پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

رساله احکام (پسران)

رساله احکام (پسران)براساس فتاوای آیت الله مکارم شیرازی

در این رساله سعى شده احکام واجب، حرام و غیر آن را که براى بسیارى از جوانان و نو جوانان مطرح است، به زبان ساده، روشن و دور از اصطلاحات پیچیده فقهى ذکر گردد، تا باشد که جوانان عزیزی که امید امروز و آینده اجتماع هستید، بتوانید با مطالعه آن به وظایف دینى خود آشنا شوید و آن را به کار ببندید.

تقلید

اصول و فروع دین

آئین اسلام شامل سه بخش است: اصول دین، فروع دین و اخلاق. در واقع تعلیمات دینى همچون درختى است که اصول دین ریشه آن و فروع دین و برنامه هاى عملى، شاخ و برگها و اخلاق میوه این درخت برومند و پر برکت محسوب مى شود.

الف) اصول دین; یعنى اساسى ترین عقاید اسلام که پایه و ریشه مذهب بوده و شامل پنج اصل مى باشد:

1. توحید: اعتقاد به یگانگى خدا، خدایى که خالق جهان هستى است و از همه چیز آگاه است و هست و نیست ما در دست اوست و بر هر کارى تواناست.

ایمان به او موجب احساس مسؤولیت، آرامش خاطر، دورى از گناه، استقامت و پایدارى و پیشرفت در زندگى است. پس باید در راه شناخت او کوشا باشیم، زیرا در هر لحظه از زندگى به او نیازمندیم و حامى و پشتیبان ماست.

2. عدل: اعتقاد به اینکه خداوند نه حق کسى را از بین مى برد و نه حق کسى را به دیگرى مى دهد نه ظلم مى کند و نه در میان افراد تبعیض قائل مى شود و او به تمام معنا عادل است، چرا که نیاز به هیچ چیز و هیچ کس ندارد.

اعتقاد به عدل و عدالت خداوند باعث دورى ما از ظلم و ستم و تبعیض و گسترش عدل و داد در جامعه انسانى مى شود.

3. نبوت: اعتقاد به اینکه خداوند براى هدایت و ارشاد انسانها راهنمایان و پیامبرانى را برانگیخته و به برخى از آنها کتاب آسمانى داده تا راه مستقیم سعادت را به افراد بشرى بیاموزند و آنان را از بدى ها و زشتى ها بازداشته، در راه پرفراز و نشیب زندگى به آنها کمک کنند.

4. امامت: اعتقاد به جانشینى امامان معصوم(علیهم السلام) بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله)براى رهبرى جامعه اسلامى و پاسدارى از عقاید و احکام در هر عصر و زمان به نمایندگى از طرف پیامبر(صلى الله علیه وآله) است.

امامان دوازده نفرند اوّل آنان على بن ابى طالب(علیه السلام) و آخرشان حضرت مهدى (عجّل الله تعالى فرجه) است. او زنده است و از نظرها غائب است و روزى فرا مى رسد که ظاهر شده و جهان را پر از عدل و داد مى کند و حکومت واحدى در سراسر جهان بر پایه عدالت و صلح و امنیت تشکیل مى دهد.

 

در زمان غیبت او، نیابت به صورت عام براى فقیهان جامع الشرائط است یعنى هر کس داراى علم و دانش کافى براى درک احکام اسلام از منابع دینى توأم با تقوى و عدالت بوده باشد، به عنوان نایب امام زمان(عج) و با شرایطى مرجع تقلید خواهد بود، و عهده دار تبیین و تبلیغ احکام اسلام مى گردد.

5. معاد: ایمان به روز رستاخیز و زنده شدن بعد از مرگ و اینکه مرگ پایان حیات انسانى نیست بلکه مرگ پل و واسطه این دنیا با سراى آخرت است و انسانها پس از مردن بار دیگر زنده شده و در محکمه عدل الهى حضور یافته و هر کس به جزاى اعمال خود مى رسد.

ایمان به معاد عامل مهم تربیت انسانى است; به این ترتیب موج نیرومندى از احساس مسؤولیت در برابر هر کار در اعماق روح انسان ایجاد کرده تا او را در برابر انحراف و گمراهى، ظلم و تجاوز کنترل کند.

ب) فروع دین; شامل دستورات و تکالیف عملى و احکامى است که از سوى خداوند به وسیله پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى هدایت بشر به سوى کمال نهایى و سعادت دنیا و آخرت فرستاده شده است. مهم ترین این فروع عبارتند از:

1. نماز، 2. روزه، 3. خمس، 4. زکات، 5. حج، 6. جهاد، 7. امر به معروف (دعوت به انجام کارهاى خوب و نیک)، 8. نهى از منکر (بازداشتن از انجام کارهاى بد و ناپسند)، 9. تَولّى (دوستى با دوستان خدا)، 10. تبرّى (دشمنى با دشمنان خدا).

 

فروع دین بسیار زیاد است و هر شخصى نمى تواند آنها را از منابع آن مثل قرآن و احادیث و سایر ادلّه فقهى استخراج کند. بنابراین باید آنها را از دانشمندانى که سالها در این زمینه به تحقیق و بررسى پرداخته و کوشش و «اجتهاد» فراوان نموده اند و در واقع متخصصان علوم دینى هستند، یاد گرفته و به آن عمل کنند، چنین دانشمندانى را در اصطلاح «فقیه» یا «مجتهد» مى نامند; به پیروى کردن از مجتهد «تقلید» و کسى که از مجتهد تقلید مى کند «مُقَلِّد» مى گویند.

ج) اخلاق; بخش دیگرى از تعلیمات اسلام، اخلاق است. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیث معروفى فرمود: من مبعوث شده ام تا فضائل اخلاقى را تکمیل کنم; منظور آن حضرت از فضایل اخلاقى، صفاتى مانند: امانت دارى، درستکارى، شجاعت، راستگویى، وفادارى، پاى بندى به تعهدات، احترام به بزرگترها بخصوص پدر و مادر، رعایت عدالت و مانند آن است. اخلاق فردى و اجتماعى سبب نجات بشر از مشکلات و پیشرفت در همه کارها و صفا و صمیمیت همه گروهها و صلح و امنیت در جامعه بشرى است.

علماى اخلاق در کتاب هاى خود در این زمینه سخن بسیار گفته اند و شما مى توانید با مطالعه کتاب هاى «زندگى در پرتو اخلاق»، «اخلاق در نهج البلاغه» و «اخلاق در قرآن» که هر سه از نوشته هاى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى(مدّظلّه) است، اطلاعات وسیعى درباره اخلاق اسلامى بدست آورید.

فلسفه تقلید:

شاید برخى از خود بپرسند که در عصر و زمان ما، که بشر در همه زمینه ها ترقّى و پیشرفت خیره کننده اى داشته، و به ابزار و وسایل فوق العاده مدرن دست یافته، به گونه اى که به حق مى توان این عصر را «عصر تحقیق و کنکاش و علم و دانش» لقب داد، آیا با همه این امور، تقلید در عصر و زمان ما امر مطلوبى است؟

آیا تقلید به معناى بسته نمودن دروازه هاى تحقیق به روى محقّقان نیست؟

آیا «پیروى چشم و گوش بسته» از دیگران، با روح آیات فراوانى از قرآن مجید، که انسان را به تفکّر و اندیشه و مطالعه و تحقیق دعوت مى کند، سازگارى دارد؟

براى روشن شدن پاسخ این سؤال توضیح کوتاهى پیرامون اقسام تقلید لازم است:

تقلید و پیروى از دیگران از چهار صورت خارج نیست:

الف) تقلید جاهل از عالم; یعنى کسى که چیزى را نمى داند از متخصّص و آگاه آن فن پیروى کند، همچون مراجعه بیمار ناآگاه از مسایل پزشکى، به پزشک آگاه و دلسوز.

ب) تقلید عالم از عالمى دیگر; یعنى مراجعه اهل فن به یکدیگر، و پیروى بعضى از بعضى دیگر.

ج) تقلید عالم از جاهل; بدین معنا که یک انسان آگاه، علم و دانش خود را رها نموده، و چشم و گوش بسته به دنبال جاهلان بیفتد!

 

د) تقلید جاهل از جاهل; که گروهى نادان، پیرو گروه نادان دیگرى شوند.

روشن است که از این چهار قسم، تنها قسم اوّل منطقى و عاقلانه و مشروع است، و نه تنها در عصر تحقیق و علم و دانش، از آن بى نیاز نیستیم، بلکه بخاطر گسترش فراوان علوم، نیاز به آن بیشتر احساس مى شود. البتّه، سه قسم دیگر تقلید منطقى و مورد پذیرش اسلام نیست. و تقلید در احکام از قسم اوّل است.(1)

مسأله 1ـ هیچ مسلمانى نمى تواند در اصول دین تقلید نماید بلکه باید آنها را از روى دلیل هر چند ساده و متناسب با حال خویش بداند و به آن یقین داشته باشد.

مسأله 2ـ وظیفه اکثر مردم در احکام دین، تقلید است; چون افراد کمى هستند که بتوانند در همه احکام، اجتهاد کنند.

 


1 . برگرفته شده از پیام قرآن، ج 1، ص 346.

تکلیف و مکلَّف

ملاک انجام عبادات و تکالیف شرعى از نظر قرآن و روایات رسیدن به «بلوغ شرعى» و داشتن «عقل» است; بنابراین کسى که بالغ و عاقل باشد به حد «تکلیف» رسیده و شایستگى انجام دستورهاى الهى و احکام اسلامى را دارد، به چنین کسى «مکلَّف» مى گویند.

بلوغ و نشانه هاى آن

«بلوغ» به معناى رسیدن به سنّ خاصّى است که انسان در آن سنّ آمادگى انجام کار مورد نظر را دارد. البتّه «بلوغ» در همه مسایل یکسان نیست; زیرا آمادگى براى هر کارى در سنّ و سال خاصّى حاصل مى شود. بنابراین، سنّ بلوغ در مسایل شرعى، با سنّ بلوغ در مسایل اجتماعى و سیاسى یکسان نیست، همان گونه که بلوغ جنسى با بلوغ اقتصادى (رسیدن به سنّى که توانایى انجام امور اقتصادى و مالى را بطور مستقل داشته باشد) تفاوت دارد.

نتیجه این که هر چیزى «بلوغ» خاصّ خود را دارد، و ما نمى توانیم براى همه چیز فقط یک سنّ بلوغ تعیین کنیم.

مسأله 3ـ یکى از نشانه هاى بلوغ در پسران کامل شدن 15 سال قمرى و وارد شدن در 16 سالگى است. سال شمسى 11 روز بیشتر از سال قمرى است. بنابراین با محاسبه این تفاوت و در نظر گرفتن سال کبیسه، زمان بلوغ در پسران به سال شمسى حدوداً 14 سال و 6 ماه و 18 روز مى باشد. براى آگاهى بیشتر از دیگر نشانه هاى بلوغ به بخش محجورین رساله توضیح المسائل مراجعه کنید.

مسأله 4ـ درشت شدن صدا و روییدن موى درشت در صورت و پشت لب و مانند آن، دلیل بر بلوغ پسران نیست، مگر این که از این راه یقین به بالغ شدن حاصل شود.

مرجع تقلید و شرایط آن

مسأله 5ـ به مجتهدى که دیگران از او تقلید مى کنند «مرجع تقلید» مى گویند.

 

مسأله 6ـ مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند باید:

عادل، زنده، مرد، بالغ، شیعه دوازده امامى و در مسایل اختلافى اعلم باشد.

مسأله 7ـ کسى که از مجتهدى تقلید مى کند، اگر مرجع تقلیدش از دنیا برود در مسایلى که به فتواى او عمل کرده مى تواند به تقلید او باقى بماند و اگر مجتهدى که از دنیا رفته اعلم باشد باقى ماندن بر تقلید او واجب است.

مسأله 8ـ اعلم کسى است که در استخراج احکام (از منابع آن) از مجتهدان دیگر استادتر باشد.

مسأله 9ـ مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت:

الف) خود انسان یقین کند; مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

ب) گواهى دو نفر عالم عادل که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند; به شرط آن که دو نفر عالمِ عادلِ دیگر با گفته آنان مخالفت نکنند.

ج) عدّه اى از اهل علم که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا مى شود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند.

مسأله 10ـ راههاى بدست آوردن فتواى مجتهد:

1. شنیدن از خود مجتهد.

2. شنیدن از دو نفر عادل.

3. شنیدن از یک نفر مورد اعتماد که از گفته او اطمینان پیدا مى شود.

 

4. دیدن در رساله مجتهد که درستى آن مورد اطمینان باشد.

مسأله 11ـ اگر فتواى مجتهد در مسأله اى عوض شود، مقلّد باید به فتواى جدید عمل کند و عمل کردن به فتواى قبلى جایز نیست.

مسأله 12ـ مسایلى را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد.

 

دستورات خداوند

دستورهاى عملى اسلام، که وظیفه انسانها را، نسبت به کارهایى که باید انجام دهند و یا از آن دورى جویند مشخّص مى کند، «احکام» نام دارد.

هر کارى که انسان انجام مى دهد، در اسلام داراى حکم خاصّى است، احکامى که تکلیف ما را نسبت به کارها مشخّص مى کند پنج قسم است:

1. واجب; کارى است که انجام آن لازم مى باشد و ترک آن عذاب دارد; مانند نماز، روزه و...  .

2. حرام; کارى است که ترک آن لازم و انجامش عذاب دارد; مانند دروغ، ظلم و... .

3. مستحب; به کارى گویند که انجامش نیکوست و ثواب دارد; ولى ترک آن عذاب ندارد; مانند سلام کردن و صدقه دادن.

4. مکروه; کارى است که ترک آن نیکو مى باشد و ثواب دارد; ولى انجامش عذاب ندارد; مانند فوت کردن به غذا و خوردن غذاى داغ.

5. مباح; به کارى گویند که انجام و ترک آن مساوى است، نه عذابى دارد و نه ثوابى; مانند راه رفتن و نشستن.

مسأله 13ـ در زمان غیبت امام زمان(عج) دستور و تکالیف الهى را از مرجع تقلید یاد گرفته و به آن عمل مى کنیم. به این دستور و نظر و رأى قطعى مرجع تقلید در احکام شرعى «فتوا» مى گویند و مقلّد باید در آن حکم به فتواى مرجع تقلید خود عمل کند.

تفاوت احتیاط مستحب و احتیاط واجب

مسأله 14ـ «احتیاط مستحب» همیشه همراه با فتواست; یعنى مجتهد در آن مسأله، علاوه بر اظهار نظر، راه احتیاط را هم نشان داده است و مقلّد مى تواند در آن مسأله، به فتوا و یا به احتیاط عمل کند و نمى تواند به مجتهد دیگرى رجوع کند; مانند این مسأله:

«ظرف نجس را اگر یک مرتبه در آب کُر بشویند پاک مى شود، هرچند احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند».

«احتیاط واجب» همراه با فتوا نمى باشد و مقلّد باید به همان احتیاط عمل کند و مى تواند به فتواى مجتهد دیگر مراجعه کند، مانند این مسأله:

«احتیاط آن است که بر برگ درخت انگور، اگر تازه باشد، سجده نکنند».

طهارت

اسلام دین پاک و پاکیزه اى است، و پاکیزگى را دوست دارد، و به آن سفارش نموده، و براساس آن احکام و قوانینش را تنظیم مى کند. نظافت و پاکیزگى در این دین مقدّس، آن قدر ارزشمند و مهم است که در برخى روایات، به عنوان بخشى از ایمان از آن یاد شده است(1); یعنى مسلمانى که طهارت و نجاست و نظافت را رعایت نمى کند ایمانش کامل نیست.

این دین پاک و مبرّا از هرگونه تحریف و پیرایه، هم دستوراتى در زمینه نظافت فردى دارد، و هم سفارش به نظافت اجتماعى مى کند. عمل کردن به این دستورات، مخصوصاً در عصر و زمان ما، لازم و ضرورى است.

طهارت و پاکى بدن و محیط زندگى، در اسلام داراى اهمّیّت بسیارى است. انسان باید از خوردن و آشامیدن چیزهاى نجس دورى کرده و بدن و لباسش براى «نماز» که بهترین شیوه پرستش پروردگار عالم است، پاک باشد و بهتر است تمیزترین لباس را بپوشد. بنابراین شناختن چیزهاى نجس و آموختن شیوه پاک کردن آنها نیز لازم است.

احکامى که در این فصل مطرح مى شود، بخشى از مسائلى است که این دین پاک آسمانى، در این زمینه مطرح کرده است. امید است که بدان توجّه، و سپس عمل کنیم.

مسأله 15ـ در عالَم همه چیز پاک است، مگر یازده چیز و آنچه بر اثر برخورد با اینها نجس شود.

مسأله 16ـ چیزهاى نجس عبارت است از:

1. ادرار; 2. مدفوع; 3. مَنى; 4. مُردار (حیوانى که بطور طبیعى بمیرد); 5. خون; 6 و 7. سگ و خوک; 8. شراب; 9. آبجو; 10. کافر;
11. عرق شتر نجاستخوار

به توضیحات کوتاهى پیرامون احکام برخى از نجاسات فوق توجّه فرمایید:

 


1 . بحارالانوار، ج 59، ص 291.

ادرار و مدفوع

مسأله 17ـ ادرار و مدفوع و خون انسان و حیوانهاى حرام گوشت که خون جهنده دارند (یعنى اگر رگ آن را ببرند خون از آن به سرعت جارى مى شود) نجس است.

مسأله 18ـ ادرار و مدفوع حیوانهاى حلال گوشت، مانند گاو و گوسفند و ادرار و مدفوع و خون حیوانهایى که خون جهنده ندارند; مانند

مار و ماهى، پاک است.

مسأله 19ـ ادرار و فضولات حیوانهایى که گوشت آنها مکروه است، پاک مى باشد; مانند اسب و الاغ.

مسأله 20ـ فضله پرندگان حرام گوشت; مانند کلاغ، پاک است.

مُردار

مسأله 21ـ به حیوانى که بطور طبیعى بمیرد «مُردار» گفته مى شود.

مسأله 22ـ حیوانها دو دسته اند، برخى خون جهنده دارند; یعنى اگر رگ آنها بریده شود، خون با فشار از آن بیرون مى آید و برخى دیگر خون جهنده ندارند; یعنى اگر رگ آنها بریده شود، خون با فشار بیرون نمى آید.

مسأله 23ـ مردار حیوانى که خون جهنده ندارد; مانند ماهى، پاک است.

مسأله 24ـ اجزاى بى روح مردار حیوانى که خون جهنده دارد; مانند مو و شاخِ بیرونى، پاک و اجزاى روح دارش; مانند گوشت و پوست، نجس است.

مسأله 25ـ تمام اجزاى بدن سگ و خوک; چه مرده و چه زنده آن نجس است.

مسأله 26ـ انسان مرده هرچند تازه از دنیا رفته و بدنش سرد نشده باشد (بجز اجزاى بى روح او; مانند ناخن، مو و دندان) تمام بدنش نجس مى باشد.

مسأله 27ـ هرگاه میّت را غسل دهند، بدنش پاک مى شود.

 

مسأله 28ـ کسى که در راه خدا و براى حفظ اسلام مى جنگد، اگر در میدان نبرد و معرکه درگیرى کشته شود و همان جا از دنیا برود بدنش پاک است و نیاز به غسل و کفن ندارد.

خون

مسأله 29ـ خون انسان و هر حیوانى که خون جهنده دارد; مانند مرغ و گوسفند، نجس است.

مسأله 30ـ حیوانى که خون جهنده ندارد; مانند مار، ماهى و پشه، خونش پاک است.

مسأله 31ـ بنابر احتیاط واجب، از تخم مرغى که ذرّه اى خون در آن است باید اجتناب کرد; ولى اگر خون در زرده باشد، تا پوست نازک روى آن پاره نشده، سفیده تخم مرغ پاک مى باشد.

مسأله 32ـ خونى که از لاى دندان (لثه) مى آید، اگر با آب دهان مخلوط شده و از بین برود پاک است و در آن صورت فرو بردن آب دهان هم اشکال ندارد.

سگ و خوک

مسأله 33ـ سگ و خوک معمولى نجس است و با آب کشیدن هم پاک نمى شود، حتى مو، پنجه و ناخن و رطوبت هاى آن هم نجس مى باشد.

مسأله 34ـ همراه داشتن سگ در ماشین و خیابان و نگهدارى آن در خانه که نوعى تقلید از بیگانگان است، شایسته مسلمانان باشخصیت نیست و از جهات شرعى (نجاست و طهارت) مشکلات زیادى ایجاد مى کند.

چیز پاک چگونه نجس مى شود؟

مسأله 35ـ اگر چیز پاکى به نجسى برخورد کند و یکى از آن دو به گونه اى تر باشد که رطوبتش به دیگرى برسد، چیز پاک نجس مى شود.

مسأله 36ـ اگر انسان نداند چیز پاکى نجس شده است یا نه؟ پاک است. جستجو و وارسى هم لازم نیست، هرچند بتواند نجس بودن یا پاک بودن آن را با جستجو بفهمد.

مسأله 37ـ خوردن و آشامیدن چیز نجس حرام است.

مُطهِّرات (پاک کننده ها)

مسأله 38ـ مطهّرات، اشیاى نجس را پاک مى کند. عمده پاک کننده ها عبارتند از:

1. آب; 2. زمین; 3. آفتاب; 4. اسلام; 5. برطرف شدن نجاست (به شرحى که خواهد آمد).

احکام آبها

آب اقسام مختلفى دارد که شناخت آنها ما را براى بهتر یادگرفتنِ مسائل مربوط به آن، کمک مى کند.

 

مسأله 39ـ آب یا «مضاف» است یا «مطلق»:

«آب مضاف» آبى است که آن را از چیزى گرفته باشند (مانند آب سیب و هندوانه) و یا با چیزى مخلوط شده باشد، به قدرى که به آن «آب» گفته نشود; مانند شربت.

«آب مطلق» آبى است که مضاف نباشد.

مسأله 40ـ آب مضاف:

* ممکن است چیز کثیفى را تمیز کند; ولى هرگز چیز نجس را پاک نمى کند (و از مطهّرات نمى باشد).

* اگر با نجاست برخورد کند، نجس مى شود; هرچند نجاست کم باشد و بو یا رنگ و یا مزه آب عوض نشود.

* وضو و غسل با آن باطل است.

اقسام آب مطلق

مسأله 41ـ آب یا از آسمان مى بارد که باران است، ـ یا از زمین مى جوشد، که اگر جریان داشته باشد; مانند آب چشمه و قنات «آب جارى» است و اگر بدون جریان باشد، «آب چاه» است.

و یا این که نه مى جوشد و نه مى بارد، که اگر به مقدارى که در مسأله بعد خواهد آمد، باشد «کُر» و اگر کمتر از این مقدار باشد «قلیل» است.

مسأله 42ـ مقدار آبى که اگر در ظرفى که درازا و پهنا و گودى آن هر یک حدّاقل 5/3 وجب باشد بریزند پر شود، یا وزن آن 384 کیلوگرم باشد، به مقدار کُر است.

 

مسأله 43ـ آب قلیل به محض برخورد با نجاست، نجس مى شود، مگر آن که با فشار به چیز نجس برسد که در این صورت فقط قسمتى که با نجس برخورد کرده نجس مى شود; مانند ظرف آبى که از بالا بر چیز نجس ریخته مى شود، تنها آبهایى که به چیز نجس رسیده نجس مى شود و آبهاى بالا و داخل ظرف پاک است.

مسأله 44ـ اگر آب کر یا جارى، به آب قلیلِ نجس متّصل شود و با آن مخلوط گردد، پاک مى گردد. (مثلاً: اگر ظرف آب قلیلى را که نجس شده، زیر شیر آبى که به منبع کر متّصل مى باشد بگذارند و آب را بر آن باز کنند پاک مى شود) ولى اگر بو یا رنگ یا مزه نجاست گرفته باشد، باید به قدرى با آن مخلوط شود که بو یا رنگ یا مزه نجاست از بین برود.

مسأله 45ـ تمام اقسام آبهاى مطلق، بجز آب قلیل، تا زمانى که بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد، پاک است و هرگاه بر اثر برخورد با نجاست، بو یا رنگ یا مزه نجاست بگیرد نجس مى شود (بنابراین، آب جارى، چاه، کُر و حتّى باران در این حکم مشترکند).

مسأله 46ـ آب لوله هایى که متّصل به منبع کُر مى باشد، در حکمِ آبِ کر است.

مسأله 47ـ برخى از خصوصیّات آب باران:

* اگر باران بر چیز نجسى که عینِ نجس(1) در آن نیست، یک بار ببارد پاک مى شود.

* اگر بر فرش و لباسِ نجس ببارد فشار لازم ندارد و پاک مى شود; به شرط این که غُساله آن (آب موجود در آن) خارج شود.

* اگر بر زمین نجس ببارد پاک مى شود.

* هرگاه آب باران در جایى جمع شود، اگرچه کمتر از کُر باشد، چنانچه چیز نجسى را در حالى که باران همچنان مى بارد، در آن بشویند، تا زمانى که آن آب، بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته، پاک است.

 


1 . عین نجس چیزى است که خودبه خود نجس است; مانند ادرار و خون.

چگونه چیزهاى نجس را آب بکشیم؟

مسأله 48ـ براى پاک کردن چیزهاى نجس، ابتدا باید نجاست را برطرف کرده، سپس طورى که در مسائل آینده خواهد آمد، آن را آب کشید.

مسأله 49ـ ظرف نجس را، بعد از برطرف کردن نجاست، اگر یک مرتبه با آب کر یا آب لوله کشى بشویند کافى است; ولى با آب قلیل باید سه مرتبه شسته شود.

مسأله 50ـ ظرف نجس را مى توان این گونه آب کشید:

با آب کر: یک بار آن را در آب برده و بیرون آورند.

با آب قلیل: آن را سه مرتبه پر از آب کرده و خالى کنند، یا سه مرتبه قدرى آب در آن ریخته و هر مرتبه آب را بطورى در آن بگردانند که به جاهاى نجس برسد و بیرون بریزند.

مسأله 51ـ فرش و لباس و چیزهایى مانند آن، که آب را به خود مى گیرد و قابل فشار دادن است، چنانچه با آب قلیل تطهیر مى کنند، باید بعد از هر بار شستن، آن را فشار دهند تا آبهاى داخل آن بیرون آید و یا به

گونه اى دیگر آبِ آن گرفته شود; ولى در آب کُر و جارى فشار دادن لازم نیست. به شرط این که آن را طورى در آب تکان دهند که آب از آن بگذرد.

مسأله 52ـ موکت چسبیده به زمین به وسیله آب لوله کشى پاک مى شود و لازم است مقدارى فشار داده شود و بهتر این است که آب موجود در آن را با چیزى جمع کنند.

 

زمین

مسأله 53ـ اگر کف پا یا کف کفش، هنگام راه رفتن، نجس شود، با راه رفتن یا مالیدن پا به زمین پاک مى شود; به شرط آن که عین نجاست از آن محل برطرف شود.

و زمین باید:

الف) پاک باشد.

ب) خشک باشد.

ج) خاک، شن، سنگ، آجر فرش، آسفالت و مانند اینها باشد.

مسأله 54ـ اگر بر اثر راه رفتن یا مالیدن پا بر زمین، نجاستِ تهِ کفش یا کفِ پا برطرف شود، پاک مى گردد، ولى بهتر است حدّاقل پانزده قدم راه برود.

آفتاب

مسأله 55ـ آفتاب (با شرایطى که خواهد آمد) زمین و پشت بام را پاک مى کند; ولى پاک کردن ساختمان و چیزهایى که در آن به کار رفته است، مانند در و پنجره، محلّ اشکال است.

مسأله 56ـ آفتاب، زمین و پشت بام را با این شرایط پاک مى کند:

الف) چیز نجس، تر باشد، به قدرى که اگر چیزى به آن برسد، تر شود.

ب) با تابش آفتاب، چیز نجس خشک شود، اگر مرطوب بماند، پاک نشده است.

ج) چیزى; مانند ابر یا پرده، مانع تابش آفتاب نباشد، مگر آن که نازک باشد و از تابش آفتاب جلوگیرى نکند.

د) آفتاب، به تنهایى آن را خشک کند; مثلاً به کمک باد خشک نشود.

هـ) هنگام تابش آفتاب، نجاست در آن نباشد، پس اگر نجاست هست، پیش از تابش آفتاب برطرف کنند.

مسأله 57ـ اگر زمین و مانند آن نجس باشد، ولى رطوبتى نداشته باشد، مى توان مقدارى آب، یا چیز دیگرى که سبب مرطوب شدن آن بشود، بر آن ریخت تا آفتاب بر آن بتابد و آن را پاک کند.

اسلام

مسأله 58ـ کافر بنابر احتیاط واجب نجس است و اگر شهادتین را بگوید، مسلمان مى شود; یعنى بگوید:

«اَشْهَدُ اَنْ لا اِله إلاَّ اللّه، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه»

و با اسلام، پاک مى گردد.

برطرف شدن عین نجاست

مسأله 59ـ در دو مورد، با برطرف شدن نجاست، چیز نجس پاک مى شود و نیازى به آب کشیدن ندارد.

الف) بدن حیوان، مثلاً منقار مرغى که غذاى نجس خورده است، هنگامى که نجاست از منقارش برطرف شود پاک است.

ب) باطن بدن، مانند داخل دهان و بینى و گوش; مثلاً اگر هنگام مسواک کردن، از لثه ها خون بیاید و خون برطرف شود، داخل دهان پاک است و آب کشیدن آن لازم نیست. ولى مسواک اگر با خون برخورد داشته باشد به احتیاط واجب، نجس مى شود هرچند داخل دهان باشد.

وضــو

بدون شک «وضو» داراى دو فایده روشن است:

«فایده بهداشتى» و «فایده اخلاقى و معنوى» از نظر بهداشتى شستن صورت و دستها، آن هم پنج یا لااقل سه بار در شبانه روز، اثر قابل ملاحظه اى در نظافت بدن دارد، مسح کردن بر سر و پشت پاها، که شرط آن رسیدن آب به موها، یا پوست بدن است، سبب مى شود که این اعضا را نیز پاکیزه بداریم، ضمن این که تماس آب با پوست بدن، اثر خاصى در تعادل اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک» دارد.

و از نظر اخلاقى و معنوى چون با قصد قربت و براى رضاى خدا انجام مى شود، اثر تربیتى دارد; زیرا مفهوم کنایى وضو این است که: «از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام بر مى دارم.» در روایتى از امام هشتم(علیه السلام) اشاراتى به این مطلب شده است.(1)

نمازگزار باید قبل از انجام نماز، وضو گرفته و خود را براى انجام این عبادت بزرگ آماده کند.

در برخى از موارد هم باید «غُسل» کند; یعنى تمام بدن را بشوید و هرگاه نتواند وضو بگیرد یا غسل کند، باید به جاى آن «تیمّم» انجام دهد که در این قسمت با احکام هر یک آشنا خواهید شد.

 

 


1 . بر گرفته شده از تفسیر نمونه، ج 4، ص 291.

چیزهایى که باید براى آنها وضو گرفت

مسأله 60ـ انسان باید براى نماز (بجز نماز میّت) و براى طواف کعبه و براى تماسّ بدن با نوشته قرآن و اسم خداوند وضو بگیرد.

مسأله 61ـ اگر نماز یا طواف، بدون وضو انجام شود باطل است.

مسأله 62ـ کسى که وضو ندارد نباید جایى از بدن خود را به این نوشته ها برساند:

* خطّ قرآن، ولى ترجمه آن اشکال ندارد.

* اسم خداوند به هر زبانى که نوشته شده باشد، مانند «اللّه»، «خدا»، «god».

* نام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اسامى امامان(علیهم السلام) و نام حضرت زهرا(علیها السلام)اگر بى احترامى به آنها باشد.

مسأله 63ـ براى این کارها وضو گرفتن مستحب است:

الف) رفتن به مسجد و حرم امامان(علیهم السلام).

ب) خواندن قرآن.

ج) همراه داشتن قرآن.

 

د) تماس بدن با جلد یا حاشیه قرآن.

هـ) خواندن نماز میّت.

و) زیارت اهل قبور.

مسأله 64ـ براى محو کردن اسامى مقدّسه مى توان آن را در جایى دفن کرد، یا به رودخانه اى ریخت، یا با قلم و ماژیک و مانند آن، آن را محو کرد. و از همه بهتر اینکه به مراکزى داد که آن را خمیر مى کنند. و با آن مقوّا و مانند آن مى سازند.

مسأله 65ـ استفاده از گردنبندهایى که اسامى مقدّسه دارند، اشکالى ندارد، مشروط بر آنکه بدون وضو با بدن تماس مستقیم نداشته باشد.

 

چگونه وضو بگیریم؟

مسأله 66ـ براى انجام وضو، انسان باید ابتدا صورت، سپس دست راست و بعد از آن دست چپ را بشوید، آنگاه با همان رطوبتى که از شستن دست بر کف آن باقى مانده، سر را مسح کند; یعنى دست را بر سر بکشد و سپس پاى راست و در آخر پاى چپ را مسح نماید.

توضیح اعمال وضو

مسأله 67ـ در وضو انسان باید ابتدا صورت را، از جایى که موى سر روییده تا آخر چانه، از بالا به پایین بشوید و براى آن که یقین کند مقدار واجب را شسته، باید کمى اطراف صورت را هم بر آن بیفزاید.

مسأله 68ـ بعد از شستن صورت، باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشوید.

مسأله 69ـ براى آن که یقین کند آرنج را کاملاً شسته باید کمى بالاتر از آرنج را هم بشوید.

مسأله 70ـ کسى که پیش از شستن صورت، دستهاى خود را تا مچ شسته، هنگام وضو بایدتا سر انگشتان را بشوید، و اگر فقط تا مچ را بشوید، وضویش باطل است.

مسأله 71ـ جاى مسح، یک قسمت از چهار قسمت سر است که بالاى پیشانى از فرق سر تا (جلوى سر) مى باشد.

مسأله 72ـ مسح سر، به هر مقدار که باشد کافى است.

مسأله 73ـ مستحب است سر را به پهناى سه انگشت بسته و طول یک انگشت مسح کند.

مسأله 74ـ لازم نیست مسح بر پوست سر باشد، بلکه بر موى جلوى سر هم صحیح است، مگر این که موى سر به قدرى بلند باشد که هنگام شانه زدن، به صورت بریزد، که در این صورت باید، پوست سر یا انتهاى مو را مسح کند.

مسأله 75ـ پس از مسح سر، باید با رطوبتى که از وضو بر کف دست باقى مانده، روى پاها را از سر یکى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح کند، و احتیاط مستحب آن است که تا مفصل (جایى که متّصل به ساق پا مى شود) را نیز مسح کند.

مسأله 76ـ در مسح باید دست را بر سر و پاها بکشد و اگر دست را نگه دارد، و سر یا پا را به آن بکشد وضو باطل است، ولى اگر موقعى که دست را مى کشد سر یا پا مختصرى حرکت کند اشکال ندارد.

مسأله 77ـ اگر براى مسح رطوبتى در کف دست نمانده باشد، نمى تواند دست را با آب خارج تر کند; بلکه باید از اعضاى دیگرِ وضو; مثلاً صورت، رطوبت بگیرد و با آن مسح کند.

مسأله 78ـ رطوبت دست باید بقدرى باشد که هنگام مسح بر سر و پا اثر بگذارد.

مسأله 79ـ محلّ مسح (سر و روى پاها) باید خشک باشد، بنابراین اگر جاى مسح تر باشد، باید آن را خشک کرد; ولى اگر رطوبت آن بقدرى کم باشد که مانع از تأثیر رطوبت دست بر آن نباشد اشکالى ندارد.

مسأله 80ـ روى کلاه یا جوراب نمى توان مسح کرد.

مسأله 81ـ محلّ مسح باید پاک باشد، پس اگر نجس است و نمى تواند آن را آب بکشد باید پارچه پاکى روى آن بیندازد و بر آن مسح کند و بعد تیمّم کند.

 

شرایط وضو

مسأله 82ـ با بودن شرایط زیر، وضو صحیح و با نبودن حتّى یکى از آنها وضو باطل است:

1. آب وضو پاک باشد (نجس نباشد).

2. آب وضو مطلق باشد(1) (مضاف نباشد).

3. آب وضو و فضایى که در آن وضو مى گیرد مباح باشد (غصبى نباشد).

4. ظرف آب وضو مباح باشد (به شرحى که خواهد آمد).

5. ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد (به شرحى که خواهد آمد).

6. اعضاى وضو پاک باشد.

7. مانعى از رسیدن آب بر اعضاى وضو نباشد.

8. با قصد قربت و بدون ریا وضو بگیرد.

9. رعایت ترتیب (به همان صورت که قبلاً گفته شد).

10. رعایت مُوالات (بین اعمال وضو فاصله نیفتد).

11. در کارهاى وضو از دیگرى کمک نگیرد. (به شرحى که خواهد آمد).

12. استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد.

13. براى وضو گرفتن وقت داشته باشد.

 

 


1 . توضیح آب مطلق در مسأله 39 آمده است.

 

توضیح شرایط وضو

مسأله 83ـ وضو با آب نجس و مضاف باطل است; خواه بداند آن آب نجس یا مضاف است یا نداند، یا فراموش کرده باشد.

مسأله 84ـ آب وضو باید مباح باشد، بنابراین در موارد زیر وضو باطل است:

الف) وضو گرفتن با آبى که صاحب آن راضى نیست .

 

ب) آبى که معلوم نیست صاحب آن راضى است یا نه.

ج) آبى که وقف افراد خاصّى است، براى غیر آن افراد; مانند آب برخى از مدارس که وقف محصّلین همان مدرسه است و وضوخانه مساجد، که وقف کسانى است که در آنجا نماز مى خوانند.

مسأله 85ـ وضو گرفتن از نهرها و چشمه ها، گرچه انسان نداند صاحبان آنها راضى هستند یا نه اشکال ندارد، امّا اگر صاحبان آن از وضو گرفتن جلوگیرى کنند، احتیاط واجب آن است که با آن آبها وضو نگیرد.

مسأله 86ـ اگر آب در ظرف غصبى باشد و آب دیگرى نباشد باید تیمّم کرد.

مسأله 87ـ اعضاى وضو; یعنى صورت، دستها و پاها در موقع شستن و مسح باید پاک باشد.

مسأله 88ـ اگر چیزى بر صورت یا دستها باشد که از رسیدن آب به آن جلوگیرى کند، براى وضو باید برطرف شود.

مسأله 89ـ اگر چیزى بر اعضاى مسح (جلوى سر و روى پاها) باشد، هرچند از رسیدن آب جلوگیرى نکند، باید برطرف شود; چون بین دست و محلّ مسح نباید چیزى فاصله شود.

مسأله 90ـ چنانچه کرم مانع رسیدن آب نباشد، اشکالى ندارد. و کرمهاى معمولى مانع نیست.

مسأله 91ـ جوهر خودکارهاى معمولى مانع رسیدن آب نیست.

مسأله 92ـ براى مسح بر موى ژل زده لازم است بیخ موها را که ژل ندارد، مسح کند.

 

مسأله 93ـ خطّ قلم خودکار و لکّه هاى رنگ و چربى و کِرِمْ، در صورتى که رنگ بدونِ جِرم باشد، مانع وضو نیست، ولى اگر جِرم دارد و روى پوست را گرفته باشد باید برطرف شود. ولى رنگ خودکار معمولاً مانع رسیدن آب نیست.

مسأله 94ـ اگر مى داند چیزى بر اعضاى وضو چسبیده، ولى نمى داند که از رسیدن آب جلوگیرى مى کند یا نه، باید آن را برطرف کند، یا آب را به زیر آن برساند.

مسأله 95ـ کارهاى وضو باید بدین ترتیب انجام شود: اوّل صورت، بعد دست راست و سپس دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح کند، و نباید پاى چپ را پیش از پاى راست مسح کند، و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است.

مسأله 96ـ موالات یعنى; پشت سر هم انجام دادن و فاصله نینداختن بین اعمال وضو.

مسأله 97ـ اگر بین کارهاى وضو به قدرى فاصله شود که مردم بگویند پشت سر هم وضو نمى گیرد وضوى او باطل است.

مسأله 98ـ کسى که مى تواند اعمال وضو را انجام دهد، نباید از دیگرى کمک بگیرد، پس اگر شخص دیگرى صورت و دست او را بشوید و یا مسح او را انجام دهد وضو باطل است; ولى اگر آب کف دست او بریزد و خودش صورت و دستها را بشوید مانعى ندارد.

مسأله 99ـ کسى که نمى تواند وضو بگیرد، باید به کمک شخص دیگر وضو بگیرد، ولى خود او باید نیّت وضو کند.

 

مسأله 100ـ کسى که مى داند اگر وضو بگیرد مریض مى شود و یا مى ترسد که مریض شود، باید تیمّم کند و اگر وضو بگیرد باطل است. ولى اگر نداند که آب براى او ضرر دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد که ضرر داشته، وضویش صحیح است.

مسأله 101ـ وضو، باید به قصد قربت انجام شود، یعنى براى انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد و لازم نیست نیّت را به زبان آورد، یا از قلب خود بگذراند، بلکه همین مقدار که مى داند وضو مى گیرد کافى است، بطورى که اگر از او بپرسند، چه مى کنى؟ بگوید وضو مى گیرم.

مسأله 102ـ اگر وقت نماز به قدرى تنگ است که اگر بخواهد وضو بگیرد، تمام نماز یا قسمتى از آن، بعد از وقت خوانده مى شود، باید تیمّم کند، لکن اگر براى وضو و تیمّم یک اندازه وقت لازم است، باید وضو بگیرد.

 

احکام وضوى جبیره اى

چیزى که با آن زخم یا عضو شکسته را مى بندند و دوایى که روى آن مى گذارند «جبیره» نامیده مى شود.

مسأله 103ـ هرگاه در یکى از جاهاى وضو زخم یا دُمَل یا شکستگى باشد، چنانچه روى آن باز است و خون ندارد و آب هم براى آن ضرر ندارد باید مطابق معمول، وضو بگیرد.

مسأله 104ـ هرگاه زخم یا دُمَل یا شکستگى در صورت و دستهاست و روى آن باز مى باشد; امّا آب ریختن روى آن ضرر دارد، کافى است اطراف آن را بشوید، ولى اگر کشیدن دستِ تر بر آن ضرر ندارد باید دستِ تر بر خود آن نیز بکشد و اگر ضرر دارد مستحب است پارچه پاکى روى آن بگذارد و دستِ تر روى آن بکشد.

مسأله 105ـ هرگاه زخم یا دمل و شکستگى در محلّ مسح باشد چنانچه نتواند آن را مسح کند باید پارچه پاکى روى آن بگذارد و روى پارچه را با رطوبت آب وضو مسح کند و بنابر احتیاط واجب، تیمّم هم بنماید و اگر گذاشتن پارچه ممکن نباشد باید وضوى بدون مسح بگیرد و بنا بر احتیاط واجب تیمّم هم بکند.

مسأله 106ـ هرگاه زخم یا دمل و شکستگى با پارچه یا گچ یا مانند آن بسته شده است، چنانچه باز کردن آن ضرر و مشقّت زیادى ندارد و آب هم براى آن مضر نیست، باید آن را باز کند و وضو بگیرد، در غیر این صورت اطراف زخم یا شکستگى را بشوید و احتیاط مستحب آن است که روى جبیره را نیز مسح کند و اگر جبیره، نجس است یا نمى شود روى آن دستِ تر بکشد، پارچه پاکى را بر آن ببندد و دستِ تر روى آن بکشد.

مسأله 107ـ هرگاه جبیره تمام صورت یا تمام یکى از دستها را گرفته باشد، باید بنا بر احتیاط هم وضوى جبیره اى بگیرد و هم تیمّم کند، همچنین اگر جبیره تمام اعضاى وضو را گرفته باشد.

مسأله 108ـ کسى که در کف دست و انگشتهایش جبیره دارد و در موقع وضو دستِ تر روى آن کشیده، مى تواند مسح سر و پا را با همان رطوبت انجام دهد و اگر کافى نباشد، از جاهاى دیگر وضو رطوبت مى گیرد.

 

مسأله 109ـ هرگاه جبیره بیشتر از معمول، اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نیست باید به دستور جبیره عمل کند و بنا بر احتیاط مستحب، تیمّم هم بنماید و اگر برداشتن جبیره اضافى ممکن است باید آن را بردارد.

مسأله 110ـ هرگاه در جاى وضو، زخم و جراحت و شکستگى وجود ندارد، امّا به جهت دیگرى آب براى آن ضرر دارد، باید تیمّم کند، ولى اگر فقط براى مقدارى از دست و صورت ضرر دارد، چنانچه اطراف آن را بشوید کافى است و احتیاط آن است که تیمّم هم بکند.

مسأله 111ـ اگر در جاى وضو یا غسل چیزى چسبیده که برداشتن آن ممکن نیست، یا بسیار مشقّت دارد باید به دستور جبیره عمل کند، یعنى اطراف آن را بشوید و روى آن را دست بکشد.

مسأله 112ـ غسل جبیره اى مثل وضوى جبیره اى است، ولى تا ممکن است باید غسل را ترتیبى بجا آورد، بنا بر احتیاط واجب.

مسأله 113ـ کسى که وظیفه او تیمّم است، هرگاه در اعضاى تیمّم او زخم، یا دُمَل، یا شکستگى باشد باید مطابق دستور وضوى جبیره اى تیمّم جبیره اى کند.

مسأله 114ـ کسى که وظیفه او وضو یا غسل جبیره اى است، چنانچه مى داند تا آخر وقت عذر او برطرف نمى شود مى تواند در اوّل وقت نماز بخواند، امّا اگر امید دارد که تا آخر وقت عذر او برطرف شود احتیاط واجب آن است که صبر کند.

مسأله 115ـ لازم نیست نمازهایى را که با وضو یا غسل جبیره اى مى خواند بعد از برطرف شدن عذر دوباره بخواند، مگر این که قبل از پایان وقت نماز، عذرش برطرف شود، در اینجا بنابر احتیاط واجب، باید نماز را دوباره بخواند.

 

چگونه وضو باطل مى شود؟

مسأله 116ـ اگر یکى از امور زیر از انسان سر بزند وضو باطل مى شود:

الف) خارج شدن ادرار یا مدفوع یا باد معده و روده از انسان.

ب) خواب; چنانچه گوش نشنود و چشم نبیند.

ج) چیزهایى که عقل را از بین مى برد; مانند دیوانگى، مستى، بیهوشى. (بنا بر احتیاط واجب).

د) آنچه سبب غسل شود; مانند جنابت ومَسّ میّت و مانند آن.

احکام تلاوت قرآن

مسأله 117ـ قرآن همیشه باید پاک و تمیز باشد و نجس کردن خط و ورق قرآن، حرام است، و اگر نجس شود باید فوراً آن را به طرز صحیحى آب بکشند.

مسأله 118ـ اگر جلد قرآن نجس شود و بى احترامى به قرآن باشد، باید آن را هم آب بکشند.

لَمس کردن خطوط قرآن

مسأله 119ـ دست زدن، بوسیدن و رساندن جایى از بدن به نوشته قرآن، براى کسى که وضو ندارد حرام است.

مسأله 120ـ در لمس نوشته قرآنى، فرقى بین آیات و کلمات، بلکه حروف و حتّى حرکاتِ آن نیست.

مسأله 121ـ در چیزى که قرآن بر آن نوشته شده است، بین کاغذ و زمین ودیوار و پارچه فرقى نیست.

مسأله 122ـ در نوشته قرآنى فرقى نیست که با قلم نوشته شده باشد یا چاپ یا گچ و یا چیز دیگر.

مسأله 123ـ اگر نوشته قرآنى در قرآن هم نباشد، لمس آن بدون وضو حرام است. مثل این که آیه اى از قرآن در کتاب دیگرى نوشته شده باشد.

مسأله 124ـ موارد زیر، لمس نوشته قرآن به حساب نمى آید و حرام نمى باشد:

* لمس آن از پشت شیشه، یا پلاستیک.

* لمس ورق قرآن و جلد آن و اطراف نوشته ها.

* لمس ترجمه قرآن، به هر لغتى باشد، مگر اسم خداوند که به هر لغتى باشد، لمس آن براى کسى که وضو ندارد حرام است، مانند کلمه «خدا».

مسأله 125ـ کلماتى که مشترک بین قرآن و غیر قرآن است مانند «مؤمن»، «اَلّذین» اگر نویسنده به قصد قرآن نوشته باشد لمس آن بدون وضو حرام است. (بنابر احتیاط).

مسأله 126ـ لمس خطوط قرآن بر جُنُب، حرام است.

مسأله 127ـ انسان جُنُب نباید آیات سجده واجب قرآن را بخواند.

غـسـل

گاهى براى نماز و سایر کارهایى که باید با وضو انجام داد، غسل واجب مى شود.

شیوه غسل کردن

مسأله 128ـ در غسل باید تمام بدن و سر و گردن شسته شود، خواه غسل واجب باشد; مانند جنابت، و یا مستحب، مانند غسل جمعه. به عبارت دیگر: تمام غسلها در عمل با یکدیگر فرقى ندارند مگر در نیّت.

مسأله 129ـ غسل را به دو صورت مى توان انجام داد: «ترتیبى» و «ارتماسى».

در غسل ترتیبى، ابتدا سر و گردن شسته مى شود، سپس نیمه راست بدن و بعد از آن نیمه چپ بدن.

 

در غسل ارتماسى، تمام بدن یکباره در آب قرار مى گیرد. پس براى انجام غسل ارتماسى باید آب قدرى باشد که انسان بتواند تمام بدن را یکجا در آب فرو ببرد.

شرایط صحیح بودن غسل

مسأله 130ـ تمام شرطهایى که براى صحیح بودن وضو گفته شد،(1) در صحیح بودن غسل هم شرط است، بجز موالات. و همچنین لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید.

مسأله 131ـ اگر در بین غسل، کارى که وضو را باطل مى کند انجام دهد مثلا ادرار کند غسل او باطل نمى شود، ولى براى نماز و مانند آن باید وضو بگیرد.

مسأله 132ـ تمام غسلهاى واجب و همچنین غسلهاى مستحبّى که با دلیل معتبر ثابت شده (مثل غسل جمعه، غسل احرام، غسل شبهاى قدر و مانند آن) کفایت از وضو مى کند.

مسأله 133ـ کسى که چند غسل بر او واجب است، مى تواند به نیّت همه آنها یک غسل بجا آورد. و اگر تنها یکى از آنها بخاطرش باشد و براى آن غسل کند بقیّه از او ساقط مى شود هرچند نیّت نکرده باشد.

مسأله 134ـ در غسل ارتماسى باید تمام بدن پاک باشد، ولى در غسل ترتیبى پاک بودن تمام بدن لازم نیست، بنابراین اگر هر قسمتى را پیش از غسل دادنِ همان قسمت، آب بکشد کافى است.

مسأله 135ـ غسل جبیره اى مثل وضوى جبیره اى است.(2)

مسأله 136ـ کسى که روزه واجب گرفته، نمى تواند در حال روزه غسل ارتماسى انجام دهد، چون روزه دار نباید تمام سر را در آب فرو برد. ولى اگر از روى فراموشى غسل ارتماسى کند. صحیح است.

مسأله 137ـ در غسل لازم نیست تمام بدن با دست شسته شود، و چنانچه با نیّت غسل، هرطور آب را به تمام بدن برساند کافى است.

مسأله 138ـ کسى که زیادتر از معمول در حمام آب مى ریزد، غسل او اشکال دارد.

مسأله 139ـ هرگاه کسى جنب شده و نماز خوانده است، اگر بعداً شک کند که غسل کرده یا نه، آن نماز صحیح است ولى براى نمازهاى بعد باید غسل کند.

 

 


1 . شرایط وضو در مسأله 82 گذشت.

2 . احکام وضوى جبیره اى در صفحه 41 گذشت.

احکام غسل

غسلهاى واجب

مسأله 140ـ غسلهاى واجبى که مربوط به مردان است عبارتند از:

الف) جنابت; ب) میّت; ج) مسّ میّت; د) غسل مستحبّى که به سبب نذر واجب مى شود.

غسل جنابت

مسأله 141ـ اگر از انسان مَنى(1) بیرون آید، هرچند در خواب باشد، جُنُب مى شود و باید براى نماز و کارهایى که نیاز به طهارت دارد، غسل جنابت انجام دهد.

مسأله 142ـ اگر منى از جاى خود حرکت کند، ولى بیرون نیاید، سبب جنابت نمى شود.

مسأله 143ـ کسى که مى داند منى از او خارج شده است و یا مى داند آنچه بیرون آمده منى مى باشد، جنب است و باید غسل کند.

مسأله 144ـ اگر از مرد رطوبتى خارج شود که نداند ادرار است یا منى یا غیر اینها، چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده، آن رطوبت منى است، ولى اگر یکى از این دو نشانه در آن وجود نداشته باشد آن رطوبت منى نمى باشد، ولى نسبت به مریض لازم نیست که با جستن بیرون آید بلکه اگر رطوبت هنگامى بیرون آید که به اوج شهوت جنسى رسیده باشد، حکم منى دارد.

مسأله 145ـ هرگاه منى از جاى خود حرکت کند اما از ریختن آن به بیرون جلوگیرى به عمل آورد، یا به علت دیگر بیرون نیاید، غسل واجب نیست. همچنین اگر شک کند که بیرون آمده یا نه.

مسأله 146ـ غالباً بعد از بیرون آمدن منى بدن سست مى شود ولى این موضوع جزء شرایط قطعى و نشانه هاى آن نیست.

مسأله 147ـ مستحبّ است انسان بعد از بیرون آمدن منى ادرار کند و اگر ادرار نکند و بعد از غسل رطوبتى از او خارج شود که نداند منى است یا رطوبتِ دیگر، دوباره باید غسل کند.

 

 


1 . مَنى = مایعى است که از غدد تناسلى به سبب آمیزش یا احتلام در اوج شهوت جنسى از مجراى ادرار خارج مى شود.

کارهایى که بر جنب حرام است

مسأله 148ـ چند کار بر جنب حرام است:

الف) رساندن جایى از بدن به خطّ قرآن، اسم خداوند و بنابر احتیاط واجب اسامى پیامبران و امامان(علیهم السلام).

ب) رفتن به مسجدالحرام و مسجدالنبى(صلى الله علیه وآله) هرچند از یک در وارد شود و از در دیگر بیرون رود.

ج) توقّف در سایر مساجد و حرم امامان(علیهم السلام); ولى اگر از یک در برود و از در دیگر خارج شود یا براى برداشتن چیزى برود مانعى ندارد; امّا هنگامى که جنب غسل کند و یا در صورت عدم توانایى بر غسل، تیمّم کند، تمام این امور بر او حلال مى شود.

د) خواندن آیه هاى سجده واجب که در چهار سوره قرآن آمده است: 1. سوره سجده، 2. سوره فُصِّلت، 3. سوره نَجم، 4. سوره عَلَق.

مسأله 149ـ اگر شخصى در خانه اش مکانى را براى نماز قرار دهد (و همچنین در مؤسّسه یا اداره اى) حکم مسجد ندارد.

مسأله 150ـ توقّف در حرم امامزاده ها مثل حرم حضرت معصومه(علیها السلام)در حال جنابت اشکال ندارد; ولى توقّف در مساجدى که کنار حرم ها ساخته اند، حرام است.

غسل میّت

مسأله 151ـ هرگاه مسلمانى از دنیا برود، باید او را غسل داده و کفن کنند و بر او نماز بخوانند، سپس دفن کنند.(1)

 


1 . براى آشنایى با احکام اموات مى توانید به رساله توضیح المسائل، مسأله 507 به بعد مراجعه کنید.

غسل مسّ میّت

مسأله 152ـ اگر کسى جایى از بدن خود را به بدن انسان مرده اى که سرد شده و غسلش نداده اند برساند، باید غسل مسِّ میّت کند.

مسأله 153ـ غسل مسّ میّت مثل غسل جنابت است و کفایت از وضو نیز مى کند هر چند احتیاط مستحب آن است که وضو بگیرد.

تــیمّم

مسأله 154ـ در چند مورد باید به جاى وضو و غسل تیمّم کرد:

الف) دسترسى به آب نداشته باشد.

ب) آب براى انسان ضرر داشته باشد; مثلاً به سبب استعمال آب بیمارى در او پیدا مى شود یا بیماریش شدّت مى یابد و یا دیر خوب مى شود.

ج) اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند، خودش یا همسر او یا فرزندانش یا رفیقش و یا کسانى که به او مربوطند از تشنگى هلاک مى شوند یا بیمار مى شوند، یا به قدرى تشنه مى شوند که تحمّل آن سخت است (حتّى حیوانى که در اختیار اوست نیز همین حکم را دارد).

د) بدن یا لباس او نجس است و آب بیش از تطهیر و آب کشیدن آن ندارد، و لباس دیگرى نیز ندارد.

هـ) وقت به قدرى تنگ است، که اگر بخواهد وضو بگیرد یا غسل کند، تمام نماز یا مقدارى از آن، بعد از وقت خوانده مى شود.

دستور تیمّم

مسأله 155ـ در تیمّم پنج چیز واجب است:

الف) نیّت

ب) زدن کف دو دست با هم بر چیزى که تیمّم بر آن صحیح است.

ج) کشیدن هر دو دست بر تمام پیشانى و دو طرف آن، از جایى که موى سر مى روید تا روى ابروها و بالاى بینى.

د) کشیدن کفِ دستِ چپ بر تمام پشت دستِ راست.

هـ) کشیدنِ کف دست راست بر تمام پشت دست چپ (انگشتان هم جزء کف دست مى باشند).

مسأله 156ـ براى آن که یقین کند تمام پشت دست را مسح کرده، باید کمى بالاتر از مچ را هم مسح کند، ولى مسح بین انگشتان لازم نیست.

مسأله 157ـ انسان باید براى تیمّم انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر مانع دیگرى نیز در پیشانى یا دستها وجود دارد برطرف کند.

مسأله 158ـ تمام کارهاى تیمّم باید با قصد تیمّم و براى اطاعت خداوند انجام شود، و همچنین باید معلوم کند که تیمّم به جاى وضو است یا غسل، و این همان نیّت تیمّم است.

چیزهایى که تیمّم بر آنها صحیح است

مسأله 159ـ تیمّم بر خاک، ریگ، کلوخ و سنگ، صحیح است، به شرط این که پاک باشد و غصبى نباشد.

احکام تیمّم

مسأله 160ـ تیمّمى که به جاى وضو است با تیمّمى که به جاى غسل است فرقى ندارد. ولى بهتر است در تیمّم به جاى غسل بعد از مسح پیشانى یک بار دیگردستها را به زمین بزند و فقط پشت دستها را مسح کند.

مسأله 161ـ کسى که بجاى وضو تیمّم کرده است، اگر یکى از چیزهایى که وضو را باطل مى کند از او سر بزند تیمّمش باطل مى شود.

مسأله 162ـ کسى که به جاى غسل، تیمّم کرده، هرگاه یکى از چیزهایى که غسل را باطل مى کند، پیش آید تیمّمش باطل مى شود; مثلاً اگر به جاى غسل جنابت تیمّم کرده، اگر دوباره جنب شود تیمّمش باطل مى شود.

مسأله 163ـ تیمّم در صورتى صحیح است که انسان نتواند وضو بگیرد، یا غسل کند; بنابراین اگر بدون عذر تیمّم کند، صحیح نیست و اگر عذر داشته باشد و برطرف شود; مثلاً آب نداشته، و آب پیدا کند، تیمّم او باطل مى شود.

مسأله 164ـ هرگاه به جاى غسل تیمّم کند لازم نیست وضو بگیرد، یا تیمّم دیگرى بدل از وضو کند، خواه غسل جنابت باشد یا غسلهاى دیگر، ولى احتیاط مستحب آن است که در غسلهاى دیگر وضو بگیرد یا اگر نمى تواند تیمّم دیگرى بدل از وضو کند.

نمـاز

نماز رابطه انسان با خدا و مایه صفاى روح و پاکى دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است.

نماز مهمترین عبادت است که اگر قبول درگاه خداوند بزرگ شود، عبادتهاى دیگر نیز قبول مى گردد و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر نیز ارزش نخواهد داشت.

همان طور که اگر انسان، در شبانه روز پنج نوبت، خود را در نهر آبى شستشو دهد، هیچ گونه آلودگى در بدنش نمى ماند، نمازهاى پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک مى کند و غبار معصیت را از دلها مى شوید.

در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى و وصایا و سفارشهاى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمّه معصومین(علیهم السلام) از مهمترین کارهایى که روى آن تأکید شده نماز است. بدین جهت ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب مى شود.

 

سزاوار است انسان نماز را اوّل وقت بخواند، و به آن اهمیّت بسیار دهد، و از تند خواندن نماز، که ممکن است مایه خرابى آن گردد، جدّاً بپرهیزد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: «کسى که به نماز اهمّیّت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است».

روح نماز «حضور قلب» است، بنابراین باید عوامل حضور قلب را در خود تقویت کند، مثل این که معانى کلمات نماز را بفهمد، و در حال نماز به آن توجّه داشته باشد، و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسى سخن مى گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خدا بسیار کوچک ببیند.

سزاوار است نمازگزار کارهایى که ثواب نماز را کم مى کند بجا نیاورد; مثلاً با حالت خواب آلودگى نماز نخواند و در نماز به آسمان نگاه نکند. در برابر منظره هایى که جلب توجه مى کند به نماز نایستد، بلکه کارهایى که ثواب نماز را زیاد مى کند بجا آورد; مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، خود را خوشبو کند، دندانهایش را مسواک بزند و موهایش را شانه کند.

اقسام نماز

براى آشنایى با مسائل و احکام نماز، ابتدا یادآور مى شویم که نماز یا واجب است و یا مستحب. نمازهاى واجب هم دو دسته اند; برخى از آنها تکلیف هر روزه مى باشد که باید در هر شبانه روز و در زمانهاى خاصّى بجا آورده شود و برخى دیگر نمازهایى هستند که گاهى اوقات به سببى خاص واجب مى شود و برنامه همیشگى و هر روزه نیست.

 

مسأله 165ـ نمازهاى هر روزه، پنج نماز و مجموع آنها هفده رکعت است.

نماز صبح: دو رکعت

نماز ظهر: چهار رکعت

نماز عصر: چهار رکعت

نماز مغرب: سه رکعت

نماز عشا: چهار رکعت

وقت نمازهاى روزانه

مسأله 166ـ وقت نماز صبح از اذان صبح تا طلوع آفتاب است که در این مدّت باید خوانده شود و هرچه به اذان صبح نزدیکتر باشد بهتر است.

وقت نماز ظهر و عصر از ظهر شرعى تا غروب است، و به اندازه خواندن یک نماز چهار رکعتى از اوّل وقت، مخصوص نماز ظهر و به همین مقدار که به غروب مانده مخصوص نماز عصر است.

وقت نماز مغرب و عشا از مغرب تا نصف شب است و به اندازه خواندن یک نماز سه رکعتى از اوّل وقت، مخصوص نماز مغرب و به اندازه یک نماز چهار رکعتى که به نصف شب مانده است مخصوص نماز عشا مى باشد. و احتیاط آن است که اگر از نصف شب بگذرد نیّت ما فى الذّمه کند (یعنى آنچه خدا به او دستور داده، خواه ادا باشد یا قضا).

 

وقت صبح

مسأله 167ـ نزدیک اذان صبح، از طرف مشرق، سپیده اى رو به بالا حرکت مى کند که آن را «فجر اوّل» گویند، هنگامى که آن سپیده، شفّاف و پهن شد، «فجر دوّم» و ابتداى وقت نماز صبح است.

مسأله 168ـ وقت اذان صبح (براى نماز و روزه) در شبهاى مهتابى و غیر مهتابى یکسان است و معیار، ظاهر شدن نور شفق در افق است، هرچند بر اثر تابش مهتاب نمایان نباشد.

 

وقت ظهر

مسأله 169ـ اگر چوب یا چیزى مانند آن را عمود بر زمین قرار دهیم، صبح که خورشید طلوع مى کند، سایه آن به طرف مغرب مى افتد و هرچه آفتاب بالا مى آید سایه کم مى شود، وقتى که سایه آن به کمترین مقدار رسید و رو به افزایش گذاشت، «ظهر شرعى» و ابتداى وقت نماز ظهر است.(1) (و به عبارت دیگر خورشید از روى نقطه جنوب بگذرد).

 

وقت مغرب

مسأله 170ـ «مغرب» موقعى است که آفتاب غروب کند و احتیاط آن است که سرخى طرف مشرق، که بعد از غروب آفتاب پیدا مى شود از بالاى سر بگذرد.

 

وقت نیمه شب

مسأله 171ـ براى محاسبه نیمه شب، که پایان وقت نماز عشا به دست مى آید، احتیاط واجب آن است که فاصله بین غروب آفتاب تا اذان صبح را نصف کنیم.(2)

 


1 . در برخى از شهرها، از جمله مکّه، گاهى اوقات موقع ظهر، سایه از بین مى رود، در این اماکن بعد از آن که سایه دوباره پیدا شد، معلوم مى شود ظهر شده است.

2 . تقریباً یازده ساعت و ربع که از ظهر شرعى بگذرد آخر وقت نماز مغرب و عشاست; مثلاً اگر ظهر شرعى ساعت 15/12 دقیقه باشد، نیمه شب ساعت 30/11 دقیقه است.

 

احکام وقت نماز

مسأله 172ـ نمازهاى غیر روزانه داراى وقت مشخّصى نمى باشد، و بستگى به زمانى دارد که به علّتى آن نماز واجب شود; مثلاً نماز آیات بستگى به زلزله یا کسوف یا خسوف و یا حادثه اى دارد که پیش آمده است و نماز میّت، زمانى واجب مى شود که مسلمانى از دنیا برود.

مسأله 173ـ اگر تمام نماز قبل از وقت خوانده شود و یا عمداً نماز را قبل از وقت شروع کند، نماز باطل است.

]اگر نماز در وقت خودش خوانده مى شود، در اصطلاحِ احکام گویند: نماز «ادا» است و اگر نماز بعد از گذشتن وقت خوانده شود، در اصطلاح گویند: نماز «قضا» شده است.

مسأله 174ـ انسان باید نماز را در وقت معیّن آن بخواند و اگر عمداً در آن وقت نخواند، گناهکار است.

مسأله 175ـ مستحب است انسان نماز را در اوّل وقت بخواند، و هرچه به اوّل وقت نزدیکتر باشد بهتر است، مگر آن که تأخیر آن از جهتى بهتر باشد، مثلاً صبر کند که نماز را به جماعت بخواند.

مسأله 176ـ اگر وقت نماز تنگ باشد به گونه اى که اگر بخواهد مستحبّات نماز را بجا آورد، بخشى از نماز بعد از وقت خوانده مى شود نباید مستحبّات را بجا آورد، مثلاً اگر بخواهد قنوت بخواند، وقت مى گذرد، نباید قنوت را بخواند.

مسأله 177ـ انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند باطل است. ولى اگر سهواً باشد مانعى ندارد.

قبله

مسأله 178ـ خانه کعبه، که در شهر مکّه و در مسجدالحرام قرار دارد، «قبله» ما مسلمانهاست و نمازگزار باید رو به آن نماز بخواند.

مسأله 179ـ کسى که بیرون شهر مکّه و دور از آن است اگر طورى بایستد که بگویند رو به قبله نماز مى خواند، کافى است. قبله را مى توان به وسیله قبله نما یا قبله مساجد یا قبور مسلمانان تشخیص داد.

پوشاندن بدن در نماز

مسأله 180ـ پسران و مردان در نماز، باید عورت (شرم گاه خود) را بپوشانند و بهتر است از ناف تا زانو پوشانده شود.

مسأله 181ـ احتیاط آن است که مرد لباس مخصوص زنان و زن لباس مخصوص مردان را نپوشد، ولى نماز با آن اشکال ندارد.

مسأله 182ـ لباس نمازگزار باید این شرایط را داشته باشد:

1. پاک باشد.(نجس نباشد)

 

2. مباح باشد.(غصبى نباشد)

3. از اجزاى مردار نباشد; حتّى کمربند و کلاه، ولى اگر آن را سر بریده باشند، هرچند مطابق دستور اسلام نباشد، پاک است و مى توان در آن نماز خواند.

4. از حیوان حرام گوشت نباشد، مثلاً از پوست پلنگ یا روباه تهیّه نشده باشد.

5. اگر نمازگزار مرد است لباس او طلاباف یا ابریشم خالص نباشد.

6. زینت طلا مانند انگشتر طلا یا ساعت مچى طلا و مانند آن براى پسران و مردان حرام است و نماز با آن نیز باطل است و احتیاط واجب آن است که از استعمال عینک طلا نیز خوددارى شود.

مسأله 183ـ علاوه بر لباس، بدن نمازگزار نیز باید پاک باشد.

مسأله 184ـ اگر انسان بداند بدن یا لباسش نجس است ولى هنگام نماز فراموش کند و با آن نماز بخواند نمازش باطل است.

مسأله 185ـ در موارد زیر اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند صحیح است:

الف) نداند بدن یا لباسش نجس است و بعد از نماز متوجّه شود.

ب) به واسطه زخمى که در بدن اوست، بدن یا لباسش نجس شده و آب کشیدن یا عوض کردن آن لباس هم دشوار است.

ج) لباس یا بدن نمازگزار به خون نجس شده است; ولى مقدار آلودگى کمتر از دِرْهَم ]تقریباً به اندازه یک بند انگشت [است.(1)

د) ناچار باشد که با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، مثلاً آب براى آب کشیدن آن ندارد و لباس پاک هم ندارد.

مسأله 186ـ اگر لباسهاى کوچک نمازگزار; مثل دستکش و جوراب، نجس باشد، و یا دستمال کوچک نجسى در جیب داشته باشد، چنانچه از اجزاى مردار یا حرام گوشت نباشد اشکال ندارد.

مسأله 187ـ پوشیدن عبا و لباس سفید و پاکیزه ترین لباسها و خوشبو کردن خود و دست کردن انگشترى عقیق در نماز، مستحب است.

مسأله 188ـ پوشیدن لباس سیاه و چرک و تنگ و لباسى که نقش صورت دارد و باز بودن دکمه هاى لباس در نماز مکروه است. بهتر است در غیر نماز هم از آن پرهیز شود، مگر پوشیدن لباس مشکى در عزاى معصومین(علیهم السلام) یا بستگان.

 


1 . این مسأله چند استثنا دارد که براى آشنایى مى توانید به رساله توضیح المسائل، مسأله 781 مراجعه کنید.

 

مکان نمازگزار

مسأله 189ـ مکانى که انسان بر آن نماز مى خواند باید داراى شرایط زیر باشد:

الف) مباح باشد (غصبى نباشد).

ب) بى حرکت باشد (مانند اتومبیل در حال حرکت نباشد; ولى در قطار و هواپیما اگر انسان بتواند تعادل خود را حفظ کند و سمت قبله را مراعات نماید نماز خواندن مانعى ندارد).

ج) جاى آن تنگ و سقف آن کوتاه نباشد تا بتواند قیام و رکوع و سجود را بطور صحیح انجام دهد.

د) جایى که پیشانى را مى گذارد (در حال سجده) پاک باشد.

هـ) مکان نمازگزار اگر نجس است، تر نباشد که به بدن یا لباس وى سرایت کند، ولى اگر خشک باشد، مانعى ندارد.

و) جایى که پیشانى را به سجده مى گذارد، از جاى قدمهاى او، بیش از چهار انگشتِ بسته پست تر یا بلندتر نباشد; ولى اگر شیب زمین کم باشد، اشکال ندارد.(1)

 

 


1 . در رساله توضیح المسائل، شرایط دیگرى نیز آمده است که براى آشنایى بیشتر مى توانید به مسأله 792 به بعد مراجعه کنید.

احکام مکان نمازگزار

مسأله 190ـ در حال ناچارى نماز خواندن بر چیزى که حرکت مى کند، مانند اتومبیل و در جایى که سقف آن کوتاه است و یا جایش تنگ است، مانند سنگر، اشکال ندارد.

مسأله 191ـ باید در نماز، زن عقب تر از مرد بایستد و جاى سجده او از جاى سجده مرد کمى عقب تر باشد و گرنه نماز باطل است. در این حکم محرم و غیر محرم تفاوتى ندارند، ولى اگر میان مرد و زن دیوار یا پرده و مانند آن باشد یا به اندازه ده زراع (تقریباً 5 متر) فاصله باشد، اشکال ندارد.

مسأله 192ـ اگر زن در کنار مرد یا جلوتر بایستد و با هم وارد نماز شوند نماز هر دو باطل است اما اگر یکى قبلا وارد نماز شده، نماز او صحیح و نماز دومى باطل است.

مسأله 193ـ انسان باید رعایت ادب را بکند و جلوتر از قبر پیغمبر(صلى الله علیه وآله)و امامان(علیهم السلام) نماز نخواند، و اگر موجب هتک احترام شود، نماز باطل است.

مسأله 194ـ مستحبّ است، انسان نمازهاى واجب را در مسجد بخواند، و در اسلام بر این مسأله سفارش بسیار شده است.

احکام مسجد

مسأله 195ـ در اسلام به مسجد اهمّیّت زیادى داده شده است زیرا:

1. زیاد رفتن به مسجد براى عبادت مستحب است.

2. رفتن به مسجدى که نمازگزار ندارد مستحب است.

3. همسایه مسجد اگر عذرى نداشته باشد مکروه است در غیر مسجد نماز بخواند.

4. مستحب است، انسان با کسى که در مسجد حاضر نمى شود، غذا نخورد، در کارها با او مشورت نکند، همسایه او نشود، از او زن نگیرد و به او زن ندهد.

مسأله 196ـ کسى که در مسجد نشسته اگر دیگرى جاى او را غصب کند و در آن نماز بخواند بنابر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند.

مسأله 197ـ این کارها در رابطه با مسجد، حرام است:

1. زینت کردن مسجد با طلا.

 

2. خرید و فروش مسجد، هرچند خراب شده باشد.

3. نجس کردن مسجد، و چنانچه نجس شود باید فوراً تطهیر کنند.

4. بردن خاک و ریگ از مسجد به جاى دیگر، مگر خاکهاى زیادى، مانند خاکروبه.

مسأله 198ـ این کارها در رابطه با مسجد، مستحب است:

1. زودتر به مسجد رفتن.

2. چراغ مسجد را روشن کردن.

3. تمیز کردن مسجد.

4. هنگام وارد شدن، ابتدا پاى راست را داخل مسجد گذاشتن که نشانه احترام به مسجد است.

5. هنگام بیرون آمدن از مسجد اوّل پاى چپ را بیرون گذاشتن.

6. خواندن دو رکعت نماز مستحبّى به عنوان تحیّت مسجد.

7. خوشبو کردن خود و پوشیدن بهترین لباسهاى خود براى رفتن به مسجد.

مسأله 199ـ این کارها در رابطه با مسجد، مکروه است:

1. عبور از مسجد به عنوان محلّ عبور.

2. انداختن آب دهان و بینى در مسجد.

3. خوابیدن در مسجد، مگر در حال ناچارى.

4. صدا را بلند کردن، مگر براى اذان.

5. خرید و فروش در مسجد.

6. سخن گفتن از امور دنیا.

 

7. رفتن به مسجد براى کسى که سیر یا پیاز خورده و بوى دهانش مردم را آزار مى دهد.

آمادگى براى نماز

اکنون، پس از فراگرفتن مسائل وضو، غسل، تیمّم، وقت نماز، لباس و مکان نمازگزار آماده شروع نماز مى شویم:

اذان و اقامه

مسأله 200ـ مستحب است، نمازگزار قبل از نمازهاى یومیّه، ابتدا اذان بگوید و بعد از آن اِقامه، و سپس نماز را شروع کند.

اذان

اَللهُ اَکْبَر   4 مرتبه

خدا از همه چیز و همه کس برتر است.

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إِلاّ الله   2 مرتبه

گواهى مى دهم که جز آفریدگار جهان، خدایى نیست.

اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله   2 مرتبه

گواهى مى دهم که محمّد فرستاده خداست.

حَىَّ عَلىَ الصَّلاةِ   2 مرتبه

بشتابید بسوى نماز.

حَىَّ عَلىَ الفَلاحِ   2 مرتبه

بشتابید به سوى رستگارى.

 

حَىَّ عَلى خَیْرِ الْعَمَلِ   2 مرتبه

بشتابید به سوى بهترین کارها.

اَللهُ اَکْبَرُ   2 مرتبه

خدا از همه چیز و همه کس برتر است.

لا اِلهَ إلاّ الله   2 مرتبه

جز آفریدگار جهان معبودى نیست.

اقامه

اَللهُ اَکْبَر   2 مرتبه

جز آفریدگار جهان معبودى نیست.

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إِلاّ الله   2 مرتبه

خدا از همه چیز و همه کس برتر است.

اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله   2 مرتبه

گواهى مى دهم که محمّد فرستاده خداست.

حَىَّ عَلىَ الصَّلاةِ   2 مرتبه

بشتابید بسوى نماز.

حَىَّ عَلىَ الفَلاحِ   2 مرتبه

بشتابید به سوى رستگارى.

حَىَّ عَلى خَیْرِ الْعَمَلِ   2 مرتبه

بشتابید به سوى بهترین کارها.

قَدْ قامَتِ الصَّلاة   2 مرتبه

همانا نماز برپا شد.

 

اَللهُ اَکْبَرُ   2 مرتبه

خدا از همه چیز و همه کس برتر است.

لا اِلهَ إلاّ الله   1 مرتبه

جز آفریدگار جهان معبودى نیست.

مسأله 201ـ جمله «اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیًّا وَلِىُّ الله; گواهى مى دهم که على ولىّ خدا بر همه خلق است» جزءِ اذان و اقامه نیست، ولى خوب است بعد از «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» به قصد قربت و تبرّک گفته شود.

 

احکام اذان و اقامه

مسأله 202ـ اذان و اقامه باید بعد از داخل شدن وقتِ نماز گفته شود و اگر قبل از وقت بگوید باطل است.

مسأله 203ـ اقامه باید بعد از اذان گفته شود و اگر آن را قبل از اذان بگوید صحیح نیست.

مسأله 204ـ بین جمله هاى اذان و اقامه نباید، زیاد فاصله شود و اگر بین آنها بیشتر از معمول فاصله بیندازد، باید دوباره آن را از سر بگیرد.

مسأله 205ـ اگر براى نماز جماعتى اذان و اقامه گفته باشند، کسى که با آن جماعت نماز مى خواند، نباید براى خود اذان و اقامه بگوید.

مسأله 206ـ اگر انسان براى خواندن نماز جماعت به مسجد برود و ببیند نماز جماعت تمام شده و براى نماز جماعت اذان و اقامه گفته شده باشد، تا وقتى که صفها بهم نخورده و جمعیّت متفرّق نشده است، بنابر احتیاط واجب نباید براى نماز خود اذان و اقامه بگوید.

 

مسأله 207ـ نماز مستحبّى اذان و اقامه ندارد، همچنین نمازهاى واجب دیگر غیر از نماز یومیّه.

اعمال نماز

مسأله 208ـ نماز با گفتن «اَللهُ اَکْبَرُ» شروع مى شود و با سلام به پایان مى رسد.

مسأله 209ـ آنچه در نماز انجام مى شود یا واجب است و یا مستحب.

مسأله 210ـ واجبات نماز، یازده چیز است که برخى رُکن و برخى غیر رُکن است.

واجبات نماز

نیّت ; تکبیرة الإحرام ; قیام (ایستادن هنگام تکبیرة الإحرام و قیام متّصل به رکوع، یعنى ایستادن پیش از رکوع) ; رکوع ; سجود ; قرائت ; ذکر ; تشهّد ; سلام ; ترتیب و موالات.

رکنهاى نماز

نیّت ; تکبیرة الإحرام ; قیام ; رکوع ; سجود.

فرق بین رُکن و غیر رُکن

مسأله 211ـ ارکان نماز، اجزاى اساسى آن به شمار مى آید و چنانچه یکى از آنها بجا آورده نشود و یا اضافه شود، هرچند بر اثر فراموشى هم باشد، نماز باطل است; امّا واجبات دیگر، گرچه انجام آنها لازم است ولى چنانچه از روى فراموشى، کم یا زیاد شود نماز باطل نمى شود; ولى اگر عمداً ترک شود، یا کم و زیاد شود، نماز باطل مى شود.

احکام واجبات نماز

نیّت

مسأله 212ـ نمازگزار، از آغاز تا پایان نماز، باید بداند چه نمازى مى خواند و باید آن را براى انجام فرمان خداوند عالَم بجا آورد.

مسأله 213ـ به زبان آوردن نیّت در نماز و سایر عبادات، لازم نیست، ولى چنانچه به زبان هم بگوید اشکال ندارد.

مسأله 214ـ نماز، باید از هر گونه ریا و خودنمایى به دور باشد، یعنى نماز را تنها براى انجام فرمان خداوند بجا آورد و چنانچه تمام نماز یا قسمتى از آن، براى غیر خدا باشد، باطل است. همچنین اگر قصد او خدا و ریا هر دو باشد باز هم باطل است.

مسأله 215ـ کسى که شک دارد زمان و مهلت خواندن نماز واجب تمام شده یا نه مى تواند به نیت «ما فى الذمّه» (یعنى آنچه وظیفه اوست) بخواند.

تکبیرة الإحرام

مسأله 216ـ همانگونه که گذشت نماز با گفتن «اَللّهُ اَکْبَرُ» آغاز مى شود و به آن «تَکْبیرَةُ الإِحرام» مى گویند (چون با همین تکبیر است که بسیارى از

کارها که قبل از نماز جایز بوده، بر نمازگزار حرام مى شود، مانند خوردن و آشامیدن، خندیدن و گریستن و سخن گفتن).

مسأله 217ـ «اللهُ اَکْبَرُ» مانند سایر ذکرهاى نماز و حمد و سوره باید به عربى صحیح گفته شود و عربى غلط یا ترجمه آن کافى نیست.

مسأله 218ـ مستحب است نمازگزار موقع گفتن تکبیرة الاحرام و تکبیرهاى بین نماز، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد (کف دستها رو به قبله باشد).

قیام

مسأله 219ـ قیام; یعنى ایستادن. نمازگزار باید تکبیرة الاحرام و قرائت را در حال قیام و آرامش بدن بخواند.

مسأله 220ـ اگر رکوع را فراموش کند و بعد از قرائت به سجده برود و قبل از وارد شدن به سجده یادش بیاید، باید برخیزد و بایستد سپس به رکوع برود و پس از آن سجده ها را بجا آورد (این همان قیام متّصل به رکوع است).

مسأله 221ـ نمازگزار باید موقع ایستادن هردو پا را بر زمین بگذارد، ولى لازم نیست سنگینى بدن روى هر دو پا مساوى باشد.

مسأله 222ـ در موقع قیام نباید بدن و پاها را حرکت دهد و به طرفى خم شود یا به جایى تکیه کند، ولى اگر از روى ناچارى باشد، مانعى ندارد.

مسأله 223ـ اگر پاها را بیش از اندازه گشاد بگذارد بطورى که از شکل ایستادن بیرون رود نمازش باطل است، مگر این که ناچار باشد.

 

مسأله 224ـ کسى که به هیچ وجه حتّى با تکیه کردن بر عصا یا دیوار نتواند ایستاده نماز بخواند، باید نشسته، رو به قبله نماز بخواند، و اگر نشسته هم نتواند، باید خوابیده بخواند. نخست به طرف راست رو به قبله و اگر نمى تواند روى طرف چپ و اگر نمى تواند به پشت بخوابد و صورت و سینه رو به آسمان و پاها رو به قبله باشد.

مسأله 225ـ واجب است بعد از رکوع بطور کامل بایستد و سپس به سجده برود و چنانچه این قیام از روى عمد ترک شود نماز باطل است.

قرائت

مسأله 226ـ در رکعت اوّل و دوم نمازهاى روزانه، انسان باید اوّل حمد و بعد از آن یک سوره کامل قرآن (مثلاً سوره توحید) را بخواند:

سوره حمد

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*

به نام خداوند بخشنده مهربان.

* «اَلْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمینَ».

ستایش، مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است.

* «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ».

بخشنده و مهربان است.

* «مالِکِ یَوْمِ الدّین».

(خداوندى که) مالک روز جزاست.

 

* «اِیّاکَ نَعْبُدُ وَاِیّاکَ نَسْتَعِینُ».

(پروردگارا) تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم.

* «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ».

ما را به راه راست هدایت کن.

* «صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِم».

راه کسانى که به آنان نعمت دادى.

* «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضّالّینَ».

نه کسانى که مورد غضب واقع شده اند و نه گمراهان.

 

سوره توحید

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*

به نام خداوند بخشنده مهربان.

* «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ».

بگو: او خداوند، یکتا و یگانه است.

* «اَللّهُ الصَّمَدُ».

خداوند بى نیاز است که همه نیازمندان قصد او مى کنند.

* «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ».

(هرگز) نزاد و زاده نشد.

* «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ».

براى او هیچ گاه شبیه و مانندى نبوده است.

و در رکعت سوم و چهارم نماز، باید فقط سوره حمد، یا سه مرتبه تسبیحات اربعه خوانده شود و اگر یک مرتبه هم بخواند کافى است.

تسبیحات اربعه

«سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُللهِِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ»

منزّه است خدا و ستایش مخصوص خداست، و جز آفریدگار جهان معبودى نیست و خدا از همه چیز و همه کس برتر است.

احکام قرائت

مسأله 227ـ مستحب است در رکعت اول نماز پیش از خواندن حمد بگوید: «اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» و نیز مستحب است حمد و سوره و ذکرهاى نماز را شمرده بخواند و آیات را به هم نچسباند و مخصوصاً به معناى آنها توجه داشته باشد.

مسأله 228ـ شایسته است در نمازها در رکعت اوّل سوره «إِنّا أَنْزَلْناهُ» و در رکعت دوم سوره «قُلْ هُو اللهُ اَحَد» را بخواند و هیچ سوره اى را در هر دو رکعت تکرار نکند مگر سوره «قُلْ هُو اللهُ» و سزاوار نیست در تمام نمازهاى شبانه روز سوره «قُلْ هُو اللهُ» را ترک کند.

مسأله 229ـ در رکعت سوم و چهارم نماز باید حمد یا تسبیحات، آهسته خوانده شود.

مسأله 230ـ در نماز ظهر و عصر، قرائت رکعت اوّل و دوم نیز باید آهسته خوانده شود; ولى در سایر ذکرها در همه نمازها مخیّر است بلند یا آهسته بخواند.

مسأله 231ـ واجب است مردان حمد و سوره نماز «ظهر» و «عصر» را آهسته و حمد و سوره نماز «صبح» و «مغرب» و «عشا» را بلند بخوانند.

 

مسأله 232ـ تکبیر و حمد و سوره و سایر ذکرهاى نماز را باید طورى بخواند که اگر مانعى در کار نباشد حدّاقل خودش آن را بشنود.

مسأله 233ـ اگر در جایى که باید نماز را بلند بخواند، عمداً آهسته بخواند یا در جایى که باید آهسته بخواند،عمداً بلند بخواند، نمازش باطل است، ولى اگر از روى فراموشى یا ندانستن مسأله باشد، صحیح است.

مسأله 234ـ اگر در بین خواندن حمد و سوره بفهمد اشتباه کرده است; مثلاً مى بایست بلند بخواند ولى آهسته خوانده، لازم نیست مقدارى را که خوانده، دوباره بخواند ولى باید ادامه آن را بلند بخواند.

مسأله 235ـ انسان باید مسائل و قرائت نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند و کسى که اصلاً نمى تواند به طور کامل قرائت صحیح را یاد بگیرد، باید هر طور که مى تواند بخواند و احتیاط مستحب است که نماز را به جماعت بجا آورد.

مسأله 236ـ در تنگى وقت یا در جایى که ترس از دزد یا درنده اى باشد مى توان سوره را ترک کرد و همچنین در جایى که عجله براى کار مهمى داشته باشد.

رکوع

مسأله 237ـ نمازگزار در هر رکعت بعد از قرائت حمد و سوره، باید به اندازه اى خم شود که بتواند دست را به زانو بگذارد و این عمل را «رکوع» مى گویند. و واجب است در حال رکوع ذکر بگوید.

مسأله 238ـ در رکوع، سه مرتبه «سُبْحانَ اللهِ» یا یک مرتبه «سُبْحانَ رَبِّىَ العَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ; خداى خود را، که بزرگ است، منزّه مى دانم و مى ستایم» بگوید.

مسأله 239ـ مستحب است پیش از رفتن به رکوع در حالى که راست ایستاده «اللهُ اَکْبَر» بگوید و در حال رکوع زانوها را به عقب دهد و پشت را صاف نگه دارد، گردن را بکشد و مساوى پشت نگه دارد و میان دو قدم نگاه کند و بعد از آن که از رکوع برخاست و راست ایستاد در حالى که بدن آرام است بگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه».

مسأله 240ـ در موقع ذکر واجب باید بدن آرام باشد و براى ذکر مستحب نیز اگر آن را به قصد ذکر رکوع مى گوید آرام بودن بدن لازم است.

مسأله 241ـ کسى که نمى تواند به اندازه رکوع خم شود اگر بتواند باید به چیزى تکیه کند و رکوع نماید و اگر آن هم ممکن نشود باید به هر اندازه که ممکن است خم شود و اگر هیچ نتواند خم شود باید رکوع را به صورت نشسته انجام دهد و اگر آن هم ممکن نشود در حال ایستاده با سر اشاره مى کند و اگر این را هم نتواند به نیّت رکوع چشم ها را بر هم مى گذارد و ذکر مى گوید و به نیّت برخاستن از رکوع چشم ها را باز مى کند.

مسأله 242ـ کسى که نماز نشسته مى خواند براى رکوع باید بقدرى خم شود که بگویند رکوع کرده است.

مسأله 243ـ اگر پیش از آن که به مقدار رکوع خم شود و بدن آرام گیرد، عمداً ذکر رکوع را بگوید، نمازش باطل است.

مسأله 244ـ اگر پیش از تمام شدن ذکر واجب، عمداً سر از رکوع بردارد نمازش باطل است.

سجود

مسأله 245ـ نمازگزار باید در هر رکعت از نمازهاى واجب و مستحب، بعد از رکوع دو سجده بجا آورد.

مسأله 246ـ سجده آن است که اعضاى هفتگانه، یعنى پیشانى و کف دو دست و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها (شَست)، را بر زمین بگذارد و در حال سجده واجب است ذکر بگوید.

مسأله 247ـ در سجده سه مرتبه «سُبْحانَ اللهِ» یا یک مرتبه «سُبْحانَ رَبِّىَ الاَْعْلى وَ بِحَمْدِهِ; خداى خود را، که از همه بالاتر است، منزّه مى دانم و مى ستایم» بگوید.

مسأله 248ـ در حال ذکر سجده، باید بدن آرام باشد.

مسأله 249ـ اگر کسى پیش از آن که پیشانى او به زمین برسد و آرام گیرد، عمداً ذکر سجده را بگوید، نمازش باطل است و چنانچه از روى فراموشى باشد، باید دوباره، ذکر بگوید.

مسأله 250ـ نمازگزار باید بعد از تمام شدن ذکر سجده اوّل بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده رود.

مسأله 251ـ اگر نمازگزار پیش از تمام شدن ذکر، عمداً سر از سجده بردارد، نمازش باطل است.

مسأله 252ـ اگر موقعى که ذکر سجده را مى گوید، یکى از هفت عضو را عمداً از زمین بردارد، نماز او باطل مى شود، ولى موقعى که مشغول گفتن ذکر نیست، اگر غیر از پیشانى، جاهاى دیگر را از زمین بردارد و دوباره بگذارد، اشکال ندارد.

 

مسأله 253ـ هرگاه پیشانى را سهواً بر جایى بگذارد که از محل زانوها یا انگشتان پا بیش از چهار انگشت بسته، پایین تر و بلندتر باشد، اگر بلندى به حدّى است که به آن سجده نمى گویند باید سر را بردارد و روى چیزى بگذارد که بلندى آن از چهار انگشت بسته کمتر است. اما اگر بقدرى است که به آن سجده مى گویند واجب است پیشانى را از روى آن به روى چیزى بکشد که به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است و اگر کشیدن پیشانى ممکن نیست، احتیاط آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

مسأله 254ـ سجده بر سنگ آهک و سنگ گچ، چه قبل از پخته شدن و چه بعد از آن صحیح است همچنین بر آجر و سفال و سیمان نیز جایز است.

مسأله 255ـ مستحب است سجده را طولانى کند و تسبیح و حمد و ذکر خدا گوید و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و حاجات خود را از خداوند بخواهد و از دعاهاى خوب و مناسب این دعا است: «یا خَیْرَ الْمَسْؤولینَ وَأَوْسَعَ الْمُعْطینَ اُرْزُقْنى مِنْ فَضْلِکَ فَإِنَّکَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظِیمِ» یعنى: «اى بهترین کسى که مردم از او حاجت مى طلبند و اى بهترین بخشندگان، به من از فضل خودت روزى بده که تو داراى فضل عظیمى».

مسأله 256ـ مستحب است در میان دو سجده هنگامى که بدن آرام است ذکر «اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ» را بگوید.

مسأله 257ـ اگر همراه با انگشتان شست پا، انگشتان دیگر هم به زمین برسد مانع ندارد.

مسأله 258ـ نمازگزار باید در سجده پیشانى را بر زمین و یا آنچه از زمین مى روید، ولى خوراکى و پوشاکى نباشد، مانند چوب و برگ درخت، قرار دهد.

مسأله 259ـ سجده بر فلزات مانند طلا و نقره صحیح نیست، امّا سجده بر سنگ هاى معدنى مانند سنگ مرمر و سنگ هاى سفید و سیاه و حتى عقیق اشکال ندارد.

مسأله 260ـ سجده بر چیزهایى که از زمین مى روید و خوراک حیوان است، مثل علف و کاه صحیح است.

مسأله 261ـ سجده بر کاغذ، اگرچه از پنبه و مانند آن ساخته شده باشد، صحیح است.

مسأله 262ـ براى سجده، بهتر از هر چیز تربت حضرت سیّدالشّهدا(علیه السلام) مى باشد و بعد از آن بدین ترتیب:

الف) خاک پاک

ب) سنگ

ج) گیاه

مسأله 263ـ اگر در سجده اوّل، مُهر به پیشانى بچسبد و بدون این که مُهر را بردارد دوباره به سجده رود نمازش اشکال دارد.

وظیفه کسى که نمى تواند بطور معمول سجده کند

مسأله 264ـ کسى که نمى تواند پیشانى را به زمین برساند، باید به اندازه اى که مى تواند خم شود و مُهر را بر جاى بلندى بگذارد و سجده کند، ولى باید کف دستها و زانوها و انگشتان پا را بطور معمول بر زمین بگذارد.

 

مسأله 265ـ اگر نمى تواند این کار را انجام دهد باید براى سجده بنشیند و با سر اشاره کند، ولى احتیاط واجب آن است که قدرى خم شود و مُهر را بلند کند و بر پیشانى بگذارد.

سجده واجب قرآن

مسأله 266ـ در چهار سوره قرآن، آیه سجده است; که اگر انسان آن آیه را بخواند یا به آن گوش فرا دهد، بعد از تمام شدن آن آیه باید فوراً سجده کند، و اگر به گوشش بخورد احتیاط واجب سجده کردن است.

مسأله 267ـ سوره هایى که آیه سجده دارد:

الف) سوره شماره 32= سوره سجده، آیه 15.

ب) سوره شماره 41= سوره فُصِّلَت، آیه 37.

ج) سوره شماره 53= سوره نجم، آیه 62.

د) سوره شماره 96= سوره عَلَق، آیه 19.

مسأله 268ـ اگر سجده را فراموش کند، هر وقت یادش آمد باید سجده کند.

مسأله 269ـ اگر آیه سجده را از رادیو و ضبط صوت و مانند آن بشنود، بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.

مسأله 270ـ اگر آیه سجده را از مثلِ بلندگو که صداى انسان را مى رساند بشنود، واجب است سجده کند.

مسأله 271ـ گفتن ذکر در این سجده واجب نیست، امّا مستحب مى باشد. مثلاً بگوید: «لا اِلهَ إلاّ اللهُ حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَضَرُّعاً وَرِقّاً».

تشهّد

مسأله 272ـ در رکعت دوم همه نمازها و رکعت آخر نمازهاى سه رکعتى و چهار رکعتى نمازگزار باید بعد از سجده دوم بنشیند و در حال آرام بودن بدن، تشهّد بخواند، یعنى بگوید:

* «اَشْهَدُ اَنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ».

گواهى مى دهم که جز آفریدگار، خدایى نیست و یکتا و بى همتاست و شریک ندارد.

* «وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».

و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست.

* «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد».

خداوندا! بر محمّد و خاندان او درود فرست.

سلام

مسأله 273ـ در رکعت آخر نماز، پس از تشهّد باید سلام دهد و نماز را به پایان برساند.

مسأله 274ـ سلام نماز به این صورت است:

* «السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّها النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ».

درود و رحمت و برکات خدا بر تو اى پیامبر.

* «السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ».

درود بر ما و بر بندگان صالح خدا.

 

* «السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ».

درود بر شما (اى نمازگزاران و مؤمنان) و رحمت و برکات خدا بر شما.

و مى تواند به سلام سوم قناعت کند.

ترتیب

مسأله 275ـ نماز باید به این ترتیب خوانده شود: تکبیرة الإحرام، قرائت، رکوع، سجود، و در رکعت دوم پس از سجود، تشهّد بخواند و در رکعت آخر، پس از تشهّد، سلام دهد; و اگر به این ترتیب نخواند مثلا سجده را قبل از رکوع انجام دهد یا نمازش باطل مى شود.

مُوالات

مسأله 276ـ موالات; یعنى پشت سر هم بودن اجزاى نماز و فاصله نینداختن بین آنها.

مسأله 277ـ اگر کسى بقدرى بین اجزاى نماز فاصله بیندازد که از صورت نمازگزار خارج شود، نمازش باطل است.

مسأله 278ـ طول دادن رکوع و سجود و خواندن سوره هاى بزرگ، موالات را بهم نمى زند، بلکه سکوت زیاد موالات نماز را بهم مى زند.

قنوت

مسأله 279ـ مستحبّ است در رکعت دوم نماز، بعد از حمد و سوره و پیش از رکوع، قنوت بخواند; یعنى دستها را بلند کند و مقابل صورت بگیرد و دعا یا ذکرى بخواند.

مسأله 280ـ در قنوت هر دعایى بخواند کافى است و مى تواند این دعا را بخواند:

«رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ».

تعقیب نماز

تعقیب یعنى مشغول شدن به ذکر و دعا و قرآن بعد از سلام نماز. در واقع تعقیب نماز، آثار نماز را در وجود انسان عمیق تر مى کند.

مسأله 281ـ بهتر است انسان در حال تعقیب رو به قبله باشد.

مسأله 282ـ لازم نیست تعقیب به عربى باشد، و معناى آن را نیز بفهمد; ولى بهتر است چیزهایى را که در کتاب دعا دستور داده اند بخواند.

مسأله 283ـ از چیزهایى که براى تعقیب نماز زیاد سفارش شده، تسبیح حضرت زهرا(علیها السلام) است; یعنى گفتن: 34 مرتبه «اَللّهُ اَکْبَرُ» و 33 مرتبه «اَلْحَمْدُ لِلّه» و 33 مرتبه «سُبْحانَ اللّهِ».

مُبطِلات نماز

مسأله 284ـ آنگاه که نمازگزار، تکبیرة الإحرام مى گوید و نماز را شروع مى کند، تا پایان آن، بعضى از کارها بر او حرام مى شود که اگر در نماز، یکى از آنها را انجام دهد نمازش باطل است، مثل:

1. سخن گفتن.

2. خندیدن.

 

3. گریستن.

4. روى از قبله برگرداندن.

5. خوردن و آشامیدن.

6. بر هم زدن صورت نماز.

7. کم یا زیاد کردن ارکان نماز.(1)

 

 


1 . براى آشنایى با سایر مبطلات نماز مى توانید به رساله توضیح المسائل، مسأله 1005 مراجعه کنید.

احکام مبطلات نماز

سخن گفتن

مسأله 285ـ اگر نمازگزار عمداً کلمه اى بگوید که دو حرف یا بیشتر داشته باشد، اگرچه آن کلمه معنایى هم نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب(1) نمازش باطل است.

مسأله 286ـ اگر از روى فراموشى سخن بگوید; مثلاً متوجّه نبود که در حال نماز است، نماز باطل نمى شود.

مسأله 287ـ سرفه کردن و عطسه نمودن نماز را باطل نمى کند.

مسأله 288ـ در نماز نباید به کسى سلام کرد، ولى اگر کسى به نمازگزار سلام کند واجب است جواب او را بدهد، و باید همان طور که او سلام کرده جواب دهد; مثلاً اگر گفته: «سلامٌ علیکم» در جواب بگوید «سلامٌ علیکم» و اگر گفته: «سلام»، بگوید: «سلام»، در غیر نماز نیز جواب سلام واجب است.

خندیدن و گریستن

مسأله 289ـ اگر نمازگزار عمداً با صدا بخندد، نمازش باطل است. حتّى اگر بى اختیار بخندد نیز نمازش باطل مى شود.

مسأله 290ـ لبخند زدن نماز را باطل نمى کند.

مسأله 291ـ گریه کردن با صدا نماز را باطل مى کند هر چند بى اختیار شود، بلکه بنابر احتیاط واجب گریه بى صدا نیز نماز را باطل مى کند.
اینها در صورتى است که گریه از ترس خدا و براى آخرت نباشد و گرنه گریه از ترس خدا نه تنها نماز را باطل نمى کند بلکه از بهترین اعمال و از کارهاى اولیاى خداست.

 

روى از قبله برگرداندن

مسأله 292ـ اگر عمداً به قدرى روى خود را از قبله برگرداند که نگویند رو به قبله است، بنابر احتیاط واجب نمازش باطل است.

مسأله 293ـ اگر سهواً تمام صورت را به طرف راست یا چپ قبله برگرداند، احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخواند.

 

خوردن و آشامیدن

مسأله 294ـ اگر نمازگزار چیزى بخورد یا بیاشامد، نمازش باطل است.

مسأله 295ـ اگر نمازگزار خرده غذایى را که در دهانش باقى مانده، فرو برد نمازش باطل نمى شود.

 

 

بر هم زدن صورت نماز

مسأله 296ـ اگر در بین نماز کارى کند که صورت نماز را بر هم زند; مثل دست زدن، به هوا پریدن و مانند اینها، هرچند از روى فراموشى باشد، نمازش باطل مى شود.

مسأله 297ـ اگر در بین نماز به قدرى ساکت بماند که نگویند نماز مى خواند، نمازش باطل است.

 

 


1 . منظور از احتیاط واجب در مبطلاب نماز آن است که باید نماز را تمام کرد و دوباره آن را بخواند.

 

مواردى که شکستن نماز جایز است

مسأله 298ـ رها کردن نمازِ واجب (شکستن نماز) حرام است، بنابراحتیاط واجب; مگر در حال ناچارى، مانند این موارد:

1. حفظ جان خود یا دیگرى.

2. حفظ مال مهمّى از خود یا دیگرى.

3. جلوگیرى از ضرر مالى و بدنى.

مسأله 299ـ شکستن نماز براى پرداخت بدهى مردم، در صورتى که بعد از نماز دسترسى به او پیدا نمى کند، واجب است.

مسأله 300ـ شکستن نماز براى مالى که اهمّیّت چندانى ندارد مکروه است.

مواردى که در نماز مکروه است

مسأله 301ـ برخى از کارها در نماز مکروه است; مانند:

1. برهم گذاشتن چشمها.

 

2. بازى کردن با انگشتان و دستها و موى سر یا صورت.

3. سکوت کردن براى شنیدن حرف کسى در هنگام خواندن حمد، یا سوره، و یا ذکر.

4. هر کارى که خضوع و خشوع را از بین ببرد.

5. برگرداندن صورت به طرف راست یا چپ به مقدار کم (چون زیاد آن نماز را باطل مى کند).

شَکیّات نماز

گاهى ممکن است نمازگزار در انجام بعضى از کارهاى نماز شک کند; مثلاً نمى داند تشهّد را خوانده است یا نه و یا نمى داند یک سجده بجا آورده است یا دو سجده.

و گاهى در تعداد رکعاتى که خوانده است شک مى کند; مثلاً نمى داند اکنون مشغول رکعت سوم است یا چهارم.

براى شک در نماز، احکام خاصّى است و بیان تمام موارد آن از حدّ این نوشته خارج است; ولى بطور مختصر، به بیان اقسام شک و احکام هر کدام مى پردازیم:

شک در کارهاى نماز

مسأله 302ـ اگر نمازگزار در انجام یکى از کارهاى نماز شک کند; یعنى نمى داند آن را بجا آورده است یا نه، اگر کار بعدى را شروع نکرده; یعنى هنوز از محلّ آن کار نگذشته است; باید آن را بجا آورد. ولى اگر بعد از داخل شدن در کار بعدى شک پیش آمده; به چنین شکّى اعتنا نمى کند و نماز را ادامه داده و صحیح است. (مثلاً اگر در رکوع شک کند، سوره را بجا آورده یا نه، اعتنا نمى کند چون محلّ سوره گذشته است).

مسأله 303ـ اگر بعد از انجام جزئى از نماز در صحّت آن شک کند، یعنى نمى داند جزئى را که بجا آورده، صحیح انجام شده است یا نه، در این صورت به شکّ خود اعتنا نمى کند; یعنى بنا بر صحیح بودن آن مى گذارد و نماز را ادامه مى دهد.

شکهایى که نماز را باطل مى کند

مسأله 304ـ اگر در نماز دو رکعتى مثل نماز صبح یا در نماز مغرب، شک در رکعت نماز پیش آید، نماز باطل است.

مسأله 305ـ اگر بین یک و بیشتر از یک شک کند; مثلاً شک کند که در رکعت اوّل است یا دوم، نماز باطل است.

مسأله 306ـ اگر اصلاً نداند چند رکعت خوانده، نماز او باطل است.

مسأله 307ـ شک در رکعتهاى نماز چهار رکعتى:

در این جدول مواردى که شک سبب باطل شدن نماز مى شود و مواردى که شک در نماز موجب بطلان نماز نشده و نماز صحیح است و همچنین راه اصلاح آن بیان شده است.

 

مسأله 308ـ شکهایى که نباید به آنها اعتنا کرد:

الف) در نماز مستحبّى.

ب) در نماز جماعت.

ج) پس از سلام نماز.

د) بعد از گذشتن وقت نماز.

هـ) شک کثیرالشّک; یعنى کسى که بسیار شک مى کند.

مسأله 309ـ اگر کسى در تعداد رکعتهاى نماز مستحبّى شک کند، بنا را بر دو مى گذارد، چون تمام نمازهاى مستحبّى ـ بجز نماز وتر و نماز اعرابى ـ دو رکعتى است. پس اگر شک بین یک و دو، یا دو و بیشتر از آن پیش آید، بنا را بر دو مى گذارد و نماز صحیح است.

مسأله 310ـ اگر امام جماعت در نماز جماعت، در رکعتهاى نماز شک کند، ولى مأموم شک نداشته باشد و به امام بفهماند که رکعت چندم است، امام جماعت نباید به شکّ خود اعتنا کند، همچنین اگر مأموم شک کند، ولى امام جماعت شک نداشته باشد، از امام جماعت پیروى مى کند و نماز او صحیح است.

مسأله 311ـ اگر بعد از سلام نماز شک کند که نمازش صحیح بوده یا نه; مثلاً شک کند رکوع کرده یا نه، یا شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت، به شکّ خود اعتنا نکند.

مسأله 312ـ اگر بعد از گذشتن وقت نماز شک کند که نماز خوانده یا نه، یا گمان کند که نخوانده، خواندن آن لازم نیست; ولى اگر پیش از گذشتن وقت شک کند که نماز را خوانده یا نه، باید نماز را بخواند.

مسأله 313ـ اگر یکى از شکهایى که نماز را باطل مى کند پیش آید، باید مقدارى فکر کند و چنانچه چیزى یادش نیامد و شک باقى ماند، آنگاه نماز را مى شکند و دوباره آن را شروع مى کند.

 

نماز احتیاط

مسأله 314ـ در مواردى که نماز احتیاط واجب مى شود، مثل شک بین 3 و 4، باید بعد از سلام نماز، بدون آن که صورت نماز را بهم بزند و یا یکى از مبطلات نماز را انجام دهد برخیزد و بدون اذان و اقامه تکبیر بگوید و نماز احتیاط را بخواند.

مسأله 315ـ فرق نماز احتیاط با نمازهاى دیگر:

الف) نیّت آن را نباید به زبان آورد.

ب) سوره و قنوت ندارد.

ج) سوره حمد، حتّى بسم الله را بنابر احتیاط واجب باید آهسته بخواند.

مسأله 316ـ اگر یک رکعت نماز احتیاط، واجب باشد پس از سجده ها، تشهّد را مى خواند و سلام مى دهد و اگر دو رکعت واجب شده باشد در پایان رکعت دوم تشهّد را مى خواند و سلام مى دهد.

سجده سهو

مسأله 317ـ هر کم و زیادى در غیر ارکان نماز حاصل شود و نیز در کلام سهوى و سلام سهوى، سجده سهو بجا مى آورد و همچنین در شک بین 4 و 5.

سجده سهو چنین است که بعد از سلام نماز، به سجده رود و بگوید: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِىُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ». و بعد بنشیند و دوباره به سجده رود و ذکر بالا را بگوید، سپس بنشیند و تشهّد و سلام را بخواند. و احتیاطاً فقط سلام آخر را بگوید.

نماز مسافر

مسأله 318ـ انسان باید در سفر، نمازهاى چهار رکعتى را شکسته، یعنى دو رکعت، بجا آورد; به شرط آن که مسافرتش (در رفت و برگشت) از هشت فرسخ کمتر نباشد. (هشت فرسخ شرعى در حدود 43 کیلومتر است).

مسأله 319ـ اگر مسافر از جایى که نمازش تمام است; مثل وطن، حدّاقل چهار فرسخ مى رود، و چهار فرسخ برمى گردد، نمازش در این سفر هم شکسته است.

مسأله 320ـ کسى که به مسافرت مى رود، زمانى باید نمازش را شکسته بخواند که حدّاقل به مقدارى دور شود که اذان آنجا را نشنود، یا این که اهل آنجا او را نبینند و نشانه آن این است که او اهل آنجا را نبیند و چنانچه قبل از آن که به این مقدار دور شود، بخواهد نماز بخواند، باید تمام بخواند.

مسأله 321ـ اگر به جایى مى رود که دو راه دارد، یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، اگر از راهى که هشت فرسخ است برود، باید نماز را شکسته بخواند و اگر از راهى که هشت فرسخ نیست برود باید نماز را چهار رکعتى بخواند.

مسأله 322ـ در این موارد نماز تمام است:

1. قبل از آن که هشت فرسخ برود، از وطن خود مى گذرد و یا در جایى قصد دارد ده روز بماند.

2. از اوّل قصد نداشته است به سفر هشت فرسخى برود و بدون قصد، این مسافت را پیموده; مثل کسى که به دنبال گمشده اى مى گردد.

3. قبل از رسیدن به چهار فرسخ از رفتن منصرف شود.

4. کسى که شغل او مسافرت است، مثل راننده قطار و ماشینهاى برون شهرى، خلبان، ملوان (در سفرى که شغل اوست) همچنین کسانى که براى کار یا تحصیل از جایى به جاى دیگر رفت و آمد دارند.

5. کسى که براى کارش بطور متعارف حدّاقل هفته اى سه روز مسافرت مى رود و آخر هفته به وطن خود برمى گردد.

6. کسى که به سفر حرام مى رود; مانند سفرى که موجب اذیّت پدر و مادر باشد. در همه اینها نماز تمام است.

 

7. در این مکانها نیز نماز تمام است:

الف) در وطن.

ب) در جایى که بنا دارد ده روز بماند.

ج) در جایى که سى روز با تردید مانده است; یعنى معلوم نبوده که مى ماند یا مى رود و تا سى روز به همین حالت مانده، باید بعد از سى روز نماز را تمام بخواند.

 

وطن کجاست؟

مسأله 323ـ وطن، جایى است که انسان آن را براى اقامت و زندگى خود اختیار کرده است، خواه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را براى زندگى اختیار کرده است.

مسأله 324ـ فرقى میان بلادکبیره و غیر کبیره نیست. بلاد کبیره شهرهایى است که هر محله آن براى خود شهر مستقلى باشد اما مثل «تهران بزرگ» و مانند آن جزء بلاد کبیره نیست و تمام آن از نظر قصد اقامت یا وطن بودن یک محل محسوب مى شود.

مسأله 325ـ کسانى که مى خواهند مدّت قابل توجهى در یک محل بمانند (مانند طلاّبى که قصد اقامت چند سال در حوزه علمیّه دارند یا مأموران ادارات که مثلاً دو سه سال در یک محل اقامت مى کنند در آنجا مسافر محسوب نمى شوند، اقامتگاه آنها حکم وطن دارد و نمازشان در آنجا تمام است، هرچند قصد ده روز نداشته باشند.

مسأله 326ـ فرزند، تا زمانى که با پدر و مادر زندگى مى کند و مستقل نشده است، وطن او همان وطن پدر و مادر مى باشد، هرچند در آنجا به دنیا نیامده باشد و پس از آن که در زندگى مستقل شد، اگر جاى دیگرى را براى زندگى مستمر اختیار کرد، آنجا وطن او مى شود.

مسأله 327ـ تا انسان قصد ماندنِ مستمر در غیر وطن اصلى خودش را نداشته باشد، آنجا وطن او حساب نمى شود.

مسأله 328ـ اگر قصد دارد در محلّى که وطن اصلى او نیست مدّتى بماند; مثلاً یک سال یا بیشتر، آنجا مانند وطن او حساب مى شود، مانند دانشجویى که مدّتى براى تحصیل در شهرى مى ماند.

مسأله 329ـ اگر انسان بدون قصد ماندن مستمر و بدون قصد رفتن در جایى آن قدر بماند که مردم او را اهل آنجا بدانند، آنجا حکم وطن او را دارد.

مسأله 330ـ اگر به جایى برود که قبلاً وطن او بوده، ولى هم اکنون از آنجا اِعراض کرده است; یعنى بنا گذاشته که دیگر براى سکونت مستمر به آنجا برنگردد، نباید نماز را تمام بخواند، اگرچه در آنجا خانه دارد یا گه گاه دیدن مى کند.

مسأله 331ـ مسافرى که به وطنش بر مى گردد، وقتى به جایى برسد که اهل وطن او را ببینند و صداى اذان را بشنود باید نماز را تمام بخواند.

قصد ده روز

مسأله 332ـ مسافرى که قصد کرده ده روز در محلى بماند، اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتى مسافرت نکرده است باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.

 

مسأله 333ـ اگر مسافر از قصد ده روز برگردد:

الف) قبل از خواندن نماز چهار رکعتى از قصد خود برگردد; باید نماز را شکسته بخواند.

ب) بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتى از قصد خود برگردد; تا وقتى که در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند.

نماز قضا

نماز قضا، نمازى را گویند که بعد از وقت خوانده شود.

مسأله 334ـ انسان باید نمازهاى واجب را در وقت معیّن آن بخواند و چنانچه خداى نکرده بدون عذر نمازى از او قضا شود گناهکار است و باید توبه کرده و قضاى آن راهم بجا آورد.

مسأله 335ـ در دو مورد، بجا آوردن قضاى نماز، واجب است:

الف) نماز واجب را در وقت آن، نخوانده باشد.

ب) بعد از وقت متوجّه شود نمازى که خوانده، باطل بوده است.

مسأله 336ـ کسى که نماز قضا دارد، نباید در خواندن آن کوتاهى کند، ولى واجب نیست فوراً آن را بجا آورد.

مسأله 337ـ قضاى نمازهاى روزانه لازم نیست به ترتیب خوانده شود، ولى اگر نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشاى یک روز باشد، باید به ترتیب بخواند.

 

مسأله 338ـ کسى که مى داند نماز قضا دارد، ولى شماره آنها را نمى داند; مثلاً نمى داند چهارتا بوده یا پنج تا، چنانچه کمتر را بخواند کافى است.

مسأله 339ـ نماز قضا را باید به همان شکلى که قضا شده به جا آورد. اگر شکسته قضا شده، شکسته، و اگر به صورت تمام قضا شده تمام بجا آورند. اگر نماز ظهر و عصر بوده آهسته، و اگر صبح و مغرب و عشا بوده مردان بلند بخوانند.

مسأله 340ـ اگر شماره آنها را مى دانسته، ولى اتّفاقاً فراموش کرده است اگر مقدار کمتر را بخواند کفایت مى کند.

مسأله 341ـ چنانچه نمازها و روزه هایى که قضا شده، معلوم نباشد، آن مقدار که یقین دارد قضا شده بجا مى آورد، و نسبت به مقدار مشکوک وظیفه اى ندارد.

مسأله 342ـ نماز قضا را با جماعت مى توان خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد یا قضا، و لازم نیست هر دو، یک نماز را بخوانند، مثلاً اگر نماز قضاى صبح را با نماز ظهر یا عصر امام بخواند، اشکال ندارد.

مسأله 343ـ اگر مسافرى که باید نماز را شکسته بخواند، نماز ظهر یا عصر یا عشا، از او قضا شود، باید آن را دو رکعتى بجا آورد، اگرچه در شهر خودش باشد.

مسأله 344ـ در سفر نمى توان روزه گرفت، حتّى روزه قضا، ولى نماز قضا مى توان بجا آورد.

مسأله 345ـ اگر در سفر بخواهد نمازهایى را که در غیر سفر قضا شده است بجا آورد، باید نمازهاى ظهر و عصر و عشا را چهار رکعتى قضا کند.

مسأله 346ـ نماز قضا را در هر وقتى مى توان بجا آورد.

 

نماز قضاى پدر و مادر

مسأله 347ـ پس از مرگ پدر یا مادر بر پسر بزرگتر او واجب است نماز و روزه هایى را که پدر یا مادر به خاطر عذرى بجا نیاورده باشد، آن نماز و روزه ها را قضا کند.

مسأله 348ـ اگر پسر بزرگتر نمى داند که از پدر یا مادرش نماز و روزه اى قضا شده یا نه، چیزى بر او واجب نیست و تفحّص و جستجو نیز لازم نمى باشد.

مسأله 349ـ اگر پسر بزرگتر از دنیا برود بر سایر پسران تکلیفى نیست.

مسأله 350ـ بر پسر بزرگتر واجب است نمازها و روزه هایى که والدین بر اثر عذر شرعى ترک کرده و موفّق بر قضاى آن نشده اند را بجا آورد، و نسبت به غیر آن وظیفه اى ندارد. مگر اینکه وصیّتى کرده باشند که مطابق آن باید عمل کرد. هر چند در صورت امکان شایسته است فرزندان نسبت به آنچه بر آنها واجب نیست نیز اقدام کنند.

نماز جماعت

وحدت امّت اسلامى، از جمله مسائلى است که اسلام، به آن اهمّیّت بسیارى داده است، و براى حفظ و ادامه آن، برنامه هاى ویژه اى دارد;

یکى از آنها نماز جماعت است.

در نماز جماعت، یکى از نمازگزاران که داراى تقوا و عدالت است پیشاپیش جمعیّت مى ایستد و دیگران در صفوفى منظّم، پشت سر او و هماهنگ با او نماز را بجا مى آورند.

کسى که در این نمازِ دسته جمعى، پیشاپیش جمعیّت مى ایستد «امام جماعت» است و کسى که پشتِ سر او، در نماز از او پیروى مى کند «مأموم» است.

اهمّیّت نماز جماعت

گذشته از آن که در روایات زیادى، براى نماز جماعت، اَجر و پاداش بسیارى وارد شده است، با دقّت در مضمون روایات اسلامى به اهمّیّت این عبادت پى مى بریم، و در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم:

مسأله 351ـ شرکت در نماز جماعت براى هر کسى مستحب است; بویژه براى همسایه مسجد.

مسأله 352ـ مستحب است، انسان صبر کند که نماز را به جماعت بخواند.

مسأله 353ـ نماز جماعت، هرچند اوّل وقت خوانده نشود، از نماز فُراداىِ(1) اوّل وقت بهتر است.

مسأله 354ـ نماز جماعتى که مختصر خوانده مى شود، از نماز فُرادایى که آن را طول بدهد بهتر است.

مسأله 355ـ سزاوار نیست انسان بدون عذر نماز جماعت را ترک کند.

مسأله 356ـ حاضر نشدن به نماز جماعت از روى بى اعتنایى به آن، جایز نیست.

 

 


1 . نمازى که به تنهایى خوانده شود «نماز فُرادا» نام دارد.

شرایط نماز جماعت

مسأله 357ـ در نماز جماعت، شرایط زیر باید مراعات شود:

1. مأموم از امام جلوتر نایستد، و احتیاط واجب آن است که، کمى عقب تر بایستد.

2. جایگاه امام جماعت از جایگاه مأمومین، بالاتر نباشد. (مقدار کم و سراشیبى مختصر مانعى ندارد).

3. فاصله امام و مأموم و فاصله صف ها، زیاد نباشد، و احتیاط آن است که فاصله بیش از دو سه قدم نباشد.

4. بین امام و مأموم و همچنین بین صف ها، چیزى مانند دیوار یا پرده مانع نباشد، ولى نصب پرده و مانند آن بین صفِ مردها و زنها اشکال ندارد.

مسأله 358ـ مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و فضیلت و تقوا در صف اول بایستند.

مسأله 359ـ امام جماعت باید بالغ و عادل باشد و نماز را بطور صحیح بخواند.

پیوستن به نماز جماعت (اقتدا کردن)

مسأله 360ـ در هر رکعت، تنها در بین قرائت و در رکوع مى توان به «امام» اقتدا کرد، پس اگر به رکوع امام جماعت نرسد، باید در رکعت بعد اقتدا کند، و اگر تنها به رکوع امام جماعت هم برسد، یک رکعت به حساب مى آید.

مسأله 361ـ حالتهاى مختلف براى پیوستن به نماز جماعت:

 

رکعت اوّل

1. در بین قرائت: مأموم حمد و سوره را نمى خواند و بقیّه اعمال را با امام جماعت بجا مى آورد.

2. در رکوع: رکوع و بقیّه اعمال را با امام جماعت بجا مى آورد.

 

رکعت دوم

1. در بین قرائت: مأموم حمد و سوره را نمى خواند و با امام، قنوت و رکوع و سجده را بجا مى آورد و آنگاه که امام جماعت تشهّد مى خواند، بنابراحتیاط واجب باید به صورت نیم خیز، بنشیند(1) و اگر نماز دو رکعتى است بعد از سلام امام یک رکعت دیگر به تنهایى بخواند و نماز را تمام کند و اگر سه یا چهار رکعتى است، در رکعت دوم که امام جماعت در رکعت سوم مى باشد، حمد و سوره را خودش آهسته بخواند و آنگاه که امام جماعت رکعت سوم را تمام کرد، و براى رکعت چهارم برمى خیزد، مأموم باید پس از دو سجده، تشهّد بخواند، و براى خواندن رکعت سوم برخیزد و در رکعت آخر نماز که امام جماعت با تشهّد و سلام، نماز را به پایان مى برد او نیم خیز مى نشیند سپس یک رکعت دیگر را خودش مى خواند.

2. در رکوع: رکوع را با امام جماعت بجا مى آورد و بقیّه نماز را همانگونه که گفته شد، انجام مى دهد.

 

رکعت سوم

1. در بین قرائت: زمانى که مى داند اگر اقتدا کند، براى خواندنِ حمد و سوره و یا حمد تنها وقت دارد، مى تواند اقتدا کند و باید حمد و سوره و اگر امام به رکوع رفت فقط حمد را بخواند، ولى اگر مى داند فرصت ندارد، باید صبر کند تا امام جماعت به رکوع رود، سپس به او اقتدا کند.

2. در رکوع: چنانچه در رکوع اقتدا کند، رکوع را با امام بجا مى آورد و حمد و سوره براى آن رکعت لازم نیست و بقیه نماز را همانگونه که قبلاً بیان شد بجا مى آورد.

 

رکعت چهارم

1. در بین قرائت: حکم اقتدا در رکعت سوم را دارد، و آنگاه که امام جماعت در رکعت آخر نماز براى تشهّد و سلام مى نشیند، مأموم بطور نیم خیز بنشیند تا تشهّد و سلام امام جماعت تمام شود و سپس برخیزد و بقیّه نماز را خودش بخواند.

2. در رکوع: رکوع و سجده ها را با امام بجا مى آورد، (اکنون رکعت چهارم امام و رکعت اوّل مأموم است) و بقیّه نماز را همانگونه که در مسأله قبل گذشت انجام مى دهد.

 

 


1 . به این عمل «تَجافى» گفته مى شود.

 

احکام نماز جماعت

مسأله 362ـ اگر امام جماعت یکى از نمازهاى یومیّه را مى خواند، هر کدام از نمازهاى یومیّه را مى توان به او اقتدا کرد، بنابراین اگر امام، نماز عصر را مى خواند، مأموم مى تواند، نماز ظهر را به او اقتدا کند، و اگر مأموم پس از آن که نماز ظهر را خواند، جماعت برپا شود مى تواند، نماز عصر را به ظهر امام اقتدا کند.

مسأله 363ـ مأموم مى تواند نماز قضاى خود را به نماز اداى امام، اقتدا کند، هرچند قضاى دیگر نمازهاى یومیّه باشد، مثلاً امام جماعت نماز ظهر را مى خواند و او قضاى نماز صبح را.

مسأله 364ـ نماز جماعت، حدّاقل با دو نفر برپا مى شود، یک نفر امام و یک نفر مأموم، مگر در نماز جمعه که حدّاقل باید پنج نفر باشند.

مسأله 365ـ نمازهاى مستحبّى را نمى توان به جماعت خواند، مگر نماز طلب باران.(1)

مسأله 366ـ مأموم نباید تکبیرة الإحرام را پیش از امام بگوید.

مسأله 367ـ مأموم، باید غیر از حمد و سوره همه چیز نماز را خودش بخواند، ولى اگر رکعت اوّل یا دوم او، همراه رکعت سوم یا چهارم امام باشد، باید حمد و سوره را نیز خودش بخواند.

مسأله 368ـ نماز فرادا به هنگام نماز جماعت، در صورتى که هتک نماز جماعت یا توهین به امام جماعت محسوب شود، جایز نیست، در غیر این صورت اشکالى ندارد.

مسأله 369ـ در صورتى که دسترسى به روحانى واجد شرایط نباشد امامت غیر روحانى واجد شرایط امامت جماعت، اشکالى ندارد. ولى اگر دسترسى به روحانى واجد شرایط باشد، احتیاط آن است که او را مقدّم بدارند.

 


1 . به این نماز، نماز «استسقا» گفته مى شود.

 

نماز جمعه

یکى از اجتماعات هفتگى مسلمانان «نماز جمعه» است، و نمازگزاران در روز جمعه مى توانند به جاى نماز ظهر، نماز جمعه بخوانند، و برتر از نماز ظهر است.

در فضیلت این نماز، همین بس که سوره اى در قرآن به این نام آمده و در آنجا مؤمنان را به حضور در نماز جمعه، دعوت فرموده است.

چگونگى نماز جمعه

مسأله 370ـ نماز جمعه دو رکعت است، مانند نماز صبح، ولى دو خطبه دارد که توسّط امام جمعه، قبل از نماز ایراد مى شود.

مسأله 371ـ احتیاط آن است که امام جمعه، حمد و سوره را بلند بخواند.

 

مسأله 372ـ در نماز جمعه مستحبّ است در کعت اوّل پس از سوره حمد، سوره «جمعه» و در رکعت دوم پس از حمد، سوره «منافقون» خوانده شود.

مسأله 373ـ در نماز جمعه دو قنوت مستحب است، یکى در رکعت اوّل، پیش از رکوع، و دیگرى در رکعت دوم، پس از رکوع.

شرایط نماز جمعه

مسأله 374ـ در نماز جمعه شرایط زیر باید مراعات شود:

الف) تمام شرایطى که در نماز جماعت باید رعایت شود، در نماز جمعه هم معتبر است.

ب) باید به جماعت برگزار شود و فُرادا صحیح نیست.

ج) حدّاقلّ تعداد افراد، براى برپایى نماز جمعه، پنج نفر مى باشد; یعنى یک نفر امام، و چهار نفر مأموم.

د) بین دو نماز جمعه، حدّاقل باید یک فرسخ فاصله باشد.

وظیفه نمازگزاران جمعه

مسأله 375ـ بنابر احتیاط واجب مأمومین باید به خطبه ها گوش دهند.

مسأله 376ـ احتیاط واجب است که از سخن گفتن بپرهیزند هرچند سخن گفتن، نماز جمعه را باطل نمى کند.

مسأله 377ـ احتیاط واجب آن است که شنوندگان، هنگام ایراد خطبه ها، رو به امام جمعه بنشینند و به این طرف و آن طرف نگاه نکنند.

 

مسأله 378ـ اگر انسان به رکعت اوّل نماز جمعه نرسد، در صورتى که خود را به رکعت دوم، هرچند در رکوع، برساند صحیح است و رکعت دوم را خودش مى خواند; ولى احتیاط واجب آن است که عمداً تأخیر نیندازد.

نمـاز آیـات

مسأله 379ـ یکى از نمازهاى واجب «نماز آیات» است که به سبب پیش آمدن این حوادث واجب مى شود: زلزله، خسوف (ماه گرفتگى)، کسوف (خورشیدگرفتگى)، و نیز رعد و برق شدید و وزیدن بادهاى زرد و سرخ در صورتى که مایه وحشت اکثر مردم شود.

چگونگى نماز آیات

مسأله 380ـ نماز آیات دو رکعت است و هر رکعت آن پنج رکوع دارد. قبل از هر رکوع، سوره حمد و سوره دیگرى از قرآن خوانده مى شود; یعنى در دو رکعت، ده حمد و ده سوره خوانده مى شود، ولى مى توان یک سوره را پنج قسمت کرده و قبل از هر رکوع یک قسمت از آن را خواند، که در این صورت، در دو رکعت دو حمد و دو سوره خوانده مى شود.

در اینجا با تقسیم سوره «اخلاص» چگونگى نماز آیات را مى آوریم:

 

رکعت اوّل

پس از تکبیرة الإحرام سوره حمد را بخواند و «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بگوید و به رکوع رود.

سپس بایستد و بگوید: «قل هو الله احد» و به رکوع رود.

بار دیگر بایستد و بگوید: «الله الصمد» و به رکوع رود.

سر از رکوع بردارد و بگوید: «لم یلد و لم یولد» و به رکوع رود.

از رکوع سر بردارد و بگوید: «و لم یکن له کفواً احد» و به رکوع رود.

و بعد از سر برداشتن از رکوع به سجده رود و پس از انجام دو سجده براى رکعت دوم برخیزد و در همه رکوعها ذکر رکوع مطابق معمول گفته شود.

رکعت دوم

رکعت دوم را نیز مانند رکعت اوّل بجا مى آورد و سپس با تشهّد و سلام، نماز را به پایان مى برد.

 

احکام نماز آیات

مسأله 381ـ اگر یکى از سبب هاى نماز آیات فقط در شهرى اتّفاق بیفتد، مردم همان شهر باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهاى دیگر واجب نیست.

مسأله 382ـ اگر در یک رکعت از نماز آیات پنج مرتبه حمد و سوره بخواندودر رکعت دیگریک حمدبخواند وسوره راتقسیم کند صحیح است.

مسأله 383ـ قنوت در نماز آیات مستحب است و اگر یک قنوت پیش از رکوع دهم بخواند کافى است.

مسأله 384ـ هر یک از رکوع هاى نماز آیات، رکن است، که اگر عمداً یا سهواً کم یا زیاد شود، نماز باطل است.

 

مسأله 385ـ نماز آیات را مى توان به جماعت خواند، که در این صورت حمد و سوره ها را تنها امام جماعت مى خواند.

نمازهاى مستحب(1)

مسأله 386ـ نمازهاى مستحب بسیار است و این نوشته گنجایش بیان تمام آنها را ندارد، امّا برخى از آنها را که اهمّیّت بیشترى دارد مى آوریم:

 

 


1 . نماز مستحب را «نافِلَه» گویند.

نماز عید

مسأله 387ـ در دو عید «فطر» و «قربان» خواندن نماز مخصوص عید در زمان غیبت امام زمان(عجّل الله تعالى فرجه الشریف) مستحب است.

وقت نماز عید

مسأله 388ـ وقت نماز عید، از طلوع آفتاب است تا ظهر.

مسأله 389ـ مستحب است، در عید فطر، بعد از بلند شدن آفتاب، افطار کنند و زکاتِ فِطره(1) را هم بدهند، سپس نماز عید را بخوانند.


1 . زکات فطره یکى از واجب هاى مالى است که روز عید فطر باید قبل از نماز عید پرداخت شود.

چگونگى نماز عید

مسأله 390ـ نماز عید دو رکعت است، با نُه قنوت و این گونه خوانده مى شود:

* در رکعت اوّل نماز پس از حمد و سوره باید پنج تکبیر گفته شود، و بعد از هر تکبیر یک قنوت، و بعد از قنوت پنجم تکبیر دیگرى و سپس رکوع و دو سجده.

* در رکعت دوم پس از حمد و سوره چهار تکبیر گفته مى شود و بعد از هر تکبیر یک قنوت و بعد از قنوت چهارم، تکبیر دیگرى و سپس رکوع و دو سجده و تشهّد و سلام بجا مى آورد.

* در قنوت هاى نماز عید، هر دعا و ذکرى بخوانند کافى است، ولى بهتر است، این دعا را بخوانند:

«اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ، وَ اَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ، وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ، اَسْألُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَوْمِ، الَّذِى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً، و لُِمحَمَّد صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ذُخْراً وَشَرَفاً وَ کَرامَةً وَمَزیداً، اَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّد وَ آلَ مُحَمَّد، وَ اَنْ تُدْخِلِنَى فِى کُلِّ خَیْر، اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ تُخْرِجَنِى مِنْ کُلِّ سُوء اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ; اَللّهُمَّ اِنّى اَسْألُکَ خَیْرَ ما سَألَکَ بِهِ عِبادُکَ الصَّالِحُونَ، وَ اَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الُْمخْلَصُونَ».

نافله هاى شبانه روزى

نافله هاى شبانه روزى در غیر روز جمعه 34 رکعت است که از جمله آنها یازده رکعت «نافله شب» و دو رکعت «نافله صبح» و دو رکعت «نافله عشا» مى باشد که به صورت نشسته بجا آورده مى شود و چهار رکعت «نافله مغرب» که ثواب بسیار دارد.(1)

 

 


1 . براى آشنایى بیشتر با نافله هاى شبانه روزى به رساله مسأله 700 به بعد مراجعه کنید.

نماز شب

مسأله 391ـ نماز شب یازده رکعت است که بدین ترتیب خوانده مى شود:

چهار تا دو رکعت به نیّت نافله شب، دو رکعت به نیّت نافله شَفع و یک رکعت به نیّت نافله وَتْر.

مسأله 392ـ نماز شب که پس از نیمه شب بجا آورده مى شود مجموعاً 11 رکعت است. که 8 رکعت آن تحت عنوان نافله شب به صورت چهار نماز 2 رکعتى، و 2 رکعت دیگر به نام نماز شفع، و یک رکعت آخر به عنوان نماز وتر انجام مى پذیرد. و آداب زیر در قنوت نماز وتر مستحب است:

الف) طول دادن قنوت. ب) دعا براى چهل مؤمن. ج) هفتاد بار استغفار. د) سیصد بار العفو. واگر کسانى نتوانند مستحبّات مزبور را بجا آورند مى توانند قنوت آنرا مانند نمازهاى معمولى بخوانند. حتى اگر کسانى وقت نداشته باشند یازده رکعت بجا آورند مى توانند همان 3 رکعت نماز شفع و وتر را بجا آورند.

 

وقت نماز شب

مسأله 393ـ نماز شب آثار و فواید و نورانیّت بسیار دارد و وقت آن از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود.

مسأله 394ـ مسافر و کسى که براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، مى تواند آن را قبل از خوابیدن بجا آورد.

نماز غُفیلَه

مسأله 395ـ یکى دیگر از نمازهاى مستحبّى، نماز «غُفیلَه» است که بین نماز مغرب و عشا خوانده مى شود (این نماز را باید به قصد رجا یعنى به امید ثواب بجا آورد).

 

کیفیّت نماز غفیله

مسأله 396ـ نماز غفیله دو رکعت است، که در رکعت اوّل، پس از حمد این آیه خوانده شود:

«وَ ذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقدِرَ عَلَیْهِ فَنَادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاستَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ».

و در رکعت دوم، پس از حمد، این آیه خوانده مى شود:

«وَ عِنْدَهُ مفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ مَا فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ و مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة اِلاّ یَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّة فى ظُلُماتِ الاَْرْضِ وَ لاَ رَطْب وَ لاَ یابِس اِلاَّ فِى کِتاب مُبین».

و در قنوت آن، این دعا خوانده مى شود:

 

«اَللّهُمَّ اِنّى اَسأَلُکَ بِمَفاتِحِ الْغَیْبِ الَّتِى لا یَعْلَمُهَا اِلاَّ اَنْتَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد [وَ اَنْ تَغْفِرَ لى ذُنُوبى](1)». بعد بگوید: «اَللّهُمَّ اَنْتَ وَلِىُّ نِعْمَتِى وَ القادِرُ عَلَى طَلِبَتِى تَعْلَمُ حاجَتِى فَأسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ لَمَّا قَضَیْتَهَا لِى».

 


1 . به جاى جمله «أن تَغْفِرَلى ذُنُوبِى» مى تواند حاجت دیگرى از خدا بخواهد. مثلاً بگوید «وَاَنْ ترزقنى خیر الدنیا و الآخرة».

 

احکام سلام کردن

مسأله 397ـ سلام کردن به دیگران مستحب، ولى جواب سلام واجب است.

مسأله 398ـ سلام کردن به کسى که در حال خواندن نماز مى باشد، مکروه است.

مسأله 399ـ اگر کسى به نمازگزار سلام کند، نمازگزار باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد; مثلاً اگر گفته: «سلامٌ علیکم» در جواب بگوید: «سلامٌ علیکم» و اگر گفت: «سلام»، بگوید: «سلام».

مسأله 400ـ کسى که نماز مى خواند، جایز نیست به دیگران سلام کند.

مسأله 401ـ سلام را باید فوراً جواب داد.

مسأله 402ـ اگر دو نفر، همزمان به یکدیگر سلام کنند، بر هر کدام واجب است، جواب سلام دیگرى را بدهد.

مسأله 403ـ جواب سلام بچّه نیز واجب است و اگر غیر مسلمان سلام کند در جواب فقط مى گوید: «سلام».

آداب سلام کردن

مسأله 404ـ مستحب است: سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و گروه اندک به گروه زیاد و کوچکتر به بزرگتر سلام کند.

مسأله 405ـ مستحب است، در غیر نماز، جواب سلام را بهتر از آن بدهد، مثلاً اگر کسى بگوید: «سلامٌ علیکم» مستحب است در جوابش بگوید: «سلامٌ علیکم و رحمة اللّه».

مسأله 406ـ سلام کردن مرد به زن جوان نامحرم مکروه است.

روزه

روزه یکى از عبادتهاى مهمّ اسلامى است که در هر سال تنها به مدّت یک ماه، ماه مبارک رمضان، بر مسلمانان واجب مى شود. و یکى از بهترین روشهاى خودسازى و تهذیب نفس است.

روزه از معدود عباداتى است که گناه بزرگ ریا و خودنمایى نمى تواند در آن نفوذ کند; زیرا شخصى که اهل روزه است و لیاقت بار یافتن به این ضیافت الهى را دارد هرگز به غیر از خدا به دیگرى فکر نمى کند، و شخصى که لیاقت این عبادت بزرگ را ندارد و اهل روزه نیست، بلکه اهل ریا و خودنمایى است، لازم نیست روزه بگیرد و تظاهر کند، بلکه بدون این که روزه بگیرد بدروغ خود را روزه دار نشان مى دهد!

روزه از ارکان پنجگانه اسلام، ابزار رسیدن به تقوا، سپر آتش جهنّم، موجب سلامتى انسان، و خلاصه یکى از بهترین ابزار ترقّى و قرب الى الله است.

نیّت روزه

مسأله 407ـ روزه یکى از عبادات است و باید براى انجام فرمان خداوند بجا آورده شود و این همان «نیّتِ» روزه است.

مسأله 408ـ انسان مى تواند در هر شب ماه رمضان براى روزه فرداى آن، نیّت کند، و بهتر است که شب اوّل ماه هم، روزه همه ماه را نیّت کند.

مسأله 409ـ لازم نیست نیّت روزه را به زبان بگوید، بلکه همین قدر که براى انجام دستور خداوند عالم از اذان صبح، تا مغرب، کارى که روزه را باطل مى کند، انجام ندهد کافى است، کسى که براى خوردن سحرى برمى خیزد حتماً نیّت روزه دارد.

مسأله 410ـ دو روز از سال روزه اش حرام است: عید فطر (اول ماه شوال) و عید قربان (دهم ماه ذى الحجه)

مسأله 411ـ روزه روز عاشورا مکروه است هم چنین روزى که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان و روزه میهمان بدون اجازه میزبان نیز کراهت دارد.

مسأله 412ـ روزه تمام روزهاى سال، غیر از روزه هاى حرام و مکروه مستحب است ولى بعضى از روزها تأکید بیشترى دارد از جمله:

1. پنج شنبه اوّل و آخر هر ماه و اولین چهارشنبه بعد از دهم ماه، حتى اگر کسى اینها را بجا نیاورد مستحب است قضا کند.

2. سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه.

3. تمام ماه رجب و شعبان و اگر نتواند قسمتى از آن را روزه بگیرد هر چند یک روز باشد.

 

4. روز بیست و چهارم ذى الحجّه و بیست و نهم ذى القعده.

5. روز اول ذى الحجّه تا روز نهم، ولى اگر به واسطه ضعف در روز نهم نتواند دعاهاى روز عرفه را بخواند روزه آن روز مکروه است.

6. عید سعید غدیر (18 ذى الحجه)

7. روز تولد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) (17 ربیع الاول)

8. روز اول و سوم و هفتم محرم

9. روز مبعث رسول خدا(صلى الله علیه وآله) (27 رجب)

10. روز عید نوروز

 

مُبطلات روزه

مسأله 413ـ چنان که گفتیم روزه دار باید از «اذان صبح» تا «مغرب» از برخى کارها بپرهیزد و اگر یکى از آنها را عمداً انجام دهد، روزه اش باطل مى شود، به مجموعه این کارها «مُبطلاتِ روزه» گفته مى شود، که از جمله آنهاست:

1. خوردن و آشامیدن.

2. استمنا.

3. رساندن غبار غلیظ به حلق.

4. فرو بردن تمام سر در آب.

5. قى کردن عمدى.

6. دروغ بستن به خدا و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و ائمّه(علیهم السلام).

7. باقى ماندن بر جنابت تا اذان صبح.

 

بجز آنچه گفته شد، کارهاى دیگرى نیز روزه را باطل مى کند که براى آشنایى با آنها، مى توانید به رساله توضیح المسائل، مسأله 1335 مراجعه کنید.

 

احکام مُبطلات روزه

خوردن و آشامیدن

مسأله 414ـ اگر روزه دار عمداً چیزى بخورد یا بیاشامد، روزه اش باطل مى شود.

مسأله 415ـ اگر کسى عمداً چیزى را که لاى دندانش مانده است فرو ببرد، روزه اش باطل مى شود.

مسأله 416ـ فرو بردن آب دهان، روزه را باطل نمى کند، هرچند زیاد باشد.

مسأله 417ـ اگر روزه دار به سبب فراموشى (نمى داند روزه است) چیزى بخورد یا بیاشامد، روزه اش باطل نمى شود، خواه کم باشد یا زیاد.

مسأله 418ـ انسان نمى تواند، بخاطر ضعف، روزه را بخورد، ولى اگر ضعف او به قدرى است که معمولاً نمى شود آن را تحمّل کرد، یا سبب بیمارى مى شود، خوردن روزه اشکال ندارد.

 

استمنا

مسأله 419ـ اگر روزه دار با خود کارى کند که منى(1) از او بیرون آید روزه اش باطل مى شود(2)، امّا اگر بى اختیار در حال خواب یا بیدارى بیرون آید، روزه باطل نمى شود.

مسأله 420ـ هرگاه روزه دار مى داند که اگر در روز بخوابد محتلم مى شود، یعنى در خواب منى از او بیرون مى آید، جایز است بخوابد و چنانچه محتلم شود براى روزه او اشکالى ندارد.

 

تزریق آمپول

مسأله 421ـ تمام انواع آمپول هاى دارویى یا تقویتى که به صورت عضلانى تزریق مى شوند و همچنین تزریق عضلانى واکسن براى افراد روزه دار اشکالى ندارد ولى تزریق آمپول ها و سرم هاى وریدى (در رگ) جایز نیست و اگر مجبور است که آن را تزریق کند روزه او باطل مى شود.

 

رساندن غبار غلیظ به حلق

مسأله 422ـ اگر روزه دار غبار غلیظى به حلق برساند، بنابراحتیاط واجب روزه اش باطل مى شود; چه غبار خوراکیها باشد مانند آرد، یا غیر خوراکى، مانند خاک.

 

فرو بردن تمام سر در آب

مسأله 423ـ اگر روزه دار عمداً تمام سر را در آب فرو برد، بنا بر احتیاط واجب روزه اش باطل مى شود. ولى دوش حمام و مانند آن مانعى ندارد.

 

 

مسأله 424ـ اگر روزه دار بى اختیار در آب بیفتد و تمام سر او را آب بگیرد، یا فراموش کند که روزه است و سر در آب فرو برد، روزه او باطل نمى شود; ولى همین که فهمید باید فوراً سر را از آب بیرون آورد.

 

قى کردن

مسأله 425ـ هرگاه روزه دار عمداً قى کند، هرچند به سبب بیمارى باشد، روزه اش باطل مى شود.

مسأله 426ـ اگر روزه دار نداند روزه است، یا بى اختیار قى کند، روزه اش باطل نمى شود.

 

دروغ بستن به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام)

مسأله 427ـ هرگاه روزه دار دروغى به خدا و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و جانشینان معصوم او(علیهم السلام) نسبت دهد خواه با گفتن باشد، یا نوشتن، یا اشاره و مانند آن، بنابراحتیاط واجب روزه اش باطل مى شود، هر چند بلافاصله توبه کند. دروغ بستن به سایر انبیا و فاطمه زهرا(علیها السلام)نیز همین حکم را دارد.

 

باقى ماندن بر جنابت تا اذان صبح

مسأله 428ـ اگر شخص جنب عمداً تا صبح غسل نکند بنابر احتیاط واجب روزه اش باطل است ولى اگر توانایى برغسل ندارد یا وقت تنگ است تیمّم نماید، امّا اگر از روى عمد نباشد روزه اش صحیح است.

 

مسأله 429ـ اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش کند و بعد از یک یا چند روز یادش بیاید، باید روزه هر چند روزى را که یقین دارد جنب بوده قضا نماید، مثلاً اگر نمى داند سه روز جنب بوده یا چهارروز، باید سه روز را قضا کند و قضاى روز چهارم احتیاط مستحبّ است.

مسأله 430ـ هرگاه روزه دار در روز محتلم شود بهتر است فوراً غسل کند امّا اگر نکند براى روزه اش اشکالى ندارد.

مسأله 431ـ هرگاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده روزه اش صحیح است، خواه بداند پیش از اذان محتلم شده، یا بعد از آن و یا شک داشته باشد.

 


1 . منى رطوبتى است که در اوج شهوت جنسى با جستن از مجراى ادرار خارج شود.

2 . استمنا کردن حرام است و این کار زیانهاى زیاد و غیر قابل انکارى دارد.

 

قضا و کفّاره روزه

قضاى روزه

مسأله 432ـ اگر کسى روزه ماه رمضان را در وقت آن نگیرد، یا آن را باطل کند، باید بعد از ماه رمضان قضاى آن را بجا آورد.

 

کفّاره روزه

مسأله 433ـ کسى که بدون عذر روزه خود را با یکى از مبطلات روزه باطل کند، باید قضاى آن را بجا آورده و یکى از این کارها را نیز انجام دهد (و این همان کفّاره روزه است):

* دو ماه روزه گرفتن که سى و یک روز آن باید پى درپى باشد.

* سیر کردن شصت فقیر، یا دادن یک مُدّ طعام(1) به هر یک از آنها، کسى که کفّاره بر او واجب شود، باید یکى از این دو را انجام دهد، و اگر هیچ یک از اینها برایش مقدور نیست، باید یا 18 روز روزه بگیرد و یا چند مُدّ طعام به فقیر بدهد و اگر نتواند، هرچند روز را که مى تواند روزه بگیرد و اگر آن را هم نتواند انجام دهد، باید استغفار کند.

 


1 . مدّ طعام تقریباً ده سیر (750 گرم) گندم یا جو و مانند اینهاست.

احکام قضا و کفّاره روزه

مسأله 434ـ لازم نیست قضاى روزه را فوراً بجا آورد، ولى بنابراحتیاط واجب باید تا رمضان سال بعد، انجام دهد.

مسأله 435ـ انسان نباید در بجا آوردن کفّاره کوتاهى کند، ولى لازم نیست، فوراً آن را انجام دهد و اگر چند سال بر آن بگذرد چیزى بر آن اضافه نمى شود.

مسأله 436ـ اگر به سبب عذرى مانند سفر، روزه نگرفته و پس از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان سال بعد، عمداً قضاى آن را بجا نیاورد، باید علاوه بر قضا، براى هر روز، یک مُدّ طعام به فقیر بدهد.

مسأله 437ـ اگر به سبب بیمارى نتواند روزه بگیرد و آن بیمارى تا رمضان سال بعد طول بکشد قضاى آن ساقط مى شود، ولى باید براى هر روز یک مُدّ طعام به فقیر بدهد.

مسأله 438ـ هرگاه کسى بگوید صبح شده و انسان به گفته او یقین نکند یا خیال کند شوخى مى کند و کارى که روزه را باطل مى کند انجام دهد، بعد معلوم شود که صحیح بوده; قضا لازم دارد.

روزه مسافر

مسأله 439ـ مسافرى که باید نمازهاى چهار رکعتى را در سفر، دو رکعت بخواند، نمى تواند در آن سفر روزه بگیرد; ولى باید قضاى آن را بجا آورد، و مسافرى که نمازش را تمام مى خواند; مثل کسى که شغل او سفر است، باید در سفر روزه بگیرد.

مسأله 440ـ اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت کند، باید روزه خود را تمام کند و صحیح است.

مسأله 441ـ اگر روزه دار پیش از ظهر مسافرت کند، وقتى به «حدّ ترخّص» برسد; یعنى به جایى برسد که صداى اذان شهر را نشنود و اهل آنجا او را نبینند، باید روزه خود را رها کند و اگر پیش از آن روزه را باطل کند، علاوه بر قضا، بنابراحتیاط واجب، کفّاره هم دارد.

مسأله 442ـ مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد، ولى اگر براى فرار از روزه باشد مکروه است.

مسأله 443ـ اگر مسافر، پیش از ظهر به وطنش برسد، یا به جایى برسد که مى خواهد ده روز در آنجا بماند، چنانچه تا آن وقت، کارى که روزه را باطل مى کند انجام نداده است، باید آن روز را روزه بگیرد و اگر انجام داده، باید بعداً قضاى آن را بجا آورد.

مسأله 444ـ اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش یا به جایى که مى خواهد ده روز در آن جا بماند برسد، نباید آن روز را روزه بگیرد، و بعداً قضاى آن را بجا مى آورد.

زکاتِ فطره

مسأله 445ـ کسانى که فقیر نیستند; یعنى هزینه سال خود را دارند، باید روز عید فطر مقدارى از مال خود را به عنوان زکاتِ فطره به فقیر بدهند.

 

مقدار و جنس زکات فطره

مسأله 446ـ براى خودش و کسانى که نان خور او هستند; مانند همسر و فرزند، هر نفر یک صاع (تقریباً سه کیلو) گندم یا جو یا خرما یا کشمش یا برنج یا ذرّت و مانند اینها و نیز اگر پول یکى از اینها داده شود کافى است. و احتیاط واجب آن است که از جنس یکى از موادّ غذایى باشد که در آن شهر معمول و متعارف است، مى دهد.

خُمس

خمس یکى از عبادات مالى است که تحت شرایط ویژه بر افراد خاصّى واجب مى شود. خمس پشتوانه مطمئن و مناسبى براى بیت المال مسلمین مى باشد. خمس قسمتى از خلأ اقتصادى موجود در جامعه اسلامى را پر نموده، و بودجه مورد نیاز فعالیّتهایى که جنبه دینى دارد را تأمین مى کند.

مسأله 447ـ در هفت چیز، خُمس واجب است، از جمله آنها:

الف) آنچه از درآمد کسب و کار، از خرج سال زیاد بیاید.

ب) مال حلال مخلوط به حرام.

مسأله 448ـ پرداخت خمس نیز مانند نماز و روزه از واجبات است و تمام افراد بالغ و عاقل که یکى از موارد هفت گانه را داشته باشند باید به آن عمل کنند.

 

یکى از آن موارد که اکثر افراد جامعه را در بر مى گیرد «خُمسِ درآمد کسب و کار است که از خرج سال انسان و خانواده اش زیاد بیاید».

]اسلام به کسب و کار افراد احترام گذاشته و تأمین نیاز خودشان را به پرداخت خمس مقدّم داشته است، بنابراین هر کس در طول سال مى تواند تمام مخارج مورد نیاز خود را از درآمدش تأمین کند و در پایان سال، اگر چیزى اضافه نیامد، خمس بر او واجب نیست، ولى پس از آن که بطور متعارف و در حدّ نیاز خود زندگى را گذراند، اگر در پایان سال چیزى اضافه آمد، 51 آنچه را که اضافه آمده است باید به مجتهد جامع الشّرایط براى مصارف اجتماعى مهمّى بپردازد و 54 آن را مى تواند پس انداز کند.[

احکام خمس

مسأله 449ـ انسان تا خمس مال خود را ندهد نمى تواند در آن تصرّف کند، یعنى غذایى را که در آن خمس باشد نمى تواند بخورد و در چنان لباسى نمى تواند نماز بخواند و با پولى که خمس آن را نداده نمى تواند چیزى بخرد.

مسأله 450ـ آذوقه اى که از درآمد سال براى مصرف سالش خریده; مانند برنج، روغن و چاى، اگر در آخر سال زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 451ـ اگر کودکِ غیربالغ سرمایه اى داشته باشد و از آن سودى به دست آید، و تا زمان بلوغ باقى بماند بنابراحتیاط واجب باید پس از بلوغ، خودش خمس آن را بدهد و بر ولىّ او واجب نیست که قبل از بلوغ او بدهد.

 

مسأله 452ـ اگر اجمالاً مى دانید کسى عقیده به خمس دارد و خمس نمى دهد ولى نمى دانید خصوص مالى را که به ما داده خمس به آن تعلّق گرفته یا نه، مثل این که احتمالاً اموالى از طریق ارث به او رسیده، یا وام گرفته و احتمال مى دهید این مال از آنها باشد، تصرّف در چنین مالى اشکال ندارد و خمس آن لازم نیست، همچنین قبول دعوت این گونه اشخاص و یا نماز خواندن در خانه آنها جایز است، مگر این که بدانید غذایى را که تهیّه کرده و یا خانه او از پولهایى است که خمس آن را نداده است، در این صورت ما به شما اجازه مى دهیم در آن مال یا غذا تصرف کنید و معادل خمس آن را به سیّد نیازمندى بپردازید.

مصرف خمس

مسأله 453ـ خمس مال را باید دو قسمت کرد، نصف آن که سهم امام زمان(عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف) است باید به مجتهد جامع الشّرایط یا نماینده او پرداخت شود و نصف دیگر را به سادات نیازمند بدهند.

مسأله 454ـ به سیدى که دوازده امامى نیست نمى توان خمس داد و هم چنین به کسى که واجب النّفقه است مثلا انسان نمى تواند به زنش که سیّده است خمس خود را بدهد مگر این که آن زن ناچار باشد مخارج اشخاص دیگرى را که واجب النّفقه مرد نیستند، بپردازد.

زکات

زکات نیز از عبادات مالى اسلام است، و با شرایط خاصّى واجب مى شود. در اهمیّت زکات همین بس که خداوند متعال در نزدیک به سى آیه قرآن، پس از دستور به نماز، سفارش به زکات مى کند، گویى رابطه اى عمیق بین نماز و زکات است، به گونه اى که نماز بى زکات، نماز مقبولى نخواهد بود.(1)

روایات فراوانى نیز در مورد زکات وجود دارد، از جمله در روایتى مى خوانیم که: «مانع زکات و شخصى که زکات بر او واجب شده و نمى پردازد مسلمان از دنیا نمى رود!».(2)

زکات هم مانند خمس موارد معیّنى دارد، یک قسم از آن زکات بدن و حیات انسان است که هر سال یک مرتبه در روز عید فطر پرداخت مى شود و تنها بر کسانى که قدرت پرداخت آن را (از نظر مالى) دارند واجب است، مسائل این نوع از زکات در پایان بحث روزه گذشت.

قسم دیگر، زکات اموال است و تنها نُه چیز (گندم، جو، خرما، کشمش، شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره سکّه دار) است که زکات واجب دارد.

مسأله 455ـ مصرف زکات هشت مورد است که مى توان آن را در تمام یا برخى از این موارد مصرف کرد و برخى از آن موارد بدین قرار است:

1. فقیر و مسکین.

2. بدهکارى که نمى تواند قرض خود را بدهد.

3. غیرمسلمانانى که اگر به آنها زکات داده شود، به دین اسلام مایل مى شوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک مى کنند.

4. سبیل الله (در راه خدا); یعنى در کارهایى که براى اسلام نفع داشته باشد; مانند ساختن مسجد، کتابخانه، کارهاى فرهنگى و تبلیغى و تقویت رزمندگان اسلام.(3)

5. ابن السبیل; یعنى مسافرى که در سفر مانده و محتاج شده، به مقدار نیازش مى تواند از زکات استفاده کند هر چند در محل خود غنى و بى نیاز باشد.

* افراد ضعیف الایمانى که با گرفتن زکات تقویت مى شوند و تمایل به اسلام پیدا مى کنند مى توانند از زکات استفاده کنند.

* * *

 

 

 


1 . وسائل الشیعه، ج 6، ص 3، ح 1.

2 . همان مدرک، ص 18، ح 3 و 5.

3 . براى آشنایى با سایر موارد زکات مى توانید به رساله توضیح المسائل، بحث مصرف زکات، مسأله 1641 مراجعه کنید.

حج

حج یکى از ارکان مهمّ اسلام، و از بزرگترین فرائض دینى است. حج در تمام طول عمر انسان، طبق شرائط خاصّى، یکبار بر انسان واجب مى شود که با انجام آن تولّدى دوباره مى یابد، و «مانند روزى که از مادر متولّد شده، از گناهان پاک مى شود».(1) به بخشى از احکام حج توجّه فرمائید:

مسأله 456ـ «حج» یعنى زیارت خانه خدا و انجام اعمالى که آنها را مناسک حج مى نامند ودر تمام عمر یک بار برهمه کسانى که داراى شرایط زیر باشند واجب است:

1ـ بالغ بودن 2ـ عاقل بودن 3ـ با انجام حج، عمل واجب دیگرى که مهمتر از حج است ترک نشود یا کار حرامى که اهمّیّتش در شرع بیشتر است بجا نیاورد. 4ـ استطاعت و آن به چند چیز حاصل مى شود:

1ـ داشتن زادوتوشه راه و آنچه در سفرش به آن محتاج است و مرکب سوارى مورد نیاز، یا مالى که بتواند به وسیله آن، اینها را به دست آورد.
2ـ نبودن مانعى در راه و عدم وجود ترس از خطرو ضرر بر جان و عرض و مال خویش، که اگر راه بسته است یا ترس از خطرى وجود دارد حج بر او واجب نیست، ولى اگر راه دیگرى دارد هر چند دورتر است لازم است از آن راه به حج رود. 3ـ توانایى جسمانى بر انجام مناسک حج. 4ـ داشتن وقت کافى براى رسیدن به مکّه و انجام مناسک. 5ـ داشتن مخارج کسانى که خرج آنها بر او شرعاً یا عرفاً لازم است. 6ـ داشتن مال یا کسب و کارى که بعد از بازگشت بتواند با آن زندگى کند.

مسأله 457ـ کسى که فقط توانایى بر عمره مفرده داشته باشد، احتیاط واجب آن است که آن را بجا آورد، هر چند استطاعت و توانایى بر انجام حج را نداشته باشد و یک مرتبه در تمام عمر بیشتر واجب نیست و تکرار آن مستحب است.

مسأله 458ـ عمره را در هر ماهى از سال مى توان بجا آورد; ولى در ماه رجب از همه ماهها بهتر است(2)، و در اخبار اسلامى درباره آن بسیار تأکید شده است.

مسأله 459ـ بر اشخاصى که در وقت اسم نویسى براى حج استطاعت دارند واجب است ثبت نام کنند، همچنین اگر فقط توانایى بر انجام عمره مفرده داشته باشند، احتیاط واجب آن است که در وقت اسم نویسى آن، ثبت نام کنند.

 


 



1 . به بحارالانوار، ج 96، ص 26، 315، 316 و 341 مراجعه فرمائید.

2 . روایات فراوانى در این زمینه وجود دارد، که تنها در کتاب وسائل الشیعه، ج 10، ص 239، ابواب العمره، باب 3، شانزده روایت نقل شده است.

 

خرید و فروش

مسأله 460ـ یاد گرفتن احکام معامله، به مقدارى که مورد احتیاج مى باشد، واجب است.

مسأله 461ـ فروختن و اجاره دادن خانه یا وسیله دیگر براى استفاده حرام، حرام است.

مسأله 462ـ خرید و فروش، نگهدارى، نوشتن، خواندن و درس دادن کتابهاى گمراه کننده حرام است، مگر زمانى که براى هدفى صحیح باشد، مثلاً براى پاسخ دادن به اشکالهاى آن، البتّه براى کسانى که قدرت این کار را دارند.

مسأله 463ـ فروختن جنسى که با چیز دیگر مخلوط است، در صورتى که آن چیز معلوم نباشد و فروشنده هم به خریدار نگوید، حرام است; مثلاً شیر را با آب مخلوط کند وبفروشد (این  عمل  را  غش ّ در  معامله  مى گویند).

 

مسأله 464ـ در معامله باید خصوصیّات جنسى را که خرید و فروش مى کنند معلوم باشد، ولى گفتن خصوصیّاتى که گفتن و نگفتن آنها تأثیرى در میل و رغبت مردم نسبت به آن کالا ندارد، لازم نیست. (مثلاً لازم نیست بگوید این گندم مال کدام مزرعه است).

مسأله 465ـ خرید و فروش دو کالاى همجنس ـ که با وزن یا پیمانه مى فروشند ـ به زیادتر «رِبا» و حرام است; مثلاً یک تُن گندم بدهد و یک تُن و دویست کیلوگرم بگیرد. (هرچند گندم اوّل مرغوبتر باشد).

مسأله 466ـ خرید و فروش رادیو و تلویزیون و سایر وسایلى که داراى منافع مباح ومشروع قابل ملاحظه است، جایز است.

مسأله 467ـ خرید و فروش خون براى نجات جان بیمار جایز است، ولى در مورد خرید و فروش اعضاى بدن مانند کلیه و امثال آن، احتیاط واجب آن است که اگر پولى مى خواهند بگیرند در مقابل اجازه برداشتن عضو از بدن شخص دهنده بوده باشد، نه در مقابل خود عضو و اصل این کار در صورتى جایز است که براى دهنده تولید خطر نکند.

مسأله 468ـ خریدار و فروشنده در تعیین نرخ کالا آزادند، ولى اگر این آزادى در مواردى سبب فساد و اختلال نظام اقتصادى جامعه اسلامى گردد، حاکم شرع در چنین مواردى مى تواند تعیین نرخ کند و مردم را به آن ملزم سازد.

مسأله 469ـ مستحبّ است فروشنده در قیمت بین مشتریها فرق نگذارد و در قیمت جنس سخت گیرى نکند و سود عادلانه اى براى خود در نظر بگیرد و درخواست بهم زدن معامله را از کسى که پشیمان است بپذیرد.

مسأله 470ـ قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مکروه، و اگر دروغ باشد حرام است.

 

بهم زدن معامله (فسخ)

مسأله 471ـ در برخى موارد فروشنده یا خریدار مى توانند معامله را بهم بزنند که از جمله آنهاست:

الف) خریدار یا فروشنده گول خورده و مغبون شده باشد.

ب) در هنگام معامله قرارداد کرده اند که تا مدّت معیّنى، هردو یا یکى از آنها بتوانند معامله را بهم بزند; مثلاً هنگام خرید و فروش بگویند، هر کس پشیمان شد تا سه روز دیگر مى تواند پس بدهد.

ج) خریدار و فروشنده از محلّ معامله متفرّق نشده باشند، مثلاً از صاحب مغازه کالایى را خریدارى کرده، قبل از آن که آن محل را ترک کند مى تواند آن را پس بدهد.

د) کالایى که خریده است معیوب بوده و بعد از معامله بفهمد.

* فروشنده براى کالاى خود که خریدار آن را ندیده، خصوصیّاتى را بیان کرده و بعداً معلوم شود آن گونه نبوده است; مثلاً بگوید این دفتر 200 برگ است بعداً معلوم شود کمتر است.

مسأله 472ـ اگر بعد از معامله عیب مال را بفهمد و فوراً آن را بهم نزند، بنابر احتیاط واجب دیگر حقّ بهم زدن معامله را ندارد. ولى مقدارى تأخیر براى فکر کردن مانعى ندارد.

قَــرض

قرض دادن از کارهاى مستحبّى است که در قرآن و روایات، راجع به آن سفارش فراوان شده است و قرض دهنده در دنیا و در روز قیامت پاداش بسیارى خواهد داشت.

 

اقسام قرض

1. مدّت دار: یعنى هنگام قرض دادن مشخّص شده است که قرض گیرنده چه موقع بدهى را بپردازد.

2. بدون مدّت: قرضى که زمان پرداخت آن مشخّص نشده است.

احکام قرض


مسأله 473ـ اگر قرض مدّت دار باشد، طلبکار نمى تواند پیش از تمام شدن مدّت، طلب خود را درخواست کند.

مسأله 474ـ اگر قرض مدّت دار نباشد، طلبکار هر وقت بخواهد مى تواند طلب خود را درخواست کند. ولى مهلت دادن به کسى که براى پرداخت بدهى خود در زحمت است بسیار خوب است.

مسأله 475ـ اگر طلبکار، طلب خود را درخواست کند; چنانچه بدهکار بتواند بدهى خود را بدهد، باید فوراً بپردازد و اگر تأخیر بیندازد، گناهکار است.

مسأله 476ـ اگر قرض دهنده شرط کند که پس از مدّتى، مثلاً یک سالِ دیگر، زیادتر بگیرد، و یا کارى براى او انجام دهد، رِبا و حرام است; مثلاً یک صدهزار تومان بدهد و شرط کند که پس از یک سال یک صد و بیست هزار تومان بگیرد، یا لباسى براى وى بدوزد، یا او هم در آینده قرض دهد.

مسأله 477ـ اگر قرض دهنده شرط نکرده باشد که زیادتر بگیرد، ولى خود بدهکار زیادتر از آنچه قرض کرده پس بدهد، اشکال ندارد، بلکه مستحبّ است.

* * *

 

عاریه و امانتدارى

«عاریه» آن است که انسان مال خود را به دیگرى بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزى هم از او نگیرد; مثل آن که دوچرخه خود را به کسى مى دهد تا منزل برود و برگردد، یا کتابى را به رفیق خود براى مطالعه بدهد.

«امانت» آن است که انسان مالِ خود را به کسى بدهد و بگوید نزد تو امانت باشد (بدون حق استفاده) و او هم قبول کند، باید به احکام امانتدارى عمل کند.

 

مسأله 478ـ کسى که چیزى را عاریه داده، هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بگیرد و کسى هم که عاریه کرده، هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بدهد.

مسأله 479ـ اگر مالى را که عاریه کرده از بین برود یا معیوب شود: اگر در نگهدارى از آن کوتاهى، و یا در استفاده آن زیاده روى نکرده است، ضامن نیست. ولى اگر در نگهدارى آن کوتاهى کرده و یا در استفاده از آن زیاده روى کرده باشد، باید خسارت آن را بپردازد.

مسأله 480ـ اگر قبلاً شرط کرده باشند که هرگونه خسارت بر آن مال وارد شود عاریه کننده ضامن است، باید خسارت را در هر حال بپردازد.

 

احکام امانتدارى


مسأله 481ـ کسى که توانایى ندارد از امانت نگهدارى کند، نباید چیزى را به امانت قبول کند.

مسأله 482ـ کسى که چیزى را امانت مى گذارد، هروقت بخواهد مى تواند آن را پس بگیرد و کسى که امانت را قبول مى کند، هر وقت بخواهد مى تواند آن را به صاحبش برگرداند (به شرط این که امانت به خطر نیفتد).

مسأله 483ـ کسى که امانت را قبول مى کند، اگر براى آن، جاى مناسبى ندارد، باید جاى مناسبى تهیّه کند; مثلاً اگر امانت، پول است و در خانه نمى تواند نگهدارى کند، به بانک بسپارد.

مسأله 484ـ امانتدار باید طورى از امانت نگهدارى کند، که مردم نگویند در امانت خیانت و یا در نگهدارى آن کوتاهى کرده است.

مسأله 485ـ اگر امانت مردم از بین برود دو حالت دارد:

الف) اگر امانتدار در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد، باید عوض آن را به صاحبش بدهد.

ب) اگر در نگهدارى آن کوتاهى نکرده و بطور اتّفاقى آن مال از بین رفته; مثلاً سیل برده، یا سارقى آن را از محلّ امن و امان دزدیده است، در این صورت امانتدار ضامن نمى باشد و لازم نیست عوض آن را بدهد.

مسأله 486ـ امانتدار نمى تواند از امانت استفاده کند، مگر با اجازه صاحب آن، و اگر صاحب امانت بمیرد باید آن را به ورثه او بدهد.

 

احکام ازدواج

بى شک هیچ شالوده اى مقدّس تر از شالوده بناى رفیع ازدواج نیست، زیرا در سایه این بناى مقدّس، زن و شوهر به آرامش مى رسند، و نیازهاى طبیعى خود را بر طرف مى سازند، و علاوه بر ساختن آینده خود در دنیا، براى جهان آخرت خود نیز بهتر گام بر مى دارند، و بدینسان امنیّت و آرامش جهان آخرت را نیز در این جهان و با این امر مقدّس پایه گذارى مى کنند. بنابراین، درخت پرثمر ازدواج میوه هاى شیرینى همچون آرامش فردى، اجتماعى، دنیایى و آخرتى دارد، بدین جهت در آیات قرآن و روایات معصومان(علیهم السلام) فوق العاده مورد تأکید قرار گرفته است. به بخشى از احکام ازدواج توجّه فرمایید:

مسأله 487ـ کسى که به واسطه نداشتن همسر به حرام مى افتد; و آلوده به بى عفّتى مى شود واجب است ازدواج کند.

 

مسأله 488ـ در ازدواج باید ولى دختر به آن ازدواج راضى بوده و صیغه مخصوص آن خوانده شود و تنها راضى بودن دختر و پسر و علاقه داشتن کافى نیست، بنابراین، خواستگارى تا زمانى که صیغه ازدواج خوانده نشده، سبب محرم شدن نیست و با سایر زنان نامحرم تفاوتى ندارد.

مسأله 489ـ بهتر است صیغه عقد را فرد عالِمى بخواند که از تمام شرایط آن آگاه است.

نگاه کردن

یکى از نعمت هاى خداداد، قدرت بینایى است، انسان باید از این نعمت بزرگ در راه کمال و ترقّى خود و همنوعانش استفاده کند، و آن را از نگاه به نامحرمان باز دارد، گرچه نگاه به طبیعت و زیبایى هاى آن، اشکال ندارد، ولى نگاه به دیگران، احکام خاصّى دارد که در اینجا به برخى از آنها مى پردازیم:

مَحْرَم و نامَحرم

مسأله 490ـ مَحرم کسى است که ازدواج با او حرام است و نگاه به او اشکالى ندارد.

مسأله 491ـ افراد زیر به خاطر رابطه نَسَبى بر پسرها و مردان محرمند:

الف) مادر و مادربزرگ.

ب) دختر و دختر فرزند (نوه).

 

ج) خواهر.

د) خواهر زاده (دختر خواهر).

هـ) برادر زاده (دختر برادر).

و) عمّه (عمّه خودش و عمّه پدر و مادرش).

ز) خاله (خاله خودش و خاله پدر و مادرش).

و گروهى دیگر هم به سبب ازدواج محرم مى شوند، از جمله آنهاست:

الف) همسر

ب) مادرِ زن و مادربزرگ او.

ج) زنِ پدر (نامادرى).

د) زنِ پسر (عروس)

هـ) زن برادر و خواهر زن نامحرمند; همچنین زن عمو و زن دایى.

نگاه به دیگران

مسأله 492ـ بجز زن و شوهر، نگاه کردن هر انسانى به فرد دیگر، اگر براى لذّت بردن باشد حرام است، خواه همجنس باشد مانند نگاه مرد به مرد دیگر، و یا غیر همجنس باشد مانند نگاه مرد به زن، و خواه از محارم باشد و یا غیرمحارم و به هر جاى بدن باشد همین حکم را دارد.

مسأله 493ـ پسرها و مردان مى توانند به آن مقدار از بدن زنانى که محرم هستند نگاه کنند که معمولاً آن را در برابر محرم نمى پوشانند.

مسأله 494ـ پسرها و مردان نمى توانند به بدن و موى زن نامحرم نگاه کنند، ولى نگاه کردن به دستها تا مچ و صورت به مقدار گردى صورت، اگر به قصد لذّت بردن نباشد، اشکال ندارد.

مسأله 495ـ سینه زدن در کوچه و خیابان با این که زنها مى بینند در صورتى که سینه زن، پیراهن پوشیده باشد، اشکال ندارد ولى اگر برهنه باشد، جایز نیست.

مسأله 496ـ نگاه کردن به زنان نامحرم در تلویزیون چنانچه موجب فساد و انحراف نشود، جایز است.

مسأله 497ـ شنیدن صداى نامحرم در صورتى که به قصد لذّت نباشد و سبب افتادن در گناه نشود، اشکالى ندارد.

غَصـب

غَصب آن است که انسان، به ناحق و از روى ظلم و ستم، بر اموال دیگران یا حقوق آنان مسلّط شود.

غصب از گناهان بزرگ است و انجام دهنده آن در قیامت به عذاب سخت گرفتار مى شود. و در این جهان نیز عواقب دردناکى دارد.

مسأله 498ـ اگر انسان چیزى را غصب کند، علاوه بر آن که کار حرامى کرده، باید آن را به صاحبش برگرداند و اگر آن چیز از بین برود، باید عوض آن را به او بدهد.

مسأله 499ـ اگر چیزى را که غصب کرده، خراب کند، باید آن را برگرداند و تفاوت قیمت آن را هم بدهد.

مسأله 500ـ اگر چیزى را که غصب کرده، تغییرى در آن داده که از اوّلش بهتر شده باشد، مثل این که دوچرخه را تعمیر کرده، باید آن را به همان صورت، به او بدهد، و نمى تواند براى زحمتى که کشیده مزد بگیرد، و حق ندارد آن را تغییر دهد که مثل اوّلش بشود، به علاوه باید معادل کرایه آن را در مدّتى که غصب کرده، بپردازد.

اشیاى گمشده

مسأله 501ـ اگر شخصى چیزى پیدا کند ولى برندارد، وظیفه خاصّى بر عهده اش نمى آید.

مسأله 502ـ اگر چیزى پیدا کند و بردارد، احکام خاصّى به این شرح دارد:

اگر قیمت آن کمتر از 6/12 نخود نقره سکّه دار(1) است و صاحب آن معلوم نباشد مى تواند براى خودش بردارد; ولى اگر صاحبش پیدا شد بنابر احتیاط واجب باید عوض آن را به او بدهد.

اگر قیمت آن بیشتر از 6/12 نخود نقره سکّه دار است; ولى نشانه اى دارد که مى توان با آن صاحبش را پیدا کرد باید تا یک هفته هر روز و بعد از آن هفته اى یک بار اعلام کند و چنانچه تا یک سال اعلام کرد و صاحبش پیدا نشد مى تواند براى خودش بردارد به قصد آن که: اگر صاحبش پیدا شد عوض آن را به او بدهد، ولى احتیاط مستحب آن است که از طرف صاحبش به شخص نیازمندى صدقه بدهد.

مسأله 503ـ اگر مى داند، اعلام کردن فایده ندارد و یا از پیدا شدن صاحبش ناامید شده است، اعلام لازم نیست، و آن را به شخص نیازمندى بدهد.

 

 


1 . قیمت 6/12 نخود نقره، هم اکنون در بازار در حدود 5000 ریال است (1387 هجرى شمسى).

عوض شدن کفش

 

مسأله 504ـ اگر کفش انسان را ببرند و کفش دیگرى به جاى آن مانده باشد، چنانچه مى داند کفشى که مانده، مالِ کسى است که کفش او را برده است، و دسترسى به او ندارد، مى تواند آن را به جاى کفش خودش بردارد، ولى اگر قیمت آن کفش بیشتر از قیمت کفش خودش باشد، و از پیدا شدن صاحبش ناامید شود، باید مبلغ اضافى را به شخص فقیرى بدهد.

مسأله 505ـ اگر احتمال مى دهد، کفشى که مانده، مالِ کسى نیست که کفش او را برده، و دسترسى به او نیست، باید صاحبش را جستجو کند و چنانچه از پیدا کردن وى مأیوس شود، قیمت آن یا خودش را، به شخص نیازمندى مى دهد.

خوردن و آشامیدن

خداوند بزرگ براى استفاده انسانها، طبیعتِ زیبا و تمام حیوانات و میوه ها و سبزیجات را در اختیار آنها قرار داده است، تا از آن براى خوردن و آشامیدن و پوشاک و مسکن و سایر نیازهاى خود بهره گیرند، ولى براى حفظ جان انسانها و سلامت جسم و روح آنها و بقاى نسلها و احترام به حقوق دیگران، قوانین و مقرّراتى قرار داده است که در این قسمت با برخى از آنچه که در رابطه با خوراکیها و آشامیدنیهاست آشنا مى شوید:

مسأله 506ـ خوردن چیزى که براى انسان ضرر مهمّى دارد حرام است.

مسأله 507ـ خوردن و آشامیدنِ چیز نجس حرام است.

مسأله 508ـ خوردنِ گِل حرام است.

مسأله 509ـ خوردن کمى از تربت سیّدالشّهدا(علیه السلام) براى شفا از بیمارى اشکال ندارد(مى توانند این مقدار کم را در آب حل کنند و عدّه اى بخورند).

مسأله 510ـ خوردن گوشت و پوست و تخم (خاویار) ماهى هایى که پولک ندارند حرام است ولى خوردن میگو حلال است.

مسأله 511ـ خوردن یا نوشیدن چیزى که براى انسان ضرر مهمّى دارد حرام است، کشیدن سیگار و سایر انواع دخانیّات مخصوصاً مواد مخدّر مطلقاً حرام است خواه به صورت تزریق یا دود کردن یا خوردن و یا به هر طریق دیگرى بوده باشد. و همچنین تولید، خرید و فروش و هرگونه کمک به انتشار آن حرام است.

مسأله 512ـ منظور از شراب هر مایع مست کننده اى است و آبجو نیز جزء مشروبات الکلى است، حتّى نوشیدن یک قطره شراب و کمتر از آن نیز حرام است.

مسأله 513ـ بر هر مسلمانى واجب است مسلمان دیگرى را که به خاطر گرسنگى یا تشنگى جانش در خطر است آب و غذا داده و او را از مرگ نجات دهد.

آداب غذا خوردن

مسأله 514ـ این کارها در رابطه با غذا خوردن مستحب است:

1. دستها را قبل و بعد از غذا خوردن بشوید.

2. در اوّل غذا «بِسمِ اللّه» و در پایان «اَلحَمدُ لِلّه» بگوید.

3. با دست راست غذا بخورد.

 

4. لقمه را کوچک بردارد.

5. غذا را خوب بِجَوَد.

6. میوه را پیش از خوردن با آب بشوید.

7. اگر چند نفر سر سفره نشسته اند، هر کسى از غذاى جلوى خودش بخورد.

8. میزبان پیش از همه شروع به خوردن کند و بعد از همه دست بکشد. (تا میهمانها خجالت نکشند).

مسأله 515ـ این کارها در رابطه با غذا خوردن مکروه است:

1. در حال سیرى غذا خوردن.

2. پرخورى (زیاد غذا خوردن).

3. نگاه کردن به دیگران هنگام غذا خوردن.

4. خوردن غذاى داغ.

5. فوت کردن به غذایى که مى خورد.

6. پاره کردن نان با کارد.

7. گذاشتن نان زیر ظرف غذا.

8. دور انداختن بقیّه میوه، پیش از آن که کاملاً آن را بخورد.

 

آدابِ آب نوشیدن

مسأله 516ـ در نوشیدن آب رعایت این امور سزاوار است:

1. در روز ایستاده و در شب نشسته آب بخورد.

2. پیش از آشامیدن آب «بِسمِ اللّه» و بعد از آن «الحَمدُ للّه» بگوید.

 

3. به سه نفس آب بیاشامد. (با یک نفس آب نخورد).

4. پس از آشامیدن آب، بر حضرت امام حسین(علیه السلام) و خاندان و یاران او سلام بفرستد و قاتلان ایشان را لعنت کند.

مسأله 517ـ در نوشیدن آب این امور سزاوار نیست:

1. زیاد آشامیدن.

2. آشامیدن آب بعد از غذاى چرب.

3. با دست چپ آب نوشیدن.

4. در شب، ایستاده آب نوشیدن.

5. آب مشکوک یا آلوده نوشیدن.

6. از کوزه شکسته و ظرف آلوده آب خوردن.

 

نذر و قسم

مسأله 518ـ «نذر» آن است که کار خیرى را براى خدا بر عهده خود قراردهد، یا ترک کارى که نکردن آن بهتر است.

مسأله 519ـ نذر بر دو قسم است: نذرى که به صورت «مشروط» انجام مى شود، مثلاً مى گوید: چنانچه مریض من خوب شود انجام فلان کار براى خدا بر عهده من است (این را «نذر شکر» گویند) یا اگر مرتکب فلان کار بد شوم فلان کار خیر را براى خدا انجام خواهم داد (و آن را «نذر زجر» گویند)، دوم نذر مطلق است و آن این که بدون هیچ قید و شرطى بگوید: «من براى خدا نذر مى کنم که نماز شب بخوانم» و همه اینها صحیح است.

 

شرایط و احکام نذر

مسأله 520ـ نذر در صورتى صحیح است که براى آن صیغه خوانده شود، خواه به عربى باشد یا زبانهاى دیگر، بنابراین اگر بگوید چنانچه فلان حاجت من روا شود براى خدا بر من است که فلان مقدار مال را به فقیر بدهم، نذر او صحیح است، بلکه اگر بگوید نذر مى کنم براى خدا اگر فلان حاجت من رواشود فلان کار خیر را انجام دهم، کافى است.

مسأله 521ـ نذر در صورتى صحیح است که از انسان بالغ و عاقل صورت گیرد و از روى اختیار و قصد باشد، بنابراین نذر از روى اجبار، یا به واسطه عصبانى شدن و از دست دادن اختیار، صحیح نیست.

مسأله 522ـ نذر فرزند احتیاجى به اجازه پدر ندارد، مگر این که کار او مایه آزار پدر باشد که دراین صورت نذر او صحیح نیست.

مسأله 523ـ نذر در مورد کارهایى صحیح است که انجام آن ممکن باشد.

مسأله 524ـ کارى را که انسان نذر مى کند باید شرعاً مطلوب باشد، بنابراین نذر کار حرام، یا مکروه، یا ترک واجب و مستحب، صحیح نیست.

مسأله 525ـ اگر کسى از روى اختیار به نذر خود عمل نکند گناه کرده و باید کفّاره بدهد و کفّاره نذر عبارت است از اطعام شصت فقیر، یا دو ماه پى در پى روزه گرفتن.

 

امر به معروف و نهى از منکر

مسأله 529ـ امر به معروف و نهى از منکر بر تمام افراد عاقل و بالغ با شرایط زیر واجب است: 1ـ کسى که مى خواهد امر و نهى کند باید یقین داشته باشد که طرف مقابل مشغول انجام حرام یا ترک واجبى است.
2ـ احتمال دهد که امر و نهى او اثردارد، خواه اثر فورى داشته باشد یا غیر فورى، کامل یا ناقص، بنابراین اگر بداند هیچ اثر نمى کند واجب نیست.
3ـ در امر و نهى او مفسده و ضررى نباشد، پس اگر بداند یا خوف این باشد که امر یا نهى او، ضرر جانى یا عرضى و آبرویى یا مالى قابل توجّه نسبت به او یا بعضى از مؤمنین مى رساند واجب نیست، ولى اگر معروف و منکر از امورى باشد که شارع مقدّس اسلام اهمّیّت زیادى به آن مى دهد (مانند حفظ اسلام و قرآن و استقلال ممالک اسلامى، یا حفظ احکام ضرورى اسلام)، باید اعتنا به ضرر نکند و با بذل جان و مال در حفظ آنها بکوشد.

 

مسأله 530ـ امر به معروف و نهى از منکر مراتبى دارد که بعضى از این مراتب، احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد و بعضى دارد، آنچه احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد همان امر به معروف با زبان و دل و نصیحت کردن یا اعراض و بى اعتنایى و ترک مراوده نمودن است و اگر تأثیر نکرد جایز است با کلمات تند و خشن که خالى از گناه باشد یا با توسّل به زور، به این طریق که جلو فرد گنهکار را بگیرد، یا وسایل گناه را از دسترس او خارج سازد، اقدام نماید ولى اگر براى امر به معروف و نهى از منکر لازم شود که متوسّل به ضرب و جرح یا اتلاف اموال و بالاتر از آن گردد در این صورت هیچ کس بدون اجازه حاکم شرع حقّ اقدام ندارد، بلکه باید اصل کار و مقدار و اندازه آن طبق ضوابط اسلامى با نظر حاکم شرع تعیین گردد.

احکام قسم

 

مسأله 526ـ اگر کسى به یکى از اسامى خداوند عالَم مانند «خدا» و «الله» قسم بخورد که کارى را انجام دهد، یا ترک کند، مثلاً سوگند بخورد که دو رکعت نماز بخواند، واجب است به آن عمل کند.

 

مسأله 527ـ اگر عمداً به سوگندى که خورده است عمل نکند، باید کفّاره بدهد و کفّاره آن یکى از دو چیز است:

الف) سیر کردن ده فقیر.

ب) پوشاندن ده فقیر.

و اگر هیچ کدام از اینها را نتواند انجام دهد، باید سه روز روزه بگیرد.

مسأله 528ـ کسى که براى اثبات چیزى قسم مى خورد، اگر حرف او راست باشد، قسم خوردن او مکروه است و اگر دروغ باشد، حرام و از گناهان بزرگ است. ولى کفّاره ندارد، کفّاره در جایى است که چیزى را بر عهده بگیرد و سپس انجام ندهد.

مسائل متفرّقه

مسأله 1ـ موسیقى : کلیّه صداها و آهنگ هایى که مناسب مجالس لهو و فساد است حرام، و غیر آن حلال است. و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف، یعنى افراد فهمیده متدیّن، خواهد بود.

مسأله 2ـ کف زدن : کف زدن مانعى ندارد، امّا در مساجد و حسینیّه ها ترک شود.

مسأله 3ـ رقصیدن : تنها رقص زن و شوهر براى یکدیگر جایز است، و بقیّه اشکال دارد، البته منظور رقص لهوى است، نه هرگونه حرکات منظّم و موزون.

مسأله 4ـ شرکت در مجالس آلوده به گناه: شرکت در مجلس گناه حرام است، ولى چنانچه ضرورت داشته باشد، مى توانید به مقدار ضرورت شرکت کنید، یا در قسمت هایى بنشینید که گناهى صورت نمى گیرد و مجلس گناه صدق نمى کند.

مسأله 5ـ مجالس شادى مشروع: چنانچه از رقص و موسیقى حرام و کارهاى نامشروع دیگر پرهیز شود، و اشعار مناسب خوانده شود، یا نمایش هاى شاد مشروعى داده شود مانعى ندارد. و بسیارى از متدیّنین در جلسات جشن ازدواج و مانند آن از همین روش استفاده مى کنند.

مسأله 6ـ پاسور، شطرنج و بیلیارد : هر گاه آلات مذکور از آلت قمار خارج شده باشد، و در نزد توده مردم محل به عنوان یک وسیله ورزشى یا تفریحى شناخته شود نه ابزار قمار، بازى با آن بدون برد و باخت مالى اشکال ندارد.

مسأله 7ـ ریش تراشى: احتیاط در ترک آن است، ولى چنانچه قسمت چانه باقى بماند، که گاه به آن ریش پروفسورى گفته مى شود، کافى است. و جوانانى که محاسن آنها به صورت نامنظم روئیده مى توانند آن را بتراشند تا به صورت کامل درآید.

مسأله 8ـ حداقلّ محاسن: احتیاط آن است که باقیمانده به قدرى باشد که صدق ریش بکند.

مسأله 9ـ کراوات : با توجّه به این که در حال حاضر و در کشور ما، این امر به عنوان شعار بیگانگان و همبستگى با آنها محسوب مى شود، از آن اجتناب کنید. ولى در کشورهایى که جزیى از لباس مردم محسوب مى گردد، پوشیدن آن اشکالى ندارد.

مسأله 10ـ اصلاح و آرایش زنانه براى مردان: جایز نیست مردان خود را شبیه زنان کنند، ولى اصلاح جزیى و مرتّب کردن بعضى از قسمتها که منظره خوشایندى ندارد، اشکالى ندارد.

مسأله 11ـ حجاب مردان: مردان مى توانند سر و گردن و مقدارى از سینه و دستها و پاها را در مقابل نامحرم نپوشانند، ولى بقیّه بدن را باید بپوشانند.

مسأله 12ـ لباس آستین کوتاه: پوشیدن لباس آستین کوتاه در صورتى که تنگ و چسبان نباشد و آستینهاى آن نیز خیلى کوتاه نباشد، اشکالى ندارد.

مسأله 13ـ طلا براى مردان: زینت به طلا براى مردان به هر رنگى که باشد (حتّى طلاى سفید) جایز نیست، ولى استفاده از پلاتین که فلز دیگرى است اشکالى ندارد.

مسأله 14ـ جرّاحى زیبایى: در صورتى که آمیخته با حرام یا ضرر مهمّ دیگرى نباشد ذاتاً اشکالى ندارد، ولى چنانچه مستلزم حرامى باشد (مانند لمس و نظر حرام) تنها در صورت ضرورت جایز است.

مسأله 15ـ تغییر جنسیّت: تغییر جنسیّت و ظاهر ساختن جنسیّت واقعى (در افراد دو جنسى که یک جنس آنها غلبه دارد) خلاف شرع نیست; بلکه واجب است. ولى تغییر جنسیّت صورى و کاذب جایز نیست.

مسأله 16ـ ماهواره: با توجّه به این که غالب برنامه هاى آن فاسد است، و اثرات منفى در پى دارد، و در هر خانه اى وارد شود غالباً از آن سوء استفاده خواهد شد، استفاده از آن جایز نیست.

 

مسأله 17ـ اینترنت: با توجه به اینکه اینترنت قابل استفاده صحیح و ناصحیح است و مطالب خوب و بد دارد، از ابزار مشترک محسوب مى شود و چنانچه از آن استفاده هاى مشروع کنند اشکالى ندارد و خرید و فروش ابزار آن نیز جایز است.

مسأله 18ـ کپى رایت: این کار جز با رضایت تولید کنندگان اصلى آن جایز نیست، مگر در صورتى که از کفّار حربى باشند.

مسأله 19ـ بازدید از سایت ها و گرفتن اجرت: چنانچه سایت هاى فاسد و مفسدى نباشد، و متعلّق به کشورهاى محارب نظیر اسرائیل و آمریکا نباشد، و مفسده اى در پى نداشته باشد، و از بازدیدکنندگان پولى نگیرند، و فقط به آنها جایزه یا حقّ الزحمه اى بدهند، اشکالى ندارد.

مسأله 20ـ چت کردن: این کار با جنس مخالف اشکال دارد، و غالباً پیامدهاى منفى به همراه دارد، مگر این که مقدّمه ازدواج باشد. که در این صورت به مقدارى که جهت ازدواج لازم است، اشکالى ندارد.

مسأله 21ـ ساختن مجسّمه: ساختن و خرید و فروش مجسّمه اشکال دارد، ولى اسباب بازى بچّه ها اشکالى ندارد.

مسأله 22ـ بازى و مسابقه: بازى ها و مسابقاتى که در آن برد و باخت مالى باشد، حرام است.

مسأله 23ـ سیگار: استعمال سیگار و تمام انواع دخانیات با توجّه به ضررهاى فراوان آن، که به تصدیق کارشناسان آگاه رسیده، حرام است.

مسأله 24ـ گلدکویست : فعالیّت مرموز اقتصادى شرکت گلدکویست و سایر شرکت هاى مشابه داخلى و خارجى مشروع نمى باشد، و شبیه نوعى قمار و لاتار است. و شایسته شما عزیزان نیست که آلوده آن شوید. و کسانى که آلوده آن شده اند و سودى برده اند پول اوّلیه خود را از آن بر مى دارند، و بقیّه را به صاحبان اصلى آن مى رسانند. و اگر به آنها دسترسى ندارند، به سایر مالباختگانى که در این طرح شرکت کرده و متضرّر شده اند مى دهند. و اگر به آنها هم دسترسى ندارند، به نیّت صاحبان اصلى به فقرا صدقه مى دهند.

مسأله 25ـ راه توفیق نماز شب و قضا نشدن نماز صبح: چنانچه شبها غذاى سبکترى میل کنند، و از نوشیدنیهاى کمترى استفاده نمایند، و زودتر بخوابند، و از ساعت زنگدار و مانند آن استفاده کنند، این توفیق انشاءالله نصیبشان خواهد شد.

مسأله 26ـ راه حلّ مشکل جنسى: چنانچه از عوامل تحریک نظیر فیلم ها و کتاب ها و مجلاّت و نشریات فاسد و بدآموز، و مجالس آلوده، و دوستان ناباب، و حتّى مناظر تحریک کننده اجتناب ورزند، و اوقات فراغت خود را با مطالعه و کار و مانند آن پر کنند، و بر خداوند توکّل نمایند، و هر روز مقدارى ورزش کنند، إن شاء الله بر هواى نفس و وسوسه هاى شیطان غلبه خواهند کرد.

مسأله 27ـ تصاویر منتسب به حضرات معصومین(علیهم السلام): چنانچه تصاویر نامناسبى نباشد، و نسبت قطعى به آن بزرگواران ندهند، اشکالى ندارد.

مسأله 28ـ قمه زنى : عزادارى خامس آل عبا(علیه السلام) از مهمترین شعائر دینى، و رمز بقاء تشیّع است، و باید هر چه باشکوه تر برگزار گردد. امّا لازم است از تمام کارهایى که آسیب به بدن مى رساند، یا موجب وهن مذهب مى گردد، جدّاً اجتناب شود.

مسأله 29ـ روش حلّ مشکلات : سعى کنند تمام نمازها، مخصوصاً نماز صبح را اوّل وقت بجا آورند. و پس از نماز صبح دست راست را بر سینه نهاده، هفتاد مرتبه ذکر «یا فتّاح» را تکرار کنند. سپس 110 مرتبه صلوات بفرستند، و گاه نیز ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله» را تکرار نمایند، و هر روز هر چند به مقدار کمى صدقه دهند. انشاء الله این کار در رفع مشکلات مؤثّر است.

مسأله 30ـ کسانى که مادر آنها سیّده هستند: این افراد از جهاتى حکم سیّد دارند و از جهاتى ندارند. خمس نمى توانند بگیرند و از لباس مخصوص سادات نمى توانند استفاده کنند امّا از جهاتى شرافت سیادت دارند.

مسأله 31ـ کتک زدن: اگر انسان به صورت کسى سیلى یا چیز دیگرى بزند، بطورى که صورت او سرخ شود، باید 5/1 مثقال شرعى طلاى سکّه دار، بدهد و اگر کبود شود، سه مثقال، و اگر سیاه شود شش مثقال، و هر مثقال شرعى 18 نخود است، (43 مثقال معمولى); و اگر جاى دیگر (غیر از صورت) بدنِ کسى را به واسطه زدن، سرخ یا کبود یا سیاه کند، باید نصف آنچه گفته شد بدهد، البتّه این موارد در صورتى است که سرخى و کبودى و یا سیاهى سریع از بین نرود.

مسأله 32ـ کشتن حیوانات موذى: کشتن حیوانى که اذیّت مى رساند و مال کسى نیست; مانند مار و عقرب، اشکال ندارد.

مسأله 33ـ جبران غیبت: در صورت امکان و عدم مفسده باید از غیبت شونده حلالیّت بطلبد، در غیر این صورت لازم است به قدرى براى او کارهاى خیر انجام دهد تا یقین به رضایت وى حاصل شود.

مسأله 34ـ استفاده از دفترچه بیمه دیگران: با توجّه به اینکه این کار مخالف ضوابط اداره بیمه است و در ابتدا با بیمه شده شرط مى شود، جایز نیست. هر چند اداره بیمه در ارائه برخى از خدمات خود کوتاهى کند.

مسأله 35ـ استفاده شخصى از بیت المال: این کار جایز نیست، مگر در مواردى که مقرّرات اجازه مى دهد، یا اینکه با اجازه مسئولینى که در این حیطه اختیارات قانونى دارند، بوده باشد.

مسأله 36ـ تقلّب در کنکور و سایر امتحانات: این کار حرام است، جدّاً از آن توبه نموده، آن را تکرار نکنید، و با اعمال نیک آینده گذشته را جبران نمایید; ولى چنانچه در محدوده گسترده اى نبوده فعلا مشکلى ندارد و ادامه کار و مدرک تحصیلى و مانند آن اشکالى ندارد.

مسأله 37ـ تنبیه بدنى: زدن دانش آموزان جایز نیست، مگر اینکه بخاطر تربیت آنها لازم باشد، و با اجازه ولىّ صورت گیرد، و موجب جراحت و کبودى بدن نشود. و با توجّه به اینکه در شرایط فعلى آثار منفى آن بیشتر است، لازم است حتّى الامکان از آن صرفنظر گردد.

مسأله 38ـ ردّ مظالم: منظور حقوق الناس قطعى یا احتمالى است که صاحب آن دقیقاً شناخته شده نسیت، که با اجازه حاکم شرع صرف نیازمندان مى گردد.

مسأله 39ـ روش جبران حق الناس: در صورت امکان معادل حقّ او را به دستش برساند، یا به شکلى با هم مصالحه کنند، و اگر این کار ممکن نیست توسّط شخص ثالث، یا بوسیله حواله بانکى، یا توسّط پست برایش ارسال نماید. و چنانچه به او دسترسى ندارد به نیّتش به فقرا صدقه دهد.

مسأله 40ـ فکر گناه: فکر گناه تا زمانى که منتهى به انجام گناه نشود، گناه محسوب نمى شود، ولى بى شک آثار نامطلوبى بر روح انسان مى گذارد.

مسأله 41ـ لعن و توهین: لازم است از کارهایى که باعث تفرقه صفوف و ایجاد شکاف بین مسلمانان مى شود خوددارى شود، و همه مسلمین در برابر دشمنان اسلام متّحد شوند.

مسأله 42ـ محدوده نافرمانى از والدین: هرگاه آنها با مسائل مهم و سرنوشت ساز فرزند بدون دلیل کافى مخالفت کنند، جلب رضایت آنها لازم نیست.

مسأله 43ـ افکار و خیالات شیطانى: این اوهام وخیالات، که بصورت بى اختیار به ذهن انسان مى رسد، گناه محسوب نمى شود. و براى دفع آن، مداومت بر ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله العلىّ العظیم» مؤثّر است.

مسأله 44ـ رعایت قوانین: تخلّف از قوانین و مقرّرات حکومت اسلامى جایز نیست.

مسأله 45ـ پیش بینى نتایج فوتبال: در صورتى که از شرکت کنندگان پولى بگیرند، و به قید قرعه از محل پولهاى دریافتى جوایزى به برندگان بپردازند، این کار حرام است.

مسأله 46ـ هیپنوتیزم: هیپنوتیزم براى مقاصد طبّى و مانند آن مانعى ندارد، ولى براى کشف امور پنهانى، یا خبر از گذشته و آینده و حال جایز نیست.

مسأله 47ـ سحر و جادو: هر چند سحر و جادو به تصدیق قرآن مجید حقیقت دارد، ولى غالب آنچه را مردم سحر و جادو مى دانند اوهام و خیالاتى بیش نیست. براى رفع آن هر روز پنج مرتبه آیة الکرسى را بخوانید و به خود و اطرافیانتان بدمید و هر روز هر چند به مقدار کمى صدقه بدهید و بر خدا توکّل کنید.

مسأله 48ـ علم جفر: با توجّه به اینکه علم جفر به طور کامل نزد غیر معصومین نیست، وناقص آن هم اثر چندانى ندارد، مورد تأیید نمى باشد و به دنبال آن نروید.

مسأله 49ـ احضار روح: احضار روح و ارتباط با ارواح عقلا امکان پذیر است، ولى این کار شرعاً جایز نیست و مفاسد زیادى به بار مى آورد. شرح این مطلب را در کتاب «ارتباط با ارواح» نوشته ایم.

مسأله 50ـ جن: جن موجودى است ناپیدا و مطابق آنچه در قرآن آمده حقیقت دارد، امّا برخلاف پندار بعضى از عوام کارى به انسانها ندارد، و آنچه در افواه مشهور است غالباً زاییده خیالات است. و کسانى که مبتلا به این اوهام هستند لازم است هرگز به آن فکر نکنند و اگر پنج مرتبه در هر روز آیة الکرسى را بخوانند، آرامش بیشترى خواهند داشت.

 

مسأله 51ـ نگاه به زنان نامحرم در تلویزیون : چنانچه موجب فساد و انحراف نشود، و عکس ها برهنه یا نیمه عریان نباشد، جایز است.

مسأله 52ـ انرژى درمانى: انرژى درمانى ذاتاً اشکالى ندارد، ولى چنانچه مستلزم امر حرامى باشد جایز نیست.

مسأله 53ـ سپرده گذارى در بانک: چنانچه بانکها عقود شرعیّه را در سپرده گذارى رعایت بنمایند یا این که وکالت مطلقه به مسؤولین بانک داده شود که رعایت این عقود را بنمایند سپرده گذارى حلال است.

مسأله 54ـ وام گرفتن: وام گرفتن از بانکها مانعى ندارد و در صورتى که طبق عقود شرعیّه باشد مبلغ اضافى را که مى پردازد ربا نیست.

مسأله 55ـ جوایز بانکها: استفاده از جوایز بانکها اشکالى ندارد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد