پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

سحر و جادو

۱ 

سحر و جادو

سحر چیست؟
در این که «سحر» در چه تاریخی به وجود آمده، تاریخ روشنی در دست نیست، ولی این قدر می توان گفت: که از زمانی خیلی قدیم، این کار بین مردم رواج داشته است.
اما چه کسی بار اول جادوگری را به وجود آورد؟ در این قسمت نیز نقطه روشنی در تاریخ دیده نمی شود.
ولی معنی سحر را می توان انجام نوعی اعمال خارق العاده دانست، که آثاری در وجود انسان ها پدید می آورد، و گاهی یک نوع چشم بندی و تردستی می باشد. سحر از نظر لغت به دو معنی آمده است.
1. به معنی خدعه و نیرنگ و شعبده و تردستی و به تعبیر قاموس: سحر کردن یعنی خدعه نمودن.
2. کل مالطف و دق: آنچه عوامل آن نامرعی و مرموز باشد.
در مفردات راغب که مخصوص واژه های قرآن است به سه معنی اشاره شده.
1. خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت همانند شعبده و تردستی.
2. جلب شیطان ها از راه های خاصی و کمک گرفتن از آنان.
3. معنی دیگری است که بعضی پنداشته اند و آن این که: ممکن است، با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلا انسان را به وسیله آن به صورت حیوانی در آورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد.
[1]
از بررسی حدود 51 مورد، کلمه «سحر» و مشتقات آن در سوره های قرآن از قبیل: طه، شعری، یونس، اعراف، و ... راجع به سرگذشت پیامبران خدا: موسی، عیسی، و پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به این نتیجه می رسیم که سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسیم می شود.
1. آنجا که مقصود از آن فریفتن و تردستی و شعبده و چشم بندی است و حقیقتی ندارد چنان که می خوانیم:
«... فإذا حِبالُهُم و عِصیَّهُم یُخیّلُ إلیه مِن سحرِهم أَنَّها تَسعی»؛
[2]
«ریسمان ها و عصاهای جادوگران زمان موسی در اثر سحر، خیال می شد که حرکت می کنند».
و در آیه دیگر آمده است:
«فَلمّا أَلقوا سَحَروا أَعیُنَ الناسِ و استرهَبوهُم»؛
[3]
«هنگامی که ریسمان ها را انداختند چشم های مردم را سحر کردند و آنها را ارعاب نمودند».
از این آیات روشن می شود که سحر دارای حقیقتی نیست،که بتواند در اشیا تصرفی کند و اثری بگذارد بلکه این تردستی و چشم بندی ساحران است که آن چنان جلوه می دهد.
2. در قرآن آیاتی داریم که میرساند یک نوع از سحر و واقعیت دارد چنان که می خوانیم:
«فَقالَ إِن هذا إلا سحرٌ یُؤثرُ»؛
[4]
«این نیست جز سحر جالب­»
از این آیه در می یابیم یک نوع سحر مؤثر، که به راستی روی اشیا نیز اثر می گذارد وجود دارد.
ولی آیا تأثیر سحر فقط جنبه روانی دارد و یا اینکه اثر جسمانی و خارجی هم ممکن است داشته باشد؟ در آیات بالا اشاره ای به آن نشده و لذا بعضی معتقدند سحر موثر اثرش تنها در جنبه های روانی است.
نکته دیگری که در این جا تذکر آن لازم است این که: به نظر می رسد، همه یا لااقل قسمتی از سحرها به وسیله استفاده از خواص شیمیایی و فیزیکی به عنوان اغفال تحمیق در برابر جمعی از مردم ساده لوح انجام می شده است.
مثلا در تاریخ ساحران زمان موسی می خوانیم که: آنها درون ریسمان ها و عصاهای خویش مقداری مواد شیمیایی مخصوص (احتمالاً جیوه و مشتقات آن) قرار داده بودند که پس از تابش آفتاب و یا بر اثر وسائل حرارتی که زیر آن تعبیه کرده بودند به حرکت در آمدند و تماشا کنندگان خیال می کردند آنها زنده شده اند. و این گونه سحرها حتی در زمان ما نیز کمیاب نیست.
در اینجا این سؤال پیش می آید که: آیا یاد گرفتن سحر و عمل به آن از نظر اسلام اشکال دارد؟
در این مورد فقهای اسلام، همه می گویند یاد گرفتن و اعمال جادوگری حرام می باشد.
راجع به این قسمت احادیثی از پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است که در کتاب های معتبر نقل گردیده است. به عنوان نمونه به بعضی از آنها می پردازیم.
قالَ علیٌ ـ علیه السلام ـ : «مَن تَعلم شیئاً مِن السحرِ قلیلاً أو کثیراً فَقد کَفَرَ و کان آخِرَ عهدِهِ بِربهِ»؛
[5]
علی ـ علیه السلام ـ فرموده است: «کسی که سحر بیاموزد کم یا زیاد کافر شده است و رابطه او با خداوند به کلی قطع می شود».
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ :«مَن مَشی إلی ساحرٍ أوکاهنٍ أو کذابٍ یُصَدقَهُ بما یقولُ فَقد کَفر بما أنزلَ اللهُ مِن کتابٍ»؛
[6]
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده است: «کسی که نزد ساحر یا کاهن یا دروغگویی برود در حالی که آنچه را که می گویند، تصدیق کننده باشد به تمام کتابهای آسمانی که خدا فرستاده کافر شده است».
قال الصادق ـ علیه السلام ـ : «الساحِرُ یُضرَبُ بالسیفِ ضربهً واحدهً علی أُمِ رأسِهِ»؛
[7]
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است: «ساحر را یک ضربت شمشیر بر سرش می زنند و او را می کشند».
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «ساحِرُ المُسلمینَ یُقتَلُ و ساحرُ الکفارِ لا یُقتلُ قیل یا رسولَ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و لِمَ لا یُقتلُ ساحرُ الکفارِ قال لأَنَّ الکُفرَ أعظمُ مِن السحرِ و لأَنَّ السحرَ و الشرکَ مقرونانِ»؛
[8]
پیامبر خدا فرمود: «ساحر مسلمان باید کشته شود و ساحر کافر کشته نمی شود. کسی عرض کرد چرا ساحر کافر نباید کشته شود؟ فرمود، برای این که کفر از سحر عظیم تر است و سحر و شرک باهمند یعنی جایی که کافر غیر حربی به سبب کفرش کشته نشود به طریق اولی برای سحر کشته نمی شود. چون کفر از سحر بزرگتر است و مسلمان ساحر کشته می شود چون به شرک نزدیک شده است».
حقیقت سحر
مرحوم سید در وسیله النجاه می فرماید: «سحر عبارت است از نوشتن یا خواندن اوراد مخصوص یا سوزانیدن با آتش و دود کردن چیزهای مخصوص، یا نقش کردن صورت یا دمیدن یا گره زدن یا چند چیز را به وضع خاصی در جاهایی دفن کردن به طوری که در بدن یا قلب یا عقل شخص سحر شده اثر کند، مثل اینکه اگر غائب باشد او را حاضر کند یا این که او را خواب و بیهوش کند، ایجاد محبت یا دشمنی بین او و دیگری کند مثل بستن مرد از زن و جدایی بین آنها انداختن.
بحث فلسفی
مرحوم علامه طباطبایی (ره) در ذیل تفسیر آیه شریفه 101 بقره، مطالبی را بیان فرموده که خلاصه آن نقل می شود.
می فرماید: شکی نیست که اشخاصی یافت می شوند که کارهای خارق العاده انجام می دهند و پس از دقت معلوم می شود که غالب آنها اسباب طبیعی دارد و به این ترتیب که یک قسمت از این نوع کارها به وسیله عادت و تمرین زیاد صورت می گیرد. مثل این که دیده می شود بعضی از افراد سموم کشنده ای را می خورند و در آنها اثر نمی کند یا اشیای فوق العاده سنگین را از زمین بر می دارند یا روی طناب در هوا راه می روند و مانند آن، قسمت دیگر معلول یک سلسله علل طبیعی مرموزاتی است که مردم از آن بی خبرند. مثل این که افرادی در وسط آتش می روند و نمی سوزند و علتش این است که ماده نسوز مخصوصی روی بدن خود قبلاً مالیده اند.
و یا این که مثلا نامه می نویسند که روی صفحه کاغذ اثری از خطوط آن دیده نمی شود و چون روی آتش گرفته شد، خطوط ان کاغذ با مایع بیرنگی که به آتش ظاهر می شود نوشته شده آشکار می شود قسمت دیگری از آن ها در اثر تردستی و سرعت و مهارت زیاد در عمل است که از نظر پنهان می ماند یعنی عملی را چنان به سرعت انجام می دهند که انسان خیال می کند یک علت غیر طبیعی ایجاب شده و اسباب و علل عادی آن را نمی بینند. مانند شعبده بازی ها و چشم بندی هایی که بعضی انجام می دهند.
ولی بعضی کارها خارق العاده را نمی توان معلول اسباب عادی دانست مانند خبرهای غیبی، مخصوصا پیش گویی هایی که نسبت به آینده می شود یا ایجاد محبت و عداوت میان دو نفر، بستن و باز کردن، خواب نمودن، بیمار ساختن، احضار ارواح، حرکت دادن بعضی از اشیا به نیروی اراده و امثال آنها که مرتاضان انجام می دهند، پس از دقت معلوم می شود که تمام آنها از نیروی اراده و اعتقاد بتأثیر سرچشمه می گیرد یعنی قبلا علم و اعتقاد قطعی به مطلبی پیدا می شود و اراده هم به دنبال آن در بعضی موارد اراده بدون شرط خاصی موجود می شود و در بعضی دیگر شرایطی لازم دارد.
مثل این که هنگام احضار ارواج آینه را جلو روی بچه ای که واجد شرایط خاصی است قرار می دهند و یا جمله ای مخصوص می خوانند یا این که در موارد ایجاد محبت و عداوت عبارت معینی را با مرکب مخصوصی روی چیز خاصی می نویسند ولی همه این ها با شرائط حصول اراده مؤثر است، خلاصه هنگامی که علم قطعی به چیزی پیدا شد، در حواس انسان تأثیر کرده و به آنچه قطع پیدا کرده، در مقابلش مجسم می شود.
این موضوع را خودتان می توانید آزمایش کنید به این ترتیب که به خودتان تلقین کنید که شخص یا چیزی معینی در برابر شما حاضر است و شما آن را با چشم خود می بینید بعد آن را کاملا در خیال خود تصور کنید و چنان متوجه وجود آن شوید که توجه به عدم آن و هیچ چیز دیگر نداشته باشید در این صورت به خوبی خواهید دید که در مقابل شما حاضر است و لذا اطبای جدید و قدیم به واسطه تلقینات بیماری های خطرناک را معالجه می کردند. به این معنی که شفا یافتن و صحت را چنان به مریض تلقین می کردند که در فکر او یک صورت قطعی به خود گرفته و سپس به وجود آمده است.
و اگر اراده خیلی قوی گردد ممکن است آنچه که در خود به وسیله آن ایجاد می کند، در دیگری نیز ایجاد کند.
[1]. مفردات راغب، «سحر». [2]. سوره طه، آیه 66. [3]. سوره اعراف، آیه 116. [4]. سوره مدثر، آیه 24. [5]. وسایل، باب 25، ابواب ما یکتسب به. [6]. سفینه البحار، ج1، ص 605. [7]. کافی، ج7، ص 260، باب حد السحر. [8]. کافی، ج7، ص 260.

۲ 

سحر و جادو


آیه مورد بحث فصل دیگری از زشت کاری یهودیان را معرفی می کند که پیامبر بزرگ خدا، سلیمان را به سحر و جادوگری متهم ساختند.
هاروت و ماروت کیستند؟
گرچه گفته شده است که هاروت و ماروت دو نفر از ساکنان شهر بابل بوده است، ولی مشهور بین مفسران و مورخان این است که: آنها دو فرشته از فرشتگان الهی بوده اند و ظاهر قرآن نیز همراه با این دسته است زیرا قرآن آن ها را دو فرشته می داند.
شاهد این گفته حدیثی است که از پیشوای هشتم امام رضا ـ علیه السلام ـ رسیده است:
قال: «و أما هاروتُ و ماروتُ فکانا ملکینِ عَلَم الناسَ السحرَ لیحترزوا به سحرَ السحرهَ و یُبطلون به کیدَهم، و ما عَلَما أحداً من ذلک شیئاً حتی قالا إنما نحنُ فتنهٌ فلا تکفُر فکفر قومٌ باستعمالهم لما أمروُا بالأحترازِ منهُ و جعلوا یفرقون بما تعلموهُ بینَ المرءِ و زوجِهِ، قال الله تعالی: «و ما هم بضارین به من أحدٍ إلا بأذنِ اللهِ»
[1]؛[2]
امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمود: «و اما هاروت و ماروت آنها دو فرشته بودند که به مردم سحر (و طرق ابطال آن را) می آموختند تا به آن وسیله سحر ساحران را باطل سازند و از آزار آنها نجات پیدا کند و به هر کس یاد می دادند می گفتند ما وسیله امتحان شما هستیم از مسیر خارج نشوید و کفر نورزید ولی قومی تخلف کردند و بین زن و مردها به وسیله سحر جدایی می انداختند».
«ولی آنها هیچ گاه بدون فرمان خدا نمی توانند به انسان ضرر برسانند».

[1]. سوره بقره، آیه 102. [2]. عیون اخبار الرضا، ج2، ص 245.

۳ 

سحر و جادو


آیه مورد بحث فصل دیگری از زشت کاری یهودیان را معرفی می کند که پیامبر بزرگ خدا، سلیمان را به سحر و جادوگری متهم ساختند.
هاروت و ماروت کیستند؟
گرچه گفته شده است که هاروت و ماروت دو نفر از ساکنان شهر بابل بوده است، ولی مشهور بین مفسران و مورخان این است که: آنها دو فرشته از فرشتگان الهی بوده اند و ظاهر قرآن نیز همراه با این دسته است زیرا قرآن آن ها را دو فرشته می داند.
شاهد این گفته حدیثی است که از پیشوای هشتم امام رضا ـ علیه السلام ـ رسیده است:
قال: «و أما هاروتُ و ماروتُ فکانا ملکینِ عَلَم الناسَ السحرَ لیحترزوا به سحرَ السحرهَ و یُبطلون به کیدَهم، و ما عَلَما أحداً من ذلک شیئاً حتی قالا إنما نحنُ فتنهٌ فلا تکفُر فکفر قومٌ باستعمالهم لما أمروُا بالأحترازِ منهُ و جعلوا یفرقون بما تعلموهُ بینَ المرءِ و زوجِهِ، قال الله تعالی: «و ما هم بضارین به من أحدٍ إلا بأذنِ اللهِ»
[1]؛[2]
امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمود: «و اما هاروت و ماروت آنها دو فرشته بودند که به مردم سحر (و طرق ابطال آن را) می آموختند تا به آن وسیله سحر ساحران را باطل سازند و از آزار آنها نجات پیدا کند و به هر کس یاد می دادند می گفتند ما وسیله امتحان شما هستیم از مسیر خارج نشوید و کفر نورزید ولی قومی تخلف کردند و بین زن و مردها به وسیله سحر جدایی می انداختند».
«ولی آنها هیچ گاه بدون فرمان خدا نمی توانند به انسان ضرر برسانند».

[1]. سوره بقره، آیه 102. [2]. عیون اخبار الرضا، ج2، ص 245.
علی محمد حیدری نراقی - گناهان کبیره، ص 351

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد