جامعیت و رشد متوازن شخصیتی |
تعریف شخصیت شخصیت، مجموعه سازمان یافته ای از خصوصیات جنبه های مختلف وجودی انسان (بدنی، عقلی، عاطفی اخلاقی، اجتماعی و دینی) است.[1] البته تجارب شخصی، تفاوت های فردی و برخی عوامل دیگر باعث می شود که افراد نسبت به هم متمایز باشند. عوامل تحریک و تکوُّن شخصیت:[2] عوامل مؤثر در شکل گیری و تحول شخصیت فرد به شرح ذیل است: 1. فطریات (ادراکات) شناخت های فطری که شامل تحریکات و گرایش های فطری، میل های غریزی (جنبه حیوانی انسانی) و فطری (جنبه انسانی انسان) است. 2. وراثت و غدد درون ریز و هورمون ها؛ 3. محیط و تربیت و تغذیه (محیط جغرافیایی، محیط زندگی و معاشرتی، محیط آموزشی، محیط مذهبی)؛ 4. گذشت زمان (سن)؛ 5. اختیار و اراده آزاد (که مهم ترین جزء به حساب می آید). اسلام و توازن و عامل اصلی عدم توازن یکی از مزایایی که در تعالیم مقدس اسلام از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است و می توان آن را به عنوان یک شعار و شاخص برجسته و نمایی برای این آئین آسمانی تلقی کرد، مسئله توصیه به تعادل، توازن و اقتصاد و میانه روی در تمام امور است[3] و این امر مورد تأیید و تأکید قرآن، احادیث و گفتارهای فرزانگان دین و دانش است که با واژه های قسط، عدل، وسط، اقتصاد، وزن و استقامت در روایات و آیات ما آمده است و عدم تعادل شخصیت، رشد سرطانی یک بعد شخصیت را به همراه دارد. عامل اصلی عدم تعادل شخصیت و نابهنجاری رفتاری بیگانگی از خود فطری (ملکوتی) و تمرکز قوای روحی و عقلی برای اشباع و ارضاء تمایلات غریزی (ناسوتی، نفس اماره) می باشد.[4] تربیت و پرورش دینی برنامه تعادل ساز تنها راه رسیدن به تعادل و توازن در تمام ابعاد شخصیت پذیرش و تن دادن به تربیت و پرورش دینی است. همان چیزی که انبیاء و ائمه ـ علیهم السلام ـ به خاطر آن مبعوث شده اند و همان چیزی که خطر یک بعدی بودنش را بارها و بارها بزرگان دین به مسلمانان گوشزد کردند، مثلاً وقتی که مردم گوشه گیری اختیار کردند و مشغول عبادت شدند، پیامبر سریع مردم را به مسجد فراخواندند و آنان را با این انحراف (تک بعدی بودن) آگاه ساختند و فرمودند من گوشه گیری را دوست ندارم. ازدواج می کنم، درجامعه حاضر می شوم، غذا می خورم و .... برنامه رشد متوازن ابعاد شخصیت 1. روح علمی:[5] روح علمی بعد حقیقت جوئی فطری انسان (بی غرضی، بی تعصبی و پذیرش حق) را در انسان پرورش می دهد. اسلام علمی را که مانع رشد و کمال شود و حجاب از شناخت و معرفت خدا و نفس شود را مانع پرورش نفس می شمارد. 2. تفکر:[6] باعث شکوفایی عقل می شود، در اسلام به مسأله تفکر بسیار سفارش شده است و قرآن می فرماید وقتی از اهل دوزخ می پرسیم که چه چیز شما را به اینجا کشانید، می گویند: ما در عقل را به روی خود بستیم. (تفکر در خلقت، در تاریخ، در خود و پرهیز از تقلید کورکورانه). 3. تقوا و تزکیه:[7] باعث پرورش و تقویت اراده انسان می شود. انسانی که دنبال هوا باشد، به فرمایش علی ـ علیه السلام ـ همانند اسب سواری است که اسبش چموشی می کند و اختیار را از دست او گرفته و تقوا را به اسب رام که سوارکار اختیارش را دارد تشبیه کرده اند. وجه امتیاز انسان و حیوان به اختیار انسان است و نظام پاداش و تنبیه و وعده و وعید الهی هم اینجاست که مفهوم پیدا می کند و هر چه قدر قدرت اراده قوی باشد، انسان در اختیار طرف خیر محکم تر است. 4. عبادت:[8] باعث تقویت عشق و علاقه معنوی و ایجاد حرارت ایمانی در انسان می شود، مثلا به ابعاد سازندگی نماز دقت کنید (درس مسالمت جویی، هدفداری، رعایت حقوق، ضبط و کنترل نفس و کنترل احساسات، توجه به نظم و دقت و ....). 5. جهاد:[9] عامل اصلاح اخلاق و نفس است. جهاد مثل ازدواج عامل جایگزین برای پرورش بعدی از انسان ندارد، آدم جهاد رفته و جهاد ندیده از نظر روحیه یکسان نیستند، پیامبر در حدیثی می فرمایند: جهاد عامل اصلاح و اخلاق و نفس است. ایشان فرمود که: جهاد نکرده یا کسی که آرزوی جهاد را در سر نپرورانیده باشد، در روحش شعبه ای از نفاق است. 6. معاشرت با دیگران:[10] بعد عاطفی انسان را تقویت می کند که در معاشرت انسان از دیگران مخصوصاً محبوبان بیشتر اثر می گیرد و صفات محبوب و کسی که مورد علاقه فرد است را کسب می کند، این علاقه بالاترین و بزرگترین عامل در تغییر انسان است (تقویت بعد عاطفی، اجتماعی و ....) 7. کار:[11] قوه خیال را تمرکز می دهد، ذهن را منطقی می کند، کار اگر مورد علاقه انسان باشد استعداد، ابتکار و خلاقیت را نیرومند می کند و تأثیر فراوانی بر شخصیت فرد می گذارد. ولی متأسفانه به اهمیت آن کم توجه شده است، کار، به قلب خشوع می دهد، حرمت اجتماعی به انسان می بخشد، کار می تواند بر تربیت انسان (ابعاد وجودی او) اثر بگذارد و انسان هم می تواند بر کار اثرگذار باشد. (رابطه دو طرفی بین پرورش استعدادها و کار وجود دارد) پیامبر به کسی که بی جهت بی کار بود فرمودند: از چشم من افتادی. 8. مراقبه و محاسبه نفس:[12] در مکاتب غیر الهی اساساً این امر مطرح نیست، مراقبه مثل این است که با خود مانند شریکی که به او اطمینان نداریم معامله کنیم و همیشه مراقب باشیم که سرمان کلاه نگذارد. اهمیت آن به قدری است که امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ فرمودند: کسی که شبانه روز یک بار از خود محاسبه نکند از ما نیست. علمای اخلاق برای پرورش روح خود از این دستور استفاده می کردند. ایشان می فرمایند: انسان اول صبح باید شرط کند با نفس خود که راه اطاعت بگیرد و نافرمانی حق (گناه) نکند (مشارطه)، در مرحله بعد باید این شرط خود را در عمل پیاده کند و مراقب باشد خلاف این شرط عمل نکند (مراقبه). مرحله سوم این که در آخر روز، از نفس خود حساب کشی کند، چرا که آن جا که خدا می خواسته نبودی، چرا کار امروز را به فردا انداختی، چرا... (محاسبه) و در آخر اگر از دستور سیر و سلوکی خود منحرف شده باشد، او را تنبیه می کند (معاتبه). این مراحل را می توانیم در کل برنامه روزانه خود اجرا کنیم. 9. پرورش جسم: کار پسندیده ای است ولی نباید اشتباه کرد که جسم نقش واسطه و ابزاری و یا مرکب روح را دارد. اسلام به تطهیر جسم، پرورش و ورزش آن اهمیت داده و نفس پرستی شهوتی است که جسم را فرسوده و مریض می کند و اسلام مخالف آن است، پس ما نباید تمام همت خود را به پرورش این بعد صرف کنیم، درست است پرورش این بعد در حد خود مفید است و بر دیگر ابعاد شخصیتی انسان اثر مطلوب دارد (عقل سالم در بدن سالم است). 10. تعادل در تغذیه بعد روحی (عقل و دل) و جسمانی (غرایز):[13] در اسلام سفارش شده است که انسان باید به تغذیه دو بعد خودش رسیدگی کند، تغذیه به بعد روحانی (به نماز، دعا، نیایش، حق طلبی و ....) است و تغذیه بعد جسمانی و غریزی (به ازدواج، آب، غذا، پوشاک و ....) است که البته باید از راه مشروع برآورده گردد و البته مرز حیوان و انسان همین اختیار و تکلیف به گزینش قسمت حلال و مشروع است. ناگفته نماند که چون اصالت فرد به روح اوست، باید به این بعد اهمیت بیشتری دهیم و آن را بر بعد حیوانی غلبه دهیم و آن گاه است که اراده انسان هم تقویت می شود و به تبعه آن قدرت اختیار و گزینش نیرومندتر می گردد. موانع رشد هماهنگ در قرآن در یک کلام پیروی از هوای نفس و تن ندادن به پرورش دینی است که زیرشاخه های آن بدین قرار است: خود پرستی، دنیا زدگی، غفلت، تکبر، خودبرتربینی، شخصیت زدگی، تقلید، کثرت زدگی، سخن بدون علم، پیروی از گمان، کتمان حق، مجادله با حق، تزیین و خوب جلوه دادن بدی ها توسط نفس، قساوت قلب، از خود بیگانگی، عناد جویی، خودستائی، دوست بد، هر یک از این موانع به یک یا چند بعد از شخصیت ما لطمه می زند مثلاً شخصیت زدگی و تقلید کورکورانه، بعد عقلی شخصیت ما را آسیب می رساند. روش های رشد هماهنگ[14] 1. سرمشق و نمونه عملی: اسلام بهترین سرمشق یعنی انسان کامل را الگوی ما قرار داده، کلام، رفتار و سکوت معصوم می تواند معیار خوبی در کارها و حرکات و سکناتمان باشد. بعد از معصوم ـ علیهم السلام ـ ما در هر عصر علماء والامقامی داشته ایم که به معصوم نزدیک بوده اند و به خاطر مبارزه با نفس و تزکیه آن قابلیت الگو بودن را برای ما در تمام ابعاد شخصیتی دارا می باشند. نمونه بارز آن حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ است. 2. پند و اندرز، قرآن، کلمات معصوم، ادعیه پر است از مفاهیم خیرخواهانه و انسان ساز. 3. کیفر و پاداش: دو نظام روان شناسانه تعلیم و تربیتی هستند (تشویق و تنبیه). 4. داستان، امثال، تاریخ گذشتگان: قرآن و معصوم با توجه دادن به آن ها سیر انحرافی برخی از ظالمین و مشرکین و منحرفین را به ما گوشزد می کنند مثل پول پرستی و دنیا خواهی قارون و .... 5. امر به معروف و نهی از منکر. 6. توبه. 7. دعا و نیایش. 8. تمرین و تکرار. 9. روش محبت به گنه کار و مردم برای هدایت. 10. روش ابتلاء و امتحان الهی. 11. عادت مثبت و بعد ملکه کردن صفات خوب با تمرین پیوسته. 12. عنایت های الهی. 13. تربیت و توجه عوامل مؤثر در تحول شخصیت (محیط زندگی، شغلی، آموزشی) اراده، سن. خطر تک بعدی بودن: انسان متعادل تحت تأثیر تفکرات مادی و انحرافی قرار نمی گیرد و هستی شخصیت او در معرض آشوب و اضطراب قرار نمی گیرد.[15] آری همان گونه که معیوب بودن یک چرخ خودرو بر کل سیستم خودرو تأثیر دارد، رشد تک بعدی یا سرطانی و کاریکاتوری شخصیت حقیقی و اسلامی فرد را معیوب می کند و چرا که این فرد دیگر، در ابعاد دیگر شخصیت، پرورش نیافته است. انحراف ها و فسادها از این شکل ها ناشی می شود مثلا فرد به بعد حیوانی خود فقط توجه نموده است و از بعد عقلی، دل و یا روحانی خود غافل بوده است. پس می توانیم بگوییم ابعاد شخصیت، با هم دیگر در تعامل هستند، مثلا بعد عقلی بر اراده مؤثر است، اراده بر تلاش فرد و آن بر بعد اجتماعی و .... نکته پایانی با توجه به مطالب فوق نتیجه می گیریم که رشد و توازن هماهنگ شخصیت را باید در تن دادن به پرورش اسلامی یافت، انسان می تواند در این زمینه مطالعه کند، خود را با الگوهای زنده و صالح تطبیق دهد. برای خود دوستانی پیدا کند که تک بعدی رشد نکرده باشند. خود را به الگوی نیکوی کامل امام ولی عصر ـ عجل الله فرجه ـ نزدیک کند. در برنامه ای کتبی ابعاد شخصیت را یادداشت کند و روزانه آن را تغذیه کند و از برنامه ریزی زیبای مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه هر روز کار خود را رسیدگی نماید. از جمله کارهای مفید در این زمینه انس گرفتن با ادعیه است که مثلا ما در صحیفه سجادیه رشد هماهنگ این ابعاد را در قالب دعا می بینیم و یا در خطبه متقین حضرت علی ـ علیه السلام ـ (خطبه همام) ترسیمی از یک انسان و شخصیت اسلامی و الهی را به ما ارائه داده اند. نکته مهم دیگر این که برای رشد هماهنگ شخصیت باید به کل بحث، دیدی کلی نگر داشت، یعنی با توجه به کل مباحث انسان برنامه ریزی کند و دیگر این که همه این مباحث فرع بر این است که ما انسان را موجودی با کرامت، خلیفه الله، امانت دار الهی می دانیم، موجودی که سرشار از استعدادهای بالقوه است و انبیاء و ائمه ـ علیهم السلام ـ برای شکوفایی آن ها تلاش و تبلیغ ها کرده اند و امکان پرورش آن را به ما گوشزد کرده اند. عظیمی 2093 [1] . اشرف جودت، تقی علی، نقش عادت در تربیت اسلامی، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر، 1378، ص 91. [2] . مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 172، با کمی تغییر. [3] . حجتی، سید محمد باقر، مسائل تربیتی اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367، ص 184. [4] . هاشمی، سید مجتبی، تربیت و شخصیت انسانی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1372، ج1، ص 205 با کمی تغییر. [5] . مطهری، مرتضی، جلوه های معلمی، انتشارات مدرسه، وزارت آموزش و پرورش. [6] . همان، ص 285ـ 287، با تغییر و اضافه. [7] . همان. [8] . همان. [9] . همان. [10] . همان. [11] . همان. [12] . همان. [13] . مظاهری، حسین، عوامل کنترل غرایز، تهران، موسسه نشر و تحقیقات ذکر، 1378، ص 68 با کمی تغییر. [14] . احمدی، سید احمد، اصول و روش های تربیت در اسلام، ص 150، با تغییر و اضافه. [15] . شخصیت اسلامی، ترجمه محمد سپهری، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ص 82. |
محمدحسین قدیری - مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه |
|
رضایت از زندگی؛ چگونه؟ |
مقدمه زندگی می تواند شیرین و رضایت بخش باشد. نا امیدی و نارضایتی زیبنده شما نیست. چه بسا زندگی هایی که دیده اید و به خوشبختی آنان حسرت خورده اید. برخورداری از یک زندگی آرام، شیرین و رضایت بخش، آرزوی انسان است؛ که البته گاهی به یک رؤیا و یا افسانه می ماند. اما شما هم می توانید زندگی شیرین و رضایت بخشی داشته باشید، به شرط آن که «روش» آن را بدانید. زندگی کردن همانند هر کار دیگری، نیازمند «مهارت» است. علت بسیاری از ناکامی های زندگی را باید در فقدان مهارت های زندگی جستجو کرد. بخش مهم و قابل توجهی از مهارت های زندگی را «مهارت های شناختی» تشکیل می دهند. بسیاری از موفقیت ها و شکست های زندگی به طرز فکر ما بر می گردد. مطمئن باشید که اگر طرز فکر شما اصلاح شود، زندگی شما تغییر خواهد کرد و آنگاه طعم شیرین یک زندگی همراه با آرامش را خواهید چشید. در لابه لای کلمات ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ آموزه های فراوانی درباره بهتر زندگی کردن وجود دارد که نظیر آن را در جای دیگر نمی توان یافت. آموزه های اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به جهت الهی بودنش به انسان اطمینان و آرامش خاصی می بخشد. رضایت از زندگی شادی و آرامش یا افسردگی و اضطراب ناشی از احساسی است که شما در زندگی دارید. احساس رضایت موجب نشاط و آرامش می شود و احساس نارضایتی موجب تنش و فشار روانی. آیا تاکنون فکر کرده اید که منشأ احساسات شما چیست؟ منشأ احساسات شما افکار و اندیشه های شما است. این اصل را فراموش نکنید که ما «آن گونه که می اندیشیم، زندگی می کنیم» برای خوشایند کردن و لذت بخش نمودن زندگی کافی است که نگاه و نگرش خود را اصلاح کنید. دشمن زندگی شما افکاری است که در سر دارید، حادثه ها حتی اگر سهمگین و تلخ باشند، منشأ احساسات شما نیستند، تلقی و ارزیابی شماست که احساسات خوب یا بد را تولید می کنند بنابر این برای رسیدن به آرامش و کاهش فشارهای روانی باید ببینید افکار ما تا چه اندازه «منطقی و صحیح» هستند؟ تفکر واقع گرایانه داشته باشید: به این نکته توجه داشته باشید که شناخت منطقی آن است که با واقعیت ها مطابق باشد. هم تفکرات خیالی و رؤیایی نادرست هستند و هم تفکرات تلخی که مطابق واقع نیستند. نمی گوییم اگر در شرایط دشوار قرار دارید، خیال کنید که بهترین وضعیت را دارید بلکه می گوییم واقعیت شرایطی را که در آن قرار دارید بشناسید. بدانید حوادث و پدیده های تلخ زندگی آن قدر مشکل نیستند که قابل تحمل نباشند، در کنار همین مشکلات و با پذیرفتن آن ها می توانید زندگی راحتی داشته باشید. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: کسی که دنیا را بشناسد، از حوادث و بلاهای آن اندوهگین نمی شود.[1] انتظارات خود را با واقعیت ها هماهنگ کنید: فایده تفکر واقع گرا این است که «انتظارات» شما را واقع گرایانه خواهد ساخت. شما چه انتظاری از دنیا دارید؟ آیا می دانید یکی از عوامل فشارهای روانی، ناهماهنگی میان انتظارات و واقعیت هاست. شما ممکن است انتظاری از دنیا داشته باشید ولی حوادث، زندگی را به گونه دیگری رقم زنند. آنچه شما خواسته اید، رخ نداده و آنچه رخ داده خواسته شما نبوده است. این تضاد موجب فشار روانی می گردد. اما اگر انتظارتان را از دنیا مطابق با واقعیت های دنیا تنظیم کنید، دچار تضاد نخواهید شد. پس در قدم اول، اگر انتظار غیر واقعی از دنیا دارید آن را اصلاح کنید، تا آرام و راحت زندگی کنید. در ادامه به پاره ای از واقعیت های دنیا اشاره خواهیم کرد. واقعیت های دنیا را بشناسید تا انتظارتان از دنیا واقع گرایانه باشد. دقت کنید: دنیا محل آسایش مطلق نیست! دنیا محل آسودگی بدون اندوه نیست. مطمئن باشید راحتی شما در این است که دنیا را محل آسودگی مطلق ندانید. آن جا که سراسر راحتی و آسودگی است، بهشت است. خداوند متعال می فرماید: من راحتی را در بهشت قرار دادم و مردم آن را در دنیا طلب می کنند و به همین جهت آن را نمی یابند.[2] طلب کردن و نیافتن موجب احساس ناکامی در شما می شود و احساس ناکامی موجب فشار روانی می گردد. شما از آن جهت غمگین و افسرده می شوید که آنچه را طلب کرده اید، به دست نیاورده اید. ممکن است شما خیلی چیزها نداشته باشید ولی موجب رنج و عذاب شما هم نگردد؛ چون آن ها را نمی خواسته اید. وقتی دچار فشار روانی می گردید که آن چه را می خواستید، به دست نیاورده باشید. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روزی به مردم گفتند: هر کس چیزی را طلب کند که آفریده نشده، خود را به زحمت انداخته و چیزی به دست نمی آورد! مردم پرسیدند: ای رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آن چیست که خلق نشده است؟! حضرت فرمود: آسایش مطلق در دنیا.[3] پس بهتر است انتظارتان از دنیا را اصلاح کنید. دنیا جای تلاش و امتحان است نه جای پاداش و آسایش. همیشه به یاد داشته باشید که «اگر بدانیم دنیا جای آسایش نیست، راحت زندگی می کنیم». مهارت های خود را در سر بلندی از امتحانات دنیا نشان دهید! ما به دنیا نیامده ایم تا آن گونه که می خواهیم زندگی کنیم، بلکه به دنیا آمده ایم تا هنر و مهارت خود را در هماهنگ شدن با کش و قوس های دنیا نشان دهیم. این جا کارگاه امتحان است. سئوالات امتحان و مواد آزمون به دلخواه ما تعیین نمی شوند، بلکه ما باید به امتحانات پاسخ مثبت دهیم تا شیرینی کارنامه و موفقیت را بچشیم. بدانید که امتحان، مزاحم شما نیست بلکه رشد دهنده شما است. پس بهتر است به جای این که امتحان را به دلخواه خودتان تغییر دهید، پاسخ مناسب به امتحانات بدهید. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: هرگاه آنچه را خواستی نشد، اهمیت نده که در چه حالی هستی،[4] آنچه را شد بخواه،[5] و از آن چه هست دلگیر مباش.[6] اگر چنین شود، هم توان مقابله با سختی ها را پیدا خواهید کرد و هم در آرامش زندگی خواهید کرد. معنای زندگی را دریابید! شناخت هستی و معنای زندگی یکی از عوامل مؤثر در رضایت از زندگی است. نویسنده آمریکایی کتاب روان شناسی شادی آن گونه که خود نقل می کند، وقتی در بیست و دو سالگی همه آن چه را جامعه برای خوشبخت شدن به امثال او دیکته می کند، به دست می آورد، احساس پوچی و تیره روزی می کند و هیچ دلیلی برای ادامه زندگی نمی یابد. او دچار بحران هویت می شود و زندگی برایش بی معنا می گردد و حتی تصمیم به خودکشی می گیرد! سؤال این است که اگر رفاه و آسودگی کامل، ستون فقرات خوشبختی است، پس چرا انسان با داشتن همه آن ها احساس پوچی می کند؟ یکی از عوامل تنش و فشار روانی، «بی معنا بودن زندگی» است، نه مرفه نبودن آن. علت احساس ناکامی در مال و ثروت نیست بلکه ناکامی در معنایابی است. اگر زندگی برای انسان بی معنا گردد، همه چیز تیره و تار خواهد شد. مال و رفاه کم ارزش تر از آن است که معنای زندگی ما باشند. معنای زندگی را دریابید تا احساس ارزش و آرامش کنید. آلپوت می گوید: که امروزه در اروپا روان شناسان و روان پزشکان، آشکارا از فروید که ناکامی جنسی را علت ناراحتی های روانی می داند. روی برگردانده و به «هستی درمانی» روی آورده اند که مکتب معنا درمانی یکی از آن ها است.[7] به این پرسش پاسخ دهید که: «من از کجا آمده ام؟ چرا آمده ام؟ و به کجا خواهم رفت؟» معنای زندگی یعنی آن چیزی که به خاطر آن زندگی کرده و رفتار می کنید. پس «خدا» معنای زندگی انسان است. آیا می دانستید این که می گویند همه کارهایتان را برای خدا انجام دهید برای معنادار کردن زندگی است؟ آیا می دانید این که می گویند انسان «از خدا» است و «به سوی خدا» باز می گردد، بیانگر معنای زندگی است؟ خدا عالی ترین معنای زندگی است که با رسیدن به آن هرگز احساس پوچی نخواهیم کرد و به همین جهت است که قرآن کریم می فرماید: آگاه باشید که تنها یاد خدا آرامش دلهاست. آرزویتان را کنترل کنید: آرزو، همانند مواد مخدری است که در آغاز انسان را مست و سرخوش می کند و در پایان سیه روز و بدبخت. از یک سو تاریخ زندگی ما در این دنیا محدود است و گنجایش این دنیا برای خواسته ها و آرزوهای ما محدود. و از سوی دیگر امال و آرزوهای ما نامحدود و رو به گسترش. این همان چیزی است که از آن به عنوان آرزوهای دور و دراز یاد می شود. وقتی دامنه آرزوها فراتر از ظرفیت عمر شما و گنجایش دنیا باشد، بسیاری از آن ها برآورده نمی شوند؛ چون «امکان آن وجود ندارد» و این یکی از عوامل مهم در افزایش فشارهای روانی شما است. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: کسی که آرزو کند چیزی را که ناممکن است، انتظاری بی پایان خواهد داشت[8] و خواسته خود را ضایع کرده است.[9] آرزو مثل سراب است که هر کس به او نگاه کند، می فریبد و هر که را به آن امید بندد، نا امید می سازد.[10] بدون شک کسی که در پی سراب روان شود، زحمت او طولانی می گردد تشنگی اش افزون می شود.[11] کسی که بر آروزهای خود تکیه می کند قربانی خواسته های خود خواهد شد.[12] و نتیجه ای جز آه و افسوس در پی نخواهد داشت.[13] کسی که آرزوهایش زیاد شود، رضایت او از زندگی کاهش می یابد.[14] چنین کسانی باید بدانند که به آرزوی خود نخواهند رسید و بیش از عمر خود زندگی نخواهند کرد.[15] پس برای این که زندگی بهتری داشته باشید، آرزوهای خود را محدود و معقول سازید. به دنیا دل نبدید تا راحت زندگی کنید: یکی از راه های آرامش این است که زندگی تان را به چیزی پایدار و تغییر ناپذیر پیوند زنید. دلبستگی یعنی پیوند زدن. شما به چه چیزی دلبستگی دارید؟ پیش از آن که به چیزی دلبسته شوید، ببینید پایدار یا ناپایدار؟ به یاد داشته باشید «آنچه را نپاید دلبستگی نشاید». یکی از واقعیت های دنیا، ناپایداری آن است. دنیا به شدت متغیر و دگرگون شونده است. از این رو دلبستگی به آن عامل تنش های فراوان خواهد شد. کسی که به دنیا دل ببندد، نگران فردای خود، و اندوهگین امروز خود و در حسرت دیروز خود خواهد بود. رسول خدا می فرماید: دلبستگی به دنیا، اندوه و حزن را می افزاید.[16] من سه چیز را برای کسی که به دنیا دلبسته است، تضمین می کنم: فقری که بی نیازی ندارد، گرفتاری که آسودگی ندارد و اندوهی که پایان ندارد.[17] ما به خیال رسیدن به آسایش، دلبسته دنیا می شویم اما برعکس، نتیجه ای جز افزایش غم و اندوه نصیب ما نمی شود. پس برای آرام زیستن، دلبستگی تان را به دنیا کاهش دهید. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: دلبسته نبودن به دنیا، مایه آسودگی قلب و بدن انسان است.[18] از آنچه دارید لذت ببرید: اگر آنچه را دارید نادیده بگیرید و خوشبختی را در آن چیزی ببینید که ندارید، هیچ گاه به رضایت نخواهید رسید؛ چون شما به آنچه دارید نمی اندیشید، بلکه به آن چه ندارید می اندیشید. ممکن است از خیلی چیزها محروم باشید اما بدون شک، چیزهای بسیاری دارید که می توانید با توجه کردن به آن ها، لذت ببرید و خوشبختی را احساس کنید. مشکل اینجا است که شما آنچه را دارید نمی بینید. یکی از علل چنین حالتی داشتن آرزوهای دور و دراز است که پیش از این درباره آن سخن گفتیم. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: آرزوهای طولانی، نشاط نعمت هایی را که دارید از میان می برد و آن ها را نزد شما کوچک می سازد و شما را به کم سپاسی وا می دارد.