زدودن غبار از خانه ی دل
اینک بهار بستر سپید زمین خسته را در می نوردد و روپوش برف را از سر و روی آن کنار می زند. افسردگان خواب زده را صلا می دهد و دم مسیحایی خویش را بر جان مرده آنان می دمد. هنگام آن است که پنجره دل های افسرده خویش را به سمت بهار بگشاییم. هان! شمایان که به گاهِ بهاران خانه خویش از غبار یکساله زدودید و از هر چه آلودگی ستردید، آیا هیچ اندیشیدید که خانه دل نیز، نه از غبار، که از زنگار چندین ساله غفلت بزدایید؟ مسکن خویش را که هماره دست نظافت بر آن داریم هر سال می شوییم؛ چگونه قلب خویش را که عرش رحمان است، نمی روبیم و غبار از آن نمی زداییم و به دست فراموشی می سپریم؟ بازگشت به فطرت توحیدیعید از ماده «عود» به معنی بازگشت گرفته شده و به گفته راغب اصفهانی به معنی بازگشت به وضعیت مطلوب گذشته است و به روزهای سرور و شادی نیز گفته می شود. بنابراین، در عید بازگشت انسان به فطرت توحیدی اش مطرح است. تنها جامه رنگارنگ، نشان عید نیست؛ چرا که این عید کودکان است. عید واقعی، توفیق انجام دادن وظیفه و تطهیر نفس و تصفیه جان است. بازگشت به فطرت انسانی و سرانجام، خود را باز یافتن و به خدا رسیدن است. عید طبیعتعید نوروز عید طبیعت است. آغاز بهار موسم اعتدال طبیعت و لطافت هوا و تعدیل شب و روز و رهایی از قساوت زمستان و سردی و سیاهی شب های دیر پاست. عیدی همراه با سرود پرندگان و تکبیر جنگل و تسبیح باد و ریزش ابر و فریاد رعد و رویش صحراست. بیایید برخی از خرافات و نقاط منفی و تاریک را از چهره این عید بزداییم و بگذاریم همرنگ طبیعت با صفا باشد و بر جهات مثبت و خدا پسندانه اش بیفزاییم. عید واقعیعید نه جامه رنگارنگ پوشیدن است که این عید کودکان است؛ نه شربت و شیرنی و غذاهای متنوع خوردن، که این عید شکمبارگان است؛ نه به سیاحت و تفرّج بی محتوی پرداختن، که این عید ولگردان است؛ نه بی بند و باری، که این عید بُلهوسان است؛ نه قاه قاه خندیدن و همدیگر را به مسخره گرفتن و به بازی گذراندن، که این عید غافلان است. عید واقعی تطهیر نفس، تصفیه جان و تمرین استقامت است و چون قطره ای به دریای جمع پیوستن است. عید حقیقی از انزوا به درآمدن، گسسته ها را به هم بستن و پیوستن و در یک کلام، پیوند خود را با خدا استوار کردن و دین خود را تحکیم بخشیدن است. مفهوم عید در روایاتدر روایات معصومان علیهم السلام عید، مفهوم بسیار ژرفی دارد. در برخی روایات، روز تحقق حاکمیت حق و ولایت الهی در جامعه مهم ترین عید شمرده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «شیوه انبیا همواره چنین بوده که به جانشینان خود امر می کردند تا روز تعیین و نصب جانشین خود را عید بگیرند». به همین دلیل بزرگ ترین عید پیروان مکتب اهل بیت علیه السلام روز تحقق حاکمیت مستضعفان و حکومت عدل و قسط و نابودی بی عدالتی است. عید در کلام امیرالمؤمنین علیه السلاممولای متقیان و امیر بیان، حضرت علی علیه السلام ، فرمودند: «روز عید روزی است که عبادات انسان مورد پذیرش پروردگار قرار گیرد، بخشایش خداوندی نصیب آدمی شود و انسان از گناه و آلودگی به دور باشد». در گفتار گرانسنگ دیگری، امام علیه السلام فرمودند: «امروز برای ما عید است و فردا نیز عید ماست. و هر روزی که در آن خدا را نافرمانی نکرده باشیم، برای ما عید است». عیدی فرخندهروزی که ارزش های والای انسانی حفظ شود و گوهر وجود آدمی در باتلاق گناه و گرداب نافرمانی آلوده نشود، آن روز عید، یوم اللّه و روز شادمانی است.همان گونه که امام علی علیه السلام در پی کار پسندیده یکی از اصحاب در عید نوروز فرمودند: «هر روز ما را نوروز سازید». و در سخنی دیگر درباره نوروز فرمودند: «هر روز برای ما نوروز است». گشایش سختی هااگر نوروز، رنگ عبودیت و جلوه بندگی یابد، یا روز پیمان خداوند با بندگان در دوری از شرک و کفر شود، یا روزی شود که بنا به سخن آسمانی امام صادق علیه السلام گشایش سختی ها و اندوه شیعیان و اهل بیت علیهم السلام در آن رخ نماید؛ در این صورت نه تنها عید ملّی و باستانی، بلکه برتر از آن عید اهل بیت علیهم السلام و نوروز شیعیان و پیشوایان معصوم نیز خواهد بود و در آسمان و زمین جشن فرا رسیدن آن برگزار خواهد شد. شان صمیمیت و یکرنگیعید نوروز، عیدی ریشه دار است که از نیاکان ما در ایرانْ زمین برجا مانده است. در این عید، طبیعت رو به سبزی و رویش می کند و دل انسان ها را زنده و پرنشاط می سازد. دید و بازدید عید، غبار کدورت از دل ها می زداید، ضیافت ها، لباس های نو و مسافرت ها در خانواده ها شور و بالندگی می آفریند و افزون بر ارزش های دینی، ارزش های ملّی و باستانی را نیز زنده و پا برجا نگاه می دارد. عید نوروز؛ ارمغان آور شادی و شادمانیعید نوروز پرتوی دلربا و چهره ای زیبا از آفرینش است که پیش از آمدنش انبوه انسان ها را به تلاش و کوشش فرا می خواند. عیدی است که همراه خود شادی دل ها و شادمانی ها را آورده، غنچه لبخند بر لبان افراد می نشاند و افزون بر ظاهر آراسته، باطن پیراسته ای برای بسیاری از انسان های سبز سیرت به ارمغان می آورد. آنان که سرای دل و دیده را با آینه های معرفت و طاعت، آذین بسته اند و در ایام خجسته نوروز، صحیفه وجود خود را از هر گونه غبار گناه و نافرمانی پاک و پیراسته نگاه می دارند، بیش از دیگران از این عید باستانی بهره می برند. مفهوم «تحول حال» در دعای سال نومردم در آغاز سال نو دعا می خوانند می خواهند که حالشان را به بهترین حال برگرداند و زندگی شان را متحول سازد. مقصود از تحول حال این است که قلب ها از آنچه غیر خدایی است دور گردد، بصیرت ها روشن شود، وجدان ها به خود آید، و انسان های آزاده، از آمال و آرزوهای دنیوی ببرند و به صلاح و فساد خویش پی ببرند و در نتیجه به سوی تکامل، گام بردارند و به خدا بپیوندند. تحول حال یعنی این که در خویشتنِ خویش دگرگونی ایجاد کنیم و از هواهای نفسانی که انسان را به هلاکت می رساند، دست برداریم. تحویل حال به این است که حبّ دنیا در وجودمان نابود، و به جای آن، حب خدا نهفته شود. تحویل حال به این است که مصلحت جامعه را فدای مصالح خویشتن نکنیم و برای خدا قیام کنیم و بندگان خدا را در سال نو به محبت و برادری دعوت کنیم. آداب و رسوم ملّی، از دیدگاه اسلاماسلام در تأیید یا ردّ سنن و آداب و رسوم ملّی و مذهبی اقوام دیگر، دو شرط اساسی را همواره در نظر داشته است: اولاً: سنت های پذیرفت شده، مبتنی بر خرافات و آیین های شرک آلود و الهی نباشد. ثانیا: موجب وابستگی به بیگانه نشود و استقلال مسلمانان را خدشه دار نکند (مثلاً تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه تا حدود زیادی به این نکته مربوط است). افزون بر این اسلام بر این نکته توجه داشته است که سنت های معقول، جهت گیری شان، معنوی و در جهت متبلور ساختن عبودیت انسان در برابر حق تعالی باشد. برآورده شدن نیازمفضل بن عمر می گوید: امام صادق علیه السلام در ضمن خبری طولانی فرمود: خداوند فرمود: این روز شریف و با ارزش، نزد من روز بزرگی است و قسم خورده ام که کسی در این روز، نیازی از من طلب نکند، مگر آن که برآورده سازم. نوبهار
اعمال نوروزروزه گرفتن، نماز خواندن تجدید بیعت با رهبران الهی و به زیارت مؤمنان و علمای دین رفتن، از اعمالی است که مسلمانان در نوروز، به عنوان روز ولایت و روز پیروزی حق و عدالت انجام می دهند. هدیه نوروزیابراهیم کرخی می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره مرد ثروتمندی سئوال کردم که روز مهرگان یا نوروز، مردم به او هدیه می دهند ولی او در عوض آن احسانی نمی کند. امام صادق علیه السلام فرمود: آیا آن ها اهل نمازند؟ گفتم: آری. فرمود: باید هدیه آن ها را بپذیرد و او نیز در مقابل برای آن ها هدیه ای بفرستد. خصوصیت عیدعید در لغت، شادی مجدد و سروری را گویند که سالیانه تکرار می شود. گفته اند: به روزی که مردم در کنار هم جمع شوند، عید گویند. همچنین عید را به شادمانی فراگیر نیز معنی کرده اند. در هر حال، «خصوصیت عید این است که زمینه وحدت کلمه و تجدید حیات اجتماعی و نشاط و سرزندگی می آفریند و هربار که فرا می رسد، عظمت دین را تجدید می کند». آداب عید نوروز در کلام معصومان علیه السلام1ـ امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هنگامی که نوروز آمد، غسل کن و پاکیزه ترین لباس های خود را بپوش و با خوشبوترین عطرها خود را معطر ساز». 2ـ امام ششم علیه السلام فرموده اند: «چه خوب است که در این روز، روزدار باشی». همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «عیدهای خود را با آهنگ زیبای تکبیر بیارایید». 3ـ امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: «همه شما باید در روز عید زینت و غسل کنید و از دعاهای وارد شده در آن، به قدر توان و فرصت بخوانید... و مبادا کاری کنید که چهره ظاهری شما زیبا و عمل و رفتار شما پست و زشت باشد». 4ـ دید و بازدید؛ حضور در شادی ها و آگاهی از مشکلات دیگران، از دیگر آداب عید نوروز است. همانگونه که در روایت آمده است: «این روز، نوروز است که مردم در آن گرد می آیند و همدیگر را ملاقات می کنند». سرشت خداجوی خویش را به فراموشی نسپاریم.بهار که می آید از یکنواختی ها و زندگانی کسالت بار روزمره خویش رها می شویم و به دشت و دمن ره می سپریم، تا از زنده شدن صحرا و دیدن سبزه ها دلشاد شویم و با روحی سرشار از لطافت طبیعت زندگی از سر گیریم. نیک می نگریم که چگونه زمین افسرده حیاتی تازه می یابد ولی افسوس که ما سرشت خداجوی خویش را که سالیان سال است در چنگال دیو شهوت اسیر، و در زیر سم اسب سرکش حب دنیا لگدمال شده است، پاک به فراموشی سپرده ایم و از آن یاد نمی کنیم! نوروز، پیش از اسلامبا توجه به روایاتی که درباره نوروز رسیده است. معلوم می شود نوروز پیش از اسلام مورد توجه پیامبران الهی بوده است و امور معنوی و حوادث مذهبی مهمی درا ین روز اتفاق افتاده است. ولی همان گونه که با مرور زمان بسیاری از واقعیت ها وارونه و تحریف شده است، نوروز هم به صورت روزی صرفا ملی و باستانی درآمده و شادی و سرور آن نیز در شمار امور مادی صرف گذاشته شده است. علت شهرت و دوام عید نوروز در میان شیعیانبرترین عید، روزی است که خداوند متعال نعمتش را بر مسلمانان تمام، و ارکان دین را محکم و استوار کرد و با پیوستن رسالت به امامت، رهبر آینده امت را معرفی فرمود و امیرمومنان، حضرت علی علیه السلام را برفراز منبر امامت نشاند. آن طور که در روایات آمده است و بعضی از علمای بزرگوار فرموده اند، و کتاب «گاهنامه تطبیقی سه هزار ساله، به روشنی مشخص شده، عید غدیر خم سال دهم هجری شمسی مطابق بوده است بدین مناسبتِ فرخنده و مبارک، عید نوروز همواره رنگ و بوی دینی و مذهبی داشته است. تفریحات سالم در تعطیلات نوروزروح آدمی، بر اثر اشتغال به کارهای روزمره، گرفتار خستگی و نیازمند تجدید نشاط و شادابی می شود. تفریح به معنای ایجاد فرح و سرور و انبساط خاطر و شادابی روح و جان است. با این دیدگاه، خیلی از چیزها که نام تفریح دارد، بیش از آن که انبساط روحی بیاورد، کسالت و کدورت خاطر را به دنبال دارد. پس باید به دنبال آن شادابی درونی و حقیقی گشت. قیدِ «سالم» برای تفریحات، چشم انداز دیگری برای تفریحات در برابرمان می گشاید. مسافرت، گشت و گذار در طبیعت و ورزش های مفید از تفریحات سالم است. صله رحم در تعطیلات نوروزیپیوندهای خانوادگی و فامیلی، از مستحکم ترین ارتباطات اجتماعی است و چون رشته عاطفه و محبت در آن تنیده شده است، نسبت به روابط دیگر دوام بیشتری دارد. این رابطه ها را باید تقویت کرد، قدر دانست و محکم تر ساخت. تجدید دیدار از عوامل مهمی است که این رشته را قوام و دوام می بخشد. فرهنگ «صله رحم» که از رهنمودهای مهم اجتماعی در اسلام است، روح را شاداب و دل و جان را از چشمه سار عواطف و محبّت ها سیراب می سازد. نداشتن فرصت برای برخی از افراد بهانه ای برای ترک این دستور دینی یا سهل انگاری در آن است. تعطیلات نوروزی، برای «صله رحم» فرصت خوبی است. این ایّام فرصتی است برای آن که جوانان به دیدارهای خانوادگی پردازند روحیه بگیرند، فامیل را بشناسند، از پاداش عظیمی که خداوند برای صله رحم نوید داده است، برخوردار شوند. تعطیلات نوروزی و زیارتپناه بردن به زیارتگاه ها و عرض ادب و ارادت به آستان اولیای دین و حجت های خدا و بندگان مقرّب پروردگار، زمینه دیگری در «خودسازی» و «تهذیب نفس» و پاک شدن از آلودگی ها و نیرو گرفتن برای مقابله با وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی است. تعطیلات نوروزی، فرصتی برای تشرّف به اماکن مقدس است. محصول زیارت، تأثیری معنوی است که در زندگی زائران باقی می ماندو قدرت ایمان را می افزاید. تعطیلات نوروزی و کتابخوانیعده ای از دانش آموزان و دانشجویان، در ایام درسی فرصت مطالعات جنبی ندارند و به دنبال فرصتی می گردند تا فارغ از دغدغه های کلاس و مدرسه و امتحان به خواندن کتاب های مورد علاقه خود بپردازند. آنان که در ایام نوروز، برنامه مسافرت و صله رحم و زیارت ندارند، می توانند به مطالعه بپردازند. جوانان نباید تعطیلی ها را رایگان از دست بدهند. به قول شاعر:
البته آنان با برنامه ریزی مناسب، می توانند هم به دید و بازدید و تفریحات بپردازند و هم کتاب های مورد علاقه خود را مطالعه، و بدین طریق از هدر رفتن سرمایه ارزشمند «وقت» جلوگیری کنند. تعطیلات نوروزی و مرور درس های گذشتهادر شیوه آموختن، بیش از حجم درس، باید به کیفیت آموختن و فراگیری دقت کرد. در دوره تحصیل، گاهی قسمت هایی از دروس، برای افراد لاینحل باقی می ماند، یا احتیاج به کار بیشتر و بحث و مطالعه و تمرین دارد. تعطیلات، فرصت خوبی است برای بازنگری و مرور درس های گذشته و حلّ بخش هایی که در طول سال تحصیلی، برای محصّل مبهم باقی مانده است. این کار، علاوه بر روشن شدن مسائل دروس پیشین، باعث آمادگی ذهنی برای ادامه درس می شود. خلاصه آنکه به بهانه تعطیلی، نباید ذهن را هم تعطیل کرد، تا آموخته ها ازیاد برود، مرور بر درس های گذشته و حلّ مسائل دشوار و انس با کتاب های درسی، ذهن را برای مراحل بعدی آماده نگه می دارد. تعطیلات نوروزی و روابط دوستانهجوان، علاقه مند به گزینش دوست است. ایّام عید نیز فرصتی مناسب برای دیدار دوستان یا نامه نگاری و فرستادن کارت تبریک عید است. دوست خوب، نعمتی است بسیار گرانقدر که باید برای یافتن و حفظ آن تلاش کرد. رعایت ملاک های ارزشی در انتخاب دوست، ضامن استمرار دوستی ها و بهره گیری درست از آن ها است. عاقل و فرزانه کسی است که در روابط دوستانه، معیارهای مکتب و موازین عقل را مراعات کند و از دوستی های غیرمنطقی و بر اساس هوس های جوانی بپرهیزد؛ چرا که ریشه بسیاری از آلودگی های اخلاقی و فروپاشی نظام های خانوادگی، دوستی های ناسالم و روابط نامناسب و هوس ناک است. بهار و عید باستانی نوروز را به دوستانی باید شادباش گفت که سزاوار این «خجسته باد» باشند. تعطیلات نوروزی و طهارت نفسارزش هر شخص به پاکی اندیشه و گفتار و رفتار او و رهایی از نفس امّاره و گناه است توجّه به این نکته، در همه فصول و ایّام لازم است. ولی از آن جا که در ایّام تعطیلی، زمینه بروز بعضی گناهان بیشتر است، دقت و هوشیاری بیشتری می طلبد. باید تفریح کرد، بی آن که به گناه آلوده شد. مسافرت خوب است، به شرط دوری از معصیت و آلودگی. روابط با دوستان کار پسندیده ای است، اما وقتی که به کار خلاف و ضد اخلاق منجر نشود. «ورزش» سودمند است، ولی نباید باعث غفلت از «ارزش» شود. جوانی، فصل مفید و مبارکی است، اما وقتی که به پاکی و قداست سپری شود. دید و بازدیدهای خانوادگی، سنّت نیکو و ارزشمندی است، اما باید مواظب بود تا خدای ناخواسته غیبت و تهتمت «نُقل مجالس» نشود. بیاییم به حیات ابدی زنده شویمیاران، فصل طرب از راه رسیده است و ابر و مه و خورشید و فلک همه از بهجت دیدار روی دلدار در شور و شوقند حیف است ما آدمیان که خود را گل سرسبد خلقت می دانیم از آنچه جامد و بیجان و بی شعور می پنداریم، واپس مانیم، به حیات ابدی زنده نشویم و همچنان مردگانی متحرک باقی مانیم و بر غفلت دهشت بار خویش متعصبانه پای فشریم. بیایید پنجره دل های فسرده ای خویش را به سمت دم مسیحایی بهار بگشاییم. شاید احیا شود، به طرب آید و همراه با پایکوبی هستی پای کوبد و دست افشاند. بیایید سخنان پروردگار خویش را ناشنیده نگیریم که پس از ذکر حیات دوباره زمین می فرماید: «این چنین در آخرت از خاک بیرون آورده خواهید شد.» و غفلت زده سخن پیامبر خود را به فراموشی نسپاریم که فرمود: «آن گاه که بهاران در رسید، حیات پس از مرگ را بسیار به یاد آورید». بهار و درس آموزی از طبیعتفصل بهار، کلاس معرفت و دوره آموزشی خداشناسی و معادشناسی است. رویشِ دوباره گیاهان پس از خواب عمیق زمستانی، حیات مجدّد طبیعت پس از مرگ و خاموشی، به وجود آمدن طراوت و زندگی بهاری پس از فصل بی حسّی و برگ ریزی درختان، همه با سرانگشت نسیم اعجازگر بهار، پدید می آید. بهاری که خود، زاییده قدرت خدا و تدبیر آفریدگار است. جوانی که به دامن طبیعت قدم می گذارد و از دیدن گل ها و شکوفه ها و سرسبزی و طراوت لذت می برد، درمی یابد که قدرتی عظیم، این حیات مجدّد را به طبیعت بخشیده است. آیا این درسی از معاد نیست؟ بهار و سال نو، پیام دارد. پیام بهار و نوروز، هشداری درباره حیات دوباره انسان ها است. درس خداشناسی و اثبات رستاخیز است. نوروز در کلام امام خمینی رحمهم اللهحضرت امام خمینی رحمهم الله با تبریک عید باستانی نوروز به مسلمانان و ملت شریف ایران، در این باره فرمودند: «ان شاء اللّه این عید سعید و این سال نو بر همه مسلمین و ملت شریف ایرن [و] بر خواهران، برادران مبارک و مسعود باشد... تمام قلوب و تمام ابصار و بصیرت ها در دست خدای تبارک، و تعالی، و ید قدرت اوست. اوست که تدبیر می کند جهان را، لیل و نهار را، و اوست که قلوب را متحول می کند و بصیرت ها را روشن می کند، و اوست که حالات انسان را متحول می کندو ما آن را در ملت عزیز خودمان در زن و مرد، در کوچک و بزرگ یافتیم. این تقلیب قلوب که قلب ها از آمال دنیوی و از چیزهایی که در طبیعت است بریده بشود و به حق تعالی پیوسته بشود و بصیرت ها روشن بشود و صلاح و فساد خودشان را به وسیله بصیرت بفهمند، در ملت ما، بحمداللّه ، تا حدود چشمگیری حاصل شده است و من امیدوارم که در این سال جدید به اعلا مرتبت خودش برسد». |
انسان، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تکرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه که تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی که آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.
جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند یادآور می شود که : «آن روز که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».
آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.
و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس که گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.
جشن نوروز دست کم یک یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یک ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست کم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم کهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تکانی یاد کرد.
بنابر سالنمای کهن ایران هر یک از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجک، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت که در هیچ یک از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، که تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یک روز قرارداد، برگزار می شد.
از جمله آیین های این جشن 5 روزه، که در شمار روزهای سال و ماه و کار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاکم و امیری انتخاب می کردند که رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می کرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می کند که با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می کرد و چیزی می گرفت. و هم اوست که حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حکومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.
از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان کسانی را که در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و گذر وخیابان می بینیم که با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می کنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاکم پنج روزه » است که تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».
منبع : مجله موفقیت
فضیلت احسان و محسنین در قرآن
از سال 1369 هرسال در اسفندماه و در آستانه عید نوروز و بهار طبیعت ، مردم مهربان و نیکوکار کشورما همزمان با هفته احسان ونیکوکاری در14 اسفند در همایشی عظیم که تبلور نوعدوستی، نیکوکاری و مهرورزی آنان است دست های پر محبت و عاطفه خویش را بر سر خانواده های نیازمند و کودکانشان می کشند.
جشن نیکوکاری صرفنظر از هدایایی که طی آن جمع آوری می شود به لحاظ معنوی ، اجتماعی و فرهنگی دارای کارکردهای ویژه ای است که از جمله آنها می توان به گسترش و تقویت هرچه بیشتر فرهنگ احسان و انفاق، کمک به همنوع و انسجام اجتماعی اشاره کرد.
نوعدوستی وکمک به همنوع از دیدگاه آیین الهی و جهانی اسلام امری ذاتی و فطری است. در واقع خدامد متعال تمایل به کمک کردن به همنوعان را به صورت یک شناخت در قلب هر بشری الهام کرده است . بدین مفهوم که عمل نیکوکاری به صورت نور الهی در قلب و سرشت انسان وجود دارد.
در قرآن کریم خصوصیات «احسان» و «محسنین» چنین آمده است:
سوره بقره آیه 112 :
1-(حق این است که هر کس روی دل به سوی خدا نهد و نیکوکار باشد پاداشش نزد پروردگارش [محفوظ] است ونه بیمی بر آنهاست و نه اندوهگین می شوند)
این آیه نشانگر آن است که :
2- «بهشت و پاداش خداوند و نیل به سعادت جاودان در انحصار هیچ طایفه ای نیست، بلکه از آن ِ کسانی است که واجد دو شرط باشند؛ در مرحله اول تسلیم محض در مقابل فرمان حق و ترک تبعیض در احکام الهی، چنان نباشد که هر دستوری که موافق منافعشان است بپذیرند و هر چه مخالف آن باشد پشت سر اندازند، آنها به طور کامل تسلیم حق اند.
در مرحله بعد، آثار این ایمان در عمل آنها به صورت انجام کار نیک منعکس می گردد، آنها نیکوکارند، نسبت به همگان و در تمام برنامه ها. در حقیقت قرآن با این بیان مسأله نژادپرستی و تعصب های نابجا را به طور کلی نفی می کند و سعادت و خوشبختی را از انحصار طایفه خاصی بیرون می آورد. ضمناً معیار رستگاری، ایمان و عمل صالح است.
با توجه به آموزه های قرآن، احسان نه تنها منحصر به طایفه، گروه و نژاد خاصی نیست بلکه در هر شرایط مالی و زمانی می توان به این کار اهتمام ورزید.
در سوره آل عمران آیه134 می فرماید:
«کسانی که در راحت و رنج انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و از مردمان در می گذرند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
آنها با این عمل ثابت می کنند که روح کمک به دیگران و نیکوکاری در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر شرایطی اقدام به این کار می کنند، روشن است که انفاق در حال وسعت (مالی) به تنهایی نشانه نفوذ کامل صفت عالی سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها که در همه حال، اقدام به کمک و بخشش می کنند نشان می دهند که این صفت در آنها ریشه دارد. ممکن است گفته شود در حال تنگدستی چگونه می توان انفاق کرد؟ پاسخ این سوال روشن است. زیرا اولاً افراد تنگدست نیز به مقدار توانایی می توانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند، ثانیاً انفاق منحصر به مال وثروت نیست، بلکه هر گونه موهبت خدا داده ای را شامل می شود؛ خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر. به این ترتیب خداوند می خواهد روح گذشت و فداکاری و سخاوت را در نفوس مستمندان جای دهد تا از رذائل اخلاقی فراوانی که از «بخل» سر چشمه می گیرد برکنار بمانند.
در سوره یونس آیه 26 : «برای نیکوکاران بهشت و نعمتی افزونتر هست ؛ و بر چهره آنان غبار [رنج] و خواری ننشیند ؛ اینان بهشتیانند و در آن جاودانند»
در پاره ای از روایات ائمه (علیهم السلام) نقل شده «زیادة» بر نعمت های دنیا تفسیر شده است که خداوند علاوه بر پاداش جهان دیگر، نیکوکاران را از آن بهره مند می سازند . سپس اضافه می کند «نیکوکاران در آن روز چهره های درخشانی دارند و تاریکی و ذلت، صورت آنها را نمی پوشاند » ودر پایان آیه می فرماید : «این گروه یاران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند».
چه پیروزی از این برتر که انسان احسان کند. آفریدگار و معبود و مولایش از او خوشنود شود و کارنامه قبولی او را امضاء کند. چه پیروزی از این بالاتر که با اعمال محدودی در چند روز عمر فانی ، به مواهب بی پایان ابدی دست یابد.
سوره الرحمن آیه60 : «آیا جزای نیکوکاری؛ جز نیکو کاری است؟»
آیا آنها که در دنیا کار نیک کرده اند جز پاداش نیک الهی انتظاری در باره آنها می رود؟
در حدیثی از امام صادق است که می فرماید : آیه ای در قرآن است که عمومیت و شمول کامل دارد . راوی می گوید : عرض کردم کدام آیه است ؟ فرمود خداوند متعال می فرماید : «هَل جَـزاءُالاِحسان الاّ الا ِحسان» که در باره کافر مومن ، نیکوکار و بدکار جاری می شود « که پاسخ نیکی را باید به نیکی داد»و هر کس به او نیکی شود باید جبران کند ، و راه جبران این نیست که به اندازه او نیکی کنی، بلکه باید بیش از آن باشد، زیرا اگر همانند آن باشد نیکی او برتر است چرا که او آغازگر بوده است.
بنا بر این پاداش الهی در قیامت نیز بیش از عمل انسان در دنیا خواهد بود، طبق همان استدلالی که امام در حدیث فوق فرموده است .
«راغب» در «مفردات» می گوید : احسان چیزی برتر از عدالت است، زیرا عدالت آن است که انسان آنچه بر عهده اوست بدهد، وآنچه متعلق به اوست بگیرد، ولی احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد .
احسان و انفاق، سازنده انسان و تقویت کننده روحیه از خود گذشتگی و مقدمه و مهیا کننده فضیلت ایثار در وی است، احساس تعاون، همیاری و همگرایی را در او بر می انگیزد که بسیار ارزشمند است و هر کس را یارای مبادرت به آن نیست و عزمی قوی ، انگیزه ای خداخواهانه و اندیشه ای حقیقت بین می طلبد.
در میان ما شیعیان، مولای متقیان امیرالمومنین علی(ع) و خانواده گرامی ایشان، برترین اسوه احسان و ایثار هستند که با وجود روزه داری، قوت روزانه خویش را به مسکین و یتیم و اسیر می بخشند.
نتیجه اینکه ، احسان و ایثار، تعالی روح فاعل آن را نشان می دهد. محسن و نیکوکار، کسی است که واجد کمالات اخلاقی است و در راه بسط عدالت نیز می کوشد و به حسب شرایط اجتماعی، فراتر از وظیفه دینی و میهنی خویش پا در دایره ایثار و انفاق و امداد و احسان می گذارد. اگر او معتقد به عدالت اجتماعی نبود، هرگز انگیزه همیاری و نیکوکاری در وجودش پدید نمی آمد و فقط به رفاه و گذران زندگی خویش می اندیشید.
بر تمامی محسنین و ایثارگران ایران درود می فرستیم و هفته خجسته احسان و نیکوکاری را گرامی می داریم .
منابع
1_ قرآن کرِیم : ترجمه، توضیحات و واژه نامه از بهاالدین خرمشاهی، انتشارات نیلوفر- انتشارات جامی،تهران 1374
2_تفسیر نمونه : زیر نظر استاد محقق: آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از دانشمندان، انتشارات دارالکتب الاسلامیه
3_کیکاوس بن اسکندر، قابوسنامه، تصحیح غلامحسین یوسفی ، ترجمه و نشر کتاب تهران 1352
4_روزنامه اطلاعات 20/12/76
فاطمه سید حسین تهرانی
آفتاب را به تاریکی شبهایت هدیه خواهم کرد
و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت، از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. (بقره / 61)
نام قرآنی: فوم
نامهای متداول:فارسی، سیر، عربی: ثوم، تریاق الفقراء، عبری: شومیم؛ اردو، هندی، گجراتی، مراتی، سانسکریت: لهسن؛ سانسکریت: لاسونا؛ بنگالی: رُسوم؛ پنجابی: ثوم؛ تامیلی: ولیپّاندو؛ کشمیری: رُهَن؛ تلگو: ویلّولی؛ ملیالمی: ویّلوتولّی؛ انگلیسی:garlic؛ فرانسوی:ail؛ آلمانی: knoblauch؛ لاتینی:allium؛ ایتالیایی:aglio؛ یونانی:skordo؛ اسپانیایی:ajo؛ روسی: chesnok.
نام علمی:Allium sativum ( از تیره ی سوسنLiliaceae).
" و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربک یخرج لنا ممّا تنبت الارض من بقلها و قثآئها وفومها و عدسها و بصلها قال اتستبدلون الّذی هو ادنی بالّذی هو خیر اهبطوا مصراً فانّ لکم ما سالتم و ضربت علیهم الذلّة والمسکنة و باءو بغضب من الله ذلک بانّهم کانوا یکفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیرالحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون." (بقره/ 61)
و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. موسی گفت: آیا می خواهید آنچه را که برتر است به آنچه فروتر است بدل کنید؛ به شهری باز گردید که در آن جا هر چه خواهید به شما دهند. مقرر شد بر آنها خواری و بیچارگی و خشم خدا را بر خود هموار ساختند و این بدان سبب بود که به آیات خدا کافر شدند و پیامبران را به ناحق کشتند و نافرمانی کردند و تجاوز ورزیدند.
در زبان عربی سیر را ثوم می نامند اما نام قرآنی آن فوم است. به هر حال، بعضی از مفسران قرآن این کلمه را به معنای کلمه عربی حنطه گرفته و آن را گندم ترجمه کرده اند. با وجود این علامه یوسف علی و مولانا عبداللطیف و چندین مترجم دیگر فوم را فقط سیر ترجمه کرده اند. بنابر نقل ابن مسعود تلفظ صحیح قرآنی «فومها» باید «ثومها» باشد. شواهد تاریخی نیز دلالت بر این دارد که آیه 61 سوره بقره اشاره به سیر است نه گندم.
نام علمی این گیاه آلیوم ساتیوُم است. مهمترین ماده اصلی سازنده قسمت پیازی شکل سیر، روغن فرّاری است به میزان 1 تا 3 درصد. این روغن که بویی بد و طعمی ناخوش دارد شامل موادی به نام دی سولفید پروپیل آلیل و دی سولفید دیالیل می باشد. غیر از این مواد که بخش اصلی گیاه از آن ساخته شده، غده زیرزمینی سیر شامل مقدار کمی نشاسته، ماده لعابی، پروتئین و قند است.
سیر را به علت خواص دارویی آن همه می شناسند و به علت فراوانی آن که در دسترس همه قرار دارد آن را به عربی تریاق الفقرا ( پادزهری برای فقیران) می نامند. سیر برای مداوای امراض مختلف و برای معالجه فشار خون مفید است. گیاهی است گرم، محرک، ضد نفخ، قاعده آور ( برای زنان) ضد درد استخوان، ضد کرم، مقوّی، و برای درمان تنگی نفس بسیار مؤثر است. سیر برای درمان ناراحتی های روده ای به عنوان ماده ای ضد عفونی کننده به کار می رود. در مورد سل ریوی عصاره سیر سرفه های شدید را کاهش می دهد. و به عنوان ماده ای خلط آور به کار می رود و برای سرباز کردن دمل نیز مؤثر است. مصرف آن با نمک طعام برای تسکین سردرد و آرامش اعصاب، نفخ معده و روده، هیستری و غیره مفید است. سیر برای درمان گلودرد، فلج، نقرس، سیاتیک و امراض پوستی مؤثر است. مصرف داخلی عصاره سیر برای درمان ناراحتی گوش و کری مفید است. در صورت دسترسی نداشتن به آنتی بیوتیک های معمولی، عصاره سیر را برای پیشگیری از عفونت باکتری ها و چرکی شدن زخم ها به کار می برند.
صادرات سیر هند هر سال بالغ بر دو کرور روپیه است که به عربستان، یمن، سومالی، امارات متحده عربی، مالزی، ژاپن و چک واسلواکی صادر می شود.
1- ابوایوب(ره) نقل کرده: «او ( پیامبر صلی الله علیه و آله) روزی خورشی را که محتوی سیر بود تناول نفرمود: از او پرسیدم «آیا حرام است.» فرمود: «خیر ولی من بوی آن را دوست ندارم.»
2- ابوسعید(ره) نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود «کسانی از شما که آن (سیر خام) را می خورید تا بوی آن برطرف نشده به مسجد نیایید.»
3- علی بن ابی طالب علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود خود را با سیر معالجه کنید که هفتاد مرض را شفا می بخشد.
و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بریک نوع طعام نتوانیم ساخت، از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. (بقره/ 61)
نام قرآنی:عدس
نامهای متداول: فارسی، عربی: عدس، عبری: عدشه؛ اردو، هندی، پنجابی، گجراتی، مراتی، تامیلی: مَسوُر؛ سانسکریت: مسورک؛ بنگالی، کشمیری: مُسُور؛ تلگو: پپو؛ انگلیسی:Ientil؛ Ientille؛ لاتینی:Iens؛ آلمانی:Linse؛ ایتالیایی: Ienticchia؛ یونانی: Faki؛ اسپانیایی:Ienteja؛ روسی:Chechevitsa
نام علمی: Lens culinaris؛L.esculenta (از تیره نیام داران Leguminosae)
" و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربک یخرج لنا ممّا تنبت الارض من بقلها و قثآئها و فومها وعدسها و بصلها قال اتستبدلون الّذی هو ادنی بالّذی هو خیر اهبطوا مصراً فانّ لکم ما سالتم و ضربت علیهم الذلّة و المسکنة و باءو بغضب من الله ذلک بانّهم کانوا یکفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیرالحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون." (بقره/ 61)
و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. موسی گفت: آیا می خواهید آنچه را که برتر است به آنچه فروتر است بدل کنید؛ به شهری باز گردید که در آن جا هر چه خواهید به شما دهند. مقرر شد بر آنها خواری و بیچارگی و خشم خدا را بر خود هموار ساختند و این بدان سبب بود که به آیات خدا کافر شدند و پیامبران را به ناحق کشتند و نافرمانی کردند و تجاوز ورزیدند.
این آیه اشاره ای است به واقعه فرار حضرت موسی و پیروانش از ظلم حاکمان (فرعون) مصر و ورود آنان به صحرای سینا. بنی اسرائیل در زمان اقامت در این دشت پس از تمام کردن همه خوراکیهایی که با خود آورده بودند احساس گرسنگی کردند. خداوند غذایی یکنواخت که همان منّ و سلوی بود بر ایشان نازل کرد. آنان با میل و لذت این غذا را خوردند اما پس از مدتی که منّ و سلوی می خوردند از پیامبرشان خواستند برای آنان غذایی فراهم کند که آنان در زمان زندگی در مصر می خوردند یعنی سبزی، خیار، سیر، عدس و پیاز.
در روزگاران قدیم عدس را برای تهیه نان به کار می بردند نه به عنوان حبوبات. ثروتمندان نان پخته شده از آرد گندم می خوردند و فقیران نان عدس و در یونان قدیم آن را رولانتای عربی (Revelanta Arabica) می نامیدند. با توجه به این حقیقت تاریخی عدس در آیه فوق باید چیزی باشد شبیه سیر نه گندم. بسیاری از مفسران قرآن مانند مولانا ابوالکلام آزاد، پیکتال، آربری، مولانا مودودی و مولانا عثمانی "فوم" را غله (گندم) نامیده اند و مولانا حقانی و یوسف علی "فوم" را سیر دانسته اند.
چهار نوع عدس در مصر، فلسطین و کشورهای مدیترانه ای می روید. نوع قرمز آن از همه معروفتر است. نوع دیگری از حبوبات در هندوستان می روید که "ملکه مسور" یا ملکه عدس نام دارد.
عدس شامل حدود 12% آب و 60% مواد قندی مختلف است که نیمی از این مواد نشاسته می باشد و 25% آن پروتئینی با کیفیتی خوب است همراه با مقدار کمی فسفر و پتاسیم.
عدس ماده ای است مُدر و مسهلی ملایم. خمیر عدس برای معالجه آبله مرغان ، آبله و جوشهای پوست مفید است
و با آن برایتان کشتزار زیتون و نخلها و تاکستانها و هر نوع میوه برویاند، در این عبرتی است برای مردمی که می اندیشند. (نحل/11)
نام قرآنی: نخل، نخیل
نامهای متداول: فارسی: نخل، خرما؛ عربی: نخل، تمر؛ عبری: تمر؛ اردو: خرم، کهجور؛ هندی، گجراتی، مراتی: پِند کهجور، بنگالی: کهجور؛ پنجابی: پِند؛ تلگو: کرجورو؛ کشمیری: کهریز؛ ملیالمی: انتها؛ سانسکریت:کرجور؛ تامیلی پریچای؛ انگلیسی:date-palm؛ فرانسوی:datte-dattier؛ ایتالیایی:dattero؛ لاتینی:palma؛ روسی:finik؛ اسپانیایی:palmera,datil؛ آلمانی:Dattelpalm ؛ یونانی:finiks khurmas
نام علمی:Phoenix dactylifera ( از تیره نخل Palmaceae , Arecaceae)
"ایود احدکم ان تکون له جنة من نخیل و اعناب تجری من تحتها الانهار له فیها من کل الثمرات و اصابهُ الکبر و له ذریة ضعفاء فاصابها اعصار فیه نار فاحترقت کذلک یبین الله لکم الایات لعلکم تتفکرون. ( بقره/266)"
"آیا ازمیان شما کسی هست که دوست داشته باشد که او را بوستانی ازخرما و انگور بوده باشد، و جویها در پای درختانش جاری باشد، و هر گونه میوه ای دهد. و خود پیر شده و فرزندانی ناتوان داشته باشد، بناگاه گردبادی آتشناک در آن بوستان افتد و بسوزد؟ خدا آیات خود را برای شما این چنین بیان می کند، باشد که بیندیشید."
2- "وهوالذی انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من اعناب والزیتون و الرمان مشتبها وغیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لایات لقوم یومنون." (انعام/99)
"اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز ازجوانه های نخل خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند. به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند. "
3-"و هوالذی انشا جنات معروشات و غیرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اکله و الزیتون و الرمان متشابها و غیرمتشابه کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین."( انعام/141)
"و اوست که باغهایی آفرید نیازمند به داربست و بی نیاز از داربست، و درختخرماو کشتزار، با طعمهای گوناگون، و زیتون و انار، همانند، در عین حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد. "
4-"و فی الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع و نخیل صنوان و غیر صنوان یسقی بماء واحد و نفضل بعضها علی بعض فی الاکل ان فی ذلک لایات لقوم یعقلون.( رعد/ 4)"
"و بر روی زمین قطعه هایی است در کنار یکدیگر و باغهای انگور و کشتزارها ونخلهایی که دوتنه از یک ریشه رسته است یا یک تنه از یک ریشه و همه به یک آب سیراب می شوند و در ثمره، بعضی را بر بعضی دیگر برتری نهاده ایم. هر آینه در اینها برای خردمندان عبرتهاست."
5-"ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل والاعناب و من کل الثمرات ان فی ذلک لایة لقوم یتفکرون.( نحل/11)"
و با آن برایتان کشتزار و زیتون ونخلها و تاکستانها و هر نوع میوه برویاند، در این عبرتی است برای مردمی که می اندیشند.
6-"و من ثمرات النخیل والاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا ان فی ذلک لایة لقوم یعقلون." ( نحل/67)
و از میوه هانخلها و تاکها شرابی مستی آور و رزقی نیکو به دست می آورید، و خردمندان را در این عبرتی است.
7- "او تکون لک جنة من نخیل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجیرا."( اسراء/91)
"یا تو را بستانی باشد از درختانخرما و انگور که در خلالش نهرها جاری گردانی."
8-"واضرب لهم مثلا رجلین جعلنا لاحدهما جنتین من اعناب و حففنا هما بنخل و جعلنا بینهما زرعا."( کهف/32)
برایشان داستان دو مرد را بیان کن که به یکی دو تاکستان داده بودیم و بر گرد آنهانخلها و در میانشان کشتزار کرده بودیم.
9-"فاجاءها المخاض الی جذع النخلة قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیاً".( مریم/23)
درد زاییدن او را به سوی تنهدرخت خرمایی کشانید. گفت ای کاش پیش از این مرده بودم و از یادها فراموش شده بودم.
10- "و هزی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطبا جنیاً."( مریم/25)
نخل را بجنبان تا خرمای تازه چیده برایت فرو ریزد.
11- "قال امنتم له قبل ان اذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلا قطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف ولاصلبنکم فی جذوع النخل و لتعلمن اینا اشد عذابا و ابقی."( طه/71)
"فرعون گفت: آیا پیش از آن که شما را رخصت دهم به او ایمان آوردید؟ او بزرگ شماست که به شما جادوگری آموخته است. دستها و پاهایتان را از چپ و راست می برم و بر تنهدرخت خرما به دارتان می آویزم. تا بدانید که عذاب کدام یک از ما سخت تر و پاینده تر است."
12-" فانشانا لکم به جنات من نخیل و اعناب لکم فیها فواکه کثیرة و منها تاکلون."( مؤمنون/19)
با آن برایتان بوستانهایی ازخرما و انگور پدید آوردیم. شما را در آن باغها میوه های بسیاری است که از آنها می خورید.
13- "و زروع و نخل طلعها هضیم."( شعراء/148)
و کشتزارها ونخلها با آن شکوفه های نرم و لطیف؟
14- "و جعلنا فیها جنات من نخیل و اعناب و فجرنا فیها من العیون".( یس/ 34)
"و در آن باغهایی ازنخلها و تاکها پدید آوردیم و چشمه ها را روان ساختیم."
15- "والنخل باسقات لها طلع نضید."( ق/10)
"ونخلهای بلند با خوشه های بر هم چیده."
16- "تنزع الناس کانهم اعجاز نخل منقعر."( قمر/20)
"که مردمان را از زمین، همانند ریشه های از جای کندهنخل، بر می کند."
17-" فیها فاکهة و النخل ذات الاکمام."( رحمن/11)
"در آن میوه هاست ونخلها، با خوشه هایی که درغلافند."
18- "فیهما فاکهة و نخل و رمان."( رحمن/68)
"در آن دو، میوه هست ونخل هست و انار هست."
19- "سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیة ایام حسوما فتری القوم فیا صرعی کانهم اعجاز نخل خاویة."( حاقه/7)
"آن عذاب را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنان بگماشت . آن قوم را چون تنه های پوسیدهخرما می دیدی که افتاده اند و مرده اند."
20-"و زیتونا و نخلاً."( عبس/29)
"و زیتون و نخل."
در قرآن مجید نام بسیاری از میوه ها و درختان میوه آمده است. ولی نام نخل بیش از همه اینها تکرار شده است. کلمه نخل( جمع آن نخیل) و نخله در بیست آیه قرآن آمده است که همه این آیات در این مورد نقل شد. شایان ذکر است که در هشت آیه نام نخل به تنهایی ذکر شده در دوازده آیه دیگر در جمع میوه هایی دیگر مانند زیتون، انار و انگور ذکر شده است. بجز کلمه نخل نام نوعی خاص از درخت خرما به نام لینة در سوره حشر/5 آمده است. در دو آیه( 53 و 124) سوره نساء کلمه " نقیر" آمده که به معنای " گودیی بر پشت هسته خرما" می باشد؛ یعنی چیزی بی ارزش. " قطمیر" کلمه دیگری است که در قرآن در سوره فاطر/13 آمده است نیز به معنای چیزی بی اهمیت است هر چند در لغت به معنای پوست نازک بین خرما و هسته آن می باشد. کلمه " نوی" در سوره انعام /95 را علامه عبدالله یوسف علی در ترجمه قرآن خود هسته خرما معنی کرده است هر چند بسیاری از دیگر مفسران آن را هسته هر نوع میوه ای می دانند. همچنین کلمه "عرجون" به معنی چوب هلالی شکل خوشه خرماست که خشکیده و به شکل داس برآمده است که در سوره یس/39 هلال ماه به آن تشبیه شده است. کلمات " حبل" و " دُسُر" را که در سوره لهب/5 و قمر/13 به ترتیب آمده است علامه یوسف علی، لیف خرما معنی کرده است.
نام علمی درخت خرما " فونیکس داکتیلی فرا" از تیره نخل است ( کتاب نخلهای جهان از مک کورا). درخت خرما در زبان عربی " نخل" و میوه آن" تمر" نامیده می شود. هر چند در بسیاری از کشورهای عربی و آفریقایی کلمه هندی " کهجور" و کلمه فارسی " خرما" برای میوه این درخت کاربردی عام دارد.
تصور می شود که پرورش و کاشت درخت خرما 6000 تا 8000 سال قبل در بین النهرین آغاز شد. احتمالاً هیچ درخت میوه دیگری در آن زمان بجز درخت خرما در جایی کاشته نمی شد و شاید به همین علت خرما همیشه با تمدن و فرهنگ بشری همراه بوده است. فونیکس اسم عمومی خرما همچنین نام پرنده ای افسانه ای ( ققنوس) است. نقل شده که این پرنده چندین هزار سال قبل در صحرای کبیرعربستان وجود داشته است. سن متوسط این پرنده پانصد تا ششصد سال بود و پس از آن خود را می سوزاند و دوباره از خاکستر خودش برای دوره زندگی جدید ظاهر می شد. ادبیات یونان و روم قدیم پر از داستانهایی است درباره امکان ارتباط بین درخت خرما و ققنوس.
بنابر ضرب المثل کهنی عربی فواید درخت خرما به اندازه تعداد روزهای سال است. و ظاهراً نیز چنین است، زیرا خرما واقعاً فواید گوناگونی دارد. از چوب آن در بنّایی استفاده می شود و برگهای بزرگ آن( که گاهی شاخه نامیده می شود) برای ساختن چندین کاردستی مانند بادبزن، طناب، چوبدستی، حصیر و غیره به کار می رود. بنابر سنتی قدیمی، عادت اعراب بر این بود که در مراسم شادمانی همگانی برگهای درخت خرما را در دست می گرفتند و به صورت دسته هایی از معابر می گذشتند. هسته خرما اگر خیسانده و آرد شود غذای مناسبی برای دام می باشد. خرما علاوه بر آن که میوه ای شیرین و لذیذ است بهترین ماده غذایی برای انسان است. خرما شامل بیش از 60% قند تبدیل شده و دکستروز به اضافه مقدار زیادی ساکاروز و پروتئین، پکتین، تانین، سلولز، نشاسته و چربی به نسبتهای متفاوت است(30). مقدار زیادی ویتامینهایA وB وC نیز در آن وجود دارد. به علاوه ترکیبات معدنی آهن، سدیم، کلسیم، گوگرد، کلر و فسفر در خرما دیده می شود. خرمای خوراکی، مانند عسل، در ساختن شیرینی، نوشابه، شکر و شربتهای شیرین به کار می رود.
خرما از نظر پزشکی بسیار با ارزش است( دائرة المعارف پزشکی اسلام) آرام بخش و ملیّن و محرک قلب است و از فراموشی جلوگیری می کند. برای ناراحتیهای تنفسی به طور کلی و به ویژه برای تنگی نفس( آسم) مفید است. خرما لینت آور، مدِرّ و مقوی قویه باه است. و با توجه به تمام خواص و ترکیباتش می توان آن را غذایی کامل و نیروبخش دانست. ضماد آرد هسته خرما برای شفای بیماریهای چشمی مخصوصاً ورم قرنیه و چشم درد مفید است. حضرت محمد(ص) برای حفظ سلامتی، مردم را به خوردن منظم خرما توصیه می کند. هر چند نقل شده که یک بار حضرت علی (ع) را در دوران نقاهت از خوردن خرما نهی فرمود( کتاب سنن ترمذی) و این توصیه کاملاً بر پایه ای علمی استوار است زیرا خرما دارای الیافی غذایی است و کسانی که دوره نقاهت را می گذرانند و معده ای ضعیف دارند هضم این الیاف برایشان مشکل است. بعضی از مفسران قرآن مانند مولانا عبدالماجد دریابادی اشاره کرده اند که خرما برای زن باردار بسیار مفید است به همین جهت هنگامی که حضرت مریم درد زاییدن گرفت برایش خرما آماده شد. ( سوره مریم/23-25)
خرما درختی دو پایه است یعنی درخت نر و ماده آن بر دو ساقه جداگانه می روید و گرده افشانی بین گلهای دو درخت سبب تولد میوه می شود. یک درخت خرمای نر برای گرده افشانی یکصد درخت ماده کافی است. باغ خرما نخلستان نامیده می شود که به معنی واحه نیز می باشد. مشهور است که اگر در نخلستانی درختان خرمای نر وجود نداشته باشد هیچ یک از درختان آن نخلستان میوه نخواهد داد. پیش از ظهور اسلام مردمان قبایل عربستان، درختان خرما مخصوصاً درختان خرمای نر قبایلی را که با آنان دشمنی داشتند قطع و نابود می کردند. مسلمانان با این عمل قطع درختان مخالفت و آن را منع کردند. این گونه رفتار با درختان را فساد فی الارض می دانستند. حتی به هنگام جنگ به امیران لشکری دستور می دادند که به مردم بی گناه آزار نرسانند و درختان سبز را نبرند. این حساسیت شدید نسبت به حفظ درختان اندیشه ای انقلابی بود و راهی عملی برای گسترش جامعه ای انسانی. یک بار، به هنگام مقابله با بنی نضیر، مسلمانان ناچار شدند درختان خرمای دشمن را ببرند تا پیشرفت نیروها را ممکن سازد. این عمل آنان را به شدت اندوهگین کرد. در آن هنگام بود که آیه 5 از سوره حشر نازل شد و اندوه مسلمانان را تسکین بخشید و در شرایط دشوار اجازه انجام چنین کاری به آنان داد.
درخت خرما را سلطان واحه می نامند. مردم معتقدند خرمای خوب را وقتی می توان چید که ریشه درخت در آب غوطه ور باشد و ساقه و برگ آن در معرض تابش آفتاب گرم تابستان. طول درخت خرما به 16 تا 20 متر می رسد. بر هر خرمابنی معمولاً یک شاخه می روید. اما گاهی در طبیعت دیده می شود که چند شاخه از یک ریشه می روید. از دو نوع درخت: صنوان و غیر صنوان در قرآن در سوره رعد/4 نام برده شده است. سن متوسط درخت خرما حدود دویست سال است، اما درختان میوه دار خوب معمولاً عمری حدود یکصد سال دارند. درختان خرما از طریق دانه و هم از طریق پاجوش تکثیر می شوند و درختی که به روش پاجوش تکثیر شده باشد خرمای بهتری می دهد. پاجوش معمولاً در پای درختان جوان می روید. درخت خرما درختی بلند است، اما ریشه های مستحکم آن گاهی تا عمق بیش از دو متر در زمین فرو نمی رود. درخت خرما از نظر ریشه در مقایسه با گیاهانی مانند گز( اثل) و خارشتر( الحاج) درختی ضعیف است . زیرا این هر دو گیاه به عمق تقریباً ده متر در زمین ریشه دارند. در سوره قمر /18-20 که می گوید:" ما بر آنها( قوم عاد) در روزی نحس و طولانی بادی سخت فرستادیم که مردمان را از زمین، همانند ریشه های از جای کنده نخل، بر می کند" اشاره ضمنی به این خصوصیت درخت خرما دارد.
ظرافت و زیبایی نخسلتانها منظره ای بدیع می آفریند. بسیاری از شاعران عرب و آفریقایی و حتی اروپایی وصف نخل را در اشعار معروف خود آورده اند. هومر در حماسه اودیسه کلمه تمر را برای نمایاندن زیبایی به کار برده است. چاسر و شکسپیر نیز در اشعار خود از نخل نام برده اند.
از نظر جغرافیای گیاهی منطقه کاشت نخل، گستره ای است از غرب هندوستان تا شرق آفریقا. اما مهمترین ناحیه تولید این محصول عراق، عربستان، ایران و مصر می باشد . در ناحیه گجرات و پنجاب هند اخیراً پرورش چند نوع مرغوب نخل معمول شده است و امید می رود هندوستان در سالهای آینده از نظر تولید خرما خودکفا شود. هم اکنون واردات سالانه خرما به هندوستان در حدود شصت هزار تا هشتاد هزار تن است با ارزشی بالغ بر پانزده میلیون دلار. اهمیت خرما را می توان از این حقیقت درک کرد که تقریباً نیم میلیون تن خرما در بازار جهانی خرید و فروش می شود. در آریزونا و کالیفرنیای امریکا درختان خرما در گستره وسیعی روییده اند. به علت اهمیت روز افزون خرما در جهان سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد( فائو) در سال 1357/1978 مؤسسه تحقیق و توسعه نخل را در بغداد تأسیس کرد.
از زمانهای بسیار قدیم بصره، شهر بندری عراق، مرکز خرید و فروش دو نوع تمر بوده است. یکی تمر درخت خرما، کالای صادراتی مهم بصره و دیگری تمرهندی که از هندوستان وارد می شود. تمرهندی در عراق و کشورهای خاورمیانه به عنوان ماده ای غذایی، به ویژه برای ساختن شربت معروف است. کلمه انگلیسیTamarind به معنای تمرهندی مشتق از کلمه عربی تمرالهند است.
حدود 60 گونه نخل در سرتاسر بخشهای گرمسیر آفریقا و آسیا وجود دارد. در هندوستان نخل جنگلی معمولی ترین گونه ای است که به طور خودرو و هم به صورت پرورشی در سرتاسر این سرزمین دیده می شود و به آن " نخل هندی" یا " نخل خودرو" می گویند. از شیره این گیاه نوعی شکر زرد( گور) مرغوب تهیه می شود. برخی از دانشمندان بر این باورند که درخت خرمای خاورمیانه گونه تکامل یافته این نخل هندی یا نخل جنگلی( نخل خودروی هندی) است. دلیل اصلی این نظریه آن است که درخت خرمای خوراکی هرگز به صورت خودرو در هیچ نقطه ای از جهان مشاهده نشده است.
علاوه بر ارزشهای غذایی و طبی از نظر تاریخی و فرهنگی درخت خرما را می توان " لطفی الهی" نسبت به " آدمی" دانست و شاید به همین علت است که در قرآن مجید به طور مکرر با احترام از آن یاد شده است. در چندین آیه از کتاب مقدس احترام به نخل دیده می شود. برای مثال در آیه 12 از مزمور نود و دوم کتاب مزامیر داود آمده است: " عادل مثل درخت خرما خواهد شکفت".
1- ابوبصیر(ره) روایت کرده :" ما به او، رسول خدا صلی الله علیه و آله ، کره و خرما هدیه کردیم زیرا او آن دو را با هم دوست داشت."( سنن/ ابن ماجه/ سنن ابن داود)
2- انس بن مالک از رسول خدا(ص) روایت کرده که فرمود:" از خوردن غذای عشاء خودداری نکنید، حتی اگر شامل چند دانه خرما باشد. غفلت از خوردن غذای عشاء عمر را کوتاه می کند."( سنن، ابن ماجه)
3- محمد بن احمد ذهبی از رسول خدا(ص) روایت کرده که فرمود:" اگر برایتان ممکن شد صبحانه را همراه خرما تناول کنید." (سنن/ نسایی)
4- محارب بن دثار از عمر روایت کرده که رسول خدا(ص) فرمود:" مثل مؤمن مانند نخل است."( صحیح بخاری)
5- أمّ منذر روایت کرده که زمانی رسول خدا(ص) به علی(ع) سفارش کرد که زیاد خرما مخور زیرا به تازگی از بیماری شفا یافته ای و ضعیف هستی.( مسند احمد حنبل، سنن/ ابن ماجه)
6- جابربن عبدالله روایت کرده که رسول خدا(ص) توصیه فرمود کشمش و خرما را با هم نخورید.(سنن/ ابن داود)-تبیان
و درختی است که در طور سینا می روید. روغن می دهد و آن روغن برای خورندگان خورشی است.
نام قرآنی: زیتون
فارسی، اردو، پنجابی، هندی: زیتون؛ عربی: زیتون، زیت؛ عبری: زیت؛ انگلیسی، فرانسوی، آلمانی:olive؛روسی، لاتینی:oliva؛ ایتالیایی، اسپانیایی:olivo؛ ulivo؛elia،elaiaنام علمی:Olea europaea ( از تیره زیتونOleaceae)
1- وهوالذی انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من اعناب والزیتون و الرمان مشتبها وغیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لایات لقوم یومنون.( انعام / 99 )
" اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز ازجوانه های نخل خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند. به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند. "
2- و هوالذی انشا جنات معروشات و غیرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اکله و الزیتون و الرمان متشابها و غیرمتشابه کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین. (انعام / 141)
و اوست که باغهایی آفرید نیازمند به داربست و بی نیاز از داربست، و درختخرماو کشتزار، با طعمهای گوناگون، و زیتون و انار، همانند، در عین حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد.
3- ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل والاعناب و من کل الثمرات ان فی ذلک لایة لقوم یتفکرون. ( نحل / 11)
و با آن برایتان کشتزار و زیتون ونخلها و تاکستانها و هر نوع میوه برویاند، در این عبرتی است برای مردمی که می اندیشند.
4- وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناء تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلاکِلینَ. (مومنون / 20)
و درختی است که در طور سینا می روید. روغن می دهد و آن روغن برای خورندگان نان خورشی است.
5- اللهُ نور السّمواتِ و الارضِ مثلُ نورهِ کمشکوةٍ فیها مصباحٌ المصباحُ فی زُجاجةٍ الزُّجاجةُ کانّها کوکبٌ دریٌ یوقد من شجرةٍ مبارکةٍزیتونةٍ لا شرقیةٍ ولاغریبةٍ یکادُ زَیتها یُضیءُ و لو لم تمسسهُ نارٌ نورٌ علی نورٍ یهدی الله لنورهِ مَن یشاءُ و یضربُ اللهُ الامثالُ للناسِ و الله بکلِّ شیءٍ علیمٌ. (نور / 35)
خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی باشد، آن چراغ درون آبگینه ای و آن آبگینه چون ستاره ای درخشنده. از روغن درخت پر برکتزیتونکه نه خاوری است و نه باختری افروخته باشد. روغنش روشنی بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد. نوری افزون بر نور دیگر. خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه می نماید و برای مردم مثلها می آورد. زیرا بر هر چیز آگاه است.
6- و زیتونا و نخلاً.( عبس/29)
و زیتون و نخل.
7- والتّینَ والزّیتون. و طُور سینین. و هذا البلدِ الامین. لقدْ خلقنا الانسانِ فی احسنِ تقویمٍ. (تین / 1- 4)
سوگند به انجیر وزیتون، سوگند به طور مبارک، سوگند به این شهر ایمن، که ما آدمی را در نیکوتر اعتدالی بیافریدیم.
نام زیتون شش مرتبه در قرآن آمده است و یک بار در سوره مؤمنون، آیه20 اشاره غیر مستقیم به درختی شده که روغن می دهد و در کوه سینا می روید. نام زیتون به تنهایی فقط دوبار آمده است در حالی که پنج بار همراه با دیگر میوه ها یعنی خرما، انار، انگور و انجیر از آن یاد شده است.
نام علمی زیتون « الیا یوروپیا» است و در سرتاسر منطقه ی مدیترانه ای کاشته می شود. اما مرکز عمده ی تولید آن اسپانیا، ایتالیا، ترکیه، تونس و مراکش می باشد. بر اساس تخمینی در سال 1343/ 1964 حداقل 200 میلیون درخت زیتون در اسپانیا و 123 میلیون در ایتالیا وجود داشته است.
زیتون درختی تناور نیست و کمتر اتفاق می افتد که ارتفاع آن به هشت متر برسد. زادگاه اصلی این درخت احتمالاً فنیقیه بوده که در حدود سال 2000 قبل از میلاد در این ناحیه کاشته می شده و از آن جا به غرب یعنی اروپا و آفریقا و به شرق یعنی افغانستان و ایران راه یافته است. این حقیقت درباره منشأ درخت زیتون در سوره نور، آیه 35 بیان شده که می فرماید «درخت زیتون که نه خاوری است و نه باختری». با این وجود بعضی از مفسّران از این آیه تفسیرهای مختلفی کرده اند. برای مثال علامه عبدالله یوسف علی معتقد است که درخت زیتون متعلق به همه جهان است و منحصر به شرق و غرب نیست. به علاوه از نظر او منظور از شرق و غرب جهت درخت است. دیگر نویسندگان مانند مولانا عبدالماجد، مولانا مودودی، مولانا عثمانی، مولانا حقانی کم و بیش چنین نظری دارند و حتی گفته اند مزّه و کیفیّت زیتون به جهت این درخت نسبت به خورشید بستگی دارد. اما به نظر می رسد این کلام خداوند در واقع به زادگاه و گسترش این درخت اشاره دارد نه به چیزی دیگر. درخت زیتون در ناحیه ی مدیترانه ای اروپا و آفریقا درختی معمولی بود. در جنوب اروپا آن چنان فراوان پرورش می یافت که زیتون اروپایی نام گرفت یعنی درختی که متعلق به اروپا بود. اما محققان به این حقیقت پی برده اند که اروپا زادگاه اصلی زیتون نبود، بلکه فنیقیه، یا به عبارت دیگر، بخش شمالی جزیرة العرب بود که زیتون از آن جا نشأت گرفت. به سادگی می توان پذیرفت که اعراب در زمان نزول قرآن به این نکته واقف بوده اند که رشد و پرورش گیاهان در منطقه ای الزاماً به معنی نشأت گرفتن گیاه از آن منطقه نیست.
لذا این آیه سوره نور بر بومی بودن این گیاه دلالت دارد.
زیتون از طریق پیوند زدن تکثیر می شود و درختان غیر پیوندی میوه ای نامطبوع دارند. زیتون نارس طعمی تلخ دارد و در تهیه ی ترشی و چاشنی غذا از آن استفاده می شود. اما میوه ی رسیده طعمی بسیار مطبوع دارد. زیتون میوه ای است بیضی شکل به طول 2 تا 3 سانتیمتر. هر درخت زیتون 10 تا 20 کیلوگرم میوه می دهد. گوشت میوه ی زیتون منبعی برای روغنی ماندنی با کیفیتی عالی است که 15% یا بیشتر روغن از آن گرفته می شود. روغن با فشردن به دست می آید. اولین افشره بهترین نوع روغن را دارد که نیازی به تصفیه آن نیست. ترکیبات اصلی روغن تازه شامل اسید اولئیک (80%) و مقدار کمی جوهر نخل و اسیدهایی دیگر مانند اسید استیریک، لینولئیک، آراشیدیک و میریستیک می باشد. از تفاله ی پس از اولین افشره، روغنی غیر خوراکی به دست می آید که در صابون سازی مصرف می شود.
روغن زیتون خوراکی در اروپا خواهان بسیاری دارد و در تهیه ی سالاد و غیره مصرف می شود. این روغن را می توان در برخی غذاها به طور خام مصرف کرد. در زمانهای قدیم سربازان عرب در لشکرکشیها نان و روغن زیتون یا عسل برای غذا همراه خود می بردند و با این کار وقت خود را صرف پختن غذا نمی کردند و نان خورشی خوشگوار با روغن خام یا عسل می خوردند. تولید سالانه روغن زیتون در جهان حدود 20 میلیون تن است. ایتالیا و اسپانیا عرضه کننده عمده این روغن به بازار جهانی می باشند. در هندوستان محصول زیتونی که قابل نام بردن باشد نیست، اما به تازگی کاشت آزمایشی این درخت در مناطق کوهستانی هند مرکزی آغاز شده است.
زیتون ارزش دارویی زیادی دارد. در صورتی که به صورت خوراکی مصرف شود ماده ای مغذی، آرام بخش و مسهلی ملایم است و زخم معده و اثنی عشر بیمار را بهبود می بخشد. و در مورد نارساییهای کلیوی به عنوان غذایی بدون ازت تجویز می شود. روغن زیتون ماده ای ملیّن است و مصرف خارجی آن پوست بدن و تاولهای سودا (اکزما) و داءالصدف را نرم می کند. این روغن برای ماساژ دادن نیز مناسب است و از ترکیبات مهم بسیاری از مرهمها و ضمادها می باشد. در حدیثی رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه وآله به مردم توصیه می کند که از روغن زیتون برای خوردن و برای ماساژ دادن استفاده کنند زیرا از «شجره ی مبارکه» گرفته شده است.
روغن زیتون سوخت مناسبی برای چراغ است. در سوره نور، آیه 35 این کاربرد زیتون به خوبی وصف شده است. کسانی که روغن زیتون را به کار برده یا دیده اند به سادگی این آیه را درک می کنند. نوع مرغوب روغن زیتون زرد کرمی رنگ، گاهی متمایل به سبز، چنان صاف و شفاف است که اگر در ظرفی شیشه ای ریخته شود حالت شیئی درخشان دارد و چون در چراغی بسوزد روشنی چراغ، افزون می شود. این خاصیت زیتون در عبارت «نورٌ علی نور» توصیف شده است.
کبوتری با شاخه ای زیتون در منقار رمز جهانی صلح و وحدت است. این رمز از کشتی نوح سرچشمه می گیرد. بنابر روایتی هنگامی که خشم خداوند، که در طوفان ظاهر شده بود، کاهش یافت کبوتری با شاخه ای زیتون در منقارش ظاهر شد که نشانه ی آرامش و صلح بود.
1- السید انصاری (ره) روایت کرده؛ پیامبر صلی الله علیه وآله: فرمود: «روغن زیتون را بخورید و آن را به بدن خود بمالید که آن شجره ی مبارکه است.» (دارمی،ج 3، ص 29).
2- ابوهریره (ره) روایت کرده: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «زیتون را بخورید و به بدن بمالید که هفتاد مرض از جمله جذام را شفا می بخشد.» (ابونعیم).
3- علقمة بن عامر (ره) روایت کرده: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «شما روغن را از شجره ی مبارکه ی زیتون می گیرید. خود را با آن معالجه کنید که شفا بخش بواسیر است.»
او را بار دیگر هم بدید، نزد سدرة المنتهی، که آرامگاه بهشت نزد آن درخت است. وقتی که سدره را چیزی در خود می پوشید چشم خطا نکرد و از حد درنگذشت. (نجم/13- 18)
نامهای متداول: فارسی: سدر؛ عربی: شجرة الله، ارز، ارز الرب، ارز اللبنان؛ عبری: اهرازم؛ انگلیسی:cedar؛ فرانسوی:cedre؛ آلمانی:Zeder؛ لاتینی:cedrus؛ یونانی:kedros؛ ایتالیایی، اسپانیایی:cedro؛ روسی:kedr.
نام علمی:Cedrus Libani( از تیره کاجPinaceae)
1." لقد کان لسبا فی مسکنهم ایة جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم واشکروا له بلدة طیبة و رب غفور. فاعرضوا فارسلنا علیهم سیل العرم و بدلناهم بجنتیهم جنتین ذواتی اکل خمط واثل و شیء من سدر قلیل."(سبا/15-16)
مردم سبا را در مساکنشان عبرتی بود: دو بوستان داشتند، یکی از جانب راست و یکی از جانب چپ. از آنچه پروردگارتان به شما روزی داده است بخورید و شکر او را به جای آورید. شهری خوش و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اعراض کردند، ما نیز سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل کردیم با میوه ای تلخ و شوره گز و اندکی سدر.
2." و هو بالافق الاعلی. ثم دنا فتدلی. فکان قاب قوسین او ادنی. فاوحی الی عبده ما اوحی. ما کذب الفؤاد ما رای. افتمارونه علی ما یری. و لقد راه نزلة اخری. عندسدرة المنتهی. عندها جنة الماوی. اذ یغشی السدرة ما یغشی. ما زاغ البصر و ما طغی. لقد رای من ایات ربه الکبری."(نجم/7- 18)
و او به کناره آسمان بلند بود. سپس نزدیک شد و بسیار نزدیک شد. تا به قدر دو کمان یا نزدیکتر. و خداوند به بنده خود هر چه باید وحی کند وحی کرد. دل آنچه را که دید دروغ نشمرد. آیا در آنچه می بینید با او جدال می کنید؟ او را بار دیگر هم بدیده نزد سدرة المنتهی. که آرامگاه بهشت نزد آن درخت است. وقتی که سدره را چیزی در خود می پوشید چشم خطا نکرد و از حد درنگذشت. هر آینه پاره ای از آیات بزرگ پروردگارش را بدید.
3. "و اصحاب الیمین ما اصحاب الیمین. فی سدر مخضود . و طلح منضود. و ظل ممدود. و ماء مسکوب. و فاکهة کثیرة. لا مقطوعة ولا ممنوعة. و فروش مرفوعة."( واقعه/27- 34)
اما اصحاب سعادت. اصحاب سعادت چه حالی دارند؟ در زیر درخت سدر بی خار و درخت موزی که میوه ای بر یکدیگر چیده شده، و سایه ای دایم، و آبی همواره جاری، و میوه ای بسیار؛ که نه منقطع می گردد و نه کس را از آن بازدارند. و زنانی ارجمند.
در قرآن مجید چهار بار نام کلمه سدره آمده است. دوبار در سوره نجم و دوبار در هر یک از سوره های واقعه و سبأ. فقط یک مورد(سوره سبأ) اشاره به این زمین خاکی و سه مورد دیگر وصف بهشت و آسمانهاست.
اغلب مفسران و مترجمان قرآن به زبان انگلیسی سدره را درخت کُنار می دانند که به زبان هندی بری و به زبانهای اروپاییjujube ( عناب) وziziphus( کنار) نامیده می شود. اما مولانا عثمانی می نویسد: " بری( عناب) سدرة المنتهی را که در آیه 14 سوره نجم به آن اشاره شده نباید با بری این جهان اشتباه کرد. فقط خداوند آگاه است که این چه نوع درختی است. می توان گفت که ریشه های این درخت عظیم در آسمان ششم بود و شاخه های آن بالای آسمان هفتم." مولانا عبدالماجد بیان می کند: " سدرة المنتهی مرزی است که این جهان را از جهان دیگر جدا می سازد. در اعتقاد به وجود چنین درختی تردید روا نیست زیرا به طور مسلم بسیاری از چیزهای موجود در این جهان از جمله گیاهان قطعاً در بهشت نیز وجود دارد." مولانا عبدالماجد در ترجمه سدرة المنتهی در سوره واقعه بیان می کند که بعضی مفسران معتقدند سدره در واقع به معنای بری( درخت کنار) نیست بلکه درخت زیبای دیگری است. مولانا حقانی معتقد است که وحی الهی نزدیک درختی مشهور بر موسی نازل شد و حضرت محمد صلی الله علیه و آله در سدرة المنتهی به دیدار حق نایل گردید.
در کتاب لغة القرآن سدر به معنای درختی که آخرین حد معرفت انسانی را مشخص می کند آمده است. و غلام احمد پرویز سدرة المنتهی را مرز ادراک بشر می داند. مولانا مودودی می گوید سدره در واقع جایی است که نبی اکرم صلی الله علیه و آله برای دومین بار جبرئیل را ملاقات کرد و درک ماهیت واقعی و توصیف درخت سدر مشکل است. لذا به نظر او آن چیزی بود که خداوند کلمه سدر را مناسب ترین کلمه به زبان آدمیان برای آن می دانست. هیوز سدرة المنتهی را درخت نهایت می داند.
علامه یوسف علی سدره را درخت کنار از گونه کنار، عناب می داند که در عربستان به صورت خودرو و هم پرورشی می روید. به رغم این حقیقت که بیشتر مفسران قرآن سدره را درخت کنار می دانند با این وجود اغلب آنان اصل کلمه سدرة المنتهی را در ترجمه سوره نجم آیه 14 حفظ کرده اند. داود سدرة المنتهی را درخت سدره و سدر مخضود را سدر بی خار ترجمه کرده است:
برای دریافت هویت واقعی و ماهیت حقیقی سدره باید به هدف قرآن از اشاره به این درخت توجه کرد. در هیچ یک از چهار آیه مربوط به سدر نشانه ای یا وصفی از میوه آن نیامده است. به علاوه در هیچ یک از این آیات خداوند کلمه سدر را همراه با درختان میوه دار دیگر مانند نخل، زیتون، انجیر، انگور و انار نام نبرده است. در چندین آیه قرآن نام این میوه ها و درختان میوه با هم آمده است اما در هیچ جا نام سدر همراه با آنها نیامده است. از این رو به روشنی معلوم است که منظور خداوند از ذکر سدره در واقع تنها بیان زیبایی، استحکام و عظمت درخت سدر بوده نه میوه آن. مثلاً در سوره نجم و سوره واقعه با ذکر کلمه سدره وصف بدیع وزیبایی از آسمانها و بهشت آمده است در صورتی که در سوره سبأ، سدر یک نوع از سه درخت استواری بود که از سیل بنیان کن عرم در امان ماند؛ دو درخت دیگر خردل و گز بود.
قبل از تلاش برای شناخت سدره واقعی لازم است نظر کسانی را که این گیاه را درخت کنار و یا گونه ای از کنار( زیزفون) می دانند بررسی کنیم. به نظر پاکستون زیزفون( کنار) کلمه ای مشتق از عربی و به معنی بوته ای خاردار است. در واقع تمام گونه های کنار خاردار و کم ریشه اند. سه گونه کنار که در عربستان می روید یکی کنار موریتانیایی است که یک نوع عناب است و به زبان هندی " بِر" نامیده می شود، دیگری کنار کازرونی است که عناب معمولی است و سومی کنار درختی است که تاج مسیح از خارهای آن ساخته شده بود. این گونه کنار معمولاً بوته ای خاردار است ولی گاهی تا حد درختانی کوچک می رسد. همه انواع آن میوه های خوراکی دارند هر چند طعم هیچ کدام از آنها بخوبی دیگر میوه هایی که وصف آن در قرآن آمده است مانند خرما، انگور، انجیر، انار و زیتون نمی باشد. گونه های کنار برای سوخت بسیار مناسب است اما از چوب این درختان استفاده صنعتی نمی شود. همه این گیاهان در مناطق گرم آفریقا و آسیا می روید اما هیچ نوع آن در مناطق سردسیر دیده نمی شود. باغستانهایی که فقط کنار در آن کاشته باشند بندرت دیده می شود. این درختان یا به طور خودرو می روید یا در قطعات پراکنده زمین و یا در گرداگرد باغها به عنوان حصار یا پرچین کاشته می شود.
اکنون با توجه به این خصوصیات درخت کنار به این نتیجه می رسیم که سدره ای که وصف آن در قرآن آمده هیچ یک از این گونه های گیاهی نیست. زیرا در سوره نجم و واقعه وصف زیبایی درختان سدره آمده و در سوره سبأ از وجود آن در سرزمین سرد و کوهستانی یمن با ارتفاعی بیش از 1300 متر از سطح دریا سخن گفته است. در چنین ارتفاعی گمان نمی رود که درخت کنار حتی به صورت غیر خودرو بروید. کنار را نمی توان درخت رعنا و مفید دانست به حدی که توصیف آن شایسته آیه هایی در مورد سدرة المنتهی و بهشت باشد. و به این نکته باید توجه داشت که در آیه ها ذکری از میوه سدره نشده است. در این شرایط بناچار نظر گروهی از مفسران را که گفته اند سدره ممکن است" درخت خوب دیگری" باشد باید بررسی کرد. این انگیزه ای می شود که امکان سدر لبنان را به عنوان سدر واقعی قرآن بررسی کنیم. نام علمی این درخت باشکوه سدر لبنانی " سدروس لیبانی" است که معمولاً ارزالرب، شجرة الله یا ارز لبنان نامیده می شود. این درخت در قلمرو گیاهان است. سدر لبنانی درختی است بسیار تناور که ارتفاع آن تا حدود 50 متر و تنه آن تا حدود 3 متر و دور درخت تا حدود 15 متر می رسد. شاخ و برگی انبوه و رنگی سبز تیره و شاخه هایی گسترده دارد. تمامی درخت با جلوه هماهنگ شاخ و برگها از دور شکوه و عظمت هرمی بزرگ به آن می بخشد. مولدنکه درست گفته که با نگاه به درخت سدر( یا جنگل سدر) آدمی محو زیبایی آن می شود. منظره سدر افسونگر و جذاب است.
چوب سدرالواری مرغوب است. چوبی است درخشان، روشن و با دوام و به علت داشتن رزینی به نام روغن سدر دارای بویی خوش است. به این دلایل بود که در دوران قبل از مسیح معابد بزرگ با چوب سدر ساخته می شد. نیاز به دقت بسیار برای نظافت و شستشوی چنین بناهایی نبود. نقل شده که قصر باشکوه سلیمان از چوب این درخت شگفت انگیز ساخته شده بود و هشتاد هزار کارگر را برای بریدن و بردن چوب این درخت به اورشلیم به کار گرفته بودند. در دوران فراعنه نیز درختان جنگلهای سدر لبنان را بریدند و چوب آن را برای ساختن قصرها و معابدی که تا چندین قرن بعد باقی بود به مصر بردند. بریدن درختان سدر در زمان حضرت عیسی به مرحله ای رسیده بود که این درخت بسیار کمیاب شده بود و در بعضی مناطق بریدن و نابودی آنها ممنوع و منفور بود.
در کتاب مقدس از درخت باشکوه لبنان به نام ارز که در ترجمه یونانی و دیگر ترجمه های اروپایی به کدروس، سدرو، سدروس، و غیره ترجمه شده نام برده است. عده ای را عقیده بر این است که نام عبری اِرِز و معادل آن در عربی اَرز مشتق از زبان سامی است. همین گونه دیگر نامهای آن مانند سدروس، سدرو، و غیره ریشه سامی دارند. این یک حقیقت تاریخی است که قبل از ظهور اسلام مناطق وسیعی از سوریه، فلسطین و عراق زیر نفوذ یونان و روم قرار داشت. در نتیجه نام رومی و یونانی بسیاری از گیاهان با تغییری اندک در تلفظ و شکل کلمه وارد زبان عربی شد. لذا ممکن است اَرز (عربی) و اِرِز( عبری)، در زبان عربی به شکل سدر و سدره که مشتق از سدروس و سدرو است درآمده باشد. اما هنگامی که سدر واقعی یعنی سدره قرآنی حتی در لبنان و سوریه به صورت درختی مقدس درآمد مردم درختان دیگر را نیز سدره نام گذاشتند. مثلاً درخت اُرس در مناطق کوهستانی حجاز و دیگر بلندیهای عربستان می روید با وجود آن که نام اصلی عربی آن عرعر بود، اَرز( سدر) نامیده می شد. به هنگام قطع درختان ارس، که سرنوشتی همانند سدر لبنانی داشت، برای عرضه به مردمی که تقاضای چوب و سوخت داشتند درختان دیگر نیز سدر نامیده شدند و کنار در این میان مقام اول را داشت مخصوصاً با توجه به این حقیقت که چندین گونه از این جنس مانند کنار کازرونی و کنار( سدر) در جزیرة العرب به طور خودرو می رویید. این گونه بود که سدره واقعی یعنی سدر لبنانی یا اَرزالرب به فراموشی سپرده شد و کلمه سدره به اشتباه به جای درخت کنار( گونه های کنار) به کار رفت و مقبولیتی عام و فراگیر یافت. در واقع چنین تغییراتی در نامهای بومی و محلی گیاهان پدیده ای متداول در اندوخته گیاهی هر کشوری یا هر زبانی می باشد. مثلاً کات هندی، سندروس، ساج و غیره برای گونه های گیاهی مختلفی به کار می رود که از جنسها و حتی از تیره های مختلف می باشند. بنابراین می توان بسادگی استنباط کرد که سدره واقعی همان سدر لبنانی بود گرچه انواع درختان ارس( عرعر) و کنار را نیز سدره می نامیدند.
استیگاس که سدره را قامت بلند ترجمه کرده مسلماً به ارتفاع درخت سدره توجه داشته است. در واقع سدره زمانی سلطان جنگل نامیده می شد و اشارات زیادی به این درخت در کتاب مقدس آمده است. این درخت درخت خداوند نیز نامیده می شود و در یکی از آیات این گونه از آن ستایش شده است:
درختان خداوند شادابند. یعنی سروهای آزاد لبنان که غرس کرده است.( مزامیر داود:104/16).
در آیه دیگری این گونه نام سدر آمده است:
کوهها به سایه اش پوشانیده شد. و سروهای آزاد خدا به شاخه هایش.( مزامیر داود:80/10).
سدر به زبان عربی شجرة الله و ارزالرب نامیده می شود و گونه ای همجنس آن که در کوههای هیمالیا می روید به زبان سانسکریت و هندی" دئودرا" نامیده می شود که به معنی چوب یا درخت خداوند است.(30 و 97).
چنان که قبلاً بیان شد از دوران حضرت عیسی تا زمان ظهور اسلام اَرز را در زبان یونانی و دیگر زبانهای اروپایی با کلماتی شبیه سدر می شناختند، بنابراین اگر ارز لبنان را سدره ( سدر) قرآن بدانیم، همه آیات قرآن که در آن نام سدر آمده است روشن و هماهنگ با این گیاه می شود.
درخت سدره در آسمان ششم و هفتم( سوره نجم) تناورترین درخت و زیباترین خلقت خداوند بود و موضوع وصف و عظمت بیشتر پیامبران بود. در سوره ای دیگر( واقعه) که شرحی از نعمتهای بهشت است نام این درخت به صورت سدر مخضود یعنی سدر بی خار از آن جهت آمده که در آیه بعدی همین سوره از طلح که درختی خاردار است نام برده است. در سوره سبأ، آن جا که می گوید فقط سه نوع درخت از ویرانی سیل رهایی یافتند وگرنه تمام بوستانها کلاً نابود می شدند، توصیف روشنی از سدره آمده است. این گیاهان خمط( درخت مسواک)، اثل( گز) و سدره (سدر لبنانی) می باشند. که هر سه درختانی محکمند و ریشه هایی عمیق دارند. بنابراین بقای آنها در طول سیل عرم در مآرب واقعه ای منطقی تر و طبیعی تر است. در مآرب به خاطر کوهستانی بودن منطقه که به علت ارتفاع آن( حدود 1400 متر) آب و هوایی سردسیری دارد امکان بودن سدر که درختی سردسیری و کوهستانی است وجود دارد. بسادگی درک می شود که در یمن که در آن زمان دارای تمدنی عالی و دولتی ثروتمند بود سدر لبنانی می روییده است.
کتابهایی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به وسیله متخصصان این رشته نوشته شده نشان می دهد که سه گونه کنار انواع درخت اُرس و چند گونه گز هنوز هم در اصطلاح محلی سدر و ارز نامیده می شوند. کاملاً روشن است که هنگام ظهور اسلام سدر واقعی همان ارز( سدر) لبنان بوده اما هر دو نام سدر و ارز برای دیگر درختان اُرس و کنار نیز به کار می رفته است. به هر جهت در زبانهای یونانی، ایتالیایی و دیگر زبانهایی که ارتباط بیشتری با شمال عربستان داشته اند، سدروس، سدار، سدرو و غیره به معنای سدر لبنانی است نه کنار.
احادیثی که از حضرت محمد صلی الله علیه و آله نقل شده نشان می دهد که سدر قرآن همان درخت تناور سدر است نه بوته ای خاردار مانند کنار. برای مثال حدیثی است در سنن ابوداود که از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند:" هر کس درخت سدری را قطع کند سرنگون وارد جهنم خواهد شد." حدیثی شبیه به این در همان کتاب نقل شده:" در مکه از نبی اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله شنیدم که بُرنده درخت سدر را لعنت فرمود." پیامبر صلی الله علیه و آله این حدیث را در جریان امری فرمود که گروهی از مردم مکه از چوب سدر برای ساختن در استفاده می کردند. او این عمل را کاری ناپسند( بدعت) دانست. این احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد نابودی و قطع این درختان از توجه علمی او به ذخایر ثروت گیاهی و حفظ موازنه محیط زیست نشأت می گرفت و اگر هنوز جنگلهای سدر در لبنان و سوریه دیده می شود به علت توجه مسلمانان به نگهداری این درختان بوده است. و چنانچه قطع این درختان جنگلی مجاز شمرده می شد درخت سدری در این زمان وجود نداشت. احادیث فوق بیشتر مربوط به درخت ارز است نه به درخت کُنار. قطع درخت خودرو و بوته مانند کُنار نمی تواند گناهی کبیره شمرده شود. برعکس قطع درختان کنار کهن رویش دوباره این درخت را تسریع می کند. این نظر که فقط نابودی درختان کنار مکه و مدینه ممنوع و منفور بوده منطقی به نظر نمی رسد.
در حدیثی در صحیح بخاری از حضرت محمد صلی الله علیه و آله نقل شده که به اصحابش فرمود سدرة المنتهی درختی بود بسیار تنومند که برگهایش( شاخه هایش) شبیه گوش فیل بود و میوه اش مانند کوزه آب هاجر. اکنون هر کس این درخت را همراه با شاخه ها و مخروطهایش( یعنی میوه اش) از نزدیک ببیند تشبیهی را که پیامبر صلی الله علیه و آله بیان فرموده تحسین می کند.
احادیث زیادی در صحیح بخاری، ترمذی و دیگر کتب حدیث آمده که در آن توصیه شده است برای غسل دادن میت، برگ سدر را در آب گرم مخلوط کنند. در این جا فقط برگ سدر لبنانی و ارس خاردار مناسب ترین گیاه، برای ضدعفونی کردن است. اما در صورت نبودن این دو گیاه، برگ کنار جانشین مناسبی برای آن می باشد. لذا در صورت وجود هر یک از این گیاهان می توان از برگ آن برای شستشوی میت استفاده کرد.
با توجه به حقایقی که ذکر آن گذشت سدره قرآنی(سدر) همان سدر لبنان است و درخت کُنار را سدر قرآن دانستن سوء تعبیری تاریخی است که تا به امروز به طور مداوم بر گیاهانی محلی اطلاق شده است.تبیان
و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت، از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. (بقره / 61)
بصل
فارسی، اردو، هندی، پنجابی: پیاز؛ عربی: بصل؛ سانسکریت: پلندو؛ بنگالی: پیانج؛ تلگو: وولی: تامیلی: ونگائم؛ ملیالمی: اُولیّ؛ گجراتی، مراتی: کانده؛ کشمیری: گانده؛ انگلیسی:onion؛ فرانسوی:oignon؛ آلمانی:Zwiebel؛ لاتینی:caepa؛ ایتالیایی:cipolla؛ یونانی:krommdi,krommun؛ اسپانیایی:cebolla؛ روسی:Iukovitsa.
Allium cepa (از تیره ی سوسنLiliaceae).
"و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربک یخرج لنا ممّا تنبت الارض من بقلها و قثآئها و فومها و عدسها وبصلها قال اتستبدلون الّذی هو ادنی بالّذی هو خیر اهبطوا مصراً فانّ لکم ما سالتم و ضربت علیهم الذلّة و المسکنة و باءو بغضب من الله ذلک بانّهم کانوا یکفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیرالحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون." (بقره/ 61)
و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی وخیار و سیر وعدس و پیاز برویاند. موسی گفت: آیا می خواهید آنچه را که برتر است به آنچه فروتر است بدل کنید؛ به شهری باز گردید که در آن جا هر چه خواهید به شما دهند. مقرر شد بر آنها خواری و بیچارگی، خشم خدا را بر خود هموار ساختند و این بدان سبب بود که به آیات خدا کافر شدند و پیامبران را به ناحق کشتند و نافرمانی کردند و تجاوز ورزیدند.
سیر و پیاز از نظر گیاه شناسی از یک جنس هستند. بیش از 60 گونه گیاه مختلف از جنس سیر در مصر و عربستان می روید. مردم مصر باستان علاقه ی زیادی به سیر و پیاز داشتند. نقل شده که در زمان ساختن هرم بزرگ کئوپس (حدود سال 3700 ق.م) برای کارگرانی که به خدمت گرفته شده بودند در برنامه ی غذایی شان علاوه بر تربچه، سیر و پیاز نیز وجود داشت که 160 سکّه ی مصری در این راه صرف شد. ارزش فعلی این مبلغ چهل کرور روپیه ی هندی است. این مبلغ گزاف نمایانگر اهمیت سیر و پیاز برای مردم آن زمان می باشد.آنان پیاز را می پرستیدند و به آن سوگند می خوردند امّا مجاز نبودند بعد از خوردن پیاز وارد معبد شوند. مردم نیز عموماً بر این باور بودند که جهان به شکل همان لایه های پوست پیاز است. بیشتر مردم مخالف این عقیده بودند که هنگامی که شیطان از بهشت اخراج شد در جای اولین گامش پیاز رویید در جای دومین گامش سیر.
در تمدنهای قدیم آسیا و آفریقا خوردن سیر و پیاز، هر چند بسیار متداول بود، عادت خوبی به شمار نمی رفت.
حداقل سه حدیث درصحیح بخاری هست که دلالت دارد بر این که حضرت محمد صلی الله علیه وآله از بوی سیر و پیاز نفرت داشت و به اصحابش می فرمود: بعد از خوردن سیر یا پیاز بلافاصله نزد او نیایند. اما در هیچ یک از این احادیث خوردن سیر یا پیاز نهی نشده است. مسلم است که این هر دو گیاه از نظر طبی بسیار مفیدند اما بویی زننده و طعمی تند دارند مخصوصاً اگر به صورت خام مصرف شوند.
پیاز از ترکیبات مهم بسیاری از غذاهاست. پیاز خام اگر چه سبب ناهنجاری در تنفس می شود، اما پیاز پخته را برای خاصیت ضدغفونی کننده ای که برای تمام دستگاه گوارش دارد همگان مصرف می کنند. پیاز، محرک، مدر و خلط آور است. پیاز مخلوط با نمک طعام برای درمان قولنج و اسکوربوت مفید است و پیاز سرخ کرده به صورت ضماد برای دمل هایی که سر باز نکرده اند به کار می رود. بوییدن آب پیاز برای به هوش آوردن بیمار و برای رفع تشنج کودکان، سردرد، صرع و تشنج مفید است و پادزهری مناسب برای مسمومیت های ناشی از دخانیات است. برای رفع گوش درد، آب پیاز گرم به گوش می چکانند. جوشانده ی پیاز برای جلوگیری از احساس گرمای شدید بسیار مناسب است. پیاز سرخ کرده دارویی مؤثر برای بواسیر است.
ارزش والای کلام خدا در بین مسلمانان و مقام بلند این معجزه بزرگ الهی در تمام زمانها و مکانها، قرآن پژوهان و دانایان سراسر جهان را شیفته خود ساخته و هر کس به اندازه توان و دانش خود با تاویل و تفسیر آیات کوشیده است پرده ابهام از معانی قرآن بردارد.
از جمله کسانی که به امید یافتن لولو و مرجان به اعماق این دریای بی کران پای نهاده یک دانشمند مسلمان هندی است که به بررسی گیاهان در قرآن کریم پرداخته است.
گیاهانی که قرآن مجید از آنها نام برده است هم از نظرخواص و کاربرد وهم ازجهت اشاره به رویدادها و وقایعی که همراه با نام این گیاهان آمده نیز از اهمیت ویژه ای برخوردارند و شناخت این گیاهان برای فهم بسیاری از آیات لازم است.
مقالاتی دراین زمینه تقدیم حضورتان می شود که سعی در معرفی گیاهان در قرآن داریم تا قدمی برای درک بیشتر قرآن برداشته باشیم .
نامهای متداول: فارسی: ترنجبین گزانگبین؛ عربی، اردو: ترنجبین، کزنجبین، منّ؛ عبری: مان؛ هندی: شیری؛ تامیلی، تلگو، ملیالمی: مِنّا؛ انگلیسی، آلمانی، روسی، لاتینی، یونانی، ایتالیایی:manna؛ فرانسوی:manne؛ اسپانیایی:mana.
نامهای علمی:Alhagi maurorum Medic (از تیره ی نیام دارانLeguminosae)؛Tamarix mannifera Ehrenb (از تیره ی گزTamaricaceae)
1- وَ ظَلَّلْنَا عَلَیکُمُِ الْغَمامَ وَ اَنْزَلْنا عَلَیکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی کُلُوا مِنْ طَیباتِ مَا رَزَقْناکُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لکِنْ کَانُوا اَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ. (بقره / 57)
و ابر را سایبانتان گردانیدیم و برایتان مَنّ و سلوی فرستادیم. بخورید از این چیزهای پاکیزه که شما را روزی داده ایم . آنان بر ما ستم نکردند، بلکه بر خود ستم می کردند.
2- وَ قَطَّعْنا هُمُ اثْنَتَی عَشْرَةَ اَسْباطاً اُمَماً وَ اَوْحَینَا اِلی مُوسی اِذِ اسْتَسْقئهُ قَوْمُه اَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرفَانْبَجستْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشرةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ اُناَسٍ مَشْرَبَهُمْ طوَ ظَلّلََْنا عَلَیهِمُ الْغَمَامَ وَ اَنْزَلْنَا عَلَیهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی کُلُوا مِنْ طَیباتِ مَا رَزَقْناکُمْ وَ مَا ظَلَمُونا وَلکِنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ (اعراف/ 160)
بنی اسرائیل را به دوازده سبط تقسیم کردیم. و چون قوم موسی از او آب خواستند به او وحی کردیم که عصایت را بر سنگ بزن. از آن سنگ دوازده چشمه روان شد و هر گروه آبشخور خویش را بشناخت. و ابر را سایبانشان ساختیم و بر ایشان مَنّ و سَلوی نازل کردیم. بخورید از این چیزهای پاکیزه که بر شما روزی داده ایم. و آنان به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم می کردند.
3- یا بَنی اسْرائیلَ قَدْ اَنْجَیناکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ واعَدْناکُمْ جانِبَ الطُّورِالاَیمَنَ وَ نَزَّلْنا عَلَیکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی. کُلُوا مُنْ طَیباتِ ما رَزَقناکُمْ وَلا تَطْغَوْا فیهِ فَیحِلَّ عَلیکُم غَضَبی وَ مَنْ یحْلِلْ عَلَیهِ غَضَبی فَقَدْ هَوی. (طه / 81-80)
ای بنی اسرائیل، شما را از دشمنتان رهانیدیم و با شما در جانب راست کوه طور وعده نهادیم و برایتان مَنّ و سلوی نازل کردیم. از چیزهای پاکیزه که شما را روزی داده ایم بخورید و از حد مگذرانیدش تا مبادا خشم من به شما رسد، که هر کس که خشم من به او برسد، در آتش افتد.
" مَنّ" در عربی اگر چه به معنای «احسان» و «بخشش» است، امّا به طور کلی به معنای غذایی شیرین به کار رفته است که پس از خروج بنی اسرائیل از مصر و سرگردانی آنان در بیابان سینا خداوند این ماده ی غذایی را بر ایشان نازل کرد. علامه یوسف علی در قرآنی که ترجمه کرده بیان می کند که «منّ» صمغی شیرین بود که از درختان گز در صحرای سینا به دست می آمد. در کتاب لغة القرآن عبدالرشید نعمانی آمده، «مَنّ» ماده ای شبیه شهد گیاهی توصیف شده است که بر برگ بعضی درختان می نشیند و صبحدم جمع آوری می شود. تعدادی دیگر از مفسران قرآن، مانند مولانا ابوالکلام آزاد، مولانا اشراف علی ثنوی، مولانا عبدالحق حقّانی، مولانا ابوالاعلی مودودی، و مولانا عبدالماجد دریابادی، «مَنّ» را فرآورده ای گیاهی توصیف کرده ولی هیچ یک از آنان نتوانسته اند منشأ اصلی و گیاهی آن را شناسایی کنند. البته بعضی نوشته اند که ترنجبین فعلی همان «منّ» واقعی است.
ابوریحان محمدبن احمد بیرونی (362-440ه) اولین فردی بود که ثابت کرد ترنجبینی که از گیاهی به نام «الحاج» به دست می آید همان مَنّ قرآن است. او نیز بیان کرد حشرات بسیار کوچکی که روی بعضی از این درختان زندگی می کنند مولّد ترنجبین می باشند. کلمه ی «ترنجبین» معرّب کلمه فارسی «ترانگبین» است. (تر یعنی تازه و انگبین به معنای عسل است).
سالها پس از بیرونی در مورد شناخت گیاهان و فرآورده های گیاهی مشرق زمین پیشرفتی حاصل نشد. در سال 1237/1822 ی.ل. بورکهارت (J.L.Burckhard) نویسنده ی کتاب معروف سفرنامه ی سوریه و سرزمین مقدس نقل کرد روی بعضی درختان در سرزمین فلسطین و شام حشراتی به سر می برند که صمغی شیرین تولید می کنند. بورکهارت، که در مصر مشهور به شیخ برکات بود نقل می کند که این حشرات تنه ی درخت میزبان را نیش می زنند و در گرمای شدید روزهای آفتابی این درخت مایعی تراوش می کند که در شبهای سرد به صورت صمغ منعقد می شود. پس از چاپ کتاب بورکهارت، دیری نپایید که دو گیاه شناس معروف به نام ایرنبرگ (Ehrenberg) و همپریش (Hemprich) گزارش تحقیقات خود را در سال 1829 چاپ کردند و حشره ای را که مَنّ تولید می کند کوکوس مَنیپاروس (Coccus manniparus) نام گذاشتند. آنان مَنّی را که این حشره از درختان سینا تولید می کرد مشاهده کردند و نام این درختان را گز گذاشتند. از این رو در نیمه قرن نوزدهم بخوبی روشن شد که درختان صحرای سینا ماده ای قندی ترشح می کنند. بعدها، روایت کردند که مردمان اطراف صحرای سینا منّ را از درختان جمع آوری و از آن در خوراکهای شیرین استفاده می کردند. در حقیقت برای بعضی از قبایل این ناحیه این شیره ی گیاهی تنها منبع شیرین بود.
بر اساس تحقیقات علمی که تاکنون انجام شده، می توان گفت که منّی که در قرآن آمده از دو گونه مختلف گیاه به دست می آمده است. یکی گیاهی به نام «الحاج» یا «عاقول» (خارشتر) به نام علمی «الحاجی موروروم» که بوته ای خاردار و خوراک مناسبی برای شتر است و از این رو «شوک الجمل» و یا در فارسی «خارشتر» نام دارد. طول این بوته معمولاً کمتر از یک متر است اما ریشه های بسیار بلند دارد که گاهی تا عمق بین 5 تا 7 متر در زمین فرو می رود. علاوه بر صحرای سینا و سوریه و دیگر کشورهای عربی این گیاه در ایران و هند و پاکستان نیز دیده می شود و بیشتر در شوره زار می روید. ایران امروزه منبع اصلی منّ است که محصول آن ترنجبین نامیده می شود.
علاوه بر بوته " الحاج" که در زمان حضرت موسی گیاهی بسیار معمولی در صحرای سینا بود، گیاه دیگری در آن ناحیه می رویید به نام گزانگبین که از آن منّ به دست می آمد. این گیاه معمولاً در سوریه، فلسطین، عراق و ایران می روید.
منـّی که از خارشتر و گزانگبین به دست می آید به ترتیب ترنجبین و کزنجبین نام دارد و هنوز در بسیاری از نقاط جهان کالایی تجاری شمرده می شود.
در قرآن در سه مورد نام منّ آمده است و در هر سه آیه با کلمه ی سلوی (بلدرچین) همراه است. این آیات به روشنی دلالت دارد بر این که خوراکی شامل ئیدراتهای کربن شیرین (منّ) و ماده ای پروتئینی و چرب (سلوی) برای بنی اسرائیل نازل می شد که برنامه غذایی متوازنی بود. در غیر این صورت صدها هزار بنی اسرائیلی نمی توانستند تنها با خوردن منّ شیرین مدت چهل سال (1491-1451ق.م.) به زندگی ادامه دهند. اشاره ی قرآن به «سایه ی ابرها» در سوره اعراف و طه بسیار مهم و پر معنی است. این دلالت دارد که میلیونها درختی که در چنین مقیاس وسیعی برای این همه مردم ، منّ فراهم می کرد سایه دار نبود. و خداوندِ متعال ابرها را سایبان آنان قرار داد تا از آفتاب سوزان در امان باشند. لازم است متذکر شویم که «الحاج» یا خارشتر بوته ای کوچک است و نمی تواند بر آدمی سایه افکند. گزانگبین نیز درختی است کوچک با برگهایی ریز و فشرده که مناسب این منظور نیست. از این رو اگر چه این درختان در نواحی سینا بسیار زیاد بود اما سایبانی مناسب برای بنی اسرائیل در دوران سرگردانی شان نبود. اگر چه این درختان به طور اعمّ و خارشتر به طور اخصّ، پناهگاه مناسبی بود برای تولید و پرورش پرندگان یعنی سلوی (بلدرچین) که بنی اسرائیل بسادگی به آن دسترسی داشتند.
منبع :
گیاهان در قرآن ، دکتر محمد اقتدار حسین فاروقی ، ترجمه احمد نمائی .
و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت، از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. (بقره / 61)
قثا
نامهای متداول:فارسی، عبری، اردو: خیار؛ اردو، هندی، مراتی، گجراتی: گکری؛ سانسکریت: کرکاتی؛ عبری: کیشیوم؛ بنگالی: کانکور؛ تلگو: ملودوزکای؛ تامیلی: مولو لاریکاری؛ انگلیسی:cucumber؛ فرانسوی:concombre؛ لاتینی:cucumis؛ ایتالیایی:cetriolo؛ آلمانی:Gurke؛ روسی: ogurets؛ اسپانیایی:pepino؛ یونانی:angouri.
Cucumis sativus (از تیره کدو: Cucurbitaceae)
" و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربک یخرج لنا ممّا تنبت الارض من بقلها و قثآئها و فومها و عدسها و بصلها قال اتستبدلون الّذی هو ادنی بالّذی هو خیر اهبطوا مصراً فانّ لکم ما سالتم و ضربت علیهم الذلّة و المسکنة و باءو بغضب من الله ذلک بانّهم کانوا یکفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیرالحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون." (بقره/ 61)
و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. موسی گفت: آیا می خواهید آنچه را که برتر است به آنچه فروتر است بدل کنید؛ به شهری باز گردید که در آن جا هر چه خواهید به شما دهند. مقرر شد بر آنها خواری و بیچارگی و خشم خدا را بر خود هموار ساختند و این بدان سبب بود که به آیات خدا کافر شدند و پیامبران را به ناحق کشتند و نافرمانی کردند و تجاوز ورزیدند.
چندین نوع کدو از زمان های قدیم در عربستان و مصر می روییده است. کدوی قلیانی، طالبی، هنداونه، کدو تنبل و خیار از این نوع می باشند. در قرآن در آیه فوق از خیار به نام «قثّا» همراه با عدس، پیاز و سیر نام برده است. اینها سبزی هایی بودند که بنی اسرائیل قبل از خروج از مصر و سرگردانی در صحرای سینا، همراه با پیامبرشان موسی، عادت داشتند که آن را بخورند.
انواع خیار به صورت خام و پخته مصرف می شود. خیار شامل 90 درصد آب، حدود 3 درصد مواد قندی، کمتر از یک درصد پروتئین و مقداری بسیار ناچیز چربی می باشد. خیار سرد و مدّر است. و ماده ای بسیار پر ارزش برای ساختن سالاد است.
بنابر احادیثی که در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده از عبدالله بن جعفر نقل شده که گفت من خود دیدم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله خرمای تازه و خیار را با هم می خورد.
در آن جا جامی بنوشانندشان که آمیخته با زنجبیل باشد.(انسان/ 17)
نام قرآنی:زنجبیل
نامهای متداول: فارسی: زنجبیل شنکلیل؛ عربی: زنجبیل، زنجفیل، جنزبیل، زنزبیل؛ اردو، هندی، کشمیری، پنجابی: سونته، اَدَرک؛ سانسکریت: اردرکم، سرینجبر، بنگالی: آدا؛ تامیلی: اینجی؛ مراتی: آل؛ گجراتی: ادو؛ ملیالمی: اینچی؛ انگلیسی:ginger، فرانسوی:gingembre؛ آلمانی:Zingiberi, Ingwer؛ یونانی:zingberis اسپانیایی:jengibre؛ ایتالیایی:zenzero؛ روسی:imbir لاتینی: zingiber
نام علمی:Zingiber officinale (از تیره زنجبیلZingiberceae)
"ویسقون فیها کاساً کان مزاجهازنجبیلاً." (انسان/ 17)
در آن جا جامی بنوشانند شان که آمیخته با زنجبیل باشد.
در این آیه خداوند به اهل بهشت وعده فرموده که به پاداش کارهای نیکویشان در دنیا به آنان شرابی می نوشاند با طعم زنجبیل. در تفسیر مظهری آمده که اعراب علاقه زیادی به زنجبیل داشتند لذا خداوند بنابر ذائقه آنان چیزی وعده فرمود. مولانا مودودی می نویسد: اعراب عادت داشتند زنجبیل را با آب نوشیدنی خود بیامیزند.
زنجبیل که نام علمی آن "زنجیبر افیسینال" است گیاهی بومی هندوستان می باشد و اعراب در روزگاران قدیم زنجبیل یا بس (خشک) (سونته) را از هندوستان وارد می کردند. کلمه عربی زنجبیل گویا مشتق از کلمه سانسکریت "سرینجبر" باشد. مولانا سید سلیمان ندوی گفته است "برای ما (هندیان) نهایت افتخار است که چند کلمه ای از سرزمین ما سعادت راه یافتن به قرآن مجید را پیدا کرده است. شکی نیست که در رابطه با بهشت خداوند نام سه گیاه معطر سرزمین ما (هندوستان) در قرآن مجید آمده است. و این سه عبارتند از مِسک، زنجبیل و کافور." و بنا به گفته مولانا ندوی این سه کلمه به ترتیب از سه کلمه هندی مُشک، سرنجورا (جرنجبرا) و کارپورا (کاپور) مشتق شده است. او نیز نوشته است که سوای زنجبیل و کافور، کلمه طوبی نیز مشتق از کلمه توپا در زبان سانسکریت می باشد.
زنجبیل، ریزوم این گیاه، ماده گیاهی جالبی است که اکنون در سراسر جهان به کار می رود، و شامل روغنی معطر است که بویی خوش دارد. ماده اصلی این روغن را کامفن، فلاندرین، زنجبرین، سینول و بورنوئل تشکیل می دهد. این روغن دارای رزینی چرب به نام جنجرین می باشد. روغن زنجبیل، رزین چرب زنجبیل و زنجبیل پرورده از اقلام مهم تجارت بین المللی است. این مواد در تهیه مواد خوراکی و نوشیدنی مانند شیرینی، بیسکویت، غذاهای پرادویه، چاشنی غذا، نان زنجبیلی، آبجو زنجبیلی، ترشیها، شربتها و مرباها به کار می رود.
زنجبیل محرک جهاز هاضمه و برای هضم غذا بسیار مفید است. زنجبیل برای درمان سوه هاضمه، نفخ، قولنج، استفراغ، تشنج موضعی، حالتهای درد ناک معده و تنگی نفس بسیار موثر است. عصاره زنجبیل همراه با آب لیمو و نمک طعام اگر قبل از غذا خورده شود، برای بی اشتهایی سودمند است. همچنین در مورد صفرا و سرسام تجویز می شود.
در مورد سوزش گلو و گرفتگی سینه و صدا یک تکه زنجبیل را می جوند تا بزاق خوب ترشح شود. عصاره زنجبیل برای درمان دیابت و رماتیسم مزمن مفید است. دندان درد و سر دردهای عصبی با خمیری از زنجبیل خشک و آب تسکین می یابد. ابن سینا خواص تقویتی بسیاری علاوه بر این خواص برشمرده است. جالینوس استفاده از زنجبیل را در مورد فلج و همه بیماریهای ناشی از سردی تجویز می کند.
بسیاری از کشورهای جهان به میزان فراوان زنجبیل تولید می کنند که هندوستان و مالزی و نیجریه در راس آنها قرار دارند. در هندوستان حدود چهل در صد از مجموع این محصول را خشک می کنند و بقیه به کشورهای دیگر از جمله ایران، کویت، مراکش، عربستان، یمن، امارات متحده، انگلستان و آمریکا صادر می شود. هندوستان از راه فروش زنجبیل ارز خارجی برابر با 200 میلیون روپیه به دست می آورد. هنگ کنگ، چین و استرالیا عمده ترین تهیه کننده و صادره کننده زنجبیل پرورده به بازارهای غربی می باشند.
در آن دو، میوه هست و نخل هست و انار هست.
فارسی، اردو، هندی، پنجابی: انار؛عربی: رمان؛عبری: رمُّن؛بنگالی: دالم؛مراتی: دالم؛مراتی: دالمب،سانسکریت، گجراتی: دادِم؛ بنگالی،تلگو: دارِم؛ کشمیری:دان؛ملیالمی: متلوم، تامیلی: مادولای؛انگلیسی:pomegranate؛فرانسوی:grenade؛ ایتالیایی:melograno, melagrana؛آلمانی:Granatapfel؛لاتینی:granatum؛ اسپانیایی:granada؛ روسی:granat؛یونانی:rodi.
نام علمی:Punica granatum( از تیره انارPunicaceae)
1- وهوالذی انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من اعناب والزیتون والرمانمشتبها وغیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لایات لقوم یومنون. (انعام/99)
اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز از جوانه های نخل، خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند. به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند.
2- و هوالذی انشا جنات معروشات و غیرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اکله و الزیتون والرمان متشابها و غیرمتشابه کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین.( انعام/141)
و اوست که باغهایی آفرید نیازمند به داربست و بی نیاز از داربست، و درخت خرماو کشتزار، با طعمهای گوناگون، و زیتون و انار، همانند، در عین حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد.
3- فیهما فاکهة و نخل و رمان.( رحمن/68)
در آن دو، میوه هست و نخل هست و انار هست.
در قرآن مجید سه جا از رمان نام برده است. در سوره انعام/141 درباره میوه این درختان توصیه مهمی شده است. در آن ذکر شده: چون ثمر آوردند از آنها بخورید و در روز درو، حق آن را بپردازید؛ معنی این دستور آن است که خداوند انحصار یا مالکیت فردی محصولات کشاورزی و نباتی را نمی پسندد.
زادگاه انار که نام علمی آن" پونیکا گرانتوم" می باشد، ایران است؛ هر چند نوع خودروی آن در هندوستان( در کوههای هیمالیا)، افغانستان و سوریه می روید. انار میوه ای بسیار لذیذ و آبدار است و از روزگاران بسیار قدیم به عنوان میوه ای خوراکی و هم برای مصارف پزشکی اهمیت بسیار داشته است. در باغهای معلق بابل درختان انار بسیار خوبی کاشته بودند و در مصر باستان انار را می شناختند. در زمان حضرت موسی انارهایی بسیار مرغوب در فلسطین، سوریه و لبنان کاشته می شد. شهر رِمُّن به واسطه انار مرغوب آن، رمان(انار)، شهری معروف بود.
کاشت انار در منطقه مدیترانه و کشورهای شرقی مانند هندوستان در زمانهای آخر متداول شد. اما پس از نفوذ اسلام در اسپانیا کاشت انار در آن سرزمین معمول شد و در قرن سیزدهم میلادی در انگلستان متداول گردید. بعدها اسپانیاییها این میوه پرارزش را به دنیای جدید یعنی مکزیک و فلوریدا بردند. کاشت آن کم کم در دیگر کشورها گسترش یافت و اکنون تقریباً در تمام کشورهای منطقه گرمسیر و معتدل می روید. اکنون نوع مرغوب انار از ایران، ترکیه، افغانستان، سوریه، مراکش و اسپانیا وارد می شود. شهر شلاپور(شعله پور) هند به داشتن انارهای شیرین شهرت دارد. در ضیافتهای بزرگ در ترکیه، انار از جمله میوه هایی است که مهمانان را با آن پذیرایی می کنند.
ارزش انرژی زایی میوه انار65% است. آب انار بسادگی هضم می شود و شامل 15% مواد قندی است که منبعی سرشار از سدیم است و نیز شامل مقدار زیادی ریپوفلاوین، تیامین، نیاسین، ویتامینC، کلسیم و فسفر می باشد. پروتئین و چربی آن بسیار اندک است.
انار ماده ای غذایی مطبوع و دارای خواص طبی بسیار است. دارویی مقوی برای قلب است و برای التهاب معده و جلوگیری از درد دل نافع است. آب انار شربتی مبّرد و بسیار عالی است و به هنگام اسهال تشنگی را برطرف می کند. در درمان اسهال ساده و اسهال خونی مؤثر است. آب انار برای انواع ناخوشیها از قبیل التهاب قولون، کم خونی، یرقان، فشارخون، بواسیر و درد مفاصل دارویی مفید است. و اگر با عسل خورده شود صفرا را کم می کند. در بسیاری از ناراحتیهایی که با روش هومیاپاتی- هومیاپاتی(Homeopathy) یک روش درمانی که در آن بیماران را با داروهایی درمان می کنند که همان داروها در بدن سالم علایم همان بیماری را ایجاد می کند.( فرهنگ پزشکی انگلیسی- فارسی، احدوت)- معالجه می شوند میوه انار تجویز می شوند.
جوشانده پوست ریشه انار که شامل ماده قلیایی پلاتریرین و جوهر مازواست، دارویی بسیار مؤثر برای دفع کرمها از جمله کرم روده است. نقل شده که این جوشانده برای بیماری سل مؤثر است.
پوست ضخیم انار سبب می شود که این میوه با کیفیت خوبی نگهداری شود. انار را می توان تا شش ماه نگهداری کرد. پوست انار بیش از 20% جوهر مازو دارد و گاهی در صنعت چرم سازی به کار می رود. چرم معروف مراکشی و اسپانیایی در زمان گذشته با پوست انار دباغی می شد.
گل انار دارای خاصیت طبی بسیار زیادی است. و در مورد سقط جنین غیرعمدی تجویز می شود. گلهای سرخ روشن انار شامل رنگ دانه هایی با کیفیت عالی است.
در قرآن مجید فقط یک مرتبه کلمه تین(انجیر) آمده است. اما این یگانه یادآوری، اهمیتی بسیار دارد. خداوند به تین و زیتون، طورسینا و بلد امین(مکه) سوگند یاد می کند و می فرماید آدمی در این دنیا به نیکوترین اعتدالی آفریده شده است.
مولانا عثمانی دلیل نام بردن تین و زیتون در سوگند سوره تین را دلیلی بر سودمندی بسیار این دو میوه می داند. ذکر نام طورسینا در این آیه به علت آن است که از این جا به موسی وحی شد. و شهر مکرم (مکه) که به نام بلد امین به آن اشاره شده حاکی از اهمیت مکان و علو مقام شهری است که حضرت محمد صلی الله علیه و آله برای ابلاغ پیام الهی اسلام از آن جا مبعوث شد.
مولانا مودودی معتقد است که سوگند خداوند به انجیر و زیتون در این آیه قرآن در واقع اشاره ای است به شام و فلسطین که پر از باغهای وسیع انجیر و زیتون است و پیامبرانی بسیار در این دو شهر زاده شدند.
به نظر مولانا حقانی تین نام شهری بود که اکنون دمشق نام دارد و زیتون نام قدیم اورشلیم بود. برخی دیگر از دانشمندان گفته اند که تین و زیتون نام دو کوه در شمال جزیرة العرب است. بعضی نیز گفته اند تین اشاره به درخت انجیری است در بهشت که آدم و حوا بدن خود را با برگ آن پوشاندند. به عقیده دیگری تین نام جایی بود که کشتی نوح از آن جا عازم سفر شد و اهمیت زیتون از آن جهت بود که پرنده ای را که نوح آزادش ساخته بود با شاخه ای زیتون به نشانه ظاهرشدن دوباره خشکی و گیاه بازگشت.( سفر پیدایش 8/11)
بنابر نقل مولانا عبدالماجد تعدادی از علما معتقدند گیاهان و جاهایی که در سوره تین به آنها اشاره شده بیانگر اهمیت چهار دین آن عصر است. از این رو ذکر تین( انجیر) اشاره به دین گواتمابودا است زیرا او در زیر درخت انجیر به نیروانا واصل شد. اشاره به زیتون یعنی مذهب حضرت مسیح (ع). زیرا در زیر درخت زیتونی به او وحی شد . کوه سینا(طور) دلالتی روشن بر دین موسی است و شهر مکرم مکه( بلدامین) به معنی دین اسلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله رسول خدا می باشد. علامه یوسف علی بیان می کند که انجیر هندی درختی است که مهاتما بودا در زیر آن به نیروانا واصل شد.
تین یا زیتون چه اشاره به درخت باشد، چه اشاره به جایی که این درختان در آب می رویند، در واقع به علت اهمیتی که برای انسان دارند این دو نام در قرآن مجید آمده است.
انجیر شاید گیاهی بومی سوریه و فلسطین و مصر باشد، زیرا نوع خودرو و هم نوع پرورشی آن در این سرزمینها دیده می شود. طول متوسط این درخت حدود 10 متر است و سالی دوبار میوه می دهد. این درخت تنها با وجود حشره ای به نام مگس انجیر میوه می دهد؛ در صورت نبودن این حشره باروری غیرممکن است و میوه ای به دست نمی آید. لازم است این حشره به مناطق جدیدی که کاشت درخت انجیر در آن متداول می شود منتقل گردد وگرنه درخت انجیر ثمر نمی دهد.
انجیر هرچند گیاه بومی سوریه، فلسطین و مصر است. اما بیش از دو هزار سال پیش در ایتالیا متداول و بزودی بومی آن جا شد و سریع در اروپای جنوبی از جمله یونان گسترش یافت. در زمان افلاطون انجیر احتمالاً معروفترین میوه یونان بود. او انجیر را چنان دوست داشت که مردم او را فیلوسوکوس، فیلو( دوستدار) سوکو( انجیر)، می خواندند و کلمه فیلوسوف از آن گرفته شد.
انجیر خوراکی از میوه های بومی هند نیست هر چند دیگر گونه های آن به طور خودرو در هندوستان می روید. در زبان سانسکریت کلمه ای به معنای انجیر وجود ندارد واین نشان می دهد که کاشت انجیر اخیراً در هند متداول شده است.
گونه های دیگر انجیر که در هندوستان می رویند عبارتند از انجیر بنگالی،( لور، لول)( هندی: بارگد) انجیر خوشه ای( هندی: گولار) انجیر معابد( هندی: پیپل) انجیر رومفی( هندی: پاکر) و فیکوس. فیکوس در قرن 17 و18 در آسام از منابع خوب تهیه پلاستیک بود. اما پس از کشف درخت هوه Hevea در برزیل ماده ای که از این درخت به دست می آمد ارزش تجارتی بیشتری برای تهیه پلاستیک داشت و فیکوس از رونق افتاد. انواع دیگر این انجیر به عنوان گیاهی زینتی پرورش می یابند که کلاً گیاه کشدار نامیده می شوند.
لازم است گفته شود انجیر واقعی انجیر خوراکی می باشد اما گونه های دیگر این گیاه نیز انجیر نامیده می شوند که بعضی را انجیر خودرو و بعضی را انجیر هندی و غیره می نامند. علامه یوسف علی درخت انجیرمعابد را که گواتما بودا در زیر آن به نیروانا واصل شد به غلط انجیرهندی نامیده است. انجیرمعابد هر چند درختی بومی هند است درباره وجود آن در عربستان در زمان حضرت عیسی علیه السلام یا حتی قبل از آن نمی توان نظری قطعی داد؛ از این رو کلمه تین را که ریشه ای سامی دارد می توان برای هر یک از گونه های انجیر به کار برد. در هر صورت این یک واقعیت است که تین درختی مهم در فلسطین و سایر نقاط بود و به دلیل همین اهمیتش بود که قرآن از آن نام برده است.
"پرهیزکاران را جایی است در امان از هر آسیب؛ بستانها و تاکستانها." ( نباء/ 31- 32)
نام علمی:Vitis vinifera(از تیره انگورVitaceae)
"آیا ازمیان شما کسی هست که دوست داشته باشد که او را بوستانی از خرما وانگور بوده باشد، و جوی ها در پای درختانش جاری باشد، و هر گونه میوه ای دهد. و خود پیر شده و فرزندانی ناتوان داشته باشد، بناگاه گردبادی آتشناک در آن بوستان افتد و بسوزد؟ خدا آیات خود را برای شما این چنین بیان می کند، باشد که بیندیشید."
2- "و فی الارض قطع متجاورات و جنات مناعناب و زرع و نخیل صنوان و غیر صنوان یسقی بماء واحد و نفضل بعضها علی بعض فی الاکل ان فی ذلک لایات لقوم یعقلون."( رعد/ 4)
"و بر روی زمین قطعه هایی است در کنار یکدیگر وباغهای انگور و کشتزارها و نخلهایی که دو تنه از یک ریشه رسته است یا یک تنه از یک ریشه و همه به یک آب سیراب می شوند و در ثمره، بعضی را بر بعضی دیگر برتری نهاده ایم. هر آینه در اینها برای خردمندان عبرتهاست."
3-" ینبت لکم به الزرع و الزیتون والنخیلوالاعناب و من کل الثمرات ان فی ذلک لایة لقوم یتفکرون."( نحل/11)
"و با آن برایتان کشتزار و زیتون و نخلها وتاکستانها و هر نوع میوه برویاند، در این عبرتی است برای مردمی که می اندیشند."
4-" و من ثمرات النخیلوالاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا ان فی ذلک لایة لقوم یعقلون."( نحل/67)
"و از میوه ها نخلها وتاکها شرابی مستی آور و رزقی نیکو به دست می آورید، و خردمندان را در این عبرتی است."
5-" او تکون لک جنة من نخیل وعنب فتفجرالانهار خلالها تفجیرا."( اسراء/91)
"یا تو را بستانی باشد از درختان خرما و انگور که در خلالش نهرها جاری گردانی."
6-" واضرب لهم مثلا رجلین جعلنا لاحدهما جنتین من اعناب و حففناهما بنخل و جعلنا بینهما زرعا."( کهف/32)
"برایشان داستان دو مرد را بیان کن که به یکی دوتاکستانداده بودیم و بر گرد آنها نخلها و در میانشان کشتزار کرده بودیم."
7-" فانشانا لکم به جنات من نخیل واعناب لکم فیها فواکه کثیرة و منها تاکلون."( مؤمنون/19)
" با آن برایتان بوستانهایی از خرما و انگور پدید آوردیم. شما را در آن باغها میوه های بسیاری است که از آنها می خورید."
8- " و جعلنا فیها جنات من نخیل واعناب و فجرنا فیها من العیون."( یس/ 34)
"و در آن باغهایی از نخلها وتاکها پدید آوردیم و چشمه ها را روان ساختیم."
9- " ان للمتقینَ مفازًا. حَدَآئق و اعناباً." ( نباء/ 31-32)
" پرهیزکاران را جایی است در امان از هر آسیب؛ بستانها و تاکستانها."
10- " وَعنبًا و قضبًا."(عبس/28)
" وتاکو سبزیهای خوردنی."
انگور یکی از لذیذترین میوه هایی است که خداوند برای انسان آفریده است و از این رو یازده مرتبه در قرآن مجید نام این میوه به صورت مفرد (عنب) و جمع (اعناب) آمده است.
تاکنون حدود هشت هزار نوع انگور پرورشی در سرتاسر جهان دیده شده است که نوعی انگور بی دانه ( به نام تامسون) در سطحی وسیع در چندین کشور از جمله ایتالیا، فرانسه، روسیه، اسپانیا، ترکیه، ایران، افغانستان، ژاپن، سوریه، الجزیره، مراکش و امریکا کاشته می شود. بیش از نیمی از محصول انگور جهان در کشورهای اروپایی تولید می شود. هندوستان قبلاً انگور را از ایران و افغانستان وارد می کرد اما در سی سال اخیر کاشت آن در ماهارشترا، آندرا و کرناتاکا موفقیت آمیز بوده است و هر سال سیصد هزار تن انگور از این نواحی به دست می آید ولی این مقدار فقط یک درصد محصول جهانی است.
انگور در سرتا سر جهان مصرف خوراکی دارد، که 80 درصد این محصول برای ساختن شراب به کار می رود. و 7 درصد آن صرف تهیه کشمش ( مویز) و سرکه می شود. آمریکا و کشورهای اروپایی از تولید کنندگان عمده شراب انگور هستند، در حالی که ایران، ترکیه، یونان، استرالیا و افغانستان مهمترین تولید کنندگان کشمش می باشند. ترکیه و یونان بهترین نوع کشمش را تهیه می کنند. تخمیناً هر سال 800000 تن کشمش در جهان تولید می شود. کشمش از نظر طبی مفیدتر از انگور است. کشمش برای تب، سرفه، نزله، یرقان و تورم نیمه حاد کبد و طحال نافع است.
پس از نزول این آیه سوره مائده مردم مدینه هر نوع شرابی را به کوچه ها ریختند بعضی از مسلمانان می خواستند اندوخته شراب خود را به همشهریان یهودی خود ببخشند اما اجازه چنین کاری را نیافتند. بنابر حدیثی تهیه، شرب، و حتی بخشیدن شراب حرام بود.
در قرآن مجید با کلمات مختلفی مانند خمر، شراب، سکر و کاس به شراب اشاره شده است. خمر در اصل به معنی شراب انگور است ولی به طور عام این کلمه را می توان برای هر نوع شرابی به کار برد. سکر هر چیزی است که سبب مستی شود. کاس به معنای جام است و شراب معنای هر نوع مایع نوشیدنی از جمله شراب است. کلمه خمر در سوره بقره/219، سوره مائده/90و91، سوره محمد/ 15 و کاس در سوره طور/ 23، سوره دهر/ 5، سوره واقعه/ 18 و سوره صافات/ 45 آمده است و کلمه شراب چندین بار در جاهای مختلف ذکر شده است.
درختان همواره در زندگی بشر مؤثر بوده اند. قرنهاست که آدمی در سایه شاخسارشان، از شدت گرما و تابش خورشید در امان مانده و از میوه های الوان و شیرینشان بهره مند گشته است. آوای پرندگان که در لابلای شاخ و برگ درختان مأوا گزیده اند روح و جانش را صفا بخشیده و قلب وی را مملو از خوشی و شادابی نموده است. در دل زمستان سرد نیز بار دیگر به مدد هیمه ای که از درختان فراهم آورده و آتشی که از آن افروخته ، سرما و یخبندان را تاب آورده و با آن دست و پنجه نرم کرده است؛ و بار دیگر این شکوفه های زیبای درختانند که به او نوید فرارسیدن بهاری دل انگیز را می دهند.
به این ترتیب بهره مندی هایی که از درختان عاید بشر می گردد بی شماراست و اگر درخت را نعمتی الهی بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. شاید به همین دلیل است که شعرا و بزرگان و اساتید ادب و هنر و نیز پیشوایان و بزرگان دینی همواره درخت و سبزی را گواه شناخت پروردگار دانسته اند و بر اهمیت آن تکیه کرده اند.
چنان که سعدی شاعر بزرگ ایرانی در این زمینه می گوید :
برگ درختان سبز در نظر هوشیار |
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار |
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق(ع) در پاره ای از احادیث خود به اهمیت درخت و درختکاری اشاره نموده اند :
قال رسول الله صلى الله علیه وآله :
" مَن نَصَبَ شَجَرَةً و صَبَرَ عَلى حِفظِها والِقیامِ عَلَیها حَتّى تُثمِرَ کانَ لَهُ فی کُلِّ شَىءٍ یصابُ مِن ثَمَرِها صَدَقَةٌ عِندَاللَّهِ(1)؛
هر کس درختى بکارد و در نگهدارى آن بکوشد تا میوه دهد، در برابر هر چه از آن میوه به دست آید، پاداشى نزد خدا خواهد داشت."
قال رسول الله صلى الله علیه وآله:
" إن قامَتِ السَّاعَةُ و فِی یدِ أحَدِکُم فَسیلَةٌ، فإنِ استَطاعَ أنْ لایقومَ حَتّى یغرِسَها، فَلیغرِسْها(2) ؛
اگر قیامت فرا رسد و در دست یکى از شما نهالى باشد، چنانچه بتواند برنخیزد تا آن را بکارد، باید آن را بکارد."
قال رسول الله صلى الله علیه وآله:
" ما مِن رَجُلٍ یغرِسُ غَرساً إلاّ کَتَبَ اللهُ لَهُ مِنَ الأجرِ قَدرَ ما یخرُجُ مِن ثَمَرِ ذلِکَ الغَرسِ(3) ؛
هر که نهالى بکارد، خداوند به مقدار میوهاى که از آن درخت به دست مىآید، در نامه اعمال او پاداش مىنویسد.
امام صادق علیه السلام:
" لاتَقطَعُوا الثِّمارَ فَیبعَثَ اللَّهُ عَلَیکُم العَذابَ صَبًّا(4)؛
درختان میوه را قطع نکنید که خداوند بر شما عذاب فرو مىریزد."
امام صادق علیه السلام:
" اِزرَعُوا و اغرِسُوا وَاللهِ ما عَمِلَ النّاسُ عَمَلاً اَجَلَّ ولا أطیبَ مِنهُ(5) ؛
کشت کنید و درخت بنشانید؛ به خدا قسم آدمیان کارى برتر و پاک تر از این نکرده اند."
*******
امروزه با صنعتی شدن جوامع بشری درختان نقش حیاتی تری در زندگی بشر ایفا می کنند از سویی مقدمات پیشرفت بیشتر صنعت و فناوری را موجب می شوند و منبع تأمین کننده صدها نوع محصول محسوب می شوند و از سوی دیگر به منزله ریه های زمین تلقی می شوند. این مورد اخیر از تمام موارد قبلی مهم تر می نماید. چرا که به دلیل فعالیت های گوناگون صنعتی انسان امروزی ،افزایش میزان آلاینده ها در جوّ زمین سلامت انسان را تهدید می کند.
در چنین شرایطی درختکاری و ایجاد جنگل های مصنوعی و کمربند سبز در اطراف شهرهای بزرگ راه حلی مناسب برای مبارزه با این مشکل به شمار می آید.
در همین راستا در ایران اسلامی همه ساله در روز 15 اسفند و در آخرین روزهای زمستان ، در حالی که همه مردم خود را برای استقبال از روزهای پر طراوت بهاری آماده می کنند، نهال های جوان به دست خاک مهربان کشور سپرده می شود تا به درختانی نیرومند و سرسبز بدل گردند؛ امری خداپسندانه که وارستگانی چون پیامبر گرامی اسلام و حضرت امام جعفر صادق(ع) آن را واجب الاجرا دانسته اند.
1. میزان الحکمه، ح 9143.
2 . کنزالعمّال، ح 9056.
3 . همان، ح 9057.
4 . الکافى، ج 5، ص 294.
5 . بحارالأنوار، ج 103، ص 68.
درخت، طلای سبزمن و تو با دست هایمان نهال کوچک را به خاک سرد اسفند می سپاریم و آفتاب، گرمای خویش را هدیه راه طولانی اش می کند و آب، با پاکی اش بدرقه شکفتن اش می شود. زمینِ سبز، دوست داشتنی و خیال انگیز است. چشم را نوازش می دهد و زبان را به تسبیح وا می دارد. ما با هم در روز درختکاری قرار سبز می گذاریم و همدیگر را به کاشت و حفظ این موجود زیبای خداوندی سفارش می کنیم. این قامت بلند و باشکوه، طلای سبزی است که زیستن، شکوفایی، حرکت و پویایی را به ما می فهماند. خداوند این موجود سبز و بابرکت را مایه عبرت، حکمت و قدرت خویش قرار داده است. ارزش درخت در نهج البلاغهحضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه چنین می فرماید: «همه موجودات سنگین و سبک، بزرگ و کوچک، و نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستی یکسان اند و آفرینش آسمان و هوا و بادها و آب یکی است. پس در آفتاب و ماه و درخت و گیاه و آب و سنگ و اختلاف شب و روز و جوشش دریاها اندیشه کن... که نشانه های روشن پروردگارند». همچنین حضرت حفظ و نگهداری درختان را امری ضروری می داند و به حراست از آن سفارش می کنند. درختکاری، صدقه جاریهدر ادیان و فرهنگ های مختلف جهان، درخت و درختکاری جایگاه خاصی دارد. دین مقدس اسلام نیز به کاشت درخت تشویق و ترغیب کرده است و بعضی از بزرگان دین به این امر اشتغال داشته اند. حضرت علی علیه السلام در مدینه باغ های خرمای فراوانی به وجود آورد و بیشتر آنها را در راه خدا وقف کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز می فرماید: «اگر شخصی درختی بکارد یا مزرعه ای را به زیر کشت ببرد و انسان ها، حیوانات یا پرندگان از آن بخورند، این کار صدقه ای از طرف آن شخص شمرده می شود». احیای زمین و کاشت درختقرن ها پیش از آنکه دانشمندان غربی به ارائه نظریه های زیست محیطی بپردازند، دین اسلام به محیط زیست و رابطه انسان و موجودات زنده با آن توجه داشته است. امروزه انسان با مشکلات زیست محیطی مختلفی روبه روست. تخریب کره زمین، انقراض گونه های جانوری و گیاهی، آلودگی هوا، آب و رودخانه ها، تخریب جنگل ها و مشکلات دیگر، همگی نتیجه کاربرد فن آوری های لجام گسیخته است. انسان امروزه در پی حل مشکلات محیط زیست خویش برآمده است و اسلام با دارا بودن منابع غنی، راهکارهایی برای حل آن ارائه می دهد. احیای زمین و کاشت درختان، همواره در فرهنگ اسلامی جایگاه خاصی داشته و مورد توجه بوده است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در این باره می فرماید: «هر کس درختی بکارد و از آن مراقبت کند تا بزرگ شود و ثمر دهد، در جهان آخرت پاداش خواهد گرفت». پیوند درختکاری با معنویتپیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به کسی که درخت می نشانْد فرمود: «می خواهی تو را به نشاندن درختی راهنمایی کنم که استوارتر، رشدش بیشتر، میوه اش خوش تر و بادوام تر از این درخت باشد؟» عرض کرد: بلی یا رسول اللّه . حضرت فرمود: «هر بار که صبح یا شب تسبیحات اربعه بگویی، برای هر تسبیح، ده درخت از انواع میوه ها در بهشت برای تو کاشته می شود». آن مرد عرض کرد: یا رسول اللّه ، من شما را شاهد می گیرم که این محل را وقف فقیران کردم. درخت، منبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلمرسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در مدینه، هنگام ایراد سخنرانی، به درختی تکیه می داد و از آن به عنوان منبر استفاده می کرد. بعد از اینکه منبری برای پیامبر ساختند و آن حضرت بر منبر نشست، صدایی شبیه ناله از آن درخت بلند شد که گویی در فراغ آن حضرت گریه سر داده بود، از این رو، از آن روز آن درخت را حنانه، به معنای ناله بچه شتری که از مادر جدا می شود نامیدند. وقتی پیامبر صدای درخت را شنید، از منبر پایین آمده، آن را در بغل گرفت تا ساکت شد. بعد فرمود: «اگر او را در برنمی گرفتم، تا قیامت ناله می کرد». مراقبت از نعمت هاستفاده از چوب برای تولید انرژی، زیان بسیاری به محیط زیست وارد می کند. جنگل زدایی و قطع درختان، فرسایش خاک و کاهش قدرت باروری زمین، از جمله پی آمدهای منفی استفاده از چوب برای تولید انرژی است. این عامل در کنار دلایل دیگر، باعث شده که امروزه در جهان، در هر دقیقه حدود بیست هکتار جنگل از بین برود. خداوند این نعمت ها را برای بهره گیری صحیح بندگان آفریده است. از این رو، سزاوار نیست آنها را به دلایل مختلف از بین ببریم یا در راه درست و مورد رضای الهی استفاده نکنیم. نابودی درختان؛ نابودی زندگیانسان ها برای حیات، به آب و خاک و هوا احتیاج دارند. درختان و پوشش گیاهی سطح زمین، توازن را در دما و آب و هوای جهان به وجود می آورند و اکسیژن مورد نیاز جهان را تولید می کنند. با روند افزایش تخریب جنگل ها، هرگز نخواهیم دانست چند نوع گیاه مفید را از دست می دهیم. در اسلام برای محافظت از درختان و گیاهان، قوانینی وضع شده که نه فقط جنگل ها، که حیات وحش را نیز در برمی گیرد. بر اساس این قوانین، مناطق معیّنی که به آنها حریم می گویند، از دیگر مناطق جدا شده، توسعه و کشاورزی در آن ممنوع است. باغ های زیباکلمه باغ و جنگل، همیشه احساس خوب و شادی را در روح و روان آدمی برجای می گذارد. در توصیف بسیار زیبا و دل انگیزی از امیرمؤمنان علی علیه السلام در مورد باغ و درختان آمده است: «پس زمین به وسیله باغ های زیبا، همگان را به سرور و شادی دعوت کرد و با لباس نازک گلبرگ ها که بر خود پوشید، هر بیننده ای را به شگفتی وا داشت و با زینت و زیوری که از گلوبند گل های گوناگون، فخرکنان خود را آراست، هر بیننده ای را به وجد آورد». ریه سبز شهرهجنگل ها، نقش مهمی در بهداشت و به سازی و همین طور سلامت انسان دارند. یک هکتار جنگل کاج می تواند 36 تن گرد و غبار را در عرض سال پاکیزه کند. ایجاد کمربند سبز و جنگل های مصنوعی در نواحی صنعتی و حوالی شهرها، سبب پدید آمدن محیط زیست برای پرندگان، گیاهان و جانوران مختلف می شود. جنگل، گرد و غبار را در خود رسوب می دهد و بر این اساس، جنگل را ریه سبز شهرها گفته اند. جنگل، آب را تصفیه و در خود ذخیره می کند. از برخی درختان اسانس هایی پخش می شود که باعث از بین رفتن بسیاری از میکروب ها و جانوران ریز می شود؛ مانند درخت کاج که میکروب سل را از بین می برد. خلاصه آنکه وجود جنگل برای یک کشور برکت می آورد. بهره گیری از جنگل و درختاندر چرخه طبیعت، درخت نقش مهمی ایفا می کند. همچنین در زندگی انسان و حیوان نیز تأثیر زیادی دارد و استفاده مناسب از جنگل، باعث حفظ و نگهداری آن می شود. پاکیزگی هوا، زیبایی محیط زندگی، حفظ و تولید خاک و چوب، جلوگیری از بلایای طبیعی، کنترل آب های زیرزمینی و...، همه به وجود درخت و جنگل بستگی دارد. به همان میزان که از طبیعت، جنگل و درختان بهره می گیریم، باید در حفظ، کاشت و داشت آن هم کوشا باشیم. بسیاری از شیوه های بهره وری انسان از درخت، به قدمت خود انسان است. نمی توان حتی تصور کرد که بدون درخت چگونه تمدن می توانست پیشرفت کند و به مرز کنونی برسد. جنگل و کاهش بلایای طبیعیهربار که سیل می آید، زیان های مالی و جانی بسیاری به همراه دارد. اگر در مسیرهای سیل خیز، جنگل ها، درختان و پوشش های گیاهی مناسب قرار داشته باشد، به طور چشم گیری از میزان خسارت ها کاسته می شود. جنگل ها در احیا و ترمیم حاصل خیزی خاک نیز نقش مؤثری دارند و از پیشروی بیابان ها و کویرها جلوگیری می کنند. نقش جنگل در بهبود و رونق گونه های گیاهی و حیوانی بسیار حائز اهمیت است. همچنین، نوع رفتار انسان با طبیعت و راه بهره گیری و استفاده از آن، در کاهش یا افزایش تأثیرات بلایای طبیعی مهم و قابل بررسی به نظر می رسد. عوامل نابودی جنگلجنگل، سرمایه ملی کشور است و حتی می توان ادعا کرد که جنگل، سرمایه جهانی است و همه موظف به حفظ و نگهداری آن هستند. عوامل زیادی سبب از بین رفتن جنگل ها می شود؛ مانند: استفاده نادرست از آن مثل چرای دام و تهیه علوفه که سبب می شود نهال ها و گیاهان جوان جنگل از بین بروند؛ تخریب جنگل برای ساختمان سازی و یا کشاورزی؛ عوامل طبیعی مانند سیل، زلزله، توفان و آتش سوزی. |