پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

روز شمار رویدادهای دهه اول محرم

روز شمار رویدادهای دهه اول محرم 

 

امام حسین

روز دوم

1. امام حسین علیه‏السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به کربلا وارد شد.1 عالم بزرگوار "سید بن طاووس" نقل کرده است که: امام علیه‏السلام چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینکه نام کربلا را شنید فرمود: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله به من داده است.2

2. در این روز "حر بن یزید ریاحی" ضمن نامه‏ای "عبیداللّه‏ بن زیاد" را از ورود امام علیه‏السلام به کربلا آگاه نمود.3

3. در این روز امام علیه‏السلام به اهل کوفه نامه‏ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم کوفه شود.4 اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‏السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه‏السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:

"اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیی‏ءٍ قَدیرٌ؛

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی."5

 

روز سوم

1. "عمر بن سعد" یک روز پس از ورود امام علیه‏السلام به سرزمین کربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد.6

در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه‏السلام تشویق و ترغیب نمود

2. امام حسین علیه‏السلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع می‏شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان کنند.7

3. در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "کثیر بن عبداللّه‏" ـ که مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیه‏السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. کثیر بن عبداللّه‏ به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم.

هنگامی که وی نزدیک خیام رسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی که ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیه‏السلام بود. همین‏که او را دید رو به امام عرض کرد: این شخص که می‏آید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه‏السلام برو. گفت: هرگز چنین نمی‏کنم.

ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت‏کاری هستی و من نمی‏گذارم بر امام وارد شوی. او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو کرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده‏ای؟ حضرت در جواب فرمود:

"مردم کوفه مرا دعوت کرده‏اند و پیمان بسته‏اند، بسوی کوفه می‏روم و اگر خوش ندارید بازمی‏گردم... ."8

 

روز چهارم

در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه‏السلام تشویق و ترغیب نمود.

به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه که عبارت بودند از:

1. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛

2. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛

3. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛

4. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛

به سپاه عمر بن سعد پیوستند.9 بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.

 

کوفه

روز پنجم

1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی"10 را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.11

2. عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.12

3.در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیه‏السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.13

 

روز ششم

1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه‏ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده‏ام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می‏فرستند.

2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏السلام عرض کرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیکی طائفه‏ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.

امام علیه‏السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‏کنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت می‏نمایم... .

در این هنگام مردی از بنی‏اسد که او را "عبداللّه‏ بن بشیر" می‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت می‏کنم و سپس رجزی حماسی خواند:

قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواکلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا

اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ کَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ

در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد

سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر می‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏السلام حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیه‏السلام نداشتند. هنگامی که یاران بنی‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.

حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏السلام آمد و جریان را بازگو کرد. امام علیه‏السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ"14

 

روز هفتم

1. در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.15

عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.

2. .16

در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ که از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!

امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.

حمید بن مسلم می‏گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب می‏آشامید تا شکمش بالا می‏آمد و آن را بالا می‏آورد و باز فریاد می‏زد: العطش! باز آب می‏خورد، ولی سیراب نمی‏شد. چنین بود تا به هلاکت رسید

ادامه دارد ...

 

پی نوشت ها :

1. الامام الحسین و اصحابه، ص194؛ البدء والتاریخ، ج6، ص10.

2. اللهوف، ص35.

4. مقتل الحسین مقرّم، ص 184.

5. بحارالانوار، ج44، ص381.

6. ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص84.

7. مستدرک الوسایل، ج14، ص61؛ مجمع البحرین، ج5، ص461.

8. تاریخ طبری، ج5، ص410.

9. بحارالانوار، ج44، ص386.

10. او پیامبر را درک کرد، ولی مرتد شده و خود را به عنوان مؤذّن فردی بنام "سجاح" که ادعای نبوّت کرده بود قرار داد و سپس به اسلام بازگشت و سرانجام در صفّین بر علیه امام علی علیه‏السلام جنگید و در کربلا نیز از لشکریان یزید بود.

11. عوالم العلوم، ج17، ص237.

12. مقتل الحسین(مقرّم)، ص199.

13. همان.

14. بحارالانوار، ج44، ص386.

15. انساب الاشراف، ج3، ص180.

16. ارشاد شیخ مفید، ج2، ص86.

 

گروه دین تبیان

"حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ که من [رزمنده‏ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه‏ام."

چهل حدیث گهربار ازحضرت امام حسین علیه السلام

چهل حدیث گهربار ازحضرت امام حسین علیه السلام

1- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 117، ح 5»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: همانا عدّه ای خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوی بهشت عبادت می کنند که آن یک معامله و تجارت خواهد بود و عدّه ای دیگر از روی ترس خداوند را عبادت و ستایش می کنند که همانند عبادت و اطاعت نوکر از ارباب باشد و طائفه ای هم به عنوان شکر و سپاس از روی معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش می نمایند; و این نوع، عبادت آزادگان است که بهترین عبادات می باشد.


2- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ أجْوَدَ النّاسِ مَنْ أعْطی مَنْ لا یَرْجُوهُ، وَ إنَّ أعْفَی النّاسِ مَنْ عَفی عَنْ قُدْرَة، وَ إنَّ أَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 121، ح 4»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: همانا سخاوتمندترین مردم آن کسی است که کمک نماید به کسی که امیدی به وی نداشته است.

و بخشنده ترین افراد آن شخصی است که ـ نسبت به ظلم دیگری با آن که توان انتقام دارد ـ گذشت نماید.

صله رحم کننده ترین مردم و دید و بازدید کننده نسبت به خویشان، آن کسی ست که صله رحم نماید با کسی که با او قطع رابطه کرده است.


3- قیلَ: مَا الْفَضْلُ؟ قالَ - علیه السلام - : مُلْکُ اللِّسانِ، وَ بَذْلُ الاْحْسانِ، قیلَ: فَمَا النَّقْصُ؟ قالَ: التَّکَلُّفُ لِما لا یُعنیکَ.

«مستدرک الوسائل، ج 9، ص 24، ح 10099»

از امام حسین - علیه السلام - سؤال شد کرامت و فضیلت انسان در چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: کنترل و در اختیار داشتن زبان و سخاوت داشتن، سؤال شد نقص انسان در چیست؟ فرمود: خود را وا داشتن بر آنچه که مفید و سودمند نباشد.


4- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : النّاسُ عَبیدُالدُّنْیا، وَ الدّینُ لَعِبٌ عَلی ألْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ، فَإذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّیّانُونَ.

«محجّة البیضاء، ج 4، ص 228»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و برای إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند ـ و سنگ اسلام را به سینه می زنند ـ.


پس اگر بلائی همانند خطر ـ مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیّت، ... ـ انسان را تهدید کند، خواهی دید که دین داران واقعی کمیاب خواهند شد.

5- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ الْمُؤْمِنَ لا یُسیءُ وَ لا یَعْتَذِرُ، وَ الْمُنافِقُ کُلَّ یَوْم یُسیءُ وَ یَعْتَذِرُ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 119، ح 2»

امام حسین - علیه السلام - ضمن فرمایشی فرمود: همانا شخص مؤمن خلاف و کار زشت انجام نمی دهد و عذرخواهی هم نمی کند.

ولی فرد منافق هر روز مرتکب خلاف و کارهای زشت می گردد و همیشه عذرخواهی می نماید.


6- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إعْمَلْ عَمَلَ رَجُل یَعْلَمُ أنّه مأخُوذٌ بِالاْجْرامِ، مُجْزی بِالاْحْسانِ.

«بحارالأنوار، ج 2، ص 130، ح 15»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: کارها و أمور خود را همانند کسی تنظیم کن و انجام ده که می داند و مطمئن است که در صورت خلاف تحت تعقیب قرار می گیرد و مجازات خواهد شد. و در صورتی که کارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت.


7- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : عِباداللهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْیا، فَإنَّ الْقَبْرَ بَیْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْعُلُوا.

«نهج الشّهادة، ص 47»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: ای بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا ـ و تجمّلات آن ـ قرار ندهید که همانا قبر، خانه ای است که تنها عمل ـ صالح ـ در آن مفید و نجات بخش می باشد، پس مواظب باشید که غفلت نکنید.


8- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لا تَقُولَنَّ فی أخیکَ الْمُؤمِنِ إذا تَواری عَنْکَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ یَقُولَ فیکَ إذا تَوارَیْتَ عَنْهُ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 127، ح 10»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: سخنی ـ که ناراحت کننده باشد ـ پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن که دوست داشته باشی که همان سخن پشت سر خودت گفته شود.


9- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : یا بُنَی! إیّاکَ وَظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیْکَ ناصِراً إلاّ اللهَ.

«وسائل الشّیعة، ج 11، ص 339»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: بپرهیز از ظلم و آزار رساندن نسبت به کسی که یاوری غیر از خداوند متعال نمی یابد.


10- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنّی لا أری الْمَوْتَ إلاّ سَعادَة، وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَماً.

«بحار الأنوار، ج 44، ص 192»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: به درستی که من از مرگ نمی هراسم و آن را جز سعادت نمی بینم; و زندگی با ستمگران و ظالمان را عار و ننگ می شناسم.


11- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ لَبِسَ ثَوْباً یُشْهِرُهُ کَساهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَوْباً مِنَ النّارِ.

«الکافی، ج 6، ص 445، ح 4»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس لباس شهرت - و انگشت نما از هر جهت - بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسی از آتش می پوشاند.


12- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : أنَا قَتیلُ الْعَبَرَةِ، لایَذْکُرُنی مُؤْمِنٌ إلاّ اِسْتَعْبَرَ.

«بحارالأنوار، ج 44، ص 284، ح 19»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: من کشته گریه ها و اشک ها هستم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آن که عبرت گرفته و اشک هایش جاری خواهد شد.


13- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لَوْ شَتَمَنی رَجُلٌ فی هذِهِ الاُْذُنِ، وَ أَوْمی إلی الْیُمْنی، وَ اعْتَذَرَ لی فی الاُْخْری لَقَبِلْتُ ذلِکَ مِنْهُ، وَ ذلِکَ أَنَّ أَمیرَ الْمُؤْمِنینَ - علیه السلام - حَدَّثَنی أَنَّهُ سَمِعَ جَدّی رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه وآله)یَقُولُ: لا یَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ الْعُذرَ مِنْ مُحِقٍّ أَوْ مُبْطِل.

«إحقاق الحقّ، ج 11، ص 431»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: چنانچه با گوش خود بشنوم که شخصی مرا دشنام می دهد و سپس معذرت خواهی او را بفهمم، از او می پذیرم و گذشت می نمایم، چون که پدرم امیرالمؤمنین علی - علیه السلام - از جدّم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت نمود: کسی که پوزش و عذرخواهی دیگران را نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد.


14- قیلَ لِلْحُسَیْنِ بن علی - علیه السلام - : مَنْ أعْظَمُ النّاسِ قَدْراً؟ قالَ: مَنْ لَمْ یُبالِ الدُّنْیا فی یَدَیْ مَنْ کانَتْ.

«تنبیه الخواطر، ص 348»

از امام حسین - علیه السلام - سؤال شد: با شخصیّت ترین افراد چه کسی است؟ حضرت در جواب فرمود: آن کسی است که اهمیّت ندهد که دنیا در دست چه کسی می باشد.


15- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ عَبَدَاللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ، آتاهُ اللهُ فَوْقَ أمانیهِ وَ کِفایَتِهِ.

«بحارالأنوار، ج 68، ص 183، ح 44»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش نماید; خدای متعال او را به بهترین آرزوهایش می رساند و امور زندگیش را تأمین می نماید.


16- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : احْذَرُوا کَثْرَةَ الْحَلْفِ، فِإنَّهُ یَحْلِفُ الرَّجُلُ لِعَلَل أرَبَعَ: إمّا لِمَهانَة یَجِدُها فی نَفْسِهِ، تَحُثُّهُ عَلی الضَّراعَةِ إلی تَصْدیقِ النّاسِ إیّاهُ. وَ إمّا لِعَی فی الْمَنْطِقِ، فَیَتَّخِذُ الاْیْمانَ حَشْواً وَصِلَةً لِکَلامِهِ. وَ إمّا لِتُهْمَة عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ، فَیَری أَنَّهُمْ لایَقْبَلُونَ قَوْلَهُ إلاّ بِالْیَمینِ. وَ إمّا لاِرْسالِهِ لِسانَهُ مِنْ غَیْرِ تَثْبیت.

«تنبیه الخواطر، ص 429»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: خود را از قسم و سوگند برهانید که همانا انسان به جهت یکی از چهار علّت سوگند یاد می کند: در خود احساس سستی و کمبود دارد، به طوری که مردم به او بی اعتماد شده اند، پس برای جلب توجّه مردم که او را تصدیق و تأیید کنند، سوگند می خورد. و یا آن که گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است، و می خواهد با سوگند، سخن خود را تقویت و جبران کند.

و یا در بین مردم متّهم است ـ به دروغ و بی اعتمادی ـ پس می خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نماید. و یا آن که سخنان و گفتارش متزلزل است ـ هر زمان به نوعی سخن می گوید ـ و زبانش به سوگند عادت کرده است.


17- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : أیُّما إثْنَیْنِ جَری بَیْنَهُما کَلامٌ، فَطَلِبَ أَحَدُهُما رِضَی الاْخَرِ، کانَ سابِقَهُ إلی الْجَنّةِ.

«محجّة البیضاء، ج 4، ص 228»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: چنانچه دو نفر با یکدیگر نزاع و اختلاف نمایند و یکی از آن دو نفر، در صلح و آشتی پیشقدم شود، همان شخص سبقت گیرنده، جلوتر از دیگری به بهشت وارد می شود.


18- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : وَ اعْلَمُوا إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ الله عَلَیْکُمْ، فَلا تَمیلُوا النِّعَمَ فَتَحَوَّلَ نَقِماً.

«نهج الشّهادة، ص 38»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: توجّه داشته باشید که احتیاج و مراجعه مردم به شما از نعمت های الهی است، پس نسبت به نعمت ها روی، بر نگردانید; وگرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهد شد.


19- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : یَا ابْنَ آدَم! اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ وَ مَضْجَعَکَ بَیْنَ یَدَی اللهِ، تَشْهَدُ جَوارِحُکَ عَلَیْکَ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الْأقْدام.

«نهج الشّهادة، ص 59»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: ای فرزند آدم، بیاد آور لحظات مرگ و خواب گاه خود را در قبر، همچنین بیاد آور که در پیشگاه خداوند قرار خواهی گرفت و اعضاء و جوارحت بر علیه تو شهادت خواهند داد، در آن روزی که قدم ها لرزان و لغزان می باشد.


20- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مُجالَسَةُ أهْلِ الدِّناءَةِ شَرٌّ، وَ مُجالَسَةُ أهْلِ الْفِسْقِ ریبَةٌ.

«بحارالأنوار، ج 78، ص 122، ح 5»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: همنشینی با اشخاص پست و رذل سبب شرّ و بد یختی خواهد گشت; و همنشینی و مجالست با معصیت کاران موجب شکّ و بدبینی خواهد شد.


21- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ اللهَ خَلَقَ الدُّنْیا لِلْبَلاءِ، وَ خَلَقَ أهْلَها لِلْفَناءِ.

«نهج الشّهادة، ص 196»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: به درستی که خداوند متعال دنیا ـ و اموال آن ـ را برای آزمایش افراد آفریده است. و همچنین موجودات دنیا را جهت فناء ـ و انتقال از این دنیا به جهانی دیگر ـ آفریده است.


22- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لا یَأمَنُ یوم الْقِیامَةِ إلاّ مَنْ قَدْ خافَ اللهَ فی الدُّنْیا.

«بحار الأنوار، ج 44، ص 192، ح 5»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: کسی در روز قیامت از شدائد و أحوال آن در أمان نمی باشد، مگر آن که در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد ـ و اهل گناه و معصیت نگردد ـ.


23- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لِکُلِّ داء دَواءٌ، وَ دَواءُ الذُّنُوبِ الإسْتِغْفارِ.

«الکافی، ج 2، ص 439، ح 8»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: برای هر غم و دردی درمان و دوائی است و جبران و درمان گناه، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند می باشد.


24- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ قَرَءَ آیَةً مِنْ کِتابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ فی صَلاتِهِ قائِماً، یُکْتَبُ لَهُ بِکُلِّ حَرْف مِأةُ حَسَنَة.

«الکافی، ج 2، ص 611»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس آیه ای از قرآن را در نمازش تلاوت نماید، خداوند متعال در مقابل هر حرفی از آن یکصد حسنه در نامه اعمالش ثبت می نماید.


25- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : سَبْعَةُ أشْیاء لَمْ تُخْلَقْ فی رَحِم: فَأوّلُها آدَمُ( - علیه السلام - )، ثُمَّ حَوّاء، وَ الْغُرابُ، وَ کَبْشُ إبْراهیم( - علیه السلام - )، وَ ناقَةُ اللهِ، وَ عَصا مُوسی (- علیه السلام -)، وَ الطَّیْرُالَّذی خَلَقَهُ عیسیبْنُ مَرْیَم (علیهما السلام).

«بحارالأنوار، ج 10، ص 137، ح 4»

امام حسین - علیه السلام - ضمن جواب سؤال های پادشاه روم، فرمود: آن هفت موجودی که بدون خلقت در رحم مادر، آفریده شده اند، عبارتند از: حضرت آدم - علیه السلام - و همسرش حوّاء و کلاغی که برای راهنمائی دفن هابیل آمد و گوسفندی که برای قربانی به جای حضرت اسماعیل - علیه السلام - آمد و شتری که خداوند برای پیامبرش، حضرت صالح فرستاد و عصای حضرت موسی - علیه السلام - و هفتمین موجود آن پرنده ای بود که توسّط حضرت عیسی - علیه السلام - آفریده شد.


26- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ اَعْمالَ هذِهِ الاُْمَّةِ ما مِنْ صَباح إلاّ و تُعْرَضُ عَلَی اللهِ تَعالی.

«بحارالأنوار، ج 70، ص 353، ح 54»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: همانا ـ نامه کردار و ـ أعمال این امّت، در هر صبحگاه بر خداوند متعال عرضه می گردد.


27- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إجْتَنِبُوا الْغِشْیانَ فی اللَّیْلَةِ الَّتی تُریدُون فیها السَّفَرَ، فإنَّ مَنْ فَعَلَ ذلِکَ، ثُمَّ رُزِقَ وَلَدٌ کانَ جَوّالَةً.

«وسائل الشّیعة، ح 20، ج 3، ص 243»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: در آن شبی که قصد مسافرت دارید، با همسر خود زناشوئی نکنید، که چنانچه عمل زناشوئی انجام گردد و در آن زمان فرزندی منعقد شود، بسیار متحرّک و افکارش مغشوش می باشد.


28- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : الرّکْنُ الْیَمانی بابٌ مِنْ أبْوابِ الْجَنَّةِ، لَمْ یَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ إنَّ ما بَیْنَ الرُّکْنَیْنِ ـ الأسْوَد وَ الْیَمانی ـ مَلَکٌ یُدْعی هُجَیْرٌ، یُؤَمِّنُ عَلی دُعاءِالْمُؤْمِنینَ.

«مستدرک الوسائل، ج 9، ص 391»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: رُکن یَمانی کعبه الهی، دربی از درب های بهشت است و مابین رکن یمانی و حجرالأسود ملک و فرشته ای است که برای استجابت دعای مؤمنین آمّین می گوید.


29- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ الْغِنی وَ اْلِعزَّ خَرَجا یَجُولانِ، فَلَقیا التَّوَکُلَّ فَاسْتَوْطَنا.

«مستدرک الوسائل، ج 11، ص 218، ح 15»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: عزّت و بی نیازی ـ هر دو ـ شتاب زده به دنبال پناهگاهی می دویدند، چون به توکّل برخورد کردند، آرامش پیدا نموده و آن را پناهگاه خود قرار دادند.


30- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ نَفَّسَ کُرْبَةَ مُؤْمِن، فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ کَرْبَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ.

«مستدرک الوسائل، ج 12، ص 416، ح 13»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس گره ای از مشکلات مؤمنی باز کند و مشکلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشکلات دنیا و آخرت او را اصلاح می نماید.


31- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ والانا فَلِجَدّی (صلی الله علیه وآله وسلم) والی، وَ مَنْ عادانا فَلِجَدّی عادی.

«ینابیع المودّة، ج 2، ص 37، ح 58»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هر که ما را دوست بدارد و پیرو ما باشد، پس دوستی و محبّتش به جهت جدّم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)می باشد. هرکس با ما دشمن و کینه توز باشد، پس دشمنی و مخالفت او به جهت جدّم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد بود.


32- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : یَا ابْنَ آدَمَ! أُذْکُرْ مَصارِعَ آبائِکَ وَ أبْنائِکَ، کَیْفَ کانُوا، وَ حَیْثُ حَلّوُا، وَ کَأَنَّکَ عَنْ قَلیل قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ.

«نهج الشّهادة، ص 60»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: ای فرزند آدم، بیاد آور آن لحظاتی را که پدران و فرزندان ـ و دوستان ـ تو چگونه در چنگال مرگ قرار گرفتند، آن ها در چه وضعیّت و موقعیّتی بودند و سرانجام به کجا منتهی شدند و کجا رفتند. و بیندیش که تو نیز همانند آن ها به ایشان خواهی پیوست ـ پس مواظب اعمال و رفتار خود باش ـ.


33- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : یَا ابْنَ آدَمَ، إنَّما أنْتَ أیّامٌ، کُلَّما مَضی یَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُکَ.

«نهج الشّهادة، ص 346»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: ای فرزند آدم، بدرستی که تو مجموعه ای از زمان ها و روزگار هستی، هر آنچه از آن بگذرد، زمانی از تو فانی و سپری گشته است ـ بنابراین لحظات عمرت را غنیمت شمار که جبران ناپذیر است ـ.


34- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِیَةِ اللهِ کانَ أفْوَتُ لِما یَرْجُو وَ أسْرَعُ لِمَجییءِ ما یَحْذَرُ.

«وسائل الشّیعة، ج 16، ص 153، ح 3»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس از روی نافرمانی و معصیتِ خداوند، کاری را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست می دهد و به آنچه هراسناک و بیمناک می باشد مبتلا می گردد.


35- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : الْبُکاءُ مِنْ خَشْیَةِ الله نَجاتٌ مِنَ الّنارِ وَ قالَ: بُکاءُ الْعُیُونِ، وَ خَشْیَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ.

«مستدرک الوسائل، ج 11، ص 245، ح 12881»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: گریان بودن به جهت ترس از ـ عذاب ـ خداوند، سبب نجات از آتش دوزخ خواهد بود; و فرمود: گریان بودن چشم و خشیت داشتن دل ها یکی از نشانه های رحمت الهی ـ برای بنده ـ است.


36- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : لا یَکْمِلُ الْعَقْلُ إلاّ بِاتّباعِ الْحَقِّ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 127، ح 11»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: بینش و عقل و درک انسان تکمیل نمی گردد مگر آن که ـ أهل حقّ و صداقت باشد و ـ از حقایق، تبعیّت و پیروی کند.


37- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : أَهْلَکَ النّاسَ إثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ، وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 54، ح 96»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: دو چیز مردم را هلاک و بیچاره گردانده است: یکی ترس از این که مبادا در آینده فقیر و نیازمند دیگران گردند. و دیگری فخر کردن ـ در مسائل مختلف ـ و مباهات بر دیگران است.


38- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَیْهِ الاْفْضَلَیْنِ مُحَمَّد وَ عَلی، و أطاعَهُما، قیلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فی أیِّ الْجِنانِ شِئْتَ.

«نهج الشّهادة، ص 293»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هر شخصی که حقّ والدینش محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم)، و علی - علیه السلام - را که با شرافت و با فضیلت ترین انسان ها هستند، بشناسد و ـ در تمام امور زندگی ـ از ایشان تبعیّت و اطاعت کند; در قیامت به او خطاب می شود: هر قسمتی از بهشت را که خواستار باشی، می توانی انتخاب کنی و در آن وارد شوی.


39- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : مَنْ طَلَبَ رِضَی اللهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ الله اُمُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَ کَّلَهُ اللهُ إلَی النّاسِ.

«أمالی شیخ صدوق، ص 167»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: هرکس رضایت و خوشنودی خداوند را ـ در أمور زندگی ـ طلب نماید گرچه همه افراد از او رنجیده شوند، خداوند مهمّات و مشکلات او را کفایت خواهد نمود. و کسی که رضایت و خوشنودی مردم را طالب گردد گرچه مورد خشم و غضب پروردگار باشد، خداوند أمور این شخص را به مردم واگذار می کند.


40- قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن - علیه السلام - : إنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غِشٍّ وَ غِلّ وَ دَغَل.

«تفسیرالإمام العسکری - علیه السلام -، ص 309، ح 154»

امام حسین - علیه السلام - فرمود: شیعیان و پیروان ما ـ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ـ آن کسانی هستند که أفکار و درون آن ها از هر گونه حیله و نیرنگ و عوام فریبی سلامت و تهی باشد.

داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشورا

داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشورا 

 

زیارت عاشورا

عارف فرزانه آیت اللّه بهجت (ره) می فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است، مخصوصاً وقتى آنچه در سند زیارت ملاحظه می کنیم که امام صادق علیه السلام به صفوان مى فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش، من به خواننده آن چند چیز را تضمین می کنم:

زیارت او قبول، تلاشش مشکور و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده می شود و با دست خالى باز نخواهد گشت. اى صفوان! این را با ضمانتى از پدرم، و پدرم از امیرالمؤمنین علیه السلام و ایشان از حضرت رسول صلّى الله علیه وآله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عزّوجلّ دریافت نموده، هر یک از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند، خداوند عزّوجل به ذات اقدس خود قسم خورده که هرکس زیارت کند حسین علیه السلام را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا، زیارت و دعاى او را قبول مى کنم و خواسته اش هرچه باشد بر آورده سازم. پس از درگاه من با ناامیدى و زیان باز نگردد و او را به برآمدن حاجتش، و رسیدن به بهشت و آزادى از دوزخ خرسند و خوشحال مى کنم و شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند بپذیرم

 

مداومت به زیارت عاشورا

یکى از بزرگان مى فرمود: مرحوم آیة اللّه حاج حسین خادمى و حاج شیخ عباس قمى و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم که در غرفه اى از غرفه هاى بهشت دور یکدیگر جمع بودند. از آیة اللّه خادمى احوالپرسى کردم و گفتم : با هم بودن شما یک آیة اللّه و آقاى حاج شیخ عباس قمى یک محدث و حاج شیخ عبدالجواد روضه خوان، چه مناسبتى دارد که با یکدیگر یک جا قرار گرفته اید؟

جواب دادند: ما همگى مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم .(2)

فرمود: من حکم مى کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

بانوی دو عالم در مجلس زیارت عاشورا

خانم علویه اى که براى زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه علیهماالسلام به شام مشرّف شده بود مى گفت : محل رأس الشهداء براى من حالت خاص روحى داشت، همیشه آنجا مى رفتم و زیارت مى خواندم و با حال خوشى گریه مى کردم، روزى در موقع زیارت حال خاصّى پیدا کردم ودریچه اى از عالم دیگر براى من گشوده شد، در آن حال که بیدار بودم مثل خواب دیدن این منظره را دیدم، عدّه اى زن بودند که مادرم نیز در میان آنها بود و از من تشکر مى کرد که برایش زیارت و دعا مى خوانم، در این اثناء زن بلند قامتى تشریف آوردند، زنها خدمت ایشان حاجت خود را عرض مى کردند و من هم حاجت خود را عرض کردم،سپس گفتم: ما مجلس روضه خوانى داریم و در آن زیارت عاشورا مى خوانیم،چراشماشرکت نمى کنید؟

فرمودند: من مى آیم و شرکت هم مى کنم به آن نشانى و دلیل که پسر خاله شما با عیالش یک جعبه شیرینى آوردند در مجلس شما و براى رفع مشکل منزل شان نذر کردند در مجلس زیارت عاشوراى شما شرکت کنند، مشکل آنها به واسطه خواندن زیارت عاشورا رفع شد و منزل جدید را ساختند و در آن نشستند، امّا بعد دیگر در جلسه زیارت عاشورا شرکت نکردند.

حاج آقاى ابطحى فرمودند: من صاحب نذر را مى شناختم، جریان را به او گفتم، رنگش تغییر کرد و به گریه افتاده همسرش را صدا کرد و گفت : بشنو از کجا خبر مى دهند و با تأسف گفت: مطلب دقیق همین است که گفتید، چه کنم مشکلات زندگى نگذاشته به نذر خود وفا کنم. (3)

 

امام حسین

عذاب را از این قبرستان بردارید

علامه نورى نوشته: مردى صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» که جمعى از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه اى داشت که دوران خردسالى را با هم گذرانده بودند و در بزرگى گمرکچى شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند.

بیش از یک ماه از مرگ گمرکچى نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب می بیند که او حال خوشى دارد و از نعمتهاى الهى بر خوردار است! به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسى نبودى که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود،...کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدى؟

گفت: آرى! چنان است که گفتى، من از لحظه مرگ تا دیروز در سختترین عذاب بودم، اما دیروز، همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا (اشاره به جایى کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده) به خاکش سپردند، دیشب سه مرتبه امام حسین علیه السلام به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بردارند، لذا من آسایش قرار گرفتم.مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوى استاد اشرف می رود، او را یافته و از حال همسرش می پرسد، استاد اشرف می گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان به خاکش سپردیم. مرد صالح می پرسد: به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بود؟ می گوید: نه. می پرسد: ذکر مصیبت او می کرد؟ جواب می دهد: نه. سؤال می کند روضه خوانى داشت؟ می گوید: نه، از این سؤالات چه مقصودى دارى؟ مرد صالح خوابش را نقل می کند و می گوید: می خواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه رابطه اى بوده؟ استاد اشرف پاسخ می دهد: زیارت عاشورا می خواند.(4)

 

رفع بلایی بزرگ

علامه شیخ حسن فرید گلپایگانى از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى نقل فرمود:

اوقاتى که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینى بودم اهالى سامراء به بیمارى وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند روزى به همراه جمعى از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکى بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقى شیرازى تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.

مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمى بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلى .

سپس فرمود: من حکم مى کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

از فردا تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخى از سنى ها از آشناهاى خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟

به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.

علامه فرید فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد. (5)

 

پی نوشت:

1)  زیارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن، ص 56.

2) کرامات الحسینیه، على میر خلف زاده، ج 2.

3) همان.

4) داستانهاى مفاتیح الجنان، اسماعیل محمدى، ص 40.

5) داستانهای شگفت، عبدالحسین دستغیب.

.(1)

نتایج و پیامدهای قیام امام حسین (ع)

نتایج و پیامدهای قیام امام حسین (ع) 

برای آگاهی از قیام امام حسین (ع) و نتایج آن، این پرسش پیش می آید که آیا قیام حسینی به نتایج و اهداف خاصی دست یافت و واقعیتی را دگرگون ساخت؟ بسیاری از تاریخ دانان مدعی اند که قیام حسینی شکست خورد، زیرا برای جهان پیروزی سیاسی فوری بر نداشت . برای درک بهتر نهضت حسینی (ع) باید هدف ها و نتایج آن را خارج از پیروزی فوری و سریع و در دست گرفتن زمام امور جستجو کرد . نباید این انقلاب را مانند سایر انقلابات ملاحظه کرد بلکه باید نتایج آن را در امور زیر ملاحظه نمود . (1)

1 . در هم شکستن چار چوب ساختگی دینی که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لامذهبی جاهلیت، که روش حکومت آن زمان بود . از آن زمان که روح بی دینی در جامعه و در میان همه طبقات اجتماع شایع شده بود و بی آن که پرده از آن برداشته شود، و بی آنکه ساختگی بودن آن و دور بودن آن از دین در میان مردم بر ملا شده باشد، امام حسین (ع) تنها کسی بود که می توانست حکام را رسوا سازد و دوری بسیار این بدعت ها را از اسلام آشکار نماید . از این رو، قیام او حد فاصل بین اسلام و حکومت اموی بود و می توانست چهره حقیقی و آلودگی حکام اموری آن را نشان دهد .

2 . احساس گناه ناشی از شهادت جانسوز امام حسین (ع) و یارانش در کربلا موجی شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانی برانگیخت . آنان پی بردند که می توانستند او را یاری دهند . اما از آن پس که با او برای قیام پیمان بستند او را یاری نکردند . این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک سو، انسان را وادار می ساخت که گناهی را که مرتکب شده با کفاره بشوید و از سوی دیگر، نسبت به کسانی که او را به ارتکاب چنین گناهی واداشته بودند، احساس کنیه و نفرت کند . به طوری که انگیزه انقلاب های متعددی که در اثر قتل امام حسین (ع) بر پا شد، همان کفاره یاری نکردن به آن حضرت، و انتقام گرفتن از امویان بود .

این احساس گناه همواره بر افروخته بود و در هر فرصتی انگیزه انتقام از بنی امیه و قیام بر ضد ستمگران بود .

3 . پیدایش اخلاق جدید، قیام امام (ع) موجب شد که در جامعه، نوعی اخلاق بلند نظرانه پدید آید و نظر انسان ها را به زندگانی خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدین وسیله، جامعه را اصلاح کند .

امام حسین (ع) و فرزندان و یاران باوفایش، در قیام بر ضد بنی امیه، اوج ایثار و فداکاری در راه دین و اخلاق عالی اسلامی را با همه صفات و طراوت آن نشان دادند . ایثار و از خودگذشتگی را نه در عمل که با خون خود نوشتند .

مردم عادی قبایل آن زمان عادت کرده بودند که ببینند رهبرانشان، قبیله و دین و وجدان خود را به پول بفروشند و در برابر ستمکار، گردن خم کنند تا از عطاهای آنان بهره مند گردند . اوضاع و شرایط زندگی آن زمان مردم به گونه ای بود که مردم تنها در اندیشه زندگی خویش بودند و برای مشکلات و دردهای اجتماعی چندان اهمیتی قایل نبودند . تنها کوشش آنان این بود که دسترنج خویش را حفظ کنند و از توجیهات رهبران اطاعت نمایند تا مبادا نامشان از فهرست حقوق بگیران حذف شود . از این رو، در مقابل جور و ستمی که می دیدند، خاموش می شدند و هم آنان این بود که مفاخر قبیله ای خود را بازگو کنند و به افتخارات گذشته پدران جاهل خویش افتخار کنند .

اصحاب امام حسین (ع) مردمی دیگر بودند، گروهی که در سرنوشت با امام همراه شدند، مردمی عادی بودند و هر کدام دارای زن و فرزند و خانواده و دوستانی بودند . از بین المال مقرری دریافت می داشتند و زندگانی نسبتا راحتی داشتند و می توانستند از لذت های

حیات برخوردار گردند . اما از همه اینها چشم پوشیدند و برای نثار جان خویش در راه امام حسین (ع) با حاکمان جور زمان خود و با ناهنجاری های اجتماعی به ستیز برخاستند . برای بیشتر مسلمانان آن روز این نکته بسی جالب بوده و هست که یک انسان میان زندگانی راحت و ثروت و نفوذ استفاده از آنها و حتی امروز، در انتخاب مرگ آزاد باشد و در این میان مرگ را انتخاب کند! چنان خصلتی وجدان هر مسلمانی را تکان می داد و او را از خوابی سنگین و طولانی بیدار می کرد تا زندگانی اسلامی شکل گیرد . شکلی که سال ها پیش از قیام امام حسین (ع) از میان رفته بود . جامعه اسلامی به وسیله مردی عادی علیه حاکمان ظالم، انقلاب ها و قیام ها به خود می بیند . اما روح کربلا در نهاد کسانی که به این کار دست زدند، شعله ای برافروخت که همه آماده بودند تا در راه چیزی که آن را حق تشخیص می دادند، جان فدا کنند .

4 . روح مبارزه جویی . قیام حسین (ع) پس از دیری خاموشی و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویی در انسان های مسلمان گردید . این قیام همه موانع را که مانع قیام و انقلاب می شد در هم فرو ریخت . مسلمانان به صلح طلبی و معامله دعوت می شدند . به آنان گفته می شد که جان خود و موقعیت اجتماعی و مال خود را حفظ کنید در چنین زمانی قیام حسین (ع) روی داد تا به انسان های آزاد و اخلاق جدید و سبک نوین زندگی بیاموزد .

اما خود خواهی مانع از این بود که مسلمانان و انقلاب دست زنند . قیام حسین (ع) در وجدان گروه بسیاری از مردم این اندیشه زندگی را برانگیخت که با حمایت نکردن از حسین (ع) مرتکب گناه شده اند .

باری، این احساس آنان را برانگیخت و آماده قیام ساخت . روح مبارزه جویی در زندگی ملت ها و فرمانروایشان تاثیر فراوانی دارد . هنگامی که این شعله به خاموشی گراید و ملت تسلیم فرمانروایان خود شود، فرانروایان هر چه بخواهند می توانند انجام می دهند و با گذشت زمان با خاموشی روح مبارزه جویی، تسلط بر آنان آسانتر می گردد . از این رو، در چنین ملتی ایجاد تحول دشوارتر می شود .

برای این که از میزان تاثیر قیام حسینی در تحریک روح انقلابی در جامعه اسلامی تصویری روشن نشان دهیم، باید بگوییم که جامعه اسلامی پس از قتل امام علی (ع) تا هنگام قیام حسینی آرام بود . در طول این مدت، هیچ گونه اعتراض و انقلاب جدی اتفاق نیفتاده بود . با همه انواع کشتارها و سرکوب ها و غارت اموال به وسیله امویان و همدستانشان، بیست سال تمام، توده ها حالت تسلیم و اطاعت محض از حاکمان جور داشتند و این وضع از سال چهلم تا شصت هجری به طول کشید .

اما پس از قیام حسین (ع) ، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد و توده ها در انتظار رهبری جدید بودند . و هر گاه رهبری می یافتند، علیه حکومت بنی امیه دست به انقلاب می زدند . در همه این انقلاب ها، شعار انقلابیون خونخواهی از امام حسین (ع) بود .

انقلابی هایی که بواسطه نهضت امام حسین (ع) شکل گرفه عبارتند از:

1 . انقلاب توابین:

این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم به قتل امام بود . انگیزه آن، احساس گناه به علت یاری نکردن به امام بود . کوفیان خواستند ننگی را که مرتکب شده بودند . با انتقام از قاتلان امام حسین (ع) بشویند . این واقعه در سال 65 هجری روی داد . (2)

2 . انقلاب مدینه:

این انقلاب با انقلاب توابین تفاوت داشت ; زیرا هدف آن انتقام خون حسین (ع) نبود بلکه انقلابی بود علیه حکومت ستمکار بنی امیه . (3)

اهل مدینه علیه امویان شورش کردند و عامل یزید را از مدینه بیرون راندند . شرکت کنندگن در این قیام، یکهزار نفر بودند . این انقلاب با دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگری سرکوب گردید . (3)

3 . قیام مختار ثقفی:

در سال 66 هجری، مختار بن عبیده ثقفی در عراق به خونخواهی حسین (ع) و انتقام قاتلان امام قیام کرد و در یک روز دویست و هشتاد تن از آنان را به قتل رسانید . (4)

4 . انقلاب مطرف بن مغیره:

در سال 77 هجری، مطرف بن مغیره علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد . (5)

5 . انقلاب ابن اشعث:

در سال 81 هجری، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر حجاج شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد . این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز پیروزی های نظامی به دست آورد، اما بعدها، حجاج به کمک ارتش شام بر او غلبه کرد . (6)

6 . انقلاب زید بن علی بن حسین:

در سال 122 هجری، زید بن علی در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بی درنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید . (7)

سرانجام قیام بنی عباس به حکومت بنی امیه پایان داد و آن انقلاب با الهام از انقلاب حسینی و استفاده از خشنودی و رضای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله بود که پایه های مردمی یافته بود . و مورد توجه توده ها واقع شده بود .

انقلاب ها با منحرفان به مقابله برخاست و هرگز خاموش نگردید . بلکه انسان مسلمان پیوسته انسانیت خود را که حاکمان شعله های آن را خاموش کرده بودند، بیان می کرد، و آن قیام ها به فضل روحیه ای بود که قیام حسینی در کربلا گسترده و گسترش داد .

همانا که قیام حسین (ع) سرآغاز جنگ و قیام در تاریخ انقلاب بود و آن نخستین قیامی بود که طریق مبارزه جویی را به مردم آزاده، که آن روحیه را از دست داده بودند، آموخت .

و این نکته را باید اضافه کرد انقلاب ها در سطح جهان در ورای زمان ها تا به امروز به ویژه جنبش ها و نهضت های آزادی بخش اسلامی و شیعی بوده اند . انقلاب ها و جنبش هایی که همواره در وجود مردم ستم دیده نورانیتی خاص ایجاد می کردند .

پی نوشت:

1 . قیام حسینی و شرایط آن، محمد مهدی شمس الدین، ص 154 .

2 . تاریخ طبری، انقلاب توابین، ج 4، ص 426، 436 .

3 . تاریخ طبری، انقلاب مدینه، ج 4، ص 366، 381 .

4 . همان، ص 424 .

5 . تاریخ طبری، انقلاب مطرف .

6 . تاریخ طبری، ص 189، 203 .

7 . مقاتل الطالبین، اصفهانی، ص 139 .

قیام امام حسین علیه السلام چه نتایجی داشت؟

قیام امام حسین علیه السلام چه نتایجی داشت؟

1 ـ یکی از بزرگترین نتایج قیام سیدالشهداء علیه السلام , ثمرات قرب و ارتقاء درجة آن حضرت در نزد خداوند متعال است.
2- نجات اسلام:
مهمترین نتیجة قیام حسین, نجات اسلام از چنگال نقشه‎های بنی‎امیّه است، برای اینکه تأثیر نهضت حسینی معلوم شود و بدانیم که چگونه حیات اسلام و بقای شریعت و قرآن رهین فداکاری حسین است، توجه به خطراتی که از ناحیة بنی‎امیّه, اسلام را صریحاً تهدید می‎کرد و مطالعة اجمالی سوابق پروندة بنی‎امیّه لازم است. بنی‎امیه پس از شهادت حسین علیه السلام , از اینکه بتوانند از پشت به اسلام خنجر بزنند و اسلام را از پا درآوردند محروم شدند و در نظر جامعة مسلمین و در افکار عموم، گروهی ستمگر و مستبد معرفی شدند که به زور سر نیزه و شمشیر بر مردم مسلّط شده و غاصب حقوق ملّت وخائن به اسلام هستند. مظلومیت حسین آن چنان احساسات را بر ضدّ آنها به هیجان آورد که مردم, علی رغم سیاست آنها, التزامشان به سنن و احکام اسلام بیشتر شد, لذا هیچ گزاف نیست که ما او را بمانند «معین الدین اچمیری», شاعر هندی, دومین بنا کنندة کاخ اسلام، بعد از جدش و مجدد بنای توحید بخوانیم.
3 ـ بیداری شعور دینی،
در اثر تبلیغات معاویه و همدستانش و دوری مردم از عهد رسالت و تعطیل اجرای برنامه‎های اسلام و توسعة ممالک اسلامی و ممنوع شدن تبلیغات صحیح دینی و خانه نشین شدن شایستگان و دانشوران، شعور دینی مردم ضعیف شد و افکار آنها انحطاط بافت. اکثر مردم در برابر وضع موجود خود باخته و شکسته خاطر و سرد شده بودند. شهادت امام و یارانش احساسات را بیدار و خصال انسانی را زنده ساخت و به مسلمانان درس مردانگی و استقامت داد که هر چه در شورش‎هایی که علیه بنی‎امیه می‎کردند، آنها را سرکوب می‎نمودند و شکست می‎دادند و کشته می‎شدند روحیة‌ آنان شکست نمی‎خورد و کشته شدن در راه هدف و مقصد را افتخار می‎شمردند.
4 ـ محبوبیّت اهل بیت و عزت بازماندگان
«اِنَّ الَذَّینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً» مریم/ 96
[همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و اعمال شایسته بجا آوردند، خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب می‎گرداند.]
محبت و دوستی اهل بیت جزء مزاج ایمانی و اسلامی هر مسلمان است واحدی نیست که مسلمان باشد و پیامبر را دوست بدارد و با این حال،‌فاطمة الزهرا و دو ریحانه‎اش حسن و حسین، و برادر و پسر عمش علی ـ علیهم السلام ـ را دوست نداشته باشد. همانطور که امام سجاد در خطبة مسجد شام فرمود: یکی از خصائص این خاندان محبّتی است که خداوند از آنها در دلهای مؤمنین قرار داده است. یکی از آثار شهادت حسین این بود که این محبت, در دلها زیاد شد و موجب جلب عواطف و جذب احساسات عموم به خاندان نبوت گشت.
5 ـ تأسیس مکتب عالی و همگانی تعلیم و تربیت
نتیجه دیگر شهادت امام، برنامه‎هایی است که به عنوان عزاداری و سوگواری و ذکر مصائب آن حضرت در عرض سال اجرا می‎شود. شاید کسانی باشند که اهتمام شیعه را به برگزاری این مراسم و صرف میلیونها اموال را همه ساله بی‎فائده و اسراف بشمارند ولی اگر فوائد معنوی این مراسم و تأثیر آن را در تربیت جامعه و تهذیب اخلاق در نظر بگیرند, تأیید می‎کنند که این برنامه‎ها از بهترین وسایل اصلاح مکتبهای تربیت است.
مجالس ذکر مصیبت آن حضرت بهترین مجالس تبلیغی و دعوت به اسلام است، در این مجالس، معارف قرآن، اصول و فروع دین، تفسیر و حدیث، تاریخ و سیرة پیامبر و ائمه ـ علیهم السلام ـ و صحابه، نصایح و راهنمائیهای اخلاقی و اجتماعی و آئین زندگی, از خانه‎داری تا کشورداری به مردم آموخته می‎شود و جاذبة نام حسین، مردم را ساده و بی ریا در این مجالس تعلیم و هدایت و تربیت، حاضر می‎سازد.
6 ـ محکومیت بنی‎امیّه در افکار مسلمین و سایر ملل
بنی‎امیّه با کشتن حسین علیه السلام گور خود را کندند و پرده از روی شنایع اعمال و مقاصد شوم خود برداشته و خشم و غضب ملل اسلام را خریداری کردند.
همه, عمل بنی‎امّه را تقبیح کردند، همه, آنها را سرزنش نمودند و خطاکارشان شناختند. مستشرق آلمانی «ماربین» می‎گوید: بزرگترین غلطهای سیاسی امویین که اسم و رسم آنها را از صفحة عالم محو ساخت, کشتن حسین بود. این حقیقی است که هر مورخ و هر کس تاریخ اسلام را مطالعه کند به آن اعتراف می‎نماید. محکومیت بنی‎امیّه در افکار مسلمین برای آیندة اسلام بسیار مفید شد؛ زیرا بنی امیّه از اینکه بتواند منافقانه و زیر پردة اسلام ضربت بزنند مأیوس شدند و مردم آنها را شناختند و قتل حسین علیه السلام و اسیر کردن خاندان پیامبر بنی‎امیّه را رسوا ساخت.
7 ـ گرفتاری بنی‎امیّه به شورش و انقلاب
یکی از عکس العملها و نتایج شهادت و مظلومیت حسین علیه السلام شورشها و انقلاباتی بود که برای برانداختن حکومت امویین در جهان اسلام برپا شد. در این شورشها عاملی که بیش از هر چیز مردم را تهییج و تحریک می‎کرد, شهادت حسین و دعوت به قیام برای خونخواهی آن حضرت و گرفتن انتقام از بنی‎امیّه بود.
8 ـ تحوّل فکری
یکی از بیماریهای خطرناک فکری که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) اجتماع مسلمانان به آن گرفتار شد, این بود که بسیاری از مردم در برابر عمل انجام شده، هر چند موافق با خیر و مصلحت و نظامات و تعالیم شرعیه نبود تسلیم می‎شدند و هر حکومتی را که روی کار می‎آمد, واجب الاطاعه و بیعت با آن را لازم الوفا می‎دانستند. حسین, با این فکر غلط و خطرناک نیز مبارزه کرد و مردم را از این اشتباه که حکومتهایی مانند حکومت بنی‎امیّه و یزید، واجب الاطاعه هستند، بیرون آورد و فهماند که نه فقط اطاعت از آنها واجب نیست بلکه کوشش برای برانداختن آنها و تأسیس حکومت تمام اسلامی, لازم و واجب است.
9 ـ عکس العمل جاودان و پایدار
اثر جهاد حسین علیه السلام در صفحة تاریخ جاویدان ماند و همواره نیروبخش اصلاح طلبان و مجاهدان راه حق و حامیان خیر و عدالت است. قیام آن حضرت، مبارزه با ظلم و کفر و باطل بود که در آن زمان از گریبان یزید سر بیرون کرده بود. مبارزه با افکار و نقشه‎ها و آراء و مفاسدی که از جانب او حیات اسلام را تهدید می‎کرد. ازجمله درسهای عالی و سودمند که هر شیعه و آزادیخواه حق پرست و هر آرزومند تحقق رسالت جهانی اسلام، از واقعة کربلا باید بیاموزد, این است که بداند: نبردی که میان حسین و یزیدیان واقع شد هنوز پایان نیافته و تا هنگامی که از شرک و جهل و باطل و ستم و استبداد و استعباد و غصب حقوق انسانها اثری باقی است، این نبرد, با مظاهر و نمایش‎های گوناگون ادامه خواهد داشت.

فلسفه عزاداری

 

فلسفه عزاداری 

چکیده

جزوه ای که پیش رو دارید پیرامون ماهیت عزاداری ، فلسفه ی عزاداری و ثمرات عزاداری است و در پایان هم روایاتی که از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام درباره عزاداری آمده است را بیان نموده ام. انشاء الله مورد رضایت حق تعالی باشد.

مقدمه

در حدیث شریف نبوی که شیعه و سنی آن را روایت نموده اند پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله فرمودند: « حسین منی و انا من حسین» (1).
یعنی: ( حسین از من ، و من از حسینم).

این حدیث دارای دو بند است:

بند اول: «حسین منی » این قسمت واضح و روشن است.
زیرا امام حسین علیه السلام فرزند دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و نوۀ آن حضرت است.
بند دوم: « و انا من حسین» علماء این بند را چنین معنی کرده اند که: بقاء رسول خدا صلی الله علیه و آله به بقاء دین او «اسلام» است . و بقاء اسلام مرهون جهاد امام حسین علیه السلام و فداکاری او در راه خدا است.
اگر جریان عاشوراء و فداکاری امام حسین علیه السلام و یاران، و اهل بیتش در راه اسلام نبود، بنی امیه قرن ها پیش ، اسلام را از بین برده بودند!
روی این حساب است که بقاء پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از حسین علیه السلام است.
بنابراین حسین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرزند اوست.
و پیامبر صلی الله علیه و آله از حسین علیه السلام است که بقاء حضرتش از اوست.
همان گونه که دانشمندی بزرگ در این باره گفته است:
« الاسلام محمدی الوجود ، و حسینی البقاء ».
یعنی: « پیدایش اسلام از محمد صلی الله علیه و آله و بقاء آن از حسین علیه السلام است».
از این رو ما درک می کنیم که بقاء اسلام در عصر حاضر نیز بستگی به حمایت از نهضت امام حسین علیه السلام و زنده نگاه داشتن انقلاب آن حضرت ، هر چه با شکوه تر برگزار کردن مجالس سوگواری و عزاداری حضرتش دارد. و زنده نگاه داشتن نهضت آن حضرت جز با پاسداری از شعائر حسینی که برنامۀ شیعیان در هر کجا از جهان پهناور در ایام عاشورا و دیگر ایام است ، امکان پذیر نیست.
زیرا شعائر حسینی یک نوع ممارست عملی و همه جانبه از داستان عاشوراء و فاجعۀ کربلا و فداکاری حضرت امام حسین علیه السلام در راه دین است. و این شعائر است که در وجود انسان ها روح حسینی و اسلامی را زنده می سازد.
اگر این شعائر متروک شود انقلاب حضرت بدست فراموشی سپرده خواهد شد، و بدنبال آن اسلام از بین خواهد رفت.
با این بررسی مختصر به این نتیجه می رسیم که برگزاری مجالس عزاء حسین علیه السلام همه ساله و در هر منطقه یک نوع واجب کفائی است.
و در گذشته بعضی از بزرگان فقهاء و مجتهدین به وجوب آن فتوی داده اند.
و علت وجوب آن هم روشن شد که بقاء اسلام مرهون نهضت امام حسین علیه السلام و بقاء نهضت آن حضرت تنها با شعائر حسینی است، بنابراین با بر پا داشتن شعائر حسینی سبب بقاء اسلام است.
و شاید معنی واقعی فرمودۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمودند:
« حسین منی و انا من حسین» همین باشد که اشاره شد.
سوگواری سیدالشهداء علیه السلام از شعائر الهی است
خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید:
«و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب».(2)
یعنی: هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد آن نشانۀروح تقوی است.
«شعائر جمع شعیره به معنی علامت است».
یعنی: هر کس نشانه های الهی را بزرگ دارد نشان از تقوای روح است. و نشانه های خدا: هر چیزی است که انسان را به سوی خدا راهنمائی کند.
پس نماز جزء نشانه های خدا است ، نماز جماعت از نشانه های خدا است، حج از نشانه های خدا است.
پیامبر و امام از نشانه های خدایند، بزرگداشت آنان، بزرگداشت نشانه های خدا و زنده نگاه داشتن یاد و راه و روش آنان، همه از نشانه های خداوند است.
بنابراین ، ذکر مصیبتهای حضرت سید الشهداء علیه السلام و بر گزاری هر گونه عزاداری آن حضرت جزء شعائر الهی و نشانۀ خداوند است، زیرا این مجالس و یادبودها است که مردم را به سوی امام حسین علیه السلام و در واقع به سوی اسلام فرا می خواند، و این مجالس تعظیم شعائر و نشانۀ تقوای روح است.
و از این رو است که تمامی مراجع تقلید و فقهاء در طول تاریخ شیعه به رجحان اقامۀ شعائر حسینی و استحباب برگزاری آن فتوی داده و همواره بر هر چه با شکوهتر شدن آن تاکید داشتند.

فصل اول : تعریف ماهیت عزاداری

تعریف عزاداری

عزاء در لغت به معنای شکیبائی کردن، شکیبائی در مصیبت، سوگواری، تعزیت سوگ و ماتم می باشد(2).
و هم چنین به معنای سنگینی ، وقار، متانت، تسلی، غمگساری، دلداری و مراسم عزاداری می باشد(3).
و در لغت نامه دهخدا آمده است که: عزا گرفتن به معنای زاری و شیون کردن و به حالت ماتم زدگان در آمدن و برای سوگ و مصیبت، لباس در بر کردن و به معنای اقامه سوگواری به سبب مرگ کسی است(4).

ماهیت عزاداری

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: « ان الله تبارک و تعالی: اطلع الی الارض فاختارنا و اختار لنا شیعه ینصروننا یفرحون لفرحنا یحزنون لحزننا یبذلون اموالهم و انفسهم اولئک منا و الینا».
خداوند روی کره زمین، ما را انتخاب کرد و برای ما شیعه را انتخاب کرد. شیعیان ما علامتشان این است که ما را نصرت و یاری می دهند، برای شادی ما جشن می گیرند، برای غم ما غمناکند). روز عاشوراء خرج (می کنند) ، عید غدیر خرج (می کنند) ، اینهائی که به عشق اهلبیت علیهم السلام شادند و به عزای اهل بیت (ع) غمناکند و ... اینها از ما هستند و به سوی ما می آیند(5).
عزاداری نوعی مودت است مثل این که کسی گلی به ما بدهد و ما باید از او تشکر کنیم، پیامبر (ص) ما را از بت پرستی و آتش پرستی و خرافه پرستی، نجات داد و مسلمان شدیم، مزد پیغمبر(ص) چیست؟
پیغمبر (ص) فرمود: که من هیچ مزدی نمی خواهم، تنها مزدی که من می خواهم الموده فی القربی (6) است، مزد من فقط این است که اهل بیت من را دوست داشته باشید. و پیامبر (ص) در جای دیگر می فرماید: مزدی که من می خواهم این است که در راه خدا بروید : « الا من شاء اتخذ الی ربه سبیلاً» (7) حال با توجه به دو آیۀ فوق که حضرت در یک جا می فرمایند: مزد من فقط راه خدا است . و در جای دیگر می فرمایند که: مزد من فقط مودت اهل بیت(ع) است از این رو باید گفت: راه خدا جز راه اهل بیت (ع) و مودت آنها نیست.

ریشه های عزاداری در قرآن

از نظر قرآن ، عزاداری ریشه هائی دارد. اولین روضه خوان ، خود خداوند است.
خداوند در سوره بروج آیات 4 تا 8 می فرماید:
« قتل الاصحاب الاخدود، النار ذات الوقود، اذ هم علیها قعود و هم علی ما یفعلون بالمومنین شهود و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید».
مرگ بر اصحاب اخدود، اصحاب اخدود کیانند؟ (کسانی هستند که) گودالی کندند و مومنین را (داخل گودال) ریختند و سوزاندند و (خودشان) بالای گودال تماشا می کردند. قرآن می فرماید: (که این مومنین) فقط به جرم این که مومن بودند سوخته شدند. قرآن (در اینجا) روضه ی سوخته شدن این مظلومین مومن را می خواند. پس اولین روضه خود قرآن (خوانده) است.
( اولین روضه خوان سید الشهداء هم جبرئیل می باشد آن موقعی که حضرت آدم (ع) خدا را به اسمای پنج تن قسم داد).
قرآن می فرماید: « و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر» چه پیغمبرانی بودند و چه یاران مخلصی داشتند این یاران مخلص، تلاش و جهاد می کردند، خسته نمی شدند، سست نمی شدند و تا آخرین نفس و تا آخرین تیر خود قیام کردند یعنی قرآن دارد از ایثار آنها تعریف می کند(8).
قرآن می فرماید: « واذکر فی الکتاب ابراهیم» ابراهیم فداکاری کرد و تو ای پیغمبر ماموری یاد ابراهیم (ع) را گرامی بداری(9).
« و اذکر فی الکتاب مریم » ای پیغمبر! تو ماموری که نام مریم و سخن هائی که به او چسبیده شده بیان کنی(10).
قرآن روضه می خواند و می گوید: « اذ الشمس کورت واذ النجوم انکدرت و اذا البحار سجرت و اذا العشار عطلت و اذا الوحوش حشرت (11) »
روز قیامت که نور خورشید گرفته می شود دریاها به جوش می آید و مردم پا به فرار می گذارند، آن روز « اذا الموده سئلت بای ذنب قتلت» (12) سئوال می شود که به چه گناهی این مظلوم را کشتید؟ پس در سوره شمس هم روضه خوانده شده است.

فصل دوم : فلسفۀ عزاداری ( چرا باید عزاداری کرد)؟

1- زنده نگه داشتن مکتب اسلام

ائمه طاهرین (ع) نور واحد هستند و هدف آنها یکی است؛ که عبارت است از تلاش و کوشش ، نثار و ایثار، برای احیای دین و روشن نگه داشتن چراغ مکتب. از این رو نگه داشتن نام و یاد هر کدامشان ، باعث زنده ماندن اصل مکتب الهی است. لیکن سالار شهیدان(ع) خصوصیتی دارد که زنده نگه داشتن نام و یاد او ، تاثیر بسزائی در زنده نگه داشتن مکتب اسلام دارد(13).
روضه ی سید الشهداء (ع) برای حفظ مکتب سیدالشهداء (ع) است. آن کسانی که می گویند روضه ی سید الشهداء (ع) را نخوانید، اصلاً نمی فهمند مکتب سید الشهداء (ع) چه بوده و نمی دانند این گریه ها و این روضه ها این مکتب را حفظ کرده (است). الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها، این روضه ها، این مصیبت ها و این سینه زنی ها ، ما را حفظ کرده اند(14). آنها توصیه کردند که عزای حسین بن علی (ع) باید زنده بماند، برای این بود که هدف حسین بن علی (ع) مقدس بود. حسین بن علی(ع) یک مکتب را بوجود آورد، می خواستند مکتبش زنده بماند(15). اصلاً حضرت سیدالشهداء (ع)چه احتیاجی به گریه (ما) دارد (اینکه) ائمه (ع) این قدر اصرار کردند به این که مجمع داشته باشید، گریه بکنید ، چه بکنید، برای این است که این مذهب، ما را حفظ می کند(16).

2- دعوت به دین

سوگواری برای اهل بیت (ع) دعوت گاهی است به سوی دین، به نیکوترین وجه و بهترین برنامه و سلاحی برای اسلام است که خواب آلودگان را بیدار می کند و نادانان را از مستی به هوش می آورد و جان های تشنه را سیراب می کند و در دل ها اثر می گذارد ونشانه های رسالت آیات اسلام، دلائل دین، حجت های مسلمانان، روش پیامبر(ص)، خصلت های علی(ع) ، و مصیبت های اهل بیت (ع)، شکیبائی آنان بر آزارها و کلمه ی اعلای خداوند را به مردم نشان می دهد و می آموزد (17).

3- اجر رسالت پیامبر (ص)

مجالس عزاداری اهل بیت(ع)، یک مجمع عظیم اسلامی و سمینار عالی شیعه است که به نام پیامبر(ص) و دودمانش تشکیل می شود و در آن به ریسمان خداوند و کتاب و سنت، دو اصل باقی مانده گران بهای پیامبر (ص) چنگ زده می شود و در این مجامع شیعیان جمع می شوند تا اجر رسالت را به دوستی دودمان پیامبر(ص) بپردازند و اهداف عالیه اهل بیت (ع) را زنده سازند(18).

4- آشنائی و پیوند دل ها با ائمه (ع) و فراگیری راه آن ها

مجالس عزاداری برای این است که دل های ما را با حسین بن علی (ع) و هدف آن بزرگوار نزدیک و آشنامی کند.
در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سر و سینه زدن و مواکب عزا و دسته های عزاداری به راه انداختن از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر (ص) پر جوش می کند و بسیار خوب است(19). (از این رو) ملت عزیز ما در ایام محرم و صفر باید روح حماسه ، روح عاشورائی، روح نترسیدن از دشمن، روح توکل به خدا و روح مجاهدت فداکارانه در راه خدا را درخودشان تقویت بکنند. از امام حسین(ع) مدد بگیرند. این مجالس عزاداری برای این است که دل های ما را با حسین بن علی(ع) و اهداف آن بزرگوار نزدیک و آشنا بکند، راه آنها را فرا بگیریم. یک عده کج فهم نگویند که امام حسین(ع) شکست خورد، نگویند امام حسین (ع) معنایش این است که همه ملت ایران کشته بشوند. کدام انسان نادانی ممکن است چنین حرفی را بزند. یک ملت باید از حسین بن علی(ع) درس بگیرد، یعنی از دشمن نترسد، به خود متکی باشد، به خدای خود توکل کند بداند که اگر دشمن با شوکت است، این شوکت ناپایدار است، بداند اگر جبهه ی دشمن به ظاهر گسترده و قوی است امام توان واقعی اش کم است(20).

5- منفور شدن فکر و راه یزید و یزیدیان عصر

سر این که سفارش کرده اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید و نسبت به اهل بیت (ع) تولی داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستید و از دشمنان تبری بجوئید، برای آن است که طرز فکر معاندانِ ایشان، منفور شود و گر نه هم اکنون سخن از معاویه و یزید نیست تا آنان را لعنت کنیم. نام و یاد آنها رخت بر بسته و قبرشان زباله دانی ای بیش نیست، الآن سخن از فکر و راه یزید و یزیدیان عصر است(21). لعن و نفرین از بی داد بنی امیه (لعنت الله علیهم)، با آن که آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده اند، فریاد بر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن این فریاد ستم شکن است(22).
زن فرعون وقتی که به درگاه الهی دعا کرد نگفت: خدایا مرا فقط از فرعونیان نجات بده بلکه گفت: « رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین»(23).
یعنی مرا از فرعون و فرعونیان که طرفداران سنت سیئه و رفتار ناپسند او هستند نجات بده(24).
آنچه مورد اعتقاد سالار شهیدان (ع) بود و بر همان مبنا، مبارزه خود را بنا کردند و قیام کردند این بود که در نظام هستی حق پیروز است ، خواه از قدرت مادی برخوردار باشند یا نه و نیز باطل محکوم به شکست است. آنچه مبنای امویان بود و بر همان مبنا حکومتشان را بنا کردند ، این بود که هر که قدرت مادی دارد پیروز است، خواه با حق همراه باشد یا نه و گر نه محکوم به شکست است؛ هر چند حق باشد.
این دو طرز فکر که همراه بوده و هست، از دو نوع جهان بینی نشأت می گیرد، کسی که جهان را در ماده خلاصه می کند و اصالت را به ماده می دهد، هر جا جریان طبیعت، بیشتر حضور داشت آنجا محو قدرت تلقی می شود و در آن محور قیام و قعود و عزل و نصب و عزت و ذلت دور می زند ولی کسی که جهان بینی را بر اساس حقیقت هستی تنظیم کرده است، اصالت را به معنا می دهد، و در محور حق حرکت می کند ، این گروه حق محورند در قبال دیگران که ماده محورند.
خلاصه آنکه در جهان هستی ، باطل نه اثری دارد و نه دوامی، سراسر جهان بر اساسِ حکومتِ حق تنظیم شده است و نیز در جریان حکومت ها، حق باطل را سرکوب می کند و سخن مومنان جنگجو نیز همین است، «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله»(25). بر این مبنا اگر حق با کسی بود، وی از تنهائی یا کمی یاری کننده وحشتی ندارد، بلکه همه ی تلاش او در این خلاصه می شود که حق را بشناسد و نیز در شناخت حق محقق باشد، نه مقلد و پس از شناخت حق به خود حق ، متصف و متحقق شود اگر متحقق به حق شد، یقیناً ثابت و پیروز است و هرگز شکست نمی خورد و باید از باطل بپرهیزد و پس از شناخت باطل، قهراً آن را سرکوب خواهد کرد.
تفکر مردان حق این است که جهان در محور طبیعت خلاصه نمی شود و نیز اگر بطلانی است فقط در قلمرو حرکت و ماده است اما کسانی که می گویند « ما هی الا حیاتنا الدنیا یموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر» (26) محصول معرفت شناسی حسی و تجربی آنها این است که جهان آفرینش جز ماده و طبیعت چیز دیگری نیست (27).

6- حسینی منش شدن ، ظلم نکردن و نپذیرفتن ظلم

مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق (ع) و به سفارش ائمه هدی(ع) (بر پا شده است) ما که این مجالس عزا را بر پا می کنیم، داریم همان مسئله را می گوئیم، ایستادگی در مقابل ظلم. ما (قضیه کربلا را) زنده نگه داشتیم، خطبای ما قضیه کربلا را زنده نگه داشتند، قضیه مقابله یک دسته کوچک- با ایمان بزرگ- در مقابل یک رژیم طاغوتی بزرگ.
این که سفارش فراوان به اشک ریختن و عزاداری کردن نموده اند برای آن است که اشک بر شهید، اشتیاق به شهادت را همراه دارد، خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا می گرداند. چون اشک، رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته می شود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز می دهد. از این رو انسان حسینی منش، نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد.
این که عده ای به فکر ظلم کردن یا ظلم پذیری هستند برای آن است که خوی حسینی در آنها نیست و گر نه شیعه خاص حسین بن علی(ع) نه ظلم می کند و نه ظلم می پذیرد. آن کسی که ظلم پذیر است اموی مسلک است، چنانکه ظالم هم اموی صفت است هر چند که زمزمه، « یا حسین(ع) » بر لب داشته باشد(28).

7- فراموش نکردن ارزش ها

اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که حسین حسین می کنید و به سرتان می زنید چه می خواهید بگوئید؟ باید بگوئیم ما می خواهیم حرف آقایمان را بگوئیم. ما هر سال می خواهیم تجدید حیات بکنیم:«یا ایها الذین آمنوا استجیبوا الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم»(29)
باید بگویئم عاشورا روز تجدید ما است. در این روز می خواهیم در کوثر حسینی شنا کرده ، پاک و بی آلایش شویم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو دهیم، خودمان را از نو زنده کنیم، مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. ما نمی خواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر ، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق در ما فراموش بشود، نمی خواهیم روح فداکاری در راه حق، در ما بمیرد. این فلسفه عاشورا است، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی (ع) بخشیده شدن ! گناه بکنیم بعد در مجلسی شرکت بکنیم و بگوئیم گناهانمان بخشیده شد. گناه آن وقتی بخشیده می شود که روح ما پیوندی بخورد با روح حسین بن علی(ع)، اگر پیوند بخورد، گناهان ما قطعاً بخشیده می شود. ولی علامت بخشیده شدنش این است که دیگر دنبال آن گناه نمی رویم. اما (اینکه وقتی) از مجلس حسین بن علی (ع) بیرون (می) رویم و دوباره دنبال آن گناهان برویم، نشانه این است که روح ما با روح حسین بن علی (ع) پیوند نخورده است (30).

فصل سوم : ثمرات عزاداری

شرکت در مراسم مذهبی و عزاداری ها، ثمرات بسیاری دارد از جمله:

1- حفظ مکتب اسلام

گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. لذا در روایت هست: کسی که (خودش) گریه بکند یا (دیگری را) بگریاند یا خودش را به صورت گریه دار(در آورد) جزایش بهشت است، برای آن است که حتی آن (کسی) که به صورتش ، یک حال حزن می دهد و صورت گریه دار به خودش می دهد این (فرد) دارد نهضت را حفظ می کند، نهضت امام حسین (ع) را حفظ می کند بی خود نبود که مامورین ساواک رضاخان، تمام مجالس عزاداری را قدغن کردند رضا خان همچون نبود که (در) اصل و اساس مخالف با این مسائل بشود، رضا خان مامور بود، مامور بود برای آنهائی که کارشناس بودند آنهائی که ملتفت بودند مسائل را ، دشمن های ما که حال ملت ها را مطالعه کرده بودند، می دیدند که تا این مجالس هست و تا این نوحه سراهایِ بر مظلوم هست و تا آن افشاگری ظالم هست، نمی توانند به مقاصد خودشان برسند(31).

2- تطهیر جان و تهذیب نفس:

(ازفوائد دیگر) حضور در مراکز مذهبی، اثر شگرف آن در تطهیر جان و تهذیب نفس است. قرآن کریم در مورد این مراکز می فرماید: که در آنجا مردمانی هستند که تطهیر ضمیر و صفای دل را دوست می دارند.«فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المتطهرین»(32) (33).

3- آشنائی با جهان بینی و معارف توحیدی و نشر معارف اهل بیت در بین مردم

اگر به هیچ یک از اینها دست نیافت ، دست کم از همنشینی با عالمان بر خوردار می شود و مشکلاتش را در حضور آنان رفع می کند یا گرفتار مشکلات تازه نمی شود (34).
(ازجمله دیگر فوائد) شرکت در مراسم مذهبی و عزاداری سالار شهیدان (ع) می توان به این فرمایش حضرت امام حسین (ع) (اشاره کرد که) فرمودند:
« من اتانا لم یعدم خصله من اربع: آیه محکمه و قضیه عادله و اخا مستفاداً و مجالسه العلماء» (35).
کسی که به سوی ما بیاید – یعنی در مجالس مذهبی حضور یابد- کتاب های مربوط به ما را بخواند و سنت و سیرت ما را بیاموزد، از (چند ) فائده بهره مند می شود ( یکی از آنها اینکه) با آیات محکم الهی و جهان بینی و معارف توحیدی آشنا می شود(36).

4- آموختن داستان های عدالت آموز و تعدیل امور و قوا (37).

5- فراگیری آداب دوستی و برادری

« و اخا مستفاداً»
اگر ادراک او در مرحله ی پائین تری بود، هماهنگی اجتماعی و آداب برادری و دوستی و آئین داد و ستد را فرا می گیرد (38).

6- مجالست با علماء

« و مجالسه العلماء»
اگر به هیچ یک از اینها دست نیافت ، دست کم از همنشینی با عالمان بر خوردار می شود و مشکلاتش را در حضور آنان رفع می کند یا گرفتار مشکلات تازه نمی شود (39).

7- نشر معارف اهل بیت در بین مردم

مجالس عزاداری اهل بیت (ع) ، روح معارف را در دل های مسلمانان بر می انگیزد و علوم و دانش ها به برکت این مجالس، نشر می گردد و در صورتی که از روی اصول صحیح اجرا شود، می توان گفت بهترین مدرسه برای مردم عوام است که در آن به انوار حکمت ها به واسطه گفتار عالی پیشوایان آشنا می شوند و از این مجالس صدف های روشن پیشوایان را دریافت می دارند و به عبرت های گوناگون واقف می گردند و به احادیث و تفسیر و فقه آشنا می شوند و آنچه را لازم دارند و ناچارند بیاموزند، فرا می گیرند. بلکه این مجالس تنها مدرسه ای برای عوامِ مردم درتمام شهرهای اسلامی است (40).

8- بی اهمیت جلوه گر شدن مصائب و دردهای خود

اگر انسان به یاد مصیبت اهل بیت (ع) بیفتد، در مقابل مصائب دیگر ، تسکین پیدا می کند و در برابر اندوه های دیگر تسلی داده می شود زیرا مصائب دیگر در مقابل مصائب اهل بیت(ع) بی اهمیت جلوه می کند و اگر انسان به یاد مصائب آنها باشد، دردها و رنج های خود را فراموش می نماید، چنان که در رثای ائمه (ع) به این موضوع اشاره شده است:
« انست رزیتکم رزایانا التی
سلفت و هونت رزایانا الآتیه »
یعنی ای دودمان پیامبر (ص) ، مصائب شما دردهای گذشته ما را فراموش ساخت و مصائب آینده ی ما را آسان گردانید (41).
(البته باید توجه داشت که ) هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان (ع) اشک ریخت، نه آن که افراد داغ دیده، برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش ، اشک بریزند و ندبه نمایند (چه اینکه) بین این دو گونه عزاداری فرق وافر است! زیرا محصول یکی، تعزیت برای حضرت امام حسین (ع) است و نتیجه دیگری تسلیت برای خود هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعه جانسوز کربلا هم بی اثر نباشد (42).

فصل چهارم : عزاداری از دیدگاه روایات

احادیث ائمه معصومین (ع) در مورد عزاداری
ائمه اطهار (ع) طبق احادیثی که در کتب معتبر شیعه موجود است سفارش زیادی روی بر پائی این جلسات عزا و زیارت قبور منورشان داشته اند. شیعیان هم که همه دستورات اسلام اعم از اصول و فروع و اخلاق را از ائمه می گیرند به پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) این مجالس و روضه و مصیبت را از صدر اسلام تا به امروز برپا نموده اند و در آینده هم بر پا خواهند نمود، که به تعدادی از این احادیث در این جا می پردازیم:

1- حضرت علی (ع) فرمود:

« ان الله تبارک و تعالی اطلعَ الی الارض فاختارنا و اختار لنا شیعهً ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا، اولئک منّا والینا».
خداوند بزرگ وقتی که عنایت و توجه به زمین نمود ما را به عنوان اولیاء خود برگزید، و برای ما هم پیروانی (شیعیانی) جهت یاری ما انتخاب کرد که آنان در شادی ما شاد و در غم ما محزون می باشند و اموال و جان خویش را در راه ما می بخشند اینان از ما هستند و به سوی ما باز خواهند گشت (43).

2- امام حسین (ع) فرمود:

« قولوا لاولیائنا یهتمون فی اقامه مصائبنا».
به دوستان و شیعیان ما بگوئید : در اقامه و بر پائی (مجالس) عزا و مصیبت های ما همت و کوشش نمائید (44).

3- امام جعفر صادق (ع) به فضیل فرمود:

« عن ابی عبدالله (ع) قال: قال لفضیل: تجلسون و تحدّثون ؟ قال: نعم جعلت فداک، قال: ان تلک المجالس احبها فاحیوا امرنا یا فضیل! فرحم الله من احیی امرنا یا فضیل من ذکرنا و اذکرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب له ذنوبه و لو کانت اکثر من زبد البحر»
آیا مجالس حدیث دارید؟ فضیل گفت: بله، فدای شما شوم. امام (ع) فرمود: این مجالس را دوست دارم ، پس دستورات ما را (با این مجالس) زنده کنید. ای فضیل، خدا رحمت کند کسی که سخن ما را زنده کند، ای فضیل کسی که مصائب ما را بگودید یا برایش بگویند سپس از چشمش به اندازه بال پشه اشکی خارج شود، خداوند گناهان او را می بخشد اگر چه از کف دریا بیشتر باشد (45).

4- امام رضا (ع) فرمود:

« من یذکر مصابنا و بکی لما ارتکب منا کان معنا فی درجاتنا یوم القیامه، و من ذکر بمصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون و من جلس مجلسا یحیی فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب».
کسی که مصائب ما را بیان کند و بر آن بگرید، روز قیامت با ما می باشد. و کسی که مصیبت های ما برایش بیان شود و بگرید یا بگریاند روز قیامت که همۀ چشم ها گریان است، چشم او گریان نخواهد بود. و کسی که در مجلسی که احادیث و سخنان ما بیان می شود بنشیند روز قیامت که همه دل ها مرده خواهد بود دل او زنده است (46).

5- امام محمد باقر (ع) فرمود:

« من دمعت عینه فینا دمعه لدمٍ سُفکَ لنا او حق لنا نقصناه او عرض انتهک لنا او لاحدٍ من شیعتنا بَوَّاَهُ الله تعالی فی الجنه حُقبا».
هر کس در راه ما به خاطر خونی که از ما ریخته شده است، یا حقی که از ما به تاراج رفته، یا پرده آبروی و حیثیتی که از ما و یا یکی از شیعیان ما دریده گشته، قطره اشکی بریزد خداوند سبحان پاداش او را سال های زیاد در بهشت قرار خواهد داد (47).

6- امام جعفر صادق (ع) فرمود:

« نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همّه لنا عبادهٌ و کتمان سرِّنا جهادٌ فی سبیل الله ، ثم قال علیه السلام: یجب ان یکتب هذا الحدیث بالذَّهب».
نفس شخص اندوهگین به خاطر ظلمی که بر ما شده است تسبیح (سبحان الله گفتن) و ذکر است. و اندوه او به خاطر ما عبادت است. و پوشاندن اسرار ما جهاد در راه خدا است، سپس فرمود: لازم و زیبنده است که این حدیث با طلا نوشته شود (48).

7- اما جعفر صادق (ع) فرمود:

« عن ابی عبدالله قال : قال لی: یا اباعماره انشدنی فی الحسین بن علی. قال فانشدته فبکی ثم انشدته فبکی قال: فوالله ما زلت انشده و یبکی حتی سمعت البکاء من الدار. قال : فقال: یا اباعماره من انشدنی الحسین بن علی (ع) شعراً فابکی خمسین، فله الجنه، و من انشد فی الحسین شعراً فابکی ثلاثین، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً فابکی عشرین، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً فابکی عشره، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً فابکی واحداً، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً ، فله الجنه ، و من انشد فی الحسین شعراً فتباکی، فله الجنه.
ابوعماره گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: درباره ی امام حسین (ع) برای من شعر بخوان. من هم شعر خواندم، امام صادق (ع) گریه نمود. دوباره شعر خواندم امام(ع) مجدداً گریه نمود. بعد ابوعماره گفت: هر وقت برای امام (ع) شعر می خواندم آن حضرت چنان گریه می نمود که صدای گریه اهل بیت امام (ع) را هم از درون منزل می شنیدم.
بعد امام صادق (ع) فرمود: ای ابو عماره هر کس درباره ی امام حسین (ع) شعر بگوید و 50 نفر را بگریاند، پاداش او بهشت است.
و هر کس درباره ی امام حسین (ع) شعر بگوید و 30 نفر را بگریاند، پاداش او بهشت است. حسین (ع) شعر بگوید و 20 نفر یا 10 نفر و یا یک نفر را بگریاند، پاداش او بهشت خواهد بود.و هر کس درباره ی امام حسین (ع) شعر بگوید و خود بگرید و یا حالت عزا به خود بگیرد، مزد او بهشت می باشد (49).

