پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

جایگاه توسل در نگرش وهابیت

جایگاه توسل در نگرش وهابیت


در اصطلاح فقهی، توسل به معنای واسطه قرار دادن بین خود و خدا برای تقرب و نزدیکی به خداست. شیعه بر اساس آیات روشن قرآن مجید و احادیث ائمه‌ی اطهار و همچنین سنت پیامبر خاتم صلی‌الله علیه و آله و سلم به توسل معتقد است.

اما در دیگر سو سالیانی است که گروهی به نام وهابیت به وجود آمده است. آن‌ها خود را پیرو محمد بن عبدالوهاب می‌دانند. وهابیان به شدت مخالف توسل هستند. آن‌ها کسانی را که به مقربان الهی مثل پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله متوسل می‌شوند، مشرک می‌خوانند؛ غافل از آن که این اعتقاد، یکی از ریشه دارترین اعتقادات در میان شیعیان و بلکه تمام مسلمانان است.

 
 

وهابیت

این نوشته بر آن است که با ارائه‌ی اسناد مورد قبول وهابیان، موضوع توسل و علل منع آن را از منظر تاریخی مورد بررسی قرار دهد. در انتها، نظر پیشوایان اهل سنت در این بحث بررسی خواهد شد.

 

معنای توسل

توسل یعنی گرفتن وسیله برای نزدیک شدن به چیزی یا کسی.

اما در اصطلاح توسل، یعنی واسطه قرار دادن انبیاء، امامان و صالحان به پیشگاه خداوند .(قاموس قرآن، ج‌7، ص: 218، کتاب العین، ج‌7، ص: 298)

 

 فلسفه‌ی توسل

توسل وسیله و واسطه قرار دادن چیزی بین خود و مطلوب است. وسیله جویی خود دو قسم دارد:

نوع اول در امور مادی است. مثل آن که انسان برای رفع گرسنگی به غذا و برای رفع تشنگی به آب نیازمند است یا مثلاً برای درمان بیماری خود به پزشک مراجعه کنیم اما با این اعتقاد که این خداوند متعال است که بیماریمان را شفا می‌دهد.

نوع دوم توسل، در امور معنوی است. مثل آن که انسان در زندگی اجتماعی‌اش دوست دارد به چیزی و یا کسی محبت ورزد یا علاقه‌مند است دیگران او را دوست بدارند.

مهم‌ترین عاملی که سبب می‌شود که وهابیان از زیارت پیامبر اکرم و توسل به ایشان ممانعت کنند، ضعف منطق و برداشت نادرست از بعضی از واژه‌های قرآنی است

یا اینکه خداوند برای هدایت مردمان به سوی آن‌ها فرستاده‌اش را می‌فرستد تا مردم با مراجعه به او به سوی خدای یکتا هدایت شوند.

همان‌طور که در عالم ماده نمی‌توان پرسید چرا خداوند متعال زمین را به وسیله‌ی خورشید روشن نموده و خود بی‌واسطه چنین کاری نکرده است؟ در امور معنوی نیز نمی‌توان گفت: چرا خداوند بندگان را مستقیماً هدایت نفرموده است.

آن چنان که می‌توان مشاهده کرد در جهان هستی برای رسیدن به هر خواسته باید از وسایل مربوط به آن استفاده کرد. این اصل مشهود را اصل توسل می‌نامند. (در این بخش از کتاب توسل نوشته‌ی آقای ضیاء آبادی و سلفی گری نوشته‌ی آقای رضوانی استفاده شده است.)

متأسفانه وهابیان با برداشت نادرست از این واژه هر کس را که از فردی دیگر انتظار کاری فوق بشری داشته باشد، مشرک می‌دانند بدون توجه به این که ممکن است خداوند متعال این قدرت را به او عطا کرده باشد. مثلاً حضرت مسیح با اذن خداوند بیماران غیر قابل علاج را شفا می‌داد و مردگان را زنده می‌کرد. بدیهی است که نمی‌توان مراجعه کنندگان به مسیح را مشرک دانست و مسیح را تأیید کننده‌ی مشرکان!

انگیزه‌ی منع از توسل

مهم‌ترین عاملی که سبب می‌شود که وهابیان از زیارت پیامبر اکرم و توسل به ایشان ممانعت کنند، ضعف منطق و برداشت نادرست از بعضی از واژه‌های قرآنی است.

یکی از واژه‌هایی که وهّابیان در معنای آن گرفتار اشتباه و خطا شده‌اند واژه (شرک) است. شرک در لغت عرب به معنی شرکت در چیزی است و «شریک» همان همتا و هم طراز است و در فرهنگ دینی شرک را به معنی شریک قرار دادن برای خدا در حاکمیّت و ربوبیّت تفسیر کرده‌اند.

متأسفانه وهابیان با برداشت نادرست از این واژه هر کس را که از فردی دیگر انتظار کاری فوق بشری داشته باشد، مشرک می‌دانند بدون توجه به این که ممکن است خداوند متعال این قدرت را به او عطا کرده باشد. مثلاً حضرت مسیح با اذن خداوند بیماران غیر قابل علاج را شفا می‌داد و مردگان را زنده می‌کرد. بدیهی است که نمی‌توان مراجعه کنندگان به مسیح را مشرک دانست و 

 مسیح را تأیید کننده‌ی مشرکان!

وهابیت

 

آنان توسل به اولیای الهی و وسیله قرار دادن آن‌ها نزد خداوند متعال را جایز نمی‌دانند و سیره عموم مسلمانان را در این باره انکار می‌کنند.

گروه فتوای وهابیون در جواب سوالی از توسل پاسخ دادند:

«توسل به پیامبر (ص) و غیر او از انبیا و صالحان جایز نیست.همچنین توسل به مقام آن حضرت(ص) و غیر او حرام است زیرا این عمل بدعت است و از پیامبر (ص) و از صحابه درباره آن حکمی نرسیده است.»

 

نظریه ابن تیمیه در باره‌ی حرمت توسل و واکنش علمای معاصر و بعد او 

اگر کسی در کنار قبر پیامبر و یا صالحی بیاید و از او حاجت بخواهد و از او بخواهد او را شفا دهد یا دین او را ادا کند، این شرک روشن است. واجب است که او را به توبه وادار کنند و اگر توبه نکرد او را باید کشت.( زیارة القبور و الاستمداد بالمقبور ، ص156 و کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبد الوهاب - السید محسن الأمین - ص 228 – 229)

او هر گونه توسل به پیامبر و صالحان را نه تنها شرک می‌داند ، بلکه اگر کسی بر این عقیده باقی بماند و اصرار بورزد، از نظر ابن تیمیه، مشرک و محدور الدم است.

ابن حجر عسقلانی، از بزرگان اهل تسنن (متوفای 852 ) می‌نویسد:

بعضی از معاصرین ابن تیمیه او را به زندقه و الحاد و کفر نسبت داده‌اند . چون می‌گفت: پیامبر اکرم شایسته برای توسل نیست .( الدرر الکامنه ، ابن حجر ، ج1 ، ص155) این سخن ابن تیمیه در حقیقت ناقص شمردن مقام پیامبر و ممانعت از گرامی داشتن آن حضرت است.

 

نظریه محمد عبد الوهاب در رابطه با توسل و برخورد علمای معاصر او از اهل سنت:

محمد بن عبد الوهاب هم کاملاً از عقاید ابن تیمیه پیروی می‌کند. البته عبارت‌های او در رابطه با توسل، خیلی گسترده‌تر از ابن تیمیه است. عبارت‌های او در حرمت توسل و حلال شمردن خون مسلمان‌هایی که متوسل به پیامبر می‌شوند، چندین برابر عبارت‌های ابن تیمیه است.

او می‌گوید :اگر کسی به ملائکه ، پیامبران و اولیاء متوسل شود و از آن‌ها شفاعت بجوید و توسط آن‌ها بخواهد به خداوند نزدیک شود، خون و ماش مباح است.

این در حالی است که در کتاب‌های فقهی تمام مذاهب اهل سنت و حتی خود حنبلی‌ها مثل ابن قدامه مقدسی به صراحت ذکر شده است که توسل به پیامبر نه تنها جایز است بلکه بعد از مراسم حج وظیفه‌ی حجاج است که در کنار قبر نبی مکرم بایستند و به حضرت سلام دهند و متوسل شوند و پیغمبر را بین خود و خدا شفیع قرار دهند

همچنین می‌گوید :

اجماع تمام مذاهب براین است که اگر کسی بین خود و خداوند واسطه‌ای قرار دهد، کافر ، مرتد و مال و خونش حلال است.( الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة - أحمد زینی دحلان - ص 39)

او نه تنها صدها میلیون شیعه، بلکه تمام مسلمان‌ها را کافر و محدور الدم می‌داند؛ چون همه‌ی مسلمان‌ها توسل به پیامبر و صالحین را جایز می‌دانند.

این در حالی است که در کتاب‌های فقهی تمام مذاهب اهل سنت و حتی خود حنبلی‌ها مثل ابن قدامه مقدسی به صراحت ذکر شده است که توسل به پیامبر نه تنها جایز است بلکه بعد از مراسم حج وظیفه‌ی حجاج است که در کنار قبر نبی مکرم بایستند و به حضرت سلام دهند و متوسل شوند و پیغمبر را بین خود و خدا شفیع قرار دهند.

وهابیت با این کارشان به قتل بیش از یک میلیارد مسلمان فتوا می‌دهند.

 

بحث توسل،‌ بحث شیعه و وهابیت نیست !

توسل

بحث توسل،‌ بحث شیعه و وهابیت نیست ؛ بلکه بحث اسلام و وهابیت است. لذا اول کسی که در برابر محمد بن عبدالوهاب ایستاد و حرف او را کاملاً محکوم کرد، برادرش سلیمان بن عبد الوهاب بوده است. سلیمان بن عبد الوهاب چند مطلب مهم دارد که باید به آن توجه کرد.

زینی دحلان مفتی مکه‌ی مکرمه است. او متوفای 1306 ه ق از اهل تسنن متعصب بوده است و کسی هم ادعا نکرده است که او داعیه تشیع داشته است. حتی به گفته‌ی البانی او کتابی مستقل در بطلان مذهب شیعه نوشته است. زینی دحلان در کتاب الدرر السنیه، از قول سلیمان بن عبد الوهاب نقل می‌کند و می‌گوید:

محمد بن عبد الوهاب که ظهور کرد،‌ در هر خطبه‌ی جمعه که می‌خواند، می‌گفت: هر کس به پیامبر متوسل شود، کافر شده است. برادرش سلیمان یکی از کسانی بود که به شدت با برادرش اعتراض و سخنان او را انکار می‌کرد. روزی به برادرش محمد بن عبد الوهاب گفت: برادر ! ارکان اسلام چند تا است؟ گفت : پنج تا. گفت: نه تو شش تا قرارش داده‌ای و رکن ششم این است که هر کس وهابی نباشد و از تو تبعیت نکند ، کافر است.(الصواعق اللهیه فی الرد علی الوهابیة ، ص38)

چون طرف توسل ما اهل‌بیت علیهم‌السلام است و وهابیت ریشه اموی دارند، می‌خواهند ما به اهل‌بیت علیهم‌السلام توجه نداشته باشیم؛ لذا قبه و بارگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام را تخریب می‌کنند تا ارتباط ما با بزرگان دینی و هویت مکتبی قطع شود

شاهدی برای درستی توسل

وهابیت توسل جستن را شرک می‌داند، در حالی که شاهد بر درستی توسل، در سوره یوسف آمده است، که برادران یوسف گفتند:«یا ابانا استغفر لنا»؛ یعنی پدر، برایمان دعا کن! حضرت یعقوب علیه‌السلام فرمود: «سوف استغفر لکم»؛ یعنی صبر کنید؛ به زودی برایتان استغفار می‌کنم. یا آمده است: «مسلمانان اگر گناهی از شما صادر شد نزد پیامبر(ص) بیایید».

به عبارت دیگر، توسل، طریق با واسطه به سوی خداست. شایان ذکر است، چون طرف توسل ما اهل‌بیت علیهم‌السلام است و وهابیت ریشه اموی دارند، می‌خواهند ما به اهل‌بیت علیهم‌السلام توجه نداشته باشیم؛ لذا قبه و بارگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام را تخریب می‌کنند تا ارتباط ما با بزرگان دینی و هویت مکتبی قطع شود.

هم‌چنین درباره زیارت باید بگویم، در کتاب «شفاء السقام سبکی شافعی» نامه‌ای شدیداللحن به ابن‌تیمیه نوشته است و در آن زیارت را با ادله متقن تأیید نموده است، ولی وهابیت به واسطه افکار خشن و خشک خود، زیارت و تبرک را دوست ندارند، در حالی که در اعمال و رفتار خودشان در خصوص دوستان، حاکمان و پادشاهان ممالک خود، برخلاف عقایدشان عمل می‌کنند. 

گروه دین تبیان

فرآوری : زهرا اجلال


منابع :

سایت حوزه

وبلاگ سلفی گری

سایت پاسخ به اعتقادات

انحراف فرقه وهابیت در نگاه فرهیختگان اهل سنت

انحراف فرقه وهابیت در نگاه فرهیختگان اهل سنت 


بعضی از طرفداران وهابیت این‌گونه وانمود می‌کنند که وهابیت همان اهل سنت است و شیعیان برای اینکه اهل سنت را بکوبند بجای اینکه از کلمه اهل سنت استفاده کنند ، به آنان برچسب وهابیت می‌زنند . آنان این را در ذهن خود با عمل خود که از شیعه با عنوان " رافضی " یاد می‌کنند مقایسه کرده و خیال می‌کنند ، ماهم  در مقابل، یک چنین کلمه‌ای علیه اهل سنت ، اختراع کرده‌ایم .

 

 


 

وهابیت

در این نوشتار مختصری از برخی از کتاب‌هایی را که  اهل سنت علیه وهابیت نگاشته‌اند ، فهرست کنیم تا معلوم  شود که " وهابیت " یک فرقه‌ای نوظهور است و از اختراعات لفظی شیعیان برای کوبیدن اهل سنت نیست. ما به اهل سنت و عقایدشان در عین اینکه با آنان برای اثبات حقانیت اعتقادات خود بحث می‌کنیم ، احترام  می‌گذاریم و هرگز به اهل سنت  که با همان  عقاید سنی خودشان باقی مانده و تحت تأثیر وهابیت واقع نشده اند، این عنوان نامطلوب (وهابیت) را اطلاق نمی‌کنیم و به کار نمی‌بریم .

 

علمایی از اهل سنت که در رد فرقه گمراه و ضاله وهابیت کتاب نوشته‌اند و کتاب‌هایشان عبارتند :   

وهابیت غیر از اهل سنت است که علمای اهل سنت علیه آن کتاب نوشته‌اند و این کلمه اختراع نیست بلکه واقعیتی است حکایت کننده از یک فرقه گمراه که هیچ هدفی جز تکفیر مسلمانان و کشتار و جنایت ندارد

1- الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه : شیخ سلیمان بن عبدالوهاب(برادر محمد بن عبدالوهاب) .

2-  فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن عبدالوهاب : شیخ سلیمان بن عبدالوهاب.

3- الرد علی الوهابیه : شیخ ابراهیم بن عبدالقادر ریاحی تونسی  مالکی  .

4- رد علی  محمد بن عبدالوهاب : شیخ اسماعیل تمیمی مالکی تونسی  .

5- الاصول الاربعه فی تردید الوهابیه  : خواجه سر هندی حنفی

6- تحریض الاغبیاء علی الاستغاثه بالانبیاء والاولیاء : شیخ عبدالله بن عبداللطیف شافعی.

7- تهکم المقلدین بمن ادعی تجدید الدین : شیخ محمد بن عبدالرحمن  حنبلی .

8- اظهار العقوق ممن منع التوسل بالنبی  والولی  الصدوق :  شیخ مشرفی  مالکی جزائری.

9- البصائر لمنکری التوسل : شیخ حمد الله داجوی.

10-التوسل بالنبی و بالصالحین : ابوحامد بن مرزوق .

11-الرد علی الوهابیه : فقیه حنبلی عبدالمحسن الاشیقری.

این‌ها نمونه‌هایی از کتب اهل سنت است که علیه وهابیت نوشته‌اند و نخستین کسی که علیه بدعت‌های محمد بن عبدالوهاب کتاب نوشت ، شیخ  سلیمان برادرش بود که دو کتاب نوشته است . (کتاب الصواعق الالهیه را شما در تصویر مشاهده می‌کنید) . 

از این جا دانسته می‌شود که وهابیت غیر از اهل سنت است که علمای اهل سنت علیه آن کتاب نوشته‌اند و این کلمه اختراع نیست بلکه واقعیتی است حکایت کننده از یک فرقه گمراه که هیچ هدفی جز تکفیر مسلمانان و کشتار و جنایت  ندارد.

 

نظر علمای الازهر پیرامون انحراف فرقه وهابیت 

به نقل از پایگاه خبری التوافق، «احمد الطیب» شیخ الازهر گفت: مبارک برای راضی کردن رژیم صهیونیستی و ایجاد درگیری بین ملت‌های اسلامی و شیعه و سنی علمای مصر را به دادن فتوا مبنی بر تکفیر شیعیان ترغیب می‌کرد.

وی گفت :حسنی مبارک بارها از من خواسته بود تا فتوایی علیه شیعیان و حزب‌الله لبنان صادر کنم اما با وجود فشارها و اصرارها، این خواسته را رد کردم.

اختلافی میان شیعه و سنی وجود ندارد و تفاوت‌ها تنها به دیدگاه پیروان این مذاهب درباره مسئله امامت برمی‌گردد

الطیب با اشاره به فشارهای نیروهای امنیتی مبارک به او تاکید کرد: این فشارها در زمانی بود که من مفتی مصر بودم و وقتی شیخ الازهر شدم کم‌تر شد تا سقوط مبارک در انقلاب اخیر صورت گرفت.

وی ادامه داد: این فشارها تا تهدید غیرمستقیم ادامه داشت تا ما در عقاید شیعیان تشکیک کرده و آن‌ها را تکفیر کنیم اما من به اهداف سیاسی ورای این فشارها پی بردم و ما با تکفیر غیرم سلمانان مخالفیم، چگونه ممکن است مسلمان خودش را تکفیر کند؟!

احمد الطیب با اشاره به این که الازهر خانه مسلمانان بوده و درهای آن برای پذیرش همه گروه‌ها و مذاهب مختلف باز است، تأکید کرد: شیعیان جزو جدایی‌ناپذیر امت اسلام هستند و ما پشت سر آنان نماز می‌خوانیم و ادعاهایی مبنی بر وجود قرآنی غیر از کتاب خدا نزد شیعیان کذب محض است.

احمد الطیب یادآور شد: اختلافی میان شیعه و سنی وجود ندارد و تفاوت‌ها تنها به دیدگاه پیروان این مذاهب درباره مسئله امامت برمی‌گردد.

 

محکوم کردن تکفیر شیعیان توسط رهبر اخوان المسلمین

رهبراخوان المسلمین مصر با دعوت از همه مراجع شیعه و اهل تسنن به وحدت، به شدت تکفیر شیعیان از سوی برخی شخصیت‌های متحجر متعصب را محکوم کرد.

"عاکف" در پیام هفتگی‌اش با عنوان " شیعه و سنی بین برادران مسلمان و دسیسه‌های دشمنان " تاکید کرد : اسلام دینی است که پیروان خود اعم از شیعه و سنی را به ارتباط قوی و محکم فرا می‌خواند

"محمد مهدی عاکف" با محکوم کردن تکفیرشیعیان، علمای شیعه و اهل تسنن را به تلاش برای توقف خشونت‌های طایفه‌ای در عراق دعوت کرد.

رهبر اخوان المسلمین مصر همچنین هشدار داد که واشنگتن از اختلاف شیعه و سنی به عنوان مقدمه‌ای برای تهاجم و دشمن ستیزی علیه تهران استفاده می‌کند. 

شیعه

"عاکف" در پیام هفتگی‌اش با عنوان " شیعه و سنی بین برادران مسلمان و دسیسه‌های دشمنان " تاکید کرد : اسلام دینی است که پیروان خود اعم از شیعه و سنی را به ارتباط قوی و محکم فرا می‌خواند.

این مقام مذهبی اخوان المسلمین با اشاره به این مسئله خاطرنشان کرد: دسیسه‌های اشغالگران مسئول همه تفرقه‌هایی است که بین شیعیان و اهل تسنن در کشورهای اسلامی به وجود می‌آید و همین اشغالگران به دنبال راه‌های ایجاد تفرقه و به دنبال پررنگ کردن نقاط اختلاف هستند و همچنین درصدد هستند احساس نفرت را بین برادران دینی و ملی با شعار تفرقه بینداز و حکومت کن بر می‌انگیزند.

"عاکف " در ادامه گفت : این‌ها می‌توانند احساس برادری را بین مسلمانان شیعه و سنی احیا کنند و همچنین برای نجات اسلام و مسلمین از کشتار وحشیانه و نجات عراق از تقسیم و اشغالگری و نجات ایران از دشمن ستیزی و مسلمانان از سیاست صهیونیسم‌ها و آمریکایی‌ها و فلسطینیان از فراموشی علمای اهل تسنن می‌خواهم که تکفیر شیعیان را محکوم کنند و همه اهل تسنن را از ورود به این مسئله هشدار می‌دهم.

 

فرآوری : زهرا اجلال

گروه دین تبیان


منابع :

شیعه نیوز

خبرگزاری فارس

سایت حوزه

سایت اعتقادات

"محمد مهدی عاکف" در این پیام خود اظهار داشت : ای مسلمانان ، پیش از این علما و مراجع اهل تسنن از جمله شیخ حارث الضاری و مراجع شیعیان از جمله آیت الله علی سیستانی را دعوت کردم و امروز همه ائمه و مراجع از جمله در ایران و عراق را به (وحدت) دعوت می‌کنم.

چگونگی پیدایش وهابیت و دلیل خطرناک بودن آن

چگونگی پیدایش وهابیت و دلیل خطرناک بودن آن 

 

وهابی

 

برای شناخت وهابیت و آگاهی از خطرات آنها نسبت به دین اسلام، باید این مسلک انحرافی را از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار دارد.

 

پیدایش وهابیت‏

مسلک وهابیت، منسوب به محمد بن عبدالوهاب نجدی است و علّت این که آن را به خود شیخ محمد نسبت نداده‏اند، به این جهت است که مبادا پیروان این مذهب، نوعی شرکت در نام پیامبر را پیدا کنند.

محمد بن عبدالوهاب، در سال 1115 ق. در شهر «عیینه» چشم به جهان گشود. او از کودکی به کتاب‏های تفسیر، حدیث و عقاید، علاقه داشت و از همان دوران جوانی، اعمال مذهبی مردم «به خدا» را زشت می‏شمرد. وی به مدینه رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏وآله را ناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب، بعد از مرگ پدر، افکار و عقاید خود را که قبلاً از سوی ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم پی‏ریزی شده بود، اظهار نمود و به تبلیغ و ترویج و رسمیت دادن آنها همت گماشت.

 

پندارهای وهابیان

وهابیان معتقدند که هیچ انسانی، نه موحد است و نه مسلمان؛ مگر این که اموری را ترک کند. این امور عبارتند از:

1. به وسیله هیچ یک از رسولان و اولیا، به خداوند توسل نجوید و در صورت توسل، در راه شرک گام نهاده، مشرک می‏باشد.

2. زائران به قصد زیارت، به آرامگاه رسول خدا نزدیک نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روی قبر نسازند.

3. از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏وآله طلب شفاعت نکنند.

4. زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه برای آنان، شرک است.

5. وهابیان بر این باورند که مسلمانان، در طی روزگار، از آیین اسلام منحرف شده‏اند.

6. هر گونه مراسم تشییع جنازه و سوگواری حرام است.

این منطق خشک و بی‏پایه، در تقابل با منطق وحی قرار دارد؛ زیرا قرآن در موارد یاد شده، نظراتی صریح و مخالف وهابیان دارد.

در قرآن آمده است:

1. «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القُربی».1

یکی از مصادیق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بیت و ذی القری، قبرهای آنان و تعمیر آنهاست و این راه و رسم، در میان ملت‏های مختلف جهان وجود دارد و یک نوع سنّت عرفی به حساب می‏آید.

2. «... فقالوا ابنوا علیهم بنیانا... قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذّن علیهم مسجدا».2

هنگامی که واقعه اصحاب کهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه غار آمدند، درباره مدفن آنان، دو نظر ابراز داشتند که آیه متذکر آن می‏شود و انتقاد یا لحن اعتراضی نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به این آیه، هرگز نمی‏توان تعمیر قبور اولیای الهی و صالحان را عملی حرام و یا حتی مکروه قلمداد کرد؛ بلکه این آیه، به نوعی تشویق می‏کند که برای بزرگداشت اولیا و صالحان و حفظ قبرهای آنان، باید کوشا بود.

3. «و استغفر لذنبک و للمؤمنین».3

4. «وصلّ علیهم ان صلاتک سکن لهم».4

آیات فوق نیز بیان‏گر این است که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد، کاملاً مؤثر و مفید می‏باشد و موضوع شفاعت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏وآله و دعای آن حضرت، نه تنها در آیات صریح، بلکه در احادیث عامه و خاصه و سیره صحابه نیز مشهود است.

اندیشه‏های سیاسی و اجتماعی وهابیان‏

وهابیان قائل به جنگ با دیگر فرقه‏ها و مذاهب اسلامی هستند و مدعی‏اند که یا باید به آیین وهابیت درآیند و یا جزیه دهند. آنان مخالفان خود را متهم به کفر و شرک می‏کنند و اموال، نفوس و ناموس دیگران را حلال می‏دانند و آیات مربوط به شرک و کفر را بر مسلمانان مخالف خود منطبق می‏کنند که این، بزرگ‏ترین ضربه به پیکر جامعه اسلامی و مسلمانان است.5

با این تفکر بسته و خشک وهابیت بود که وقتی سعودی‏ها (در سال 1344 ق.) بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلّط یافتند، مشاهده متبرک بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر را شکستند و از بین بردند.6

برای عملکرد و کارهایی که وهابیان در حوزه اجتماع و سیاست انجام داده‏اند و نگرش آنان نسبت به مسائل اجتماعی، باید به کتاب‏های تاریخی مراجعه کرد. چهره خشن و متعصب طالبان در افغانستان، در عرصه سیاست، حکومت و مردم‏داری، نمونه‏ای از اندیشه‏های وهابیان است.

بنابراین، وهابیت هم در نحوه پیدایش و انعقاد تفکّر، مغبوض عالمان فرقه‏های مختلف مسلمین بوده‏اند و هم در نگرش نسبت به مسائل دینی مورد مخالفت عالمان قرار گرفته‏اند و اولین کتابی که در رد وهابیت نگاشته شده، کتاب «الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه» بود که به وسیله برادر محمد بن الوهاب (سلیمان بن عبدالوهاب) نوشته شده است.

در عرصه سیاست نیز آنان جاده صاف کن دشمنان دین و اسلام بوده‏اند. این آیین و مسلک، ساخته و پرداخته انگلیسی‏ها است و همین ننگ برای این مسلک و پیروان آن کافی است.

 

گسترش وهابیت‏

در ارتباط با گسترش این فرقه، می‏توان به این عوامل اشاره کرد:

1. تشدید فعالیت‏های تبلیغاتی و فرهنگی وهابیان در داخل ایران و حوزه‏های مسلمان نشین خارجی (نظیر حوزه قفقاز، بالکان و سایر کشورهای مجاور ایران) که آمادگی تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران را دارند، مشاهده می‏شود. وهابیت به عنوان جریانی انحرافی در جهان اسلام و و ابسته به استعمارگران، وظیفه جلوگیری از تداوم و گسترش اسلام اصیل را بر عهده داشته، ازاین‏رو، تخریب و ایجاد تزلزل در مبانی فکری و اعتقادی شیعیان، به عنوان محور اصلی این جریان را دنبال می‏کند. از این رو در سال‏های اخیر در جهت همسویی با تهاجم فرهنگی و نظامی آمریکا علیه کشورهای اسلامی و به خصوص ایران، فعالیت‏های تبلیغی خود را در ایران توسعه بخشیده است.

2. وهابیت به دلیل افکار اعتقادی خاصی که در باب شفاعت، توسل، شرک و مانند آن دارد، در تعارض کامل با مذهب شیعه است؛ هر چند که اکثریت فرقه‏های اهل سنت با تفکرات این گروه مخالفند از این رو، گروه یاد شده همواره در تلاش است تا با تبلیغات سازمان یافته (اعم از کتاب، مقاله، سخنرانی و مانند آن)، با شیعه مقابله کند.

3. خطر بزرگ‏تر این گروه، روش‏های دور از منطق اسلامی است که در مسائل سیاسی و حکومتی در پیش گرفته است. ظهور گروه طالبان و القاعده (به رهبری ملاعمر و اسامه بن لادن) نمونه‏ای از این فعالیت‏هاست. که سبب بهانه جویی غربی‏ها شد تا مسلمانان را به تروریسم و خشونت و مخالفت با تمدن متهم کنند؛ تا جایی که دست قدرت‏های استعماری غرب - به خصوص آمریکا - را در منطقه باز گذاشته، زمینه دخالت‏های نظامی و سیاسی آنان در کشورهای اسلامی را فراهم ساخته است که افغانستان و عراق دو نمونه بارز این دخالت‏ها به شمار می‏آیند.

 

برای آگاهی بیشتر به کتابهای زیر مراجعه کنید:

1. آیین وهابیت، جعفر سبحانی.

2. وهابیت، مبانی فکری و کارنامه عملی، جعفر سبحانی.

3. تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1430.

4. وهابیان، علی اصغر فقیهی.

5. خاطرات مسترهمفر (جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی، ترجمه استاد علی کاظمی).

6. وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنّت، خالصی خراسانی.

7. تاریخ عقاید وهابی، قزوینی.


1. شوری، آیه 23.

2. کهف، آیه 21.

3. محمد، آیه 19.

4. توبه، آیه 103.

5. مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب، ج 3، ص 1432.

6. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج 8، ص 261

تکفیر شیعه ؛ مهمترین ابزار وهابیون

تکفیر شیعه ؛ مهمترین ابزار وهابیون

اگر چه انشقاق شیعه و سنی به تاریخ صدر اسلام و مسئله جانشینی پیامبر (ص) باز می‌گردد، ولی ابن تیمّیه نیز در این جریان نقش مهمی ایفا کرد (1328 و 1263. ت). وی پیشگام جدلیون سنی بود و اعتقادات شیعی را به شیوه‌ای نظام‌مند و با شدت تمام مورد انتقاد قرار داد.

 


علمای وهابی

علمای وهابی با الهام از آثار ابن تیمّیه شیوه وی را در اهانت و توهین به شیعیان در پیش گرفتند. به واسطه تبعیت وهابیون از شیوه جدلی ابن تیمّیه، انشقاق و اختلاف مردم عربستان و به طور کلی مسلمین جهان عمیق‌تر شد. در دهه 1950 و 1960 با تلاش علمای برجسته اهل تسنن و شیعه اختلاف شیعه و سنی کم‌رنگ تر شد و در این رابطه مجموعه نشست‌هایی در قاهره برگزار شد، در حالی که علمای وهابی موضع گیری اهل سنت و شیعیان برای مصالحه و سازش را به شدت مورد حمله قرار دادند.  برخی از علما وهابیت را به عنوان عامل اصلی انشقاق و اختلاف در جامعه اسلامی برمی شمارند. برخی دیگر این فرقه را تهدیدی برای اتحاد ملی عربستان و مسلمین سراسر جهان می‌دانند. دکتر «محمد الباهی» اندیشمند برجسته سنی معتقد است وهابیت شکاف بین شیعه و سنی را عمیق نموده که این امر تأثیر منفی موضع گیری وهابیون را برمی تاباند. «یان ریچارد» وهابیت را مانع و رادع اصلی همزیستی مسالمت آمیز شیعه و سنی برشمرده، حمید عنایت نیز وهابیت را بزرگ‌ترین چالش شیعیان از زمان صدر اسلام دانسته است.  

وهابیون بر اختلافات اساسی و بنیادین شیعه و سنی تاکید می‌کنند و در آثار ضد شیعی آنان دو مقوله سبّ و رفض به عنوان مهم‌ترین موضوعات تحریک آمیز معرفی شده‌اند. نفی خلفای سه‌گانه، اصحاب و همسران پیامبر (ص)، به ویژه عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر سَبّ و نفی مشروعیت خلافت خلفای سه‌گانه رفض نامیده می‌شود 

موضع سیاسی وهابیون نسبت به شیعه 

موضع سیاسی و دیدگاه وهابیون نسبت به شیعیان در آثار آنان منعکس شده و به واسطه آثار مذکور اختلافات مردم عربستان تشدید شده است. کتاب «تبدید الظلام و تنبیه النیام الی خطر الشیعه و التشیع علی المسلمین و الاسلام» نوشته یکی از جدلیون برجسته وهابی بنام «ابراهیم الجبهان» که با هزینه نهادهای دینی وهابی منتشر شد، نمونه‌ای از این آثار تحریک آمیز است. این کتاب در اواسط دهه 1970 منتشر شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 در سطح گسترده در داخل و خارج از عربستان توزیع شد.  هدف اصلی نویسنده نفی و تقبیح شیعیان است. وی در اثر خود ادعا کرده یهودیان در راستای اهداف خود، تشیع را بنیان نهاده‌اند. «الجبهان» برخلاف مفهوم متعارف رافضی، آن‌را به معنای «کسانی که اسلام را به طور کلی نفی می‌کنند» تعبیر نموده است. وی تشیع را به عنوان یک نظام عقیدتی مبهم مبتنی بر احادیث فاسد و بی اعتبار و مجموعه‌ای از اندیشه‌های باطل و پوچ معرفی کرده است.

از نظر وی تشیع مذهب جدیدی است که از فرقه‌های مجوس، مسیحیت و یهودیت مشتق شده و این مذهب استبدادی و طاغوتی آفت و بلایی است که توسط مراکز یهودی و فراماسونری، یاوه گویان، شیادان و احمقان ساخته و پرداخته شده است. آنان که در مورد کفر و بی ایمانی شیعیان تردید دارند مانند شیعیان، مجوسی‌اند. در واقع این انگ‌ها و نسبت‌های ناروا و بی پایه چیزی جز تکرار تهمت‌های عالم ضد شیعه مشهور، ابن تیمیه، نیست.

مؤسس فرقه تفرقه‌افکن وهابیت فتوایی صادر کرد با این مضمون: همانا هدف آنان (شیعیان) وسیله تقرّب به خداوند با شفیع قرار دادن امامانشان می‌باشد، به همین جهت خونشان حلال و قتلشان جایز است

وهابیون بر اختلافات اساسی و بنیادین شیعه و سنی تاکید می‌کنند و در آثار ضد شیعی آنان دو مقوله سبّ و رفض به عنوان مهم‌ترین موضوعات تحریک آمیز معرفی شده‌اند. نفی خلفای سه‌گانه، اصحاب و همسران پیامبر (ص)، به ویژه عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر سَبّ و نفی مشروعیت خلافت خلفای سه‌گانه رفض نامیده می‌شود.

در هر حال اینکه آیا علمای وهابی جبهه متحدی را علیه تشیع تشکیل داده‌اند یا به دو طیف افراطی و میانه رو تفکیک می‌شوند، برای شیعیان مبهم و حل نشده است. ولی در مورد اینکه وهابیت فرقه‌ای درون‌گراست اتفاق نظر وجود دارد، زیرا در تعالیم وهابیون مسلمانان به دو گروه مسلمین واقعی و مسلمین دروغین تقسیم شده‌اند. وهابیون خود را پیروان حقیقی پیامبر (ص) و فرقه‌های دیگر سنی، به ویژه شیعیان را به عنوان بدعت گذار و رافضی تلقی می‌کنند. علمای وهابی جهان را به دو گروه موحدین و مشرکین یا بدعت گذاران تقسیم کرده‌اند. این دسته بندی تعصب آمیز نشان می‌دهد وهابیون هرگز گرایش‌های دیگر اسلامی را تحمل نخواهند کرد.

 

وهابیت، فرقه‌ای تفرقه افکن 

وهابیت

ابن تیمیه بنیان گذار فکری وهابیت در آغاز دعوت خویش با متهم ساختن مسلمان به کفر و شرک، افکار عمومی را متشنج و عقائد مردم را دست خوش جهل و گمراهی کرد و شجره پلید وهابیت که جهان اسلام را تهدید می‌کند، پایه نهاد.

او با وارد کردن شبهه در دین و صدور فتواهایی مثل «هر کس کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) یا یکی از افراد صالح بیاید و از آنان حاجت بخواهد مشرک است، پس واجب است چنین شخصی را وادار به توبه کنند، و اگر توبه نکرد، باید کشته شود» قصد داشت تفرقه را در بین پیروان دین پیامبر اعظم (ص) نهادینه کند.

این فتواهای تحریک‌آمیز با ظهور عالم نمای گمراه یعنی محمّد بن عبدالوهّاب به اوج خود رسید.

مؤسس فرقه تفرقه‌افکن وهابیت فتوایی صادر کرد با این مضمون: همانا هدف آنان (شیعیان) وسیله تقرّب به خداوند با شفیع قرار دادن امامانشان می‌باشد، به همین جهت خونشان حلال و قتلشان جایز است.

زمانی سپری شد تا اینکه مفتی زادگان، این نوادگان بلعم باعورا و فرزندان معنوی ابوجهل و ابوسفیان از جمله «ابن جبرین» بار دیگر فتوای کفر شیعه و وجوب قتل أنها را صادر کردند.

وهابی‌ها شیعیان حضرت علی (ع) را مشرک و واجب القتل دانسته و خون و مال و ناموس آن‌ها را حلال می شمارند 

این عالم نما دلایل کفر شیعیان را بر پایه دلایل زیر می‌داند: 

 

1 - آنان نسبت به قرآن طعنه زده و بدگویی می‌کنند و معتقد به تحریف قرآن هستند و هرکس به قرآن طعنه زند کافر هست و منکر آیه شریفه «وإنا له لحافظون» می‌باشد.

2 - به سنت پیامبر و احادیث کتاب‌های صحیح طعنه می‌زنند و روایات این کتاب‌ها را که از صحابه نقل شده باطل می شمارند و صحابه را کافر می‌دانند.

3 - شیعیان، اهل سنت را کافر دانسته و آن‌ها را نجس می شمارند.

4 - شیعیان نسبت به علی و فرزندان او غلوّ کرده و آنان را به صفاتی که ویژه خداوند است توصیف می‌کنند.

و  دیگر دلایل باطلی که دال بر دشمنی وهابیان با اهل‌بیت پیامبر (ص) و شیعیان و دوستداران آن‌ها می‌باشد.

این عالم نماها حتی در حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی در زمان جنگ 33 روزه مبارزان حزب‌الله با اسرائیل فتوایی صادر کردند که حتی دعا برای پیروزی حزب‌الله را حرام اعلام کردند و در فتوای دوم که در همان زمان (تابستان 2006) انتشار یافت، حکم به هدم و نابودی ابنیه اسلامی دادند.

 

فتوای وهابیت بر شرک و وجوب قتل شیعیان  

قتل

وهابی‌ها شیعیان حضرت علی (ع) را مشرک و واجب القتل دانسته و خون و مال و ناموس آن‌ها را حلال می شمارند. شما را با فتوای یکی از علمای وهابی تنها می‌گذارم تا خود درباره آن‌ها قضاوت نمایید.

متن سؤال: حضرت! شیخ عبد الرحمن الجبرین حفظه الله، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

و بعد... در شهر ما شخصی است رافضی (شیعه)، که کارش قصابی است و اهل سنت او را برای ذبح حیواناتشان نگه داشته‌اند. برای همین دلایلی برای تعامل با این رافضی در این شغل وجود دارد... حکم تعامل با این شخص رافضی و امثال او چیست؟ و حکم حیوانی که بدست او کشته شده چیست؟ آیا حلال است یا حرام؟ به ما در این مسئله فتوا دهید.  اجرتان با خدا و الله ولی التوفیق.

 

جواب استفتاء:

و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته

   و بعد ... مسلماً من ذبح آن رافضی را حلال نمی‌دانم و گوشت قربانی او را نمی‌خورم؛ زیرا این رافضیان غالباً مشرک هستند و علی بن ابیطالب را دائماً در سختی و آسانی حتی در عرفات و طواف و سعی صفا و مروه می‌خوانند و فرزندان او را امامانشان می‌خوانند همان‌طور که بارها از آنان شنیده‌ایم و این بزرگ‌ترین شرک و ارتداد از اسلام است. پس مستحق قتل می‌باشند؛ زیرا در وصف علی (رضی الله عنه) غلوّ می‌کنند و او را با اوصافی که جز برای خدا صحیح نیست، توصیف می‌کنند، چنانکه در عرفات از آن‌ها شنیده‌ایم.

بنابراین آن‌ها مرتد شمرده می‌شوند؛ زیرا او (علی) را ربّ و خالق و متصرف در هستی می‌دانند، کسی که غیب می‌داند و در ضرر و نفع آن‌ها و ... تأثیر دارد و نیز آن‌ها به قرآن کریم افترا می‌بندند و گمان می‌کنند که اصحاب پیامبر آن را تحریف کرده‌اند و چیزهای زیادی از آن را که مربوط به اهل بیت و بزرگانشان بوده حذف نموده‌اند.

پس بنابراین از قرآن پیروی نمی‌کنند و آن را مایه گمراهی می‌دانند و نیز آن‌ها بزرگان صحابه مانند خلفای سه‌گانه و بقیه عشره و امهات المؤمنین و مشاهیر صحابه مانند انس و جابر و ابی هریره و ... را قبول ندارند و احادیثشان را دروغ می‌دانند، یا دلیلی برای آنچه که می‌گویند، نمی‌بینند. ولی با وجود این سرشان را بلند می‌کنند و می‌گویند چیزی در دلشان نیست و در درونشان آنچه را که اعتقاد دارند، پنهان می‌کنند و می‌گویند هر کس در دین تقیه نداشته باشد دین ندارد. ادعای آنان در مورد برادران ما و دین دوستی‌شان پذیرفته نیست الخ... عقیده آنان نفاق است. خدا شرّشان را کم کند.

 

فرآوری : زهرا اجلال

گروه دین تبیان


منابع :

پرسمان دانشجویی

سایت حوزه – مقاله فؤاد ابراهیم

شیعه آنلاین

وبلاگ سلفی گری

جنایات وهابیت در طول تاریخ

جنایات وهابیت در طول تاریخ


هشتم شوال، سالروز حزن‌انگیز تخریب بارگاه ائمه بقیع است؛ جنایتی که بی‌تردید بزرگ‌ترین جنایت فرهنگی قرن بیستم به شمار می‌رود. در گزارش حاضر به بررسی جامعی درباره تاریخچه، خاستگاه و بازتاب این جنایت بزرگ پرداخته شده است:پیامبر به زیارت بقیع می‌رفت .


 
 
حضرت محمد

در کتاب «صحیح مسلم» که از کتب اصلی اهل سنت به 

 شمار می‌رود، در حدیث شماره 974 آمده: رسول الله (ص) آخر شب به بقیع می‌رفت، و می‌فرمود: "السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وأتاکم ما توعدون، غداً مؤجلون، وإنا إن شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد".«طبرانی» در کتاب "الکبیر"، «محمد بن سنجر» در کتاب "مسند" و «إبن شبة» در کتاب "أخبار المدینة" از «أم قیس بنت محصن» که خواهر "عکاشه" بود نقل کرده اند که با حضرت پیامبر (ص) به بقیع رفت. در آنجا رسول الله (ص) به وی گفت: ((یُحشر من هذه المقبرة سبعون ألفاً یدخلون الجنة بغیر حساب، وکأن وجوههم القمر لیلة البدر)). ترجمه: در این قبرستان هفتاد هزار نفر دفن می‌شوند که بدون حساب و کتاب وارد بهشت خواهند شد و صورت آنان مانند ماه شب بدر است.

اولین کسی که به توصیه پیامبر(ص) در بقیع دفن شد «جناب عثمان بن مظعون» بود که از اصحاب خالص پیامبر(ص) و ارادتمندان امیرالمؤمنین علی(ع) به شمار می‌رفت. سپس برخی از شهدای اُحُد در این محل دفن شدند و بر شرافت آن افزوده شد 

مساجد تخریب شده در چنین روزی 

پیروان فرقه ضاله وهابیت علاوه بر قبور ائمه و غیره که در چنین روزی تخریب کردند، تعدادی مسجد از جمله مسجد الکوثر، مسجد الجن، مسجد أبی القبیس، مسجد جبل النور، مسجد الکبش و غیره را نیز به بهانه‌های مختلف تخریب کرده و با خاک یکسان نمودند. آنان حتی به قبر «عبدالمطلب» جد حضرت محمد مصطفی (ص) رحم نکردند.

 

بقیع کجاست؟ 

تاریخ "بقیع الغرقد" یا "قبرستان بقیع" به دوران قبل از اسلام می‌رسد. مردم مدینه قبل از هجرت مسلمانان، اجساد مردگان خود را در دو گورستان "بنی‌حرام و "بنی‌سالم" و گاهی نیز در منازل و خانه‌های‌شان دفن می‌کردند ولی بعد از هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع ـ که در نزدیکی مسجد و منزل پیامبر(ص) قرار داشت ـ تبدیل به قبرستان رایج مسلمانان گردید.

گفته شده است اولین کسی که به توصیه پیامبر(ص) در بقیع دفن شد «جناب عثمان بن مظعون» بود که از اصحاب خالص پیامبر(ص) و ارادتمندان امیرالمؤمنین علی(ع) به شمار می‌رفت. سپس برخی از شهدای اُحُد در این محل دفن شدند و بر شرافت آن افزوده شد.

"بیت الاحزان" یعنی مکانی که حضرت فاطمه زهرا(س) در آن برای پدر بزرگوارش(ص) و نیز ستم‌هایی که بر وی و همسرش رفته بود می‌گریست نیز در همین مکان قرار دارد

پیروان مکتب اهل‌بیت(ع) به دلیل آنکه پیکر مطهر چهار امام معصومشان ـ امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام محمد باقر،امام جعفر صادق (علیهم السلام) به همراه فاطمه بنت اسد مادر وام‌البنین همسر امیرالمؤمنین(ع) و اسماعیل فرزند امام صادق ـ در این قبرستان مدفون است به آن توجه دارند. دیگر مسلمانان جهان از فرقه‌ها و کشورهای گوناگون نیز به دلیل وجود این چند قبر و نیز قبور بسیاری از خاندان و اصحاب پیامبر(ص) ـ مانند ابراهیم فرزند پیامبر(ص)، صفیه عمه پیامبر(ص)، امهات المؤمنین همسران پیامبر(ص)، دختران یا ربائب پیامبر(ص)، تعدادی از شهدای جنگ‌های صدر اسلام و شهدای واقعه حرة ـ به این مکان توجه ویژه دارند ؛ اما خشونت و جمود وهابیان مانع از بهره‌گیری مناسب و آگاهی مسلمانان جهان از تاریخ دینشان می‌گردد. 

 

 

بقیع

"بیت الاحزان" یعنی مکانی که حضرت فاطمه زهرا(س) در آن برای پدر بزرگوارش(ص) و نیز ستم‌هایی که بر وی و همسرش رفته بود می‌گریست نیز در همین مکان قرار دارد.

«مالک بن انس» امام مذهب مالکی و «عثمان بن عفان» خلیفه سوم هم در این قبرستان مدفون‌اند. البته خلیفه سوم پس از قتل، در بیرون از بقیع دفن شد اما با گسترش بقیع از سوی «معاویه» هم‌اکنون در داخل آن قرار دارد.

 

یوم الهدم

در شوال سال 1343 ه.ق. (می 1925 میلادی) وهابیان به سرکردگی «عبدالعزیز بن سعود»، پس از پیروزی بر «شرفای حاکم بر حجاز» و اشغال مکه ، روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، آن را اشغال نمودند.

آنان پس از اخراج مأموران عثمانی، در هشتمین روز این ماه، اقدام به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور آن ـ مانند قبر عمو، پسر و زنان پیامبر اکرم (ص)، قبر ام‌البنین مادر حضرت ابوالفضل العباس (ع)، قبر اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و بسیاری قبور دیگر ـ کردند. آن‌ها حتی قصد داشتند گنبد و بارگاه خود پیامبر (ص) را نیز تخریب کنند که به دلایلی موفق به انجام این کار نشدند.

حمله به مدینه و تخریب قبور مطهر بقیع، تنها دست‌اندازی آنان به مقدسات اسلامی نبود. بخشی از این جنایات به قرار زیر است:

 

حمله به کربلای معلی

در ماه ذی‌القعده سال 1316 امیر سعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و کربلا را محاصره کرد. سپاه مذکور باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند. مردم کوچه و بازار را به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند. خمس اموال را خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد (یعنی با مردم و اموال کربلا، معمبه کفار را کردند)! مورخان وهابی نوشته‌اند: "… گنبد روی قبر (یعنی قبر امام حسین علیه‌السلام) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن‌های نفیس و جز آن‌ها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2000 تن از اهالی کربلا را کشته بودند."

پس از تسلط وهابیان بر مدینه آن‌ها ضمن تخریب قبور آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام محمد باقر و امام جعفر صادق نیز ویران شد

حمله به نجف اشرف

سعودبن عبدالعزیز، پس از قتل و غارت در کربلا، متوجه نجف اشرف گردید و آن را محاصره کرد و تعدادی از مردم نجف را به قتل رساند. نخستین اقدام مردم نجف این بود که خزانه حرم امیر مؤمنان علی(ع) را به بغداد منتقل ساختند تا مانند خزانه حرم نبوی به غارت نرود. پس از آن آماده دفاع از وطن و جان خود شدند. رهبر مردم در دفاع از شهر نجف، عالم بزرگ شیعه «علامه شیخ جعفر کاشف‌الغطاء» بود که علمای دیگر نیز او را یاری می‌کردند. تعداد وهابیان مهاجم به نجف 15000 تن بودند که 700 نفر از آنان به هلاکت سیدند و بقیه به ناچار از شهر عقب نشستند و به غارت نواحی و اطراف پرداختند.

این در حالی است که قرآن مجید، مسلمانان جهان را به ترفیع و تکریم بیوتی که مرکز حمد و تسبیح الهی است، دعوت می‌نماید و می‌فرماید:«فی بُیُوتٍ أَذن الله أَن تُرفَعَ» . جلال الدین سیوطی در کتاب «درّ منثور» می‌نویسد پیامبر اکرم (ص) این آیه را در مسجد تلاوت کرد. مردی پرسید مقصود از این «بیوت» چیست؟ پیامبر (ص) فرمود: « خانه‌های پیامبران است». در این هنگام، ابوبکر در حالی که به خانه حضرت زهرا (س) اشاره می‌کرد، پرسید: آیا این خانه هم از آن‌هاست؟ حضرت فرمود: « نعم من افاضلها» (یعنی آری از برترین و والاترین آن‌هاست). 

 

نجف

مرقد عسکریین (ع) که اخیراً به دست همین عاملان ویران گشت، خانه‌های آنان بود که در آن، امامان و مادر گرامی ایشان، خدا را عبادت کرده و به حمد و ثنای او می‌پرداختند. متأسفانه به جای ترفیع و تعمیر، منهدم گردید. رسم خردمندان جهان، حتی رسم پیروان شرایع پیشین این بود که قبور بزرگان و پیامبران را تکریم نموده و با ساختن بنا بر قبور آنان، ادای احترام می‌کردند و هم اکنون قبر خلیل الرحمن در فلسطین اشغالی، و قبور دیگر پیامبران و اوصیای آنان در کشورهای اردن و سوریه و مصر و عراق گواه این مطلب است. متأسفانه اعراب نجد، از فرهنگ اسلامی دور بوده و به جای عمل به آیه «قُل لا اساَلکُم عَلَیهِ أَجراً إلا المَوَدّة فِی القُربی» به دشمنی برخاسته و آثار آنان را همراه با آثار ده‌ها وابسته به خاندان رسالت و دیگر بزرگان دین، منهدم کردند.

 

دلیل ویران شدن قبور بقیع 

وهابیان در 8 شوال سال 1343 (هجری قمری) قبور ائمه بقیع را ویران کردند. تا آن زمان بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت. ائمه بقیع در بقعه بزرگی که به‌ طور هشت ضلعی ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفیدکاری شده بود مدفون بودند. پس از تسلط وهابیان بر مدینه آن‌ها ضمن تخریب قبور آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام محمد باقر و امام جعفر صادق نیز ویران شد.

از زمانی که وهابیت توسط محمد بن عبدالوهاب تأسیس شد، تا این زمان جنایات بسیاری توسط آن‌ها انجام پذیرفت. بسیاری از زنان و کودکان بی گناه به وضع فجیعی کشته شدند و بسیاری از مکان‌ها ی مورد احترام مسلمین در این راستا تخریب شدند

این حرکت وهابیان اعتراضاتی در پی داشت. علاوه بر ویرانی قبور امامان شیعه، مزار عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام عباس عموی پیامبر و اسماعیل از فرزندان امام جعفر صادق نیز به طور کامل ویران شد.

وهابیان از حدود 200 سال پیش به وجود آمدند و بسیاری از مسایل دین اسلام را منکر شدند. به عقیده آن‌ها هر کس که وهابی نباشد مشرک محسوب می‌شود و بر این اساس جان و مال و ناموسش مباح است.

از زمانی که وهابیت توسط محمد بن عبدالوهاب تأسیس شد، تا این زمان جنایات بسیاری توسط آن‌ها انجام پذیرفت. بسیاری از زنان و کودکان بی گناه به وضع فجیعی کشته شدند و بسیاری از مکان‌ها ی مورد احترام مسلمین در این راستا تخریب شدند.

 

فرآوری : زهرا اجلال

گروه دین تبیان


منابع :

کتاب کشف الارنیاب

خبرآنلاین

سایت حوزه

سایت سلفی گری

8 شوال سالروز تخریب بقیع / یوم الهدم

8 شوال سالروز تخریب بقیع / یوم الهدم

تا به حال نام یوم الهدم را شنیده اید ؟ یوم الهدم یعنی روز ویران کردن ...

در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه ، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگرپرداختند. ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود . آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده ، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند .

طبق نقل تاریخی آن ها در این حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و ... به یغما بردند . و این نیز نخستین حمله آنان به مقدسات اسلامی نبود . صلاح الدین مختار نویسنده و مورخ وهابی در کتاب "تاریخ امملکه العربیه السعودیه کما عرفت" بخشی از افتخارات وهابیت در حمله به کربلای معلی را چینن شرح می دهد : در سال 1216 امیرسعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بیشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلی به نام ابیض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)

عثمان بن بشر از دیگر مورخان وهابی درباره حمله به کربلا چنین می نویسد: "… گنبد روی قبر (یعنی قبر امام حسین علیه السلام) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن های نفیس و جز آن‌ها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2000 تن از اهالی کربلا را کشته بودند."

جالب این جاست که مورخ مزبور نام کتاب خود را "عنوان المجد فی تاریخ نجد" گذاشته و از این وقایع به عنوان نشانه‌های مجد و شکوه و عظکت وهابیت یاد کرده است!

اما این فقط شیعیان و اماکن مقدسه آن‌ها نبودند که وهابیان آثار مجد و شکوه خود را در آن به نمایش گذاشته‌اند، مکه مکرمه و طائف نیز از حملات آنان در امام نماند. "جمیل صدقی زهاوی" در خصوص فتح طائف می نویسد: "طفل شیرخواره را بر روی سینه مادرس سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگیری قرآن بودند کشتند، چون در خانه‌ها کسی باقی نماند، به دکان‌ها و مساجد رفتند و هر کس بود، حتی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتاب‌ها را که در میان آن‌ها تعدادی مصحف شریف و نسخه‌هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب فقه و حدیث بود، در کوچه و بازارافکندند و آنها را پیمال کردند."

سرزدن این قبیل امور از پیروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نیست! تابعان کسی که همه مسلمانان را کافر و مشرک می دانست و مکه و مدینه را قبل از آنکه به دست وهابیان بیافتد، دارالحرب و دارالکفر!می دانست. در کتاب "الدررالسنیه" می خوانیم:

"وی - محمد بن عبدالوهاب – از صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و اله نهی می‌کرد و از شنیدن آن ناراحت می‌شد. صلوات فرستنده را اذیت می‌کرد و به سخت‌ترین وجه مجازات می نمود.

حتی او دستور داد مرد نابینای متدینی را که مؤذن بود و صوت خوشی داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پیامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسیاری از کتب مربوط به صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله را به آتش کشید و به هریک از پیروانش اجازه می داد قرآن را مطابق فهم خود تفسیر کند."

محمد بن عبدالوهاب به نوبه‌ی خود در اعتقادات پیرو"ابن تیمیه حنبلی" است، که در قرن هشتم هجری می‌زیسته است، از ابن تیمیه عقاید جالبی نقل شده است. از جمله اینکه او خدا را جسم می‌دانست! برای ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه‌ی حود می گوید: "ابن تیمیه را بر منبر مسجد جامع دمشق دیدم که مردم را موعظه می‌کرد و می‌گفت: خداوند به آسمان دنیا می‌آید، همان گونه که من اکنون فرود می‌آیم! سپس یک پله از منبر پائین می‌آمد!"

عقاید او آنچنان سخیف و بی‌مقدار بود که خود اهل سنت وی را به زندان افکندند و در رد او کتب متعددی را به رشته تحریر درآوردند.

این قطره‌ای کوچک از مرداب اعتقادات و عملکرد وهابیان در طول این سالیان است. در طول این دوران دانشمندان زیادی چه شیعه و چه سنی به نقد عقاید وهابیت دست زده‌اند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ داده‌اند. یکی از شبهات آنان مسأله‌ی بناء بر قبور است. آن‌ها ساختن بنا اعم از مسجد یا غیر آن را بر قبر حرام می‌دانند. در این نوشتار سعی می کنیم پاسخی مناسب به شبهه‌ی مذکور بدهیم. نخست آنکه: این شبهه‌ی آنان را صریح آیه‌ی 21 سوره کهف دفع می‌نماید، که در خصوص ماجرای اصحاب کهف از قول مومنانی که می‌خواستند یاد اصحاب کهف را گرامی دارند می فرماید: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا (بی تردید بر روی قبور آنان مسجدی بنا می کنیم) دوم آنکه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامی بناهایی بر قبور انبیاء گذشته وجود داشت. از جمله می‌توان به قبر حضرت داوود و حضرت موسی در بیت المقدس اشاره نمود. جالب اینجاست که خلیفه دوم که طبق نظر این آقایان از صحابه است و معصوم، خود برای انعقاد پیمان صلح به بیت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامی در راستای از بین بردن این قبور به عمل نیاورد…

اما به راستی قومی که در تاریخ نه چندان طولانی خود، چنان که از زبان مورخین خودشان شنیدیم قرآن‌ها را در خیابان‌ها لگد مال ساختند و در قتل عام پیروان علی علیه السلام و سایر خلفا فرقی نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو می کردند، شایستگی این را دارند که مخاطب یک استدلال قرآنی و یا حتی تاریخی قرار گیرند؟!


منبع: سایت دکتر قزوینی

ابوریحان بیرونی

ابوریحان بیرونی 

 

 

ابوریحان بیرونی ( 440-362 ه ق ) ریاضیدان ، اختر شناس ، پژوهشگر تاریخ  و جغرافیدان ایرانی است . نامش ابوریحان محمد و نام پدرش احمد بود ، و چون در بیرون ناحیه خوارزم به دنیا آمد به ابوریحان بیرونی شهرت یافته است . دوران کودکی را در خوارزم گذراند ، در کودکی برای یک دانشمند یونانی نمونه های گیاهان و دانه ها و میوه ها را گرد می آورد از همان زمان به مطالعه ی  طبیعت علاقه مند شد .  دانش اختر شناسی ( نجوم ) و ریاضی را نزدابونصر عراق که از دانشمندان نامدار آن زمان بود آموخت . بیرونی جوان ، بسیاری از دانش های زمان خود را در خوارزم فرا گرفت ، در آن زمان خوارزم مرکز دانشمندان نامدار آن زمان بود . ابن سینا ، پزشک و فیلسوف بزرگ ایرانی  نیز در این هنگام در خوارزم زندگی می کرد . این دو دانشمند جوان درباره ی علوم طبیعی گفتگوهایی داشتند ، این گفتگوها نشان می دهد که شیوه ی مطالعه بیرونی درباره ی  پدیده ها ی طبیعت از آغاز جوانی ، بیشتر براساس مشاهده و تجربه بوده است . بیرونی ،  بیست و پنج ساله بود که از خوارزم به خراسان و از آنجا به ری و طبرستان ( مازندران کنونی ) و جرجان که شهری نزدیک گنبد قابوس امروزی بوده است ، رفت . در جرجان مدتی در دستگاه قابوس وشمگیر ، امیر دانش دوست زیاری به سر برد ؛ کتاب  " آثارالباقیه "  را در آنجا نوشت ، در این هنگام بیست و هشت ساله بود . قابوس وشمگیر ابوریحان را به وزارت دعوت کرد ، اما او نپذیرفت  و چند سال بعد به خوارزم بازگشت .

محمود غزنوی ، در نخستین سال های قرن پنجم هجری ، خوارزم را تصرف کرد و از چند تن از دانشمندان ، از جمله بیرونی ، خواست که به غزنه بروند . بیرونی به غزنه رفت و تا پایان عمر در دستگاه غزنویان ماندگار شد . چند بار سفرهای کوتاهی به وطن خود ، خوارزم کرد در بیشتر جنگ های سلطان محمود غزنوی در هند همراه او بود مقصود بیرونی از این سفرها ، آشنایی با فرهنگ ملت هند بود ، بیرونی سیزده سال در هند به پژوهش پرداخت . زبان سانسکریت یعنی زبان قدیم و مقدس هندیان را فرا گرفت و اثر پرارزش خود تحقیق ماللهند را تألیف کرد .

از نوشته های بعضی از کتاب های کهن چنین بر می آید که رابطه ی  بیرونی با محمود غزنوی سلطان متعصب و کشور گشا خوب نبوده  چراکه  تیزهوشی و دانایی و حقیقت دوستی بیرونی ، سلطان محمود را خشمگین می کرده است . پس از مرگ محمود ،  بیرونی  کتاب " قانون مسعودی " را به نام پسر او مسعود غزنوی تألیف کرد . 

 

 

 

آثار ابوریحان 

آثار بیرونی درباره ریاضی اخترشناسی ، فیزیک ، گیاهشناسی ،  زمین شناسی ، جغرافیا ، کانی شناسی ( شناخت مواد معدنی ) و تاریخ و تقویم ملت هاست . بیرونی در آثار الباقیه ، با دقت علمی ، درباره ی  تقویم و گاهشماری عربی ، فارسی ، عبری و یونانی بحث کرده  و رویدادهای سیاسی و اجتماعی را با شرح تمدن ها و آداب و رسوم مردم در هم آمیخته است .  بیرونی در این کتاب به بسیاری از باورهای همگان درباره پدیده های طبیعی اشاره کرده و آنها را از نظر علمی و تجربی مورد بررسی قرار داده است برای نمونه مردم می گفتند که روز شانزدهم دی ماه هر سال همه آب های شور زمین به مدت یک ساعت شیرین می شود بیرونی این باور مردم را رد کرده و نوشته است چنین چیزی ممکن نیست ، خاصیت آب تنها بستگی به زمینی دارد که آب بر آن جاری است یا در آن انباشته شده است .

بیرونی در همین کتاب ، نخستین بار علت پدید آمدن چاه ها و چشمه هایی را که آب از آنها بالا می جهد شرح داده است . دانشمندان غربی ، قرن ها بعد به این موضوع پی بردند و درباره ی  این گونه چشمه ها و چاه ها ( چاه آرتزین ) توضیح علمی دادند .

بیرونی در مدتی که در هند بود چند کتاب با ارزش درباره ریاضی ،  فلسفه و پزشکی از سانسکریت به عربی ترجمه کرد ، طول و عرض جغرافیایی بعضی از شهرها و مناطق مختلف هند  را با روش اختراعی خود و استفاده از هندسه و مثلثات به دست آورد .

کتاب " تحقیق ماللهند " ،  تألیف بیرونی جامع ترین کتاب عصر قدیم درباره تاریخ فلسفه ، سنت ها و اوضاع احتماعی هند است . کار بیرونی برای نوشتن این کتاب ، بسیار دشوار بوده است . او گذشته از آموختن زبان سانسکریت ، کوشش بسیار در جمع آوری کتب هندیان کرد .

 دانشمندان هندی از ترس سپاه غزنوی رو نشان نمی دادند .  بیرونی همه جا در جستجوی این دانشمندان بود تا با آنها گفتگو کند ، می خواست به یاری آنها دشواریهایی را که در فهم نوشته های بعضی از کتابهای هندیان برایش پیش آمده بود از میان بردارد ، بیرونی درباره روش تألیف ماللهند می نویسد :  "  من کتاب را نوشتم بی آنکه بهتان و نسبت دروغ بر هندیان ببندم . گفته ها و عقیده های آنها را نقل می کردم اگر این سخنان در نظر مسلمانان ناخوش بیاید به آنها می گویم که این عقیده آنهاست زیرا این کتاب کتاب بحث و ستیزه جویی نیست تا در آن به رد کردن عقیده آنها بپردازم ، من می خواهم عقیده هندوان را چنانکه هست بیان کنم و شباهت های آن را با ملت های دیگر نشان بدهم . بیرونی در کتاب ماللهند منبع خبرها و کتابهایی را که از آنها استفاده کرده است نام می برد و  قسمتی از متن اصلی را در نوشته خود می آورد تا خواننده گفته او را صحیح بداند . "

بیرونی در کتاب قانون مسعودی بسیاری از عقیده های گذشتگان را درباره نجوم بررسی کرد و حرکت زمین به دور خورشید را امکان پذیر دانست ، بر این اساس محیط کره زمین را اندازه گیری کرد و نشان داد که پدیده هایی مانند شب و روز را با فرض حرکت زمین به دور خورشید ، می توان توضیح داد ، او نخستین دانشمند مشرق زمین است که درباره حرکت زمین به دور خورشید سخن گفته است .

پژوهش درباره خاصیت روش استخراج و وزن مخصوص فلزها و سنگ های گرانبها از کارهای برجسته این دانشمند است . بیرونی برای به دست آوردن وزن مخصوص فلزها و سنگهای گرانبها از دستگاههایی که بسیار استادانه ساخته شده بودند استفاده می کرد . با این دستگاه ها امکان داشت ،  حجم آبی را که بر اثر انداختن جسمی در آن جابه جا می شود اندازه گرفت . بیرونی با این روش ، توانست وزن مخصوص هجده  فلز و سنگ گرانبها را به دست بیاورد . وزن مخصوص هایی که بیرونی به دست آورده بود به آنچه امروز دانشمندان به دست می آورند بسیار نزدیک است . مثلا بیرونی وزن مخصوص طلا را  نوزده  و وزن مخصوص سنگ لاجورد را 91/3 معین کرد . وزن مخصوص این مواد را امروز به ترتیب 3/19 و 91/3 معین کرده اند . بیرونی یک کتاب به زبان فارسی به نام " التفهیم " ،  نوشته است در این کتاب برای همه اصطلاح های نجومی که در آن زمان به زبانی عربی بود ، برابرهای فارسی آورده است . بیرونی با نوشتن این کتاب راه را برای به کار گرفتن واژه ها و اصطلاح های علمی در زبان فارسی باز کرد .  او کوشید تا موضوع های دشوار دانش اختر شناسی را برای ایرانیانی که با زبان عربی آشنا نبودند توضیح دهد .

بیرونی در زمینه ادبیات و نقد علمی نیز استاد بود ، برخی از آثار محمدبن زکریای رازی دانشمند و پزشک ایرانی را بررسی و نقد کرد . شش داستان نوشته است که یکی از آنها افسانه عاشقانه وامق و عذرا بوده است این شش داستان که ریشه های هندی و ایرانی داشته اند امروز در دست نیستند ؛ البته بیرونی این نوع آثار خود را جدی نمی گرفت و آنها را نوعی سرگرمی می دانست .

بیرونی ، در 77 سالگی در غزنه درگذشت . 

لطف خدا بیشتر از جرم ماست

لطف خدا بیشتر از جرم ماست  


اصلا چگونه تنگ مى شود آن رحمت گسترده تو بر گناهکارها. اى گسترده آمرزش و اى گشوده دست ها به محبت و رحمت.       شرمنده از آنیم که در روز مکافات             اندر خور عفو تو نکردیم گناهى.

 

رحمت خدا

ماه مبارک رمضان ماه دعا و مناجات عبد با معبود است. ماهی که دعاهای زیادی در آن وارد شده مانند ابوحمزه، افتتاح و... . علاوه بر این دعاهای ماثور از ائمه دریایی از معارف عمیق الهی را در خود دارند که بنده می تواند با تدبر در آن ها از این دریای بی کران بهره ها ببرد. آنچه در ذیل می خوانید قسمت نهم تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی است که به بررسی قسمت پنجم از مرحله هفتم این دعا یعنی قصد می پردازد.

 

از زشتی ما با زیبایی خود درگذر

فتجاوز یا رب عن قبیح ما عندنا بجمیل ما عندک،  پس اکنون که این را یافته ایم و به این شناخت ها رسیده ایم، از بدى هاى ما به وسیله خوبى هایى که در نزد خود توست در گذر و از آنچه ما فساد به بار آورده ایم کفاره بده .

کدام جهل و بى خبرى است که دهش تو آن را در بر نمى گیرد. کدام زمانى است که از صبر و حلم تو درازتر باشد.

تو با دهش خویش ما را به آگاهى مى رسانى و با حلم خویش ما را در زمان مى سازد و به تدریج آماده مى کنى .

 

ارزش کار ما در مقابل داده های تو چیست؟

و ما قدر أعمالنا فى جنب نعمک؛ هیچ گاه کارهایى ما به اندازه داده هاى تو نبود، ولى همیشه بخشیدى، چگونه گناه هاى خویش را در برابر بخشش تو بزرگ بشماریم.

و کیف نستکثر أعمالنا نقابل بها کرمک بل کیف یضیق على المذنبین ما وسعهم من رحمتک یا واسع المغفره یا باسط الیدین بالرحمه؛ چگونه زیاد بشماریم کارهاىی را که در برابر کرم تو مى آوریم ، اصلا چگونه تنگ مى شود آن رحمت گسترده تو بر گناهکارها. اى گسترده آمرزش و اى گشوده دست ها به محبت و رحمت.

 

تو هر کس را به هر چیز و به هر گونه که بخواهى مى توانى عذاب کنى و و ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء؛ و هرکسى را بر هر چیزى که بخواهى و بر هر گونه که مى خواهى، مى توانى ببخشى و حتى مى توانى با ضربه هاى و بلاها به او رحمت کنى 

گر برانی نمی روم

فو عزتک با سیدى لو نهرتنى ما برحت من بابک؛ به عزت تو اى بزرگ من، که اگر مرا از این درگاه برانى یک گام برنمى دارم . آخر به کجا بروم؟ من از آن تنگناها آمده ام. من از محدودها هجرت کرده ام. آن وقت ها که نمى دانستم، اگر مى گفتى برو، مى رفتم. مى رفتم تا مدرکى بگیرم و عشقى بیابم و شهرتى و ثروتى و نان و آشى، اما حالا، حالا که از آن همه تجربه به تو رسیده ام مگر مى توانم تو را از دست بدهم؟

مبین که گاهى غفلتى و شورشى در من پا مى گیرد و من را از تو مى برد، من آن وقت که آگاه مى شوم از تو دست نمى شویم و از التماس و تملق دست برنمى دارم. من براى هیچ ها به ناکس هاى دنیا التماس ها کرده ام در این راه، براى آنهایى که از روى من گذشتند، از تمام هستى و دارایى و وجودم گذشته ام و برایشان تملق ها داشته ام. منى که براى آنها تملق گفته ام، از این التماس باور چگونه مى گذرم و این تملق را چگونه از دست مى دهم. من از تو نمى برم،

لمّا انتهى الىّ من المعرفه بجودک و کرمک؛ چون شناخت من در نهایت و پس از تجربه ها به تو رسیده و به وجود و کرامت تو راه برده، تو هرچه مى خواهى بکن، که از این هایى که تا به حال مرا سوزانده اند، بیشتر نمى سوزانى.

 

هرکس را با هرچه و به هرگونه بخواهی عذاب می کنی

أنت الفاعل لما تشاء تعذب من تشاء بما تشاء کیف تشاء؛ تو هر کسى را که بگیرى و به محاکمه بکشى محکوم کرده اى.

به عزت خودت قسم که همه در برابر تو کوتاهیم و مقصریم. تعذب من تشاء؛ هر کسى که را مى توانى عذاب کنى. بماتشاء آن هم به آن جرمى که بخواهى؛ جون جرم ها بى حساب هستند و آنچه براى یک دسته بهشت مى سازد و قرب مى آورد، بالاترها را از قرب جدا مى کند و به عذاب مى کشد. آخر از همه کس، یک جور توقع نیست. کودکى که تازه به مدرسه رفتن و تازه قلم به دست گرفته، وقتى آب بابا مى نویسد، آن هم به اندازه یک بیل و با پیچش ‍ یک مار، به او صد آفرین مى دهند، اما آنجا که استاد مى شود و سال ها را پشت سر مى گذارد، اگر یک مقدار رنگ جوهرش کم و زیاد باشد و یا یک میلی متر کم و زیاد رفته باشد، مردودش می‌‌کنند.

تو هر کس را، چه راه رفته و چه در راه مانده را، مى توانى به محاکمه بکشى و مى توانى حتى با خوبى هایش و حسناتش محاکمه کنى و محکوم کنى و مى توانى به وسیله نیکى هایش عذاب دهى، آن هم کیف تشاء به هرگونه که بخواهى، که تو گاهى با نعمت ها عقوبت مى کنى.

تو هر کس را به هر چیز و به هر گونه که بخواهى مى توانى عذاب کنى و و ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء؛ و هرکسى را بر هر چیزى که بخواهى و بر هر گونه که مى خواهى، مى توانى ببخشى و حتى مى توانى با ضربه هاى و بلاها به او رحمت کنى.

نه عذاب تو یک چهره دارد، که حتى در دادن ها شکل مى گیرد و نه رحمت تو یک رویه دارد، که حتى در گرفتن ها و بریدن ها، جلوه مى کند.

انسان با توجه به خودش و آنچه برای تربیت او شده می‌تواند این محدودیت را بفهمد و آن احاطه را بشناسد.آنچه تا دیروز عشق ما بود، امروز نفرت ماست و آنچه تا دیروز امید ما بود امروز ترس ماست

از کارهایت سوال نمی شوی

لاتسئل عن فعلک و لاتنازع فى ملک؛ تو از کارهایت سؤال نمى شوى. آخر چه کسى تو را به محاکمه بکشد. کسى مى تواند تو را محاکمه کند که بر تو احاطه داشته باشد و انگیزه کارهاى تو و هدف آن را بشناسد. چه کسى تو را محاکمه کند، آن هم با چه شناختى. آیا با آنچه از تو گرفته و از تو به دست آورده ، مى تواند تو را مسئول قرار بدهد؟

لاتنازع فى ملکک ؛ هستى ملک توست. تو به آن ها مهربانى. تو محبت را آفریده اى، پس چگونه در ملک تو با تو نزاع مى کند و چگونه براى دفاع از آن ها که تو دوستانش دارى و دوستى را در دلشان ریخته اى، در برابر تو به پا مى خیزند. آخر محبت این وکیل هاى مدافع از کیست و از کجاست که با تو نزاع کنند و با تو چانه بزنند؟

و لا تشارک فی امرک؛ تو در مدیریت و رهبری و در دستور شریکی نداری.

لاتضاد فی حکمک؛ تو در حکم و قضاوت مخالفی نخواهی داشت.

و لا یعترض علیک؛ و بر تو اعتراضی در این مدیریت و تدبیر نخواهد بود. کسی بر تو اعتراض ندارد. آخر اعتراض باید با آگاهی و احاطه همراه باشد و شریک تو باید از تو مدد نگرفته باشد و وکیل مدافع از کسانی که تو آنها را آفریدی، باید مهربانی را از تو نگرفته باشد و محاکمه‌چی تو، باید شناخت و آگهی‌اش به وسیله تو نباشد.

 

چون دنیا را عشرتکده می دانیم رنج ها را نمی فهمیم 

وابستگی به دنیا

من می‌گویم چرا آن را سوزاندی، چرا جانش را گرفتی و یا چرا این را شکستی، چرا پدرش را بردی، گویا من به این ها مهربان‌ترم و یا از اینها آگاه‌ترم، در حالی که لک الخلق و الامر؛ آفرینش و فرماندهی از توست. تبارک الله رب العالمین.

ما این دنیا را عشرتکده حساب می‌کنیم و منزل خویش می‌شناسیم و این است که رنج‌ها را نمی‌فهمیم. ما داده‌ها را ملاک افتخار می‌دانیم و این است که با داشتن‌ها سرخوشیم و با از دست داد‌ن‌ها سر به زیریم. ما با این محدودیت و با این دید، می‌خواهیم با او که تمام هستی را در دست دارد، مباحثه کنیم و می‌خواهیم در کلاس اول و در روز اول این کلاس تمام اسرار فیزیک عالی را یک‌جا کشف کنیم و می‌خواهیم با این دست شَل، این بارهای سنگین را برداریم و معلوم است که می‌مانیم.

انسان با توجه به خودش و آنچه برای تربیت او شده می‌تواند این محدودیت را بفهمد و آن احاطه را بشناسد.آنچه تا دیروز عشق ما بود، امروز نفرت ماست و آنچه تا دیروز امید ما بود امروز ترس ماست.

انسان با این دیدار از خودش به کارهای دقیق و نقشه‌های حساب شده او می‌رسد که چگونه او را پیش برده و در زمان حرکت داده و در زمان ساخته است.

و این است که در این جایگاه می‌نشیند و پس از آن همه یأس و وحشت و پس از آن همه امید و طلب به این مرحله می‌رسد که هستی در دست توست و تو تنها مدیر و کارگزار آن هستی؛ انت الفاعل لما تشاء؛ و بر تو هیچ اعتراضی نیست و بر تو هیچ نزاعی نیست. تو غنا و کرامتی و ما فقر و رذالت. ما از تو می‌خواهیم در حالی که اگر بدهی یا محروم کنی بر تو اعتراضی نیست و با تو حرفی نیست. 

گروه دین تبیان


منبع : خبر گزاری شبستان ، برگرفته از کتاب بشنو از نی آیت الله صفایی حائری

دعای روز سی ام رمضان چگونه رضایت خداوند را جلب کنیم ؟

چگونه رضایت خداوند را جلب کنیم ؟/دعای روز سی ام


 
مناجاة الخائفین

اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّکْرِ والقَبولِ علی ما تَرْضاهُ ویَرْضاهُ الرّسولُ مُحْکَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین.

خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانی و قبول بر طبق خشنودی تو و پسند رسول تو باشد و استوار اشد فرعش بر اصل به حق مولای ما حضرت محمد(ص)و خاندان پاکش و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.

 

 

دعا باصدای امیر رضا عرب

شرح دعای روز سی‌ام ماه مبارک رمضان  

شکر و سپاس الهی نسبت به عبادت بنده، همان مهر قبول اوست او آن هنگام طاعت را قبول می‌کند که «خداپسند» باشد الگو گیری از سنت‌های او اطاعت و رضایت خدا را به همراه دارد

ارزش هر طاعت به مقبولیت آن است. تا نماز ما قبول نشود ارتقا نمی‌یابد و بالا نمی‌رود تا روزه ما پذیرفته نشود اثرگذار نیست و ارجی و اوجی ندارد قبول اعمال به نیت و اخلاص و تقید و عبودیت در برابر خداست.

سی روز روزه گرفتیم و نماز به پا داشتیم امروز از او می‌خواهیم روزه‌مان را مقرون به شکر و قبول قرار بده و آن گونه که تو و رسولت از آن راضی باشند.

آری، خداوند روزه‌ای را ارزش می‌نهد و می‌پذیرد که آمیزه‌ای از پرهیز و ایمان باشد. در این حال شکر و سپاس الهی نسبت به عبادت بنده، همان مهر قبول اوست او آن هنگام طاعت را قبول می‌کند که «خداپسند» باشد الگو گیری از سنت‌های او اطاعت و رضایت خدا را به همراه دارد.

طاعت و عبادتی که آلوده گناه باشد ارزشی ندارد دهانی که به روزه بسته شده اما به غیبت و تهمت همواره گشوده است، مهر روزه را هم شکسته!

شنیده‌ایم زنی زبان به غیبت گشود در حالی که روزه بود، پیامبر فرمود: برو بخور! دیگر روزه نیستی!

از خدا می‌طلبیم دل و زبانمان را از گناه دور بدارد و روزه ما را مقبول و مورد رضایت خود پیامبر و اهل‌بیتش قرار دهد. و مهر «شکر» و «قبول» آن‌ها را بر آن ثبت کند.

 

رضایت و خشنودی خدا در چیست و چگونه خداوند از انسان راضی می‌شود؟ 

 

ساعت عبادت و دعا

رضایت و خشنودی خدا امری نسبی است، به این معنا که خداوند مجموعه قوانینی را برای تکامل و پیشرفت بشریت و سعادت و خوشبختی آنان فرستاده است، آن قوانین تشریعی که به صورت وحی و کتاب آسمانی و تفسیر و تفصیل آن توسط اولیای الهی و معصوم در اختیار انسان قرار گرفته، مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها را تشکیل می‌دهد، انسان کامل کسی است که با اطاعت کلیه قوانین الهی، رضایت و خشنودی خدا را کسب کرده باشد، از سویی می دانیم همه انسان‌ها از لحاظ معرفت و شناخت، ایمان و معنویت، اطاعت و تسلیم پذیری عملی فرمان الهی یکسان نیستند، خداوند از چهارده معصوم(ع) راضی و خشنود است، چنان که از سلمان و ابوذر و مقداد نیز رازی و خضوعند است. اما میزان و نسبت رضایت مندی خداوند به میزان عمل آنان از لحاظ کمیت و کیفیت و اخلاص و معرفت آنان بستگی دارد.

از سویی میدانیم برخی اعمال از ویژگی‌های برتر و ممتازی برخوردارند، به گونه‌ای که می‌توان آن‌ها را به عنوان اصول و زیر کارهای جلب رضایت و خشنودی خداوند دانست. باید به قرآن که زبان خداوند است، مراجعه نمود و از زبان او کشف کرد که انجام چه کارهایی موجب جلب رضایت حضرتش می گردد. رضایت و خشنودی خدا در بیش از سی آیه بیان شده است.

به برخی از آیات که تقریباً در بر دارنده محتوای بقیه آیات و بیان کننده همه ویژگی‌هایی است که رضایت خداوند را جلب می‌کند اشاره می‌شود.

قرآن در مورد حضرت اسماعیل(ع) می‌فرماید: اسماعیل همواره مورد رضایت و خشنودی پروردگارش بود، چه این که او خوش قول و صادق الوعد بوده و پیوسته خانواده‌اش را به نماز و زکات توصیه می‌نمود 

رضوان و رضایت خدا شامل کسانی می‌گردد که:

1 - ایمان به خدا و قیامت داشته باشند.

2 - خانه و وطن خویش را برای حفظ دینشان رها کنند و هجرت نمایند.

3 - با مال جان خویش در راه خدا جهاد نمایند.

4 - پیوسته پیرو ولایت و رهبری باشند.

5- رضایت خدا را در صدق و راستی (گفتار و عمل) باید جست و جو کرد.

 

عملی که موجب رضایت خداوند از حضرت اسماعیل(ع) شد 

قرآن در مورد حضرت اسماعیل(ع) می‌فرماید: اسماعیل همواره مورد رضایت و خشنودی پروردگارش بود، چه این که او خوش قول و صادق الوعد بوده و پیوسته خانواده‌اش را به نماز و زکات توصیه می‌نمود.

محبت به پدران و فرزندان و اقوام، بسیار خوب است و نشانه زنده بودن عواطف انسانی است، اما هنگامی که این محبت رو در روی محبت خدا قرار می‌گیرد، ارزش خود را از دست می‌دهد 

در سوره توبه می‌فرماید: رضایت و خشنودی خدا شامل حال مردان و زنان مؤمنی می‌گردد که:

1 - در برابر مسلمانان احساس مسئولیت می‌کنند و یار و یاور یکدیگرند و همدیگر را تأیید و تقویت می‌کنند.

2 - پیوسته امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.

3 - در اقامه نماز و بر افراشته شدن فرهنگ و محتوای آن تلاش می‌کنند.

4 - زکات مال خویش را می‌پردازند و از دستگیری فقرا و مستمندان غفلت ندارند.

5 - پیرو خدا و پیامبر هستند.

 

رضایت و خشنودی خدا در حزب اللهی شدن است  

عبادت

حزب اللهی شو تا خدا از تو راضی گردد و از مواهب و الطاف خویش تو را بهره‌مند سازد تا تو نیز از او خوشحال و خشنود گردی. در دو آیه از حزب اللَّه و در یک آیه از حزب الشیطان  سخن به میان آمده است. در سوره مجادله دو حزب مذکور و ویژگی‌های طرفداران آن‌ها بیان شده و با هم مقایسه گشته است.

خداوند، رضایت و خشنودی خویش را از حزب اللَّه در این سوره بیان کرده است. به بیان دیگر: خداوند به رغم میل غوغاسالاران دور از فرهنگ قرآن روزگار ما، جامعه را به دو طیف خودی و غیر خودی یا حزب اللَّه و حزب الشیطان تقسیم نموده و به مؤمنان هشدار داده است که جمع میان محبت خدا و محبت دشمنان خدا در یک دل ممکن نیست. باید از میان آن دو یکی را برگزید:

هیچ گروهی را نمی‌یابی که ایمان به خدا و قیامت داشته باشد و در عین حال با دشمنان خدا و رسول اظهار دوستی نماید، هر چند آنان پدران، فرزندان، برادران یا خویشان آن‌ها باشند.

محبت به پدران و فرزندان و اقوام، بسیار خوب است و نشانه زنده بودن عواطف انسانی است، اما هنگامی که این محبت رو در روی محبت خدا قرار می‌گیرد، ارزش خود را از دست می‌دهد.

زمانی خداوند از شما رضایت دارد و از عملکرد شما خشنود می‌گردد که حب و بغض‌ها و دوستی و دشمنی‌ها را برای خدا خالص کنید. امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمنی می‌کند و برای خدا می‌بخشد، ایمانش کامل است.

در سوره ممتحنه می‌فرماید: اگر شما مسلمانان برای رضای خدا و خشنودی او هجرت کردید و جهاد نمودید، پس با دشمنان خدا و دشمنان خودتان هرگز طرح دوستی نریزید.

 

حزب اللهی کیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

در سوره فتح وقتی موضوع بیعت رضوان مطرح می‌شود، ملاک رضایت و خشنودی خدا از شرکت کنندگان در آن بیعت، اطاعت محض از رهبری بیان می‌گردد
1 - خدا خط ایمان را بر صفحه دلشان نوشته است.

2 - توسط روح مورد تأیید و تقویت قرار گرفته‌اند.

3 - ویژگی بارز و ممتاز حزب اللهیان، ولایت پذیری آنان است. قران بعد از بیان آیه ولایت می‌فرماید: و من یتول اللَّه و رسوله و الذین آمنوا فان حزب اللَّه هم الغالبون.

دروغ میگویند کسانی که می‌پندارند جزو حزب اللَّه هستند، اما فعالیت‌های آنان خلاف جهت ولایت و رهبری امت سامان می‌یابد.

در سوره فتح وقتی موضوع بیعت رضوان مطرح می‌شود، ملاک رضایت و خشنودی خدا از شرکت کنندگان در آن بیعت، اطاعت محض از رهبری بیان می‌گردد.

امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمنی می‌کند و برای خدا می‌بخشد، ایمانش کامل است

 سپس اوصاف یاران همراه و همگام پیامبر(ص) را تحت عنوان والذین معه در پنج وصف ذکر می‌کند :

1 - در برابر کفار، شدید و استوار چون سدی محکم می‌ایستند.

2 - میان خود و نسبت به برادران دینی خود رحیم و مهربانند.

3 - پیوسته آنان را در حال عبادت، رکوع و سجود می‌بینی.

4- همواره فضل خدا و خشنودی او را می‌طلبند و مخلصند.

5 - سیما و ظاهر آنان چون باطنشان با کفار و فاسقان تفاوت دارد. سیمای ظاهری آنان به خوبی نشان می‌دهد متدین، با نماز و خاضع و مرتبط با خدا هستند.

 

خشنودی خدا جز با یاد خدا به دست نمی‌آید

آخرین سخن این که تا انسان به مقام عبودیت و بندگی محض نرسد و از این راه نفس مطمئنه را تحصیل نکند، نمی‌تواند به رتبه راضیة و مرضیة،  که مقام رضا و خشنودی متقابل خدا و بنده است، نایل گردد. تحصیل آن نیز با ذکر عملی خداوند میسر است: الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب. 

 

فرآوری : زهرا اجلال

گروه دین تبیان

منابع :

سایت مفاد

سایت عرفان


وقتی دانستیم، خشنودی خدا در حزب اللهی شدن است، باید بدانیم حزب اللهی شدن نیازمند چه صفاتی است و حزب اللهی کیست؟ حزب اللهی را از راه اعتقادات و عملکردها و وضع ظاهرشان باید شناخت. آن‌ها کسانی هستند که:
خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانی و قبول بر طبق خوشنودی تو و پسند رسول تو باشد و استوار باشد فرعش بر اصل به حق آقای ما محمد و خاندان پاکش و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.