[19] علت دیگر مقایسه کردن زندگی خود با زندگی کسانی است که در وضعیت بهتری قرار دارند. اگر زندگی خود را با زندگی بهتر دیگران مقایسه کنید، آنچه را دارید نمی بینید و آنچه را ندارید بزرگ می شمارید. آن کوچک سازی و این بزرگ نمایی همانند لبه های قیچی اند که برای تکه تکه کردن زندگی شما به حرکت در می آیند. به همین جهت امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: کسی که به آنچه در دست فرزندان دنیا است بنگرد، اندوه او طولانی می گردد و خشمش آرام نمی گیرد و نعمت های خدادادی را ناچیز می شمرد و در نتیجه ناسپاس می شود.[20] به همین جهت خداوند متعال راه کاری را نشان داده و فرموده: به آن چه ما به گروه هایی از آنان دادیم، چشم مدوز و غمگین مباش.[21]وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به مردم فرمود: اگر چنین نکنید از شدت حسرت بر دنیا، نفس شما به شماره می افتد.[22] به جهت تأثیر ویران گری که مقایسه کردن دارد، امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: به آن چه خداوند برای شما قرار داده قانع باشید و به آنچه نزد دیگران است نگاه نکنید و آنچه را ممکن نیست به دست آورید آرزو نکنید زیرا کسی که قانع شود، سیر شود و آن که قانع نگردد، سیر نشود.[23] طبیعی است که چنین حالتی بر شدت فشار روانی می افزاید. پس راه راحت زیستن این است که به زندگی های پایین تر نگاه کنید. این کار شما را از لذت آنچه دارید، بهره مند می سازد. به همین جهت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: نگاه کنید به کسی که پایین تر از شما است و به آن که بالاتر از شما است نگاه نکنید که این کار برای آن که نعمت های خدا را ناچیز نشمرید، بهتر است.[24] بیایید آنچه را داریم بشناسیم و از آن لذت ببریم. زندگی را راحت بگیرید تا راحت زندگی کنید. بخش زیادی از سخت بودن زندگی مربوط به سخت گیری ما است. زندگی آن قدر که می پندارید، سخت و دشوار نیست. همیشه واقعیت، تحمل پذیر است؛ این ما هستیم که نسبت به سختی های آن اغراق می کنیم و درجه دشواری آن را بالاتر می بریم. وقتی زندگی دنیا را بیش از حد مهم دانستیم، زندگی را هم سخت می گیریم. و این بر میزان فشار روانی ما می افزاید. به همین جهت امام کاظم ـ علیه السلام ـ می فرماید: دنیا را ناچیز بشمارید و زندگی را راحت بگیرید بدون شک هیچ مردمی آن را راحت نگرفتند مگر آن که خداوند زندگی را برایشان گوارا ساخت.[25] پس با زندگی خود مدارا کنید. و آن را راحت بگیرید تا آسوده زندگی کنید. تلاش کنید، نگران نباشید: رزق و روزی یکی از نگرانی ها و دغدغه های زندگی است. این نگرانی تا در حد معمول باشد، مشکلی در زندگی شما به وجود نمی آورد. برای رسیدن به روزی تلاش کنید ومطمئن باشید که خداوند روزی شما را خواهد رساند. فراموش نکنید که نه خدا جای تلاش را می گیرد و نه تلاش جای خدا را، از شما حرکت، از خدا برکت؛ این قانون روزی است. این مقدار از نگرانی و اندیشناک بودن، زیان روانی نخواهد داشت. مشکل از آنجا آغاز می شود که در عین کار کردن، پیوسته و به صورت فزاینده، نگران و مضطرب فردا باشید. این نگرانی افراطی، فشار روانی فراوانی را بر شما وارد می سازد و آینده ای تیره و تار در برابر چشمان شما مجسم می سازد. و شما را یا به ناامیدی می کشاند و یا به حرص. این در حالی است که روزی انسان تعیین و تضمین شده است. خداوند متعال بر اساس اصل مصلحت، اندازه روزی انسان تلاش گر را معین ساخته و رسیدن آن را تضمین کرده است. به خدا اطمینان کنید. اندازه ای که خداوند مقدر می کند، چیزی جز صلاح شما نیست. اگر به این واقعیت باور داشته باشید، احساس راحتی می کنید و از زندگی خود لذت بیشتری می برید. به همین جهت امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید؛ کسی که مطمئن باشد. آنچه خدا برایش مقدر کرده فوت نمی شود، دلش آسوده می گردد.[26]به قول امام صادق ـ علیه السلام ـ اگر خداوند تبارک و تعالی روزی را به عهده گرفته است، پس اندوه تو برای چیست؟[27] نکته دیگر این که اگر شما اندوه روزی تمام عمر را امروز بر خود وارد سازید، بدون شک وضعیت شکننده ای را برای خود پدید آورده و روی آسایش و آرامش را نخواهید دید. امام علی ـ علیه السلام ـ در تبیین علت این امر و نادرست بودن اندوه فردا را داشتن، می فرماید: اندوه سال خود را بر اندوه امروز خود اضافه نکن. آنچه در هر روز قرار دارد، برای تو کافی است. بنابر این اگر آن سال از عمر تو باشد، خداوند عزوجل در هر فردایی آنچه را برای تو تقسیم شده می فرستد و اگر از عمر تو نباشد، تو را چه کار با اندوه و غصه آنچه مال تو نیست؟![28] حریص نباش، آسوده باش: خداوند متعال روزی را بر اساس «مصلحت» انسان تنظیم کرده است. اما بشر بسیاری از گرفتاری های خود را به کم بودن روزی نسبت می دهد. او تصور می کند افزایش مال یعنی افزایش خوشبختی! بر همین اساس تلاش فزاینده و پایان ناپذیری را برای دارایی بیشتر آغاز می کند. اینجا است که پدیده «حریص بودن» شکل می گیرد. بدانید که حرص و طمع نه تنها بر خوشبختی نمی افزاید، بلکه سطح رضایت از زندگی را می کاهد. زیرا تلاش و انتظار شخص حریص افزایش می یابد ولی دریافتی او تغییر نمی کند و همین امر فشار روانی را افزایش می دهد. به همین جهت امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: انسان حریص روی آرامش را نخواهد دید.[29]بنابر این به خدا اعتماد کنید و حریص نباشید تا آسوده زندگی کنید. بخیل نباش، آسوده باش: اگر مال محور خوشبختی شود، حریص می شویم تا بیشتر جمع کنیم و بخیل می شویم تا کمتر مصرف کنیم. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: در شگفتم از حال بخیل که می شتابد به سوی فقری که از آن فرار می کند! و از دست می دهد بی نیازی ای که در طلب آن بود. پس در دنیا مثل فقرا زندگی می کند و در آخرت همچون توانگران حساب پس می دهد![30] ترس از فقر انسان را به بخل می کشد و در بخل انسان هم چون فقرا زندگی می کند، از یک سو اضطراب و ترس از آینده دارد، از سوی دیگر باید کم مصرف کند، از سوی سوم اندوه حفظ مال دارد و از سوی چهارم در اجتماع نیز جایگاه مورد قبولی ندارد. بخیل در این چهار دیواری اسیر و زندانی است. از این رو رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: انسان بخیل، کم آسایش ترین مردم است.[31] خزانه دار دیگران نباشیم! یکی از چیزهایی که ممکن است شما را ناراحت و افسرده سازد، نداشتن اموال ذخیره شده است. وجود پشتوانه مالی در حد معقول آن، اشتباه نیست. ولی اگر ذخیره قابل انتظارتان را ندارید و یا حتی هیچ ذخیره ای ندارید، نگران نباشید. به این واقعیت باور داشته باشید، که فقط آنچه را مصرف می کنید، مال شما است نه آنچه را ذخیره می کنید! امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: ای فرزند آدم! هر آنچه را بیش از مصرف خودت به دست آورده باشی، در حقیقت خزانه دار آن برای دیگری هستی.[32] این چه آسایشی است که باید مالی را جمع کرد و مصرف نکرد. آیا این آسایش آور است یا زجرآور؟ نه تنها نباید از فراوان نبودن مال ناراحت بود، بلکه باید خرسند باشیم که زحمت جمع کردن نگهداری کردن مال دیگران را بر عهده نگرفته ایم. و اکنون به آن چه هست بسنده کنید: اکنون به خوبی می توان حکمت قناعت را فهمید. اگر روزی تقسیم شده و تضمین شده است و اگر حریص بودن بر آن نمی افزاید و اگر فقط آنچه را مصرف می کنیم روزی ما بوده است، پس بهتر است به آنچه خداوند می فرستد بسنده کنیم و راضی باشیم. این یعنی قناعت کردن. کلید رضایت از زندگی در قناعت است. اگر به آنچه تعیین شده، راضی باشید، آرامش خواهید یافت. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: آگاه باشید برای هر کس روزی ای هست که به ناچار به او خواهد رسید. پس اگر کسی به آن راضی باشد، مایه برکت او شده و زندگی اش را توسعه می دهد و کسی که به آن راضی نباشد، مایه برکت او نخواهد شد و موجب توسعه زندگی اش نخواهد گشت.[33] صفای زندگی شما در قناعت است. اگر از زندگی رنج می برید، ببینید آیا فردی قانع هستید یا نه؟ لقمان حکیم این گونه به فرزندش درس زندگی می دهد: به آنچه خدا قسمت تو کرد قانع باش تا زندگی ات با صفا شود.[34] امام علی ـ علیه السلام ـ نیز می فرماید: از میان مردم، انسان آسوده کسی است که قانع باشد.[35] این جمله حضرت را هیچ گاه فراموش نکنید که قناعت لذت زندگی است.[36] لذت معاشرت را فراموش نکنید: کسانی که ارتباط های سالم و سازنده ای با دیگران دارند، از نشاط، شادابی و آرامش بیشتری برخوردارند. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: برای هر چیزی چیز دیگری هست که موجب آسایش آن می شود و انسان مؤمن با برادر مؤمن خود احساس آرامش می کند، همان گونه که پرنده با همانند خود احساس آسودگی می کند.[37] آنچه معاشرت با دیگران را لذت بخش می سازد، «انس و همدمی» است. انس و الفت، زندگی شما را از خشکی و شکنندگی خارج می سازد و به آن گرما و لطافت خاصی می بخشد. امام صادق ـ علیه السلام ـ «مونس موافق» را یکی از عوامل لذت بخش زندگی و موجب آسایش روانی می داند. وقتی از ایشان پرسیدند: مونس موافق کیست؟ فرمود: همسر شایسته، فرزند صالح و همنشین صالح.[38] بخش بزرگی از آرامش زندگی شما در این است که با خانواده خودتان و دوستانتان و با فامیل خودتان رابطه خوبی داشته باشید. خداوند میان همسران مودت و رحمت قرار داده است.[39] و لذا همسر مایه آرامش است. فرزندان شما گل های خوشبویی هستند که می توانید از با آنها بودن احساس فرح بخشی پیدا کنید. ارتباط با فامیل یا صله رحم نیز نقش مؤثری در بهداشت روانی شما خواهد داشت و به همین جهت مورد تأکید زیاد دین قرار گرفته است. بنابر این مسأله ارتباط با دیگران و معاشرت سالم را دست کم نگیرید. نگویید مشکل دارم و نمی توانم. اتفاقاً یکی از راه حل های مشکل شما همین است. با دیگران باشید و از در کنار آنان بودن لذت ببرید تا آسایش و آرامش را تجربه کنید. لذت با خدا بودن را از دست ندهید: آیا به این فکر کرده اید که وطن شما کجا است؟ شما از دیار خاک نیستید و در این خاکستان غریب و تنها هستید. گاهی چنان بی قرار می شوید که هیچ چیز حتی ثروت و فرزند و فامیل دل شما را ارضاء نمی کند و باز هم بهانه می گیرد؛ بهانه کسی را می گیرد. «من ملک بودم و فردوس برین جایم بود» این دل تا به اصل خودش وصل نشود، آرام نمی گیرد. خدا، وطن شما و مهم ترین و اساسی ترین نیاز شما است. اگر خدا نباشد، زندگی سرد و آزار دهنده خواهد بود. خداوند متعال در تبیین همین حقیقت می فرماید؛ هر کس از یاد من روی گرداند، تحقیقاً زندگی سختی خواهد داشت.[40] آگاه باشید که دلها با یاد خدا آرام می گیرد.[41] اینجاست که فلسفه راز و نیاز، دعا و مناجات مشخص می شود خدا بهترین مونس، همدم و همراز انسان است. به قول امام علی ـ علیه السلام ـ یاد خدا مایه جلای سینه ها و آرامش دلها است.[42] روح جدا افتاده شما، نیاز به ارتباط، با منبع خود دارد. بدون این ارتباط پژمرده و افسرده می گردد و نماز بهترین جلوه این ارتباط است نماز بخوانید و ارتباط خودتان را با خدا گرم تر و صمیمی تر کنید. خداوندا! کیست که حلاوت محبت تو را چشید و دیگری را به جای تو برگزید و کیست که با تو انس گرفت و روی از تو برگرفت.[43] [1] . غرر الحکم، ح8935، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص 271، ح 137. [2] . عوالی اللالی، ج4، ص 61، ح11. [3] . جامع الاخبار، ص517، ح1464. [4] . غرر الحکم، ح4060. [5] . همان، ح 4058. [6] . نهج البلاغه، حکمت 69. [7] . انسان در جستجو معنا، ص 4. [8] . عیون الحکم و المواعظ، ص349. [9] . غرر الحکم، ح8694. [10] . همان، ح1896. [11] . همان، ح 9064. [12] . همان، ح8293. [13] . نهج البلاغه، نامه 31. [14] . ر.ک: غرر الحکم، ح4912. [15] . عیون الحکم و المواعظ، ص 424. [16] . الخصال، ج1، ص 73. [17] . بحار الانوار، ج73، ص 81. [18] . تحف العقول، ص 263. [19] . غررالحکم، ح4585. [20] . بحار الانوار، ج75، ص 368. [21] . ر.ک: قرآن کریم، سوه حجر، آیه 88. [22] . بحار الانوار، ج71، ص 348. [23] . کافی، ج8، ص 243. [24] . صحیح مسلم، ج4، ص 275. [25] . اعلام الدین، ص 280. [26] . تحف العقول، ص 14. [27] . امالی صدوق، ص 56. [28] . من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 386. [29] . غرر الحکم، ح 10561. [30] . نهج البلاغه، حکمت 126. [31] . من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 395. [32] . نهج البلاغه، کلمات قصار 192. [33] . اعلام الدین، ص 342. [34]. قصص الانباء، ص 195، ح 244. [35] . غرر الحکم، ح624. [36] . تاریخ یعقوبی، ج2، ص 321. [37] . اختصاص، ص 30. [38] . الخصال، ص 284. [39] . ر.ک: سوره روم/ 21. [40] . سوره طه / 124. [41] . سوره رعد / 28. [42] . غرر الحکم، ح 5165. [43] . بحار الانوار، ج94، ص 148. |
عباس پسندیده - رضایت از زندگی، ص 1 - |
|
|
|
|
در محضر پدر و مادر |
پدر و مادر حق ممتاز و بی نظیری بر گردن فرزندان دارند؛ از این رو مستحق اکرام و تعظیم خاص بوده و مسؤولیت فرزندان در این رابطه بسیار خطیر و غیر قابل اغماض می باشد. رعایت حقوق و احترام آنان، آثار معنوی بسیار ثمر بخشی داشته و حتی در امور دنیوی فرزندان تأثیر گذار می باشد. از طرف دیگر، تضییع حق ایشان و عدم قیام به انجام وظایف از سوی اولاد، آثار زیانبار و جبران ناپذیری در دنیا و آخرت برایشان در پی خواهد داشت. به جهت اهمیت موضوع و ضرورت توجه به نکات بسیار ظریف در این مورد، بخشی از راه کارهای عملی در ادای حقوق و بزرگداشت مقام پدر و مادر ارائه گردیده. از خداوند متعال توفیق عملی برای خود و خوانندگان را مسألت می نماییم. 1. با آن ها نیکو سخن بگویید. 2. اگر آن ها را ناراحت کرده اید، بکوشید تا خوشحالشان کنید. 3. در نیکی کردن به پدر و مادر، خوب و بد بودن آن ها را ملاحظه نکنید (حتی باید به والدین غیر مومن نیکی کرد). 4. اگر امر به حرامی کردند، اطاعت نکنید. 5. اگر اطاعت از آنان ممکن نبود، حق بدرفتاری ندارید. 6. لازم است پس از درگذشت آن ها نیز به ایشان احسان کنید: برایشان نماز بخوانید. از طرف آن ها حج بروید. از طرف آن ها روزه بگیرید. برایشان استغفار کنید و ... 7. پس از مرگ آنان، تعهدات و بدهی هایشان را ادا کنید. 8. دوستان آن ها را نیز اکرام کنید. 9. پیش از آن که چیزی از شما بخواهند، حاجتشان را بر آورید. 10. در حضورشان با احترام بنشینید. 11. صدای خود را از صدای آن ها بلند تر نکنید. 12. در چشمانشان خیره نشوید. 13. با دست و چشم به آن ها اشاره نکنید. 14. آن ها را به اسم صدا نزنید. 15. جلو تر از ایشان راه نروید (مگر آن که ضرورتی داشته باشید). 16. قبل از ایشان ننشینید. 17. اگر عصبانی شدند، نسبت به آنان خشوع کنید. 18. در همه حال از آن ها تشکر کنید. 19. مراقب باشید، هیچ گاه به ایشان دشنام ندهید. 20. بکوشید تا هرگز آن ها را خشمگین نسازید. 21. در حد ممکن، در برآوردن نیازها و تأمین هزینه آنان بکوشید. 22. هر قدر می توانید نسبت به ایشان نیکی کنید. 23. هرگز در مقابلشان تکبر نورزید. 24. در خواست هایشان را برآورده سازید (هر چند به آن نیاز نداشته باشند). 25. چنان چه در حق شما بدی کردند؛ در مقابل، برایشان استغفار و طلب خیر کنید. (اجزهما بالاحسان احسانا و بالسیئات غفرانا).[1] 26. در مجالس، بالاتر از ایشان ننشینید. 27. دست خود را بالای دست ایشان نگیرید.[2] 28. اگر از شما خواستند پیش آنان بمانید، در حد امکان از ایشان جدا نشوید.[3] 29. در احسان به والدین، جانب مادر را بیشتر مراعات کنید. 30. به وصیت هایشان عمل کنید. 31. دیون (بدهی ها) آنان را ادا کنید (در صورت توانایی). 32. اگر بین امر و نهی والدین تعارضی بود؛ اگر ممکن است، رضایت هر دو را جلب کنید و گرنه جانب مادر را ترجیح دهید. 33. اگر شما را به خوردن غذای شبهه ناک امر کردند، اطاعت کنید.[4] 34. اگر در وقت نماز شما را به کاری امر کردند، نماز را به تأخیر انداخته و فرمان آنان را اطاعت کنید. 35. اگر در واجبات کفایی شما را نهی کردند، آن واجب را ترک کنید. 36. از آزار دیگران نسبت به والدین جلوگیری کنید. 37. پیش از آنان شروع به خوردن غذا نکنید. 38. در مجالس، روی خود را از ایشان بر نگردانید. 39. کاری نکنید که دیگران به پدر و مادر شما بدگویند. 40. در وقت ورودشان از جا برخیزید. 41. مراقب سلامتی آنان باشید و اگر نیاز به پزشک و ... دارند اقدام کنید. 42. هرگز برای آنان آرزوی مرگ نکنید. 43. از آنان بخواهید تا در حق شما دعا کنند (دعای والدین در مورد فرزندان مستجاب است، ان شاء الله) 44. غیبت ایشان را روا مدارید و نگذارید دیگران از آن ها غیبت کنند. 45. در مواقع مختلف مدافع آن ها باشید (تا جایی که حق دیگران تضییع نگردد). 46. نقاط ضعف آنان را برای دیگران بازگو نکنید (مگر موارد خاص). 47. صفات نیک ایشان را در حضور و غیابشان یادآور باشید. 48. ابراز محبت خود را نسبت به آن ها آشکار کنید. 49. هر چه می توانید در برابرشان تواضع کنید. 50. از ایشان تقاضایی نکنید که موجب شرمندگیشان شود. 51. بدی هایشان را فراموش کنید و تکرار نکنید. 52. سعی کنید هیچ وقت خوبی هایتان را به رخ آنان نکشید (مگر این که ضرورتی داشته باشید). 53. برای پدر و مادر و ذوی الحقوق والدین خود نیز دعا و احسان کنید. 54. نیکی به پدر و مادر را به بهانه این که آنان هنوز جوان هستند ترک نکنید. 55. لزوم احترام ایشان را به اعضای دیگر خانواده گوشزد کنید. 56. در حد امکان، زمینه تفریح، گردش و زیارت را برایشان فراهم آورید. 57. هرگز صریحا به آنان جواب رد ندهید. منابع کمکی: 1. قرآن کریم، سوره های: اسراء، بقره، لقمان، احقاف. 2. شهید دستغیب، گناهان کبیره. 3. سید جعفر میر عظیمی، حقوق والدین، انتشارات مسجد جمکران. [1]. دعای ابو حمزه ثمالی. [2]. علامه مجلسی می فرماید: یعنی در موقع عطا به آنها، دست خود را بگیر تا آن ها از دستت بردارند. [3]. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند: انس پدر و مادر به تو در یک شبانه روز، از جهاد یک سال بهتر است و نیز برای یک نگاه محبت آمیز به والدین، ثواب یک حج مقبول را وعده دادند. [4]. زیرا پرهیز از لقمه شبهه ناک مستحب، ولی اطاعت آنان واجب است. |
مرکز مشاوره حوزه علمیه قم - در محضر پدر و مادر، ص1 - 5 |
حقوق و آداب معاشرت |
پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ که افضل انبیاء و اوصیای طاهرینش که سید اوصیاء و دین مبین اسلام که جامعترین و کاملترین ادیان است، بهترین مربی، الگو و برنامه برای تحقق یک زندگی خوب، سالم و لذت بخش با روابط اجتماعی ایده آل، مسالمت آمیز و با صفا است. مطالعه فرمایشات و سیره عملی آن بزرگواران در زندگی فردی و اجتماعی و عمل کردن به دستورات آنان تضمین کننده سعادت دنیوی و اخروی است. در حدیثی پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ وظایف مسلمین نسبت به یکدیگر را بیان می کند. و می فرماید: مسلمانان بر برادر مسلمانش سی حق دارد که جز با ادای آنها یا گذشت از سوی او این حقوق بر گردنش برداشته نمی شود. این حقوق در رابطه با بستگان و دوستان در درجه اول قرار می گیرد: این 30 حق اگر در عمل اجرا شود همان زندگی مسالمت آمیز با نشاط و مهر آمیز را به انسان ها هدیه می کند. 1. بخشودن لغزش: اگر انسان این نکته را به یاد داشته باشد که دوست، فامیل و ... نه فرشته است نه پیامبر بلکه بشری است که گاهی هم خطا می کند درست مانند خود او، در گذشتن از خطای او بسیار آسان می شود و بعد از عفو و گذشت از چنان لذتی برخوردار می شود که هیچ گاه آن را با آتش انتقام و کینه عوض نخواهد کرد. 2. زدودن اشک: امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمودند: هر کسی گره ای از کار مؤمنی بگشاید، خدا روز قیامت گره از دلش بگشاید. 3. عیب پوشی: امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: هر که عیبی را از مؤمنی بپوشاند که از آن بیم دارد، خدا 70 عیب از عیب های دنیا و آخرتش را بپوشاند. 4. تحمل خطا: مؤمن باید چنان دریا دل و صبور باشد که خطاهای برادرانش را به تمامی در خود جای دهد. 5. جلوگیری از غیبت: امام علی ـ علیه السلام ـ نیز می فرمایند: دوست، دوست نیست مگر آن که برادرش را در سه مورد حفظ کند: در هنگام مصیبت و گرفتاری، در غیبت و در وفات. وظیفه انسان این است که غیبت کننده را نهی کند؛ اگر نصیحت او مؤثر واقع نشد، مجلس غیبت را ترک کند اگر کسی برای غیبت های خود شنونده ای نیابد هرگز زبان به غیبت نمی گشاید. آری بدین ترتیب انسان با جلوگیری از غیبت، ارکان و پایه های برادری را در جامعه محکم کرده است. 6. پذیرفتن پوزش: پوزش پذیری از نشانه های بزرگواری و انسانیت است. 7. نصیحت کردن: امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: نصیحت، محبت به بار می آورد. البته در نصیحت کردن باید زمان، مکان، شرایط روحی خود و شنونده، زبان نرم و شیرین و دلسوزانه بودن و... رعایت شود. 8. نگاه داشتن دوستی: دوست، گوهری ارزشمند است که باید او را حفظ کرد و حفظ دوست از طریق پیوستگی با او و پاک گردانیدن روابط خود با وی از هر گونه شائبه میسر است. 9. رعایت عهد و پیمان 10. عیادت بیمار 11. حاضر شدن بر جنازه: این حق، بیانگر احترام عمیقی است که اسلام بر مؤمن قائل شده است و اساساً تشییع جنازه، خود برای مؤمنان یک مدرسه است زیرا چه بسا انسانهایی که پیکر آن ها مردم را به صلاح و انجام اعمال نیک واداشته است. 12. پذیرفتن دعوت: پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، که الگوی ما است، دعوت بردگان را می پذیرفت و می فرمود: حتی اگر به پاچه گوسفندی دعوت شوم می پذیرم. 13. پذیرفتن هدیه: پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: به یکدیگر هدیه بدهید تا محبت شما زیاد شود. 14. جبران نیکی 15. سپاسگزاری از خداوند برای نعمتی که به دوست می رسد. 16. یاری رساندن: امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: کسی که بتواند برادرش را یاری رساند اما او را خوار رها کند خداوند او را خوار رها می کند. 17. مراقبت از خانواده دوست: بسیار پیش می آید دوستان و برادران به سفر می روند یا مشکلی برایشان پیش می آید و خانواده خویش را تنها می گذارند و این خانواده ها به کمک هایی احتیاج دارند در چنین شرایطی باید نیازهای آنان را برآورده کنیم. 18. برآوردن نیاز دوست 19. کوشیدن برای رفع مشکلات دیگران: 20. عطسه دوست را با دعا پاسخ گفتن: اگر در مجلسی بودی و یکی از دوستانت عطسه کرد باید او را مورد مهر و نوازش قرار دهی با گفتن جمله یرحَمُک الله دعایش کنی. 21. راهنمایی کردن مؤمن 22. پاسخ گفتن به سلام: امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: هرگاه کسی سلام می کند بلند سلام کند و نگوید سلام کردم اما پاسخ ندادند، شاید نشنیده باشند، جواب سلام را نیز باید بلند گفت تا آن مسلمان سلام کننده نگوید: پاسخ سلام مرا نگفتند. 23. تشویق دوست در هنگام سخن گفتن: اگر دوست سخنی گفت دوستان شنونده وظیفه دارند که با جمله هایی مانند احسنت، آفرین و... و عباراتی از این قبیل او را تشویق کنند؛ زیرا تشویق بر سخن نیکو مطلوب و محبوب خداوند است. 24. و 25. دوستی با دوستان مؤمن و دشمنی نورزیدن با دوستان او: امام علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: دوستان تو سه گروهند؛ دوست تو، دوست تو و دشمن دشمن تو و دشمنانت نیز سه گروهند: دشمن تو، دوست دشمن تو و دشمن دوست تو. 26. یاری رساندن برادر دینی، ستمگر باشد یا ستمدیده: اگر دوست تو به ستم آلوده باشد یاری اش کن تا از ستم خویش دست بردارد و اگر مورد ظلم و ستم واقع شد او را بر گرفتن حقش کمک و یاری برسان. 27. تسلیم نکردن او: نباید دوست و مؤمن را طعمه دشمن ساخت و در هنگام خطر تنهایش گذاشت. 28. وانهادن او: امام علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: بدترین برادران آن است که برادر خویش را خوار و درمانده رها کند. 29 و 30. آن چه برای خود می خواهی برای دیگری نیز بخواه ـ آنچه برای خود نمی پسندی بر دیگری نیز نپسند. |
مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه |