«إِنَّآ أَنزَلناهُ فِى لَیْلَةِ الْقَدْرِ»؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
سخن درباره شب قدر است؛ شب شکوهمند به سبب نزول قرآن؛ شبى که والاترین و پر برکتترینِ شبهاى سال به شمار مىرود؛ شبى بزرگ که پیامبر خدا آن را چنین ستوده است:
شَهرُ رَمَضانَ سَیِّدُ الشُّهورِ، و لَیلَةُ القَدرِ سَیِّدَةُ اللَّیالى؛1
ماه رمضان، سَرور ماهها و شب قدر، سَرور شبهاست.
جایگاه والاى این شب و نقش رساى آن در میهمانسراى الهى و بهرهورى از برکات و دستآوردهاى این ضیافت الهى، تا آن جاست که امام صادق علیهالسلام آن را «قلبِ» این ماه نامیده است:
قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَیلَةُ القَدرِ؛2
قلب ماه رمضان، شب قدر است.
کسى که بخواهد ماه رمضان براى او ماهى زنده، با نشاط، حیاتآفرین و سرشار و پربار باشد، باید از این قلب، مواظبت کند. مراقبت از این قلب، ممکن است سرنوشتساز و بیمهکننده همه عمر انسان باشد، که« لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ شب قدر، بهتر از هزار ماه است».
براى شناخت قلب ماه رمضان و به خاطر دست یافتن به دستآوردهاى خوب این شب عظیم و پرثمر، نکاتى را که برگرفته از رهنمودههاى روشنگر و زندگىساز اهل بیت علیهمالسلام است، تقدیم مىداریم:
یکم. معناى شب قدر
آیه شریف«وَ مَآ أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ؛ و تو چه دانى که شب قدر چیست؟»، به روشنى بر این نکته دلالت دارد که دست یافتن به معناى حقیقى شب قدر، بسیار دشوار و فراتر از سطح ادراک تودههاى مردم است. روشن است که وقتى مخاطب این آیه، پیامبر صلىاللهعلیهوآله باشد، پرسش موجود در آیه، نشاندهنده عظمت و ارج شب قدر است؛ چرا که مفهوم شب قدر، هرگز بر شخصیّتى عظیم که قرآن بر دل پاک او فرود آمده و جان او جایگاه شب قدر است، و فرشتگان الهى در آن شب براى سامانبخشى به امور جهان و تقدیر هستى نزد او مىآیند، ناشناخته نیست.
افزون بر این، فراهم آمدن زمینه شناخت و شهود حقیقت شب قدر (هر چند اندک) براى شمارى از اهل سیر و سلوک ـ که با بهرهگیرى از تعالیم اهل بیت علیهمالسلام3 در این زمینه، به آن رسیدهاند ـ گویاى این حقیقت است.
عالم ربّانى آیة اللّه میرزا جواد آقا ملکى تبریزى رحمهالله در پاسخ این سؤال که: «معناى دیدار شب قدر و لذّت آن چیست؟»، مىگوید:
دیدار شب قدر، عبارت است از: کشف فرود آمدن امر آسمانى به زمین در این شب، آن گونه که براى امام زمان علیهالسلام آشکار مىشود.4
دیدن آن حقیقت و توفیق یافتن به این دیدار و شهود، کارى بس عظیم و والاست، همان گونه که امام صادق علیهالسلام آن را چنین توصیف فرموده است:
إنَّ القَلبَ الَّذى یُعایِنُ ما یُنزَلُ فى لَیلَةِ القَدرِ لَعَظیمُ الشَّأنِ؛5
دلى که آنچه را در شب قدر فرود آورده مىشود، مىبیند، بسى والاست.
امّا اسلام، مردم را در همین سطح به خود وا نگذارده است و براى آن که توده مردم نیز شناختى اجمالى از معناى شب قدر دریابند، روایات دینى، تصویرى از آن حقیقت را در ضمن بیان ویژگىها و فضایل آن شب ارائه دادهاند که به نمونههایى از آنها در ادامه اشاره مىشود.
دوم. ویژگىهاى شب قدر
الف ـ تقدیر سالانه اموردر بسیارى از روایات، به عنوان نخستین ویژگى شب قدر، بر این تأکید شده است که تقدیر امور مردم و سامانبخشى اوضاع و احوال آنان در طول سال، در این شب رقم زده مىشود؛ شبى که سرنوشت و فیصلهیافتن همه کارهایى که تا سال آینده پیش خواهد آمد، در این شب فرود مىآید.
به نمونهای از این روایات دقت کنید:
1. حُمران: از امام باقر علیهالسلام درباره سخن خداوند: «إِنَّـآ أَنزَلْنَـهُ فِى لَیْلَةٍ مُّبَـرَکَةٍ» پرسیدم، فرمود:
نَعَم، هِیَ لَیلَةُ القَدرِ.... یُقَدَّرُ فی لَیلَةِ القَدرِ کُلُّ شَیءٍ یَکونُ فی تِلکَ السَّنَةِ إلى مِثلِها مِن قابِلٍ مِن خَیرٍ أو شَرٍّ، أو طاعَةٍ أو مَعصِیَةٍ، أو مَولودٍ أو أجَلٍ أو رِزقٍ، فَما قُدِّرَ فی تِلکَ اللَّیلَةِ وقُضِیَ فَهُوَ مِنَ المَحتومِ وللّهِِ فیهِ المَشِیَّةُ؛6
آرى. آن، شب قدر است.... در آن شب، هر چیز نیک و بدى که در آن سال تا سال آینده خواهد شد و هر طاعت یا معصیتى، یا هر نوزاد یا اَجَل یا روزىاى، مقدّر مىشود. پس، آنچه در آن شب، مقدّر و حتمى شود، قطعى است و مشیّت خدا در همان است.
2. امام باقر علیهالسلام درباره این آیه: «وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَا»7 میفرمایند:
إنَّ عِندَاللّهِ کُتُبا مَرقومَةً8 یُقَدِّمُ مِنها ما یَشاءُ، ویُؤَخِّرُ ما یَشاءُ، فَإِذا کانَ لَیلَةُ القَدرِ أنزَلَ اللّهُ فیها کُلَّ شَیءٍ یَکونُ إلى لَیلَةٍ مِثلِها، فَذلِکَ قَولُهُ: «وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَا» إذا أنزَلَهُ وکَتَبَهُ کُتّابُ السَّماواتِ، وهُوَ الَّذی لا یُؤَخِّرُهُ؛9
نزد خداوند، نامههاى نوشته شدهاى است که از آنها آنچه را بخواهد، جلو یا عقب مىاندازد. چون شب قدر فرا برسد، خداوندْ هر چه را تا شب قدر آینده خواهد شد، نازل (مقدّر) مىکند. این، همان سخن خداست که: « وقتى اَجَل کسى فرا رسد، خداوند، آن را تأخیر نمىاندازد». وقتى که اَجَل کسى را نازل کرد و نگارندگان آسمانها آن را نگاشتند، دیگر آن را عقب نمىاندازد.
3. امام باقر علیهالسلام:
یُقَدَّرُ فی لَیلَةِ القَدرِ کُلُّ شَیءٍ یَکونُ فی تِلکَ السَّنَةِ إلى مِثلِها مِن قابِلٍ مِن خَیرٍ أو شَرٍّ، أو طاعَةٍ أو مَعصِیَةٍ، أو مَولودٍ أو أجَلٍ أو رِزقٍ، فَما قُدِّرَ فی تِلکَ اللَّیلَةِ وقُضِیَ فَهُوَ مِنَ المَحتومِ وللّهِِ فیهِ المَشِیَّةُ؛10
در شب قدر، هر چه در آن سال تا شب قدر آینده (از: خیر و شرّ یا اطاعت و معصیت، یا مولود و مرگ و یا روزى) خواهد شد، مقدّر مىگردد. پس، آنچه در آن شب، مقدّر و حتمى گردد، از امور قطعى خواهد بود و خواست خداوند، همان است.
شاید نزول قرآن در شب قدر نیز به لحاظ همین جهت باشد؛ کتابى که برنامه زندگى انسان را ارائه مىکند.
از همین جاست که انسان مىتواند با بهرهگیرى از برنامهاى که قرآن آن را ترسیم نموده، سرنوشت خود و زندگىاش را در شب قدر عوض کند و براى سال آینده خویش، بهترین سرنوشت و براى خویش سودمندترین کسب و کار را تحقّق بخشد.
در اینجا دو مطلب مهم است که شایان توجّهاند:
مطلب اوّل. رقم خوردن سرنوشت انسان در شب قدر، در چارچوب مقدّرات او در علم ازلى خداوند است. به دیگر سخن، به گفته روایات اهل بیت علیهمالسلام، آنچه در علم حضرت حق، در طول سال براى مردمْ مقدّر است، به صورت برنامهاى نوشته شده آشکار مىشود که فرشتگان، آن را مىنویسند و به امام عصر علیهالسلام تحویل مىدهند. و این، به تناسب کارى است که انسان در شب قدر انجام مىدهد.
مطلب دوم. بر اساس شمارى از روایات، تعیین سرنوشت انسان در شب قدر و رقم خوردن آنچه در یک سال کامل بر او خواهد گذشت، به معناى آن نیست که او به طور کامل در برابر این سرنوشت، بىاختیار باشد، بدان سان که براى تغییر آن، هیچ کارى از او بر نیاید؛ بلکه مىتواند در سایه دعا و توسّل و با کارهاى شایسته، مقدّرات حتمى خود در شب قدر را نیز تغییر دهد. از این رو، امام باقر علیهالسلام فرموده است:
فَما قُدِّرَ فى تِلک اللَّیلَةِ وقُضِىَ فَهُوَ مِنَ المَحتُومِ وللّهِِ عز و جل فیهِ المَشِیَّةُ؛11
آنچه در آن شب، مقدّر و معیّن شده، حتمى است و خدا مىتواند در آنها، آن گونه که بخواهد، عمل کند.
با توجّه به ساختار و مضمون این گونه روایات12 و افزودن آن به ادلّه قطعى، که بر «اجابت دعا در طول سال بخصوص در عرفات و حرمهاى مطهّر» دلالت دارند، نمىتوان ظاهر برخى روایات را پذیرفت که: مقدّرات شب قدر، هرگز تغییریافتنى نیست.13
ب ـ آغاز سالپر واضح است که آغاز سال، به اعتبارهاى مختلف، متفاوت است. برخی از روایات «شب قدر» را آغاز سال مىدانند، مانند:
امام صادق علیهالسلام: لَیلَةُ القَدرِ هِیَ أوَّلُ السَّنَةِ، وهِیَ آخِرُها؛14
شب قدر، آغاز سال و پایان آن است.
امام صادق علیهالسلام: رَأسُ السَّنَةِ لَیلَةُ القَدرِ، یُکتَبُ فیها ما یَکونُ مِنَ السَّنَةِ إلَى السَّنَةِ؛15
سرِ سال، شب قدر است. در آن شب، آنچه از این سال تا سال آینده خواهد شد، نوشته مىشود.
این روایات به اعتبار سال برنامهریزى امور مردم و سامانبخشى وضع آنان و آنچه پیش خواهد آمد، صادر شدهاند. با همین اعتبار، شب قدر، پایان سال نیز به شمار مىرود؛ یعنى پایان سالِ برنامهریزى شدهاى که سپرى شده و اوّل سال برنامهریزىشده نو است.
ج ـ اختصاص داشتن به امام زمانسومین ویژگى شب قدر، این است که خداى سبحان، کاملترین و شایستهترین و برترین انسان را از برنامهریزى و حکم خود، آگاه مىسازد.
تفسیر القمّى، در ذیل آیه «تَنَزَّلُ الْمَلَـائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا»، چنین آوردهاست:تَنَزَّلُ المَلائِکةُ و روحُ القُدُسِ عَلى إمامِ الزَّمانِ، و یَدفَعونَ إلَیهِ ما قَد کَتَبوهُ مِن هذِهِ الاُمورِ؛16
فرشتگان و روح القُدُس بر امام زمان فرود مىآیند و از این امور، آنچه را نوشتهاند، به او تقدیم مىکنند.
این نکته، هر چند که با صراحت به امام معصوم نسبت داده نشده؛ لیکن جمعبندى مضمون همه روایاتى است که در این زمینه آورده شده است.
به این روایات دقت کنید:
امام جواد علیهالسلام: إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیهالسلام قالَ لاِبنِ عَبّاسٍ: إنَّ لَیلَةَ القَدرِ فی کُلِّ سَنَةٍ، وإنَّهُ یَنزِلُ فی تِلکَ اللَّیلَةِ أمرُ السَّنَةِ، ولِذلِکَ الأَمرِ وُلاةٌ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله. فَقالَ ابنُ عَبَّاسٍ: مَن هُم؟ قالَ علیهالسلام: أنَا وأحَدَ عَشَرَ مِن صُلبی أئِمَّةٌ مُحَدَّثونَ؛17
امیر مؤمنان علیهالسلام به ابن عبّاس فرمود: شب قدر، در هر سال هست. در آن شب، برنامه سال، فرود مىآید و پس از پیامبر خدا، آن برنامه را عهدهدارانى است. ابن عبّاس گفت: آنان کیاناند؟ امیر مؤمنان علیهالسلام فرمود: من و یازده نفر از نسل من، پیشوایانى مُحدَّث [که از عالم غیب با آنان سخن گفته مىشود].
امام باقر علیهالسلام: لاتَخفى عَلَینا لَیلَةُ القَدرِ، إنَّ المَلائِکَةَ یَطوفونَ بِنا فیها؛18
شب قدر بر ما پوشیده نمىمانَد. فرشتگان در آن شب، گِرد ما مىچرخند.
پس مىتوان گفت: از ویژگىهاى شب قدر، اختصاص داشتن آن به امام مهدى ـ عجّل اللّه فرجه ـ است.
از این رو، توسّل به آن امام در این شب خاص، نقش مؤثّرى در گشایش کارهاى انسان و گشودن آفاق در پیش او دارد و مىتواند سرنوشت او را در جهتى که دستآوردهاى بیشترى را در سال آینده نصیب او سازد، تنظیم کند.
د ـ بهتر از هزار ماه!
به تصریح قرآن کریم، «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ شب قدر، بهتر از هزار ماه است»، و این نشانگر استثنایى بودن این برهه خاصّ زمانى و برکاتى است که در بر دارد، به نحوى که کار شایسته در آن، با کار شایسته در عمرى طولانى (بیش از هشتاد سال) برابر است. از این رو، در تفسیر این آیه آمده است:العَمَلُ الصّالِحُ فیها مِنَ الصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وأنواعِ الخَیرِ، خَیرٌ مِنَ العَمَلِ فى ألفِ شَهرٍ لَیسَ فیها لَیلَةُ القَدرِ؛19
کار شایسته در آن شب (از قبیل: نماز، زکات و انواع نیکىها) بهتر از عمل در هزار ماهى است که شب قدر نداشته باشد.
این برکات گسترده و سرشار شب قدر، تفسیرکننده تأکید و تشویق پیامبر صلىاللهعلیهوآله و امامان است که مسلمانان را بر بهره بردن از لحظه لحظه شب قدر فرا خواندهاند.
سیره معصومین علیهمالسلام در چنین شبهایی خود گویای اهمیت موضوع است. به گوشههایی از سیره این بزرگان توجه کنید:
الف. نهی پیامبر صلىاللهعلیهوآله از خوابیدن در شب بیست و سوم
امام باقر علیهالسلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله نَهى أن یُغفَلَ عَن لَیلَةِ إحدى وعِشرینَ، وعَن لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ، ونَهى أن یَنامَ أحَدٌ تِلکَ اللَّیلَةَ؛20
پیامبر خدا نهى کرد که از شب بیست و یکم و شب بیست و سوم، غفلت شود و نهى کرد که کسى در آن شب بخوابد.
ابو نعیم در کتاب الصیام و القیام، با سند خویش نقل کرده است که: أنَّ النَّبِیَّ صلىاللهعلیهوآله کانَ یَرُشَّ عَلى أهلِهِ الماءَ لَیلَةَ ثَلاثٍ وعِشرینَ، یَعنی مِن شَهرِ رَمَضانَ؛21
پیامبر صلىاللهعلیهوآله شب بیست و سوم ماه رمضان، بر [ صورت] خانوادهاش، آب مىپاشید.
ب. اهتمام حضرت زهرا علیهاالسلام بر بیدار نگهداشتن اهل خانه در شب قدر
دعائم الإسلام: کانَت فاطِمَةُ علیهاالسلام لا تَدَعُ أحَداً مِن أهلِها یَنامُ تِلکَ اللَّیلَةَ [اللَّیلَةَ الثّالِثَةَ وَالعِشرینَ] وتُداویهِم بِقِلَّةِ الطَّعامِ، وتَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ، وتَقولُ: مَحرومٌ مَن حُرِمَ خَیرَها؛22
فاطمه علیهاالسلام نمىگذاشت که کسى از خانوادهاش در آن شب (شب بیست و سوم) بخوابد و [ خواب] آنان را با کم خوردن درمان مىکرد و از روز براى آن شب، آماده مىشد و مىفرمود: محروم، کسى است که از خیر آن بىبهره بماند.
ج. شبزندهداری امام صادق علیهالسلام با حالت مریضی سخت
الأمالى به نقل از یحیى بن علاء: کانَ أبو عَبدِاللّهِ علیهالسلام مَریضا دَنِفا فَأَمَرَ، فَاُخرِجَ إلى مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله، فَکانَ فیهِ حَتّى أصبَحَ لَیلَةَ ثَلاثٍ وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ؛23
امام صادق علیهالسلام سخت بیمار بود. دستور داد او را به مسجد پیامبر خدا بردند. آن جا بود، تا صبح شبِ بیست و سوم ماه رمضان.
آرى! کسى که از نعمت ایمان به قرآن برخوردار است و مىداند که عمل در یک شب، از نظر برکات، برابر با حیات جاوید او و بهرهمندى در طول حیات ابدى است، نمىتواند این فرصت گرانبها و موهبت بىنظیر را رایگان از دست بدهد.
سوم. تداوم شب قدر
بررسى آیات سوره قدر و تأمّل در روایات دینى، نشان مىدهند که شب قدر، ویژه زمان نزول قرآن و دوران پیامبر صلىاللهعلیهوآله نیست؛ بلکه همیشگى است و از آغاز آفرینش انسان بوده و تا پایان جهان و وجود انسان در آن نیز تداوم خواهد داشت؛ به چند دلیل:
یکم. شب قدر، ظرف نزول قرآن است و ظرف باید پیش از مظروف وجود داشته باشد.
دوم. در سوره قدر، فعل مضارع «تَنَزَّلُ (فرود مىآیند)» به کار رفته و بر استمرار، دلالت مىکند. نیز جمله اسمیه:« سَلَـمٌ هِىَ حَتَّى مَطْـلَعِ الْفَجْرِ؛ آن شب تا دمیدن سپیده، ایمن است»، مفهوم تداوم دارد.
سوم. قرآن کریم بارها تأکید کرده که سنّت الهى در تدبیر جهان، تغییرناپذیر است.24 از این رو، این سنّت الهى که مربوط به تدبیر امور انسانها و سرنوشت آنان است، همه امّتها و اقوام گذشته و حال و آینده را در بر مىگیرد.
چهارم. روایات فراوان (شاید در حدّ تواتر)، تداوم شب قدر را پس از پیامبر خدا مىرسانند. شمارى از این روایات، استمرار این شب را از آغاز خلقت و همراه انسان تا پایان عمر جهان، تأیید مىکنند.
امام باقر علیهالسلام: لَقَد خَلَقَ اللّهُ جَلَّ ذِکرُهُ لَیلَةَ القَدرِ أَوَّلَ ما خَلَقَ الدُّنیا، وَلَقَد خَلَقَ فیها أَوَّلَ نَبِیٍّ یَکونُ، وَأَوَّلَ وَصِیٍّ یَکونُ، وَلَقَد قَضى أَن یَکونَ فی کُلِّ سَنَةٍ لَیلَةً یَهبِطُ فیها بِتَفسیرِ الاُمورِ إلى مِثلِها مِنَ السَّنَةِ المُقبِلَةِ؛25
خداوند ـ که یادش بزرگ باد ـ نخستین دورانى که دنیا را آفرید، شب قدر را هم آفرید. نیز در آن شب، اوّلین پیامبر و اوّلین جانشین پیامبر را آفرید و مقدّر کرد که در هر سال، شبى باشد که در آن شب، تفسیر کارها را تا سال آینده فرود آورد.
المستدرک به نقل از ابوذر: قُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ، تَکُونُ [لَیلَةُ القَدرِ] مَعَ الأنبِیاءِ ما کانوا فَإذا قُبِضَ الأنبِیاءُ رُفِعَت أم هِیَ إلى یَومِ القیامَةِ؟ قالَ: بَل هِیَ إلى یَومِ القیامَةِ؛26
گفتم: اى پیامبر خدا! تا پیامبران هستند، شب قدر با آنان است. وقتى پیامبران مىمیرند، آیا شب قدر برداشته مىشود، یا تا روز قیامت هست؟ حضرت فرمودند: آن شب، تا روز قیامت هست.
پس، آنچه در تفسیر الدرّ المنثور، از پیامبر صلىاللهعلیهوآله روایت شده که: «خداوند، شب قدر را به امّت من بخشید و آن را به پیشینیان عطا نکرده بود»، علاوه بر ضعف سند، در برابر قرائن و دلایل گذشته، قابل اعتماد نیست.
چهارم. تعیین شب قدر
قرآن کریم، از یک سو، نزول قرآن را در ماه رمضان مىداند:
«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ؛ ماه رمضان، ماهى که قرآن در آن نازل شده است»
و از سویى با صراحت، نزول آن را در شب قدر مىداند:
«إِنَّـآ أَنزَلْنَـهُ فِى لَیْلَةِ الْقَدْرِ؛ آن را در شب قدر نازل کردیم».
مقتضاى جمع میان این دو آیه، آن است که شب قدر، حتما در ماه رمضان باشد.
این، در حالى است که در روایات اهل سنّت، در بیان این که شب قدر، کدام شب از شبهاى ماه رمضان است، اختلافات فراوانى است، به گونهاى که جمع میان آنها ممکن نیست.27
روایاتى که از اهل بیت علیهمالسلام در تعیین شب قدر نقل شده، به پنج دسته قابل تقسیماند:
دسته اوّل. روایاتى که شب قدر را در دهه آخر ماه رمضان تعیین مىکنند.
امام على علیهالسلام: سُئِلَ رَسولُ اللّه صلىاللهعلیهوآله عَن لَیلَةِ القَدرِ، فَقالَ: اِلتَمِسوها فی العَشرِ الأواخِرِ مِن شَهرِ رَمَضانَ؛28
از پیامبر خدا درباره شب قدر پرسیدند. فرمود: آن را در دهه آخر ماه رمضان بجویید.
دسته دوم. روایاتى که مىگویند: شب قدر را در یکى از سه شبِ: نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم بجویید.
حَسّان بن ابى على: از امام صادق علیهالسلام درباره شب قدر پرسیدم، فرمود: اُطلُبها فی تِسعَ عَشرَةَ، وإحدى وعِشرینَ، وثَلاثٍ وعِشرینَ؛29
آن را در [ شب: ] نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم بجوى.
دسته سوم. روایاتى که مىگویند: شب قدر، در یکى از دو شبِ بیست و یکم و بیست و سوم است.
حسّان بن مهران: از امام صادق علیهالسلام درباره شب قدر پرسیدم، فرمود: اِلتَمِسها فی لَیلَةِ إحدى وعِشرینَ، أو لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ؛30
آن را در شب بیست و یکم یا شب بیست و سوم بجوى.
دسته چهارم. روایاتى که شب بیست و سوم را به طور معیّن، شب قدر مىدانند.
پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله: لَیلَةُ القَدرِ لَیلَةُ ثَلاثٍ وعِشرینَ؛31
شب قدر، شب بیست و سوم است.
دسته پنجم. روایاتى که دلالت مىکنند بر این که شبهاى: نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم، هر کدام به گونهاى در تعیین سرنوشت انسانها و امور آنان نقش دارد؛ ولى نقش اساسى و نهایى، مربوط به شب بیست و سوم است.
امام صادق علیهالسلام: التَّقدیرُ فی لَیلَةِ تِسعَ عَشرَةَ، والإبرامُ فی لَیلَةِ إحدى وعِشرینَ، وَالإِمضاءُ فی لَیلَةِ ثَلاثٍ وعِشرینَ؛32
سرنوشت (مُقَدَّر شدن)، در شب نوزدهم است و محکم ساختن، در شب بیست و یکم و امضا (حتمىسازى)، در شب بیست و سوم.
جمعبندیتأمّل در این پنج دسته از روایات، نشان مىدهد که نه تنها میان آنها تعارضى نیست، بلکه مؤیّد یکدیگرند.
توضیح، این که: از دید روایات اهل بیت علیهمالسلام و شمار قابل توجّهى از روایات اهل سنّت، شب قدر، شب بیست وسوم است. از این رو، ابن بابویِه صدوق (م 381 ق) مىفرماید:
اتّفق مشایخنا رضی الله عنهم [فی لیلة القدر] على أنّها اللیلة الثالثة والعشرون من شهر رمضان؛33
بزرگان ما درباره شب قدر، همه یکسخناند که: شب بیست و سوم ماه رمضان است.
روایات دسته اوّل، دوم و سوم که براى درک فضیلت شب قدر، به احیا و کارهاى خوب در دهه آخر ماه رمضان توصیه دارند، همچنین روایاتى که به اِحیاى شبهاى: نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم سفارش دارند، همگى به دو نکته بر مىگردند:
نخست. مسلمانان از شبزندهدارى شبهاى ماه رمضان، بیشترین بهره را از عطایا و دستاوردهاى آن داشته باشند. از این رو، در روایتى که رازِ پوشیده بودن شب قدر را میان شبها بیان مىکند، آمده است:
إنَّ اللّهَ إنَّما یَستُرُها عَنکم نَظَرا لَکم؛34
خداوند، آن را از شما پنهان داشته تا عنایت بیشترى به شما کند.
دوم. گرچه شب قدر شب بیست و سوم است، امّا به آن معنا نیست که آن دو شب، دیگر هیچ نقشى نداشته و در تقدیر امور و سرنوشت انسان، بىاثر باشند.
پنجم. شب قدر در مناطق مختلف
یکى از مسائل مهم درباره شب قدر، این است که: آیا شب قدر در مناطق مختلف، یکى است یا متفاوت است؟ بررسى این موضوع، به چند نظریّه مىانجامد که به آنها اشاره مىشود:
1. نظریّه منسوب به مشهور فقهاى شیعه که معتقدند آغاز ماههاى قمرى در همه شهرها، یکسان نیست؛ بلکه اتّحاد اُفق35 شرط ثبوت هلال است.
بنا بر این نظریّه، شب قدر، در همه مناطق و شهرها یکى نخواهد بود.
2. شمارى از محقّقان36 بر این عقیدهاند که آغاز ماههاى قمرى، در همه مناطق، یکى است و اگر در یک منطقه، هلال ماه رمضان دیده شود، در مناطق دیگر هم ماه رمضان آغاز مىشود.37
بر اساس این نظریّه، شب قدر در همه مناطق، یک شب معیّن خواهد بود.
3. شب قدر، عبارت است از: یک دوره کامل شب در همه کره زمین. پس فرقى نیست که آغاز ماههاى قمرى در همه مناطق و سرزمینها، یکى باشد یا مختلف.
توضیح، آن که: «شب، همان سایه نیمکره زمین است که بر نیمکره دیگر مىافتد و مىدانیم این سایه، همراه با گردش زمین در حرکت است و یک دوره کامل آن، در بیست و چهار ساعت انجام مىشود.
بنا بر این، ممکن است شب قدر، یک دوره کامل شب به دور زمین باشد؛ به این معنا که مدّت بیست و چهار ساعت تاریکى (که تمام نقاط زمین را زیر پوشش خود قرار مىدهد) شب قدر است که آغاز آن از یک نقطه شروع مىشود و در نقطهاى دیگر پایان مىگیرد».38
بر این اساس، جدا کردن حکم شب قدر از حکم روز اوّل ماه، درست نیست، که اگر استدلال نظریّه سوم را بپذیریم و شب قدر را یک «بیست و چهار ساعت» بدانیم، با همین محاسبه مىتوان نسبت به روز اوّل ماه نیز برخورد کرد و آن را در همه مناطق و سرزمینها یکى شمرد، بخصوص که اطلاق روایات هم مؤیّد این مىشود. در نتیجه، این نظریّه با نظریّه دوم یکى مىشود.
بارى! به نظر ما، نظریّه دوم، به ظواهر قرآن و احادیث و به مقتضاى عقل و اعتبار، نزدیکتر است. و افزون بر همه استدلالهایى که براى تعیّن و وحدت لیلة القدر شده، مىتوان گفت که اهمّیت فوق العاده این شب بزرگ، اقتضا مىکرد که اهل بیت علیهمالسلام ـ بخصوص هنگامى که در اثر فتوحات بزرگ، اسلام تا اقصى ممالک جهان پیشرفت کرده بود ـ متعدّد بودن شب قدر را تذکّر دهند.
لیکن با این حال، با عنایت به نظریه مشهور، رعایت احتیاط، بىتردید، موجب بهرهگیرى بیشتر از برکات ماه رمضان خواهد شد.
و خوشا آنان که از این نعمت برخوردارند که براى شناخت و تعیین شب قدر، نیازى به این گونه حرفها ندارند و با چشم دل، حقایق شب قدر و فرود فرشتگان و «روح» را مىبینند و از برکات آن به بهترین شکل، بهرههاى سرشار مىبرند. نعمتى که اینان از آن برخوردارند، تنها شناخت شب قدر نیست؛ بلکه در تعیین اوّل ماه نیز چنیناند و نیازى به استهلال و گواهىِ شاهدان و بهرهگیرى از ابزار علمى و نجومى ندارند.
عارف بزرگوار و فقیه وارسته، سیّد ابن طاووس رحمهالله، این حالت را چنین توصیف مىکند:
بدان که وقتى خداوند بخواهد مراد خود را به بندگانش بفهماند، راه، آن منحصر به ادراک عقلى یا نگاه شرعى نیست؛ چرا که خداوند، قدرت ذاتى دارد و مىتواند هر چه را هر وقت اراده کند، به بندگانش بشناساند.
من، کسى را به یقین مىشناسم که اوّل ماهها را مىداند، بىآن که به هلال بنگرد، یاشاهدانْ پیش او گواهى دهند، یا به روایاتى که گذشت عمل کند، یا به سخن منجّم یا به استخاره یا به گفته اهل عدد و یا به خواب تکیه کند؛ بلکه او بر اساس فضل پروردگار جهان ـ که به او فروغ خرد بخشیده است، بى آن که خواسته باشد؛ و علم به بدیهیّات را به او عطا کرده، بى آن که آن را طلبیده باشد ـ مىداند؛ لیکن تنها خودِ او مکلّف به آن یقینى است که به نحو معیّن به آن رسیده است.39
به نظر مىرسد که در متن یاد شده، اشاره سیّد ابن طاووس به خودش باشد و براى پرهیز از خودستایى، به آن تصریح نکرده است.
ششم. بهترین اعمال در شب قدر
محدّث بزرگوار، ابن بابویه رحمهالله در مجلس 93 از کتاب الأمالى، پس از بیان نوافل شبهاى ماه رمضان و صد رکعت نماز براى هر یک از شبهاى بیست و یکم و بیست و سوم، مىگوید: ومن أحیا هاتین اللیلتین بمذاکرة العلم فهو أفضل؛40
هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است.
به نظر مىرسد که این مطلب، برگرفته از سخن پیامبر خدا به ابوذر است که در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصیل، بیان، و در پایان آن فرموده است:
یا أبا ذَرٍّ الجُلوسُ ساعَةً عِندَ مُذاکرَةِ العِلمِ خَیرٌ لَک مِن عِبادَةِ سَنَةٍ صِیامِ نَهارِها وَقِیامِ لَیلِها؛41
اى ابو ذر! یک ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یک سال که روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى، بهتر است.
افزون بر این حدیث، منابع حدیثى، روایات بىشمارى از اهل بیت علیهمالسلام را نقل کردهاند که مىرساند آموختن دانش، به مراتب، برتر از عبادت است؛42 لیکن براى روشنتر شدن این موضوع، توجّه به چند مطلب ضرورى است:
الف ـ کدام علم و کدام عبادت؟
از دیدگاه فقهى، «آموختن علم»، احکام پنجگانه را دارد و بررسى متن احادیث فراوانى که علم را برتر از عبادت مىدانند، به روشنى مىرساند که مقصود، برترى آموختن واجب یا مستحب بر عبادات مستحب است.
ب ـ نقش عبادت در پیدایش نور علم
از نگاه متون اسلامى، عبادات، نقشى بنیادى در پیدایش و تداوم فروغ علم دارند. از این رو، هدف احادیثى که علم را برتر از عبادت مىدانند، تضعیف یا انکار نقش سازنده عبادت در کنار علم نیست؛ بلکه تأکید بر همراه ساختن عبادت با علم و برحذر داشتن از عبادتِ ناآگاهانه است که نه تنها بىارزش، بلکه خطرآفرین است.
ج ـ سیره اهل بیت علیهمالسلام
بررسى و تأمّل در سیره عملى اهل بیت علیهمالسلام درباره شب قدر و عنایت ویژه آنان به عبادت و ذکر در شبهاى: نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم، و توجّه به رهنمودها و سفارشهایى که به بهرهگیرى بیشتر از این شبها داشتهاند، همگى به روشنى نشان مىدهند که این شبها، جز در موارد استثنایى، باید صرف عبادت و ذکر و نیایش و اُنس با خداى سبحانشوند.
البتّه این، بدان معنا نیست که نتوان بخشى از شب قدر را به تألیف43 یا بیان معارف و علومى پرداخت که سطح آگاهى و معرفت مردم را بالا مىبرد؛ بلکه مقصود، هشدار دادن به این نکته است که به بهانه و به استناد روایاتى که علم را بر عبادات ترجیح مىدهند، نباید در شب قدر، از برکات اُنس با خداوند و بهره بردن از تضرّع در پیشگاه او، غافل شد.
منبع: کتاب «ماه خدا ج2»، مولف: محمد محمدی ری شهری،
همکار: رسول افقی، مترجم: جواد محدثی،
تحقیق: مرکز تحقیقات دارالحدیث
پاورقی
1. بحار الأنوار: 40 / 54 / 89.
2. ر. ک: الکافى: 4 / 66 / 1.
3. ر. ک: ماه خدا ج2، ص 795 و ص 797.
4. المراقبات: 137.
5. بصائر الدرجات: 223 / 14، تأویل الآیات الظاهرة: 2 / 827 / 16، بحارالأنوار: 97 / 20 / 45.
6. ثواب الأعمال: 92 / 11، الکافی: 4 / 157 / 6، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2 / 158 / 2024 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: 97 / 19 / 41.
7. المنافقون: 11.
8. المرقوم: المکتوب (مجمع البحرین: 2 / 725).
9. تفسیر القمّی: 2 / 371 عن أبی بصیر، بحار الأنوار: 97 / 13 / 21.
10. ثواب الأعمال: 92 / 11، الکافی: 4 / 157 / 6، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2 / 158 / 2024 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: 97 / 19 / 41.
11. همان.
12. ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 747، ح 620 و ص 753، ح 629.
13. ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 747، ح 619 و ص 753، ح 628.
14. الکافی: 4 / 160 / 11، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2 / 156 / 2021، الخصال: 519 / 7 کلّها عن رفاعة، الإقبال: 1 / 33، روضة الواعظین: 381، بحار الأنوار: 97 / 16 / 31.
15. تهذیب الأحکام: 4 / 332 / 1042 عن رفاعة، وانظر علل الشرایع: 270 / 7 و عیون أخبار الرضا علیهالسلام: 2 / 116 / 1.
16. تفسیر القمّی: 2 / 431، بحارالأنوار: 97 / 14 / 23..
17. الکافی: 1 / 532 / 11 و ص 247 / 2، الإرشاد: 2 / 346، الغیبة للطوسی: 142 / 106، الخصال: 479 / 47، کمال الدین، 304 / 19، إعلام الورى: 2 / 172، کفایة الأثر: 221 کلّها عن الحسن بن العبّاس، بحارالأنوار: 97 / 15 / 25.
18. تفسیر القمّی: 2 / 290، عن أبی المهاجر، بصائر الدرجات: 221 / 5 عن أبی الهذیل، بحار الأنوار: 97 / 13 / 19.
19. ثواب الأعمال: 92 / 11، الکافی: 4 / 157 / 6، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2 / 158 / 2024 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: 97 / 19 / 41.
20. دعائم الإسلام: 1 / 281، بحار الأنوار: 97 / 9 / 12.
21. الإقبال: 1 / 375، بحارالأنوار: 98 / 160 / 5؛ المصنّف لابن أبی شیبة: 2 / 397 / 29، المصنّف لعبد الرزّاق: 4 / 249 / 7686 وفیهما «إنّ ابن عبّاس کان یرشّ...».
22. دعائم الإسلام: 1 / 282، بحارالأنوار: 97 / 10 / 12.
23. الأمالی للطوسی: 676 / 1428، بحار الأنوار: 97 / 4 / 4.
24. از جمله در: فاطر، آیه 43؛ اسراء، آیه 77؛ احزاب، آیه 38 و 62؛ فتح، آیه 23.
25. الکافی: 1 / 250 / 7، تأویل الآیات الظاهرة: 2 / 825 / 14، بحار الأنوار: 25 / 73 / 63.
26. المستدرک على الصحیحین: 1 / 603 / 1596 وج 2 / 578 / 3960، صحیح ابن خزیمة: 3 / 321 / 2170.
27. ر. ک: الدرّ المنثور: 8 / 571 ـ 583.
28. دعائم الاسلام: 1 / 282، بحار الأنوار: 97 / 10 و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 775.
29. مجمع البیان: 10 / 787؛ کنز العمّال: 8 / 539 / 24057 و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 777.
30. الکافی: 4 / 156 / 1، الخصال: 519 / 8، الإقبال: 1 / 356، بحار الأنوار: 97 / 16 / 32 و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 779.
31. الإقبال: 1 / 375 عن ضمرة الأنصاری عن أبیه، بحار الأنوار: 98 / 160 / 4 و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 783.
32. الکافی: 4 / 159 / 9، الإقبال: 1 / 150 کلاهما عن زرارة و ر. ک: ماه خدا، ج2، ص 789.
33. الخصال: 519 / 7، بحار الأنوار: 97 / 16 / 31.
34. شرح نهج البلاغة: 20 / 154؛ بحار الأنوار: 97 / 5 / 6.
35. مگر در مواردى که هلال با رؤیت قطعى، ثابت مىشود.
36. اگر اُفق مختلف باشد و هلال در مناطق غربى دیده شود، آیا براى مناطق شرقى کفایت مىکند (مثل: سوریه نسبت به عراق)، یا نه؟ مشهور، دومى (عدم کفایت) است؛ چون معتقد به اتّحاد اُفقاند. بعضى از محقّقان نیز بر اوّلى (کفایت) معتقدند و ثبوت ماه در یک جا را براى همه جا کافى مىدانند، از جمله: علاّمه در المنتهى و مؤلّفِ الوافى و الحدائق و المستند و مرحوم خوانسارى و دیگران. صاحب جواهر نیز به این نظر متمایل است. شهید نیز در الدروس، آن را محتمل دانسته است (مستند العروة الوثقى، کتاب الصوم: 2 / 116).
37. آیهاللّه خویى رحمهالله براى اثبات این نظریّه، علاوه بر تمسّک به اطلاق روایات، به یک مسئله نجومى نیز استدلال کرده، مىگوید:
«ماه، خودش جِرمى تاریک است و به سبب رویارویى با خورشید، از آن نور مىگیرد. پیوسته، نیمى از ماه، روشن و نیم دیگرش تاریک است، جز آن که آن نیمه روشن همیشه براى ما دیدنى نیست؛ بلکه به خاطر اختلاف در گردش ماه، کم و زیاد دیده مىشود.
در شب چهاردهم از هر ماه (، بلکه در شب پانزدهم، اگر ماه سى روز باشد)، به فاصله کمى از غروب خورشید، وقتى ماه از افق مشرق طلوع مىکند، همه نیمه رو به مغربِ آن روشن است؛ چرا که با خورشید روبهروست، همچنان که نیمه رو به شرقِ آن، تاریک است.
سپس این نور در شبهاى بعد، سیر نزولى مىیابد و بر اساس خطّ سیر ماه، کم کم از وسعت آن کاسته مىشود، تا آن که در اواخر ماه به سمت مغرب مىرسد و دیگر، نیمه روشن آن به رو به خورشید است و همه نیمه تاریک آن، رو به ماست. این، همان است که از آن به «تحتالشعاع» و «محاق» تعبیر مىشود که هیچ جزئى از آن دیده نمىشود؛ چرا که نیمه روشن آن، نه تمامش (مثل شب چهاردهم) و نه بخشى از آن (مثل شبهاى پیش یا بعد از شب چهاردهم)، رو به ما نیست.
سپس کم کم از محاق در مىآید و بخشى از آن از سمت مشرق آشکار مىشود و به صورت هلال باریک دیده مىشود. این، معناى پیدایش و تولّد هلال است. پس، هر گاه از آن اندکى هم دیده شود، نشانگر این است که ماه قبلى پایان یافته و آغازى براى ماه جدید است.
بنا بر این، پیدایش هلال، یعنى: بیرون آمدن آن از تحتالشعاع، به اندازهاى که اجمالاً دیده شود. این مسئلهاى واقعى و یکسان است و در شهرى با شهر دیگر تفاوت ندارد، و نه منطقهاى با منطقه دیگر؛ چون همان گونه که روشن شد، نسبتى میان ماه و خورشید است، نه ماه و زمین. پس اختلاف سرزمینها تأثیرى در پیدایش این پدیده طبیعى در فضا ندارد.
بدین ترتیب، پیدایش هلال ماه، آغاز ماه قمرى براى همه مناطق زمین است، با همه اختلافى که در مشرق و مغرب دارند، هر چند در بعضى مناطق به سبب مانع بیرونى (مثل: نور خورشید یا حایل شدن کوهها و شبیه آن) هلال دیده نشود.
البتّه این، در مورد مناطقى که محلّ دیدن آنها در شب، مشترک یا نزدیک به هم است، پذیرفتنى است، به نحوى که یک شب براى هر دو منطقه، شب باشد، هر چند براى یک جا اوّلِ شب و براى جاى دیگر پایانِ شب باشد که این مسئله بر یک نیمکره زمین منطبق مىشود، نه بر نیمکره دیگر که خورشید در هنگام غروب نزد ما در حال تابیدن بر آن است و روشن است که آن هنگام نزد آنان، روز است و بىمعناست که نسبت به آنان هم حکم شود که شب اوّل ماه است.
شاید آیه شریف:« رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ» (الرحمن، آیه 17) به این نکته اشاره مىکند؛ چون زمین به لحاظ رو به خورشید بودن یا نبودن، دو نیم دارد و هر نیمه مشرقى دارد و مغربى. هر گاه خورشید بر نیمى مىتابد، از نیم دیگر غروب مىکند و به عکس. از این رو، زمین دو مشرق دارد و دو مغرب. شاهد بر این، آیه شریف:«یَــلَیْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ؛ کاش میان من و تو فاصله میان دو مشرق بود!» (زخرف، آیه 38) که مىرساند این، بیشترین و طولانىترین فاصله میان دو نقطه زمین است، یکى مشرق این نیمه و دیگرى مشرق آن نیمه.
بنا بر این، اگر در یکى از دو نیمکره، ماه قابل دیدن باشد، حکم مىشود که آن شب، نسبت به ساکنان این نیمه ـ که در شب بودنِ آن براى آنان، مشترکاندـ اوّل ماه است، هر چند در آغاز و پایان شب، اختلاف داشته باشند...» تا آن جا که مىگوید: «مقتضاى این روایات که با واقعیّت هم منطبق است، آن است که مدار حُکم، بر اتّحاد اُفق نیست و هیچ مقتضىاى وجود ندارد که روایات را بر این حمل کنیم؛ چون هیچ وجهى براى این تقیید نگفتهاند، مگر مقایسه وضع هلال به اوقات نمازها، که ضعف آن را شناختى و قیاسى معالفارق است و توضیح بیشتر نمىخواهد.
از سوى دیگر، آنچه در دعاى نماز عید آمده، این مطلب را تأیید مىکند، آن جا که امام علیهالسلام مىفرماید:تو را به حقّ این روز مىخوانم، روزى که آن را براى مسلمانان عید قرار دادهاى}، که به روشنى از آن فهمیده مىشود که یک روز مشخّص که با کلمه این} به آن اشاره شده است، عید همه مسلمانانى است که در اطراف کره زمین (با وجود اختلاف در اُفقها) پراکندهاند، نه آن که مخصوص شهرى باشد، نه شهر دیگر.
آیه مربوط به شب قدر نیز که مىگوید: بهتر از هزار شب است و هر کار حکمتآمیزى، در آن فیصله مىیابد، همین گونه است و آیه در این، ظهور دارد که: آن، یک شب معیّن براى همه مردم و همه جهانیان است، با احکام خاص، نه این که هر منطقه و سرزمینى، شبى مخصوص داشته باشد، جدا از سرزمین دیگر» (مستند العروة الوثقى، کتاب الصوم: 2 / 118 ـ 122).
38. تفسیر نمونه: 27 / 192.
39. الإقبال: 1 / 61.
40. الأمالى، صدوق: 747.
41. جامع الأخبار: 109 / 195، بحار الأنوار: 1 / 203 / 21.
42. ر. ک: العلم و الحکمة فى الکتاب و السنّة: 1 / 309.
43. شمارى از بزرگان علما، تألیفهاى معروف خود را در شب قدر به پایان بردهاند، همچون شیخ محمّد حسن، صاحب جواهر، که این کتاب عظیم را در شب بیست و سوم ماه رمضان تمام کرده است. نیز ملاّ هادى سبزوارى، در بیست و سوم رمضان سال 1261 ق، تألیف کتاب منظومه را به پایان رسانده است. همین نکته را درباره مفسّر برجسته قرآن، علاّمه طباطبایى نیز مىبینیم که تفسیر ارزشمند خویش المیزان را در بیست و سوم رمضان سال 1392 ق، تمام کرده است.