8- حضرت محمد (ص) فرمود:

« لمّا اخبر النبی (ص) ابنته فاطمه بقتل ولدها الحسین و ما یجری علیه من المحن بکت فاطمه بکاء شدیداً، و قالت یا ابت متی یکون ذلک؟ قال فی زمان خال منی و منک و من علیٍ، فاشتد بکاءهاو قالت: یا ابت فمن یبکی علیه؟ و من یلتزم باقامه العزاء له؟
فقال النبی : یا فاطمه، ان نساء امتی یبکون علی نساء اهل بیتی، و رجالهم یبکون علی دجال اهل بیتی، و یجددون العزاء جیلاً بعد جیلٍ، فی کل سنهٍ. فاذا کان القیامه تشفعین انت للنساء و انا اشفع للرجال و کل من بکی منهم علی مصاب الحسین اخذنا بیده و او خلناه الجنه.
یا فاطمه کل عین باکیه یوم القیامه الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکه مستبشره بنعیم الجنه» (50).
هنگامی که رسول خدا (ص) خبر شهادت امام حسین (ع) و مصائبی که بر آن حضرت وارد می شود برای حضرت فاطمه (س) بیان کرد، حضرت فاطمه (س) گریه شدیدی نمود بعد از پیامبر (ص) سئوال نمود، پدرم این واقعه در چه زمانی است؟
پیامبر خدا (ص) فرمود: در زمانی این حادثه واقع می شود که من و تو و علی(ع) نیستیم، گریه حضرت فاطمه(س) بیشتر شد و فرمود: پدرم پس چه کسی بر حسینم گریه خواهد کرد؟ و چه کسی مجالس عزا برای پسرم بر پا می کند؟
رسول خدا (ص) فرمود: ای فاطمه زنان امت من بر زنان اهل بیتم گریه می کنند و مردان امتم بر مردان اهل بیتم گریه می کنند. و این عزاداری را هر سال بر پا می کنند. (و پاداش این عزاداری ها این است که) روز قیامت تو برای زنان امتم شفاعت می کنی و من هم برای مردان، و هر کس از امت من بر مصیبت حسین(ع) گریه کرده باشد، این چشم روز قیامت خندان است و بشارت بر او به نعمت های بهشتی باد.

9- امام جعفر صادق (ع) فرمود:

راوی می گوید: ما گروهی از مردم کوفه در حضور امام صادق (ع) بودیم، جعفر بن عفان که شاعر بود به محضر امام (ع) او را نزدیک خود قرار داد. بعد امام (ع) فرمود: ای جعفر، شاعر گفت: بله خداوند مرا فدای شما کند.
امام (ع) فرمود: اطلاع به من رسیده که شما شعر خوب درباره ی (جدم) امام حسین (ع) می گوئی؟ جعفر گفت: بله.
امام (ع) فرمود: برایم شعر بخوان.
شاعر گفت: من شعر خواندم، امام (ع) و اطرافیان شروع به گریه نمودند، بعد امام صادق (ع) فرمود:
« یا جعفر والله لقد شهدت ملائکه الله المقربون ههنا یسمعون قولک فی الحسین (ع) و لقد بکوا کما بکینا و اکثر، و لقد اوجب الله تعالی لک یا جعفر فی ساعته الجنه باسرها و غفرالله لک.
فقال (ع): یا جعفر الا ازیدک؟ قال: نعم یا سیدی. قال (ع): ما من احد ، قال فی الحسین شعراً فبکی و ابکی به الا اوجب الله له الجنه و غفر له» (51).
ای جعفر به خدا قسم ، فرشتگان مقرب خداوند اینجا شاهد بودند و شعر تو را درباره ی امام حسین (ع) شنیدند، همان طوری که ما گریه کردیم، فرشتگان هم گریستند بلکه آنها بیشتر از ما گریه کردند. و خداوند پاداش تو را بهشت کامل قرار داد و گناهانت را بخشید.
بعد امام (ع) به جعفر فرمود: می خواهی ثواب بیشتر برایت بیان کنم؟
جعفر گفت: بله.
امام (ع) فرمود: هر کس درباره ی امام حسین (ع) شعر بگوید و بگرید و بگریاند خداوند بهشت را بر او واجب خواهد نمود و گناهانش را می بخشاید.
منابع و مآخد :
فرهنگ فارسی / دکتر محمد معین/ انتشارات امیرکبیر/چاپ هجدهم/سال 1380.
کتاب و فرهنگ معاصر عربی به فارسی
بحار الانوار/ علامه محمد باقر مجلسی/ انتشارات دارالکتب الاسلامیه/ 110 جلدی.
لغت نامه دهخدا/ علی اکبر دهخدا/ تهران 1377/ دانشگاه تهران.
حماسه و عرفان/ آیت الله جوادی آملی/ مرکز نشر اسراء/ چاپ ششم/ اسفند 1384.
صحیفه نور/امام خمینی/ موسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی/ چاپ چهارم / 1385.
فلسفۀ شهادت و عزاداری امام حسین علیه السلام
حماسه حسینی/ استاد شهید مرتضی مطهری/ انتشارات صدرا/ چاپ سی ام/ دی ماه 1380.
شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی/ جوادی آملی/ مرکز نشر اسراء/ چاپ سوم/ آذرماه 1384.
منتهی الآمال/ شیخ عباس قمی/ انتشارات هجرت/ چاپ یازدهم.
امالی شیخ مفید/ محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی/ بنیاد پژوهشهای اسلامی/ آستان قدس رضوی/1364.

پی نوشت ها :

1 - صحیح ترمذی، ج2، ص 307، کنزالعمال، ج6، ص 221، فضائل الخمسه، ج3، ص 262، مستدرک الصحیحین، ج3، ص 177 و اسدالغابه، ج2، ص 19 و ص 130.
2 - فرهنگ فارسی محمد معین، ج 2 ص 2298
3 - کتاب و فرهنگ معاصر عربی به فارسی، آذرتاش آذر نوش ، ص 473
4 - لغت نامه دهخدا ج10 ص 15857
5 - بحار الانوار ج 10 ص 114
6 - الشوری/23 .
7 - فرقان/ 57.
8 - آل عمران/ 146.
9 - مریم / 41.
10 - مریم/ 16.
11 - التکویر/ 1 تا 5.
12 - التکویر/8و9.
13 - حماسه و عرفان، آیت الله جوادی آملی، ص 310
14 - صحیفه نور، ج8، ص 69.
15 - حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج1، ص 81.
16 - صحیفه نور، ج 10، ص 217.
17 - فلسفۀ شهادت و عزاداری امام حسین علیه السلام، ص 112.
18 - همان صص 110-111
19 - فرازهائی از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 17/3/1373
20 - همان ، تا ریخ 10/4/1371
21 - حماسه و عرفان، صص 310-311.
22 - صحیفه نور، ج 21 ،ص 173.
23 - تحریم/ 11.
24 - حماسه و عرفان، ص 311.
25 - بقره/ 249.
26 - جاثیه/24.
27 - شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی، جوادی آملی، صص 55-60 .
28 - حماسه و عرفان، صص 311- 312.
29 - انفال/24.
30 - حماسه حسینی، ج 1، صص 187-189،آئین عزاداری، صص 35-43.
31 - صحیفه ی نور، ج 10، ص 31.
32 - توبه /8.
33 - شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 249.
34 - همان، ص 247.
35 - بحار الانوار، ج44 ، ص 195 و شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 247.
36 - همان، ص 247.
37 - همان، ص 247.
38 - همان، ص 247 .
39 - همان، ص 247.
40 - فلسفه شهادت و عزاداری، صص 113-114.
41 - همان، ص 115.
42 - شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 234 و آئین عزاداری، صص 43-47.
43 - بحارالانوار ج 44 ص 287
44 - منتهی الآمال وداع حضرت علیه السلام با اهل بیت خویش
45 - بحارالانوار، ج44،ص 282.
46 - بحار الانوار، ج44، ص 278.
47 - امالی، شیخ مفید، مجلس 22، ح 5.
48 - امالی، شیخ مفید، مجلس 40، ح3.
49 - بحار الانوار، ج 44، ص 282.
50 - بحار الانوار، ج 44، ص 293.
51 - بحار الانوار، ج 44، ص 283.

آثار و برکات عزادارى و گریه بر سیدالشهداء (ع)

آثار و برکات عزادارى و گریه بر سیدالشهداء (ع)

 

سخنى پیرامون عزادارى و گریه بر سیدالشهدا (ع)

 

«گریه» مظهر شدیدترین حالات احساسى انسان است، و علتها و انگیزه‏هاى مختلفى دارد که هر یک از آنها نشان دهنده حالتى خاص است . در روایات ، بعضى از انواع گریه تحسین شده و از صفات پسندیده بندگان پاکدل خداوند به حساب آمده است ، و بعضى از انواع گریه مذموم شمرده شده است .

گریه ، از حالات و انفعالات انسانى است که با مقدمه‏اى از اندوه و ناراحتى روانى به طور طبیعى به ظهور مى‏رسد، و گاه ممکن است انگیزه‏اش هیجانات تند روانى باشد . مثل شوق و ذوقى که از دیدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى شود. همچنین گاهى هم گریه کردن حاکى از عقاید مذهبى انسان است با این توصیف، از آنجایى که گریه عملى طبیعى و اى بسا غیر ارادى است؛ لذا نمى شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گیرد، بلکه آنچه که مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگیزه‏هاى گریه مى‏باشد . چنانکه گفته‏اند: «تو آنى که در بند آنى».

 

در اینجا براى اینکه بدانیم گریه بر سیدالشهدا (ع) چگونه گریه‏اى است و چه تأثیرات و برکاتى مى‏تواند داشته باشد، بهتر آن است که اشاره‏اى به انواع گریه کنیم تا بعد از آن، نوع گریه بر آن حضرت برایمان معلوم گردد.

1- گریه طفولیت : زندگانى انسان با گریه شروع مى شود که همان گریه، نشانه سلامت و تندرستى نوزاد است، و در واقع گریه در آن زمان ، زبان طفل است .

 

2- گریه شوق: مانند گریه مادرى که از دیدن فرزند گمشده خویش پس از چندین سال سرداده مى‏شود . و این گریه‏اى است که از روى هیجان و احیاناً جهت سرور و شادى به انسان دست مى‏دهد.

 

3- گریه عاطفى و محبت : محبت از عواطف اصیل انسانى است که با گریه انس دیرینه دارد . مثلاً محبت حقیقى به خداوند حسن آفرین است و براى قرب به او باید اشک محبت ریخت.

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم‏

تا به کى در غم تو ناله شبگیر کنم‏

4- گریه معرفت و خشیت: انجام عبادات خالصانه و تفکر در عظمت آفرینش و کبریایى خداوند ، و همچنین اهمیت تکالیف و مسئولیتهاى انسانى باعث مى‏گردد که نوع خاصى از خوف، در درون انسان ایجاد شود و این خوف، خوفى است که از روى معرفت به خداوند و تهذیب نفس به دست مى‏آید که «خشیت » نامیده مى شود.

5- گریه ندامت: از عوامل اندوه زدایى که منجر به گریه مى‏گردد، محاسبه نفس و حسابرسى شخصى است ، و همین حسابرسى باعث مى‏شود که انسان به گذشته خود فکر کند و با حسابرسى ، جبران کوتاهى و خطاها را بکند و اشک حسرت و ندامت از چشمانش جارى نماید، این گریه، نتیجه توبه و بازگشت به خداست.

 

اشک میغلتد به مژگانم به جرم رو سیاهى‏

اى پناه بى پناهان، مو سپید روسیاهم‏

روز و شب از دیدگان اشک پشیمانى فشانم‏

تا بشویم شاید از اشک پشیمانى گناهم‏

 

6- گریه پیوند با هدف : گاهى قطره‏هاى اشک انسان، پیام آور هدفهاست . گریه بر شهید از این نوع گریه است . گریه بر شهید خوى حماسه را در انسان زنده مى‏کند و گریستن بر سیدالشهدا (ع) خوى حسینى را در انسان احیا مى‏کند ، و خوى حسینى چنان است که نه ستم مى‏کند و نه ستم مى‏پذیرد. آن کسى که با شنیدن حادثه کربلا قطره اشکى از درون دل بیرون مى‏فرستد، صادقانه این پیوند با هدف والاى سیدالشهدا (ع) را بیان مى‏کند.

 

7- گریه ذلت و شکست : گریه افراد ضعیف و ناتوانى که از رسیدن به اهداف خود مانده‏اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى‏بینند.

با ذکر این مطلب، حال باید بررسى کرد که گریه بر حسین (ع) از چه نوع گریه است . هر کس با اندک توجهى خواهد دانست که گریه بر حسین (ع) گریه محبت است ، آن محبتى که در دلهاى عاشقانش به ثبت رسیده است . گریه بر او ، گریه شوق است ، زیرا قسمت زیادى از حماسه‏هاى کربلا، شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادت، فداکارى ، شجاعت و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر ، از دیدگان شنونده سرازیر مى‏گردد و نیز گریه معرفت و پیوند با هدف متعالى و انسان ساز او است؛ و به تعبیر امام خمینى (ره) گریه سیاسى است که فرمود: «ما ملت گریه سیاسى هستیم ، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مى‏دهیم و سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد مى‏کنیم ».

هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا

ولى ز تعزیه هر روز، روز عاشور است‏

 

هیهات که گریه بر حسین (ع) گریه ذلت و شکست باشد، بلکه گریه پیوند با سرچشمه عزت است، گریه امت نیست، که گویا است ، گریه سرد کننده نیست ، که حرارت بخش است، گریه بزدلان نیست، که گریه شجاعان است ، گریه یأس و ناامیدى نیست که گریه امید است، و بالاخره گریه معرفت است و گریه معرفت در عزاى حسین (ع) از انحراف و تحریف در قیام آن حضرت جلوگیرى مى کند و شاید به همین جهت باشد که در فضیلت گریه بر سیدالشهدا (ع) روایات متعددى وارد شده است . از آن جمله، روایتى است که امام صادق (ع) فرمود: «گریه و بى تابى در هر مصیبت براى بنده مکروه است، مگر گریه بر حسین بن على (ع) که اجر و ثواب نیز دارد» . 85

گریه و عزادارى براى سیدالشهدا(ع) داراى آثار و برکات مهمى است که به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

 

1- حفظ رمز نهضت حسینى

از ارزنده‏ترین آثار و برکات مجالس عزادارى و گریه بر ابى عبدالله حسین (ع) حفظ رمز نهضت حسینى است .

براستى ؛ چرا در دوران منحوص سلاطین و پادشاهان جور از برپایى مجالس عزاى اهل بیت (ع) به خصوص سالار شهیدان جلوگیرى مى شد؟ آیا نه این است که عزاى حسینى و امامان شیعه، سبب مى شود که سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلم‏هاى حکومتها آگاهى دهند و انگیزه قیام آن حضرت که امر به معروف و نهى از منکر است به اطلاع مردم برسد؟

 

آرى، اینگونه مجالس، آموزشگاهها و دانشگاههایى است که به بهترین روش و زیباترین اسلوب مردم را به سوى دین خوانده و عواطف را آماده مى‏کند و جاهلان و بى‏خبران را از خواب سنگین غفلت بیدار مى‏سازد و نیز در این مجالس است که مردم ، دیانت را همراه با سیاست، از مکتب حسین بن على (ع) مى‏آموزند.

 

گریه بر سید الشهدا (ع) و تشکیل مجالس عزاى حسینى نه تنها اساس مکتب را حفظ مى‏کند، بلکه باعث مى‏گردد شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.

 

کدام اجتماعى است که در عالم چنین اثرى را از خود بروز داده باشد؟ کدام حادثه‏اى است مانند حادثه جانسوز کربلا که از دوره وقوع تاکنون و بعدها بدینسان اثر خود را در جامعه بشریت گذارده ، و روز به روز دامنه آن وسیعتر و پیروى و تبعیت از آن بیشتر گردد؟ از این رو باید گفت که در حقیقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسین (ع) و در نتیجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است .

 

تشکیل مجالس عزادارى حسین، نه تنها اساس مکتب را حفظ کرده و مى‏کند بلکه به علاوه سبب آن گردید که شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.

«موریس دوکبرى» مى‏نویسد: «اگر مورخین ما، حقیقت این روز را مى‏دانستند و درک مى‏کردند که عاشورا چه روزى است ، این عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند . زیرا پیروان حسین به واسطه عزادارى حسین مى‏دانند که پستى و زیر دستى و استعمار را نباید قبول کنند . زیرا شعار پیشرو و آقاى آنان تن به زیر بار ظلم و ستم ندادن است.

 

قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسین نشان مى‏دهد که چه نکات دقیق و حیات بخشى مطرح مى شود ،در مجالس عزادارى حسین گفته مى شود که حسین (ع) براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت؛ پس بیایید ،ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیر دستى استعمار گرایان خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم...» 86.

 

2- ازدیاد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت

سوزى که از دل سوخته عاشقان سیدالشهدا (ع) به چشم سرایت کرده و از مجارى دو چشم آنها به صفحه رخسار وارد مى شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و رسالت را مى‏رساند و این عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدیاد محبت دارد.

گریه بر حضرت سیدالشهدا (ع) از مواردى است که هیچ انسانى از فرط دلسوزى و انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و این گریه و بیقرارى ، علاوه بر ازدیاد محبت و مهر و مودت، موجب کثرت تنفر و بى‏زارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران این خانواده از دشمنان ایشان مى‏گردد.

بارى، گریه با آگاهى و معرفت بر امام حسین (ع) ، در واقع، اعلام انزجار از قاتلان اوست و این تبرى از آثار برجسته گریه بر امام حسین (ع) است زیرا مردم به ویژه افرادى که داراى شخصیت هستند از گریه کردن در برابر حوادث تا سر حد امکان امتناع مى‏ورزند ، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گریه کردن مخصوصاً در برابر چشم دیگران نیستند، این گریه و عزادارى ابراز کمال تنفر در برابر تعدى و تجاوز و ستمگرى و پایمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تکیه زدن بر مسند حکومت آنان مى‏باشد.

 

3- آشنایى با حقیقت دین و نشر آن

یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى سیدالشهدا (ع) این است که مردم در سایه مراسم عزادارى به حقیقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبلیغات وسیع و گسترده‏اى که همراه با این مراسم انجام مى‏گیرد، آگاهى توده مردم بیشتر شده و ارتباطشان با دین حنیف محکمتر و قویتر مى‏گردد . چه اینکه قرآن و عترت دو وزنه نفیسى هستند که هرگز از یکدیگر جدا نمى‏شوند و این آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اکرم (ص) به خصوص امام حسین (ع) به آحاد مردم داده خواهد شد.

 

4- آمرزش گناهان

ریان بن شبیب از امام رضا (ع) روایت کرده که فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (ع) گریه کنى تا آنکه اشک چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان کوچک و بزرگ، و کم یا زیاد تو را مى آمرزد» 87

و نیز فرمود: «گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد» 89.

 

5- سکونت در بهشت

امام باقر (ع) فرمود: «هر مؤمنى که در سوگ حسین (ع) اشک دیده ریزد، به حدى که بر گونه‏اش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفه‏هاى بهشت مسکن مى‏دهد» . 90

و نیز امام صادق (ع) فرمود: «هر کس درباره حسین (ع) شعرى بخواند و گریه نماید و یک نفر را بگریاند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مى‏شود . کسى که حسین (ع) نزد او ذکر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشک آید، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد» .91

و نیز فرمود: «هر کس که در عزاى حسین (ع) بگرید یا دیگرى را بگریاند و یا آنکه خود را به حالت گریه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مى‏شود» 92. 6- شفا یافتن

یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى حضرت سید الشهدا (ع) شفا گرفتن است . به طورى که بارها دیده‏ایم و شنیده‏ایم که بعضى از عزاداران و گریه کنندگان بر حسین (ع) شفا گرفته‏اند.

 

نقل است که مرجع بزرگ شیعه مرحوم آیة الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى چشمانى سالم بودند که بدون عینک خطوط ریز را هم مى‏خواندند و مى‏فرمودند: این نعمت را مرهون وجود مبارک حضرت ابى عبدالله الحسین (ع) هستم : و قضیه را چنین نقل مى‏فرمودند:

در یکى از سالها در بروجرد بودم، به چشم درد عجیبى مبتلا شدم که بسیار مرا نگران ساخته بود . معالجه پزشکان فایده‏اى نکرد و درد چشم هر روز بیشتر و ناراحتى من افزونتر مى‏گردید، تااینکه ایام محرم شد. در ایام محرم آیة الله فقید ، دهه اول را روضه داشتند و دسته‏هاى مختلف هم در این عزادارى شرکت مى‏کردند . یکى از دسته‏هایى که روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هیئت گِلگیرها» است که نوعاً سادات و اهل علم و محترمین هستند، در حالى که هر یک حوله سفیدى به کمر بسته‏اند، سر و سینه خود را گل آلود کرده و بطور بسیار رقت بار و مهیج و در عین حال با سوز و گداز فراوان و ذکرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى کنند . آقا فرمودند:

 

«هنگامى که این دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود این هیئت هیجان عجیبى به خود گرفته بود من هم در گوشه‏اى نشسته و آهسته آهسته اشک مى‏ریختم و در این بین هم مقدارى گل از روى پاى یکى از همین افراد گلگیر برداشته و بر روى چشمهاى ملتهب و ناراحتم کشیدم، و به برکت همین توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اینکه متبلا به درد چشم نشدم، از نعمت بینایى کامل برخوردارم، و به برکت حضرت امام حسین (ع) احتیاج به عینک هم ندارم». با اینکه همه قواى جسمانى ایشان تحلیل رفته بود با این وجود تا آخرین ساعات زندگانى از بینایى کامل برخوردار بودند.

 

7- گریه کننده بر حسین، در قیامت گریان نیست

رسول اکرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر چشمى که براى مصائب حسین (ع) گریه کرده باشد، چنین کسى در قیامت خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است». 93

آن روز دیده‏ها همه گریان شود ز هول‏
جز چشم گریه کرده بسوگ و عزاى او

 

8- امان از سکرات موت و آتش دوزخ

مسمع گوید: حضرت امام صادق (ع) فرمود: آیا متذکر مى شوى با حسین چه کردند؟ عرض کردم : آرى ، فرمود: آیا جزع و گریه مى‏کنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گریه مى‏کنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مى‏شود حضرت فرمود: «خدا اشک چشمت را رحمت کند . آگاه باش که تو از آن اشخاصى هستى که از اهل جزع براى ما شمرده مى‏شوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناک مى‏گردند. آگاه باش که بزودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالین خود حاضر مى‏بینى ، در حالى که به تو توجه کرده و ملک الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى دید که ملک الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «کسى که بر ما اهل بیت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گریه کند، رحمت خدا شامل او مى‏شود قبل از اینکه اشکى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى که اشک چشمش بر صورت جارى شود اگر قطره‏اى از آن در جهنم بریزد، حرارت آن را خاموش کند، و هیچ چشمى نیست که گریه کند بر ما مگر آنکه با نظر کردن به کوثر و سیراب شدن با دوستان، خوشوقت مى‏گردد» . 94

 

با توجه به این روایت شریف باید گفت:جایى که آتش جهنم که قابل مقایسه با آتش دنیا نیست و به وسیله گریه بر حسین (ع) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعیف دنیا عزادار حسینى را نسوزاند جاى تعجب نیست .

سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (داندانساز) عجایبى از ایام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل مى‏کرد، از آن جمله مى‏گفت : عده‏اى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و براى برکت مالشان با آن حضرت شرکت مى‏کنند، یعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى‏کنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان ، شربت و پالوده و بستنى درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران مى‏دهند، و بعضى آن مبلغى که راجع به آن حضرت است را به شیعیان مى‏دهند تا در مراکز عزادارى صرف نمایند.

 

یکى از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زنها حرکت مى‏کرد و با آنها به سینه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنیا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعه‏اى از سینه‏اش که آتش، آن دو عضو را نسوزانیده بود.

بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: «این دو عضو راجع به حسین شماست» 95.

 

9- تأثیر شعر سرودن در عزاى حسینى

امام صادق (ع) فرمود: «کسى نیست که براى حسین (ع) شعرى بسراید و گریه کند یا بگریاند مگر اینکه خداوند بهشت را بر او واجب کرده و گناهانش را مى‏آمرزد» .96

 

سخنى با حسین (ع)

«حسین ! اى پرچم خونین حق بر دوش،
حسین ! اى انقلابى مرد
حسین ! اى رایت آزادگى در دست،
در آن صحراى سرخ و روز آتشگون‏
قیام قامتت در خون نشست، اما
پیام نهضتت برخاست‏
از آن طوفان «طف» در روز عاشورا،
به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد
ولى ...
 

مرغ شباهنگ حقیقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمى‏افتد».

 

سلام بر تو ، اى حسین !

سلام بر خط شفقگون کربلا، که خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق مى‏پاشد و غروب هنگام، سرخى آسمان مغرب را به شهادت مى‏گیرد ، تا آن جنایت هولناک را هر چه آشکارتر بنمایاند و چشم تاریخ را بر این صحنه همیشه خونین بدو زد و گوش زمان را از آن فریادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر کند.

اى حسین ... اى عارف مسلّح !

کربلاى تو، عشق را معنى کر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور همیشگى در همه زمان‏ها و زمین‏ها بود.

اى حسین ... اى شراره ایمان !

اى حسین ... اى در سکوت سرخ ستم، شهر آشوب!

در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فریاد را در حلقوم شب ریختى و با نامردان تبهکار ، مردانه در آویختى.

عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود که بر «طور» اندیشه‏ها تجلى کرد و «موسى خواهان» گرفتار در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشید.

چه مى‏گویم؟ ... تو تاریخ را به حرکت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسه‏هاى زیباى ایثار و جهاد و شهادت گشودى . لحظه لحظه تاریخ را عاشورا ساختى و جاى جاى سرزمین‏ها را کربلا...

خفته بودیم و بى خبر ... اما تو، این «مصباح هدایت» و اى «کشتى نجات» گام خسته ما را به تلاش کشاندى و افسردگى یأسمان را به شور امید مبدل ساختى و از سکوت و درنگ و وحشت ، به فریاد و هجوم و شجاعتمان رساندى و پاى کوفته و پر آبله ما را، تابام آگاهى و تا برج بیدارى فرا بردى. 97

«اى حسین » ...

تو کلاس فشرده تاریخى .

کربلاى تو، مصاف نیست‏

منظومه بزرگ هستى است ،

طواف است.

پایان سخن

پایان من است

تو انتهاى ندارى ...98

 

پى نوشتها:

85 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 393
86 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 284
87 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 165
88 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 168
89 جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص 462
90 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293
91 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 397
92 داستانهاى شگفت , آیت الله شهید دستغیب , ص 9
93 اختیار معرفة الرجال , شیخ طوسى , 89
94 خلاصه اى از مقالهء عاشورا نوشتهء جواد محدثى .
95 خط خون موسوى گرمارودى .

 

علیرضا رجالى تهرانى

مسلم بن عقیل بن ابیطالب(ع)، یار شیدای امام حسین(ع)

مسلم بن عقیل بن ابیطالب(ع)، یار شیدای امام حسین(ع)

«مسلم» پسر «عقیل» پسر «ابوطالب» علیه السلام است. عقیل برادر امام علی علیه السلام و مسلم پسر عموی امام حسین علیه السلام است. مادر مسلم کنیز بود و «علیّه» نام داشت(1) و عقیل او را از شام خریده بود.
 دعوت اهل کوفه از امام حسین علیه السلام هنگامی که اهل کوفه نامه‎های فراوانی به امام ارسال داشتند، آن حضرت مسلم را فراخواند و به همراه وی «قیس بن مسهّر» و «عبدالرحمن بن عبدالله» و عده‎ای از فرستادگان را سفیر خود نمود. آن حضرت، مسلم را به چند چیز امر فرمود:
الف. تقوای الهی داشته باشد؛
ب. اسرار حکومت را پنهان بدارد؛
ج. به مردم لطف و مرحمت داشته باشد؛
د. اگر مردم را با هم متحد یافت، به سرعت امام را با خبر کند.
سپس امام نامه‎هایی را به مردم کوفه به این مضمون نوشتند:
اما بعد، به تحقیق برادر و پسرعمویم و مورد اعتماد از اهل بیتم، مسلم بن عقیل را به سوی شما فرستاده‎ام، ایشان را امر کرده‎ام تا که برایم بنویسد که آیا شما را با هم، همدل و همداستان می‎یابد. پس به جانم قسم، امام نیست مگر کسی که به حق قیام کند.(2)
 حرکت مسلم از مکه
اواخر ماه مبارک رمضان بود که مسلم بن عقیل از مکه به مدینه منوره حرکت کرد. ایشان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) رفت و در آنجا نماز گزارد. پس از آن با اهل و عیال خویش خداحافظی کرد. سپس از «قیس» دو راهنما اجاره کرد تا که راه را به او نشان دهند. در راه گرما و تشنگی آن دو را سخت آزار داد و آنها تاب نیاوردند و در راه جان دادند.(3)
مسلم راه را ادامه داد تا به محلی رسید که آنجا آب و آبادی بود. آن دو راهنما راه را به مسلم نشان دادند تا «بطن جنت»
(4) رسید. آنجا با قیس نامه‎ای را از سختی راه و مشکلات برای امام ارسال داشتند. نامه مسلم این گونه بود:
«اما بعد؛ من از مدینه خارج شدم، در حالی که دو راهنما را برای طی راه اجاره کرده بودم، راه را گم کردیم و به عطش افتادیم. چیزی نمانده بود که آنها جان بدهند تا این که آخرالامر به آب رسیدم. تنها نجات ما در لحظات آخر، نفس ما بود. این حادثه موجب شد که آینده کار را نیکو نبینیم.»
در پاسخ این نامه، امام این گونه نوشت:
«اما بعد؛ البته من خوف این را دارم که آن گونه که تو (بد) پیش بینی می‎کنی، غیر آن باشد که به تو تذکر داده‎ایم. همانگونه که تو را رهنمون شده‎ام، حرکت کن، والسلام.»
درسی که می‎توان گرفت: از این ماجرا چند نکته به دست می‎آید:
1- از یطیّر به صرف برخورد با حوادث ناگوار در آینده باید پرهیز کرد که آن، گویای وظیفه انسانی نیست؛
2- باید در تشخیص وظیفه و انجام دادن کاری که امام آن را توصیه می‎کند، تلاش کرد؛
3- باید در انجام دادن رسالت الهی مقاومت و استقامت داشت.
مسلم به محل آب خیر «طیّیء» رسید. در آنجا قدری استراحت کرد. سپس حرکت کرد تا این که به مردی رسید که تیرش آهویی را نشانه رفته بود. وقتی به حیوان رسید آن را کشت. مسلم با دیدن آن صحنه گفت: «دشمن ما کشته خواهد شد، اگر خدا بخواهد.»(5)
 ورود مسلم به کوفه
مسلم به سمت کوفه اسب می‎راند تا این که در پنجم شوال وارد کوفه شد. (6) او به منزل «مختار بن ابی عبید» وارد شد.(7) مختار شیعیان را دعوت کرد تا همه گرداگرد مسلم فراهم آیند. پس نامه حسین علیه السلام را که پاسخ به آنها بود خواند. آنها همه از شوق گریه کردند. در محضر او خطبا و سخنوران کوفی، چون «عابس شاکری»، «حبیب اسری» خطبه خواندند.
این خبر به «نعمان بن بشیر انصاری» که استاندار یزید در کوفه بود رسید. او از جای برخاست و برای مردم خطبه‎ای ایراد کرد و آنها را تهدید کرد. پس از آن «عبدالله بن سعید حضرمی» که با بنی امیه هم قسم بود به اعتراض از جای برخاست و جلسه را ترک کرد. او و «عمّاره بن عقبه» داستان لقمان را در نامه‎ای به یزید نوشتند و تصریح کردند که حاکمی که گماشته است یا ضعیف است یا این که خود را به ناتوانی زده است.(8) پس از عبدالله، سایر جیره‎خواران حکومتی از قبیل «عمارة بن ولید» و «عمر بن سعد بن ابی وقاص» نامه‎های مشابهی برای یزید فرستادند.(9)
علت ورود مسلم به منزل مختار این بود که مختار از زعمای شیعه به شمار می‎آمد و به امام حسین علیه السلام وفادار بود. علاوه بر این، مختار داماد «لقمان بن بشیر»- حاکم وقت کوفه - بود. بی تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار این بود که مختار از زعمای شیعه به شمار می‎آمد و به امام حسین علیه السلام وفادار بود. علاوه بر این، مختار داماد «لقمان بن بشیر» - حاکم وقت کوفه - بود. بی تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار بود لقمان بن بشیر متعرض او نمی‎شد. این انتخاب مسلم گویای درایت و احاطه او به موقعیت‎های اجتماعی است.(10)
 بیعت با مسلم در کوفه
مردم پس از آگاهی از ورود مسلم، فوج فوج با نماینده امام بیعت کردند تا این که نام بیعت کنندگان در دفتر مسلم از مرز هشتاد هزار نفر گذشت.(11)
درباره تعداد بیعت کنندگان با سفیر امام قدری اختلاف وجود دارد که از آنها به شرح زیر یاد می‎کنیم:
1. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر هجده هزار نفر نوشته‎اند؛(12)
2. تعداد بیعت کنندگان بیست و پنج هزار نفر بوده است؛(13)
3. تعداد بیعت کنندگان بیست و هشت هزار نفر بوده است؛ (14)
4. تعداد بیعت کنندگان سی هزار نفر بوده است؛ (15)
5. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر چهل هزار نفر بوده است. (16)
 محورهای بیعت مردم با مسلم
مردم با شوق فراوان بیعت خود با مسلم را بر چند اصل استوار ساختند:
1. دعوت مردم به کتاب خدا و سنت رسول او؛
2. پیکار با بی دادگران؛
3. دفاع از مستضعفان؛
4. رسیدگی به حال محرومان جامعه؛
5. تقسیم غنائم به طور مساوی در بین مسلمانان؛
6. ردّ مظالم (بازگرداندن حق مظلوم) به اهل آن؛
7. یاری اهل‎بیت علیه السلام؛
8. مسالمت با کسانی که سر ستیز ندارند؛
9. پیکار با متجاوزان. (17)
درسی که می‎توان گرفت: باید به این اصول معقول و مقبول نگریست و این که چگونه مردم به درستی راه حق را بازیافته بودند.
 نامه مسلم به امام حسین علیه السلام
بیعت اکثر مردم، مسلم را مطمئن کرده بود که امام اگر به کوفه بازآید، همه چیز از نو بنا خواهد شد. او در نامه‎ای به حضرت نوشت که هیجده هزار نفر از مردم کوفه بیعت کرده‎اند. از امام خواست که با شتاب به کوفه رهسپار شوند؛ چرا که مردم سخت مشتاق دیدار اویند.
مسلم نامه خود را ضمیمه نامه اهل کوفه کرد و به «عابس بن ابی شبیب شاکری» سپرد تا به همراه «قیس بن مسهّر صیدوای» به خدمت امام برسانند. (18)
 یزید و کوفه
خبر ارسال نامه مسلم به یزید رسیده بود. او به والی تازه برای کوفه می‎اندیشید. «سرجون» (19) غلام وفادار پدرش (معاویه) را احضار کرد و او را از وضع کوفه، «نعمان بن بشیر» و بیعت مردم آگاه ساخت و در مورد والی جدید کوفه از او نظر خواست.
سرجون گفت: «اگر پدرت معاویه اینک زنده می‎شد نظر او را به کار می‎بستی؟»
یزید گفت: «آری». سرجون کینه یزید به ابن زیاد را می‎دانست. فرمان معاویه را که قبل از مرگ برای عبیدالله نوشته و او را به حکومت کوفه نصب کرده بود بیرون آورد و به یزید نشان داد. پس از آن بود که یزید عبیدالله بن زیاد را که والی بصره بود به ولایت کوفه نیز گماشت. این فرمان به همراه نامه‎ای توسط «مسلم بن عمرو باهلی» برای عبیدالله بن زیاد فرستاده شد. (20)
یزید نامه‎ای برای عبیدالله نوشت: «افرادی که روزی مورد ستایش‎اند، روز دیگر به ننگ و نفرین دچار می‎شوند، و چیزهای ناپسند به صورت دل پسند در می‎آیند و تو در مقام و منزلتی قرار داری که شایسته آن هستی، به قول شاعر عرب: تو بالا رفتی و از ابرها پیشی گرفتی و بر فراز آنها جای گرفتی. برای تو جز مسند خورشید جایگاهی نیست.»(21)
او در این نامه به عبیدالله فرمان داد که در عزیمت به کوفه شتاب کند و پس از دستگیری، مسلم به عقیل را به قتل رساند یا تبعید کند. (22)
درسی که می‎توان گرفت: گاه اهل خلاف در کنار یکدیگر قرار می‎گیرند تا که به اهداف باطل خود برسند. بر اهل ایمان و تقوا است که با وجود وجوه اشتراک فراوان، متحد شوند و سپاه کفر و شرک را به زانو درآورند.
 
____________________________________________________
1- الطبقات الکبری، ج 4، ص 29.
2- ترجمه برگرفته از متن ابصار العین، ص 79.
3- ابصارالعین، ص 79.
4- جنت، محل آبی بوده که به قبیله کلب متعلق بوده است. معجم البلدان، ج2، ص343.
5- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355 .
6- مروج الذهب، ج3، ص 248.
7- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355 .
8- ابصار العین، ص80 .
9- الارشاد، ج 2، ص41.
10- حیاة الامام الحسین، ج 2، ص 345 .
11- اللهوف، ص16 .
12- الارشاد، ج2، ص41 .
13- نفس المهموم، ص58 .
14- حیاة الامام الحسین، ج2، ص247 .
15- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247 .
16- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247/ مثیر الاحزان، ص 11.
17- حیاة الامام الحسین، ج2، ص 345 .
18- مثیرالاحزان، ص 32 .
19- «سرجون بن منصور» از نصارای شام بود. معاویه برای اداره حکومت با او مشورت می‎کرد. پدرش منصور از طرف «هرقل» قبل از فتح شام مسئولیت بیت المال را به عهده داشت. پسر سرجون نیز در دولت اموی دارای پست و مقام بود. پیش از این عمر بن خطاب از استخدام مسیحی‎ها در امور کشوری منع کرده بود، مگر این که مسلمان شوند. مقتل الحسین مقرم، پاورقی، ص 148.
20- الکامل فی التاریخ، ج2، ص 535/ سماوی، ابصار العین، ص80 .
21- این عبارات گویای کینه قبلی یزید به عبیدالله بود که اینک به سبب ضرورتی که پیش آمده بود از او این همه مدح و ثنا می‎گفت.
22- مقتل الحسین مقرم، ص 148.

منبع:
یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

سایت: مؤسسه جهانی سبطین(ع)

آنچه امام حسین علیه السلام نگرانش بود

آنچه امام حسین علیه السلام نگرانش بود 

 

امام حسین

امام حسین علیه السلام همواره به دنبال فرصتی بود تا بر ضد حکومت ظالمانه و غاصبانه بنی امیه قیام کرده و بساط ظلم و ظالم را برچیند فرصتی که در زمان امام حسن علیه السلام و حتی سالها پس از شهادت آن حضرت به شکل جدی رخ نداد؛ ولی هر چه که زمان به پایان عمر معاویه نزدیک می شد با تلاشهای نامحسوسی که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام انجام داده بودند شرایط اجتماعی برای یک قیام علنی آماده تر می شد از این رو امام حسین علیه السلام رفته رفته، جنگ تبلیغاتی با معاویه را تشدید کرد تا آن که یک سال قبل از مرگ معاویه، در مِنی و در جمع دویست نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و بیش از پانصد تن دیگر از نخبگان جهان اسلام در خطبه ای به تفصیل، حقوق اهل بیت علیهم السلام را یادآور شد وآنان را به احیای آن و مبارزه با ظلم فرا خواند. امام علیه السلام با چنین کارهایی، برای قیام بر ضدّ حکومت بنی امیّه پس از مرگ معاویه، زمینه سازی می کرد و منتظر فرصت مناسب بود .

یک سال پیش از مرگ معاویه، امام حسین علیه السلام عازم حج شد و عبد اللّه بن عبّاس و عبد اللّه بن جعفر نیز با او بودند. امام علیه السلام حاجیان بنى هاشم چه مرد و چه زن؛ وابستگان و پیروانشان و نیز هر کس از انصار را که خود یا خانواده اش را مى شناخت، گرد آورد؛ پیک هایى را هم فرستاد تا تمام اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله را که آن سال به حج آمده و به صلاح و عبادتْ معروف بودند را در آن گردهمایی حاضر کنند.

بیش از هفتصد نفر در خیمه هاى حسین علیه السلام در سرزمین منى گرد آمدند. بیشتر این افراد از تابعیان و حدود دویست نفر نیز از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله و غیر آنان بودند.

آنگاه سوگندشان داد که که بگویند آیا این مطلب را شنیده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسى که بپندارد مرا دوست مى دارد اگر على را دشمن بدارد؛ دروغ مى گوید . [ هیچ کس ] در حالى که على را دشمن مى دارد مرا دوست ندارد

امام حسین علیه السلام میان آنان به سخن ایستاد و پس از حمد و ثناى خداوند ، فرمود: «امّا بعد، این طاغوت با ما و پیروانمان آن کرده که دیده اید و مى دانید و پیش روى شماست. پرسشى از شما دارم. اگر راست گفتم؛ تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم؛ تکذیبم کنید. [اگر تصدیق کردید] به حقّ خدا بر شما و حقّ پیامبر خدا و حقّ نزدیکى ام به پیامبرتان؛ از این جا که رفتید هر آن کس از افراد قبیله تان را که به او اعتماد داشتید؛ فرا خوانید و همه آن را برای آنها نیز نقل کنید؛ چرا که من بیم دارم که این موضوع (امامت)، از یاد برود و حق مغلوب شود و از بین برود؛ « فَادعوهُم إلى ما تَعلَمونَ مِن حَقِّنا ؛ فَإِنّی أتَخَوَّفُ أن یَدرُسَ هذَا الأَمرُ و یَذهَبَ الحَقُّ و یُغلَبَ » و خداوند، تمام کننده نور خویش است؛ اگرچه کافران خوششان نیاید؛ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَـفِرُونَ» .(1)

آنگاه حضرت شروع به یادآوری حقایقی کردند که یکایک آنها سندی بر حقانیت امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام است و جمع هفتصد نفری حاضر به تک تک آنها شهادت داده و سخنان امام علیه السلام را تصدیق کردند. آن معارف عبارت بودند از:

1. اخوت و برادری رسول خدا صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام که در جریان مراسم اخوت و برادری که حضرت بین مهاجرین و انصار برگزار  کردند علی علیه السلام را برادر خود در دنیا و آخرت قرار داد.

2. سَدُّ الابواب مگر باب علی علیه السلام. در این جریان رسول خدا صلی الله علیه و آله به دستور خداوند متعال، فرمان داد تا درِ تمام خانه هایی که به مسجد النبی باز می شود ببندند مگر درِ خانه علی علیه السلام.

3. منع دیگران از اینکه حتی روزنه ای به مسجد باز کنند.

4. نصب علی علیه السلام به ولایت امری در روز غدیر خم که این از مهمترین اسناد امامت و ولایت این خاندان است که باید بر آن تاکید شود. امام حسین علیه السلام در این فراز فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا مى دانید که پیامبر صلى الله علیه و آله در روز غدیر خُم ، او را منصوب کرد و ولایت را براى او تثبیت کرد و فرمود: حاضران به غایبان برسانند ؟» که جمعیت پاسخ دادند: « به خدا ، آرى»

تبوک

5.در جریان غزوه تبوک رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: تو نسبت به من ، چون هارون نسبت به موسایى و تو پس از من ، ولىّ هر مؤمنى؛ «أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى ، وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی»

6. جریان مباهله

7. فتح قلعه خیبر و این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او که فرمود: آن را به کسى مى دهم که خدا و پیامبرش او را دوست مى دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد ؛ کسى که یورش برنده بى فرار است و خداوند به دست او ، قلعه خیبر را فتح مى کند؛ «لَأَدفَعُهُ إلى رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللّه ُ ورَسولُهُ ویُحِبُّ اللّه َ ورَسولَهُ ، کَرّارٍ غَیرِ فَرّارٍ ، یَفتَحُهَا اللّه ُ عَلى یَدَیهِ»

8. در مورد فرستاده سوره برائت فرمود: از سوى من ، جز خودم و یا مردى از من ، ابلاغ نمى کند؛ «لا یُبَلِّغُ عَنّی إلّا أنَا أو رَجُلٌ مِنّی»

9. هر سختی که به حضرت رو می کرد از سر اعتماد به علی علیه السلام او را برای رفع آن می فرستاد.

10. به علی علیه السلام فرمود: اى على! تو از منى و من از تو اَم ، و تو پس از من ، ولىّ هر مرد و زن مؤمنى «یا عَلِیُّ ! أنتَ مِنّی وأنَا مِنکَ ، وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَعدی»

11. رسول خدا صلی الله علیه و آله مرتب علوم و معارف خود را به او می آموخت.

12. با این جمله «زَوَّجتُکِ خَیرَ أهلِ بَیتی ، أقدَمَهُم سِلما وأعظَمَهُم حِلما وأکثَرَهُم عِلما» ؛ شوهر تو ، بهترینِ کسانِ من ، پیش ترینشان در اسلام آوردن ، بزرگ ترینشان در بردبارى و دانشمندترینِ آنان است، که به فاطمه سلام الله علیها فرمود، علی علیه السلام را بر جعفر و حمزه سلام الله علیهما برتری داد.

13. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من ، سَرورِ فرزندان آدم هستم و برادرم على ، سَرورِ عرب و فاطمه ، بانوى زنانِ بهشت و دو پسرم حسن و حسین ، سَرورِ جوانان بهشتند «أنَا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ ، وأخی عَلِیٌّ سَیِّدُ العَرَبِ ، وفاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ ، وَابنایَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»

14. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمان داد تا غسلش دهد و به او خبر داد که جبرئیل علیه السلام او را یاری خواهد کرد.

تنها راه رهایی از هلاکت و رسیدن به سعادت؛ تمسک به اهل بیت علیهم السلام و دریافت معارف قرآن از مجرای این ذوات مقدس است و این همان موضوعی است که امام حسین علیه السلام برای نجات جامعه انحراف زده بر آن تاکید داشت

15. رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین سخنرانی خود فرمود: اى مردم! من در میان شما ، دو چیز گران سنگ باقى گذاشتم : کتاب خدا و اهل بیتم . به آن دو ، چنگ بزنید تا هرگز گم راه نشوید «أیُّهَا النّاسُ ! إنّی تَرَکتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّه ِ وأهلَ بَیتی ، فَتَمَسَّکوا بِهِما لَن تَضِلّوا»

آنگاه سوگندشان داد که که بگویند آیا این مطلب را شنیده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسى که بپندارد مرا دوست مى دارد اگر على را دشمن بدارد؛ دروغ مى گوید . [ هیچ کس ] در حالى که على را دشمن مى دارد مرا دوست ندارد» . کسى گفت : اى پیامبر خدا! چه طور چنین است؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : « چون او از من است و من از اویم . آن که او را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و آن که مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و آن که او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و آن که مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است؟

«مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُ عَلِیّا فَقَد کَذَبَ ، لَیسَ یُحِبُّنی وهُوَ یُبغِضُ عَلِیّا»! فَقالَ لَهُ قائِلٌ : یا رَسولَ اللّه ِ ! وکَیفَ ذلِکَ ؟ قالَ : «لِأَنَّهُ مِنّی وأنَا مِنهُ ، مَن أحَبَّهُ فَقَد أحَبَّنی ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّه َ ، ومَن أبغَضَهُ فَقَد أبغَضَنی ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّه َ»

جمعیت این را هم تایید کردند و بعد پراکنده شدند.(2)

 

برداشت:

آنچه که سبب دور شدن جامعه از معارف و ارزشهای والای اسلامی می شود دوری از قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. تمسک به قرآن منهای اهل بیت علیهم السلام هم نمی تواند مانع از انحراف و هلاکت جامعه اسلامی شود. بنابراین تنها راه رهایی از هلاکت و رسیدن به سعادت؛ تمسک به اهل بیت علیهم السلام و دریافت معارف قرآن از مجرای این ذوات مقدس است و این همان موضوعی است که امام حسین علیه السلام برای نجات جامعه انحراف زده بر آن تاکید داشت.

 

پی نوشت:

1. سوره صفّ آیه 8

2. کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 788 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 181 و الاحتجاج : ج 2 ص 87

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان