک می باشد. از تفاله ی پس از اولین افشره، روغنی غیر خوراکی به دست می آید که در صابون سازی مصرف می شود.
روغن زیتون خوراکی در اروپا خواهان بسیاری دارد و در تهیه ی سالاد و غیره مصرف می شود. این روغن را می توان در برخی غذاها به طور خام مصرف کرد. در زمانهای قدیم سربازان عرب در لشکرکشیها نان و روغن زیتون یا عسل برای غذا همراه خود می بردند و با این کار وقت خود را صرف پختن غذا نمی کردند و نان خورشی خوشگوار با روغن خام یا عسل می خوردند. تولید سالانه روغن زیتون در جهان حدود 20 میلیون تن است. ایتالیا و اسپانیا عرضه کننده عمده این روغن به بازار جهانی می باشند. در هندوستان محصول زیتونی که قابل نام بردن باشد نیست، اما به تازگی کاشت آزمایشی این درخت در مناطق کوهستانی هند مرکزی آغاز شده است.
زیتون ارزش دارویی زیادی دارد. در صورتی که به صورت خوراکی مصرف شود ماده ای مغذی، آرام بخش و مسهلی ملایم است و زخم معده و اثنی عشر بیمار را بهبود می بخشد. و در مورد نارساییهای کلیوی به عنوان غذایی بدون ازت تجویز می شود. روغن زیتون ماده ای ملیّن است و مصرف خارجی آن پوست بدن و تاولهای سودا (اکزما) و داءالصدف را نرم می کند. این روغن برای ماساژ دادن نیز مناسب است و از ترکیبات مهم بسیاری از مرهمها و ضمادها می باشد. در حدیثی رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه وآله به مردم توصیه می کند که از روغن زیتون برای خوردن و برای ماساژ دادن استفاده کنند زیرا از «شجره ی مبارکه» گرفته شده است.
روغن زیتون سوخت مناسبی برای چراغ است. در سوره نور، آیه 35 این کاربرد زیتون به خوبی وصف شده است. کسانی که روغن زیتون را به کار برده یا دیده اند به سادگی این آیه را درک می کنند. نوع مرغوب روغن زیتون زرد کرمی رنگ، گاهی متمایل به سبز، چنان صاف و شفاف است که اگر در ظرفی شیشه ای ریخته شود حالت شیئی درخشان دارد و چون در چراغی بسوزد روشنی چراغ، افزون می شود. این خاصیت زیتون در عبارت «نورٌ علی نور» توصیف شده است.
کبوتری با شاخه ای زیتون در منقار رمز جهانی صلح و وحدت است. این رمز از کشتی نوح سرچشمه می گیرد. بنابر روایتی هنگامی که خشم خداوند، که در طوفان ظاهر شده بود، کاهش یافت کبوتری با شاخه ای زیتون در منقارش ظاهر شد که نشانه ی آرامش و صلح بود.
1- السید انصاری (ره) روایت کرده؛ پیامبر صلی الله علیه وآله: فرمود: «روغن زیتون را بخورید و آن را به بدن خود بمالید که آن شجره ی مبارکه است.» (دارمی،ج 3، ص 29).
2- ابوهریره (ره) روایت کرده: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «زیتون را بخورید و به بدن بمالید که هفتاد مرض از جمله جذام را شفا می بخشد.» (ابونعیم).
3- علقمة بن عامر (ره) روایت کرده: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «شما روغن را از شجره ی مبارکه ی زیتون می گیرید. خود را با آن معالجه کنید که شفا بخش بواسیر است.»
او را بار دیگر هم بدید، نزد سدرة المنتهی، که آرامگاه بهشت نزد آن درخت است. وقتی که سدره را چیزی در خود می پوشید چشم خطا نکرد و از حد درنگذشت. (نجم/13- 18)
نامهای متداول: فارسی: سدر؛ عربی: شجرة الله، ارز، ارز الرب، ارز اللبنان؛ عبری: اهرازم؛ انگلیسی:cedar؛ فرانسوی:cedre؛ آلمانی:Zeder؛ لاتینی:cedrus؛ یونانی:kedros؛ ایتالیایی، اسپانیایی:cedro؛ روسی:kedr.
نام علمی:Cedrus Libani( از تیره کاجPinaceae)
1." لقد کان لسبا فی مسکنهم ایة جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم واشکروا له بلدة طیبة و رب غفور. فاعرضوا فارسلنا علیهم سیل العرم و بدلناهم بجنتیهم جنتین ذواتی اکل خمط واثل و شیء من سدر قلیل."(سبا/15-16)
مردم سبا را در مساکنشان عبرتی بود: دو بوستان داشتند، یکی از جانب راست و یکی از جانب چپ. از آنچه پروردگارتان به شما روزی داده است بخورید و شکر او را به جای آورید. شهری خوش و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اعراض کردند، ما نیز سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل کردیم با میوه ای تلخ و شوره گز و اندکی سدر.
2." و هو بالافق الاعلی. ثم دنا فتدلی. فکان قاب قوسین او ادنی. فاوحی الی عبده ما اوحی. ما کذب الفؤاد ما رای. افتمارونه علی ما یری. و لقد راه نزلة اخری. عندسدرة المنتهی. عندها جنة الماوی. اذ یغشی السدرة ما یغشی. ما زاغ البصر و ما طغی. لقد رای من ایات ربه الکبری."(نجم/7- 18)
و او به کناره آسمان بلند بود. سپس نزدیک شد و بسیار نزدیک شد. تا به قدر دو کمان یا نزدیکتر. و خداوند به بنده خود هر چه باید وحی کند وحی کرد. دل آنچه را که دید دروغ نشمرد. آیا در آنچه می بینید با او جدال می کنید؟ او را بار دیگر هم بدیده نزد سدرة المنتهی. که آرامگاه بهشت نزد آن درخت است. وقتی که سدره را چیزی در خود می پوشید چشم خطا نکرد و از حد درنگذشت. هر آینه پاره ای از آیات بزرگ پروردگارش را بدید.
3. "و اصحاب الیمین ما اصحاب الیمین. فی سدر مخضود . و طلح منضود. و ظل ممدود. و ماء مسکوب. و فاکهة کثیرة. لا مقطوعة ولا ممنوعة. و فروش مرفوعة."( واقعه/27- 34)
اما اصحاب سعادت. اصحاب سعادت چه حالی دارند؟ در زیر درخت سدر بی خار و درخت موزی که میوه ای بر یکدیگر چیده شده، و سایه ای دایم، و آبی همواره جاری، و میوه ای بسیار؛ که نه منقطع می گردد و نه کس را از آن بازدارند. و زنانی ارجمند.
در قرآن مجید چهار بار نام کلمه سدره آمده است. دوبار در سوره نجم و دوبار در هر یک از سوره های واقعه و سبأ. فقط یک مورد(سوره سبأ) اشاره به این زمین خاکی و سه مورد دیگر وصف بهشت و آسمانهاست.
اغلب مفسران و مترجمان قرآن به زبان انگلیسی سدره را درخت کُنار می دانند که به زبان هندی بری و به زبانهای اروپاییjujube ( عناب) وziziphus( کنار) نامیده می شود. اما مولانا عثمانی می نویسد: " بری( عناب) سدرة المنتهی را که در آیه 14 سوره نجم به آن اشاره شده نباید با بری این جهان اشتباه کرد. فقط خداوند آگاه است که این چه نوع درختی است. می توان گفت که ریشه های این درخت عظیم در آسمان ششم بود و شاخه های آن بالای آسمان هفتم." مولانا عبدالماجد بیان می کند: " سدرة المنتهی مرزی است که این جهان را از جهان دیگر جدا می سازد. در اعتقاد به وجود چنین درختی تردید روا نیست زیرا به طور مسلم بسیاری از چیزهای موجود در این جهان از جمله گیاهان قطعاً در بهشت نیز وجود دارد." مولانا عبدالماجد در ترجمه سدرة المنتهی در سوره واقعه بیان می کند که بعضی مفسران معتقدند سدره در واقع به معنای بری( درخت کنار) نیست بلکه درخت زیبای دیگری است. مولانا حقانی معتقد است که وحی الهی نزدیک درختی مشهور بر موسی نازل شد و حضرت محمد صلی الله علیه و آله در سدرة المنتهی به دیدار حق نایل گردید.
