پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پژوهشى پیرامون شب قدر

پژوهشى پیرامون شب قدر 
 

«إِنَّآ أَنزَلناهُ فِى لَیْلَةِ الْقَدْرِ»؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
سخن درباره شب قدر است؛ شب شکوهمند به سبب نزول قرآن؛ شبى که والاترین و پر برکت‏ترینِ شب‏هاى سال به شمار مى‏رود؛ شبى بزرگ که پیامبر خدا آن را چنین ستوده است:

شَهرُ رَمَضانَ سَیِّدُ الشُّهورِ، و لَیلَةُ القَدرِ سَیِّدَةُ اللَّیالى؛1
ماه رمضان، سَرور ماه‏ها و شب قدر، سَرور شب‏هاست.

جایگاه والاى این شب و نقش رساى آن در میهمان‏سراى الهى و بهره‏ورى از برکات و دست‏آوردهاى این ضیافت الهى، تا آن جاست که امام صادق علیه‏السلام آن را «قلبِ» این ماه نامیده است:

قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَیلَةُ القَدرِ؛2
قلب ماه رمضان، شب قدر است.

کسى که بخواهد ماه رمضان براى او ماهى زنده، با نشاط، حیات‏آفرین و سرشار و پربار باشد، باید از این قلب، مواظبت کند. مراقبت از این قلب، ممکن است سرنوشت‏ساز و بیمه‏کننده همه عمر انسان باشد، که« لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ شب قدر، بهتر از هزار ماه است».
براى شناخت قلب ماه رمضان و به خاطر دست یافتن به دست‏آوردهاى خوب این شب عظیم و پرثمر، نکاتى را که برگرفته از ره‏نموده‏هاى روشنگر و زندگى‏ساز اهل بیت علیهم‏السلام است، تقدیم مى‏داریم:

یکم. معناى شب قدر

آیه شریف«وَ مَآ أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ؛ و تو چه دانى که شب قدر چیست؟»، به روشنى بر این نکته دلالت دارد که دست یافتن به معناى حقیقى شب قدر، بسیار دشوار و فراتر از سطح ادراک توده‏هاى مردم است. روشن است که وقتى مخاطب این آیه، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله باشد، پرسش موجود در آیه، نشان‏دهنده عظمت و ارج شب قدر است؛ چرا که مفهوم شب قدر، هرگز بر شخصیّتى عظیم که قرآن بر دل پاک او فرود آمده و جان او جایگاه شب قدر است، و فرشتگان الهى در آن شب براى سامان‏بخشى به امور جهان و تقدیر هستى نزد او مى‏آیند، ناشناخته نیست.
افزون بر این، فراهم آمدن زمینه شناخت و شهود حقیقت شب قدر (هر چند اندک) براى شمارى از اهل سیر و سلوک ـ که با بهره‏گیرى از تعالیم اهل بیت علیهم‏السلام3 در این زمینه، به آن رسیده‏اند ـ گویاى این حقیقت است.
عالم ربّانى آیة اللّه‏ میرزا جواد آقا ملکى تبریزى رحمه‏الله در پاسخ این سؤال که: «معناى دیدار شب قدر و لذّت آن چیست؟»، مى‏گوید:
دیدار شب قدر، عبارت است از: کشف فرود آمدن امر آسمانى به زمین در این شب، آن گونه که براى امام زمان علیه‏السلام آشکار مى‏شود.4

دیدن آن حقیقت و توفیق یافتن به این دیدار و شهود، کارى بس عظیم و والاست، همان گونه که امام صادق علیه‏السلام آن را چنین توصیف فرموده است:

إنَّ القَلبَ الَّذى یُعایِنُ ما یُنزَلُ فى لَیلَةِ القَدرِ لَعَظیمُ الشَّأنِ؛5
دلى که آنچه را در شب قدر فرود آورده مى‏شود، مى‏بیند، بسى والاست.

امّا اسلام، مردم را در همین سطح به خود وا نگذارده است و براى آن که توده مردم نیز شناختى اجمالى از معناى شب قدر دریابند، روایات دینى، تصویرى از آن حقیقت را در ضمن بیان ویژگى‏ها و فضایل آن شب ارائه داده‏اند که به نمونه‏هایى از آنها در ادامه اشاره مى‏شود.

دوم. ویژگى‏هاى شب قدر

الف ـ تقدیر سالانه اموردر بسیارى از روایات، به عنوان نخستین ویژگى شب قدر، بر این تأکید شده است که تقدیر امور مردم و سامان‏بخشى اوضاع و احوال آنان در طول سال، در این شب رقم زده مى‏شود؛ شبى که سرنوشت و فیصله‏یافتن همه کارهایى که تا سال آینده پیش خواهد آمد، در این شب فرود مى‏آید.
به نمونهای از این روایات دقت کنید:

1. حُمران: از امام باقر علیه‏السلام درباره سخن خداوند: «إِنَّـآ أَنزَلْنَـهُ فِى لَیْلَةٍ مُّبَـرَکَةٍ» پرسیدم، فرمود:

نَعَم، هِیَ لَیلَةُ القَدرِ.... یُقَدَّرُ فی لَیلَةِ القَدرِ کُلُّ شَیءٍ یَکونُ فی تِلکَ السَّنَةِ إلى مِثلِها مِن قابِلٍ مِن خَیرٍ أو شَرٍّ، أو طاعَةٍ أو مَعصِیَةٍ، أو مَولودٍ أو أجَلٍ أو رِزقٍ، فَما قُدِّرَ فی تِلکَ اللَّیلَةِ وقُضِیَ فَهُوَ مِنَ المَحتومِ وللّه‏ِِ فیهِ المَشِیَّةُ؛6
آرى. آن، شب قدر است.... در آن شب، هر چیز نیک و بدى که در آن سال تا سال آینده خواهد شد و هر طاعت یا معصیتى، یا هر نوزاد یا اَجَل یا روزى‏اى، مقدّر مى‏شود. پس، آنچه در آن شب، مقدّر و حتمى شود، قطعى است و مشیّت خدا در همان است.

