پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

مسلم بن عقیل بن ابیطالب(ع)، یار شیدای امام حسین(ع)

مسلم بن عقیل بن ابیطالب(ع)، یار شیدای امام حسین(ع)

«مسلم» پسر «عقیل» پسر «ابوطالب» علیه السلام است. عقیل برادر امام علی علیه السلام و مسلم پسر عموی امام حسین علیه السلام است. مادر مسلم کنیز بود و «علیّه» نام داشت(1) و عقیل او را از شام خریده بود.
 دعوت اهل کوفه از امام حسین علیه السلام هنگامی که اهل کوفه نامه‎های فراوانی به امام ارسال داشتند، آن حضرت مسلم را فراخواند و به همراه وی «قیس بن مسهّر» و «عبدالرحمن بن عبدالله» و عده‎ای از فرستادگان را سفیر خود نمود. آن حضرت، مسلم را به چند چیز امر فرمود:
الف. تقوای الهی داشته باشد؛
ب. اسرار حکومت را پنهان بدارد؛
ج. به مردم لطف و مرحمت داشته باشد؛
د. اگر مردم را با هم متحد یافت، به سرعت امام را با خبر کند.
سپس امام نامه‎هایی را به مردم کوفه به این مضمون نوشتند:
اما بعد، به تحقیق برادر و پسرعمویم و مورد اعتماد از اهل بیتم، مسلم بن عقیل را به سوی شما فرستاده‎ام، ایشان را امر کرده‎ام تا که برایم بنویسد که آیا شما را با هم، همدل و همداستان می‎یابد. پس به جانم قسم، امام نیست مگر کسی که به حق قیام کند.(2)
 حرکت مسلم از مکه
اواخر ماه مبارک رمضان بود که مسلم بن عقیل از مکه به مدینه منوره حرکت کرد. ایشان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) رفت و در آنجا نماز گزارد. پس از آن با اهل و عیال خویش خداحافظی کرد. سپس از «قیس» دو راهنما اجاره کرد تا که راه را به او نشان دهند. در راه گرما و تشنگی آن دو را سخت آزار داد و آنها تاب نیاوردند و در راه جان دادند.(3)
مسلم راه را ادامه داد تا به محلی رسید که آنجا آب و آبادی بود. آن دو راهنما راه را به مسلم نشان دادند تا «بطن جنت»
(4) رسید. آنجا با قیس نامه‎ای را از سختی راه و مشکلات برای امام ارسال داشتند. نامه مسلم این گونه بود:
«اما بعد؛ من از مدینه خارج شدم، در حالی که دو راهنما را برای طی راه اجاره کرده بودم، راه را گم کردیم و به عطش افتادیم. چیزی نمانده بود که آنها جان بدهند تا این که آخرالامر به آب رسیدم. تنها نجات ما در لحظات آخر، نفس ما بود. این حادثه موجب شد که آینده کار را نیکو نبینیم.»
در پاسخ این نامه، امام این گونه نوشت:
«اما بعد؛ البته من خوف این را دارم که آن گونه که تو (بد) پیش بینی می‎کنی، غیر آن باشد که به تو تذکر داده‎ایم. همانگونه که تو را رهنمون شده‎ام، حرکت کن، والسلام.»
درسی که می‎توان گرفت: از این ماجرا چند نکته به دست می‎آید:
1- از یطیّر به صرف برخورد با حوادث ناگوار در آینده باید پرهیز کرد که آن، گویای وظیفه انسانی نیست؛
2- باید در تشخیص وظیفه و انجام دادن کاری که امام آن را توصیه می‎کند، تلاش کرد؛
3- باید در انجام دادن رسالت الهی مقاومت و استقامت داشت.
مسلم به محل آب خیر «طیّیء» رسید. در آنجا قدری استراحت کرد. سپس حرکت کرد تا این که به مردی رسید که تیرش آهویی را نشانه رفته بود. وقتی به حیوان رسید آن را کشت. مسلم با دیدن آن صحنه گفت: «دشمن ما کشته خواهد شد، اگر خدا بخواهد.»(5)
 ورود مسلم به کوفه
مسلم به سمت کوفه اسب می‎راند تا این که در پنجم شوال وارد کوفه شد. (6) او به منزل «مختار بن ابی عبید» وارد شد.(7) مختار شیعیان را دعوت کرد تا همه گرداگرد مسلم فراهم آیند. پس نامه حسین علیه السلام را که پاسخ به آنها بود خواند. آنها همه از شوق گریه کردند. در محضر او خطبا و سخنوران کوفی، چون «عابس شاکری»، «حبیب اسری» خطبه خواندند.
این خبر به «نعمان بن بشیر انصاری» که استاندار یزید در کوفه بود رسید. او از جای برخاست و برای مردم خطبه‎ای ایراد کرد و آنها را تهدید کرد. پس از آن «عبدالله بن سعید حضرمی» که با بنی امیه هم قسم بود به اعتراض از جای برخاست و جلسه را ترک کرد. او و «عمّاره بن عقبه» داستان لقمان را در نامه‎ای به یزید نوشتند و تصریح کردند که حاکمی که گماشته است یا ضعیف است یا این که خود را به ناتوانی زده است.(8) پس از عبدالله، سایر جیره‎خواران حکومتی از قبیل «عمارة بن ولید» و «عمر بن سعد بن ابی وقاص» نامه‎های مشابهی برای یزید فرستادند.(9)
علت ورود مسلم به منزل مختار این بود که مختار از زعمای شیعه به شمار می‎آمد و به امام حسین علیه السلام وفادار بود. علاوه بر این، مختار داماد «لقمان بن بشیر»- حاکم وقت کوفه - بود. بی تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار این بود که مختار از زعمای شیعه به شمار می‎آمد و به امام حسین علیه السلام وفادار بود. علاوه بر این، مختار داماد «لقمان بن بشیر» - حاکم وقت کوفه - بود. بی تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار بود لقمان بن بشیر متعرض او نمی‎شد. این انتخاب مسلم گویای درایت و احاطه او به موقعیت‎های اجتماعی است.(10)
 بیعت با مسلم در کوفه
مردم پس از آگاهی از ورود مسلم، فوج فوج با نماینده امام بیعت کردند تا این که نام بیعت کنندگان در دفتر مسلم از مرز هشتاد هزار نفر گذشت.(11)
درباره تعداد بیعت کنندگان با سفیر امام قدری اختلاف وجود دارد که از آنها به شرح زیر یاد می‎کنیم:
1. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر هجده هزار نفر نوشته‎اند؛(12)
2. تعداد بیعت کنندگان بیست و پنج هزار نفر بوده است؛(13)
3. تعداد بیعت کنندگان بیست و هشت هزار نفر بوده است؛ (14)
4. تعداد بیعت کنندگان سی هزار نفر بوده است؛ (15)
5. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر چهل هزار نفر بوده است. (16)
 محورهای بیعت مردم با مسلم
مردم با شوق فراوان بیعت خود با مسلم را بر چند اصل استوار ساختند:
1. دعوت مردم به کتاب خدا و سنت رسول او؛
2. پیکار با بی دادگران؛
3. دفاع از مستضعفان؛
4. رسیدگی به حال محرومان جامعه؛
5. تقسیم غنائم به طور مساوی در بین مسلمانان؛
6. ردّ مظالم (بازگرداندن حق مظلوم) به اهل آن؛
7. یاری اهل‎بیت علیه السلام؛
8. مسالمت با کسانی که سر ستیز ندارند؛
9. پیکار با متجاوزان. (17)
درسی که می‎توان گرفت: باید به این اصول معقول و مقبول نگریست و این که چگونه مردم به درستی راه حق را بازیافته بودند.
 نامه مسلم به امام حسین علیه السلام
بیعت اکثر مردم، مسلم را مطمئن کرده بود که امام اگر به کوفه بازآید، همه چیز از نو بنا خواهد شد. او در نامه‎ای به حضرت نوشت که هیجده هزار نفر از مردم کوفه بیعت کرده‎اند. از امام خواست که با شتاب به کوفه رهسپار شوند؛ چرا که مردم سخت مشتاق دیدار اویند.
مسلم نامه خود را ضمیمه نامه اهل کوفه کرد و به «عابس بن ابی شبیب شاکری» سپرد تا به همراه «قیس بن مسهّر صیدوای» به خدمت امام برسانند. (18)
 یزید و کوفه
خبر ارسال نامه مسلم به یزید رسیده بود. او به والی تازه برای کوفه می‎اندیشید. «سرجون» (19) غلام وفادار پدرش (معاویه) را احضار کرد و او را از وضع کوفه، «نعمان بن بشیر» و بیعت مردم آگاه ساخت و در مورد والی جدید کوفه از او نظر خواست.
سرجون گفت: «اگر پدرت معاویه اینک زنده می‎شد نظر او را به کار می‎بستی؟»
یزید گفت: «آری». سرجون کینه یزید به ابن زیاد را می‎دانست. فرمان معاویه را که قبل از مرگ برای عبیدالله نوشته و او را به حکومت کوفه نصب کرده بود بیرون آورد و به یزید نشان داد. پس از آن بود که یزید عبیدالله بن زیاد را که والی بصره بود به ولایت کوفه نیز گماشت. این فرمان به همراه نامه‎ای توسط «مسلم بن عمرو باهلی» برای عبیدالله بن زیاد فرستاده شد. (20)
یزید نامه‎ای برای عبیدالله نوشت: «افرادی که روزی مورد ستایش‎اند، روز دیگر به ننگ و نفرین دچار می‎شوند، و چیزهای ناپسند به صورت دل پسند در می‎آیند و تو در مقام و منزلتی قرار داری که شایسته آن هستی، به قول شاعر عرب: تو بالا رفتی و از ابرها پیشی گرفتی و بر فراز آنها جای گرفتی. برای تو جز مسند خورشید جایگاهی نیست.»(21)
او در این نامه به عبیدالله فرمان داد که در عزیمت به کوفه شتاب کند و پس از دستگیری، مسلم به عقیل را به قتل رساند یا تبعید کند. (22)
درسی که می‎توان گرفت: گاه اهل خلاف در کنار یکدیگر قرار می‎گیرند تا که به اهداف باطل خود برسند. بر اهل ایمان و تقوا است که با وجود وجوه اشتراک فراوان، متحد شوند و سپاه کفر و شرک را به زانو درآورند.
 
____________________________________________________
1- الطبقات الکبری، ج 4، ص 29.
2- ترجمه برگرفته از متن ابصار العین، ص 79.
3- ابصارالعین، ص 79.
4- جنت، محل آبی بوده که به قبیله کلب متعلق بوده است. معجم البلدان، ج2، ص343.
5- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355 .
6- مروج الذهب، ج3، ص 248.
7- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355 .
8- ابصار العین، ص80 .
9- الارشاد، ج 2، ص41.
10- حیاة الامام الحسین، ج 2، ص 345 .
11- اللهوف، ص16 .
12- الارشاد، ج2، ص41 .
13- نفس المهموم، ص58 .
14- حیاة الامام الحسین، ج2، ص247 .
15- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247 .
16- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247/ مثیر الاحزان، ص 11.
17- حیاة الامام الحسین، ج2، ص 345 .
18- مثیرالاحزان، ص 32 .
19- «سرجون بن منصور» از نصارای شام بود. معاویه برای اداره حکومت با او مشورت می‎کرد. پدرش منصور از طرف «هرقل» قبل از فتح شام مسئولیت بیت المال را به عهده داشت. پسر سرجون نیز در دولت اموی دارای پست و مقام بود. پیش از این عمر بن خطاب از استخدام مسیحی‎ها در امور کشوری منع کرده بود، مگر این که مسلمان شوند. مقتل الحسین مقرم، پاورقی، ص 148.
20- الکامل فی التاریخ، ج2، ص 535/ سماوی، ابصار العین، ص80 .
21- این عبارات گویای کینه قبلی یزید به عبیدالله بود که اینک به سبب ضرورتی که پیش آمده بود از او این همه مدح و ثنا می‎گفت.
22- مقتل الحسین مقرم، ص 148.

منبع:
یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

سایت: مؤسسه جهانی سبطین(ع)

آنچه امام حسین علیه السلام نگرانش بود

آنچه امام حسین علیه السلام نگرانش بود 

 

امام حسین

امام حسین علیه السلام همواره به دنبال فرصتی بود تا بر ضد حکومت ظالمانه و غاصبانه بنی امیه قیام کرده و بساط ظلم و ظالم را برچیند فرصتی که در زمان امام حسن علیه السلام و حتی سالها پس از شهادت آن حضرت به شکل جدی رخ نداد؛ ولی هر چه که زمان به پایان عمر معاویه نزدیک می شد با تلاشهای نامحسوسی که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام انجام داده بودند شرایط اجتماعی برای یک قیام علنی آماده تر می شد از این رو امام حسین علیه السلام رفته رفته، جنگ تبلیغاتی با معاویه را تشدید کرد تا آن که یک سال قبل از مرگ معاویه، در مِنی و در جمع دویست نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و بیش از پانصد تن دیگر از نخبگان جهان اسلام در خطبه ای به تفصیل، حقوق اهل بیت علیهم السلام را یادآور شد وآنان را به احیای آن و مبارزه با ظلم فرا خواند. امام علیه السلام با چنین کارهایی، برای قیام بر ضدّ حکومت بنی امیّه پس از مرگ معاویه، زمینه سازی می کرد و منتظر فرصت مناسب بود .

یک سال پیش از مرگ معاویه، امام حسین علیه السلام عازم حج شد و عبد اللّه بن عبّاس و عبد اللّه بن جعفر نیز با او بودند. امام علیه السلام حاجیان بنى هاشم چه مرد و چه زن؛ وابستگان و پیروانشان و نیز هر کس از انصار را که خود یا خانواده اش را مى شناخت، گرد آورد؛ پیک هایى را هم فرستاد تا تمام اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله را که آن سال به حج آمده و به صلاح و عبادتْ معروف بودند را در آن گردهمایی حاضر کنند.

بیش از هفتصد نفر در خیمه هاى حسین علیه السلام در سرزمین منى گرد آمدند. بیشتر این افراد از تابعیان و حدود دویست نفر نیز از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله و غیر آنان بودند.

آنگاه سوگندشان داد که که بگویند آیا این مطلب را شنیده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسى که بپندارد مرا دوست مى دارد اگر على را دشمن بدارد؛ دروغ مى گوید . [ هیچ کس ] در حالى که على را دشمن مى دارد مرا دوست ندارد

امام حسین علیه السلام میان آنان به سخن ایستاد و پس از حمد و ثناى خداوند ، فرمود: «امّا بعد، این طاغوت با ما و پیروانمان آن کرده که دیده اید و مى دانید و پیش روى شماست. پرسشى از شما دارم. اگر راست گفتم؛ تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم؛ تکذیبم کنید. [اگر تصدیق کردید] به حقّ خدا بر شما و حقّ پیامبر خدا و حقّ نزدیکى ام به پیامبرتان؛ از این جا که رفتید هر آن کس از افراد قبیله تان را که به او اعتماد داشتید؛ فرا خوانید و همه آن را برای آنها نیز نقل کنید؛ چرا که من بیم دارم که این موضوع (امامت)، از یاد برود و حق مغلوب شود و از بین برود؛ « فَادعوهُم إلى ما تَعلَمونَ مِن حَقِّنا ؛ فَإِنّی أتَخَوَّفُ أن یَدرُسَ هذَا الأَمرُ و یَذهَبَ الحَقُّ و یُغلَبَ » و خداوند، تمام کننده نور خویش است؛ اگرچه کافران خوششان نیاید؛ «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَـفِرُونَ» .(1)

آنگاه حضرت شروع به یادآوری حقایقی کردند که یکایک آنها سندی بر حقانیت امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام است و جمع هفتصد نفری حاضر به تک تک آنها شهادت داده و سخنان امام علیه السلام را تصدیق کردند. آن معارف عبارت بودند از:

1. اخوت و برادری رسول خدا صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام که در جریان مراسم اخوت و برادری که حضرت بین مهاجرین و انصار برگزار  کردند علی علیه السلام را برادر خود در دنیا و آخرت قرار داد.

2. سَدُّ الابواب مگر باب علی علیه السلام. در این جریان رسول خدا صلی الله علیه و آله به دستور خداوند متعال، فرمان داد تا درِ تمام خانه هایی که به مسجد النبی باز می شود ببندند مگر درِ خانه علی علیه السلام.

3. منع دیگران از اینکه حتی روزنه ای به مسجد باز کنند.

4. نصب علی علیه السلام به ولایت امری در روز غدیر خم که این از مهمترین اسناد امامت و ولایت این خاندان است که باید بر آن تاکید شود. امام حسین علیه السلام در این فراز فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا مى دانید که پیامبر صلى الله علیه و آله در روز غدیر خُم ، او را منصوب کرد و ولایت را براى او تثبیت کرد و فرمود: حاضران به غایبان برسانند ؟» که جمعیت پاسخ دادند: « به خدا ، آرى»

تبوک

5.در جریان غزوه تبوک رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: تو نسبت به من ، چون هارون نسبت به موسایى و تو پس از من ، ولىّ هر مؤمنى؛ «أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى ، وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی»

6. جریان مباهله

7. فتح قلعه خیبر و این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او که فرمود: آن را به کسى مى دهم که خدا و پیامبرش او را دوست مى دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد ؛ کسى که یورش برنده بى فرار است و خداوند به دست او ، قلعه خیبر را فتح مى کند؛ «لَأَدفَعُهُ إلى رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللّه ُ ورَسولُهُ ویُحِبُّ اللّه َ ورَسولَهُ ، کَرّارٍ غَیرِ فَرّارٍ ، یَفتَحُهَا اللّه ُ عَلى یَدَیهِ»

8. در مورد فرستاده سوره برائت فرمود: از سوى من ، جز خودم و یا مردى از من ، ابلاغ نمى کند؛ «لا یُبَلِّغُ عَنّی إلّا أنَا أو رَجُلٌ مِنّی»

9. هر سختی که به حضرت رو می کرد از سر اعتماد به علی علیه السلام او را برای رفع آن می فرستاد.

10. به علی علیه السلام فرمود: اى على! تو از منى و من از تو اَم ، و تو پس از من ، ولىّ هر مرد و زن مؤمنى «یا عَلِیُّ ! أنتَ مِنّی وأنَا مِنکَ ، وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَعدی»

11. رسول خدا صلی الله علیه و آله مرتب علوم و معارف خود را به او می آموخت.

12. با این جمله «زَوَّجتُکِ خَیرَ أهلِ بَیتی ، أقدَمَهُم سِلما وأعظَمَهُم حِلما وأکثَرَهُم عِلما» ؛ شوهر تو ، بهترینِ کسانِ من ، پیش ترینشان در اسلام آوردن ، بزرگ ترینشان در بردبارى و دانشمندترینِ آنان است، که به فاطمه سلام الله علیها فرمود، علی علیه السلام را بر جعفر و حمزه سلام الله علیهما برتری داد.

13. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من ، سَرورِ فرزندان آدم هستم و برادرم على ، سَرورِ عرب و فاطمه ، بانوى زنانِ بهشت و دو پسرم حسن و حسین ، سَرورِ جوانان بهشتند «أنَا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ ، وأخی عَلِیٌّ سَیِّدُ العَرَبِ ، وفاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ ، وَابنایَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»

14. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمان داد تا غسلش دهد و به او خبر داد که جبرئیل علیه السلام او را یاری خواهد کرد.

تنها راه رهایی از هلاکت و رسیدن به سعادت؛ تمسک به اهل بیت علیهم السلام و دریافت معارف قرآن از مجرای این ذوات مقدس است و این همان موضوعی است که امام حسین علیه السلام برای نجات جامعه انحراف زده بر آن تاکید داشت

15. رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین سخنرانی خود فرمود: اى مردم! من در میان شما ، دو چیز گران سنگ باقى گذاشتم : کتاب خدا و اهل بیتم . به آن دو ، چنگ بزنید تا هرگز گم راه نشوید «أیُّهَا النّاسُ ! إنّی تَرَکتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّه ِ وأهلَ بَیتی ، فَتَمَسَّکوا بِهِما لَن تَضِلّوا»

آنگاه سوگندشان داد که که بگویند آیا این مطلب را شنیده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسى که بپندارد مرا دوست مى دارد اگر على را دشمن بدارد؛ دروغ مى گوید . [ هیچ کس ] در حالى که على را دشمن مى دارد مرا دوست ندارد» . کسى گفت : اى پیامبر خدا! چه طور چنین است؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : « چون او از من است و من از اویم . آن که او را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و آن که مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و آن که او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و آن که مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است؟

«مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُ عَلِیّا فَقَد کَذَبَ ، لَیسَ یُحِبُّنی وهُوَ یُبغِضُ عَلِیّا»! فَقالَ لَهُ قائِلٌ : یا رَسولَ اللّه ِ ! وکَیفَ ذلِکَ ؟ قالَ : «لِأَنَّهُ مِنّی وأنَا مِنهُ ، مَن أحَبَّهُ فَقَد أحَبَّنی ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّه َ ، ومَن أبغَضَهُ فَقَد أبغَضَنی ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّه َ»

جمعیت این را هم تایید کردند و بعد پراکنده شدند.(2)

 

برداشت:

آنچه که سبب دور شدن جامعه از معارف و ارزشهای والای اسلامی می شود دوری از قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. تمسک به قرآن منهای اهل بیت علیهم السلام هم نمی تواند مانع از انحراف و هلاکت جامعه اسلامی شود. بنابراین تنها راه رهایی از هلاکت و رسیدن به سعادت؛ تمسک به اهل بیت علیهم السلام و دریافت معارف قرآن از مجرای این ذوات مقدس است و این همان موضوعی است که امام حسین علیه السلام برای نجات جامعه انحراف زده بر آن تاکید داشت.

 

پی نوشت:

1. سوره صفّ آیه 8

2. کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 788 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 181 و الاحتجاج : ج 2 ص 87

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

چراغ راه هدایت

چراغ راه هدایت  

 

حدیث ثقلین

با استناد به حدیث ثقلین کلام اهل بیت علیهم السلام همتای کلام الهی است از این رو هیچگاه گرد کهنگی و واماندگی بر روی آن نمی نشیند و تا زندگی هست این کلام زنده هست و جاویدان خواهد بود.

بر این اساس، آنچه آن ذوات مقدس گفتند و نوشتند و با عمل و رفتار خود به ما آموختند منحصر به آن عصر و زمان نبوده بلکه تا ابد بر گستره تاریخ پرتو افشانی می کند؛ سخنان و رفتاری که تا همیشه تاریخ چراغ راه رهپویان راه حق و کشتی امن دورماندگان از ساحل نجات بوده و هست و خواهد بود.

آنچه در ادامه می آید فرازهایی از سخنان و نوشته هایی است که امام حسین علیه السلام در جریان قیام عاشورا در قالب سخنرانی و گفتگو و یا نامه از خود به یادگار گذاشتند و امروز چراغ راه و کشتی نجات ما برای رسیدن به کمال انسانی است. به شرط آنکه با دانش و آگاهی از نورش بهره گیریم و با عمل بر کشتی اش سوار شویم.

« إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ... مِصْبَاحُ‏ هُدًى‏ وَ سَفِینَةُ نَجَاةٍ» [1]

مى خواهى مردم را گمراه کرده، با بدبخت کردن خودت در آخرت، او را در دنیا خوش بخت کنى؟(به قیمت آبادی دنیای او آخرت خود را ویران کنی؟)؛ بعد هم بلافاصله فرمود: به درستی که این کار همان خسارت و خسران آشکار است

بزرگترین فلاکت و بدبختی چیست؟

در جلسه ای که معاویه با دعوت از بزرگان و چهره های مقبول و موجه اسلامی قصد داشت زمینه را برای خلافت فرزندش یزید آماده کرده و در نهایت او را به عنوان خلیفه بعد از خود معرفی کند امام حسین علیه السلام در برابر اصرار معاویه ضمن برشمردن انحرافات یزید به معاویه چنین فرمود:

زیانکار

مى خواهى مردم را گمراه کرده، با بدبخت کردن خودت در آخرت، او را در دنیا خوش بخت کنى؟(به قیمت آبادی دنیای او آخرت خود را ویران کنی؟)؛ «تُریدُ أن تَلبِسَ النّاسَ شُبهَةً یَسعَدُ بِهَا الباقى فى دُنیاهُ وتَشقى بِها فى آخِرَتِکَ» بعد هم بلافاصله فرمود: «إنَّ هذا لَهُوَ الخُسرانُ المُبینُ.» [2] به درستی که این کار همان خسارت و خسران آشکار است.

این بخش پایانی کلام حضرت یا برگرفته از آیه یازدهم سوره حج است که در آن نداشتن پایه و اعتقاد قلبی به دین و عمل بر اساس چنین بی اعتقادی را زیان آشکار یا همان خسران مبین معرفی می کند.« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ» برخى از مردم‏اند که خدا را یک سویه [و بر پایه دست‏یابى به امور مادى‏] مى‏پرستند، پس اگر خیرى [چون ثروت، مقام و اولاد] به آنان برسد به آن آرامش یابند، و اگر بلایى [چون بیمارى، تهیدستى و محرومیت از عناوین اجتماعى‏] به آنان برسد[از پرستش خدا] عقب گرد مى‏کنند [و به بى‏دینى و ارتداد مى‏گرایند]، دنیا و آخرت را از دست داده‏اند، و این است همان زیان آشکار. و یا برگرفته از آیه پانزدهم سوره زمر است که در آن متضرر واقعی را کسی می داند که در قیامت معلوم شود تماما ضرر کرده و از زندگی در دنیا سودی عائد او نگشته و او در سرای باقی کاملا دست خالی است. «قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین‏» بگو: بى‏تردید زیانکاران [واقعى‏] کسانى هستند که روز قیامت سرمایه وجودشان و کسانشان را به تباهى داده باشند آگاه باشید! که آن همان زیان آشکار است‏.

در هر صورت حضرت در این عبارت پیام مهمی را به جامعه معتقد به قیامت ارزانی داشتند که «انسان نباید برای منافع دنیوی دیگری، آخرت خود را به خطر اندازد»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

یا علىّ! بدترین مردم کسى است که آخرتش را بدنیایش بفروشد و بدتر از او کسى است که آخرتش را به دنیاى دیگران بفروشد.

نمونه هایی در دنیای امروز

در عصر حاضر کم نیستند کسانی که برای رأی آوردن کاندیدای مورد علاقه یا وعده داده شده شان حاضرند به راحتی هر معصیتی را مرتکب شوند؛ دروغ بگویند تهمت بزنند آبروی کسی را ببرند و ... تمام این گناهان را انجام دهند و آتش به آخرت خود برنند تا فلانی چند صباحی پست و مقامی را اشغال کرده و لذتهای خاص دنیاییش بهره مند شود؛ بدتر از این تضمینی هم وجود ندارد که او بعد از دستیابی به آن پست و مقام نیم نگاهی هم به این بینوا کند و چیزی از دنیای خود را به این نیز بدهد. این است که حضرت فرمود: « ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین»

یا کسی به دستور صاحبکار خود به طلبکاران دروغ می گوید و یا قیمت اجناس را برخلاف واقع بیان می کند و یا اسناد مالی را غیر واقعی تنظیم می کند و دهها نمونه دیگر؛ همگی از مصادیق این هشدارند. در تمام این موارد فرد برای اینکه دیگری به مال و اموال بیشتر و دنیای به ظاهر بهتری دست پیدا کند با ارتکاب محرمات الهی مانند دروغ و خیانت و گناهانی از این دست؛ آخرت خود را به باد می دهد.

 

سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام در بخشی از یک سفارش مفصل و طولانی فرمودند:

«یَا عَلِیُّ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ ؛ یا علىّ: بدترین مردم کسى است که آخرتش را به دنیایش بفروشد » و بعد فرمودند:« وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِ ؛ و بدتر از او کسى است که آخرتش را به دنیاى دیگران بفروشد. »

در این کلام حضرت؛ حتی کسی که برای آبادی ظاهری دنیای خود؛ آخرتش را تباه می کند جزء بدترین و بدبخت ترین انسانها شمرده شده تا چه رسد به کسی که برای آبادی دنیای دیگران؛ آخرت خود را تباه می کند.

 

پی نوشت:

[1] عیون الاخبار الرضا ع ج1 ص60

[2] الإمامة و السیاسة : ج 1 ص 2ظ 4 ـ 212 ، تاریخ الطبرى : ج 5 ص 3ظ 3 . نیز ، ر . ک : المعجم الکبیر : ج 19 ص 356 ح 833 .

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


اعمال ماه محرم

اعمال ماه محرم 

چرا محرم؟!

پیش از اسلام عرب، جنگ در این ماه را حرام می‌دانست و ترک مخاصمه می‌کرد؛ لذا از آن زمان این ماه بدین اسم نامگذاری شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمری قرار دادند.(2) در توضیح این که چرا ماه‌های دیگر که جنگ در آنها حرام است، محرم نامیده نمی‌شود می‌توان گفت: چون ترک جنگ از این ماه شروع می‌شد به آن محرم گفتند.

این ماه در مکتب تشیع یادآور نهضت حضرت سیدالشهدا و حماسه‌ جاودان کربلاست.

این ماه، یادآور دلاورمردی‌های یاران با وفای اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، فداکاری‌های زینب کبری(سلام الله علیها)، حضرت سجاد(علیه السلام)، و همه‌ اسرای کاروان امام حسین(علیه السلام)، است. این ماه، یادآور خطبه‌ها و شعارهای آگاهی‌بخش سالار شهیدان، نطق آتشین حضرت زینب(سلام الله علیها) و خطابه‌ غرّای زین العابدین(علیه السلام)، است.

این ماه، یادآور استقامت حبیب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.

آری این ماه، ماه پیروزی حق بر باطل است. 

محرم 

محرم از منظر ائمه(علیهم السلام)

شیعیان از امام رضا(علیه السلام)، چنین نقل شده است:

«وقتی محرم فرا می‌رسید، پدرم خندان دیده نمی‌شد، حزن و اندوه تا پایان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصیبت و گریه ایشان بود.»(3)

همچنین حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره‌ عاشورا می‌فرماید:

«کسی که عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه‌اش باشد، خداوند قیامت را روز شادمانی و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

 

اعمال شب اول ماه محرم

1ـ نماز: این شب چند نماز دارد که یکی از آنها به شرح ذیل است:

دو رکعت، که در هر رکعت بعد از حمد یازده مرتبه سوره‌ توحید خوانده شود.

در فضیلت این نماز چنین آمده است:

«خواندن این نماز و روزه داشتن روزش موجب امنیّت است و کسی که این عمل را انجام دهد، گویا تمام سال بر کار نیک مداومت داشته است.»(5)

2ـ احیای این شب.(6)

3ـ نیایش و دعا.(7)

 

روز اول محرم

اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت می‌کند، همانگونه که دعای زکریا(علیه السلام) را اجابت کرد.»(8)

دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعای زیر قرائت گردد:

«اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو می‌خواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.

 

روز دوم محرم

در چنین روزی کاروان امام حسین(علیه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمین کربلا شد و با ممانعت لشکر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.(10)

 

روز سوم محرم

از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:

«هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.»(11)

در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.

 

روز چهارم محرم

بی‌نتیجه بودن مذاکره حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)، با عمر بن سعد برای وادار کردن لشکر وی به ترک جنگ و دعوت او و لشکرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

 

روز هفتم محرم

روزه گرفتن مستحب است.

 

روز نهم محرم

تاسوعای حسینی، روز محاصره‌ امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر.(12)

 

اعمال شب عاشورا

1ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:

چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحید خوانده می‌شود. پس از پایان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.(13)

2ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).(14)

3ـ دعا و نیایش. (15) 

عاشورا 

روز عاشورا

1ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:

هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواسته‌هایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. (16)

2ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).(17)

3ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. (18)

4ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).(19)

5ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.(20)

6ـ خواندن زیارت عاشورا. (21)

7ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»(22)

 

روز دوازدهم محرم

ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.

 

روز بیست و یکم محرم

1ـ روزه‌ این روز مطلوب است. (23)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- مصباح کفعمی، ص 509.

2- فرهنگ عاشورا، ص 405، جواد محدثی.

3- وسائل الشیعه، ج 5، ص 394، حدیث 8.

4- همان، حدیث 7.

5- بحارالانوار، ج 98، ص 333؛ وسائل الشیعه، ج 5، ص 294، حدیث 1؛ مفاتیح الجنان، ص 286.

6- مصباح المتهجد، ص 783.

7- بحارالانوار، ج 98، ص 324.

8- عروة الوثقی، ج 2، ص 243؛ وسائل الشیعه، ج 7، ص 347، حدیث 3.

9- بحارالانوار، ج 98، ص 334.

10- فرهنگ عاشورا، ص 406.

11- عروة الوثقی، ج 2، ص 242؛ وسائل الشیعه، ج 7، ص 348.

12- وسائل الشیعه، ج 7، ص 339، حدیث 1.

13- همان، ص 295، حدیث 4 و 5.

14- بحارالانوار، ج 98، ص 340.

15- همان، ص 338.

16- بحارالانوار، ج 98، ص 43، حدیث 5.

17- کامل الزیارات، ص 174، حدیث 5 و 6.

18- وسائل الشیعه، ج 7، ص 338، حدیث 7.

19- کامل الزیارات، ص 174، حدیث 5.

20- وسائل الشیعه، ج 7، ص 339، حدیث 8.

21- کامل الزیارات، ص 174.

22- مفاتیح الجنان، ص 298.

23- بحارالانوار، ج 98، ص 345، حدیث 1.

 

"سید عباس رفیعی پور"