در کتاب لغة القرآن سدر به معنای درختی که آخرین حد معرفت انسانی را مشخص می کند آمده است. و غلام احمد پرویز سدرة المنتهی را مرز ادراک بشر می داند. مولانا مودودی می گوید سدره در واقع جایی است که نبی اکرم صلی الله علیه و آله برای دومین بار جبرئیل را ملاقات کرد و درک ماهیت واقعی و توصیف درخت سدر مشکل است. لذا به نظر او آن چیزی بود که خداوند کلمه سدر را مناسب ترین کلمه به زبان آدمیان برای آن می دانست. هیوز سدرة المنتهی را درخت نهایت می داند.
علامه یوسف علی سدره را درخت کنار از گونه کنار، عناب می داند که در عربستان به صورت خودرو و هم پرورشی می روید. به رغم این حقیقت که بیشتر مفسران قرآن سدره را درخت کنار می دانند با این وجود اغلب آنان اصل کلمه سدرة المنتهی را در ترجمه سوره نجم آیه 14 حفظ کرده اند. داود سدرة المنتهی را درخت سدره و سدر مخضود را سدر بی خار ترجمه کرده است:
برای دریافت هویت واقعی و ماهیت حقیقی سدره باید به هدف قرآن از اشاره به این درخت توجه کرد. در هیچ یک از چهار آیه مربوط به سدر نشانه ای یا وصفی از میوه آن نیامده است. به علاوه در هیچ یک از این آیات خداوند کلمه سدر را همراه با درختان میوه دار دیگر مانند نخل، زیتون، انجیر، انگور و انار نام نبرده است. در چندین آیه قرآن نام این میوه ها و درختان میوه با هم آمده است اما در هیچ جا نام سدر همراه با آنها نیامده است. از این رو به روشنی معلوم است که منظور خداوند از ذکر سدره در واقع تنها بیان زیبایی، استحکام و عظمت درخت سدر بوده نه میوه آن. مثلاً در سوره نجم و سوره واقعه با ذکر کلمه سدره وصف بدیع وزیبایی از آسمانها و بهشت آمده است در صورتی که در سوره سبأ، سدر یک نوع از سه درخت استواری بود که از سیل بنیان کن عرم در امان ماند؛ دو درخت دیگر خردل و گز بود.
قبل از تلاش برای شناخت سدره واقعی لازم است نظر کسانی را که این گیاه را درخت کنار و یا گونه ای از کنار( زیزفون) می دانند بررسی کنیم. به نظر پاکستون زیزفون( کنار) کلمه ای مشتق از عربی و به معنی بوته ای خاردار است. در واقع تمام گونه های کنار خاردار و کم ریشه اند. سه گونه کنار که در عربستان می روید یکی کنار موریتانیایی است که یک نوع عناب است و به زبان هندی " بِر" نامیده می شود، دیگری کنار کازرونی است که عناب معمولی است و سومی کنار درختی است که تاج مسیح از خارهای آن ساخته شده بود. این گونه کنار معمولاً بوته ای خاردار است ولی گاهی تا حد درختانی کوچک می رسد. همه انواع آن میوه های خوراکی دارند هر چند طعم هیچ کدام از آنها بخوبی دیگر میوه هایی که وصف آن در قرآن آمده است مانند خرما، انگور، انجیر، انار و زیتون نمی باشد. گونه های کنار برای سوخت بسیار مناسب است اما از چوب این درختان استفاده صنعتی نمی شود. همه این گیاهان در مناطق گرم آفریقا و آسیا می روید اما هیچ نوع آن در مناطق سردسیر دیده نمی شود. باغستانهایی که فقط کنار در آن کاشته باشند بندرت دیده می شود. این درختان یا به طور خودرو می روید یا در قطعات پراکنده زمین و یا در گرداگرد باغها به عنوان حصار یا پرچین کاشته می شود.
اکنون با توجه به این خصوصیات درخت کنار به این نتیجه می رسیم که سدره ای که وصف آن در قرآن آمده هیچ یک از این گونه های گیاهی نیست. زیرا در سوره نجم و واقعه وصف زیبایی درختان سدره آمده و در سوره سبأ از وجود آن در سرزمین سرد و کوهستانی یمن با ارتفاعی بیش از 1300 متر از سطح دریا سخن گفته است. در چنین ارتفاعی گمان نمی رود که درخت کنار حتی به صورت غیر خودرو بروید. کنار را نمی توان درخت رعنا و مفید دانست به حدی که توصیف آن شایسته آیه هایی در مورد سدرة المنتهی و بهشت باشد. و به این نکته باید توجه داشت که در آیه ها ذکری از میوه سدره نشده است. در این شرایط بناچار نظر گروهی از مفسران را که گفته اند سدره ممکن است" درخت خوب دیگری" باشد باید بررسی کرد. این انگیزه ای می شود که امکان سدر لبنان را به عنوان سدر واقعی قرآن بررسی کنیم. نام علمی این درخت باشکوه سدر لبنانی " سدروس لیبانی" است که معمولاً ارزالرب، شجرة الله یا ارز لبنان نامیده می شود. این درخت در قلمرو گیاهان است. سدر لبنانی درختی است بسیار تناور که ارتفاع آن تا حدود 50 متر و تنه آن تا حدود 3 متر و دور درخت تا حدود 15 متر می رسد. شاخ و برگی انبوه و رنگی سبز تیره و شاخه هایی گسترده دارد. تمامی درخت با جلوه هماهنگ شاخ و برگها از دور شکوه و عظمت هرمی بزرگ به آن می بخشد. مولدنکه درست گفته که با نگاه به درخت سدر( یا جنگل سدر) آدمی محو زیبایی آن می شود. منظره سدر افسونگر و جذاب است.
چوب سدرالواری مرغوب است. چوبی است درخشان، روشن و با دوام و به علت داشتن رزینی به نام روغن سدر دارای بویی خوش است. به این دلایل بود که در دوران قبل از مسیح معابد بزرگ با چوب سدر ساخته می شد. نیاز به دقت بسیار برای نظافت و شستشوی چنین بناهایی نبود. نقل شده که قصر باشکوه سلیمان از چوب این درخت شگفت انگیز ساخته شده بود و هشتاد هزار کارگر را برای بریدن و بردن چوب این درخت به اورشلیم به کار گرفته بودند. در دوران فراعنه نیز درختان جنگلهای سدر لبنان را بریدند و چوب آن را برای ساختن قصرها و معابدی که تا چندین قرن بعد باقی بود به مصر بردند. بریدن درختان سدر در زمان حضرت عیسی به مرحله ای رسیده بود که این درخت بسیار کمیاب شده بود و در بعضی مناطق بریدن و نابودی آنها ممنوع و منفور بود.
در کتاب مقدس از درخت باشکوه لبنان به نام ارز که در ترجمه یونانی و دیگر ترجمه های اروپایی به کدروس، سدرو، سدروس، و غیره ترجمه شده نام برده است. عده ای را عقیده بر این است که نام عبری اِرِز و معادل آن در عربی اَرز مشتق از زبان سامی است. همین گونه دیگر نامهای آن مانند سدروس، سدرو، و غیره ریشه سامی دارند. این یک حقیقت تاریخی است که قبل از ظهور اسلام مناطق وسیعی از سوریه، فلسطین و عراق زیر نفوذ یونان و روم قرار داشت. در نتیجه نام رومی و یونانی بسیاری از گیاهان با تغییری اندک در تلفظ و شکل کلمه وارد زبان عربی شد. لذا ممکن است اَرز (عربی) و اِرِز( عبری)، در زبان عربی به شکل سدر و سدره که مشتق از سدروس و سدرو است درآمده باشد. اما هنگامی که سدر واقعی یعنی سدره قرآنی حتی در لبنان و سوریه به صورت درختی مقدس درآمد مردم درختان دیگر را نیز سدره نام گذاشتند. مثلاً درخت اُرس در مناطق کوهستانی حجاز و دیگر بلندیهای عربستان می روید با وجود آن که نام اصلی عربی آن عرعر بود، اَرز( سدر) نامیده می شد. به هنگام قطع درختان ارس، که سرنوشتی همانند سدر لبنانی داشت، برای عرضه به مردمی که تقاضای چوب و سوخت داشتند درختان دیگر نیز سدر نامیده شدند و کنار در این میان مقام اول را داشت مخصوصاً با توجه به این حقیقت که چندین گونه از این جنس مانند کنار کازرونی و کنار( سدر) در جزیرة العرب به طور خودرو می رویید. این گونه بود که سدره واقعی یعنی سدر لبنانی یا اَرزالرب به فراموشی سپرده شد و کلمه سدره به اشتباه به جای درخت کنار( گونه های کنار) به کار رفت و مقبولیتی عام و فراگیر یافت. در واقع چنین تغییراتی در نامهای بومی و محلی گیاهان پدیده ای متداول در اندوخته گیاهی هر کشوری یا هر زبانی می باشد. مثلاً کات هندی، سندروس، ساج و غیره برای گونه های گیاهی مختلفی به کار می رود که از جنسها و حتی از تیره های مختلف می باشند. بنابراین می توان بسادگی استنباط کرد که سدره واقعی همان سدر لبنانی بود گرچه انواع درختان ارس( عرعر) و کنار را نیز سدره می نامیدند.
استیگاس که سدره را قامت بلند ترجمه کرده مسلماً به ارتفاع درخت سدره توجه داشته است. در واقع سدره زمانی سلطان جنگل نامیده می شد و اشارات زیادی به این درخت در کتاب مقدس آمده است. این درخت درخت خداوند نیز نامیده می شود و در یکی از آیات این گونه از آن ستایش شده است:
درختان خداوند شادابند. یعنی سروهای آزاد لبنان که غرس کرده است.( مزامیر داود:104/16).
در آیه دیگری این گونه نام سدر آمده است:
کوهها به سایه اش پوشانیده شد. و سروهای آزاد خدا به شاخه هایش.( مزامیر داود:80/10).
سدر به زبان عربی شجرة الله و ارزالرب نامیده می شود و گونه ای همجنس آن که در کوههای هیمالیا می روید به زبان سانسکریت و هندی" دئودرا" نامیده می شود که به معنی چوب یا درخت خداوند است.(30 و 97).
چنان که قبلاً بیان شد از دوران حضرت عیسی تا زمان ظهور اسلام اَرز را در زبان یونانی و دیگر زبانهای اروپایی با کلماتی شبیه سدر می شناختند، بنابراین اگر ارز لبنان را سدره ( سدر) قرآن بدانیم، همه آیات قرآن که در آن نام سدر آمده است روشن و هماهنگ با این گیاه می شود.
درخت سدره در آسمان ششم و هفتم( سوره نجم) تناورترین درخت و زیباترین خلقت خداوند بود و موضوع وصف و عظمت بیشتر پیامبران بود. در سوره ای دیگر( واقعه) که شرحی از نعمتهای بهشت است نام این درخت به صورت سدر مخضود یعنی سدر بی خار از آن جهت آمده که در آیه بعدی همین سوره از طلح که درختی خاردار است نام برده است. در سوره سبأ، آن جا که می گوید فقط سه نوع درخت از ویرانی سیل رهایی یافتند وگرنه تمام بوستانها کلاً نابود می شدند، توصیف روشنی از سدره آمده است. این گیاهان خمط( درخت مسواک)، اثل( گز) و سدره (سدر لبنانی) می باشند. که هر سه درختانی محکمند و ریشه هایی عمیق دارند. بنابراین بقای آنها در طول سیل عرم در مآرب واقعه ای منطقی تر و طبیعی تر است. در مآرب به خاطر کوهستانی بودن منطقه که به علت ارتفاع آن( حدود 1400 متر) آب و هوایی سردسیری دارد امکان بودن سدر که درختی سردسیری و کوهستانی است وجود دارد. بسادگی درک می شود که در یمن که در آن زمان دارای تمدنی عالی و دولتی ثروتمند بود سدر لبنانی می روییده است.
کتابهایی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به وسیله متخصصان این رشته نوشته شده نشان می دهد که سه گونه کنار انواع درخت اُرس و چند گونه گز هنوز هم در اصطلاح محلی سدر و ارز نامیده می شوند. کاملاً روشن است که هنگام ظهور اسلام سدر واقعی همان ارز( سدر) لبنان بوده اما هر دو نام سدر و ارز برای دیگر درختان اُرس و کنار نیز به کار می رفته است. به هر جهت در زبانهای یونانی، ایتالیایی و دیگر زبانهایی که ارتباط بیشتری با شمال عربستان داشته اند، سدروس، سدار، سدرو و غیره به معنای سدر لبنانی است نه کنار.
احادیثی که از حضرت محمد صلی الله علیه و آله نقل شده نشان می دهد که سدر قرآن همان درخت تناور سدر است نه بوته ای خاردار مانند کنار. برای مثال حدیثی است در سنن ابوداود که از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند:" هر کس درخت سدری را قطع کند سرنگون وارد جهنم خواهد شد." حدیثی شبیه به این در همان کتاب نقل شده:" در مکه از نبی اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله شنیدم که بُرنده درخت سدر را لعنت فرمود." پیامبر صلی الله علیه و آله این حدیث را در جریان امری فرمود که گروهی از مردم مکه از چوب سدر برای ساختن در استفاده می کردند. او این عمل را کاری ناپسند( بدعت) دانست. این احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد نابودی و قطع این درختان از توجه علمی او به ذخایر ثروت گیاهی و حفظ موازنه محیط زیست نشأت می گرفت و اگر هنوز جنگلهای سدر در لبنان و سوریه دیده می شود به علت توجه مسلمانان به نگهداری این درختان بوده است. و چنانچه قطع این درختان جنگلی مجاز شمرده می شد درخت سدری در این زمان وجود نداشت. احادیث فوق بیشتر مربوط به درخت ارز است نه به درخت کُنار. قطع درخت خودرو و بوته مانند کُنار نمی تواند گناهی کبیره شمرده شود. برعکس قطع درختان کنار کهن رویش دوباره این درخت را تسریع می کند. این نظر که فقط نابودی درختان کنار مکه و مدینه ممنوع و منفور بوده منطقی به نظر نمی رسد.
در حدیثی در صحیح بخاری از حضرت محمد صلی الله علیه و آله نقل شده که به اصحابش فرمود سدرة المنتهی درختی بود بسیار تنومند که برگهایش( شاخه هایش) شبیه گوش فیل بود و میوه اش مانند کوزه آب هاجر. اکنون هر کس این درخت را همراه با شاخه ها و مخروطهایش( یعنی میوه اش) از نزدیک ببیند تشبیهی را که پیامبر صلی الله علیه و آله بیان فرموده تحسین می کند.
احادیث زیادی در صحیح بخاری، ترمذی و دیگر کتب حدیث آمده که در آن توصیه شده است برای غسل دادن میت، برگ سدر را در آب گرم مخلوط کنند. در این جا فقط برگ سدر لبنانی و ارس خاردار مناسب ترین گیاه، برای ضدعفونی کردن است. اما در صورت نبودن این دو گیاه، برگ کنار جانشین مناسبی برای آن می باشد. لذا در صورت وجود هر یک از این گیاهان می توان از برگ آن برای شستشوی میت استفاده کرد.
با توجه به حقایقی که ذکر آن گذشت سدره قرآنی(سدر) همان سدر لبنان است و درخت کُنار را سدر قرآن دانستن سوء تعبیری تاریخی است که تا به امروز به طور مداوم بر گیاهانی محلی اطلاق شده است.تبیان