2. امام باقر علیه‏السلام درباره این آیه: «وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَا»7 میفرمایند:

إنَّ عِندَاللّه‏ِ کُتُبا مَرقومَةً8 یُقَدِّمُ مِنها ما یَشاءُ، ویُؤَخِّرُ ما یَشاءُ، فَإِذا کانَ لَیلَةُ القَدرِ أنزَلَ اللّه‏ُ فیها کُلَّ شَیءٍ یَکونُ إلى لَیلَةٍ مِثلِها، فَذلِکَ قَولُهُ: «وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَا» إذا أنزَلَهُ وکَتَبَهُ کُتّابُ السَّماواتِ، وهُوَ الَّذی لا یُؤَخِّرُهُ؛9
نزد خداوند، نامه‏هاى نوشته شده‏اى است که از آنها آنچه را بخواهد، جلو یا عقب مى‏اندازد. چون شب قدر فرا برسد، خداوندْ هر چه را تا شب قدر آینده خواهد شد، نازل (مقدّر) مى‏کند. این، همان سخن خداست که: « وقتى اَجَل کسى فرا رسد، خداوند، آن را تأخیر نمى‏اندازد». وقتى که اَجَل کسى را نازل کرد و نگارندگان آسمان‏ها آن را نگاشتند، دیگر آن را عقب نمى‏اندازد.

3. امام باقر علیه‏السلام:

یُقَدَّرُ فی لَیلَةِ القَدرِ کُلُّ شَیءٍ یَکونُ فی تِلکَ السَّنَةِ إلى مِثلِها مِن قابِلٍ مِن خَیرٍ أو شَرٍّ، أو طاعَةٍ أو مَعصِیَةٍ، أو مَولودٍ أو أجَلٍ أو رِزقٍ، فَما قُدِّرَ فی تِلکَ اللَّیلَةِ وقُضِیَ فَهُوَ مِنَ المَحتومِ وللّه‏ِِ فیهِ المَشِیَّةُ؛10
در شب قدر، هر چه در آن سال تا شب قدر آینده (از: خیر و شرّ یا اطاعت و معصیت، یا مولود و مرگ و یا روزى) خواهد شد، مقدّر مى‏گردد. پس، آنچه در آن شب، مقدّر و حتمى گردد، از امور قطعى خواهد بود و خواست خداوند، همان است.

شاید نزول قرآن در شب قدر نیز به لحاظ همین جهت باشد؛ کتابى که برنامه زندگى انسان را ارائه مى‏کند.
از همین جاست که انسان مى‏تواند با بهره‏گیرى از برنامه‏اى که قرآن آن را ترسیم نموده، سرنوشت خود و زندگى‏اش را در شب قدر عوض کند و براى سال آینده خویش، بهترین سرنوشت و براى خویش سودمندترین کسب و کار را تحقّق بخشد.

در این‏جا دو مطلب مهم است که شایان توجّه‏اند:

مطلب اوّل. رقم خوردن سرنوشت انسان در شب قدر، در چارچوب مقدّرات او در علم ازلى خداوند است. به دیگر سخن، به گفته روایات اهل بیت علیهم‏السلام، آنچه در علم حضرت حق، در طول سال براى مردمْ مقدّر است، به صورت برنامه‏اى نوشته شده آشکار مى‏شود که فرشتگان، آن را مى‏نویسند و به امام عصر علیه‏السلام تحویل مى‏دهند. و این، به تناسب کارى است که انسان در شب قدر انجام مى‏دهد.

مطلب دوم. بر اساس شمارى از روایات، تعیین سرنوشت انسان در شب قدر و رقم خوردن آنچه در یک سال کامل بر او خواهد گذشت، به معناى آن نیست که او به طور کامل در برابر این سرنوشت، بى‏اختیار باشد، بدان سان که براى تغییر آن، هیچ کارى از او بر نیاید؛ بلکه مى‏تواند در سایه دعا و توسّل و با کارهاى شایسته، مقدّرات حتمى خود در شب قدر را نیز تغییر دهد. از این رو، امام باقر علیه‏السلام فرموده است:

فَما قُدِّرَ فى تِلک اللَّیلَةِ وقُضِىَ فَهُوَ مِنَ المَحتُومِ وللّه‏ِِ عز و جل فیهِ المَشِیَّةُ؛11
آنچه در آن شب، مقدّر و معیّن شده، حتمى است و خدا مى‏تواند در آنها، آن گونه که بخواهد، عمل کند.

با توجّه به ساختار و مضمون این گونه روایات12 و افزودن آن به ادلّه قطعى، که بر «اجابت دعا در طول سال بخصوص در عرفات و حرم‏هاى مطهّر» دلالت دارند، نمى‏توان ظاهر برخى روایات را پذیرفت که: مقدّرات شب قدر، هرگز تغییریافتنى نیست.13

ب ـ آغاز سالپر واضح است که آغاز سال، به اعتبارهاى مختلف، متفاوت است. برخی از روایات «شب قدر» را آغاز سال مى‏دانند، مانند:

امام صادق علیه‏السلام: لَیلَةُ القَدرِ هِیَ أوَّلُ السَّنَةِ، وهِیَ آخِرُها؛14
شب قدر، آغاز سال و پایان آن است.

امام صادق علیه‏السلام: رَأسُ السَّنَةِ لَیلَةُ القَدرِ، یُکتَبُ فیها ما یَکونُ مِنَ السَّنَةِ إلَى السَّنَةِ؛15
سرِ سال، شب قدر است. در آن شب، آنچه از این سال تا سال آینده خواهد شد، نوشته مى‏شود.

این روایات به اعتبار سال برنامه‏ریزى امور مردم و سامان‏بخشى وضع آنان و آنچه پیش خواهد آمد، صادر شده‏اند. با همین اعتبار، شب قدر، پایان سال نیز به شمار مى‏رود؛ یعنى پایان سالِ برنامه‏ریزى شده‏اى که سپرى شده و اوّل سال برنامه‏ریزى‏شده نو است.

ج ـ اختصاص داشتن به امام زمانسومین ویژگى شب قدر، این است که خداى سبحان، کامل‏ترین و شایسته‏ترین و برترین انسان را از برنامه‏ریزى و حکم خود، آگاه مى‏سازد.
تفسیر القمّى، در ذیل آیه «تَنَزَّلُ الْمَلَـائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا»، چنین آورده‏است:
تَنَزَّلُ المَلائِکةُ و روحُ القُدُسِ عَلى إمامِ الزَّمانِ، و یَدفَعونَ إلَیهِ ما قَد کَتَبوهُ مِن هذِهِ الاُمورِ
؛16
فرشتگان و روح القُدُس بر امام زمان فرود مى‏آیند و از این امور، آنچه را نوشته‏اند، به او تقدیم مى‏کنند.

این نکته، هر چند که با صراحت به امام معصوم نسبت داده نشده؛ لیکن جمع‏بندى مضمون همه روایاتى است که در این زمینه آورده شده است.
به این روایات دقت کنید:

امام جواد علیه‏السلام: إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه‏السلام قالَ لاِبنِ عَبّاسٍ: إنَّ لَیلَةَ القَدرِ فی کُلِّ سَنَةٍ، وإنَّهُ یَنزِلُ فی تِلکَ اللَّیلَةِ أمرُ السَّنَةِ، ولِذلِکَ الأَمرِ وُلاةٌ بَعدَ رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله. فَقالَ ابنُ عَبَّاسٍ: مَن هُم؟ قالَ علیه‏السلام: أنَا وأحَدَ عَشَرَ مِن صُلبی أئِمَّةٌ مُحَدَّثونَ؛17
امیر مؤمنان علیه‏السلام به ابن عبّاس فرمود: شب قدر، در هر سال هست. در آن شب، برنامه سال، فرود مى‏آید و پس از پیامبر خدا، آن برنامه را عهده‏دارانى است. ابن عبّاس گفت: آنان کیان‏اند؟ امیر مؤمنان علیه‏السلام فرمود: من و یازده نفر از نسل من، پیشوایانى مُحدَّث [که از عالم غیب با آنان سخن گفته مى‏شود].

امام باقر علیه‏السلام: لاتَخفى عَلَینا لَیلَةُ القَدرِ، إنَّ المَلائِکَةَ یَطوفونَ بِنا فیها؛18
شب قدر بر ما پوشیده نمى‏مانَد. فرشتگان در آن شب، گِرد ما مى‏چرخند.

پس مى‏توان گفت: از ویژگى‏هاى شب قدر، اختصاص داشتن آن به امام مهدى ـ عجّل اللّه‏ فرجه ـ است.
از این رو، توسّل به آن امام در این شب خاص، نقش مؤثّرى در گشایش کارهاى انسان و گشودن آفاق در پیش او دارد و مى‏تواند سرنوشت او را در جهتى که دست‏آوردهاى بیشترى را در سال آینده نصیب او سازد، تنظیم کند.

د ـ بهتر از هزار ماه!

به تصریح قرآن کریم، «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ شب قدر، بهتر از هزار ماه است»، و این نشانگر استثنایى بودن این برهه خاصّ زمانى و برکاتى است که در بر دارد، به نحوى که کار شایسته در آن، با کار شایسته در عمرى طولانى (بیش از هشتاد سال) برابر است. از این رو، در تفسیر این آیه آمده است:العَمَلُ الصّالِحُ فیها مِنَ الصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وأنواعِ الخَیرِ، خَیرٌ مِنَ العَمَلِ فى ألفِ شَهرٍ لَیسَ فیها لَیلَةُ القَدرِ؛19
کار شایسته در آن شب (از قبیل: نماز، زکات و انواع نیکى‏ها) بهتر از عمل در هزار ماهى است که شب قدر نداشته باشد.

این برکات گسترده و سرشار شب قدر، تفسیرکننده تأکید و تشویق پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان است که مسلمانان را بر بهره بردن از لحظه لحظه شب قدر فرا خوانده‏اند.
سیره معصومین علیهم‏السلام در چنین شبهایی خود گویای اهمیت موضوع است. به گوشههایی از سیره این بزرگان توجه کنید:

الف. نهی پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از خوابیدن در شب بیست و سوم

امام باقر علیه‏السلام: إنَّ رَسولَ اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نَهى أن یُغفَلَ عَن لَیلَةِ إحدى وعِشرینَ، وعَن لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ، ونَهى أن یَنامَ أحَدٌ تِلکَ اللَّیلَةَ؛20
پیامبر خدا نهى کرد که از شب بیست و یکم و شب بیست و سوم، غفلت شود و نهى کرد که کسى در آن شب بخوابد.

ابو نعیم در کتاب الصیام و القیام، با سند خویش نقل کرده است که: أنَّ النَّبِیَّ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کانَ یَرُشَّ عَلى أهلِهِ الماءَ لَیلَةَ ثَلاثٍ وعِشرینَ، یَعنی مِن شَهرِ رَمَضانَ؛21
پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شب بیست و سوم ماه رمضان، بر [ صورت] خانواده‏اش، آب مى‏پاشید.

ب. اهتمام حضرت زهرا علیهاالسلام بر بیدار نگهداشتن اهل خانه در شب قدر

دعائم الإسلام: کانَت فاطِمَةُ علیهاالسلام لا تَدَعُ أحَداً مِن أهلِها یَنامُ تِلکَ اللَّیلَةَ [اللَّیلَةَ الثّالِثَةَ وَالعِشرینَ] وتُداویهِم بِقِلَّةِ الطَّعامِ، وتَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ، وتَقولُ: مَحرومٌ مَن حُرِمَ خَیرَها؛22
فاطمه علیهاالسلام نمى‏گذاشت که کسى از خانواده‏اش در آن شب (شب بیست و سوم) بخوابد و [ خواب] آنان را با کم خوردن درمان مى‏کرد و از روز براى آن شب، آماده مى‏شد و مى‏فرمود: محروم، کسى است که از خیر آن بى‏بهره بماند.

ج. شبزندهداری امام صادق علیه‏السلام با حالت مریضی سخت

الأمالى به نقل از یحیى بن علاء: کانَ أبو عَبدِاللّه‏ِ علیه‏السلام مَریضا دَنِفا فَأَمَرَ، فَاُخرِجَ إلى مَسجِدِ رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، فَکانَ فیهِ حَتّى أصبَحَ لَیلَةَ ثَلاثٍ وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ؛23
امام صادق علیه‏السلام سخت بیمار بود. دستور داد او را به مسجد پیامبر خدا بردند. آن جا بود، تا صبح شبِ بیست و سوم ماه رمضان.

آرى! کسى که از نعمت ایمان به قرآن برخوردار است و مى‏داند که عمل در یک شب، از نظر برکات، برابر با حیات جاوید او و بهره‏مندى در طول حیات ابدى است، نمى‏تواند این فرصت گران‏بها و موهبت بى‏نظیر را رایگان از دست بدهد.

سوم. تداوم شب قدر

بررسى آیات سوره قدر و تأمّل در روایات دینى، نشان مى‏دهند که شب قدر، ویژه زمان نزول قرآن و دوران پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیست؛ بلکه همیشگى است و از آغاز آفرینش انسان بوده و تا پایان جهان و وجود انسان در آن نیز تداوم خواهد داشت؛ به چند دلیل:

یکم. شب قدر، ظرف نزول قرآن است و ظرف باید پیش از مظروف وجود داشته باشد.

دوم. در سوره قدر، فعل مضارع «تَنَزَّلُ (فرود مى‏آیند)» به کار رفته و بر استمرار، دلالت مى‏کند. نیز جمله اسمیه:« سَلَـمٌ هِىَ حَتَّى مَطْـلَعِ الْفَجْرِ؛ آن شب تا دمیدن سپیده، ایمن است»، مفهوم تداوم دارد.

سوم. قرآن کریم بارها تأکید کرده که سنّت الهى در تدبیر جهان، تغییرناپذیر است.24 از این رو، این سنّت الهى که مربوط به تدبیر امور انسان‏ها و سرنوشت آنان است، همه امّت‏ها و اقوام گذشته و حال و آینده را در بر مى‏گیرد.

چهارم. روایات فراوان (شاید در حدّ تواتر)، تداوم شب قدر را پس از پیامبر خدا مى‏رسانند. شمارى از این روایات، استمرار این شب را از آغاز خلقت و همراه انسان تا پایان عمر جهان، تأیید مى‏کنند.

امام باقر علیه‏السلام: لَقَد خَلَقَ اللّه‏ُ جَلَّ ذِکرُهُ لَیلَةَ القَدرِ أَوَّلَ ما خَلَقَ الدُّنیا، وَلَقَد خَلَقَ فیها أَوَّلَ نَبِیٍّ یَکونُ، وَأَوَّلَ وَصِیٍّ یَکونُ، وَلَقَد قَضى أَن یَکونَ فی کُلِّ سَنَةٍ لَیلَةً یَهبِطُ فیها بِتَفسیرِ الاُمورِ إلى مِثلِها مِنَ السَّنَةِ المُقبِلَةِ؛25
خداوند ـ که یادش بزرگ باد ـ نخستین دورانى که دنیا را آفرید، شب قدر را هم آفرید. نیز در آن شب، اوّلین پیامبر و اوّلین جانشین پیامبر را آفرید و مقدّر کرد که در هر سال، شبى باشد که در آن شب، تفسیر کارها را تا سال آینده فرود آورد.

المستدرک به نقل از ابوذر: قُلتُ: یا رَسولَ اللّه‏ِ، تَکُونُ [لَیلَةُ القَدرِ] مَعَ الأنبِیاءِ ما کانوا فَإذا قُبِضَ الأنبِیاءُ رُفِعَت أم هِیَ إلى یَومِ القیامَةِ؟ قالَ: بَل هِیَ إلى یَومِ القیامَةِ؛26
گفتم: اى پیامبر خدا! تا پیامبران هستند، شب قدر با آنان است. وقتى پیامبران مى‏میرند، آیا شب قدر برداشته مى‏شود، یا تا روز قیامت هست؟ حضرت فرمودند: آن شب، تا روز قیامت هست.

پس، آنچه در تفسیر الدرّ المنثور، از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله روایت شده که: «خداوند، شب قدر را به امّت من بخشید و آن را به پیشینیان عطا نکرده بود»، علاوه بر ضعف سند، در برابر قرائن و دلایل گذشته، قابل اعتماد نیست.

چهارم. تعیین شب قدر

قرآن کریم، از یک سو، نزول قرآن را در ماه رمضان مى‏داند:
«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ؛ ماه رمضان، ماهى که قرآن در آن نازل شده است»

و از سویى با صراحت، نزول آن را در شب قدر مى‏داند:
«إِنَّـآ أَنزَلْنَـهُ فِى لَیْلَةِ الْقَدْرِ؛ آن را در شب قدر نازل کردیم».

مقتضاى جمع میان این دو آیه، آن است که شب قدر، حتما در ماه رمضان باشد.

این، در حالى است که در روایات اهل سنّت، در بیان این که شب قدر، کدام شب از شب‏هاى ماه رمضان است، اختلافات فراوانى است، به گونه‏اى که جمع میان آنها ممکن نیست.27

روایاتى که از اهل بیت علیهم‏السلام در تعیین شب قدر نقل شده، به پنج دسته قابل تقسیم‏اند:

دسته اوّل. روایاتى که شب قدر را در دهه آخر ماه رمضان تعیین مى‏کنند.

امام على علیه‏السلام: سُئِلَ رَسولُ اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عَن لَیلَةِ القَدرِ، فَقالَ: اِلتَمِسوها فی العَشرِ الأواخِرِ مِن شَهرِ رَمَضانَ؛28
از پیامبر خدا درباره شب قدر پرسیدند. فرمود: آن را در دهه آخر ماه رمضان بجویید.

دسته دوم. روایاتى که مى‏گویند: شب قدر را در یکى از سه شبِ: نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم بجویید.

حَسّان بن ابى على: از امام صادق علیه‏السلام درباره شب قدر پرسیدم، فرمود: اُطلُبها فی تِسعَ عَشرَةَ، وإحدى وعِشرینَ، وثَلاثٍ وعِشرینَ؛29
آن را در [ شب: ] نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم بجوى.

دسته سوم. روایاتى که مى‏گویند: شب قدر، در یکى از دو شبِ بیست و یکم و بیست و سوم است.

حسّان بن مهران: از امام صادق علیه‏السلام درباره شب قدر پرسیدم، فرمود: اِلتَمِسها فی لَیلَةِ إحدى وعِشرینَ، أو لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ؛30
آن را در شب بیست و یکم یا شب بیست و سوم بجوى.

دسته چهارم. روایاتى که شب بیست و سوم را به طور معیّن، شب قدر مى‏دانند.

پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: لَیلَةُ القَدرِ لَیلَةُ ثَلاثٍ وعِشرینَ؛31
شب قدر، شب بیست و سوم است.

دسته پنجم. روایاتى که دلالت مى‏کنند بر این که شب‏هاى: نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم، هر کدام به گونه‏اى در تعیین سرنوشت انسان‏ها و امور آنان نقش دارد؛ ولى نقش اساسى و نهایى، مربوط به شب بیست و سوم است.

امام صادق علیه‏السلام: التَّقدیرُ فی لَیلَةِ تِسعَ عَشرَةَ، والإبرامُ فی لَیلَةِ إحدى وعِشرینَ، وَالإِمضاءُ فی لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ؛32
سرنوشت (مُقَدَّر شدن)، در شب نوزدهم است و محکم ساختن، در شب بیست و یکم و امضا (حتمى‏سازى)، در شب بیست و سوم.

جمعبندیتأمّل در این پنج دسته از روایات، نشان مى‏دهد که نه تنها میان آنها تعارضى نیست، بلکه مؤیّد یکدیگرند.
توضیح، این که: از دید روایات اهل بیت علیهم‏السلام و شمار قابل توجّهى از روایات اهل سنّت، شب قدر، شب بیست وسوم است. از این رو، ابن بابویِه صدوق (م 381 ق) مى‏فرماید:
اتّفق مشایخنا رضی الله عنهم [فی لیلة القدر] على أنّها اللیلة الثالثة والعشرون من شهر رمضان؛33
بزرگان ما درباره شب قدر، همه یک‏سخن‏اند که: شب بیست و سوم ماه رمضان است.

روایات دسته اوّل، دوم و سوم که براى درک فضیلت شب قدر، به احیا و کارهاى خوب در دهه آخر ماه رمضان توصیه دارند، همچنین روایاتى که به اِحیاى شب‏هاى: نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم سفارش دارند، همگى به دو نکته بر مى‏گردند:

نخست. مسلمانان از شب‏زنده‏دارى شب‏هاى ماه رمضان، بیشترین بهره را از عطایا و دستاوردهاى آن داشته باشند. از این رو، در روایتى که رازِ پوشیده بودن شب قدر را میان شب‏ها بیان مى‏کند، آمده است:

إنَّ اللّه‏َ إنَّما یَستُرُها عَنکم نَظَرا لَکم؛34
خداوند، آن را از شما پنهان داشته تا عنایت بیشترى به شما کند.

دوم. گرچه شب قدر شب بیست و سوم است، امّا به آن معنا نیست که آن دو شب، دیگر هیچ نقشى نداشته و در تقدیر امور و سرنوشت انسان، بى‏اثر باشند.

پنجم. شب قدر در مناطق مختلف

یکى از مسائل مهم درباره شب قدر، این است که: آیا شب قدر در مناطق مختلف، یکى است یا متفاوت است؟ بررسى این موضوع، به چند نظریّه مى‏انجامد که به آنها اشاره مى‏شود:

1. نظریّه منسوب به مشهور فقهاى شیعه که معتقدند آغاز ماه‏هاى قمرى در همه شهرها، یکسان نیست؛ بلکه اتّحاد اُفق35 شرط ثبوت هلال است.
بنا بر این نظریّه، شب قدر، در همه مناطق و شهرها یکى نخواهد بود.

2. شمارى از محقّقان36 بر این عقیده‏اند که آغاز ماه‏هاى قمرى، در همه مناطق، یکى است و اگر در یک منطقه، هلال ماه رمضان دیده شود، در مناطق دیگر هم ماه رمضان آغاز مى‏شود.37
بر اساس این نظریّه، شب قدر در همه مناطق، یک شب معیّن خواهد بود.

3. شب قدر، عبارت است از: یک دوره کامل شب در همه کره زمین. پس فرقى نیست که آغاز ماه‏هاى قمرى در همه مناطق و سرزمین‏ها، یکى باشد یا مختلف.
توضیح، آن که: «شب، همان سایه نیم‏کره زمین است که بر نیم‏کره دیگر مى‏افتد و مى‏دانیم این سایه، همراه با گردش زمین در حرکت است و یک دوره کامل آن، در بیست و چهار ساعت انجام مى‏شود.
بنا بر این، ممکن است شب قدر، یک دوره کامل شب به دور زمین باشد؛ به این معنا که مدّت بیست و چهار ساعت تاریکى (که تمام نقاط زمین را زیر پوشش خود قرار مى‏دهد) شب قدر است که آغاز آن از یک نقطه شروع مى‏شود و در نقطه‏اى دیگر پایان مى‏گیرد».38
بر این اساس، جدا کردن حکم شب قدر از حکم روز اوّل ماه، درست نیست، که اگر استدلال نظریّه سوم را بپذیریم و شب قدر را یک «بیست و چهار ساعت» بدانیم، با همین محاسبه مى‏توان نسبت به روز اوّل ماه نیز برخورد کرد و آن را در همه مناطق و سرزمین‏ها یکى شمرد، بخصوص که اطلاق روایات هم مؤیّد این مى‏شود. در نتیجه، این نظریّه با نظریّه دوم یکى مى‏شود.

بارى! به نظر ما، نظریّه دوم، به ظواهر قرآن و احادیث و به مقتضاى عقل و اعتبار، نزدیک‏تر است. و افزون بر همه استدلال‏هایى که براى تعیّن و وحدت لیلة القدر شده، مى‏توان گفت که اهمّیت فوق العاده این شب بزرگ، اقتضا مى‏کرد که اهل بیت علیهم‏السلام ـ بخصوص هنگامى که در اثر فتوحات بزرگ، اسلام تا اقصى ممالک جهان پیشرفت کرده بود ـ متعدّد بودن شب قدر را تذکّر دهند.
لیکن با این حال، با عنایت به نظریه مشهور، رعایت احتیاط، بى‏تردید، موجب بهره‏گیرى بیشتر از برکات ماه رمضان خواهد شد.
و خوشا آنان که از این نعمت برخوردارند که براى شناخت و تعیین شب قدر، نیازى به این گونه حرف‏ها ندارند و با چشم دل، حقایق شب قدر و فرود فرشتگان و «روح» را مى‏بینند و از برکات آن به بهترین شکل، بهره‏هاى سرشار مى‏برند. نعمتى که اینان از آن برخوردارند، تنها شناخت شب قدر نیست؛ بلکه در تعیین اوّل ماه نیز چنین‏اند و نیازى به استهلال و گواهىِ شاهدان و بهره‏گیرى از ابزار علمى و نجومى ندارند.
عارف بزرگوار و فقیه وارسته، سیّد ابن طاووس رحمه‏الله، این حالت را چنین توصیف مى‏کند:
بدان که وقتى خداوند بخواهد مراد خود را به بندگانش بفهماند، راه، آن منحصر به ادراک عقلى یا نگاه شرعى نیست؛ چرا که خداوند، قدرت ذاتى دارد و مى‏تواند هر چه را هر وقت اراده کند، به بندگانش بشناساند.
من، کسى را به یقین مى‏شناسم که اوّل ماه‏ها را مى‏داند، بى‏آن که به هلال بنگرد، یاشاهدانْ پیش او گواهى دهند، یا به روایاتى که گذشت عمل کند، یا به سخن منجّم یا به استخاره یا به گفته اهل عدد و یا به خواب تکیه کند؛ بلکه او بر اساس فضل پروردگار جهان ـ که به او فروغ خرد بخشیده است، بى آن که خواسته باشد؛ و علم به بدیهیّات را به او عطا کرده، بى آن که آن را طلبیده باشد ـ مى‏داند؛ لیکن تنها خودِ او مکلّف به آن یقینى است که به نحو معیّن به آن رسیده است.39

به نظر مى‏رسد که در متن یاد شده، اشاره سیّد ابن طاووس به خودش باشد و براى پرهیز از خودستایى، به آن تصریح نکرده است.

ششم. بهترین اعمال در شب قدر

محدّث بزرگوار، ابن بابویه رحمه‏الله در مجلس 93 از کتاب الأمالى، پس از بیان نوافل شب‏هاى ماه رمضان و صد رکعت نماز براى هر یک از شب‏هاى بیست و یکم و بیست و سوم، مى‏گوید: ومن أحیا هاتین اللیلتین بمذاکرة العلم فهو أفضل؛40
هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است.

به نظر مى‏رسد که این مطلب، برگرفته از سخن پیامبر خدا به ابوذر است که در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصیل، بیان، و در پایان آن فرموده است:

یا أبا ذَرٍّ الجُلوسُ ساعَةً عِندَ مُذاکرَةِ العِلمِ خَیرٌ لَک مِن عِبادَةِ سَنَةٍ صِیامِ نَهارِها وَقِیامِ لَیلِها؛41
اى ابو ذر! یک ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یک سال که روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى، بهتر است.

افزون بر این حدیث، منابع حدیثى، روایات بى‏شمارى از اهل بیت علیهم‏السلام را نقل کرده‏اند که مى‏رساند آموختن دانش، به مراتب، برتر از عبادت است؛42 لیکن براى روشن‏تر شدن این موضوع، توجّه به چند مطلب ضرورى است:

الف ـ کدام علم و کدام عبادت؟
از دیدگاه فقهى، «آموختن علم»، احکام پنجگانه را دارد و بررسى متن احادیث فراوانى که علم را برتر از عبادت مى‏دانند، به روشنى مى‏رساند که مقصود، برترى آموختن واجب یا مستحب بر عبادات مستحب است.

ب ـ نقش عبادت در پیدایش نور علم
از نگاه متون اسلامى، عبادات، نقشى بنیادى در پیدایش و تداوم فروغ علم دارند. از این رو، هدف احادیثى که علم را برتر از عبادت مى‏دانند، تضعیف یا انکار نقش سازنده عبادت در کنار علم نیست؛ بلکه تأکید بر همراه ساختن عبادت با علم و برحذر داشتن از عبادتِ ناآگاهانه است که نه تنها بى‏ارزش، بلکه خطرآفرین است.

ج ـ سیره اهل بیت علیهم‏السلام
بررسى و تأمّل در سیره عملى اهل بیت علیهم‏السلام درباره شب قدر و عنایت ویژه آنان به عبادت و ذکر در شب‏هاى: نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم، و توجّه به رهنمودها و سفارش‏هایى که به بهره‏گیرى بیشتر از این شب‏ها داشته‏اند، همگى به روشنى نشان مى‏دهند که این شب‏ها، جز در موارد استثنایى، باید صرف عبادت و ذکر و نیایش و اُنس با خداى سبحانشوند.

البتّه این، بدان معنا نیست که نتوان بخشى از شب قدر را به تألیف43 یا بیان معارف و علومى پرداخت که سطح آگاهى و معرفت مردم را بالا مى‏برد؛ بلکه مقصود، هشدار دادن به این نکته است که به بهانه و به استناد روایاتى که علم را بر عبادات ترجیح مى‏دهند، نباید در شب قدر، از برکات اُنس با خداوند و بهره بردن از تضرّع در پیشگاه او، غافل شد.
 

منبع: کتاب «ماه خدا ج2»، مولف: محمد محمدی ری شهری،
همکار: رسول افقی، مترجم: جواد محدثی،
تحقیق: مرکز تحقیقات دارالحدیث



پاورقی
1. بحار الأنوار: 40 / 54 / 89.
2. ر. ک: الکافى: 4 / 66 / 1.
3. ر. ک: ماه خدا ج2، ص 795 و ص 797.
4. المراقبات: 137.
5. بصائر الدرجات: 223 / 14، تأویل الآیات الظاهرة: 2 / 827 / 16، بحارالأنوار: 97 / 20 / 45.
6. ثواب الأعمال: 92 / 11، الکافی: 4 / 157 / 6، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2 / 158 / 2024 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: 97 / 19 / 41.
7. المنافقون: 11.
8. المرقوم: المکتوب (مجمع البحرین: 2 / 725).
9. تفسیر القمّی: 2 / 371 عن أبی بصیر، بحار الأنوار: 97 / 13 / 21.
10. ثواب الأعمال: 92 / 11، الکافی: 4 / 157 / 6، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2 / 158 / 2024 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: 97 / 19 / 41.
11. همان.
12. ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 747، ح 620 و ص 753، ح 629.
13. ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 747، ح 619 و ص 753، ح 628.
14. الکافی: 4 / 160 / 11، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2 / 156 / 2021، الخصال: 519 / 7 کلّها عن رفاعة، الإقبال: 1 / 33، روضة الواعظین: 381، بحار الأنوار: 97 / 16 / 31.
15. تهذیب الأحکام: 4 / 332 / 1042 عن رفاعة، وانظر علل الشرایع: 270 / 7 و عیون أخبار الرضا علیه‏السلام: 2 / 116 / 1.
16. تفسیر القمّی: 2 / 431، بحارالأنوار: 97 / 14 / 23..
17. الکافی: 1 / 532 / 11 و ص 247 / 2، الإرشاد: 2 / 346، الغیبة للطوسی: 142 / 106، الخصال: 479 / 47، کمال الدین، 304 / 19، إعلام الورى: 2 / 172، کفایة الأثر: 221 کلّها عن الحسن بن العبّاس، بحارالأنوار: 97 / 15 / 25.
18. تفسیر القمّی: 2 / 290، عن أبی المهاجر، بصائر الدرجات: 221 / 5 عن أبی الهذیل، بحار الأنوار: 97 / 13 / 19.
19. ثواب الأعمال: 92 / 11، الکافی: 4 / 157 / 6، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2 / 158 / 2024 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: 97 / 19 / 41.
20. دعائم الإسلام: 1 / 281، بحار الأنوار: 97 / 9 / 12.
21. الإقبال: 1 / 375، بحارالأنوار: 98 / 160 / 5؛ المصنّف لابن أبی شیبة: 2 / 397 / 29، المصنّف لعبد الرزّاق: 4 / 249 / 7686 وفیهما «إنّ ابن عبّاس کان یرشّ...».
22. دعائم الإسلام: 1 / 282، بحارالأنوار: 97 / 10 / 12.
23. الأمالی للطوسی: 676 / 1428، بحار الأنوار: 97 / 4 / 4.
24. از جمله در: فاطر، آیه 43؛ اسراء، آیه 77؛ احزاب، آیه 38 و 62؛ فتح، آیه 23.
25. الکافی: 1 / 250 / 7، تأویل الآیات الظاهرة: 2 / 825 / 14، بحار الأنوار: 25 / 73 / 63.
26. المستدرک على الصحیحین: 1 / 603 / 1596 وج 2 / 578 / 3960، صحیح ابن خزیمة: 3 / 321 / 2170.
27. ر. ک: الدرّ المنثور: 8 / 571 ـ 583.
28. دعائم الاسلام: 1 / 282، بحار الأنوار: 97 / 10 و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 775.
29. مجمع البیان: 10 / 787؛ کنز العمّال: 8 / 539 / 24057 و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 777.
30. الکافی: 4 / 156 / 1، الخصال: 519 / 8، الإقبال: 1 / 356، بحار الأنوار: 97 / 16 / 32 و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 779.
31. الإقبال: 1 / 375 عن ضمرة الأنصاری عن أبیه، بحار الأنوار: 98 / 160 / 4 و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 783.
32. الکافی: 4 / 159 / 9، الإقبال: 1 / 150 کلاهما عن زرارة و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 789.
33. الخصال: 519 / 7، بحار الأنوار: 97 / 16 / 31.
34. شرح نهج البلاغة: 20 / 154؛ بحار الأنوار: 97 / 5 / 6.
35. مگر در مواردى که هلال با رؤیت قطعى، ثابت مى‏شود.
36. اگر اُفق مختلف باشد و هلال در مناطق غربى دیده شود، آیا براى مناطق شرقى کفایت مى‏کند (مثل: سوریه نسبت به عراق)، یا نه؟ مشهور، دومى (عدم کفایت) است؛ چون معتقد به اتّحاد اُفق‏اند. بعضى از محقّقان نیز بر اوّلى (کفایت) معتقدند و ثبوت ماه در یک جا را براى همه جا کافى مى‏دانند، از جمله: علاّمه در المنتهى و مؤلّفِ الوافى و الحدائق و المستند و مرحوم خوانسارى و دیگران. صاحب جواهر نیز به این نظر متمایل است. شهید نیز در الدروس، آن را محتمل دانسته است (مستند العروة الوثقى، کتاب الصوم: 2 / 116).
37. آیه‏اللّه‏ خویى رحمه‏الله براى اثبات این نظریّه، علاوه بر تمسّک به اطلاق روایات، به یک مسئله نجومى نیز استدلال کرده، مى‏گوید:
«ماه، خودش جِرمى تاریک است و به سبب رویارویى با خورشید، از آن نور مى‏گیرد. پیوسته، نیمى از ماه، روشن و نیم دیگرش تاریک است، جز آن که آن نیمه روشن همیشه براى ما دیدنى نیست؛ بلکه به خاطر اختلاف در گردش ماه، کم و زیاد دیده مى‏شود.
در شب چهاردهم از هر ماه (، بلکه در شب پانزدهم، اگر ماه سى روز باشد)، به فاصله کمى از غروب خورشید، وقتى ماه از افق مشرق طلوع مى‏کند، همه نیمه رو به مغربِ آن روشن است؛ چرا که با خورشید روبه‏روست، همچنان که نیمه رو به شرقِ آن، تاریک است.
سپس این نور در شب‏هاى بعد، سیر نزولى مى‏یابد و بر اساس خطّ سیر ماه، کم کم از وسعت آن کاسته مى‏شود، تا آن که در اواخر ماه به سمت مغرب مى‏رسد و دیگر، نیمه روشن آن به رو به خورشید است و همه نیمه تاریک آن، رو به ماست. این، همان است که از آن به «تحت‏الشعاع» و «محاق» تعبیر مى‏شود که هیچ جزئى از آن دیده نمى‏شود؛ چرا که نیمه روشن آن، نه تمامش (مثل شب چهاردهم) و نه بخشى از آن (مثل شب‏هاى پیش یا بعد از شب چهاردهم)، رو به ما نیست.
سپس کم کم از محاق در مى‏آید و بخشى از آن از سمت مشرق آشکار مى‏شود و به صورت هلال باریک دیده مى‏شود. این، معناى پیدایش و تولّد هلال است. پس، هر گاه از آن اندکى هم دیده شود، نشانگر این است که ماه قبلى پایان یافته و آغازى براى ماه جدید است.
بنا بر این، پیدایش هلال، یعنى: بیرون آمدن آن از تحت‏الشعاع، به اندازه‏اى که اجمالاً دیده شود. این مسئله‏اى واقعى و یکسان است و در شهرى با شهر دیگر تفاوت ندارد، و نه منطقه‏اى با منطقه دیگر؛ چون همان گونه که روشن شد، نسبتى میان ماه و خورشید است، نه ماه و زمین. پس اختلاف سرزمین‏ها تأثیرى در پیدایش این پدیده طبیعى در فضا ندارد.
بدین ترتیب، پیدایش هلال ماه، آغاز ماه قمرى براى همه مناطق زمین است، با همه اختلافى که در مشرق و مغرب دارند، هر چند در بعضى مناطق به سبب مانع بیرونى (مثل: نور خورشید یا حایل شدن کوه‏ها و شبیه آن) هلال دیده نشود.
البتّه این، در مورد مناطقى که محلّ دیدن آنها در شب، مشترک یا نزدیک به هم است، پذیرفتنى است، به نحوى که یک شب براى هر دو منطقه، شب باشد، هر چند براى یک جا اوّلِ شب و براى جاى دیگر پایانِ شب باشد که این مسئله بر یک نیم‏کره زمین منطبق مى‏شود، نه بر نیم‏کره دیگر که خورشید در هنگام غروب نزد ما در حال تابیدن بر آن است و روشن است که آن هنگام نزد آنان، روز است و بى‏معناست که نسبت به آنان هم حکم شود که شب اوّل ماه است.
شاید آیه شریف:« رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ» (الرحمن، آیه 17) به این نکته اشاره مى‏کند؛ چون زمین به لحاظ رو به خورشید بودن یا نبودن، دو نیم دارد و هر نیمه مشرقى دارد و مغربى. هر گاه خورشید بر نیمى مى‏تابد، از نیم دیگر غروب مى‏کند و به عکس. از این رو، زمین دو مشرق دارد و دو مغرب. شاهد بر این، آیه شریف:«یَــلَیْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ؛ کاش میان من و تو فاصله میان دو مشرق بود!» (زخرف، آیه 38) که مى‏رساند این، بیشترین و طولانى‏ترین فاصله میان دو نقطه زمین است، یکى مشرق این نیمه و دیگرى مشرق آن نیمه.
بنا بر این، اگر در یکى از دو نیم‏کره، ماه قابل دیدن باشد، حکم مى‏شود که آن شب، نسبت به ساکنان این نیمه ـ که در شب بودنِ آن براى آنان، مشترک‏اندـ اوّل ماه است، هر چند در آغاز و پایان شب، اختلاف داشته باشند...» تا آن جا که مى‏گوید: «مقتضاى این روایات که با واقعیّت هم منطبق است، آن است که مدار حُکم، بر اتّحاد اُفق نیست و هیچ مقتضى‏اى وجود ندارد که روایات را بر این حمل کنیم؛ چون هیچ وجهى براى این تقیید نگفته‏اند، مگر مقایسه وضع هلال به اوقات نمازها، که ضعف آن را شناختى و قیاسى مع‏الفارق است و توضیح بیشتر نمى‏خواهد.
از سوى دیگر، آنچه در دعاى نماز عید آمده، این مطلب را تأیید مى‏کند، آن جا که امام علیه‏السلام مى‏فرماید:تو را به حقّ این روز مى‏خوانم، روزى که آن را براى مسلمانان عید قرار داده‏اى}، که به روشنى از آن فهمیده مى‏شود که یک روز مشخّص که با کلمه این} به آن اشاره شده است، عید همه مسلمانانى است که در اطراف کره زمین (با وجود اختلاف در اُفق‏ها) پراکنده‏اند، نه آن که مخصوص شهرى باشد، نه شهر دیگر.
آیه مربوط به شب قدر نیز که مى‏گوید: بهتر از هزار شب است و هر کار حکمت‏آمیزى، در آن فیصله مى‏یابد، همین گونه است و آیه در این، ظهور دارد که: آن، یک شب معیّن براى همه مردم و همه جهانیان است، با احکام خاص، نه این که هر منطقه و سرزمینى، شبى مخصوص داشته باشد، جدا از سرزمین دیگر» (مستند العروة الوثقى، کتاب الصوم: 2 / 118 ـ 122).
38. تفسیر نمونه: 27 / 192.
39. الإقبال: 1 / 61.
40. الأمالى، صدوق: 747.
41. جامع الأخبار: 109 / 195، بحار الأنوار: 1 / 203 / 21.
42. ر. ک: العلم و الحکمة فى الکتاب و السنّة: 1 / 309.
43. شمارى از بزرگان علما، تألیف‏هاى معروف خود را در شب قدر به پایان برده‏اند، همچون شیخ محمّد حسن، صاحب جواهر، که این کتاب عظیم را در شب بیست و سوم ماه رمضان تمام کرده است. نیز ملاّ هادى سبزوارى، در بیست و سوم رمضان سال 1261 ق، تألیف کتاب منظومه را به پایان رسانده است. همین نکته را درباره مفسّر برجسته قرآن، علاّمه طباطبایى نیز مى‏بینیم که تفسیر ارزشمند خویش المیزان را در بیست و سوم رمضان سال 1392 ق، تمام کرده است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد