پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

فضایل اخلاقی-احترام به علما و اساتید

احترام به علما و اساتید

ارزش علم و دانش در قرآن:
یکی از ارزش‌های اسلامی در قرآن، «علم و دانش» است.
«... هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ...»
[1] «آیا دانایان و نادانان با هم برابرند؟».
آیا کسانی که در تحصیل فضایل و آگاهی‌های مفید و مؤثر در کمال خویش گام بر می‌دارند، با گروهی که از حیات جز خواب و خوراک و... چیزی نمی‌دانند برابرند؟
شکی نیست که برتری و ارجحیت، همانا از آن کسانی است که در راه تحصیل علم گام بر می‌دارند، و ساعت‌هایی را به تعلیم و تعلم سپری می‌سازند و از دیار جهالت و لو چند قدم در شبانه روز به سوی عالم علم و نور،‌ هجرت می‌کنند:
آن را که فضل و دانش و تقوا مسلّم است
هر جا قدم نهد قدش خیر مقدم است
در پیشگاه علم مقامی عظیم نیست
از هر مقام و مرتبه‌ای علم، اعظم است
جاهل اگر چه یافت تقدّم مؤخر است
عالم اگر چه زاد مؤخّر مقدّم است
جاهل به روز فتنه ره خانه گم کند
عالم چراغ جامعه و چشم عالم است
در دین مقدس اسلام و سیره عملی پیامبر و اهل بیت همواره بر تکریم علما و دانشمندان دین تأکید شده است. چنانکه امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ فرمود: «عَظِّمِ الْعالِم لِعِلمِهِ وَدَعْ مُنازَعَتَهُ
[2]؛ عالم را به جهت علمش تعظیم و احترام کن و با او منازعه منما.»
امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «مَنْ وَقَّرَ عالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ
[3]؛ کسی که به عالمی احترام نماید، به خدا احترام نموده است.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «اَکْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَهُ الْأَنْبِیاءِ فَمَنْ أَکْرَمَهُمْ فَقَدْ اَکْرَمَ اللهَ وَرَسُولَهُ
[4]؛ دانشمندان را گرامی دارید که آنها وارثان پیامبرانند و هر که آنان را احترام نماید، خدا و رسولش را احترام نموده است.»
انگیزه‌ تکریم علما
این همه تکریم و احترام نسبت به عالمان در فرهنگ دین، بدین جهت است که آنان انسان‌های متعهد، راهنمای مردم، مخالف بدعت‌ها، پاسدار اندیشه‌های ناب، طرفدار حقوق محرومان، روشن کننده‌ی چراغ امید در دل آنان و... هستند و گرنه، این همه تکریم برای کسانی که از تعهد و مسئولیت بهره‌ای نبرده‌اند معنا ندارد. کسی که اندک آشنایی با تاریخ حوزه‌ها داشته باشد، می‌داند که تنها عالمان الهی بوده‌اند که از میان مردم برخاسته‌اند و همراه آنان زندگی کرده‌اند و در غم و شادی شریک آنان بوده‌اند و هر جا خطر و دشواری بوده است، ‌خود را سپر بلا نموده و از شرافت و عزت مردم دفاع کرده‌اند. اینها و صدها ویژگی دیگر، زمینه‌ی تجلیل و تکریم از علمای صالح و راستین را فراهم نموده است.
چگونه به علما احترام کنیم؟
1ـ با تکذیب نکردن آنان:
گفته‌ی علما را به مجرد اینکه با فکر و عقیده‌ی شما جور در نمی‌آید، تکذیب نکنید.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: در برابر عالم زیاد نگویید که «قال فُلان و قال فُلان خلافاً لقوله
[5]؛ فلان عالم چه فرموده و فلان عالم دیگر چه مطلبی بر خلاف گفته‌ی شما فرموده است.»
2ـ با خدمت کردن به آنان؛
علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «إذا رَأَیْتَ عالِماً فَکُنْ لَه خادِماً
[6]؛‌اگر عالمی را دیدی به او خدمت کن.
3ـ با دیدار و زیارت آنان:
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «مَنْ زارَ الْعُلَماء فَقَدْ زارَنِی وَ مَن جالَس الْعُلَماء فَقَد جالَسَنِی وَ مَنْ جالَسَنِی فَکَأَنَّما جالس رَبِّی
[7]؛ کسی که به دیدن علما برود، گویا به دیدن من آمده و کسی که همنشین علما شود، گویا همنشین من شده و کسی که همنشین من باشد، گویا همنشین خداوند و مأنوس با اوست».
و در روایت دیگر، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «زیارت کردن علما نزد خدا محبوب‌تر است از هفتاد حج و عمره‌ مقبول و خداوند هفتاد درجه، مقام زائر علما را بالا می‌برد و رحمتش را بر او نازل می‌کند.»
[8]
4ـ بیشتر شنیدن:
امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: «إذا جَلَسْتَ إلی عالِم فَکُنْ عَلی اَنْ تَسْمَعَ أحْرص مِنْکَ عَلی أن تَقُول
[9]؛ هرگاه با دانشمندی همنشین شدی، سعی کن بیشتر از آنکه سخن بگویی، گوش کنی.»
حکایت‌هایی از احترام به علمای اسلام
1ـ از آیت الله وحید بهبهانی؛ آن عالم جلیل القدر و مرجع عصر، پرسیدند که چگونه به این مقام رسیده‌ای؟
فرمود: اگر به جایی رسیده‌ام، مرهون احترامی است که برای فقها و علمای اسلام گذاشته‌ام.
[10]
2ـ مرحوم آیت الله بروجردی؛ در مسجد بالاسر کنار مرقد مطهر حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ تدریس می‌کردند؛ در یکی از روزها هنگام درس، آقا متوجه شدند که یکی از شاگردان او به قبر حاج شیخ عبدالکریم حائری تکیه داده است، با تندی به او فرمود: آقا به قبر تکیه نکنید، این بزرگان برای اسلام زحمت کشیده‌اند، به آنان احترام بگذارید.
آیت الله بروجردی برای کتب علمی و دینی، احترام بسیاری قایل بودند و می‌فرمودند: «در تمام عمرم در اتاقی که کتب حدیث، حتی دارای یک حدیث باشد نخوابیده‌ام.»
[11]
3ـ در یکی از روزها مجلس مباحثه‌ای با حضور مأمون (خلیفه‌ی عباسی) و علمای عصر تشکیل شده بود مردی پریشان حال با لباسی کهنه وارد شد و در آخرین صف حضّار نشست. مسأله‌ای در مجلس مطرح گردید، آن مرد، جوابی بسیار عالی داد، به طوری که توجه عموم به وی جلب شد و تمام علمای مجلس، تحسینش کردند. خلیفه دستور داد او را بالای مجلس در صف علمای بزرگ نشاندند. مسأله‌ی دیگری طرح شد و همان مرد دوباره بهترین پاسخ را گفت. این بار به فرمان مأمون او را بالاتر از همه‌ی حضار، نزدیک جایگاه خلیفه جای دادند. پس از ساعتی مجلس پایان یافت و علما تدریجاً بازگشتند. مرد ژنده پوش نیز از جای برخاست تا برود، خلیفه امر کرد بماند. طولی نکشید که بزم شراب گسترده شد و ساقیان آماده‌ی کار شدند. مرد عالم از مشاهده‌ی آن وضع، سخت نگران گردید، از جا برخاست و با کسب اجازه آغاز سخن کرد و گفت: «من امروز با پریشانی حال و زشتی صورت و کهنگی لباس در مجمع علما شرکت کردم، عقل ناچیزم مرا از آخر مجلس به صف بزرگان رسانید و سپس مرا به کنار خلیفه‌ی مسلمانان رسانید، سزاوار نیست شراب بنوشم و عقلی که باعث ترفیع مقامم گردید از خویشتن جدا سازم، به علاوه من خائفم از اینکه مستی،‌عنان نفسم را از کفم برباید و مرتکب عمل نامناسبی شوم و در نظر خلیفه‌ی مسلمانان خوار گردم. مأمون سخنان مرد عالم را شنید و او را از شرکت در مجلس شراب معاف داشت و دستور داد صد درهم به وی دادند.»
[12]
4ـ در دو گوشه‌ی مسجد، دو گروه دور هم حلقه زده و نشسته بودند، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ وارد شد و به هر کدام نظری افکند و پرسید: آقایان چه می‌کنند؟ به عرض رسید که یکی از این دو دسته به ذکر خدا و دعا مشغولند و گروه دیگر مشغول مذاکره‌ی علمی هستند.
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «هر دو دسته در راه خیر و سعادتند، ولی من به گروهی ملحق می‌شوم که مذاکرات علمی دارند؛ زیرا من مبعوث شده‌ام که مردم را به علم و کمال سوق دهم و سپس به جمع آنها پیوست.»
[13].
5ـ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مجلسی که بزرگان و سالخوردگان اصحابش حضور داشتند، از هشام بن حکم که جوانتر از همه بود، احترام فراوان به عمل آورد و او را بالاتر از همه نشانید، به خاطر اینکه جوانی عالم و گوینده‌ای توانا بود.
[14]
احترام امام هادی ـ علیه السّلام ـ به عالم
6ـ یکی از فقهای شیعه بر امام هادی ـ علیه السّلام ـ وارد گردید، در حالی که جمعی از علویین و بنی هاشم در محضر امام ـ علیه السّلام ـ بودند. حضرت به آن عالم احترام نمود و جای خود را به او داد. این کار بر علویین و بنی هاشم گران آمد. یکی از آنها نتوانست تحمل کند، به خدمت امام ـ علیه السّلام ـ رفت و عرض کرد: «یابن رسول الله! آیا شما یک عالم را بر بنی هاشم مقدّم می‌داری؟» حضرت فرمود: مگر خداوند در قرآن نفرموده: «... اِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحوُا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللهُ لَکُمْ...
[15]؛ ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شد که جایی را در مجلس بگشایید، چنین کنید تا خداوند نیز نسبت به شما در کارهایتان گشایش به وجود آورد.»
و بعد فرمود: «... یَرْفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ...
[16]؛ خداوند، مؤمنان و عالمان را بر دیگران به درجاتی برتری داده است.» پس چرا ناراحتید از اینکه من یک عالم را به خاطر اینکه خداوند او را بالا برده و عظمت داده برتری داده‌ام؟ این عالم فلان ناصبی را با اقامه‌ی دلیل و برهان محکوم کرده است و این فضیلت بزرگی است.»[17]
حکایت‌هایی از احترام به استاد
1ـ فرزند حضرت آیت الله العظمی حائری ـ رحمه الله ـ بنیانگذار حوزه‌ی علمیه قم، از پدرش نقل کرده که فرمود: توفیقاتی که در زندگی نصیب من شد و در پرتو آنها توانستم حوزه را تشکیل دهم، همه مرهون خدماتی است که به استادم؛ مرحوم سید محمد فشارکی ـ رحمه الله ـ کرده‌ام. زمانی ایشان به شدت بیمار شدند و کار بدان جا کشید که من مدت شش ماه، برای قضای حاجت ایشان، طشت مهیّا می‌کردم و بدین عمل افتخار می‌کردم.
2ـ بسیاری از علمای بزرگ هنگام یاد کردن از استاد خود با جمله‌ی «روحی فداه» علاقه و محبت عمیق و سرشار خود را به استاد ابراز می‌کردند که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:
امام خمینی ـ قدس سره الشریف ـ نسبت به استاد خود آیت الله شاه آبادی ـ رحمه الله ـ چنین شیوه‌ای داشتند هرگاه به مناسبتی نام او به میان می‌آمد، می‌فرمودند: «شیخ عارف کامل ـ روحی فداه ـ ».


[1] . زمر/9. [2] . بحارالانوار، ج78، ص309. [3] . غرر الحکم، ج5، ص351. [4] . نهج الفصاحه، حدیث 450. [5] . اصول کافی، ج1، ص37. [6] . میزان الحکمه، ج6، ص489. [7] . میزان الحکمه، ج6، ص489. [8] . عده الداعی، ص66. [9] . بحارالانوار، ج2، ص43، ح11. [10] . سرگذشت‌های ویژه‌ای از زندگی امام خمینی، ج5، ص165. [11] . داستان دوستان، ج5، ص258. [12] . جوامع الحکایات، ص373. [13] . تعالیم آسمانی اسلام، ص49. [14] . تعالیم آسمانی اسلام، ص49. [15] . مجادله/11. [16] . مجادله/11. [17] . احتجاج طبرسی، ج2، ص455.

محمود اکبری ـ احترام و تکریم، ص141

احترام به علما و اساتید


و در بیانیه‌ای که به مناسبت شهادت فرزند استادش صادر فرمودند، اظهار داشتند که: «این شهید عزیز! فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که به حقیقت حقِ حیاتِ روحانی به این جانب داشت که با دست و زبان از عهده‌ی شکرش بر نمی‌آیم.»[1]
آیت الله امامی کاشانی می‌فرمودند: «امام خمینی هفت سال دو زانو در درس استاد خود مرحوم شاه آبادی نشست.»
استاد مطهری ـ رحمه الله ـ ، در آثار خود از علامه ـ رحمه الله ـ چنین یاد می‌کند: «حضرت استاد علامه‌ی طباطبایی ـ روحی فداه ـ ».
[2]
3ـ نقل شده است که میرزا حبیب الله ـ رحمه الله ـ وقتی به سوی صحن مطهر امام علی ـ علیه السّلام ـ می‌رفت تا درس بگوید، وضو می‌گرفت، سوره‌ی مبارکه‌ی «یس» را در بین راه از حفظ می‌خواند تا به در صحن امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ می‌رسید، خواندن سوره را در کنار آرامگاه استاد خود شیخ انصاری ـ رحمه الله ـ به پایان می‌رسانید و ثوابش را به روان استاد خود نثار می‌کرد و از روح آن مرد بزرگ استمداد می‌گرفت تا بهتر و روشن‌تر برای صدها طلبه‌ی دانشمند و فاضل،‌ حقایق علمی را ایراد کند.
4ـ در شرح حال سید رضی مؤلف نهج البلاغه، آورده‌اند که بسیار عزیز النّفس بود و هدیه‌ی هیچ کس ـ حتی هدیه‌ی پدرش را نمی‌پذیرفت ـ ولی در داستانی که ذیلاً می‌آید خواهیم دید که او تنها به خاطر گرامی داشت استادش، هدیه‌ی او را پذیرفت:
روزی یکی از استادان سید رضی به وی گفت: شنیده‌ام خانه‌ات کوچک است و چنین خانه‌ای سزاوار تو نیست اما من خانه‌ای بزرگ دارم که به تو هدیه می‌کنم.
شریف رضی سر باز زد.
استاد دوباره حرفش را تکرار کرد.
شریف گفت: من تاکنون هدیه‌ی پدرم را هم نپذیرفته‌ام.
استاد پاسخ داد حقی که من بر تو دارم از حق پدرت بزرگ‌تر است؛ زیرا او پدر جسمانی تو است و من پدر روحانی تو هستم.
شریف گفت: خانه را پذیرفتم.
[3]
5ـ امام خمینی وقتی از تهران به قم مراجعت کردند، ابتدا بر سر قبر استاد خود (مرحوم آیت الله حائری) رفتند.
6ـ شهید ثانی نقل می‌کند که از اسکندر پرسیدند: چرا به معلم خود از پدرت بیشتر احترام می‌کنی؟ او گفت: «به خاطر اینکه معلم سبب زندگی باقی من است و پدر وسیله‌ی حیات فانی من است.»
[4]
7ـ شخصی به نام «عبدالرحمان» در مدینه مدتی معلم و آموزگار کودکان و نوجوانان بود. یکی از فرزندان امام حسین ـ علیه السّلام ـ به نام «جعفر» به مکتب او می‌رفت. معلم آیه‌ی شریفه‌ی «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» را به جعفر آموخت. امام حسین به خاطر این آموزش، هزار دینار و هزار حله (پیراهن مرغوب) به آن معلم داد. شخصی از امام پرسید: آیا آن همه پاداش به یک معلم رواست؟
امام حسین ـ علیه السّلام ـ در پاسخ فرمود: «آنچه که دادم، چگونه برابری می‌کند با ارزش آنچه که او به پسرم (اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ) آموخته است.
[5]
8ـ «عمر بن عبدالعزیز» که به خلافت رسید، لعن به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را که از زمان معاویه مرسوم شده بود، ممنوع کرد.
قبل از او کار به جایی رسیده بود که یک نفر در بیابان نماز خواند و فراموش کرد که بعد از نماز ـ نعوذ بالله ـ لعن به امام علی ـ علیه السّلام ـ کند و بعد یادش آمد، لذا برای کفاره‌ی این گناه در همان محل یک مسجد بنا کرد.
به هر حال، عمر بن عبدالعزیز اگر چه فقط شش ماه خلیفه بود، اما جلو حیف و میل‌ها را گرفت، دست اطرافیانش را از بیت المال کوتاه کرد و اوضاع به گونه‌ای سامان یافت که در اواخر حکومت او، استاندارها برایش نوشتند دیگر فقیری پیدا نمی‌شود و ذخیره‌ی بیت المال هم فراوان است، آنها را در چه راهی مصرف کنیم؟ او دستور داد که با آن پول‌ها غلام و کنیز بخرید و آزاد کنید!
خود عمر بن عبدالعزیز می‌گوید: «من اگر کار خوبی انجام داده‌ام به خاطر تربیت صحیح معلم است.»
او می‌گوید: «روزی معلم من دید که بچه‌ها به علی ـ علیه السّلام ـ ناسزا می‌گویند، وقتی بچه‌ها رفتند، مرا صدا زد و گفت: کسی که از نظر قرآن اهل بهشت است، از کجا فهمیدی که لعن او جایز و لازم است؟».
همین جمله، جرقه‌ای در ذهن من ایجاد کرد و هدایت شدم و اکنون خدا را شکر می‌کنم، سپاسگزارم که موفق شدم این رسم شوم را از جامعه محو کنم.
[6]
9ـ «یزید بن معاویه» بعد از پدرش فقط سه سال حکومت کرد و در هر سالی هم مرتکب فاجعه‌ای بزرگ شد؛ سال اول، سید الشهداء ـ علیه السّلام ـ و یارانش را به شهادت رسانید. سال دوم، مردم مدینه را قتل عام نمود و جوی خون به راه انداخت و در سال آخر حکومتش هم، خانه‌ی خدا را به آتش کشید.
پس از مرگ یزید، عده‌ای از درباریان به امید ادامه‌ی حکومت یزید، دور پسرش را گرفتند و گفتند تو باید جانشین پدر شوی و او نیز پذیرفت. قرار شد همه‌ی مردم، در مسجد جمع شوند تا سخنان حاکم جدید را بشنوند. بعد از اجتماع مردم، حاکم جدید مسلمانان یعنی پسر یزید به مسجد آمد و بر بالای منبر رفته و بعد از حمد و ثنای خداوند بر خلاف انتظار حاضران نسبت به پدرش یزید و جدّش معاویه اعتراض کرد و حکومت را حق علی و امام حسن و امام حسین دانست و گفت: «اینک حکومت، حق امام علی ابن الحسین ـ علیه السّلام ـ است و من نمی‌توانم بار این مسئولیت را تحمل کنم و حق مسلم اولاد پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را غصب نمایم.»
همهمه‌ در میان جمعیت پیچید و مادرش از میان مجلس زبان به اعتراض گشود و گفت: «ای کاش! لکه‌ی خونی بودی و به دنیا نمی‌آمدی تا من چنین روزی را نمی‌دیدم!».
او گفت: «آری، ای کاش! به دنیا نمی‌آمدم تا پسر پدری چون یزید باشم.»
سپس از منبر پایین آمد و به سوی خانه‌اش رفت و از همه دوری جست و آن قدر غصه خورد تا در سن 23 سالگی مرد.
بعد از تحقیق و بررسی دریافتند که تربیت صحیح یک معلم صالح، او را این چنین تحت تأثیر قرار داده که به خاطر خدا از همه چیز بگذرد.
[7]


[1] . سیمای فرزانگان، ص265. [2] . سیری در نهج البلاغه، ص72. [3] . منیه المرید، ص120، ریاض العلماء، ج5، ص83. [4] . منیه المرید، ص120. [5] . داستان دوستان، ج1، ص72. [6] . داستان ازدواج و تربیت، ص54، جهاد با نفس، ج1، ص18. [7] . داستان ازدواج و تربیت، ص54، جهاد با نفس، ج1، ص18.

محمود اکبری ـ احترام و تکریم، ص141

فضایل اخلاقی-ادب

ادب

از قیمتی ترین سرمایه ها و میراثهای حیات آدمی «ادب» است،
حتی بالاتر از ثروت و سرمایه است (ادب مرد، به ز دولت اوست).
در بر خورد ها چیزی به زیبایی و جذابیت ادب نمی رسد. باید آن را آموخت، به کار بست تا روابطی سالم و احترام آمیز و پایدار میان افراد، حاکم شود. اما همین واژه متداول و مشهور، گاهی تعریفی ناشناخته و حدّ و مرزی مبهم دارد. ازاین رو مناسب است که بر مفهوم و جایگاه و شرایط آن، تأملی مجدد داشته باشیم و بدانیم که به راستی «ادب چیست؟»
ادب چیست؟
این صفت که سر مایه ارزشمند رفتاری انسان و رسالت پدر و مادر و مربی است بر چه پایه هایی استوار است؟ آیا یک خصلت درونی است؟ آیا رفتاری اجتماعی است یا حالتی روحی؟ رمز اینکه انسان ازافراد مؤدب، خوشش می آید چیست؟
وقتی سخن از«ادب» به میان می آید، نوعی رفتار خاصّ و سنجیده با افراد پیرامون (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) در نظر می آید. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، در خواست، سؤال، جواب و ... مربوط می شود.
ادب، هنری آموختنی است. می توان گفت:«ادب، تربیت شایسته است»، خواه مربی، پدر و مادر باشد، یا استاد و مربی.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم مرا به سه نکته ادب کرد... فرمود: هر کس با رفیق بد همنشینی کند، سالم نمی ماند و هر کس که مراقب و مقید به گفتارش نباشد پشیمان می گردد و هر کس به جاهای بد، رفت و آمد کند، متهم می شود: «ادبنی ابی بثلاث... قال لی:یا بنی! من یصحب صاحب السوء لا یسلم و من لا یقید الفاظه یندم ومن ید خل مداخل السوء یتهم.»
[1]
آنچه در این حدیث مطرح است، ضابطه داشتن « دوستی» و «گفتار» و«معاشرت» است. دوست داری با تو چگونه رفتار کنند؟ نام و لقب زشت بر تو نگذارند؟ مگر نَه اینکه از توهین و تحقیر و استهزای دیگران نسبت به خودت ناراحت و رنحیده می شوی؟ مگر نه اینکه دوست داری در جمع مردم، مورد تکریم و تشویق و توجه قرار گیری؟ یکی از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمی پسندی، در باره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست می داری، برای دیگران هم بخواهی و آنچه را در کار دیگران زشت می شماری، برای خود نیز زشت بدانی. اگر از کارهای ناپسند دیگران انتقاد می کنی، همان کارها و صفات در تو نباشد. این نوعی «خود ادب کردن» است و کسی به این موهبت دست می یابد که از فرزانگی و هوشیاری و عقلانیّتی تیز و بصیر برخوردار باشد. به فرموده حضرت امیر (علیه السّلام):
«کفاک ادبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غیرک»؛
[2]
در ادب کردن تو نسبت به خویشتن، همین تو را بس که آنچه را از دیگری ناپسند می بینی از آن پرهیز کنی.
هر کس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، دارای ادب است. بی ادبی، نوعی ورود به منطقه ممنوعه و پایمال کردن حدّ و حریم در برخورد هاست. این سخن بلند علویّ را هم در این زمینه بخوانیم که فرمود:
«افضل الادب ان یقف الانسان علی حده و لا یتعدیّ قدره»؛
[3]
برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود. ادب، به خودی خود یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است و ارزش آفرین، هم برای فرزندان، هم برای اولیاء که تربیت کننده آنانند.
ادب در هر که و هر کجا باشد، هاله ای از محبت و مجذوبیت را بر گرد خود پدید می آورد و انسان با ادب را عزیز و دوست داشتنی می کند.
ادب، خودش یک سرمایه است و هر سر مایه ای بدون آن بی بهاست.
مدالی است بر سینه صاحبش که چشمها و دلها را خیره و فریفته می سازد.
آراستگی هر چیزی به چیزی است.
آن گونه که علم، با حلم آراسته می گردد،
وشجاعت، با گذشت و عفو زینت می یابد،
و ثروت، با انفاق و بخشش، ارزش پیدا می کند،
حسب و نسب هم با ادب، ارج می یابد. شرافت نسب و اعتبار خانوادگی و آبرو و وجهه اجتماع، بدون داشتن ادب، آرایشی سطحی بر چهره‎ای زشت است. این سخن حضرت علی(علیه السلام) است که:
«لاشرف‎مع‎سوءالادب»؛
با بی ادبی؛ هیچ شرافتی نیست.
کسی که بی اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت می یابد.ادب حتی نسب و تبار نامناسب را هم می پوشاند. کلام امیرالمؤمنین( علیه السلام) چنین است:
«حسن‎الادب‎یستر‎قبیح النّسب»
[4]
نشانه ها و جلوه ها
هر یک از ادب و بی ادبی نشانهایی دارد. شناخت ادب هم جز با توجه به نمودهای بی ادبی میسر نمی گردد. این نمودها و نشانه ها و علایم، هم در گفتار نمایان است، هم در رفتار و برخورد.
اگر عاقلانه زیستن و متانت در گفتارو وقار در رفتار، نشانه ادب است. بی خردی، گفتار زشت، بددهانی، تند خویی زشت گویی، دشنام و توهین، سبکسری و خیره سری، لجاجت و عناد و ... هم بی ادبی است.
اگر کنترل دوستیها و معاشرتها ادب است، بی ادبی یعنی رفت و آمد با افراد ناباب و بی دقتی در گزینش دوستان و بی تعهدی در مجالستها و رفاقتها. آنکه زشت گفتار و بد زبان است، به تعبیر حضرت علی( علیه السلام) از ادب بی بهره است: «لا ادب لسیی النطق.»
[5]
کسی که در برخورد با افراد، حاضر نیست از آنان با عظمت و تکریم یاد کند و مدام به استهزاء دیگران و غیبت آنان مشغول است، آنکه یاوه دیگران را با یاوه و دشنامشان را با دشنامی زشت تر پاسخ می دهد، آنکه در مجالس و محافل و صفها، رعایت حق دیگران و نظم و مقررات و سکوت و نوبت را نمی کند، آنکه حاضر نیست به حرف دیگران گوش دهد، کسی که در گفتگو و بحث، داد می زند، گلو پاره می کند و جانب انصاف و حق را مراعات نمی کند، آنکه ... اینها همه نشانه هایی از فقدانِ ادب است.
ار آن سو، مراعات آداب در خوردن، آشامیدن، لباس پوشیدن یا لخت بودن، خلال کردن، دهن درّه، سرفه، عطسه و ... نشان ادب است. بی ادبی، بی اعتنایی به حقوق و شخصیت و حرمت انسانهاست . اگر کسی هنگام عطسه، آب دهان به سفره و صورت بیفکند، یا به طرز مشمئز کننده ای غذا بخورد، یا به جای تقدیم دو دستیِ نامه و وسیله و ابزار، آن را پرت کند یا حتی یک دستی بدهد، یا هنگام مطالعه شما، سر و صدا کند، یا هنگام خلوت، سر زده وارد اتاقتان شود، و اجازه ورود نگیرد، اینها نمونه هایی از مراعات نکردن ادب اجتماعی است.
جالب این است که اسلام برای همه این موارد، دستور العمل دارد. «تربیت اسلامی» و اخلاق مکتبی، همه دستورها و«یابد» و «نباید» هایش، «ادب آموزی» است. کسی که پای بند تعالیم دین نباشد، از حوزه ادب به وادی بی ادبی پای نهاده است.
ادب از که آموزیم؟
رفتار نیک دیگران، بر انسان تأثیر مثبت می گذارد. این امری روشن و طبیعی است. ناپسندیهای اخلاقی مردم نیز تأثیر سوء می گذارد. این هم عادی است. هنر انسانهای فرزانه و هوشمند آن است که از رفتارهای ناپسند دیگران هم عبرت و درس می آموزند.
هم نیکان الگوی نیکی اند، هم بدان سر مشق بدی برای غافلان. امام عاقلتر کسی است که از بدیهاراه خوبیها را می آموزد. این همان حکمتِ لقمانی است که از فرزانگی او سر چمشه می گیرد. به قول سعدی:
«لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان، که هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم.»
[6]
و اگر جز این بود، لقمان به لقبِ «حکیم» مشهور نمی شد. آری... ادب آموختن از بی ادبان. همچنان که باید کم حرفی را از ورّاجان پر حرف و بیهوده گوی الهام گرفت. بزرگواری و کرامت نفس را هم باید از زشتیِ کارِ تنگ نظران و خسیس طبعان فرا گرفت. هیچ کس از زشتی و بدی، خوشش نمی آید. پس چرا ما خود را از آن پاک نسازیم که محبوب شویم؟ اگر از زشتیهای دیگران، آموختیم که به خوبیها روی آوریم، «استاد اخلاقِ» ما در درون خودمان نهفته است. این روش، شیوه آموخته از امیر مؤمنان (علیه السّلام) است که فرمود:
«اذا رأیت فی غیرک خلقا ذمیماً فتجنب من نفسک امثاله»؛
[7]
هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه رفتار در خودت نباشد!
عیسای مسیح هم همین روش را داشت. از او پرسیدند: چه کسی تو را ادب آموخت؟فرمود: کسی مرا ادب نکرد. من، زشتی جهل را دیدم و از آن پرهیز کردم.
[8]
نشست و بر خاست و انس و معاشرت با افراد مؤدب، خلق و خوی و رفتارمان را به زینت «ادب» می آراید.
از ادب پیامبر (صلی الله علیه و اله)
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) که اسوه ایمان و الگوی اخلاق و ادب و رفتار نیکو است، خود را ادب کرده پرودگار دانسته و می فرماید: «ادبنی ربی فاحسن تأدیبی»؛
[9]
پروردگارم مرا ادب کرد و نیکو ادب کرد!
«سیره پیامبر»، یک کتابِ ادب آموزی است. رفتار پیامبر، نمونه عالی اخلاقی و معاشرت و الاست. وبه چند نمونه از ادبِ برخورد پیامبر با دیگران اشاره می کنیم:
رسول خدا با هر کس رو به رو می شد، سلام می داد، هم به کوچک، هم بزرگ.
[10]
هیچ گاه پای خود را پیش کسی دراز نمی کرد. هنگام نگاه، به صورت کسی خیره نمی شد، با چشم ابرو به کسی اشاره نمی کرد، هنگام نشستن، تکیه نمی داد.
[11]
وقتی با مردم دست می داد و مصافحه می کرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمی کشید، تا طرف مقابل دست خود را بکشد.
[12] هیچ خوراکی را مذمّت نمی کرد. به هیچ[13] کس دشنام و ناسزا نمی گفت و سخن ناراحت کننده ای بر زبان نمی آورد و بدی را با بدی پاسخ نمی گفت.
[1] . بحارالانوار، ج 75، ص261. [2] . میزان الحکمه، ج 1، ص 72. [3] . غررالحکم. [4] . همان. [5] . همان. [6] . گلستان سعدی، باب 2، حکایت 20. [7] . میزان الحکمه، ج 1، ص 70، حدیث 374. [8] . ما ادبنی احد رأیت قبح الجهل فجانبته(بحار الانوار، ج 14، ص 326). [9] . میزان الحکمه، ج 1، ص 78. [10] . سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 41، 43و75. [11] . همان، ص 45، 46، 47، 73 و61. [12] . همان، ص 41 و47. [13] . همان.

ادب
زیرانداز خود را به عنوان اکرام زیر پای کسی که خدمتش می رسید پهن می کرد. [1]
از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد.
[2]
هدیه افراد را (هر چند اندک و ناچیز) قبول می کرد.
[3]
بیشتر اوقات، رو به قبله می نشست.
[4] زانو هایش را پیش اشخاص، باز نمی کرد و بیرون نمی آورد. بر تند خویی غریبه ها در سؤال و درخواست و سخن صبر می کرد. هیچ کس را ملامت و سر زنش نمی کرد و در پی کشف اسرار دیگران نبود.[5]
خنده هایش تبسم بود و هرگز قهقهه سر نمی داد.
[6] بسیار شرمگین و با حیا بود. سخن کسی را قطع نمی کرد. از جلوی خودش غذا می خورد. کار افراد را به هر شکلی راه می انداخت و... بسیاری از فضایل بر جسته دیگر که همه حاکی از روحی بلند و اخلاقی والا و ادبی متعالی بود.
ادب در معاشرت، میزان رشد و شعور انسان است و هر کس به اندازه ای می ارزد که ادب دارد. عیار سنجش قیمت افراد« ادب» آنان است.
وقتی می توان با «ادب» دلها را خرید و هنگامی که در «ادب داشتن» نشانه ایمان و وسیله تقرّب به خدا و محبوبیت نزد خالق و خلق است،
چرا از سنت رسول خدا و سیره اولیاء دین، ادب نیاموزیم؟ ... آری، ادب در گفتار و کردار، در خانه و جامعه، با کوچک و بزرگ، با خودی و غریبه، در همه جا... و با همگان!

[1] . همان، ص 75 و 76. [2] . بحار الانوار، ج 16، ص 237. [3] . همان، ص 227 و 240. [4] . همان. [5] . مکارم الاخلاق، ص 13، 15 و 17. [6] . سنن النبی، ص 75.

جواد محدثی ـ اخلاق معاشرت ـ ص 29

فضایل اخلاقی-ادای واجبات الهی

ادای واجبات الهی 

یکی از مهمترین نقاط آغاز، اداء فرایض و اهتمام به واجبات است به ویژه نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر. مؤمن سالک باید نماز را در وقت بخواند، نه تنها در وقت که در اول وقت و همیشه باید پیش از وقت خود را آماده کند تا در اول وقت به نماز برخیزد، که امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«أوَّل الْوقْتِ رِضْوانُ اللهِ و اخرُهُ عَفْوُاللهِ و الْعفْوُ لا یکونُ إلا منْ ذَنبٍ.»
[1]
نماز اول وقت سرشار از خشنودی خدا و در پایان وقت مشمول عفو و بخشش خداوند می شود. بدیهی است عفو و بخشش جز در مورد گناه صدق نمی کند.
[2]
اهتمام به فرایض، کاشف از روح انقیاد و موجب تقویت اساس تقوا و ایمان و اخلاق است.
رسول خدا ـ صل الله علیه و آله و سلم ـ فرمود:
«إعْمل بِفَرائِض اللهِ تَکُن اَتْقَی النّاسِ.»
[3]
به آنچه خدا واجب کرده عمل کن تا باتقواترین مردم باشی.
ابوحمزه ثمالی از امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ نقل می کند که فرمود:
«مَن ْعمِلَ بمَا افْتَرَضَ الله عَلَیْهِ فَهُو مِنْ خیرِ النّاس.»
[4]
هر کس عمل کند به آنچه خدا بر او واجب کرده از بهترینِ مردم است.
و در حدیث دیگر فرمود:
«... فَهُو منْ أعْبَدِ النّاس.»
[5]
... هر کس بجای آورد آنچه را که خدا واجب کرده از عابدترینِ مردم است.
و در حدیث قدسی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است:
«قال اللهُ تبارَکَ و تَعالی ما تَحبَّبَ إلیَّ عبْدی بِأحَبَّ ممَّا افْترضْتُ علیِه.»
[6]
هیچ عبادتی به اندازه ادای واجبات، بنده ام را نزد من محبوب نمی کند.
قطب راوندی می گوید روایت شده است که فرشته ای از کعبه ندا در می دهد: هر کس فرایض و واجبات خدا را ترک کند از امان خدا بیرون آمده است.
[7]
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«... وَ‌لا عبادهَ کَأداءِ الْفرائِض...»
[8]
... هیچ عبادتی مانند ادای فرایض و واجبات نیست....
و در بعضی از کتابها، حدیث قدسی را با این عبارت آورده اند:
«ما تَقَرَّبَ إلیَّ عَبْدی بِشَیْ ءٍ أحبَّ إلیَّ ممَّا افْترضْتُهُ علیْهِ و إنَّهً لیَتَقَرَّبُ إلیَّ بِالنّافِلهِ...»
[9]
بنده من تقرّب نجوید به سوی من به چیزی محبوب تر و بهتر از آنچه من بر او واجب کرده ام و به وسیله نوافل نیز به من نزدیک می شود... .
سالک الی الله پیش از شروع به هر کار باید آن را بشناسد و وظیفه و حکم شرع را درباره آن بداند و پس از علم، رفتار و کردار خویش را با موازین شریعت منطبق سازد. ادای وظیفه و تأدّب به آداب بدون علم به وظایف و مقررات شرعی امکان پذیر نیست. بنابراین، بر همه لازم است که احکام دینی خود را به اندازه ضرورت و نیاز (تقلیداً یا اجتهاداً) بدانند و حدّاقل گروهی می بایست در تفقّه (فهم و درک عمیق) در دین و یادگیری مسائل و معارف دینی پیشگام باشند تا بتوانند دیگران را نسبت به وظایف دینی آگاه سازند. خداوند متعال می فرماید:
«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَه لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»
[10]
... چرا از هر فرقه ای گروهی بسیج نمی شوند تا اینکه معارف دینی را خوب یاد بگیرند و آنگاه که به وطن خویش برگشتند قوم خود (: خویشاوندان و بستگان) را به وظایفشان آگاه سازند (و آنها را از بی تفاوتی در برابر مسئولیتها بر حذر دارند، باشد که آنان متنّبه شوند و از بیراهه بازگردند)؟
در حدیث آمده است:
«عَنِ الصّادق علیه السلام أنَّه سُئِل عن قوْلِهِ تعالی «فَللّهِ الْحُجَّهُ الْبالغهُ» فقال: إنَّ اللهَ تعالی یقولُ لِلْعبدِ یوْم القیمَهِ عبدی أکُنْتَ عالماً؟ فانْ قال نَعَمْ قال لَهُ أفلا عَمِلْتَ‌بما علِمتَ و إنَ کانَ جاهلاً قالَ لهُ افلا تَعَلَّمْتَ حتی تَعْمَلَ؟...
[11]
از امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره معنی این آیه که می فرماید «برای خدا دلیل رسا (و قاطع) است» سؤال شد، فرمود: خداوند در روز رستاخیز به بنده گنهکار خود می گوید: بنده من! چرا تکالیف خود را خوب انجام ندادی؟ آیا می‎دانستی و گناه کردی؟ اگر بگوید آری، می فرماید: چرا به آنچه می دانستی عمل نکردی؟ و اگر بگوید نمی دانستم، می‎گوید: چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی؟ ...
نتیجه آنکه بندگی و عبادت با دو شرط متحقّق می شود: محبّت و اطاعت، و اطاعت بدون علم و سپس عمل به خواست معبود و رضای محبوب امکان ندارد. آنها که از خود چیزی می تراشند و پیش خود مطالبی را سرهم می کنند و به عنوان عبادت و اطاعت انجام می دهند آنها بنده خویشند نه بنده خدا.

[1] . من لا یحضره الفقیه، ج 1 / صفحه 140. [2] . پس معلوم می شود که تأخیر نماز به آخر وقت گناه است و حتی المقدور باید سعی کرد که بدون عذر، نماز از اول وقت به تأخیر نیفتد. [3] . اصول کافی، ج 2 / صفحه 82. [4] . همان، صفحه 81. [5] . جامع احادیث الشیعه، ج 14 / صفحه 98. [6] . اصول کافی، ج 2 / صفحه 82. [7] . جامع احادیث الشیعه، ج 14 / صفحه 99 از کتاب مستدرک الوسائل. [8] . نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت 113. [9] . کتاب لقاء الله مرحوم حاج میرزا جواد ملکی رحمهالله، صفحه 29؛ جواهر السنیه، صفحه 99؛ جامع احادیث الشیعه, ج 7 / صفحه 99 با اندکی تفاوت در عبارت. [10] . توبه / 122. [11] . تفسیر صافی، چاپ اسلامیه، ج 1 / صفحه 555، ذیل آیه 149 انعام؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1 / صفحه 776.

محمد رضا مهدوی کنی - نقطه های آغاز در اخلاق عملی- ص 325

هویت دینی

هویت دینی 

نیاز به هویت دینی
از نیازهای فطری آدمی، گرایش به عشق و پرستش است، به این معنا که فرد، مستقل از هرگونه یادگیری، در درونش تمایل به عبادت و بندگی خدا را احساس می کند، تجلی چنین احساس و تمایلی، در اعمال و رفتار دینی، آشکار می شود. ابن طفیل اندلسی، حکیم و فیلسوف نامدار مسلمان در اثر ارزنده و کلاسیک فلسفی اش به نام «زنده بیدار» این گرایش فطری را به زیبایی هر چه تمامتر، به تصویر می کشد.
رابطه آدمی و دین و نسبتی که با آن پیدا می کند، در مقوله «هویت دینی» قابل تبیین و توضیح است. به گفته یکی از روانشاسان، هدف ایدئولوژی، ایجاد تصویری در ذهن شخص است که احساس فردی و جمعی هویت را در او تقویت نماید. بدیهی است از پیامدهای تکوین هویت دینی، احساس تعهد و مسئولیت در قبال ارزشها و باورهای آن مکتب می باشد. برخی از صاحبنظران، تعهد را به عنوان سنگ بنای «هویت دینی» تلقی می نمایند.
یکی از کارشناسان یونسکو معتقد است:
«اولین هدف آموزش و پرورش، القای ارزشهای نیرومند انسانی به جوانانمان است به نحوی که با انسانیتی بهترو والاتر رشد نمایند. آنها باید مفهوم انسانیت را بیاموزند و تا زمانی که زنده اند به مضامین آن مقید باشند، علی رغم اهداف ما و علی رغم سیاستها و تصمیمهای مکتوب ما، من فکر می کنم، این همان چیزی است که کمبود آن در نظام آموزشی امروز کشورهای پیشرفته و کشورهای در حال توسعه، شدیداً احساس می شود، ظاهراً در تلاش برای تعالی علمی، انسانیت از آخرین جایگاه ارزشی برخوردار است. در حقیقت تحت پوشش تعالی علمی، ارزشهای انسانی، احساس همدردی، عاطفه و محبت پایمال شده اند و رقابت برای تعالی علمی برای یکایک افراد یا یک گروه از دانش آموزان یک مدرسه، یک کالج یا یک دانشگاه، باری سنگین بر دوش انسانیت نهاده است. دانش آموزان برای تلاش بیشتر در راه کسب تعالی علمی و ورزشی علناً به بی اعتنایی و بی عاطفگی تشویق می شوند. این رقابت به قیمت انهدام کلیه ارزشهایی تمام می شود که باید به وسیله آموزش و پرورش به بشریت تفهیم و القاء گردد.»
آنچه «هویت دینی» به نسل جوان می دهد
1- پاسخ به پرسشهای بنیادین
اوّلین و مهمترین دستاورد «هویت دینی» پاسخ به پرسشهای بنیادین و عمیق آدمی است. ساموئل هانتینگتون معتقد است: «دین برای کسانی که با پرسشهایی از این دست روبه رو هستند که:
ـ «من کیستم؟»
ـ و «به کجا تعلق دارم؟» پاسخهای قانع کننده ای دارد.»
زمانی «نیچه»
[1] فیلسوف برجسته آلمانی اظهار کرد: «اگر آدمی بداند که چرا باید زندگی کند، قادر است با هر چگونه ای بسازد.» و منظور او دقیقاً روشن است به این معنا که اگر «کلیت زندگی» برای آدمی قابل تفسیر و تحلیل باشد؛ در سایر موارد نیز می تواند با آگاهی، گام بردارد. دین غایت حرکت آدمی را به سوی خدا و تکامل معنوی می داند و او را نیز جانشین خداوند در زمین تلقی می کند.
ژان فوراستیه
[2]، صاحب نظر، اقتصاددان و جامعه شناس فرانسوی نیز معتقد است:
«بشر امروز پاسخ به پرسشهای مربوط به انسان را نیافته است و از آن مهمتر نتوانسته است هیچ گونه پاسخ مشترکی با دیگر همنوعانش بیابد که قانع کننده نیز باشد، به همین دلیل، انسانهای امروزی به تمام پرسشهای عملی که در زندگی سیاسی، اجتماعی، خانوادگی و فردی مطرح می شود، پاسخهایی کاملاً متفاوت با یکدیگر و اغلب متناقض می دهند. افزوده بر این پاسخها، تصمیمها و اقدامات آنها کاملاً بی ثبات و فاقد اعتبار است، زیرا یک فرد معین، حسب سلیقه روز، برخوردها یا آخرین اطلاعات دریافتی، همواره نظریاتش را تغییر می دهد.»
وی در ادامه نظریاتش، ضمن انتقاد از اطلاعات پراکنده و غیر منسجمی که آدمی دریافت می کند ولی نمی تواند جایگزین واقعیتهای پایدار شود، می افزاید:
«به این ترتیب، به علت فقدان نظریات بنیادی مذهبی و اخلاقی و فلسفی درباره هستی و انسان، مفهوم زندگی، شرایط زندگی بشر، خوشبختی، امکاناتی که بشر به مدد آنها می تواند به سعادت برسد، و استفاده صحیح و سالم از زندگی، و به دلیل فقدان پاسخهایی مطمئن و موثق درباره رازهای هستی و سرانجام آن، بشر امروزی خود را در برابر این مسائل ناتوانتر از گذشته و تنها می یابد.» هویت دینی، توانایی آن را دارد که فلسفه ارضا کننده حیاتی برای بشر تنظیم، تدوین و ارائه کند.
2- جهت بخشیدن به زندگی
پیامد دیگری که از تکوین هویت دینی، برای نسل جوان، عاید می شود، جهت مند شدن زندگی است. ساموئل هانتیگتون می نویسد: «این به زندگی نخبگان نوپای جوامعی که در حال مدرن شدن هستند، جهت و معنا می دهد.» رونالد دور می گوید: « ارزش نهادن به یک دین سنّتی، خواسته ای است که در برابر احترام گذاشتن به فرهنگ ملتهای مسلّط قرار می گیرد، و غالباً به طور همزمان، طبقه حاکم که ارزشها و شیوه های زندگی خود را با فرهنگ آن ملت مسلط تطبیق داده اند، در تضاد قرار می گیرد.»
امام راحل نیز در تبیین رابطه اسلام و زندگی بر جامعیت و شمول همه جانبه دین تأکید نموده و می گویند: «مذهب اسلام، همزمان با اینکه به انسان می گوید که خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن، به او می گوید، چگونه زندگی کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنی و حتی جامعه اسلامی با سایر جوامع باید چگونه روابطی را برقرار نماید، هیچ حرکتی و عملی از فرد و یا جامعه نیست مگر اینکه مذهب اسلام برای آن حکمی مقرر داشته است... چون اسلام، هدایت جامعه را در همه شئون و ابعاد به عهده گرفته است.»
3- رویکرد مثبت به آینده
احراز هویت دینی برای نسل جوان، به منزله تقویت روحیه امیدواری و نشاط برای آینده ای بهتر است، زیرا از جلوه های دین مبین اسلام، انتظار حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) است، نسلی که منتظر است، در حقیقت به فردایی امیدوار می باشد که به مراتب بهتر از امروز است. علاوه بر این امر، قومی که انتظار مصلحی را می کشند، خود باید صالح باشند.
امام (ره) در معرفی یکی از ترفندهای جهان استکبار می فرمایند:
«از توطئه های مهمی که در قرن اخیر خصوصاً در دهه های معاصر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب، آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها، بخصوص ملت فداکار ایران، از اسلام است، گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند.»
انقلاب اسلامی در عصر عسرت «دیانت» و مهجوریت آن بر فرهنگ و تمدن غالب پیروز شد و بار دیگر اسلام را به عنوان دینی زنده و نجات دهنده به صحنه بازگرداند.
4- وحدت اعتقادی
برنارد لیویس، معتقد است که در جهان اسلام «در موارد اضطرار، مسلمانان، بارها این تمایل را نشان داده اند که در قالب یک وحدت دینی، هویت بنیادین و ایمان خود را بازیابند، یعنی هویتی که نه با معیارهای قومی یا سرزمینی، بلکه به وسیله اسلام، تعریف شده باشد.» ژیل کپل
[3] هم بر اهمیت موضوع هویت تأکید می کند و می گوید: «اسلامی شدن دوباره، از سطوح پائین اجتماع، اولین و مهم ترین راه بازسازی هویت در جهانی است که معنای خود را از دست داده و بی شکل و بیگانه شده است.»
5- هویت دینی، زمینه ساز هویت تمدنی
رابطه ادیان و تمدنها یکی از مباحث مهم و تعیین کننده در میان تاریخ نگاران و تمدن شناسان است. نویسنده «برخورد تمدنها» معتقد است: «دین، ویژگی هر تمدنی است و به قول کریستفر داوسن
[4]، ادیان بزرگ، شالوده هایی است که تمدنهای بزرگ بر آن بنا شده اند. از پنج دین جهانی که وبر برشمرده است، چهار دین- مسیحیت، اسلام، هندوییسم، و آئین کنفوسیوس- تداعی کننده تمدنهای بزرگ هستند، اما دین پنجم یعنی بودیسم چنین نیست، زیرا به سرعت به فرقه های مذهب مختلف، تبدیل شد.
وایتهد نیز بر این باور است که «مسلمانان، خود تمدن گشتند و دانش و ادب و فرهنگ را از سقوط قطعی نجات دادند.»
برای درک بهتر و روشنتر عبارت مذکور کافی است به این واقعیت توجه شودکه طبیعت جاهلی عرب با ظهور اسلام، به طبیعت تمدن خواه، مبدل شد.
امام راحل نیز با توجه به رابطه دین و تمدن می گویند: «اسلامی که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به بازداری از همه خرافات و اسارت قدرتهای ارتجاعی و ضد انسانی دعوت می کند، چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآوریهای مفید بشر که حاصل تجربه های اوست، سازگار نباشد؟»
و در جای دیگر بر این معنا تأکید دارند که:
«همه مظاهر تمدن را انبیاء قبول دارند، لکن مهار شده، نه مطلق و رها، شهوات، جلویش را نگرفتند، جلوی اطلاقش را گرفتند.»
لذا می توان بر این مبنا، استنتاج نمود که در صورت تکوین هویت دینی برای نسل جوان، زمینه های شکل گیری هویت تمدنی نیز مهیا خواهد شد.
6- مقبولیت اجتماعی
دینداری، نه تنها پاسخ به یک نیاز فطری است بلکه بر پذیرش اجتماعی نیز اثر گذار است، زیرا فطرت های پاک، زلال و خدایی، آنهایی را که موّحد و خدا جویند، بیش از دیگران، مورد اعتماد می دانند، هر چند خود به دلایل آن گاه نباشند.
در روایتی از امام معصوم ـ علیه السلام ـ نقل شده است که فرمودند: «آن کس که رابطه خود را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطه اش را با دیگران اصلاح خواهد نمود.»
7- شأن و منزلت جوانی
هویت دینی، جوان را در جایگاهی ارزشمند و رفیع قرار می دهد و تعابیر والایی را در شأن او عرضه می دارد. دین، از یک سوی جوان را به ملکوت نزدیکتر از دیگران می داند و از دیگر سوی معتقد به تکریم و بزرگداشت وی می باشد. و بر مبنای مکلّف شدن به تکلیف الهی، او را هم تراز و هم شأن بزرگسالان می داند.
در حدیثی از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آمده است که فرمودند:
«هیچ جوانی به خاطر خدا از دنیا و سرگرمی آن دست برندارد و جوانی خود را در اطاعت خدا به پیری نرساند، مگر آنکه خداوند به او اجر هفتاد و دو صدیق را عنایت خواهد فرمود.»
و در روایت دیگر از آن حضرت آمده است:
«خداوند جوانی را که عمر خود را در عبادت خدا به سر می برد، دوست می دارد.»
و نیز این کلام از آن بزرگوار که فرمودند:
«فضیلت جوان عابد که از آغاز جوانی عبادت کند بر پیری که وقتی سنّ بسیار یافت، عبادت کند، چون فضیلت پیغمبران بر سایر مردم است.»
از این روایات این گونه بر می آید که علت محبت پروردگار به جوان و پاداش عنایت کردن خداوند به او و نیز فضیلت بخشیدن به وی، مرهون ابعاد دینی و معنوی اوست و به او اختصاص دارد و از نوع عنایت عام نمی باشد، بلکه نوعی عنایت خاص محسوب می شود.
8- معنا بخشیدن به جهان
ویلیام جیمز
[5] در تحلیل زیبایی که از نقش دین ارائه می دهد، می نویسد:
«وقتی که خدا را در همه چیز می بینیم، در پست ترین چیزها، عالیترین حقایق را درخواهیم یافت، حقیقتاً که دنیا، دنیای دیگری جلوه خواهد کرد.»
او، همچنین معتقد است که:
«قیافه دنیا در نظر مردم با ایمان، فرق می کند، مردم مذهبی به طور کلی قبول دارند که هر واقعه و امری که به زندگی آنها ارتباط دارد، به نظرشان انعکاسی از مشیت الهی است و این مشیت الهی که از نظرها پنهان است، در نمازها و دعاها به شدت مشهود می گردد. اگر نیرویی برای تحمل پیشامدها لازم باشد، در اثر دعا و نماز به دست می آید.»
برخی از صاحبنظران تمدن شناس نیز، بر این باورند که، هویت دینی، معنای جدیدی به جهان می بخشد. در حقیقت باید اذعان کرد که پیوند نسل جوان و دین، در عالیترین تجلی آن، موجب احساس همدلی و یگانگی با جهان هستی می شود. چنین فردی با طبیعت زیبا، ستارگان درخشان، کوهها و دره های مرموز و با ابهت، احساس خویشاوندی می کند. و زبان حال وی در این بیت متجلّی است:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بـر همه عالم که همه عالم از اوست

[1] . friedrich nietzsche. [2] . JEAN FOURASTIE. [3] . Copel. [4] . dawson. [5] . WILLIAM JAMES.

محمدرضا شریفی - جوان و بحران هویت، ص 95

ارتباط فرزندان با والدین

ارتباط فرزندان با والدین
نکات کلیدی برای رابطه نوجوانان با والدین
1. وقتی که والدین تان غیر منطقی هستند با آن ها بحث استدلالی نکنید، لبخنده زده و موافقت کنید. این کار باعث می شود تا احساس خجالت و گناه کنند. هنگامی که آن ها سرگرم صحبت با شما هستند، به کار دیگری مشغول نشوید زیرا این کار آن ها را عصبانی می کند.
2. هنگامی که والدین منطقی هستند (یعنی درباره انتظارات خود و یا یک تصمیم با شما صحبت می کنند) به آن ها گوش دهید تا سخن خود را به پایان برسانند، سپس دلایل و انتقادات خودتان را مطرح کنید. آن ها انتظار ندارند که شما سخن شان را قطع کنید لذا از این کار عصبانی می شوند و دیگر به شما احترام نخواهند گذاشت.
3. اگر والدین تان درخواست شما را رد کردند یا اجازه انجام کاری را به شما ندادند یا آزادی شما را محدود کردند، نپرسید «چرا؟» زیرا با «نه» دیگری مواجه می شوید. به جای آن بگویید «چه کاری می توانم انجام دهم تا به درخواستم پاسخ دهید یا به آزادی من احترام بگذارید؟» سؤال «چه باید بکنم؟» به شما نشان خواهد داد که برای جلب رضایت والدین خود چه کاری باید انجام دهید.
4. اگر والدین شما عصبانی شدند بر اعصاب خود مسلط باشید و آن را کنترل کنید. بسیاری از مواقع، عواملی چون رئیس، همسایه و مغازه دار باعث ناراحتی آن ها شده اند نه شما. با آن ها آرام باشید و اگر فایده ای نداشت کاری به کارشان نداشته باشید تا به حالت عادی باز گردند.
5. والدین گاهی بی انصاف هستند و این کار آن ها شما را عصبانی می کند. هنگامی که یکی از شما عصبانی هستید، هیچ گاه به بی انصافی آن ها انتقاد و اشاره نکنید و صبور باشید.
6. وقتی که عقاید، خواسته ها و یا شکایات خود را مطرح می سازید، صدایتان را بلند نکنید و آرام باشید. اگر فریاد بزنید، آن ها فقط صدایتان را می شنوند ولی اگر آرام باشید سخنان شما را نیز می فهمند.
7. هیچ گاه خود را در موقعیتی قرار ندهید که یکی از شما برنده یا بازنده باشید. شما یک بچه هستید، لذا شکست خواهید خورد و یا تنبیه خواهید شد. سعی کنید مصالحه و تفاهم کنید تا موقعیتی ایجاد شودکه هر دو شما در آن پیروز باشید.
8. اگر نمی توانید با والدین خود صحبت کنید یا آن ها از صحبت کردن شما عصبانی می شوند، سخنان خود را بنویسید و به آن ها بدهید. و یا از واسطه کمک بگیرید.
9. گاهی اوقات با پدر یا مادر خود به تنهایی بیرون بروید. به آن ها بگویید دوست دارید گاهی با آن ها تنها باشید. آن ها ابتدا از شنیدن این موضوع نگران می شوند و گمان می کنند که می خواهید خبر ناگواری به آن ها بدهید، حتی ممکن است از شنیدن سخنان شما احساساتی شده و شما را در آغوش بگیرند. تحمل داشته باشید.
10. وقتی که والدین شما مشغول مطالعه و یا تماشای تلویزیون هستند، گاهی آن ها را همراهی کنید. درباره موضوعاتی چون مدرسه، دوستان و دیگر مسائل مورد علاقه شان صحبت کنید. آن ها ممکن است در آغاز تصور کنند که تغییر رفتار شما دلیل خاصی دارد ولی این احساس را به تدریج از دست داده و شخصیت جدید شما را خواهند پذیرفت.
11. بدیهی است شما حاضر نیستید به افرادی که با شما مشاجره می کنند یا همکاری ندارند کمک کنید. اگر شما نیز با والدین خود چنین برخوردی داشته باشید آن ها به شما کمک نکرده و با درخواست های تان موافقت نخواهند کرد. سعی کنید با آن ها درگیر نشوید و روحیه همکاری داشته باشید؛ مطمئن باشید نتیجه این رفتار به سود شما خواهد بود.
12. هر روز از والدین خود بپرسید «چه کمکی می توانم به شما بکنم؟» بیشتر اوقات آن ها از شما تشکر کرده و کاری به شما واگذار نخواهند کرد یا گاهی انجام کارهایی را از شما خواهند خواست که ممکن است فقط چند دقیقه وقت شما را به خود اختصاص دهد. والدین از این رفتار شما خشنود شده و آن ها نیز با شما همکاری خواهند کرد. شما می توانید با انجام برخی کارها به طور داوطلبانه و بدون این که آن ها از شما درخواست کنند، موجب خوشحالی و شگفتی آنان شوید. آن ها به همه خواهند گفت که شما بهترین فرزندی هستید که یک پدر و مادر می توانند داشته باشند.
13. اگر پدر و مادر شما با هم به مشاجره پرداختند، آن ها را تنها بگذارید زیرا اگر شاهد بگو مگوی آن ها باشید، با شما نیز برخورد خواهند کرد.
14. گاهی اوقافت انجام دادن کارهایی ساده و ناچیز مثل خاموش کردن لامپ ها، تمیز کردن اتاق خواب و یا آویزان کردن حوله پس از حمام گرفتن، موجب می شود شما بتوانید امتیازات مهمی را از آن ها بگیرید مثل رفتن به منزل دوستان، استفاده از اتومبیل آن ها یا استفاده بیشتر از تلفن.
15. با والدین خود صبور باشید. به یاد داشته باشید که دوران نوجوانی شما مرحله ای سخت برای آن هاست، بنابر این به آن ها کمک کنید تا با آرامش و روحیه همکاری با این مرحله از زندگی شما برخورد کنند. آن ها یک روز از شما تشکر خواهند کرد.

کلیدهای رفتار با نوجوانان- ترجمه مسعود حاجی زاده، ص194

استفاده از اینترنت

استفاده از اینترنت 

استفاده از اینترنت ممکن است منجر به مشکلاتی شود؛ مشکلاتی چون استفاده بیش از اندازه، دستیابی به اطلاعات نامناسب برای نوجوانان و یا دادن اطلاعات خصوصی که می تواند برای خود نوجوان و یا خانواده اش مشکل آفرین باشد؛ ارتباطات نامناسب با افرادی از فرهنگ های دیگر یا افرادی که مشکلات عاطفی دارند و یا افراد مسن تر که معمولاً در اینترنت رایج است.
دومین گروه مشکلات اساساً از عدم نظارت والدین ناشی می شود. اینترنت دارای اطلاعاتی است که برای دانش آموزان می تواند بسیار مفید باشد؛ اما همین رسانه اطلاعاتی را نیز در اختیار نوجوانان قرار می دهد که ممکن است برایشان مضر باشد. نوجوانان روش های خشونت آمیزی را از اینترنت یاد می گیرند و یا ممکن است به تصاویر نامناسبی دست پیدا کنند. در اینترنت واقعیت و دروغ هر دو وجود دارد. گاهی نوجوانان اطلاعات نادرستی به دست می آورند و آنها را در تکالیف مدرسه خود استفاده می کنند و یا در اختیار دوستانشان قرار می دهند. از طریق این رسانه می توان خرید و فروش کرد، گاهی نوجوانان از کارت اعتباری والدینشان برای این کار استفاده می کنند و یا از این طریق شرط بندی می کنند، همچنین ممکن است نوجوانان با اطلاعات شخصی خودشان یا والدینشان (از قبیل نشانی، شماره تلفن و شماره کارت اعتباری) کارهای قانونی یا غیرقانونی انجام دهند که موجب مشکلاتی خواهد شد.
مشکل اصلی اینترنت تنها مسائل اخلاقی یا خشونت نیست، بلکه نوجوانان از این طریق با افراد مختلفی آشنا می شوند که اگر نظارتی بر این کار وجود نداشته باشد ممکن است طعمه این افراد شوند. گاهی نوجوانان با افرادی از طریق اینترنت آشنا شده اند که 10 یا 15 سال مسن تر از خودشان بوده اند و با آنها در ارتباط قرار گرفته اند. در مواردی نیز نوجوانان با افرادی آشنا می شوند و یا به اطلاعاتی دست می یابند که با ارزش ها، گرایش ها و معیارهای برخی خانواده ها مغایرند.
راه حل
راه حل این مشکل تنها نظارت صحیح والدین است. برخی از نوجوانان نیازمند نظارت بیشتر و دقیق تری نسبت به دیگران هستند؛ مثلاً ممکن است به دخترتان بگویید: «دیر به خانه نیا!» و او زمان مناسبی به خانه برگردد. شما همان جمله را به پسرتان می گویید و او بعد از چند روز به خانه باز می گردد و مدعی است که دیر برنگشته است. اگر به فرزند مسئولیت پذیر خود بگویید: «وقتی من در خانه نیستم رایانه را روشن نکن.» او به حرف شما گوش می کند؛ اما فرزند دیگرتان به محض آنکه خانه را ترک می کنید رایانه را روشن می کند. بعضی افراد معتقدند که بعضی از بچه ها قابل اعتماد و مسئولیت پذیرند و برخی این طور نیستند. به راحتی می توانید بر کارهای فرزندان مسئولیت پذیر خود نظارت کنید. آنها به حرف شما گوش می کنند؛ با شما همکاری می کنند و از حرفتان پیروی می کنند. نوجوانان لجوج یا سرسخت، متقلب و یا بی مسئولیت را مشکل تر می توان زیر نظر داشت. بیشتر بحث های زیر درباره افراد دسته دوم است.
نظارت برفرد بی مسئولیت
معمولاً نظارت بر کارهای فرد بی مسئولیت مشکل است. چنین نوجوانی در جنبه های مختلف زندگی از قبیل تمام کردن تکالیف و تمیز کردن اتاق خود احساس مسئولیت نمی کند. والدین هم اگر از چنین فردی بخواهند که صحبت تلفنی اش را در یک زمان خاص تمام کند؛ کارهای روزمره اش را انجام دهد و یا به موقع به خانه بیاید، توجهی به حرف ایشان نمی کند. در چنین مواردی والدین ابتدا باید تا حد ممکن او را در زمینه های دیگر مسئولیت پذیر بار بیاورند و سپس در زمینه رایانه و اینترنت او را به یک فرد قابل اعتماد تبدیل کنند.
توصیه های دیگر
1ـ رایانه را در قسمتی ازخانه قرار دهید که معمولاً بزرگ ترها در آن قسمت حضور دارند و یا قسمتی که رفت و آمد زیادی در آن وجود دارد. بدین ترتیب بهتر می توانید بر ارتباط بچه ها با اینترنت نظارت کنید. اجازه ندهید از رایانه در یک اتاق خصوصی استفاد شود.
2ـ اگر فرزندتان احتیاج به اطلاعات اینترنت برای تکالیف مدرسه اش دارد، می تواند منتظر بماند تا شما همراه او باشید و او را در این زمینه کمک کنید و وقتی وارد سایت های مورد نیاز خود می شود در کنار او باشید. در این باره نرم افزارهای فیلتر
[1]مفید است. این نرم افزارها بدون مشکل نیست؛ اما به این وسیله شخصی نمی تواند وارد بعضی از سایت های نامناسب شود. بعضی از مؤسسات خدمات اینترنت نرم افزارهای فیلتر خاص خود را ارائه می کنند. این نرم افزارها اطلاعات و سایت های نامناسب را حذف می کنند. افرادی که با رایانه آشنایی کافی دارند، می توانند اطلاعات یا برنامه هایی در اختیار شما بگذارند که دستیابی به سایت های خاصی را محدود می کند و یا می توانید بفهمید در طول روز چه کارهایی با رایانه انجام گرفته است.
3ـ باید دستور العمل هایی برای نوجوانان تعیین کنید؛ مثلاً: با غریبه ها صحبت نکن؛ اطلاعات شخصی به کسی نده؛ از اسم واقعی ات استفاده نکن؛ بدون اجازه چیزی سفارش نده و عکس هایت را برای کسی نفرست. باید نتایج و پیامدهای خاصی برای گوش کردن به حرف هایتان یا بی توجهی به آنها تعیین کنید و در کنار آن قوانین و محدودیت هایی را وضع کنید.
4ـ نوجوانان در خارج از خانه نیز دسترسی به اینترنت دارند. در مدارس و کتابخانه ها نیز می توان از روش هایی برای جلوگیری از دستیابی دانش آموزان به اطلاعات نامناسب استفاده کرد. اجازه ندهید فرزندتان شب در خانه دوستش بماند یا تعطیلات آخر هفته را با خانواده دیگری بگذراند؛ مگر اینکه والدین آن خانوداه را بشناسید. اگر فرزندتان با دوستی در ارتباط است که وی دسترسی به اینترنت دارد، باز هم همین نکته ها را رعایت کنید.
5ـ اینترنت خطرات زیادی در بر دارد؛ اما دور نگه داشتن نوجوانان و جوانان از آن کار مشکلی است. شما باید با فرزندتان ارتباط برقرار کنید و وارد زندگی او شوید تا با علایق، گرایش ها و دوستان او آشنا شوید.
6ـ درباره استفاده یا سوء استفاده از اینترنت باید قوانین و نتایج کاملاً مشخصی وضع کنید: باید سعی کنید حس مسئولیت پذیری و اعتماد را در تمام جنبه های زندگی نوجوانتان بالا ببرید.
7ـ نظارت بر کارهای نوجوانان کاملاً ضروری است؛ اما میزان این نظارت بستگی به شخصیت نوجوان دارد. برای برخی از آنان تنها کافی است توضیح دهیم چه کاری را انجام دهند و چه کاری را انجام ندهند؛ اما در بعضی موارد دیگر شاید لازم باشد صفحه کلید رایانه را با خودتان به محل کارتان ببرید تا نظارت کافی داشته باشید.
8ـ با یک نظارت صحیح می توانید از اینترنت به عنوان پاداش و یا مشوّقی برای انجام کاری استفاده کنید تا اینکه فرزندتان را ترغیب یا کمک کنید رفتارش را متعادل کند.
منبع کمکی:
- فونتنل، دن، کلیدهای رفتار با نوجوانان، ترجمه مسعود حاجی زاده ـ اکرم قیطاس، تهران: کتابهای دانه، 1381، صص 182-176.
[1] . این نرم افزارها در صورت نصب بر روی رایانه، این امکان را به شما می دهد که مطالب یا تصاویر نامناسب، هوشمندانه (از پیش تعریف شده) و یا به انتخاب شما بر روی صفحه مانیتور به نمایش در نیایند. این برنامه نسبت به متن و تصویر حساس است. صفحه ای که کلمه ای در آن وجود داشته باشد که در لیست سیاه برنامه نیز هست، مانیتور آن را نشان نمی دهد و پیام خطر داده می شود این برنامه ها فهرستی سیاه دارد که از پیش تعریف شده است و می توان به آن افزود. نحوه برخورد با وضعیت خطر را هم می توان از پیش معین کرد. مثلاً دفعه اول پیام خطر بدهد و سه ثانیه صبر کند. اگر صفحه را در این بین کاربر نبست، تصویر آن را بگیرد و ذخیره کند و سه ثانیه دیگر هم صبر کند. سپس در صورت بسته نشدن صفحه، آن را خود برنامه می بندد. این برنامه قدرت کنترل میزان زمان دسترسی به اینترنت را نیز دارد؛ یعنی می توان معین کرد که چه ساعت هایی رایانه مجاز است به اینترنت متصل شود و همچنین سیستم درکل روز جمعاً چه میزان می تواند به اینترنت متصل باشد. نسخه فارسی این نرم افزارها در ایران وجود دارد که از آن جمله می توان به نرم افزار «پاک» محصول شرکت ابن سینا اشاره کرد.

درمان خود ارضایی (استمنا)

درمان خود ارضایی (استمنا) 

هر نوع بیماری نیاز به درمان دارد و به حسب اهمیت و درجه شدت و ضعف آن، باید نوع درمان و کم وکیف آن نیز مشخص شود. بنابر این اگر گفته شود «خود ارضایی» امری است که پس از مدتی خود به خود، درمان می گردد و یا پس از ازدواج مشکل حل خواهد شد، تصور کاملاً باطلی است، زیرا علم و تجربه خلاف آن را ثابت کرده است.
نخستین گام برای درمان این عادت شوم، «اعتقاد و ایمان به قابل درمان بودن» آن و دوری از یأس و ناامیدی است، اما رسیدن به نتیجه و ایجاد هرگونه تغییر و دگرگونی نیازمند گذشت زمان، انتخاب راه صحیح و به کارگیری دقیق دستورهای درمانگر و مربی است. از این رو ترک عادت نامطلوب، در زمان کوتاه بدون راهنمایی کار آزموده و دلسوز، امکان ندارد.
از همه این ها مهم تر، «اراده و خواست فرد»، نقش کلیدی و محوری را ایفا می کند. درمان و چاره جویی باید منطبق بر خواست فرد باشد، زیرا تا وقتی که او نخواهد می توان با قاطعیت گفت که درمان نخواهد شد، بنابر این، بیمار اگر بخواهد می تواند بر بیماری اش غلبه کند و جمله معروف «خواستن توانستن است» عین حقیقت است. اراده همچون نهالی است که باید آن را پرورش داد تا به مرحله خودشکوفایی و ثمردهی برسد؛ به عبارت دیگر، اراده تقویت شدنی و پرورش یافتنی است و راه پرورش و تقویت آن این است که بر خلاف میل خود، اندک اندک به مقابله با این عادت شوم برخیزد تا پس از مدتی لذت توانستن را بچشد.
نکته حائز اهمیت آنکه علاوه بر قدرت اراده و کمک مربی و درمانگر، نیروی درونی فطرت نیز کمک کار انسان است. انحراف با فطرت سازگار نیست؛ به دیگر سخن، فطرت همچون سدی جلوی انحراف و طغیان را می گیرد. از این روست که جوان مبتلا در عمق وجودش نادم است و راهی به سوی پاکی و رهایی می جوید. این همان نیروی درونی فطرت است.
ما در بخش اول (آسیب شناسی خود ارضایی) به اندازه لازم اراده خفته را بیدار کردیم، زنگ بیدار باش را به صدا در آوردیم، انگیزه را دو چندان کردیم. چون بیان آثار سوء و آسیب های این عمل به طور قطع وجدانهای خفته را بیدار و دل های مشتاق به رهایی از چنگال دیو زشتی ها و پلیدی ها را به لرزه در می آورد. پس اکنون ای نوجوان عزیز و ای جوان برومند، نوبت توست که گام اول را در راه نجات خود برداری و نگذاری که این اراده بیدار شده ات به مرحله نهفتگی خویش باز گردد. اکنون زمان بیدار باش است، غفلت و سستی را از خود دور کن و بر شیطان نهیب بزن، و بدان که می توانی، حتماً می توانی!
توجه:
در دوران جوانی، انسان در هیچ زمینه ای تا این اندازه آسیب پذیر نیست، از این رو باید به اصل «پیشگیری» بسیار بیشتر از «درمان» توجه داشت.
راه های درمان
1ـ سعی کنید در مکان های خلوت و تنها نمانید، چون تنهایی خود، عامل مهمی برای تحریک به عمل خود ارضایی و زمینه ساز ارتکاب این عمل است. باز تکرار می کنیم، تنها نمانید.
با فرا رسیدن دوره نوجوانی من، مصیبت هایم نیز شروع شد، مادرم به محض اطلاع از نشانه های بلوغم، بنای خشونت و بدرفتاری را با من گذاشت و من روز به روز از او دورتر و متنفرتر شدم و به تنهایی پناه بردم تا این که در اثر تنهایی زیاد مبتلا به خود ارضایی شدم و هم اکنون چند سال است که به این بلیه گرفتارم. چه کنم؟
«نامه ای از دختر 18 ساله تهرانی»
2ـ همگام با تلاش برای رهایی از تنهایی به فکر برنامه ریزی برای گسترش ارتباطات سالم باشید. ارتباط سالم خود دو بعد دارد. در قدم اول باید از همراهی و رفت و آمد با کسانی که به این عمل زشت عادت کرده اند، اجتناب کنید، چون اکثر افراد مبتلا به این عادت زشت، از طریق رفاقت با افراد فاسد و مبتلا گرفتار شده اند. در قدم دوم افراد سالم و ناشایست را جایگزین افراد ناصالح نمایید.
برای کسب موفقیت در امر ارتباط سالم
- اگر کار یا مسئولیتی که توان انجام آن را دارید به شما پیشنهاد شد حتماً بپذیرید.
- در فعالیت های فوق برنامه انجمن های اسلامی و پایگاه های بسیج و امثال آن شرکت کنید. اگر دعوت به اردو شدید حتماً قبول کنید و یا خود رأساً اقدام نمایید.
- اگر پدر و مادر پیشنهاد مهمانی رفتن را به شما دادند حتماً پذیرا باشید؛ مگر این که یقین به وقوع امر نامطلوبی در میهمانی داشته باشید.
- استعدادهای هنری و غیره را که قبلاً داشته اید و اکنون رها نموده اید، مجدداً به کار گیرید؛ به خصوص فعالیت هایی که شبکه ارتباطی شما را گسترش می دهد، مثل آموزش یا تعلیم خطاطی، نقاشی، طراحی، گل دوزی، خیاطی و.... ورزش های دسته جمعی (ورزش های مورد علاقه تان)، کوه پیمایی و... را در برنامه روزانه یا هفتگی خود قرار دهید.
- در مجالس مذهبی و اجتماعات شرکت نمایید.
3ـ تلاش برای تقویت اراده از گام های مهم در امر بهبود است. نگویید اراده از ما سلب شده است. ممکن است اراده انسان ضعیف شود ولی هیچ گاه از بین نمی رود. نشانه این که هنوز اراده دارید این است که این عمل را در حضور دیگران و در هر شرایطی انجام نمی دهید.
برای تقویت اراده راه های زیادی پیشنهاد شده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
الف) تلقین به خود: مرتب به خود بگویید من می توانم این عمل را ترک کنم. هر چه اراده ضعیف تر باشد، نیازش به تلقین بیشتر است. دکتر «ویکتور پوشه» روان شناس فرانسوی می گوید:
«افراد مبتلا به عادت شوم هر روز به دفعات مختلف با تمرکز فکر به خود بگویند: من به خوبی قادرم این عادت بد را از خود دور کنم، من قادرم. تکرار این عبارت ساده اثر عجیبی در تقویت اراده و روحیه دارد».
پل ژاگو پیشنهاد می کند که:
«تلقین، قبل از خواب نیز مؤثر است».
ب) تلقین به دیگران یا شنیدن تلقین دیگران هم به همین اندازه در ترک این عمل مفید است.
ج) به پایان رساندن کارهای نیمه تمام هم، در تقویت اراده مؤثر است. سعی کنید هیچ کار نیمه تمامی را از خود به جای نگذارید.
د) تمرکز بخشیدن به فعالیت های گوناگون و پراکنده: تلاش کنید از کارهای متعدد و متنوع پرهیز نمایید چون موجب پراکندگی و به هم ریختگی انسجام فکر می شوند. به علاوه توان و نیروی انسان نیز هرز و تحلیل می رود. این ها خود عامل تضعیف اراده است.
هـ) نماز، سحر خیزی، کم خوری، دوری از هر نوع گناه و کلاً ترک خواسته های نفسانی نیز از عوامل بسیار مهم در تقویت اراده است.
4ـ افکار جنسی را که به ذهنتان خطور می کند بلافاصله با ذکر خدا و یاد آسیب های معنوی، جسمی، روانی و اجتماعی این عمل، از ذهن خود دوری نمایید.
5ـ تنبیه بدنی: یکی از راه های خنثی کردن این تحریکات آن است که خود را تنبیه نمایید؛ مثلاً کش نازکی را به مچ دست خود ببندید و هنگام تحریک آن را خوب بکشید و سپس رها کنید. این کار برای از بین بردن تحریک و ترک عمل حتماً مؤثر است.
6ـ راه دیگر خنثی نمودن تحریکات، گرفتن دوش آب سرد ـ البته اگر از سلامت جسمی برخوردارید ـ یا شستن اعضا با آب سرد است. می توانید هر صبح و شامگاه نیز اعضای تناسلی خود را با آب سرد بشویید.
7ـ اوقاع فراغت خود را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و سایر فعالیت های مثبت مثل گُل کاری، کمک به اهل خانه و کارهای دستی و پیاده روی در هوای آزاد مخصوصاً صبح گاه و... پر کنید. برای تخلیه انرژی زاید به طور منظم و زیاد ورزش کنید.
8ـ هیچ گاه در حمام کاملاً عریان نشوید و به اندام جنسی خود در آینه نگاه نکنید. برای نظافت موهای زائد بدن هرگز از تیغ و صابون استفاده نکنید بلکه از داروهای نظافت بهداشتی استفاده کنید. حتی الامکان با فاصله بیشتر موهای زائد بدن را ازاله کنید.
9ـ از نگاه کردن به مواضع جنسی و برجستگی های بدن دیگران (حتی از روی لباس) پرهیز نمایید.
10ـ به هنگام خواب سعی کنید شکم شما بیش از حد معمول پر نباشد و مثانه خود را حتماً تخلیه نمایید. از نوشیدن افراطی آب و سایر مایعات (به خصوص شب ها قبل از خواب) پرهیز کنید.
11ـ هرگز به رو نخوابید، سعی کنید به پشت یا روی دست راست بخوابید.
12ـ ایمان مذهبی خود را روز به روز تقویت نمایید و با توسل به ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ و خواندن دعاهای این بزرگواران از آن ها مدد طلبید. قرآن بخوانید؛ به خصوص سوره های معوذتین (قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق) را فراموش نکنید. در حد توان روزه های مستحبی بگیرید و روزه های قضا را جبران کنید.
13ـ از پوشیدن لباس های تنگ و چسبیده به بدن، اجتناب کنید.
14ـ از نگاه کردن به تصاویر و فیلم های تحریک کننده و لباس جنس مخالف، جداً پرهیز کنید.
15ـ از فکر کردن و تصور و تخیل جنس مخالف و مسائل جنسی خودداری کنید. همچنین از شنیدن و خواندن شوخی های جنسی پرهیز نمایید. از نشستن در جایی که زن نامحرم روی آن نشسته و هنوز گرم است، بر حذر باشید.
16ـ اگر دوست متأهلی دارید شب در منزل ایشان نخوابید.
17ـ از مشاهده اعمال، رفتار و گفتار زوج ها به خصوص زوج های جوان جداً دوری کنید.
18ـ از معاشرت و سخن گفتن و نگاه به جنس مخالف ـ حتی کودکان جذاب و خوش سیما ـ خود داری ورزید. هیچ گاه با نامحرم در یک اتاق یا یک محیط خلوت و لو به عنوان تعلیم و تعلم و خواندن دعا تنها نمانید.
19ـ از دوستی و معاشرت زیاد با افراد کم سن تر از خود پرهیز کنید.
20ـ خوردن غذاهای محرک و دارای کالری زیاد، مانند خرما، پیاز، فلفل و.... را به حداقل برسانید.
21ـ به بدی گناه و عواقب آن توجه کنید. به توصیه های دین اسلام برای ترک گناه عمل کنید.
22ـ اگر در اعضای جنسی خود، ناراحتی و بیماری ای مشاهده کردید فوراً به پزشک مراجعه کنید.
23ـ اگر صاحب شغل و حرفه ای نیستید، حتماً برای یافتن آن، اقدام سریع صورت دهید. چون کار سالم و مطابق ذوق، روح را پاکیزه و تصفیه می کند. بیکاری مایه همه فسادها و تباهی هاست. علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: شخص بیکار ملعون است.
24ـ از کردارهای قبلی خود توبه کنید و تصمیم جدی بر اصلاح بگیرید، که خداوند گناهان را می بخشد. توبه و اطمینان از قبول توبه بزرگ ترین عامل تقویت و دلگرمی برای آغاز حرکتی نو می باشد. گناه هر چه که باشد نباید احساس بی ارزشی و نومیدی به فرد دست دهد. بله! ناراحتی و عذاب وجدان دارد لکن به مفهوم پایان فرصت ها و انتهای راه و نابودی نیست. کسی که از صمیم دل رجوع کند، و تصمیم قاطع بر جبران لغزش بگیرد، محبوب درگاه خداست: «ان الله یحب التوابین». چه عاملی از این کارسازتر که شخص گنهکار احساس کند خداوند او را دوست می دارد و در نظر خداوند مثل گذشته است، انگار گناهی را مرتکب نشده است:
شخص توبه کننده همانند شخصی است که اصلاً گناه نکرده است.
توبه یعنی شروع زندگی پاک و سازنده و حرکت در نور و روشنایی. اگر شخص از گناه خویش می ترسد باید از بالاترین گناه که یأس و نومیدی است بترسد.
در خواب به جوانانی که احساس یأس و ناامیدی به سراغشان می آید ذکر دو روایت کافی به نظر می رسد:
رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید:
«هیچ چیز نزد خداوند محبوب تر از جوانی که از گناه توبه کرده و از او طلب آمرزش می کند نیست. توبه از گناه همیشه پسندیده است ولی در جوانی بهتر و پسندیده تر.»
امام علی ـ علیه السلام ـ هم فرموده است:
«به خداوند آن چنان امیدوار باش که اگر با گناهان تمام اهل زمین در پیشگاه او حاضر شوی، احساس کنی تو را می بخشد.»
ذکر این نکته مهم ضروری است که احساس گناه به طور مطلق مذموم نیست بلکه تا حدی که منجر به ترک عمل و جبران نارسایی شود لازم است. اما اگر این احساس، انسان را زمین گیر نماید و حرکت و تلاش و نشاط را از او سلب کند و جرأت بازگشت به خدا و زندگی سالم و متعادل را از وی بگیرد، چنین احساسی مذموم است و دین و عقل آن را محکوم می کند. جمع بین این دو حالت همان دستوری است که اسلام داده است: توبه و بازگشت.
چند توصیه دیگر
در پایان چند توصیه مهم را متذکر می شویم:
1ـ ارتباط با یک مربی و درمانگر کار آزموده را قطع نکنید. جهت درمان، از پیش خود، عملی را مرتکب یا عملی را ترک ننمایید.
بسیاری از نوجوانان با وجود انحرافات گوناگون، هنگامی که به مربی و درمانگر شایسته ای دست یافته اند به راحتی نجات پیدا کرده، زندگی پاک و سالمی را آغاز کرده اند.
2ـ به پیشرفت درمان خود توجه جدی داشته باشید و هر تعداد که از دفعاتِ خودارضایی شما کم می شود آن را در دفتر به صورت رمزی (که کسی متوجه نشود) یادداشت نمایید و مرتباً به این پیشرفت ها و یادداشت ها مراجعه و آن ها را مرور و بازخوانی کنید. در صورتی که از این بیماری به شدت رنج می برید و ترکش برای شما سخت است، نسبت به درمانِ کُند و تدریجی آن نگرانی نداشته باشید و باعث رها کردن برنامه درمان نگردد.
3ـ اگر وقت ازدواج شما رسیده است و امکانات آن فراهم است اقدام کنید.
4ـ بار دیگر متذکر می شویم که هر از چندی، آسیب ها را مطالعه و مرور کنید؛ به خصوص آسیب های معنوی.
اینک به پایان سخن رسیدیم. اما آغازی است برای تو ای خواننده این سطور، ای جوان ای پسر ای دختر! تو که در نگاه معصومانه ات برق امید می درخشد و قلب مالامال از نشاط و امیدت نوید فردایی روشن می دهد. به هوش باش که رندان و کینه توزان در کمین تو نشسته اند! به خود آی و با دلی چون دریا و قامتی همچون قله های سر به فلک کشیده از پیچ و خم حوادث و فراز و نشیب های روزگار بگذر. به خدای خود تکیه کن، به توانایی هایت بیندیش، تو همتا و همانندی نداری، تو یگانه ای.
سخن آخر.....
سخن توست ای جوان.....
حرف آخر را از تو باید شنید....
وه! چه شنیدنی است!
پروردگارا! تنها یاد توست که در اوج گرفتاری ها و سختی ها، مونس و تکیه گاه من است. تنها یاد توست که روح آشفته و پریشان مرا به ساحل امیدواری می رساند و آنگاه که با تو درد دل می کنم، آرام می شوم و احساس سبکی، بندبند وجودم را پر می کند.
ای خدای مهربان! من اکنون در کنج خلوت احساس نشسته ام و پنجره های امیدم را به سوی آفتاب رحمتت گشوده ام و دستانم را تا ارتفاع چیدن انوار مهر و لطفت بالا برده ام. می خواهم بار دیگر مرا به درگاهت بپذیری. روی نیاز بر خاک بندگی می نهم و تو را می خوانم.
چه زیباست بازگشت از بیراهه و گام نهادن در راه خوبی ها و روشنایی ها.
خدای من! اکنون با کوله باری از خطاها به درگاهت پناه آورده ام. آمده ام تا نماز عشق بخوانم و بار سنگین خطاهایم را بر زمین نهم و سبک بال به سویت پرواز کنم. بپذیر مرا! بپذیر! یا رب العالمین.
منابع کمکی:
1- خود ارضایی یا ارضای انحراف جنسی، مؤسسه فرهنگی اشراق، بابل: مبعث 1379.
2- بلوغ، دکتر احمد صبور اردوبادی.
3- تفسیر المیزان، مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی ـ قدس سره ـ.
4- تفسیر نمونه، حضرت آیت الله مکارم شیرازی.
5- جلوه های حکمت، سید اصغر ناظم زاده قمی.
6- خانواده و مسائل جنسی کودکان، دکتر علی قائمی.
7- دختران، دوستی ها و عبرتها، محمد علی کریمی نیا.
8- دنیای نوجوان، دکتر شرفی، انتشارات تربیت.
9- راهنمای پدران و مادران، محمد علی سادات.
10- مشکلات جنسی نسل جوان، آیت الله مکارم شیرازی.

آسیب شناسی خود ارضایی

آسیب شناسی خود ارضایی
مقدمه
طغیان جنسی یکی از مهم ترین و در عین حال پیچیده ترین مسائلی است که اکثریت مردم ـ به خصوص نسل جوان ـ با آن درگیرند. چه، این مسأله عامل مهم و زیر بنای انحراف و انحطاط جسمی و روحی را فراهم می سازد. در سن جوانی که انسان قدرت جسمی بیشتری را داراست، تمام امیال غریزی و نفسانی اش در اوج قدرت و شدت بوده و به خصوص این میل هم، از کمال قدرت برخوردار می باشد. به این جهت محرومیت از ارضای این میل، در ردیف مشکل ترین محرومیت هایی است که بشر با آن ها دست به گریبان است، زیرا تحمل محرومیت از هر غریزه یا نعمتی که ارضا و برخورداری آن توأم با لذت بیشتری است، به همان نسبت مشکل تر و طاقت فرساتر خواهد بود. لذا باید گفت تعدیل این میل در جوانی، به راستی خود هنر بزرگی است.
خودارضایی یکی از راه های همین طغیان جنسی است. خود ارضایی بیراهه ای برای ارضای میل سرکش جنسی است که نسل جوان را در معرض آسیب های جدی قرار می دهد. از همین رو نام بیماری بر آن نهاده شده است.
آسیب ها
قرآن کریم اصرار می ورزد که ای انسان، تمام اعمال و رفتار تو نه تنها در زندگی شخصی ات بلکه در طبیعت و محیط پیرامون تو نیز اثر می گذارد. از آن جا که انسان سر و کارش بیشتر با طبیعت مادی است و به جنبه های مادی و دنیوی کارهایش بیشتر می اندیشد و جلب منفعت دنیوی و دفع ضرر دنیوی برایش روشن تر و ملموس تر است بر همین اساس، دین اسلام قبل از هر چیز انسان را به پی آمدهای مثبت و منفی دنیوی کارهایش متوجه ساخته و هشدارهای لازم را به او داده است.
بنابراین، بیان آسیب ها به نوبه خود، آگاهی بخشی و روشن گری نسبت به تنبیه هاتی است که به زودی زود گریبانگیر فرد می شوند. آشنایی با آسیب ها هم برای پیشگیری امری کارساز است و هم برای ترک. وقتی بخواهیم با امر زشتی که در آستانه آن قرار گرفته ایم یا عادت ناپسندی که دچار آن شده ایم به ستیزه برخیزیم ابتدا باید نتایج نامطلوب آن را در نظر مجسم سازیم و بعد منافعی را که در نتیجه دفع و ترک آن عاید ما می شود در درون خود تصور کنیم و در نتیجه این عمل، هر بار که چنین نمایشی در روح خود می دهیم بر آن تحریک یا عمل چیرگی یافته و لذات ترک آن را لحظه به لحظه در خود احساس می کنیم . ولی باید دانست که این گرچه قدم اول و امری لازم است کافی نیست. باید برای پیشگیری و درمان نیز تلاش کرد.
الف) آسیب های جسمانی
کم خونی؛
کم اشتهایی و مشکلات گوارشی؛
کم خوابی و اختلال در خواب؛
تنگی نفس؛
سردرد و سرگیجه؛
پیدایش تغییرات در نخاع و ستون فقرات.
همگی از آسیب های جسمی خود ارضایی هستند.
1. ضعف و تحلیل قوای جسمانی
کاهش انرژی جسمانی بدن از مضرات مهم و جبران ناپذیر خود ارضایی است. احساس خستگی عارضه طبیعی انزال است. اگر خود ارضایی در شبانه روز به دفعات تکرار شود این احساس خستگی در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتیجه به مرور زمان ضعف و بی حالی در فرد تثبیت شده و یک طبیعت ثانوی برای او ایجاد می کند.
کاهش و تخلیه مکرّر قوای جسمانی به ضعف عمومی و دائمی بدن و بالاخره به پیری زودرس می انجامد.
لاغری، لرزش بدن، پژمردگی، ضعف مفاصل، تشنج، زردی و تیرگی چهره، از نشانه ها و عوارض ضعف جسمانی است.
متأسفانه ضعف جسمانی به همین جا ختم نمی شود بلکه کل بدن را ساقط می کند. شخصی که مبتلا به این عمل شوم شود، رفته رفته ضعف شدید در خود احساس کرده، کمردرد او را آزار می دهد تا این که به فلج عمومی بدن مبتلا می شود.
2. ضعف بینایی
خودارضایی به تدریج در نور چشم و قدرت بینایی اثر می گذارد و آن را کاهش می دهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگی به درجات و شدت خود ارضایی دارد و این به حدی است که گاه به نابینایی منجر می شود.
3. آسیب پذیری در برابر بیماری ها
تحلیل رفتن قدرت بدن و قوای جسمانی، بستر پذیرش سایر بیماری ها را فراهم می آورد. جسمی که با خودارضایی ضعیف شده است نمی تواند در مقابل میکروب ها و ویروس ها از خود دفاع کند.
4. آسیب دستگاه تناسلی و ناتوانی های جنسی و تولید مثل
خود ارضایی اثرات مهمی در دستگاه تناسلی از خود بر جای می گذارد. دکتر «هوچین سون» معتقد است که عموم ناراحتی های مربوط به دستگاه تناسلی از آثار خود ارضایی است. بعضی از این اثرات عبارتند از:
ـ تورم غدد وذی.
ـ تورم کانال نطفه.
ـ تورم قسمت پایینی و عقب کانال ادرار.
ـ شل شدن عضلات تناسلی.
ـ خروج بی اختیار منی با کوچک ترین تحریک.
ـ ایجاد قاعدگی نامنظم و خروج ترشحات چرکی و احساس درد هنگام قاعدگی در دختران.
ـ از بین رفتن پرده بکارت.
ـ ارضای ناکامی جنسی و از دست دادن لذّت مقاربت بعد از ازدواج.
ـ ناتوانی و تأخیر تولید مثل به خاطر ضعف مکرّر دستگاه تناسلی و انزال زود هنگام.
ـ بیماری های مقاربتی.
ـ عقیم شدن.
5. آسیب مراکز عصبی و غدد در مغز
در اثر خود ارضایی و تحریک زیاد، هیپوتالاموس آسیب می بیند. مغز و مراکز حساس دیگر مکرراً دچار کاهش نسبی جریان خون می شوند و از این طریق آسیب های جبران ناپذیری بر آن ها وارد می شود. تخلیه های مکرر عصبی، موجب ضعف اعصاب می شود. خود ارضایی های مکرر، مراکز عصبی را دچار حساسیت و ضعف خستگی و اختلال می سازد. به گفته یکی از دانشمندان، خود ارضایی موجب ضعف قوای شهوانی و بی رمق و بی جان شدن آن ها می شود.
به طور کلی اختلال قوای بینایی، شنوایی (مثل صدای زنگ در گوش و وز وز کردن) و ... از ضعف و اختلال اعصاب است.
ب) آسیب های روحی ـ روانی
1. ضعف حافظه، حواس پرتی و ناتوانی در تمرکز فکری: همان گونه که گذشت، یکی از پیآمدهای خود ارضایی، ضعف و تحلیل قوای جسمانی است و این به نوبه خود ناشی از اختلال در عملکرد سیستم مغز و اعصاب است. اختلال در این سیستم موجب می شود که بخش حافظه کارآیی لازم را نداشته باشد. علاوه بر این، شخص مبتلا به خود ارضایی به خاطر تمرکز در این عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسی، حواس پرت و ناتوان در تمرکز فکری است که این خود عامل دیگری برای کاهش مستمر حافظه است.
از عوامل حفظ و تقویت حافظه آن است که فرد به کارهای علمی و فکری مشغول باشد در حالی که شخص خود ارضا از کارهای عملی و فکری باز می ماند و این خود عامل دیگری برای ضعف حافظه چنین اشخاصی است.
2. اضطراب: دلهره و دلواپسی از ویژگی هایی است که دائماً فرد خود ارضا را رها نمی کند، او مرتب با خود درگیر است و نمی تواند با خود کنار آید. افکار آشفته، وسواس فکری، بی ثباتی، درهم ریختگی فکری دامنگیر اوست: «نکند کسی بفهمد»، «کی و چگونه این کار را تکرار کنم»، «کی می شود نجات پیدا کنم» و .... لحظه ای آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقیر خود به علت ارتکاب گناه، شخصیت او را در هم می کوبد. گاهی تأخیر در ترک و این که بعد از ترک چه می شود، امان او را می گیرد.
3. افسردگی: بی احساسی و بی تفاوتی، بی نشاطی و بی ذوقی، سستی و گوشهگیری، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنری، ورزشی، مسائل معنوی و... همگی از نشانه های بارز و حتمی افسردگی است.
4. پرخاش گری و بد اخلاقی: شخص خود ارضا نسبت به کوچک ترین محرّک محیطی حساس است، حوصله گفت و گو با دیگران را ندارد، زود رنج است و سریعاً از کوره در می رود، به نور زیاد، صدا، رفت و آمد و ....حساسیت فوق العاده دارد.
5. یأس از زندگی.
6. از بین رفتن خلاقیت ها، توانایی ها و سرکوب شدن استعدادها.
7. عدم میل به تحصیل، مطالعه، تحقیقات علمی و فعالیت های فکری.
8. هوس باز و بی بند و بار شدن و اعتیاد به ارضای جنسی نا مشروع.
9. بی عاطفه، کم رو و خجل.
10. عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
11. از بین رفتن صفای دل و بی علاقه گی نسبت به امور معنوی، مجالس دعا، جماعات و ... .
12. احساس گناه، عذاب وجدان.
ج) آسیب های اجتماعی
خود ارضایی یک حس گریز از اجتماع پدید می آورد که در اثر افراط و تکرار در او ریشه دار تر خواهد شد. فرد در گوشه ای خود را منزوی و به افکار دور و دراز می پردازد. توجه به لذات شخصی، سبب سستی روابط اجتماعی می گردد و حیات جمعی را دچار مخاطره می سازد. فرد خود ارضا به غیر از میل به انزوا جویی در عرصه اجتماعی نیز با مردم جوششی ندارد و از زندگی در جمع احساس لذت نمی کند. اینجاست که نه تنها شخصیت اجتماعی و انسانی چنین افرادی تدریجاً متزلزل شده بلکه جامعه نیز از وجود نیروی جوان و پر انرژی محروم گردیده است و دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعی می شود.
این دسته از آسیب ها عبارتند از:
1. بی آبرویی؛
2. مشکلات خانوادگی؛
3. انزوای اجتماعی، طرد شدن از جامعه و مشکل دوست یابی؛
4. مشکلاتی در ازدواج از قبیل؛
عدم پذیرش در خواستگاری
در نامه ای آمده: اکنون خواستگاران فراوانی دارم که هر یک از دیگری بهتر هستند. به دلیل همین مسأله (خود ارضایی و از دست دادن بکارت) است که مجبورم به خواستگارانم جواب رد بدهم بدون این که پدر و مادرم علت نپذیرفتن من را بدانند.
ـ بی میلی به ازدواج و تأخیر در آن.
ـ بی میلی به همسر.
ـ ناتوانی در مقاربت صحیح و ارضای جنسی خود و همسر.
ـ ناسازگاری خانوادگی.
ـ سرد بودن کانون خانواده.
ـ ناتوانی در برابر مشکلات و سختی ها پس از ازدواج.
ـ طلاق و متزلزل شدن کانون خانواده.
5. افت تحصیلی.
6. بزهکاری.
7. عدم علاقه نسبت به فداکاری، خدمت گزاری به همنوعان و... .
8. لذت نبردن از دوستی ها و مهر و محبت در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بریدن از آنان.
9. از بین رفتن عزت، پاک دامنی، شرف و حیا.
10. انحطاط و انحراف فکری و عملی خود و به انحراف کشیدن دیگران.
11. ایجاد خطرات اجتماعی برای خانواده خود و نوامیس دیگران.
12. سوء استفاده جنسی و تجاوز به کودکان.
13. ترویج و اشاعه فحشا و منکرات.
14. شیوع بیماری های مقاربتی در جامعه.
15. حسادت و بدبینی.
د) آسیب های معنوی و اخروی
همه آسیب های سه گانه که سخن از آن ها به میان رفت قابل اصلاح و جبران است اما آسیب معنوی به این راحتی قابل جبران نیست چون اولاً: آسیب به قلب و دل است که هیچ بُعد از وجود آدمی به ارزش، کارایی، حساسیت و لطافت قلب و دل او نیست. به تعبیر قرآن و روایات اسلامی، گناه به دل انسان سرازیر می شود و او را فاسد و از کار می اندازد. ثانیا: آسیب فقط دنیوی نیست.
قرآن کریم می فرماید: چنین نیست که بعضی خیال می کنند، بلکه اعمال خلافشان چون زنگاری بر دل هایشان نشسته، لذا از درک حقیقت وا مانده اند: «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ».
[1]
آری، بدترین اثر گناه، تاریک ساختن قلب و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. «گناهان از اعضا و جوارح سرازیر قلب می شوند.»
[2]
مرحوم علامه طباطبائی ـ رحمه الله ـ در تفسیر المیزان
[3] می فرماید: از آیه شریفه سه نکته استفاده می شود:
1. اعمال زشت، نقش و صورتی به نفس و روح انسان می دهند؛
2. این نقش و صورت خاص، مانع آن است که نفس آدمی حق و حقیقت را درک کند؛
3. نفس آدمی به حسب طبع اولیه اش صفا و جلایی دارد که با داشتن آن، حق را آن طور که هست درک می کند.
قلب از دیدگاه قرآن جایگاه مهمی دارد قرآن کریم اولاً: قلب را مهم ترین مرکز شناخت در انسان معرفی می کند. ثانیاً: بیماری قلب را مهم ترین بیماری به حساب می آورد و از این بیماری به تعابیر مختلف و عجیب یاد می کند: قلب بیمار، قساوت قلب، انحراف قلب ،زنگار قلب، کور شدن قلب، مهر شدن قلب، قفل شدن قلب و بالاخره از همه مهم تر مردن قلب، که جمعاً بیش از هفتاد و دو مورد آمده است.
در اهمیت گناه از دیدگاه اسلام همین بس که اسلام اولاً: کیفر و اثر آن را منحصر به دنیا نکرده است. ثانیاً از اندیشه و فکر گناه هم منع کرده است تا گناه را از سرچشمه خشک کند. ثالثاً: از گناه به عنوان درد و بیماری یاد کرده است. رابعاً: از رفاقت و دوستی با گنهکار و شرکت در مجلس گناه به شدت نهی کرده است. خامساً: ترک گناه را بهترین عبادت بر شمرده است.
این ها بخش بسیار اندک از هشدارهایی است که اسلام برای دفع اثر زیان بار گناه به انسان ها داده است.
برای این که به تأثیر گناه بر دل و قلب بیشتر پی ببریم، به عنوان نمونه به ذکر یک روایت اکتفا می کنیم:
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: وقتی انسان مؤمن گناهی را مرتکب می شود، لکه سیاهی در قلبش پیدا می شود که اگر دل از آن بکند و توبه کرده و از خداوند آمرزش طلبد دوباره قلبش شفاف می شود و اگر گناه را ادامه دهد، سیاهی تمام قلبش را فرا می گیرد.
[4]
خود ارضایی هم که اسلام به شدت از آن نهی کرده است شاید از همین باب باشد که اثر در قلب و دل آدمی می گذارد و آثار روحی و روانی خود ارضایی که در بخش (ب) بیان گردید، عمدتاً از همین بیماری دل ناشی می شود در این جا چند روایت در مورد اثر معنوی گناه خود ارضایی بیان می کنیم به امید آن که تو ای جوان عزیز و برومند، ای که چشم امید پدر و مادر و جامعه به توست، ای آینده ساز خود و جامعه اسلامی و بالاخره تو ای مبتلا به این گناه خانمان سوز و هلاکت بار به خود آیی و تا دیر نشده خود را از این مهلکه و باتلاق نجات دهی، بدان که می توانی، حتماً می توانی!
1. امام صادق ـ علیه السلام: روز قیامت خداوند با شخص خود ارضا گفت و گو نمی کند و از چشم خدا می افتد.
[5]
2. رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ: لعنت خدا و ملائکه خداوند و تمام بشر بر شخص خود ارضا
[6]
3. امام صادق ـ علیه السلام ـ : برای کسی که خود ارضایی کند در قیامت عذاب دردناکی در نظر گرفته شده است.
[7]
در پایان توجه شما را به تحقیقی که حاصل بررسی 400 نامه رسیده از نوجوانان کشور به برنامه آینده سازان صدای جمهوری اسلامی در دی ماه 1367 است جلب می کنیم. طبق این تحقیق افرادی که مبتلا به خود ارضایی می باشند به ناراحتی های زیر مبتلا گشته اند.
1. ضعیف شدن چشم 2. لاغر شدن صورت 3. ضعف اعصاب 4. تحلیل رفتن بدن 5. سر درد و سر گیجه 6. سرماخوردگی زود به زود 7. کم خونی 8. سست شدن زانو 9. سیاه شدن دور چشم 10. ضعف حافظه 11. زرد شدن صورت 12. ضعف و اختلال شنوایی 13. جوش صورت 14. گوشه گیری 15. اختلال در خواب 16. ایجاد حالت وسواس و تردید 17. افت تحصیلی.
اکنون تو ای جوان، که طراوت و پاکی دنیا را باید در تو دید و از تو شناخت، به چه می اندیشی، آسیب ها را دیدی و خواندی؟ برای از این به بعد چه در سر داری؟ آیا از هم اکنون کمربندت را محکم بستی و عزمت را جزم نمودی؟ به خود آی! همین الان وقت تصمیم است، همین الان، نگو از فردا، نگو ببینم چه می شود، نگو نمی شود و نگو چه و چه و نگو... .
با توکل بر خدا و با یک اراده جدی، حرکت کن، به زودی افق های سلامت و سعادت را خواهی دید و احساس قدرت می کنی. پس حرکت، حرکت، اراده، اراده، تصمیم، تصمیم.
در بخش دوم (درمان خود ارضایی) به کمک تو شتافته ایم، راه درمان را به تو نشان داده ایم، محض خدا، و به خاطر خودت کمک ما را پس نزن.
به دامانش نشیند لکه ننگ گلی گر همنشین خار گردد
علی سلطان دین فرمود: آن کس که با نادان نشیند خار گردد

[1] . مطففین / 14. [2] . تفسیر نمونه، ذیل آیه 14 مطففین. [3] . ذیل آیه مطففین: 14. [4] . تفسیر المیزان، ذیل آیه 14 مطففین. [5] . میزان الحکمه، ح 18749. [6] . همان، ح 18748. [7] . همان، ح 18749.

مؤسسه اشراق - خود ارضایی یا ارضای انحرافی جنسی، ص 7 - 28

مراقبنهای جنسی نوجوان و جوان

مراقبنهای جنسی نوجوان و جوان 

یکی از مشکلات پیش روی نوجوانان و جوانان که از موقع بلوغ آغاز می شود، خروج مایعاتی از آن ها، زود انزالی و زود تحریکی و احتلام های شبانه است. برخی از آن ها نمی دانند که در برخی از موقعیت ها که قرار می گیرند چرا این حالت ها بر آن ها دست می دهد و یا چرا وقتی که خوابیده اند، حالت خاصی به آن ها دست می دهد و بی اختیار لباس خود را خیس می کنند.
بیشتر این مشکلات برای پسران رخ می دهد، اما باید دانست که در برخی مواقع، افزایش هیجانات جنسی حتی می تواند، برای دختران نیز سبب رؤیاهای شهوانی و احتلام گردد و از رحم و مهبل آن ها، در نتیجه انقباض دودی شکل دستگاه عضلانی ترشحات عضلانی خارج شود.
[1]
احتلام (جنابت در خواب)
احتلام عبارت است از: دست دادن حالت خاصی به انسان و انزال (خروج منی) از او، در حالت خواب که غالباً با یک لذت جنسی همراه است؛ چه برای دیدن خواب های آشفته و جنسی باشد و چه به خودی خود آمده باشد، که معمولاً بدن بعد از این اتفاقات حالت سستی پیدا می کند.
نکات قابل توجه
اول: یکی از معیارهای شروع دوره بلوغ از نظر شرعی احتلام شبانه است در توضیح المسائل، مراجع برای بلوغ چندین نشانه ذکر شده است از جمله: 1ـ بیرون آمدن منی 2ـ روئیدن موی خشن بالای عورت و پایین شکم 3ـ کامل شدن 15 سال قمری در پسران. و برای این که بلوغ تحقق پیدا کند، ظاهر شدن هر سه علامت ضرورت ندارد بلکه با پایدار شدن یکی از آن ها حاصل می شود پس اگر جوانی از خود منی ببیند، هر چند به سن بلوغ (15 سال قمری) نرسیده باشد، بالغ است و باید به تکالیف شرعی عمل نماید.
[2]
دوم: کسی که می داند منی از او خارج شده یا می داند آنچه بیرون آمده منی می باشد جنب است و باید غسل کند چه در خواب باشد چه بیداری.
سوم: نشانه های منی سه قسم است. 1ـ با شهوت بیرون آید. 2ـ با فشار جستن بیرون آید. 3ـ بعد از بیرون آمدن بدن سست شود.
[3]
چهارم: فرق منی و رطوبت های دیگر بدن: منی مانند سفیده تخم مرغ با رنگی مایل به زیتونی با حالتی چسبنده و خروج از نظر بو مانند خمیر ترشیده و گندیده می باشد. چنانکه اشاره شد، موقعی که منی خارج می شود، بدون اختیار جستن می کند، مگر این که شخصی مریض باشد و بعد از آن بدن سست می شود. ولی رطوبت هایی که گاه و بی گاه خیلی کم و بدون اختیار، در حال بیداری، حرف زدن، مشاهده مناظر و غیره خارج می گردند، اگر شرایط و خصوصیات منی را نداشته باشند، پاک است، و غسل هم ندارد؛ که به نام های «وزی»، «مذی» و «ودی» در رساله ها و کتاب های فقهی، توضیح داده شده اند.
[4]
پنجم: احتلام شبانه یک فرآیند فیزیولوژیکی است که نشانه سلامت و بلوغ است. با ورود به دنیای جدید رشد نوجوانان متوجه احتلام شبانه خود می شوند و این بخاطر این است که غده هیپوفیز با ترشح هورمون های جنسی این غده را از خواب بیدار می کند و به کار وا می دارد. فاصله احتلام ها در نوجوانان بالغ در حالت طبیعی هر یکی دو هفته یک بار (12ـ 10 روز) است.
[5] ولی مزاج ها، مناطق، نوع غذاها، مجالست های مختلف، شنیدن ها، لمس کردن ها و .... در تسریع و یا تأخیر این امر مؤثر است. پس نوجوان و جوان در اثر بروز این حالت طبیعی نباید دچار اضطراب و احساس گناه شود، بلکه به وظیفه خود عمل نماید.
ششم: احتلام های پیایی و مکرر اگر به مدت طولانی به فاصله هر روز یک بار باشد آژیر خطر و ناراحتی جدی است.
[6] گاهی علت آن جنبه پاتالوژیک (آسیب شناختی) و بیماری دارد که فرد باید به پزشک مراجعه کند.
هفتم: هر چند احتلام یک حالت طبیعی است اما کیفیت آن فرق دارد. فردی که در احتلام او شهوتش به فرد یا افراد معینی انعکاس می یابد، باید در روابط روزانه خود تجدید نظر کند. نوع نگاه ها، صحبت کردن ها، لمس کردن های خود را کنترل کند. اسلام برای این که ما را از انحرافات جنسی حفظ کند، درمورد نگاه ها و کارهایی که در آن لذت غیر مشروع است، توصیه هایی فرموده است که رعایت این دستورات، سلامت روحی، روانی و بدنی را تضمین می کند.
هشتم: چنان که اشاره کردیم احتلام های مکرر و پیاپی نشان از بیماری های جسمی و فیزیولوژیکی و روحی، روانی دارد. کسی که نگاه خود را کنترل نمی کند، در روابط محرم و نامحرمی که در چهار چوب شرع بیان شده است حرکت نمی کند، با جنس مخالف شوخی های رکیک می کند، فیلم های مبتذل سکسی و نیمه سکسی تماشا می کند، رمان های عشقی و جنسی می خواند، پای صحبت های دوستان ناباب می نشیند، جک های سکسی و .... گفت و شنود می کند و در یک کلام مهار تفکر، نگاه رفتار، شنیدن ها و لمس کردن هایش را از دست داده است. دچار احتلام های پیاپی می شود.
راه های جلوگیری از تحریک، گتاه و شهوت افراطی در خواب (احتلام مکرر):
1ـ از پوشیدن لباس های تنگ و چسبیده به بدن و نیز لباسهای پلاستیکی اجتناب کنید.
2ـ در انتخاب رختخواب دقت کنید که نباید بیش از حد نرم و لطیف باشد.
3ـ از فکر کردن و تصور و تخیل جنس مخالف و مسائل جنسی خودداری کنید.
4ـ از نگاه کردن به تصاویر و فیلم های تحریک کننده و لباس جنس مخالف جداً پرهیز شود.
5ـ خوردن غذاهای محرک و دارای کالری زیاد مانند خرما، پیاز، فلفل و .... را به حداقل برسانید.
[7]
6ـ برای تعدیل نیروی جنسی و مصرف انرژی های اضافی خود حتماً ورزش و تحرک جسمانی و کار فیزیکی و بدنی را در زندگی روزمره خود لحاظ کنید.
7ـ از سخن گفتن، نگاه و شوخی کردن با افرادی که متوجه می شوید قصد لذت در آن است خودداری کنید.
8ـ قبل از خواب وضو بگیرید و برخی از دعاها یا ذکرها را بگویید.
9ـ این دعا را بخوانید: اللهّمً اِنّی اَعُوذُ بکَ منَ الأحتلام و مِن سُوءِ الأحلامِ و مِن اَن یتلاعَبَ بِی الشیطانُ فی الیقَظَهِ و المنامِ؛
[8] یعنی خدایا از احتلام، از خواب های بد و شهوت انگیز و از این که شیطان در خواب و بیداری مرا به بازی های گناه آلود بگیرد به تو پناه می برم.
راه های پیشگیری و درمان زود تحریکی و انزال بی اختیار:
بدین منظور علاوه بر استفاده از راه کارهای پیشنهادی مذکور، به نکات زیر توجه کنید:
1ـ وضع رژیم غذایی خود را منظم کنید به اندازه ای غذا بخورید که نیاز دارید، چون پرخوری باعث زیاد شدن قوای شهوانی می شود.
2ـ هر از چند گاهی با آب سرد استحمام کنید و سعی کنید همیشه هنگام شست و شوی آلت جنسی از آب سرد استفاده کنید.
3ـ سعی کنید با برنامه ریزی منظم از بیکاری به خصوص بیکاری ذهن جلوگیری کنید، چون ذهن شخص بیکار، اسیر هر فکری می شود. در زمان های بیکاری حلّ جدول، مطالعه و کارهای فکری بسیار مفید است.
4ـ سعی کنید با جدّیت در نماز و سایر عبادات و شرکت در مراسم مذهبی، نیروی ایمان و تقوا را در خود تقویت کنید.
5ـ از نگاه های آلوده و چشم چرانی و خلوت کردن با جنس مخالف جداً پرهیز کنید.
6ـ از شوخی های جنسی و بدنی خودداری کنید.
7ـ روزه مستحبی بگیرید.
8ـ در انتخاب دوست صالح جدیت به خرج دهید.
9ـ اینکه اضطراب و نگرانی و یا تشویش نسبت به ترس از زود انزالی خودش عامل به وجود آمدن انزال زودرس است پس توجه کنیم که خیلی خودمان را به خاطر این مشکل مضطرب و نگران نکنیم.
10ـ داشتن تفریحات سالم و استفاده از هوای آزاد، تأثیر بسیار خوبی بر عملکرد بدن در همه زمینه ها و حتی در زمینه امور جنسی دارد.
[9]
نکته پایانی: در صورت شدت این حالت بهتر است به یک متخصص اعصاب و روان و مشاور بالینی مراجعه کنید.

[1] . ر.ک: کوچتکف ولاپیک، روان شناس و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان، ترجمه محمد تقی زاده، تهران: بنیاد، 1369، ص 213. [2] . فلاح زاده، محمد حسین، آموزش فقه، دفتر نشر الهادی، 1379، درس 10. [3] . همان درس، 10. [4] . ر.ک: مصطفی زمانی، جوانان چرا؟! قم، نشر پیام اسلام، 1379، صص 130 ـ 124. [5] . قائمی، علی، دنیای بلوغ، تهران، نشر اسپیر، ص 227 با کمی تغییر. [6] . همان، ص 227. [7] . موسسه پژوهشی فرهنگی اشراق،خود ارضایی یا ارضای انحرافی جنسی، بابل؟ بعثت 1379، بحث درمان. [8] . قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان. [9] .میر احمد هاشمی فرد، مسائل و اختلالات جنسی در زن و مرد، انتشارات چهره، ص 202.

محمد حسین قدیری