اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ ای خدا مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ و نزد تو فوز و سعادت یابند قرار ده
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند قرار ده
بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین به حق احسانت ای منتهای آرزوی طالبان.
دعا باصدای امیر رضا عرب
درخواست توکل از خدا
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ
خدایا من را در ماه رمضان از کسانی قرار ده که اهل توکل به تو هستند، چشمم به دست این و آن نباشد؛ چقدر خوب است که انسان توکل داشته باشد و اهل توکل باشد.
همانطور که میدانیم تمام امور دنیا و آخرت و هرچه در عالم وجود دارد به امر خداوند کار میکند؛ ”إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ”(آل عمران ، 154) یعنی ”به درستی که تمام امور به فرمان خداوند است” و تمام کلیدهای غیب نزد اوست ”وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ”(انعام ،59) یعنی ”و کلید خزائن غیب نزد خداوند است (که) کسی جز خدا بر آن آگاه نمیباشد” و هر گاه اراده الهی اقتضا کند که امری صورت پذیرد بدون هیچ درنگی صورت خواهد گرفت ”وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ”(بقره ،117) یعنی ”هنگامی که (خداوند) اراده امری را کند به محض آنکه بگوید موجود باش، پس موجود خواهد شد” و همه عالم فرمان بردار ذات اقدس اویند ”بَل لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ کلٌُّ لَّهُ قَنِتُونَ”(بقره ،116) یعنی ”بلکه هرچه در زمین و آسمان است ملک خداوند است و همه فرمان بردار اویند” پس با توجه به این آیات در مییابیم که انسان در هر کاری که میخواهد انجام دهد باید به خدای (قادر و متعال) که خالق و آفریدگار اوست توکل کند چرا که امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسلام فرمودند: ”من توکل علیه کفاه و من ساله اعطاه و من اقرضه قضاه و من شکر جزاه”(نهج البلاغه) یعنی ”هر کس بر او توکل کند او را کفایت نماید و هر کس از او بخواهد میپردازد و هر کس برای خدا به محتاجان قرض دهد وامش را بپردازد و هرکس او را سپاس گوید پاداش نیکو دهد” و خداوند (عزوجل) نیز در قرآن میفرماید: ”فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین” یعنی ”پس هنگامی که اراده نمودی (که کاری را انجام دهی) پس بر خداوند توکل نما (که) همانا خداوند توکل کنندگان را دوست دارد” که ما نیز از خداوند میخواهیم در این روز ما را از توکل کنندگان واقعی به ذات اقدس قرار دهد...
قرآن مجید در موارد متعددی توکل بر خدا را از ویژگیهای افراد با ایمان میداند و میفرماید: و علی الله فتوکلوا ان کنتم مومنین(سورهی مائده, آیهی ;23 سورهی توبه, آیهی 51); بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید.
و علی الله فلیتوکل المومنون(سورهی آل عمران, آیهی122); افراد با ایمان باید تنها بر خدا توکل کنند.
پیامبر گرامی اسلام(ص) تفسیر توکل را از جبرئیل سوال کرد, جبرئیل گفت: معنای توکل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان, و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها ناامید بود و اگر بندهای به این مرتبه از معرفت برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد, این همان توکل بر خدا است.( مجلسی, محمد باقر, بحارالانوار, ج 68, ص 138, ح 23)
شخصی به نام حسن بن جهم میگوید: خدمت امام هشتم (ع) رسیدم و عرض کردم: جانم به فدایت, حد و مرز توکل چیست؟
فقال لی ان لا تخاف مع الله احدا(همان); فرمود: توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی....
خدایا من را از رستگاران قرار بده ؛ نه از اهل شقاوت
فائز به معنای سعادتمند است که به کسی گویند که خداوند او را به واسطه عمل به دستوراتش به رحمتش وارد کرده و از عذابش دور ساخته است چنانچه در قرآن میفرماید: ”قُلْ إِنِّیَ أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ”(انعام ،15) یعنی ”بگو که از عذاب روز عظیم (یعنی قیامت) میترسم که معصیت پروردگارم را انجام دهم” و در آیه بعد میفرماید: ”مَّن یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ”(انعام ،16) یعنی ”کسی که از عذاب روز قیامت در امان بماند و از او عذاب برداشته شود پس به تحقیق به رحمت الهی وارد شده است که این سعادتمندی آشکار است” و آنان که از معصیت پروردگار خویش اجتناب میکنند یقیناً خداوند از آنان راضی است که این رضایت سرچشمه از رضایت مخلوق به قضا و قدر پروردگار است به طوری که خداوند در قرآن میفرماید: ”خداوند از ایشان راضی است و آنان از خداوند راضیند که این رستگاری و سعادتمندی بزرگ است” که ما نیز از خداوند میخواهیم در این روز ما را از کسانی قرار دهد که به فوز عظیم دست یافتهاند...
خدایا من را از مقربین در گاهت قرار بده؛ خدا نکند طوری زندگی کنیم که خدا به ما بگوید تو بنده من نیستی و ما را از درگاه ربوبی خودش دور کند و بگوید برو ؛ گاهی پدر به فرزند نا صالح خود میگوید ؛ برو تو دیگر فرزند من نیستی خدا هم گاهی به بنده خودش که غرق در معاصی شده است میگوید : از درگاه من دور شو که دیگر تو بنده من نیستی ! خدا کند که خدا به ما بگوید، تو بنده من هستی.
”خداوند و رسولش و برگزیدگان از ایشان (یعنی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام) را اطاعت نمایید” عمل نموده تا بتوانند جزء کسانی قرار گیر که مقرب درگاه الهی هستند. پس ما نیز از خداوند میخواهیم به حق لطف و احسانش ما را جزء کسانی قرار دهد که مقرب درگاه اویند
کسانی که به خداوند نزدیکترند و در پیشگاه او آبرومندند که تقوای الهی را پیشه کنند چرا که خداوند در قرآن میفرماید ”ان اکرمکم عند الله اتقکم” یعنی ”به درستی که گرامیترین شما نزد پروردگار تقوا پیشه ترین شماست” و اگر به واژه رسول ”اکرم” صلی الله علیه و آله توجه کنیم و آیه ”ولکم فی رسول الله اسوه حسنه” یعنی ”و برای شما در رسول خدا الگویی نیکو است” را در نظر بگیریم میتوانیم دریابیم که کسانی که میخواهند نزد خداوند آبرویی پیدا کرده و مقرب درگاه او گردند با توجه به آیه ”ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای الهی را پیشه کنید و برای (رسیدن به خداوند) و آمدن به سوی او وسیلهای بیابید” باید به آیه ”اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم” یعنی ”خداوند و رسولش و برگزیدگان از ایشان (یعنی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام) را اطاعت نمایید” عمل نموده تا بتوانند جزء کسانی قرار گیر که مقرب درگاه الهی هستند. پس ما نیز از خداوند میخواهیم به حق لطف و احسانش ما را جزء کسانی قرار دهد که مقرب درگاه اویند.
به حق احسانت خواستههای من را اجابت کن؛ ای کسی که غایت طالبین تویی! انسان وقتی از همه جا نا امید میشود، آخر کار در خانه خدا میرود و آن وقت دعا مستجاب میشود.
اگر میخواهی بدانی دعایت مستجاب میشود یا نه !؟ به دلت مراجعه کن اگر دیدی در گوشه دلت به کسی غیر از خدا هم امیدواری بدان که دعایت مستجاب نمیشود ولی اگر از همه نا امیدی و چشم دلت دست به دامن الهی است بدان که دعای تو مستجاب شده است . در حدیث آمده است که به عزت و جلالم قسم من قطع میکنم امید کسی را که به غیر من امید دارد. (کافی ج : 2 ص : 66 )
نماز شب یازدهم ماه رمضان:
دو رکعت در هر رکعت حمد و بیست مرتبه سوره «کوثر»
گروه دین تبیان
منابع:
کتاب راهیان نور
خبرگزاری فارس
سایت مفاد
اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ خدایا دوست گردان به من در این روز نیکی را
وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ و نـاپسند بدار در این روز فسق و نافرمانی را
وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ و حرام کن بر من در آن خشم و سوزندگی را
بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین. به یاریت ای دادرس داد خواهان
دعا باصدای امیر رضا عرب
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ
خدایا کاری کن که خوبیها را دوست داشته باشم و از بدیها بدم بیاید و عبادت و انجام هر کار خوبی نزد من محبوب باشد. این دعای خیلی خوبی است که انسان طوری باشد از کار خوب لذت برد . اگر خواستیم کار خوبی انجام بدهیم مخفیانه انجام دهیم و قصد قربت داشته باشیم .
طوری زندگی کنیم که آبروی کسی را نریزیم . در احسان، اهل ریاکاری نباشیم . که اگر اینگونه بودیم در قیامت برای ما اجر و پاداشی نیست .
جنس خوب صدقه بدهیم ؛ اگر متمکن هستیم جنس اعلاء را برای صدقه و خیرات کنار بگذاریم .
بهترین خوبیها این است که آدمی به فامیل فقیر کمک کند ، بعضیها به فامیل کمک نمیکنند .
حتی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) احتیاط میکردند و میگفتند: اگر در شهرتان مستحق وجود دارد ؛ اشکال دارد که فطریه را به شهرهای دیگر بفرستید .
در حدیث وارد شده است : « خَیرُکُم مَن اَطعَم الطَعام » [کافی ج : 4 ص : 50] بهترین شماها کسانی هستند که اطعام طعام میکنند ؛ غذا درست میکند و به دیگران اطعام میدهد.
همان طور که در آیات و روایات موجود میباشد هر عمل نیکویی را که انسان انجام میدهد از آن به احسان و نیکوکاری تعبیر میگردد که دو قسم دارد:
(1) احسان در راه رضای خدا
(2) احسان برای ریا و جلب توجه مردم
اگر انسانی عمل نیکی را انجام دهد و هدفش از انجام آن عمل فقط جلب رضایت خداوند قادر و متعال باشد آنگاه است که میگوییم آن عمل نیک، احسان برای رضای خداوند بوده است.
خداوند (عزوجل) در قرآن میفرماید: " وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الُْمحْسِنِینَ "( سورة بقره، آیة 195.) یعنی " و در راه خدا انفاق کنید و با دستانتان خودتان را به هلاکت نیندازید و احسان و نیکوکاری کنید که همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد ."
این آیه نشان دهنده آن است که انفاق عمل نیکویی است که انسان را از هلاکت نجات بخشد و این در صورتی است که این احسان جزء " وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ "(بقره ، 265) باشد. که آنگاه است که خداوند در قرآن میفرماید: " بَلی مَن أسلَمَ وَجهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحسِنٌ فَلَهُ أجرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَ لاخَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنونَ "(بقره ،112) یعنی " آری، کسی که تسلیم حکم خداوند گردید و نیکوکار گشت پس (مسلم است که) اجرش نزد خداوند بزرگ خواهد بود و او را هیچ خوف و اندیشه و هیچ حزن و اندوهی (در دنیا و آخرت) نخواهد بود."
اگر انسانی عمل نیکی را که در ظاهر خداپسندانه است انجام دهد و هدفش جلب توجه مردم باشد، آنگاه است که ؛
اولاً : در انجام آن عمل نیک برای خداوند شریک قائل شده است .
ثانیاً : عمل او ریا بوده و هیچ اجر و پاداش از طرف خداوند برای آن عمل نمیباشد چرا که اینگونه افراد از یاران و هم قرینان شیطانند، که اگر در این مورد نیز انفاق را در نظر بگیریم خداوند در قرآن میفرماید: " وَالَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَن یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِینًا فَسَاء قِرِینًا "(نساء ،38) یعنی " آنان که اموال خود را به قصد ریا و خودنمایی انفاق میکنند و به خدا و روز قیامت ایمان نمیآورند (ایشان یاران شیطانند) و هر که را شیطان یار اوست بسیار بدیاری خواهد داشت”...
همانطور که در قرآن آمده است ”إنَّ اللهَ یُحِبُ المُحسنین”(بقره ،195) یعنی ”به درستی که خداوند احسان کنندگان را دوست دارد” که با توجه به این آیه انسان برای اینکه محبوب پروردگار خویش گردد از خدای خویش میخواهد که احسان و نیکوکاری را محبوب او گرداند که ما نیز در این روز از خداوند میخواهیم که حب احسان و نیکوکاری در راه رضایش را نصیب ما گرداند .
خدایا من را طوری قرار بده که از فسق و معصیت بیزار بشوم و از گناه کردن بدم بیاید .
هرگاه انسان عملی را بر خلاف دستورات الهی انجام دهد آنگاه است که گویند او عصیان پروردگار خویش را نموده است یعنی سرپیچی از دستور پروردگار خویش نموده است که اگر انسان به این عمل خویش یعنی معصیت پروردگار اصرار ورزیده و ادامه دهد آنگاه است که او را فاسق نامند چرا که او دائماً به معصیت ذات اقدس الهی مشغول بوده است.
خداوند در قرآن میفرماید : ”وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ”(حجرات ،7) یعنی ”خداوند کفر و فسوق و معصیت را در نظرتان زشت و منفور ساخت و اینان به حقیقت اهل صواب و هدایتند که از این آیه در مییابیم که اگر خداوند در نظر انسانی گناه و معصیت و هر عمل ناپسندی را زشت و منفور سازد آنگاه است که آن انسان به حقیقت هدایت یافته و به مسیر سعادت دست خواهد یافت .
خدایا غضب و آتش خودت را بر من حرام کن .
خداوند عزوجل در قرآن میفرماید: واتقوا الله و اعلموا ان الله شدید العقاب " ؛ و از خداوند بترسید (و تقوای او را پیشه کنید) و بدانید به درستی که خداوند سخت عذاب است .
که این عذاب و عقاب الهی برای کسانی میباشد که به معصیت و نافرمانی ذات اقدس او مشغولند به طوری که شکرگزار نعمتهای خداوند نبوده و خداوند از آنان راضی نمیباشد چنانچه خداوند متعال در قرآن در مورد دلیل عذاب بندگان خویش میفرمایند : " مَّا یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذَابِکُمْ إِن شَکَرْتُمْ وَآمَنتُمْ وَکَانَ اللّهُ شَاکِرًا عَلِیمًا "(نساء ،147) ؛اگر شما از لطف خداوند شکرگزار باشید و به او ایمان آوردید خداوند چه غرضی دارد که شما را عذاب کند؟ که خداوند در مقابل نعمت، شکر شما را میپذیرد و عملش به صلاح خلق احاطه دارد .
پس با توجه به این آیه کسانی از عذاب الهی در امانند و آتش دوزخ بر آنان حرام است که تقوای الهی پیشه نموده و از معاصی و نافرمانی از دستورات او بپرهیزند.
خدایا همه این دعاها را از تو خواستم ولی تا خودت کمک نکنی من نمیتوانم به این امور متخلق بشوم و بدون یاری تو این مسائل محقق نمیشوند.
در روایت آمده است : اگر شما یک قدم به سوی او بر داری خداوند هروله کنان به سوی تو میدود ؛ [پیام پیامبر، ترجمهفارسی، ص: 303] لذا نا امید هم نباشیم .ولی باید یک قدم به سوی او برداریم تا امدادهای الهی را ببینیم .
ای خدایی که هر کسی که به تو بگوید الهی پناهم بده تو پناهش میدهی.
نماز شب دوازدهم ماه رمضان
هشت رکعت در هر رکعت حمد و سی مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
سایت مفاد
به عیب خودتان بپردازید نه به عیب دیگران !خوش به حال بندهای که به عیب خودش میپردازد و به عیب دیگران کاری ندارد.
اللّهمّ زَینّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و پاکدامنی
واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ و بپوشانم در آن جامه قناعت و خودداری
واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ و وادارم نما در آن بر عدل و انصاف
یا عِصْمَةَ الخائِفین به نگاهداری خودت ای نگهدار ترسناکان
دعا با صدای امیر رضا عرب
«اللّهمّ زَینّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ»
خدایا روزی کن من را در ماه رمضان و به دو چیز زینت بده :
ستر و عفاف. ستر یعنی اینکه گناهان مردم را مخفی کنم. به ما چه ارتباطی دارد که فلانی عیب دارد؟ خوش به حال بندهای که به عیب خودش میپردازد و به عیب دیگران کاری ندارد. اگر رفیقت هم عیب دارد به کسی نگو. غیبت حرام است و عمل چهل روز را از بین میبرد و اعمال خوب غیبت کننده را در نامه اعمال شخص غیبت شونده مینویسند.
چه خوب است که خوبیهای مردم را بیان کنیم .
آنها که به عیب دیگران کاری ندارند، بهترین زینت را دارند. حدیث داریم خوش به حال کسی که به عیب خود پرداخته به عیب دیگران کاری ندارد.
در ادامه دعا عفاف آمده است. عفاف یعنی اینکه گناه نکنیم و عفت نفس داشته باشیم که گناه نکردن است. پس بیان نکردن گناه دیگران و داشتن عفاف اولین دعایی است که در این روز از خدا میخواهیم.
خدایا من را به دو چیز مستور کن؛ یکی لباس قناعت و دیگری کفاف.
کفاف یعنی اینکه زندگی را بگذرانیم. اگر مال و ثروت زیاد داشته باشیم گرفتار میشویم و اگر دستمان پیش کسی دراز باشد ذلیل میشویم پس از خدا بخواهیم که به اندازه کفاف زندگی به ما بدهد. قناعت هم به انسان عزت میدهد و کسی که قناعت دارد خدا او را عزیز میکند.
بزرگترین گنج، قناعت است و قناعت سرمایهای بیپایان. قناعت، یعنی نخواستن، کم خواستن،
راضی بودن به داشته و کندن دندان طمع.
وقتی به خواهشهای بیمورد دل جواب «نه» ندادی و به دام خواستههای حرص افتادی، اسیر گنداب «دنیا» میشوی باتلاقی که هرچه بیشتر در آن دست و پا میزنی و تلاش میکنی، بیشتر در آن گرفتار میشوی. نتیجه آن مشخص است!
نفس، چاه ویلی است که هیچگاه پر نمیشود. درد «تکاثر» و «افزونطلبی»، زخم ناسور بشریت بوده و هست و تنها مرهم آن «قناعت» است.
«واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ»
خدایا من را عادل کن و کاری کن انصاف داشته باشم و خدایا از هرچه که من از آن میترسم من را امان ده. اگر کسی ما را تهدید میکند به ما ایمنی بده که کسی نتواند به ما تعرض کند.
به عصمت و حفظ و نگهبانی خودت ای کسی که خائفین و ترسناکان را نگهداری میکنی، ای کسی که هر که به تو متوسل میشود از او نگهداری میکنی، خدایا درباره ما این دعاها را مستجاب بفرما!
نماز شب سیزدهم ماه رمضان
چهار رکعت در هر رکعت حمد و بیست و پنج مرتبه توحید
فرآوری :زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
سایت مفاد
خواند دعای «مجیر» در روزهای 13، 14 و 15 ماه مبارک سفارش شده است .این نکته را نباید فراموش کرد که دعا تنها برای دستیابی به ثواب نیست، بلکه اصل دعا خواندن برای رسیدن به کمال است.
/hr>>/>>/>>/>
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ ای خدا در این روز مرا از پلیدی و کثافات پاک ساز
وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ و بر حوادث خیر و شر قضا و قدرت صبر و تحمل عطا کن
وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی وَصُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بر تقوی و پرهیزکاری و مصاحبت نیکوکاران موفق دار
بِعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکِین و به یاری خود ای مایه شادی و اطمینان خاطر مسکینان.
دعا با صدای امیر رضا عرب
خواند دعای «مجیر» در روزهای 13، 14 و 15 ماه مبارک سفارش شده است .این نکته را نباید فراموش کرد که دعا تنها برای دستیابی به ثواب نیست، بلکه اصل دعا خواندن برای رسیدن به کمال است.
«اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ»
در این دعا از خدا میخواهیم ما را از کثافات پاک کند. منظور از «کثافات»، چرک گناه و معصیت است. انسان اگر اهل معصیت باشد، بوی بدی به خود میگیرد و اگر مؤمن باشد، خوشبو خواهد بود. «او یس قرن» هنگامی که به ملاقات پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمده بود، فضای خانه رسولالله (صلی الله علیه وآله) را معطر کرده بود و فردای آن روز که پیامبر (صلی الله علیه وله) به خانه خویش باز گشت، فرمود: «إِنِّی لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیمَن»، یعنی پیامبر (صلی الله علیه وله) رایحه خوش اویس را استشمام کرده بود.
هنگامی که انسان گناه و معصیت پروردگار خویش را انجام میدهد به تحقیق که آن گناه و معصیت اثر سویی بر ظاهر و باطن آن انسان میگذارد به طوری که در روایات است که با انجام هر گناهی لکه سیاهی بر قلب انسان مینشیند که آن لکه سیاه با مرور زمان و انجام گناهان بیشتر، افزوده میگردد و باعث سیاه شدن دل انسان میشود به طوری که دیگر حقایق الهی را نمیتواند بشنود و به مخالفت با آنان میپردازد، پس انسان برای آن که از آلودگیهای گناهان پاک و طاهر گردد باید از یگانه پروردگار عالم مدد بجوید و از او بخواهد که گناهان او را بیامرزد تا از آلودگیها نیز خلاصی یابد چرا که تنها با آمرزش و غفران الهی است که انسان از پلیدیها و زشتیهای گناه پاک میگردد و خداوند متعال نیز در قرآن به بندگان خود اینگونه بشارت میدهد: ”قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ”(زمر ،53) یعنی ”بگو از رحمت خداوند نومید نشوید، به راستی که خداوند همه گناهان را میبخشد، همانا او آمرزنده و مهربان است.” پس ما نیز در این روز از خداوند میخواهیم که ما را جزو توبه کنندگان واقعی از گناهان قرار داده تا از پلیدیها و زشتیهای گناه که ما را روسیاه درگاهش نموده است، پاک گرداند.
در حال حاضر زمانه به گونهای است که طهارت واقعی نداریم و همه چیز شبههناک است. در طول سال انواع غذاهای حرام و شبههناک را خوردهایم و «ماه رمضان» فرصتی برای شستوشوی باطنی است. تناول غذاهای حلال در استجابت دعا تأثیرگذار است.
«الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ»
مراد از این عبارت «کثافات و پلیدی گناه» است، گناه آدمی را کثیف میکند و دل را زنگار میگیرد. برای اینکه زنگار قلب را از بین ببریم باید سحرها قرآن بخوانیم. در روایت آمده است که قلب انسان زنگ میزند، همانطوری که آهن زنگ میزند، پس قلبتان را با استغفار و قرائت قرآن جلا بدهید. همچنین کمک کردن و دستگیری از یتیمان هم زنگار دل را از بین میبرد.
«وَصَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ»
در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که ما را در برابر قضا و قدر خویش راضی کند. بنابراین از خدا درخواست میکنیم که خدایا مرا بر تقدیر خودت صابر قرار بده! مراد از «کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ»، قضا و قدر حتمی الهی است. هر کس در لوح محفوظ قضا و قدری دارد که نمیداند صلاح او در آن امر است.
خداوند در قرآن میفرماید: ”و لبنلونکم بشیِ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشران”یعنی ”و امتحان میکنیم شما را به وسیلهای از ترس و گرسنگی و نقصان و ضرر از اموال و خودتان و میوههایتان (در باغها) و بشارت باد بر صابران” که این آیه نشان دهنده آن است که انسان در تمام مراحل زندگی برای رشد و ترقی و ارزیابی عملکردش امتحان میگردد و کسانی در این امتحان پیروز میگردند که بر تقدیرات الهی راضی بوده و بر مشکلات و مصائب صبر نمایند.
هنگامی که مصیبتی بر آنان وارد شد، بگویند: ”انا لله وانا الیه راجعون” یعنی همه ما برای خداییم و به سوی او باز میگردیم” که خداوند نیز در عوض صبر و ایمان آنها در قرآن میفرماید: ”أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ”(بقره ،157) یعنی ”آنان گروهی هستند مخصوص به درود و الطاف الهی و رحمت خاص پروردگار و آنان خود هدایت یافتگانند”
دل بیغم در این عالم نباشد اگر باشد بنیآدم نباشد
در این دنیا هر شخصی به میزان خود دارای غم و مشکل است. استادم (مرحوم شیخ علی اکبر برهان) میگفت: اگر یک روز گفتی که من غصهای ندارم، بدان که اجلت نزدیک است! سید بن طاووس به فرزندش میگوید: پسرم خانه که میسازی، بگذار گوشهای از آن خرابه باشد تا بدون غصه و دغدغه نمانی.
«وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی»
در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که ما را موفق به تقوی کند. تقوا به معنی این هست که اگر کسی از اعمال ما با خبر شود، طوری زندگی کرده باشیم که ناراحت نشویم. ماه مبارک رمضان فرصتی برای تمرین تقوا است.
”تقوا و پرهیزکاری”
”ان اکرمکم عندالله اتقکم” یعنی ”به درستی که گرامیترین شما نزد خداوند تقوا پیشه ترین شماست” و برای آنکه ما نزد پروردگار خویش دارای اجر و قربی باشیم باید تقوای الهی را پیشه کنیم که تقوا یک کلام به مفهوم انجام واجبات و ترک محرمات الهی میباشد که انسان را به مقامهای والای دنیوی و اخروی میرساند که یکی از آن مقامات این است که انسان تقوا پیشه و پرهیزکار طبق آیه قرآن نزد پروردگار خویش دارای حرمت میگردد چنانچه خداوند در تمام امور در دنیا و آخرت او را کفایت میکند .
«وَصُحْبَةِ الْأَبْرَارِ»
در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که خدایا ما را با خوبان و ابرار همنشین کند. باید به این نکته توجه داشت که با چه کسی همنشین میشویم چنانچه در شعری داریم: «با بدان کم نشین که صحبت بد / گر چه پاکی تو را پلید کند».
”رابطه تقوا و مصاحبت با نیکان”
رابطه تنگاتنگی بین تقوا و مصاحبت با نیکان میباشد چرا که انسان تقوا پیشه هیچ گاه با بدکرداران و کسانی که معصیت پروردگار خویش را انجام میدهند مصاحبت و معاشرت نمیکند چرا که خود خداوند نیز در قرآن میفرماید: «قل لایستوی الخبیث والطیب» : ”بگو که خبیث و آلوده به کثافات و طاهر و پاکیزه مساوی نمیباشند” تنها مصاحبت تقواپیشگان با نیکان و ابرار است چرا که خود نیز از نیکان و ابرار هستند. زیرا کسی به درجه ابرار و نیکان نرسد مگر اینکه تقوای الهی را پیشه سازد.
«بعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکِین»
خدایا به کمک و یاری خودت این چهار دعای من را مستجاب کن، ای کسی که روشنی چشم فقرا هستی.
نماز شب چهاردهم ماه رمضان
شش رکعت در هر رکعت حمد و سى مرتبه اِذا زُلْزِلَتْ
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
سایت مفاد
بیانات آیت الله مجتهدی تهران
کسی که نماز اول وقت نمیخواند و به کارهای دنیوی خود ادامه میدهد ، نماز اول وقت انسان را نفرین میکند و میگوید : «خدایا ضایع کند تو را که من را ضایع کردی!»
این در حالی است که اگر مسلمانی اول وقت نماز بخواند، نماز او را دعا میکند و میگوید: «خدا حفظ کند تو را که من را حفظ کردی» و زندگی رو به روال میافتد.
/hr>>/>
اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ خدایا مؤاخذه نکن مرا در ایـن روز به لغزشها
واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ و درگذر از من در آن از خطاها و بیهودگیها
ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ و قرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها و آفات
بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین. ای عزت دهنده مسلمانان.
دعا باصدای امیر رضا عرب
اللهم لاتواخذنی فیه بالعثرات
گاهی آدم میلغزد و ایمانش ضعیف میشود و تقوایش از بین میرود. گناهان آدمی همان لغزش است و باید از خدا بخواهد که مؤاخذه نشود.
خدا در اثر گناه به غضب میآید و سیل و زلزله و بلایای طبیعی همه آثار گناه است. گاه مردم توجه نمیکنند که غالب این اتفاقات و تصادفات به علت انجام گناه است.
کسی که نماز اول وقت نمیخواند و به کارهای دنیوی خود ادامه میدهد ، نماز اول وقت انسان را نفرین میکند و میگوید : «خدایا ضایع کند تو را که من را ضایع کردی!»
این در حالی است که اگر مسلمانی اول وقت نماز بخواند، نماز او را دعا میکند و میگوید: «خدا حفظ کند تو را که من را حفظ کردی» و زندگی رو به روال میافتد.
اگر کسی با خدا باشد، هیچ کس نمیتواند علیه او توطئه کند، چون او خدا را دارد.
هر انسانی که پا به عرصه دنیا میگذارد و در مدت عمر معینی در آن زندگی میکند باید در تمام مراحل آن از قوانین و دستورات الهی پیروی نماید چرا که در غیر این صورت مورد مواخذه و محاسبه الهی قرار میگیرد؛ ”وان تبدوا ما فی انفسکم او تغفوه یحاسبکم به الله” یعنی ”و اگر شما (از غرضهای خیر و شر) در دل دارید (به طوری که) آشکار و یا مخفی کنید همه را خداوند در محاسبه شما خواهد آورد .”
و آن به گونهای است که هر کس در حد توانایی که دارد مسئول اعمال خویش میباشد و بیش از آن بر او تکلیفی نخواهد بود؛ ”لا یکلف الله نفسا الا وسعها” یعنی ”خداوند هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانایی او” چرا که ”یرید الله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا” یعنی ”خداوند میخواهد کار را بر شما آسان کند که انسان ضعیف خلق شده است.” ما نیز در این روز از خداوند میخواهیم به خاطر لغزشهایی که در طول عمر خویش داریم ما را مواخذه ننماید؛ ”ربنا لا تواخذنا نسینا او اخطانا” یعنی ”خدایا ما را بر آنچه که به فراموشی یا به خطا (انجام دادهایم) مواخذه مکن”
«اقاله» کن و گناهان ما را بیامرز. در دعای کمیل هم این لفظ است که خدایا لغزشهای ما را اقاله کن؛ یعنی ما را بدون هزینه ببخش. در مورد معامله نیز چنین لفظی در فقه وجود دارد. یعنی فروشنده و خریدار حق فسخ معامله را تا زمانی که با یکدیگر هستند، دارند. اما بعد از جدایی و بدون دلیل نیز اگر مشتری جنس را پس آورد، کاسب مستحب است آن را قبول کند. مثلاً شخصی یک ظرف ماست میخرد و به منزل میبرد و متوجه میشود که پیش از وی ظرف ماست دیگری نیز خریداری شده است. در این حالت اگر ظرف ماست را به فروشنده باز گرداند، مستحب است وی آن را بپذیرد و پول آن را عیناً پس دهد.
خداوند ”عزوجل” بهترین عذر پذیرندههاست که از بندگان خویش زود، راضی میگردد به طوری که او به ”سریع الرضا” یعنی ”زود راضی میگردد” معروف است و در قرآن بندگان خویش را به سوی رحمت و مغفرت خویش فرا میخواند ”و سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات و الارض” یعنی ”و به سوی غفران و آمرزش الهی و باغی (بهشتی) که عرض آن آسمان و زمین را فرا گرفته است سرعت بورزید” بدون آنکه نیازی به بندگان خویش داشته باشد ”الله الصمد” یعنی ”خداوند بی نیاز است” و این در حالی است که ما غیر از او کسی را نداریم ”الهی و ربی من لی غیرک” یعنی ”ای خدا و پروردگار من چه کسی غیر از تو برای من میباشد” و غیر از او چه کسی میتواند عذر ما را پذیرفته و گناهان ما را بیامرزد ”و من یغفر الذنوب الا الله” یعنی ”و چه کسی غیر خداوند (میتواند) گناهان را بیامرزد” پس ما نیز در این روز به درگاه الهی پناه برده و از او میخواهیم که عذر ما را به خاطر خطاهایی که انجام دادهایم بپذیرد و از گناهان ما درگذرد.
ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ
خدایا من را تیر بلا قرار مده. سیل و رانش زمین یعنی همان تیر! هواپیما در آسمان پرواز میکند و ناگاه روی ساختمانی فرود میآید و همه ساکنان آن از بین میروند. این غرض و تیر بلاست که حاصل گناه و خطاهای ماست.
تمام پیشآمدهایی که میشود همه نتیجه گناهان ماست .
آیه قرآن میفرماید: «هر گرفتاری برای شما پیش میآید، دسترنج خودتان است.» هر چه بکاری همان را درو میکنی. از گندم، گندم و از جو، جو میروید.
قرآن در جای دیگری میفرماید: «خدا برنامههای مردم را عوض نمیکند، آنها را گرفتار بلا نمیکند مگر اینکه خودشان را تغییر دهند.»
مثل ماشین که انحراف به چپ پیدا کند، تصادف میکند، ما هم اگر انحراف به چپ داشته باشیم با عذاب خدا تصادف میکنیم.
بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین
به عزت خودت، این دعاها را درباره ما مستجاب کن! ای کسی که عزت مسلمین با توست.
نماز شب پانزدهم ماه رمضان
4 رکعت، در دو رکعت اوّل بعد از حمد صد مرتبه توحید و در دو رکعت دیگر پنجاه مرتبه توحید
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
سایت مفاد
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
1- از حضرت امام حسن علیه السلام پرسیده شد که بردباری یعنی چه؟ فرمودند: بردباری عبارت از فرو بردن خشم و اختیار خودداشتن است. (تحف العقول، ص 227)
2- از حضرت پرسیده شده بزرگواری چیست؟ فرمودند: احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها. (تحف العقول، ص 227)
3-از امام علیه السلام پرسیده شد که جوانمردی یعنی چه؟ فرمودند:جوانمردی عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و بانرمش برخورد نمودن و بررسی عملکرد خویش، و پرداخت حقوق و دوستی نمودن با مردم. (تحف العقول، ص 227)
4- از امام حسن علیه السلام معنای کرامت و بزرگ منشی را پرسیدند؟فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطی.
5- امام علیه السلام فرمودند: «ای بندگان خدا» بدانید که خداوند شما رابیهوده نیافریده است، و بحال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزی شما را بینتان قسمت کرده تا هر خردمندی قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمی رسد. (تحف العقول، ص 234)
6- امام مجتبی علیه السلام فرموده است: به تحقیق خداوند روزی شما رابر عهده گرفته است، و شما را برای بندگی فراغت بخشیده و به شکرگزاری تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده و به پرهیزکاری توصیه فرموده است. (تحف العقول، ص 234)
8- امام مجتبی علیه السلام فرمود: هیچ قومی مشورت نکرد مگر اینکه به ترقی و تکامل راه یافت. (تحف العقول، ص 236)
9- امام حسن علیه السلام: در تفسیر آیه شریفه «وقفوهم انهم مسئولون » فرموده اند: به تحقیق «روز قیامت » هیچ بنده ای قدم از قدم برنمی دارد مگر اینکه نسبت به چهار چیز مورد بازجوئی و پرسش قرار می گیرد:
1- از جوانی اش که در چه راهی مصرف نموده.
2- و از عمرش که در چه کاری آنرا بکار گرفته.
3- و از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهی مصرف نموده.
4- و از دوستی ما اهلبیت و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم. (بحار، ج 44، ص 13-12)
10- جدم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر از بنی امیه «در روی زمین احدی نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانی، همان دین خدا را به مسیر نادرستی خواهد کشاند. (بحار، ج 44، ص 43)
11- امام حسن علیه السلام فرمود: چنان برای دنیایت تلاش کن که گویاهمیشه زنده ای، و چنان برای آخرتت تلاش کن که گوئی فردامرگت فرا می رسد.
(الحیاة، ج 4، ص 62)
12- راوی می گوید: امام حسن علیه السلام زمانی که نماز را برپا می داشتندزیباترین لباس را می پوشیدند، به حضرت عرض شد، ای پسررسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس می پوشی؟حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائی را دوست می دارد. پس خود را برای پروردگارم می آرایم، چنانچه می فرماید: «به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیبای خود را بپوشید» پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم. (الحیاة، ج 5، ص 66)
13- امام حسن علیه السلام فرمود: زیرکترین زیرکها فرد با تقوا است احمق ترین احمقها شخص فاجر و فاسق است. (الحیاة ج 1، ص 203)
14- امام فرمودند: جایگاههای دانش و چراغهای درخشان هدایت باشید زیرا روشنی روز بعضی از بعضی دیگرش بیشتر است. (کافی، ج 1، ص 301)
15- امام حسن علیه السلام فرموده است: از میان شیعیان ما علمائی بپامی خیزند که ایستادگی افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ولایت ما را پذیرا شده اند به واسطه آنها است و از تاجی که برسر دارند نور می درخشد. (محجة البیضاء، ج 1، ص 33)
16- امام حسن علیه السلام زمانی که وضویش پایان می پذیرفت رنگ مبارکش تغییر می نمود. در این باره از حضرت پرسیده شده «چرا رنگ شما تغییر می نماید؟» فرمودند: کسی که می خواهدوارد بارگاه «خداوند متعال » گردد سزاوار است رنگش تغییرنماید.
17- مردی از حضرت موعظه خواست، حضرت فرمودند: آماده سفر آخرت شو و زاد وتوشه آنرا پیش از رسیدن مرگ فراهم نما. (منتهی الآمال، ج 1، ص 436)
18- امام حسن علیه السلام فرمود: هان ای مردم، به تحقیق کسی که برای خدا پند دهد و سخن خدا را راهنمای خود قرار دهد به راهی پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد موفق سازد. (تحف العقول،ص 227)
19- امام حسن علیه السلام فرمود: بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشم ببینی حق است و چه بسا که باطل زیادی را با گوش بشنوی. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 105)
20- از حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام پرسیده شد زهد چیست؟فرمودند: میل به پرهیزگاری و بی میلی نسبت به دنیا. بازپرسیده شد که حلم چیست؟ فرمودند: خشم را فرو بردن ومالک خود شدن. باز پرسیده شد که سداد چیست؟ فرمودند: بدی را به وسیله خوبی برطرف نمودن. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 106)
21- امام حسن علیه السلام به یکی از فرزندانشان فرمودند: ای پسرم بااحدی برادری مکن تا آنکه بدانی کجاها می رود و از کجاهامی آید، و چون از حالش خوب آگاه شدی و رفتارش راپسندیدی با او برادری کن. به شرط اینکه رفتارت براساس چشم پوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 108- تحف العقول، ص 236)
22- امام حسن علیه السلام فرمودند: همانا بیناترین چشم ها آن است که درطریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوش ها آنست که پذیرنده ترباشد و سالم ترین دلها آن است که از شبهه پاک باشد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 111)
23- امام حسن علیه السلام فرمودند: خردمند کسی است که وقتی از او پندخواستند خیانت نکند. (تحف العقول،مترجم،ص 239)
امام حسن علیه السلام فرمود:
دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیزدانش دیگران را فراگیر
25- امام حسن علیه السلام فرمود: نابودی مردم در سه چیز است:
1- بزرگ نمائی 2- افزون خواهی بسیار 3- حسد و رشک بردن.
بزرگ نمائی که به وسیله آن دین نابود می گردد و به واسطه آن شیطان ملعون رانده درگاه خدا شد و حرص که به خاطر آن آدم از بهشت خارج شد، و رشک که سررشته همه بدی است و به واسطه آن قابیل هابیل را کشت. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 113)
26- امام حسن علیه السلام فرمود: شما را به پرهیزگاری و ترس از خدا وادامه تفکر و اندیشه سفارش می کنم زیرا تفکر و اندیشه سرچشمه همه خوبیها است.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)
27- امام حسن علیه السلام فرمود: شستن دستها پیش از غذا فقر رامی زداید و بعد از آن اندوه را برطرف می سازد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)
28- امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: چنان با مردم رفتار نما که دوست داری باتورفتارکنند. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)
29- کسی که عقل ندارد ادب ندارد، و کسی که همت نداردجوانمردی ندارد و کسی که حیا ندارد دین ندارد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 115)
30- امام حسن علیه السلام فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیزدانش دیگران را فراگیر. (چهل حدیث از هر معصوم، ص 116)
31- امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: هیچ بی نیازی برتر از عقل نیست و هیچ نیازمندی هم مثل نادانی نیست و هیچ وحشتی بدتر ازخودپسندی نیست، وهیچ عیشی لذت بخشترازاخلاق نیکونیست. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 116)
32- امام حسن علیه السلام فرمود: علم را با نوشتن مهار کنید.
33- امام حسن علیه السلام فرمود:هرکس قبل ازسلام سخن گفت جوابش ندهید. (چهل حدیث از هر معصوم، ص 117)
34- دانش را فراگیرید و اگر توان حفظش را ندارید بنویسید و درخانه هایتان نگهداری نمائید. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)
35- امام حسن علیه السلام فرمود: آغاز نمودن به بذل و بخشش پیش ازدرخواست و تقاضا، از بزرگترین شرافت و بزرگی است.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 117)
36- امام حسن علیه السلام فرمود: کسی که خدا را بندگی نماید، خداوند هم همه چیز را فرمانبردار او گرداند. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)
37- امام حسن علیه السلام فرمود: کسی که در دلش جز خوشنودی خداخطورنکند، چون دعاکندمن ضامنم که دعایش مستجاب گردد.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)
38- از حضرت امام مجتبی علیه السلام پرسیده شد نیرومندی چیست؟فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایداری در نبرد، و ایستادگی هنگام سختی.(تحف العقول، ص 227)
39- ازحضرت پرسیده شدفقر چیست؟ فرمودند: آزمندی به هر چیزی. (تحف العقول، ص 228)
40- از امام مجتبی معنای فقر پرسیده شد، فرمود: خوشنود بودن انسان به مقداری که خدا روزی او نموده هر چند کم باشد. (تحف العقول، ص 228)
بخش عترت و سیره تبیان
به نوشته مورخان در سال 41 ه .ق، در یکى از ماههاى ربیع الاول یا ربیع الثانى و یا جمادى الاولى، معاویه به وسیله عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره نامهاى به عنوان قرارداد صلح، براى حسن بن على(علیه السلام) فرستاد. این نامه کاملا سفید بود و فقط در بالاى آن یک خط نوشته شده بود، ان اشترط فى هذه الصحیفة التى ختمت اسفلها ما شئت فهو لک، این نامه را در خصوص قرارداد صلح فرستادم. من آن را امضاء کردهام هر شرطى را که شما مىخواهید و صلاح مىدانید در آن بنویسید. مورد قبول من است.
در پایان نامه، جهت اطمینان بیشتر سوگندهاى بزرگى یاد کرد، به امضاى همه بزرگان دربارش رساند.
نامه فوق به دو گونه نقل شده، ما به جهت اختصار به نقل دوم مىپردازیم که بندهاى آن به صورت جداگانه ذکر شده است.
ماده اول: واگذار کردن حکومتبه معاویه به شرط آن که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و سیره و روش خلفاى شایسته عمل کند.
ماده دوم: خلافتبعد از معاویه از آن حسن بن على(علیه السلام) است و چنانچه حادثهاى براى او پیش آمد و او موفق نشد، حکومت از آن حسین(علیه السلام) است و معاویه حق ندارد، بعد از خود جانشین تعیین کند.
ماده سوم: دشنام دادن و نفرین به امیرمؤمنان(علیه السلام) در قنوت نماز ترک شود و کسى از آن حضرت جز به نیکى یاد نکند، ماده چهارم: همه مردم از هر رنگ و نژادى که هستند و در هر جا زندگى مىکنند، باید از امنیت کامل برخوردار باشند و آنچه در گذشته انجام دادهاند، مورد عفو قرار گیرد افراد به بهانههاى واهى مورد تعقیب واقع نشوند و با مردم عراق به خشونت رفتار نگردد.
ماده چهارم: یاران و شیعیان على(علیه السلام) در هر جا هستند، در امان باشند و به آنها تعرضى نشود و جان و مال و ناموس و فرزند ایشان از امنیت کامل برخوردار باشد. معاویه باید از تعقیب و سوء قصد به آنها بپرهیزد، حقوق هر صاحب حقى را به خودش برساند و آنچه در دستیاران على(علیه السلام) استباز پس گرفته نشود.
ماده ششم: هرگز علیه امام حسن و برادرش امام حسین(علیه السلام) و هیچ یک از خاندان اهل بیت(علیه السلام) آشکارا و نهان توطئهاى نکند(ستمى و آزارى نرساند) و در هیچ نقطهاى از روى زمین براى آنان وحشتى ایجاد نکند.
ماده هفتم: در حضور معاویه اقامه شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرمؤمنان بنامد.
ماده هشتم: از بیت المال کوفه، مبلغ پنج میلیون درهم مستثناست، آن مبلغ ربطى به قرار داد صلح ندارد. معاویه باید بدهىهاى بیت المال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو میلیون درهم به برادرم حسین بدهد. بنىهاشم را در بخششها و عطاها بر بنى عبد شمس ترجیح دهد و هر سال یک میلیون درهم جهت فرزندان شهداى جنگهاى جمل و صفین و به آنانى که در رکاب امیرمؤمنان(علیه السلام) به شهادت رسیدهاند، داده شود، و این مبلغ باید از مالیات مربوط به دارابجرد باشد.
شروط فوق در نامههاى رسمى امضاء نشده، رد و بدل گردید. معاویه از شام به مسکن آمد و قرارداد صلح در آنجا به صورت علنى و رسمى در حضور بسیارى از مردم، خوانده شد، بعضى از مورخان گفتهاند: عقد صلح در «بیت المقدس» و یا «ادرح» اجرا گردید. این دو قول قوت چندانى ندارد، زیرا مسکن محل تجمع نیروهاى نظامى دو طرف بود و فرماندهان عالى رتبه نیز حضور داشتند.
بندهاى قرارداد مصالحه. که از سوى سبط اکبر پیامبر مطرح شده، داراى امتیازات بسیارى است که در هر زمان، جایگاه والاى سیاسى - الهى خود را باز مىکند و منشور اصلاح و انقلاب تدریجى را پىریزى مىنماید. امام(علیه السلام )، در این قرارداد، کوشید پرده از چهره معاویه بردارد و تبلیغات دروغینى که جهت تثبیت موقعیت اجتماعى او انجام گرفته، خنثى کند.
بند اول: اعمال و کردار وى را مخالف قرآن و سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفاى صالح دانسته و از وى خواسته است تا بعد از واگذارى حکومت، برنامههاى آینده خویش را بر اساس قرآن و روش پیامبر قرار دهد.
بند دوم: به موقتبودن حکومت معاویه اشاره مىکند و اینکه او نمىتواند سرنوشت آینده مسلمانان را بر عهده گیرد، بلکه آینده از آن خود یا برادرش حسین(علیه السلام) و یا شورایى از مسلمانان است که خط و مشى را تعیین مىکنند.
بند سوم: بیانگر کینه معاویه به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است او آغازگر سب و نفرین علیه شخصیتى همچون على بن ابىطالب(علیه السلام) بود.
بند چهارم: بر بىتقوایى، ستمگرى و نژاد پرستى معاویه اشاره مىکند و از او تعهد مىگیرد امنیت را برقرار سازد و متعرض مردم، بویژه مردم عراق و علاقهمندان به اهل بیت(علیه السلام) نگردد، زیرا بسیارى از آنان حامى و یاور پدرش على(علیه السلام) بودند.
بند پنجم: خواستار حفاظت و امنیت ویژهاى براى یاران على(علیه السلام) است و سپس تصریح مىکند: بر معاویه است پاکباختگانى چون حجربن عدى، میثم تمار، عمرو بن حمق و ... را ارج نهد و حقشان را ادا کند، نه اینکه، به خاطر حقگویى، آنان را تعقیب کند و ترس و وحشت را حاکم سازد.
بند ششم: تاکیدى استبر دو بند پیشین و هشدارى استبر ترک توطئه آشکار و پنهانى حاکمان شام علیه امام و اهل بیت(علیه السلام )، زیرا آنان مشعل هدایت این امتند و معلوم بود که معاویه و بنى امیه براى رسیدن به اهداف شوم خود خستسراغ آنان را خواهند گرفت.
امام مجتبى(علیه السلام) در بند هفتم، بالاترین ضربه روحى را بر پیکر معاویه و بنىامیه وارد کرده است، زیرا:
اولا: اقامه شهادت باید نزد افراد عادل، مطمئن و مورد وثوق انجام گیرد و معاویه از این خصال نیک به دور است. مرحوم مجلسى در این باره مىنویسد: شهادت باید نزد حاکم عادل و قاضى فصل(تمیز دهنده بین حق و باطل) اقامه شود و درباره او اطمینان حاصل شود که حق را احیا و با باطل مبارزه مىکند.
امام با آوردن این قیدها خواسته است، معاویه را فاقد صفات مذکور معرفى کند.
ثانیا: اگر معاویه خود را امیرالمؤمنین نداند، مسلم امام(علیه السلام) که خود یکى از افراد مؤمن است، تحت ولایت و سرپرستى او نخواهد بود، به همین ترتیب، دیگر افراد متدین، متعهد و دلسوز شیعه پس در آن صورت او حقى بر گردن هیچ مؤمنى پیدا نخواهد کرد.
اما بند هشتم، که در برگیرنده مسایل مالى، بیت المال، پرداختسالانه به حسین بن على(علیه السلام) و پرداختبدهىهاى حضرت و رسیدگى به بازماندگان شهداى صفین و جمل است، از اساسىترین شروط قرارداد صلح به شمار مىآید.
علامه باقر شریف قرشى شرط هشتم قرارداد صلح را غیر واقعى مىداند، زیرا طبق استدلال ایشان، بیت المال در اختیار امام مجتبى(علیه السلام) بود و درخواست معنا ندارد و دیگر اینکه این بند با سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) که بیت المال را هر شب مىروبید، سازگار نیست. در پاسخ باید گفت: اولا: امام(علیه السلام) با این حرکت، صداقتخویش را ثابت کرد و براى همیشه از اتهام اختلاس بیت المال رهایى یافت و هیچ کس نتوانست آن حضرت و برادرش و دیگر دست اندرکاران حکومتش را متهم کند.
ثانیا: مگر مىشود مملکتى که گرفتار جنگهاى پرهزینهاى همچون صفین و جمل و... بود و پیوسته به اسب، شتر، لباس و شمشیر و سپر و نیزه نیاز داشت پشتوانهاى در بیت المال نداشته باشد؟ آنهم جنگى که بیش از هشتاد هزار نیرو و جنگجو در آن شرکت جسته است.
ثالثا: سیره على(علیه السلام) افزون کردن بیت المال است «توفیر فیئکم علیکم» به طورى که پشتوانهاى قوى براى مسلمانان باشد و فئ غنائم، مالیات و زکوات را شامل مىشود.
رابعا: صدقات و حق فقرا، که على بن ابىطالب(علیه السلام) آن را نگه نمىداشت و به فقرا مىرساند و سعى مىکرد چیزى از آن را نگاه ندارد، جزئى از بیت المال عمومى کشور بود نه همه آن.
و اما در مورد درخواست 2000000 درهم در سال براى حسین(علیه السلام )، باید توجه داشت که این مبلغ براى مصرف شخصى خود امام حسین(علیه السلام) نبوده، بلکه جهت فقرا و درماندگان هزینه مىشد، زیرا خانوادههاى فقیر و آبرومندى در کوفه بودند که غیر از امام و برادرش(علیه السلام) کسى آنها را نمىشناخت.
نکته قابل توجه اینکه چون دین و بدهکارى امام مجتبى(علیه السلام) مربوط به بیت المال بوده از این رو پرداختنش را به معاویه محول مىکند.
بنابراین، روشن شد که شرایط و موراد صلحنامه بسیار دقیق و اساسى بود و باء;ء درایت و پیش بینى امام مجتبى(علیه السلام) انجام گرفته است.
قرارداد مصالحه و اعلان آن، چنانچه در پانزدهم ربیع الاول سال 41 ه .ق انجام گرفته باشد، خلافت و حاکمیت آن حضرت پنج ماه و 24 روز به طول انجامیده است و اگر در 25 ربیع الآخر واقع شده باشد، حکومت آن حضرت هفت ماه و چهار روز طول کشیده است. و بالاخره اگر 25 جمادى الاولى باشد، هشت ماه و چهار روز شده است.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش سیره و عترت تبیان
منابع :
دانستنی هایی درباره امام حسن مجتبی علیهالسلام ، سیدامیرحسین کامرانی راد
زندگی امام حسن مجتبی ، مهدی پیشوایی
نمونه هایى ازفضائل وسیره فردى امام حسن مجتبى(ع )
ذکاوت امام حسن مجتبى (ع)
حضرت مجتبى صلوات الله علیه در سن هفت سالگى در مجلس حضرت رسول (ص) حاضر مىشد، آیات وحى را که تازه نازل شده بود یاد مىگرفت و در خانه براى مادرش فاطمه (س) مىخواند، هر وقت امیرالمؤمنین (ع) داخل خانه مىشد مىدید که فاطمه زهرا آیات را مىخواند. مىفرمود: چه کسى اینها را به تو یاد داد حال آنکه امروز نازل شده است ؟
حضرت فاطمه زهرا (س) جواب مىداد: فرزندت حسن، روزى امیرالمؤمنین (ع) در خانه مخفى شد که ببیند حضرت مجتبى چطور آیات وحى را مىخواند، حسن (ع) داخل شد، آیات وحى را یاد گرفته بود، ولى تا خواست بخواند مضطرب شد و نتوانست، مادرش از اضطراب وى تعجب کرد، حضرت مجتبى جواب داد:
اى مادر بیانم کوتاه آمد، زبانم بند شد، ظاهراً یک مرد بزرگوارى مرا زیر نظر دارد و به من گوش مىدهد. در این هنگام امیرالمؤمنین (ع) از پس پرده خارج شد و فرزند عزیزش را بوسید و مورد تفقد قرار داد: «قال یا اُمّاه قلّ بیانى و کَلّ لِسانى لعلّ سَیّداً یَرْعانى» 1 حضرت مجتبى صلوات الله علیه از اول آشنا به آیات وحى و داراى ذکاوت خاصى بود.
حلم
یک نفر از اهل شام وارد مدینه شد، حضرت مجتبى (ع) را دید که بر مرکبى سوار است و چون تحت تأثیر تلقینات شوم بنى امیه قرار گرفته بود، شروع به ناسزا گفتن کرد، او تند تند اسائه ادب مىکرد، امام(ع) هم چیزى نمىگفت. تا وقتى که مرد شامى آرام شد.
حضرت مجتبى که درد او را مىدانست بر او سلام کرد و خندید و فرمود: یا شیخ گمان مىکنم غریب هستى، شاید امر بر تو مشتبه شده است اگر بخواهى گذشت کنیم از تو گذشت مىکنیم، اگر از ما چیزى بخواهى بتو مىدهیم، اگر راهنمائى بخواهى راهنمائیت مىکنیم، اگر از ما مرکبى بخواهى براى تو مرکب مىدهیم، اگر گرسنه باشى، سیرت مىگردانیم اگر عریان باشى لباست مىدهیم، اگر محتاج باشى بىنیازت مىکنیم، و اگر حاجتى داشته باشى آنرا بر مىآوریم و تا در مدینه هستى اگر در خانه ما میهمان باشى براى تو بهتر خواهد بود، چون منزل ما وسیع و امکانات ما بسیار و موقعیت ما گسترده است .
مرد شامى از شنیدن این سخنان به گریه افتاد، سپس گفت: گواهى مىدهم که تو خلیفه خدا در روى زمین هستى، خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار بدهد، تو و پدرت مبغوضترین خلق در نزد من بودید ولى فعلاً محبوبترین خلق خدا در نزد من هستید:
«ثم قال أَشهدُ انّک خلیفةُ اللّه فى ارَضه، اللّهُ اعلم حیث یجعل رسالته ،کنت أَنت و ابوک ابغضُ خلق اللّهِ الىّ و الان أَنت اَحبّ خلق اللّه الىّ».سپس آن مرد وسائل خویش به خانه آن حضرت آورد و تا در مدینه بود میهمان آن حضرت بود و بر محبت اهل بیت (ع) معتقد شد.2
نگارنده گوید: معاویه و پیروان او درباره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت او، چنان تهمتهائى بستند و چنان ناروائیها نسبت دادند که عقل متحیر است و توانست ناسزاگوئى به آن حضرت را رسمیت بدهد، امام مجتبى (ع) احساس کرده که این آدم ذاتاً بدجنس نیست ولى تحت تأثیر تبلیغات سوء قرار گرفته است، لذا با حلم و بردبارى او را معالجه فرمود.
یاد حق
امام صادق (ع) مىفرماید: پدرم از پدرش به من حدیث کرد که: حسن بن على بن ابیطالب (علیهما السلام) از همه اهل زمان خود عابدتر بود، به زهد و بى اعتنائیش به دنیا و فضیلتش کسى نمىرسید، چون به حج مىرفت، پیاده مىرفت و گاهى پا برهنه مىرفت. چون مرگ را یاد مىکرد مىگریست، و چون قبر را یاد مىآورد گریه مىکرد، وقتى بعث و قیامت را یاد مىنمود اشک مىریخت، وقتى که گذشتن از صراط را یاد مىآورد مىگریست وقتى که در مقابل خدا قرار گرفتن را یاد مىآورد فریاد مىکشید و بیهوش مىشد.
چون به نماز مىایستاد مفصلهاى بدنش به حرکت در مىآمد و چون بهشت و جهنم را یاد مىکرد مانند انسان مار زده مضطرب مىگشت، هر وقت به وقت خواندن قرآن به «یا ایها الذین آمنوا» مىرسید، مىگفت: لبیک اللهم لبیک.
در هیچ حالى او را ندیدند مگر آنکه خدا را ذکر مىکرد. در سخن گفتن راستگوترین مردم و در بیان مطلب فصیحترین آنان بود. روزى به معاویه گفتند: اى کاش حسن بن على ابیطالب را بگوئى به منبر برود و سخن بگوید، تا معلوم شود که سخن گفتن نمىتواند، معاویه از آن حضرت خواست تا منبر برود و سخن گوید، امام سلام اللّه علیه برخاست و به منبر تشریف برد، خدا را حمد کرد و ثنا گفت. آنگاه فرمود:
«یا ایها الناس من عرفنى فقد عرفنى و من لم یعرفنى فانا الحسن بن على بن ابیطالب و ابن سیدة النساء فاطمة بنت رسول الله (ص)، انا ابن خیر خلق الله، انا ابن رسول الله (ص) انا ابن صاحب الفضائل، انا ابن صاحب المعجزات، و الدلائل، انا ابن امیرالمؤمنین، انا المدفوع عن حقى، انا و اخى الحسین سیدا شباب اهل الجنة، انا ابن الرکن و المقام، انا ابن مکة و منى انا ابن المشعر و العرفات...»3
آن حضرت در مقابل خصم، همه کمالات و فضائل را به خودش اختصاص داد که یعنى: کسى به مقام آل محمد (ص) نمىرسد.
انفاق همه مال و نصف مال در راه خدا
حضرت مجتبى صلوات الله علیه در احسان و انفاق در راه خدا قدمى برداشت که منحصر به فرد و از فضائل اختصاصى اوست و آن اینکه: دوبار همه دارایى خویش و سه بار نصف مال خود را در راه خدا انفاق و احسان نمود این مطلب مورد تصدیق همه است، شیعه و اهل سنت آنرا در کتابهاى خود نقل کردهاند، عبارت عربى روایت چنین است:
«خرجَ الحسنُ (ع) من ماله مرّتین و قاسم لله ماله ثلاث مرّات حتّى انه کان یعطى نعلاً و یمسک نعلاً و یعطى خفاً و یمسک خفاً» یعنى: وقتى که نصف مال خود را در راه خدا مىداد چنان دقت مىکرد تا جائى که یک نعلین و چکمه را مىداد و یک نعلین و چکمه را براى خود نگاه مىداشت.
رجوع شود به بحار ج 43 ص 339 و 357، مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 14 فصل مکارم اخلاق، تذکرة سبط ابن جوزى ص 112 حالات امام حسن (ع) صواعق المحرقه ابن حجر حالات امام حسن (ع)، فصول المهمه ابن صباغ ص .138 تاریخ الخلفاء سیوطى ص 73، نورالابصار شبلنجى ص 108، این روایت از حضرت صادق صلوات الله علیه به نقل مناقب با این لفظ نقل شده است:
«قال الصادق (ع) ان الحسن بن على علیهما السلام حجّ خمسة و عشرین حجّة ما شیاً و قاسم الله تعالى ماله مرّتین و فى خبر قاسم ربه ثلاث مرّات و حجّ عشرین حجّة على قدمیه».
عمل طاقت فرسا
از جمله فضائل حضرت مجتبى صلوات الله علیه آنست که: بیست و پنج بار پیاده به زیارت کعبه رفت با آنکه مرکبهاى خوب با او برده مىشد ولى بعلت «افضل الاعمال أحمزُها» 4 مسافت چهار صد و پنجاه کیلومتر راه را زیر اشعه سوزان آفتاب و روى سنگریزههاى داغ، پیاده مىپیمود تا رضایت خدا را بیشتر فراهم آورد.
و چون این کار تصنّعى نمىتواند باشد، ایمان قوى و خلوص کامل لازم دارد، معاویه که مىخواست براى خودنمائیى کارهاى خوب انجام دهد، نتوانست این کار را بکند و حسرت مىکشید و مىگفت: بر چیزى غمگین نیستم مگر به آنکه نتوانستم پیاده به حج روم ولى حسن بن على (علیهاالسلام) بیست و پنج بار پیاده به مکه رفت. 5
جریان بیست و پنج بار به مکه رفتن را شیعه و اهل سنت در کتابهاى خویش نقل کرده و فریقین آنرا مسلم دانستهاند، اینک به بعضى از تعبیرها اشاره مىشود:
«قال الصادق (ع): ان الحسن بن على علیهما السلام حج خمسة و عشرین حجة ماشیاً و قاسم الله ماله مرتین 6.در روایت عبدالله بن عبید بن عمیر آمده: «قال لقد حج الحسن بن على خمساً و عشرین حجة ما شیاً و ان النجائب لتقاد معه» 7.
ناگفته نماند در مناقب و انوار البهیه و تاریخ الخلفاء و صواعق ابن حجر و اخبارالدول قرمانى ص 106 چنانکه گفته شد بیست و پنج بار نقل شده، سبط ابن جوزى در تذکره ص 178 و سید مؤمن شبلنجى در نور الابصار ص 108 و ابن طلحه در مطالب السؤول ص 67 بیست بار گفتهاند.
خوف از محشر
حضرت رضا از پدرانش صلوات الله علیهم نقل مىکند: چون رحلت امام حسن (ع) نزدیک شد، گریه کرد، گفتند: یا بن رسول الله آیا با آن منزلت که نسبت به رسول الله (ص) دارى گریه مىکنى؟! با آنکه آن حضرت در تقرب تو نسبت به او، چیزها گفته است؟!
بیست بار پیاده به حج رفته و سه بار هر چه داشتهاى در راه خدا انفاق نمودهاى حتى یک نعلین را؟! فرمود: فقط براى دو چیز گریه مىکنم: وحشت موقف قیامت و مفارقت دوستان «فقال انّما أبْکى لخصلتین: لهَول المَطْلَع و فراق الأَحبّة»8
پىنوشتها:
1- بحار ج 43 ص 338.
2- مناقب آل ابى طالب ج 4 ص 19 فصل مکارم اخلاق امام حسن (ع).
3- بحارالانوار ج 43 ص 331 از امالى صدوق.
4- در نهایه گوید: «سئل رسول الله (ص) اىّ الاعمال افضل فقال: احمزها» اى اشدّها.
5- بحار الانوار ج 43 ص 339، مناقب ج 4 ص 14 باب مکارم اخلاقه.
6- مناقب ج 4 ص 14 فصل مکارم اخلاق آن حضرت .
7- مستدرک حاکم ج 3 ص 169.
8- بحار ج 43 ص 332.
(خاندان وحى، سید على اکبر قریشى، ص 319 - 324)
پیش از این در تاریخ زندگانى پیامبر بزرگوار اسلام در حوادث سال سوم هجرت ذکر شد که سبط اکبر آن حضرت، امام حسن(ع)، در سال سوم به دنیا آمد، و مشهور آن است که این مولود فرخنده در شب نیمه ماه رمضان-بهترین ماههاى خدا-متولد شده، و البته در این باره در کتابهاى شیعه و سنت اقوال دیگرى هم نقل شده که خلاف مشهور است (1) .
و اما داستان ولادت به گونهاى که در روایات شیخ صدوق(ره)در امالى و علل و عیون اخبار الرضا(ع)و روایات دیگر محدثین شیعه و اهل سنت آمده و از امام سجاد(ع) روایتشده این گونه است که فرمود:
چون فاطمه(س)فرزندش حسن را به دنیا آورد، به پدرش على(ع)عرض کرد: نامى براى او بگذار، على(ع)فرمود: من چنان نیستم که در مورد نامگذارى او به رسول خدا پیشى گرفته و سبقت جویم.در این وقت رسول خدا(ص)بیامد، و آن کودک را در پارچه زردى پیچیده، به نزد آن حضرت بردند.حضرت فرمود: مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زردنپیچید؟سپس آن پارچه را به کنارى افکند و پارچه سفیدى گرفته و کودک را در آن پیچید، آنگاه رو به على(ع)کرده فرمود: آیا او را نامگذارى کردهاى؟
عرض کرد: من در نامگذارى وى به شما پیشى نمىگرفتم!
رسول خدا(ص)فرمود: من هم در نامگذارى وى بر خدا سبقت نمىجویم!
در این وقتخداى تبارک و تعالى به جبرئیل وحى فرمود که براى محمد پسرى متولد شده، به نزد وى برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوى و به وى بگو: براستى که على نزد تو به منزله هارون است از موسى، پس او را به نام پسر هارون نام بنه!
جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى تعالى به وى تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: خداى تبارک و تعالى تو را مامور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذارى. رسول خدا(ص)پرسید: نام پسر هارون چیست؟عرض کرد: «شبر».فرمود: زبان من عربى است؟ عرض کرد: نامش را«حسن»بگذار، و رسول خدا(ص)او را حسن نامید... (2)
و در برابر این روایت، روایات دیگرى هم در کتابهاى علماى شیعه و اهل سنت آمده که چون حسن(ع)به دنیا آمد، على(ع)او را«حرب»نامید، و چون رسول خدا(ص)اطلاع یافتبه على(ع)دستور داد آن نام را به«حسن»تغییر دهد... (3)
و یا اینکه على(ع)نام این نوزاد را«حمزه»گذارد و چون حسین به دنیا آمد نام او را«جعفر»گذارد، و پس از آن رسول خدا(ص)على(ع)راطلبیده و به او فرمود: به من دستور داده شده که نام این فرزند خود را تغییر دهم، سپس به على(ع)دستور داد که نام آن دو را«حسن»و«حسین»بگذارد، و على(ع)نیز به دستور آن حضرت عمل کرد... (4)
ولى همان گونه که صاحب کشف الغمه گفته است، این مطلب بعید به نظر مىرسد، و خلاف مشهور و ضعیف است، و مشهور همان است که در روایتبالا ذکر شد، و باقر شریف در کتاب حیاة الحسن این گونه روایات را از موضوعات و جعلیات دانسته و دلیلهایى بر این مطلب ذکر کرده که بهتر استبراى اطلاع بیشتر به همان کتاب مراجعه نمایید. (5)
و در روایات بسیارى از طریق اهل سنت آمده که این دو نام شریف«حسن»و«حسین»در جاهلیتسابقه نداشته و از نامهاى بهشتى است، و متن یکى از آن روایات که طبرى در کتاب ذخائر العقبى روایت کرده، این گونه است که عمران بن سلیمان گفته:
«الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سمیتبهما فى الجاهلیة» (6)
(حسن و حسین دو نام از نامهاى اهل بهشت است که در زمان جاهلیتسابقه نداشته است.)
از جمله سنتهاى اسلامى درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست که رسول خدا(ص)این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد، و پس از اینکه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستشاذان و در گوش چپ او اقامه گفت (7) .
و نیز براى نوزاد جدید عقیقه کرد(یعنى گوسفندى براى او قربانى کرد (8) و یک ران آن را به قابله داد، و در برخى از روایات است که این کار را در روز هفتم انجام داد (9) .
و در روایت کلینى(ره)در کافى این گونه است که پس از عقیقه این دعا را خواند:
«...بسم الله عقیقة عن الحسن»
(به نام خدا این عقیقهاى است از حسن...)
و به دنبال آن نیز این دعا را خواند:
«اللهم عظمها بعظمه، و دمها بدمه، و شعرها بشعره، اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله» (10)
(خدایا استخوان آن در برابر استخوان این نوزاد، و گوشتش در برابر گوشت وى، و خونش در برابر خون او، و مویش در برابر موى او، خدایا آن را وسیله حفاظتى براى محمد و خاندانش قرار ده.)
و همچنین رسول خدا(ص)دستور داد موى سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند، و سپس بر سر نوزاد«خلوق»-که نوعى عطر مخلوط بوده-مالید، و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شیوه معمول آن زمان که خون بر سر نوزاد مىمالیدند به اسماء که راوى حدیث است فرمود: «یا اسماء الدم فعل الجاهلیة»
(اى اسماء مالیدن خون بر سر نوزاد از کارهاى زمان جاهلیت است!)
و در پارهاى از روایات اهل سنت آمده که در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نیز انجام شد (11) ، ولى ظاهر روایات شیعه آن است که از جمله مختصات ائمه دین(ع)آن بوده که«مختون»(یعنى ختنه شده)به دنیا مىآمدند، جز آنکه به عنوان استحباب و سنت، صورتى (12) از این کار را انجام مىدادند... (13)
و از جمله سنتهاى نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست، یعنى براى سلامتى و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنى و انسى به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا مىسپارند.
و طبق روایات بسیارى که در کتابهاى شیعه و اهل سنت آمده، رسول خدا(ص)دو فرزند خود حسن و حسین(ع)را به این دعا تعویذ فرمود:
«اعیذ کما بکلمات الله التامة من کل شیطان وهامة و من کل عین لامة» (14)
(شما را پناه مىدهم به کلمات تامه و کامله پروردگار از هر شیطان بدخواهى و از هر چشم زخمى.)
و در روایت دیگرى است که این گونه مىفرمود:
«اعیذ کما من عین العاین و نفس النافس» (15)
(شما را پناه مىدهم از چشم چشم زن، و نفس نفس زن.)
و از جمله آداب و سنتهاى ولادت نوزاد پس از نامگذارى، تعیین کنیهبراى اوست که طبق حدیثى، امام باقر(ع)فرمود:
«انا لنکنى اولادنا فى صغرهم مخافة النبز ان یلحق بهم» (16)
(ما براى فرزندانمان در کودکى کنیه قرار مىدهیم، از ترس آنکه مبادا در بزرگى دچار لقبهاى ناخوشایند گردند.)
و کنیه آن حضرت بر طبق روایات بسیارى«ابو محمد»بوده و کنیه دیگرى نداشته است.
و اما القاب آن حضرت بدین شرح است: سبط، زکى، مجتبى، سید، تقى، طیب، ولى...
و مرحوم اربلى در کتاب کشف الغمة پس از نقل کنیه و القاب آن حضرت از روى کتابهاى اهل سنت گفته است: مشهورترین این القاب«تقى»است و بهترین و شایستهترین آنها همان است که رسول خدا(ص)او را بدان ملقب فرمود و آن«سید»است. (17)
1.مستدرک حاکم، ج 3، ص 169، اسد الغابه، ج 2، ص 9، اکمال الرجال خطیب تبریزى، ص 627، حیاة الامام الحسن، ج 1، ص 59.
2.بحار الانوار، ج 43، ص 238، و به همین مضمون روایات بسیارى در کتب اهل سنت نقل شده که بیشتر آنها در ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 492 به بعد ذکر شده است.
3.بحار الانوار، ج 43، ص 251، حیاة الحسن باقر شریف، ج 1، ص 63، ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 501-492.
4.بحار الانوار، ج 43، ص 255، ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 498.
5.حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.
6.ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 488 و حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.و در مناقب ابن شهرآشوب از عمران بن سلیمان و عمرو بن ثابت نقل کرده که گفتهاند: «ان الحسن و الحسین اسمان من اسامى اهل الجنة و لم یکونا فى الدنیا»
7.بحار الانوار، ج 43، ص 239، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 391، صحیح ترمذى، ج 1، ص 286، صحیح ابى داود، ج 33، ص 214، احقاق الحق، ج 11، صص 8-6.
8.و در برخى از روایات شیعه و اهل سنت آمده که دو گوسفند براى حسن(ع)و دو گوسفند براى حسین(ع)قربانى کرد، ولى روایتیک گوسفند مشهورتر و از نظر سند هم قوىتر از روایات دیگر است، چنانچه در حیاة الامام الحسن نیز بدان تصریح کرده است.
9 و 10.بحار الانوار، ج 43، صص 239 و 250 و 257.حیاة الامام، ج 1، ص 64.ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 17-511.
11.نور الابصار، ص 108، و ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 519 به نقل از مفتاح النجا بدخشى.
12.و به تعبیر روایات«امرار موسى»مىکردهاند.
13.سفینة البحار، ج 1، ص 379.
14.سفینه، ج 2، ص 287 و ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 520 و 524 و 527.
15.ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 527.
16.حیاة الامام الحسن(ع)، ج 1، ص 65.
17.بحار الانوار، ج 43، ص 255.
منبع:کتاب زندگانى امام حسن مجتبى علیه السلام، ص 3 تا 8
مؤلف: سید هاشم رسولى محلاتى