پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

پرورشی شهرقدس

معارف اسلامی و مسائل تربیتی و پرورشی ومناسبتهای روز

آغاز هفته دفاع مقدس

 
آغاز هفته دفاع مقدس
 
31 شهریور
آغاز هفته دفاع مقدس

شرح مناسبت:
31 شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است. دوران هشت سال دفاع مشروع امت سلحشور ایران در حفظ و اعتلای نظام مقدس اسلامی و حراست از مرزهای عزّت و شرف این مرز و بوم، به مثابه یکی از حساس‏ترین و بارزترین برهه‏های حیات راستین این ملت، همچون نگینی تابناک، تا همیشه زمان، بر تارَکِ تاریخ حماسه و ایثار و پایداری آزادگان جهان می‏درخشد. دفاع امت اسلامی ایران در برابر تجاوز همه جانبه دشمنان اسلام، در تاریخ افتخارآفرینی مبارزات حق‏طلبانه یک ملت سترگ، فروزان خواهد بود. پایداری ایران اسلامی که برخاسته از روح وحدت و ایمان بود، در سایه هدایت‏های رهبر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) شکل گرفت و باعث احیای یک مکتب سازنده و نهضت‏های آرمانگرا و ایدئولوژی جهانگیر شد. دفاع مقدس ما در زمینه‏های مختلف سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی و... توانست معادلات جهانی معمول را بر هم زَنَد و تحلیل‏های مادی دنیاپرستان را نقش بر آب سازد. این حادثه عظیم، بی‏شک در یاد ملت بزرگ ایران خواهد ماند و غرور و سرافرازی و حماسه‏آفرینی را در نسل‏های بعد بر جای خواهد گذاشت. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران 2887 روز به طول انجامید که طی آن هزار روز نبرد فعال صورت گرفت که 793 روز حمله از سوی رزمندگان اسلام بود و 207 روز از سوی ارتش متجاوز بعثی. در طول جنگ شمار 381 هزار و 680 نفر از نیروهای دشمن کشته و یا زخمی شدند و 72 هزار نفر به اسارت نیروهای اسلام درآمدند. در این هشت سال 371 فروند هواپیما و 82 فروند بالگرد دشمن منهدم شد. 1700 دستگاه تانک و نفربر، 480 قبضه توپ و سه هزار و 363 دستگاه خودرو نظامی به غنیمت ایران درآمد و پنج هزار و 758 دستگاه تانک و نفربر، 532 قبضه توپ و پنج هزار و 152 دستگاه خودرو نظامی دشمن منهدم گردید. مقاومت رزمندگان اسلام سبب شد تا ذخایر ارزی عراق که در ابتدای جنگ، حدود سی میلیارد دلار بود، پس از شکست در عملیات بیت‏المقدس و فتح خرمشهر به صفر برسد و پس از پایان جنگ، این کشور بیش از هفتاد میلیارد دلار بدهی داشته باشد.
منبع : برنامه روزشمار تاریخ ازمرکز پژوهشهای صدا و سیما
آیات و روایات متناسب :
هفته دفاع مقدس
قرآن کریم: :
و لَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لََهُدِّمَت صَوامِعُ و بِیَعٌ و صَلَواتٌ و مَساجِدُ یُذکَرُ فیهَا اسمُ اللَّهِ کَثیراً
اگر خدا بعضی از مردم را با بعض دیگر دفع نمی کرد ، صومعه‏ها و کلیساها و کنیسه‏ها و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده می‏شود ، سخت ویران می‏شد
حجّ ، آیه 40 .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
إنَّ اللَّهَ یُبغِضُ رجُلاً یُدخَلُ عَلَیهِ فی بَیتِهِ و لایُقاتِلُ
خداوند دشمن می‏دارد مردی را که در خانه‏اش بر او حمله کنند و او نجنگد
عیون أخبارالرّضاعلیه السلام ، ج 2 ، ص 28 .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَن قُتِلَ دُونَ مالِهِ فَهُوَ شَهیدٌ
هر که در راه [حفظ] مالش کشته شود ، شهید است
دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص 398 .
امام علی‏علیه السلام :
إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ
جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را بر روی اولیای خاص خود گشوده است
نهج البلاغه ، خطبه 27 .
امام علی‏علیه السلام :
در وصیت به حسنین‏علیهما السلام فرمود : وَاللَّهَ اللَّهَ فِی الجِهادِ بِأموالِکُم و أنفُسِکُم و ألسِنَتِکُم فی سَبیلِ اللَّهِ
خدا را خدا را در باره جهاد با مال و جان و زبان‏تان در راه خدا
نهج البلاغه ، نامه 47 .
معصوم ‏علیه السلام :
لِیُقاتِل کُلُّ امرِی‏ءٍ عَن نَفسِهِ و مالِهِ و أهلِهِ
هر مردی باید برای [حفظ] خود و مال و خانواده‏اش بجنگد
تفسیر القمی ، ج 1 ، ص 258 .
موسسه علمی فرهنگی دارالحدیثشهر حدیثدانشکده علوم حدیث قمکنگره بین المللی بزرگداشت ثقة الاسلام کلینیدانشکده علوم حدیث تهراندانشکده مجازی علوم حدیثپایگاه اطلاع رسانی کتابخانه های ایرانانتشارات دارالحدیث

1مهرروز بازگشایی مدارس

روز بازگشایی مدارس

1مهر
روز بازگشایی مدارس

شرح مناسبت:
با آغاز سال تحصیلی در اول مهر، همه ساله میلیون‏ها دانش‏آموز، به شوق آموختن دانش، روانه مدارس می‏شوند. این تکاپو جلوه زیبایی را به جامعه می‏بخشد، گویی که خونی تازه به رگ‏های حیات کشور اسلامی عزیزمان وارد شده است و این چنین، تجسم پرمعنایی از نسل آینده به اذهان خطور می‏کند. برای سازندگی، هیچ راهی مناسب‏تر از توجه عمیق به امر مهم تعلیم و تربیت نمی‏باشد. سرمایه‏گذاری بر روی انسان، به معنای سرمایه گذاری بر روی مولّد فن آوری است و امر آموزش و پرورش، یک سرمایه گذاری افزوده است، یعنی هزینه‏ای که صرف یک دانش‏آموز می‏شود، سودی چند برابر خواهد داشت. آموزش و پرورش به طور مستقیم در تحول و پیشرفت سایر نهادهای اجتماعی نیز نقش بنیادی و زمینه ساز دارد و ضعف و قوت این نهاد، در نهایت به ضعف یا پیشرفت سایر نهادهای اجتماعی منجر می‏شود.
منبع : برنامه روزشمار تاریخ ازمرکز پژوهشهای صدا و سیما
آیات و روایات متناسب :
روز بازگشایی مدارس
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَن کانَ فی طَلَبِ العِلمِ کانَتِ الجَنَّةُ فی طَلَبِهِ
هر کس در پی آموختن دانش باشد ، بهشت در پی او است
میزان الحکمه ، ح 13784 .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
طالِبُ العِلمِ ، مَحفُوفٌ بِعِنایَةِ اللَّهِ
جوینده دانش ، در پناه عنایت خداوند است
عوالی اللآلی ، ج 1 ، ص 292 .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَنِ انتَقَلَ لِیَتَعَلَّمَ عِلماً غُفِرَ لَهُ قَبلَ أن یَخطُوَ
آن که در پی آموختن دانش به راه افتد ، پیش از آن‏که گام بردارد ، آمرزیده می‏شود
الجامع الصغیر ، ج 2 ، ص 582 .
امام علی‏علیه السلام :
لِطالِبِ العِلمِ عِزُّ الدُّنیا و فَوزُ الآخِرَةِ
جوینده دانش را ، عزّت دنیا و رستگاری آخرت است
غرر الحکم و درر العلم ، ح 7349 .
امام باقرعلیه السلام :
إنَّ جَمیِعَ دَوابِّ الأرضِ لَتُصَلِّی عَلی طالِبِ العِلمِ حَتَّی الحِیتانِ فی البَحرِ
همه جنبندگان زمین ، حتّی ماهیان دریا ، بر جوینده دانش درود می‏فرستند
بصائر الدّرجات ، ج 4 ، ص 24 .
امام صادق‏علیه السلام :
إنَّ المَلائکَةَ لَتَضَعُ أجنِحَتَها لِطالِبِ العِلمِ رِضیً بِهِ
فرشتگان ، با خشنودی ، بال‏هایشان را برای جوینده علم می‏گسترند
ثواب الأعمال ، ص 131 .

امام صادق علیه السلام و جنبش نرم افزاری

امام صادق علیه السلام و جنبش نرم افزاری 

امام صادق

پیشوای ششم شیعیان در عصری می زیست که شور علمی فراوانی در جامعه اسلامی وجود داشت و علوم مختلفی همچون تفسیر، حدیث، فقه، کلام، طب، فلسفه، نجوم و... به بازار علم عرضه شده بود. علاوه بر این، عصر امام صادق علیه السلام را می توان عصر برخورد اندیشه ها و پدید آمدن فرقه ها و مذاهب مختلف دانست. در آن زمان فرقه هایی مانند معتزله، جبریه، مرجئه، غلات، زنادقه و ... به وجود آمدند و هر یک به تبلیغ اندیشه های خود پرداختند. و این موضوع می توانست جامعه اسلامی را از یافتن معارف حقیقی اسلام محروم کند و مردم را به گمراهی بکشاند اما خورشید شخصیت علمی جعفر بن محمد علیه السلام چنان بر آسمان اندیشه حقیقت جویان تابید که دوست و دشمن را در هاله ای از شگفتی فرو برد. آن حضرت در عرصه دانش و فرهنگ و تبلیغ باورهای درست دینی بسیار کوشید که به چند نمونه از آن اشاره می شود.

امام صادق علیه السلام دانشگاه عظیمی در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز بنیان گذارد و شاگردان بزرگی تربیت کرد که تعدادشان به چهار هزار نفر می رسید.گروهی از آنان علاوه بر تربیت شاگردان فراوان دیگری، آثار علمی متعددی پدید آوردند مانند جابرن حیان که بیش از دویست جلد کتاب در موضوعات گوناگون نگاشت و کتاب هایش در قرون وسطی به زبان های مختلف اروپایی ترجمه شد.

دانشگاه عظیم جعفری

جابربن حیان

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از فرصت سیاسی مناسبی که پدید آمده بود به شایستگی بهره برد و به لحاظ نیاز شدید جامعه اسلامی به مقوله فرهنگ، نهضت علمی پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام  را پی گرفت و دانشگاه عظیمی در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز بنیان گذارد و شاگردان بزرگی تربیت کرد که تعدادشان به چهار هزار نفر می رسید. گروهی از آنان علاوه بر تربیت شاگردان فراوان دیگری، آثار علمی متعددی پدید آوردند مانند جابرن حیان که بیش از دویست جلد کتاب در موضوعات گوناگون نگاشت و کتاب هایش در قرون وسطی به زبان های مختلف اروپایی ترجمه شد. البته شاگردان دانشگاه حضرت صادق علیه السلام  به شیعیان اختصاص نداشت بلکه بین اهل سنت نیز اشخاص متعددی مانند پیشوایان مشهور آنان وجود داشتند. مثلا ابوحنیفه که از جمله رهبران اهل سنت است دو سال از محضر امام بهره علمی فراوان برد و به اقرار خودش آن دو سال، او را از هلاکت نجات داد. حسن بن علی بن زیاد وشاء از شاگردان امام رضا علیه السلام  می گوید: خودم در مسجد کوفه نهصد نفر استاد حدیث دیدم که همگی از حضرت صادق علیه السلام  حدیث نقل می کردند.

 

جهاد علمی

در عصرى که از یک سو دروازه هاى قلمرو اسلامى بر روى دانش هاى گوناگون گشوده شده و از سوى دیگر جنجال مکتب داران عقاید و مذهب سازان مختلف بلند بود، مکتب تشیع به آموزگارى حضرت صادق علیه السلام  موجودیت و اعتباری بى مانند یافت. فقه جعفری، در برابر فقه فقیهان رسمی یا درباری، تنها تجلی بخش نوعی مخالفت عقیدتی با آنان نبود بلکه با وجود این، دو مضمون معترضانه داشت. نخست این که بی نصیبی حکومت وقت را از آگاهی های لازم دینی ثابت کرد و دوم این که موارد تحریف دین در فقه رسمی را که از مصلحت اندیشی های فقیهان درباری نشأت گرفته بود، مشخص نمود. عظمت علمی و فقهی حضرت صادق علیه السلام  آنچنان است که بسیاری از فقیهان و دانشمندان بنام از او به بزرگی یاد کرده اند.

مالک، پیشوای فرقه مالکی می گوید: هیچ چشمی، برتر از جعفر بن محمد را در علم و عبادت ندیده و هیچ گوشی نشنیده و هیچ قلبی نیافته است.

یکى از برترین وسائل تبلیغى در عصر امام صادق علیه السلام ، تشکیل محافل علمى و مناظره است. در واقع بخشی از شخصیت بزرگ علمی امام در مناظرات علمی او یا برخی شاگردان برجسته اش با دیگران، تجلی یافته است

ابوبحر جاح 1 یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم می گوید: جعفر بن محمد کسی است که دانش او، جهان را پر کرده است و گویند ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او به شمار می آیند و این موضوع در اثبات عظمت علمی او کافی است.

ابن خلکان، مورخ مشهور درباره حضرت صادق علیه السلام  نوشته است: او یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه و از بزرگان خاندان پیامبر است که به علت راستی و درستی گفتار، صادقش نامیده اند، فضل و بزرگواریش مشهورتر از آن است که به توضیح نیاز داشته باشد، ... او در صنعت کیمیا (شیمی) از مهارت خاصی بهره مند بود، ابوموسی جابربن حیان طرطوسی، شاگرداو بود. جابر کتابی شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات جعفربن صادق را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود.

ابوحنیفه، پیشوای فرقه حنفی می گوید: من دانشمندتر از جعفربن محمد ندیده ام.

 

مناظرات علمی

مناظره امام صادق

یکى از برترین وسائل تبلیغى در عصر امام صادق علیه السلام ، تشکیل محافل علمى و مناظره است. در واقع بخشی از شخصیت بزرگ علمی امام در مناظرات علمی او یا برخی شاگردان برجسته اش با دیگران، تجلی یافته است.

از جمله مناظرات آن حضرت با ابوحنیفه پیشوای مشهور حنفیان است. ابوحنیفه می گوید: منصور دوانیقی مرا خواست و گفت: مردم شیفته جعفربن محمد شده اند، باید از او مسائل پیچیده ای بپرسی تا در پاسخ به آنها درمانده و محکوم شود. من چهل مسئله مشکل آماده کردم تا آن که روزی منصور که در «حیره» بود احضارم کرد، وقتی به مجلس او رفتم دیدم جعفربن محمد، جانب راست او نشسته است، از دیدنش بسیار مبهوت شدم، حالتی که هیچ گاه حتی از دیدن منصور در من پدید نیامده بود. او می گوید به دستور منصور پرسش هایم را یکی یکی از او پرسیدم، و او به جملگی آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصی که داشت پاسخ گفت، او بر آراء و نظریه های مختلف دانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشت، مثلا درباره فلان مسئله می فرمود: در این باره، عقیده شما چنین است و باور اهل مدینه چنان و نظر ما چیز دیگری است. در برخی مسائل، با ما و در بعضی دیگر با اهل مدینه موافق بود اما گاهی نیز با ما و آنان هر دو مخالفت می کرد.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، این آموزگار بزرگ بشریت، در آشفته ترین اعصار تاریخ اسلامى و در هنگامه بحرانها و انقلابات سیاسى و اختلافها و آشفتگى هاى فکرى و مذهبى، وظیفه اى الهى و امر مقدسى را که برعهده داشت چنان پیش برد که در آن عقل و اندیشه به حیرت و شگفتى مى ماند

امام صادق علیه السلام شاگردان بسیار با فضیلت و دانشمندی داشت که در برخی مناظرات علمی آنان را مشارکت می داد. «هشام بن سالم» می گوید: روزی با یاران آن حضرت در محضرش نشسته بودیم، مردی شامی با اجازه گرفتن از امام به مجلس وارد شد، امام به او فرمود: بنشین! آنگاه از او پرسید: چه می خواهی؟ مرد شامی گفت: شنیده ام شما پرسش های مردم را پاسخ می گویی؟ آمده ام با شما مناظره کنم. امام فرمود: درباره چه موضوعی؟ او گفت: درباره چگونگی قرائت قرآن. امام به یکی از شاگردانش به نام حمران رو کرد و فرمود: حمران! جواب این شخص با تو است. مرد شامی گفت: می خواهم با خود شما مباحثه کنم نه حمران. امام فرمود: اگر حمران را محکوم کردی، مرا محکوم کرده ای! مرد شامی با حمران مناظره کرد و هرچه از او پرسید، پاسخ مستدلی شنید تا این که از بحث فروماند. امام به او فرمود: (حمران را) چگونه دیدی؟ گفتم: به راستی حمران چیره دست است، هرچه پرسیدم به شایستگی پاسخ داد. مرد شامی سپس درباره لغت و ادبیات عرب با «ابان ابن تغلب»، درباره فقه با «زراره» و درباره کلام با «مؤمن طاق» مناظره کرد و در تمام آنها مجاب شد.

«ابن ابی العوجا» که از زنادقه عصر امام صادق علیه السلام بود در رابطه با فرهنگ مناظره علمی امام علیه السلام می گوید: جعفربن محمد الصادق بارها سخنان ما را می شنود ولی دشناممان نمی دهد و از مرز ادب پا فراتر نمی گذارد. او آرام، بردبار و متین است و هرگز مغلوب خشم و سفاهت نمی شود. سخنان و دلایلمان را می شنود، هر آنچه در دل داریم بیان می کنیم و می پنداریم بر او پیروز شده ایم اما او با کمترین سخن، استدلال هایمان را باطل می کند و چنان حجتش بر ما تمام می شود که دیگر نمی توانیم پاسخش دهیم.

مالک بن انس، پیشوای فرقه مالکی در این راستا می گوید: من ندیدم که آن حضرت سخنی بی فایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدی بود که ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.

آری! حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، این آموزگار بزرگ بشریت، در آشفته ترین اعصار تاریخ اسلامى و در هنگامه بحرانها و انقلابات سیاسى و اختلافها و آشفتگى هاى فکرى و مذهبى، وظیفه اى الهى و امر مقدسى را که برعهده داشت چنان پیش برد که در آن عقل و اندیشه به حیرت و شگفتى مى ماند.

ابوالفضل صالح صدر

بخش عترت و سیره تبیان

شگفتی‌های آفرینش از زبان امام صادق علیه السلام

شگفتی‌های آفرینش

پنج دانستنی علمی از زبان امام صادق علیه السلام
چشم انسان

یک جهان در یک جسم

خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه ترکیب کرده و آفریده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگ مى باشد.

رگ ها جسم انسان را سیراب و تازه نگه مى دارند، استخوان ها جسم را پایدار و ثابت مى دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پى نگه دارنده گوشت ها مى باشند.

 

 

امام جعفر صادق علیه السلام در جواب او اظهار داشت :

خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه ترکیب کرده و آفریده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگ مى باشد.

سپس امام علیه السلام افزود:

خداوند دست هاى انسان را با 82 قطعه استخوان آفریده است ، که در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در کف دست 35 قطعه ، در مچ دو قطعه ، در بازو یک قطعه ؛ و شانه نیز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.

و همچنین هر یک از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است ، که 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و یک قطعه در ران .

و نشیمن گاه نیز داراى دو قطعه استخوان مى باشد.

و در کمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجود دارد.

و در هر یک از دو طرف پهلو، 9 دنده استخوان است ، که دو طرف 18 عدد مى باشد.

و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست .

و در سر تعداد 36 قطعه استخوان وجود دارد.

و در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غیر از فکّ پائین و بالا، موجود است .

و معمولا انسان ها تا سنین بیست سالگى ، 28 عدد دندان دارند؛ ولى از سنین 20 سالگى به بعد تعداد چهار دندان دیگر که به نام دندان هاى عقل معروف است ، روئیده مى شود.

 

تلخى گوش و شورى آب چشم

امام صادق

ابن ابى لیلى - که یکى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام  است - حکایت نماید:

روزى به همراه نعمان کوفى به محضر مبارک آن حضرت وارد شدیم ، حضرت به من فرمود: این شخص کیست ؟

عرض کردم : مردى از اهالى کوفه به نام نعمان مى باشد، که صاحب راءى و داراى نفوذ کلام است .

حضرت فرمود: آیا همان کسى است که با راءى و نظریّه خود، چیزها را با یکدیگر قیاس مى کند؟

عرض کردم : بلى .

پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آیا مى توانى سرت را با سایر اعضاء بدن خود قیاس نمائى ؟

نعمان پاسخ داد: خیر.

حضرت فرمود: کار خوبى نمى کنى ، و سپس افزود: آیا مى شناسى کلمه اى را که اوّلش کفر و آخرش ایمان باشد؟

جواب گفت : خیر.

امام علیه السلام پرسید: آیا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مایع چسبناک گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟

اظهار داشت : خیر.

ابن ابى لیلى مى گوید: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدایت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بیان فرما تا بهره مند گردیم .

بنابراین حضرت صادق علیه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پیه و چربى آفریده است ؛ و چنانچه آن مایع شور مزّه ، در آن نمى بود پیه ها زود فاسد مى شد.

و همچنین خاصیّت دیگر آن ، این است که اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب آن نابود مى شود و آسیبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد تا آن که مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.

و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهمیدن مزّه اشیاء خواهد بود؛ و نیز به وسیله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سینه خارج مى گردد.

و امّا آن کلمه اى که اوّلش کفر و آخرش ایمان مى باشد: جمله « لا إ له إ لاّ اللّه » است ، که اوّل آن « لا اله » یعنى ؛ هیچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش « الاّ اللّه » است ، یعنى ؛ مگر خداى یکتا و بى همتا.

اگر چیزى در چشم برود به وسیله شورى آب آن نابود مى شود و آسیبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد تا آن که مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهمیدن مزّه اشیاء خواهد بود؛ و نیز به وسیله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سینه خارج مى گردد.

دوقلوها

مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى آورده است :

یکى از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام داراى دو نوزاد دوقلو گردید، همین که به حضور مبارک آن حضرت شرفیاب شد، پس از تبریک و تهنیت به او فرمود: آیا مى دانى کدام یک از دوقلوها بزرگترند؟

پدر نوزاد در جواب اظهار داشت : آن که اوّل از شکم مادر خارج و به دنیا آمده است .

حضرت فرمود: خیر، آن که آخر به دنیا آمده بزرگ تر است ، زیرا مادر در ابتداء به وسیله او؛ و سپس به وسیله آن که اوّل خارج شده ، آبستن گردیده است .

و چون نطفه اوّلى در ابتداء وارد رحم شده و منعقد گردیده است ، به همین جهت توان خروج از رحم مادر را ندارد، تا آن که نوزاد بعد از خودش خارج گردد؛ و پس از آن که راه براى اوّلى باز شد آن وقت مى تواند از رحم مادر خارج و وارد دنیا گردد.

بنابر این ، آن که نطفه اش اوّل منعقد شده است ، دوّمین نوزاد محسوب مى شود، که به همین جهت بزرگ تر هم خواهد بود.   

 

چگونگى وزش باد

باد

محمّد بن فُضیل عزرمى حکایت کند:روزى کنار کعبه الهى در حِجر اسماعیل زیر ناودان طلا، در محضر پُر فیض ‍ امام جعفر صادق علیه السلام نشسته بودم .

ناگاه متوّجه شدیم که دو نفر با یکدیگر در رابطه این که باد از کجا و چگونه مى وزد نزاع مى کنند، و یکى به دیگرى مى گوید: به خدا قسم ! تو نمى دانى باد از کجا مى وزد.

و چون سر و صداى آن ها بالا گرفت ، امام جعفر صادق علیه السلام به آن که بیشتر ادّعا مى کرد، خطاب نمود و فرمود: آیا تو خودت مى دانى که باد از کجا و چگونه مى وزد؟

اظهار داشت : خیر، من نمى دانم ؛ ولیکن از مردم چیزهایى را در این رابطه شنیده ام .

باد، زیر رکن شامى ، در کنار کعبه الهى زندانى است ، وقتى خداوند تبارک و تعالى اراده وزش آن را نماید، مقدارى از آن را آزاد مى سازد. دلیل و علامت آن این است که همیشه در تابستان و زمستان این رکن شامى متحرّک مى باشد.

محمّد عزرمى در ادامه داستان گوید: من به امام صادق علیه السلام عرض ‍ کردم : یاابن رسول اللّه ! شما خود بیان فرمائید که باد از کجا و چگونه مى وزد؟

حضرت فرمود: باد، زیر رکن شامى ، در کنار کعبه الهى زندانى است ، وقتى خداوند تبارک و تعالى اراده وزش آن را نماید، مقدارى از آن را آزاد مى سازد.

پس چنانچه آن باد از جنوب کعبه خارج شود، باد از سمت جنوب مى وزد.

ولى اگر از شمال آن خارج گردد، آن را باد شمال گویند.

و اگر از مشرق باشد، آن را باد صبا خوانند.

و امّا چنانچه از مغرب باشد، باد دبورش گویند.

و سپس امام علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: دلیل و علامت آن این است که همیشه در تابستان و زمستان این رکن شامى متحرّک مى باشد.

فرآوری: ابوالفضل صالح صدر

بخش عترت و سیره تبیان

روزى یک نفر نصرانى به محضر مبارک امام جعفرصادق علیه السلام شرفیاب شد و پیرامون تشکیلات و خصوصیّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح کرد؟امام جعفر صادق علیه السلام در جواب او اظهار داشت :

مقتل الصادق علیه اسلام

مقتل الصادق علیه اسلام 

سید بن طاووس (ره) در کتاب شریف «مهج الدعوات» فصل «ادعیه امام صادق علیه السلام » چنین مى‏نویسد: منصور در دوران حکومتش هفت بار امام صادق علیه السلام را نزد خود احضار کرده است؛ گاهى در مدینه و در ربذه به هنگام عزیمت حج و دیگر بار در کوفه و بغداد ، و در همه این جریانات تصمیم بر قتل امام داشت و در تمام این جریانات با امام بدرفتارى کرده و با وى سخن ناروا گفته است. در اینجا یکی از این وقایع تأسف برانگیز را از کتاب شریف «منتهی الآمال» اثر مرحوم شیخ عباس قمی (ره) نقل می کنیم.

امام صادق

روزى منصور در قصر خود نشست و هر روز که در آن قـصـر شـوم مى نشست آن روز را «روز ذبح» مى گفتند؛ زیرا که نمى نشست در آن عـمـارت مـگـر براى قتل و سیاست.و در آن ایام حضرت صادق علیه السلام را از مـدیـنه طلبیده بود و آن حضرت داخل شده بود. چون شب شد و مقداری از شب گذشت ربیع را طـلبـیـد و گـفت: ... بـرو و جـعـفـر بن محمّد را در هر حالتى که یافتی بیاور و نگذار که هیئت و حالت خود را تغییر دهد. ربیع گفت: بیرون آمدم و گفتم «اِنّا للّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راَجِعُونَ»  هلاک شدم ؛ زیرا که اگـر آن حـضـرت را در ایـن وقـت بـه نزد منصور بیاورم با این شدت و غضبى که او دارد البته آن حضرت را هلاک مى کند و آخرت از دستم مى رود و اگر نیاورم مرا مى کشد و نسل مرا بر مى اندازد و مالهاى مرا مى گیرد، پس مردد شدم میان دنیا و آخرت و نفسم بـه دنـیـا مـایـل شد و دنیا را بر آخرت اختیار کردم.

چـون از نـمـاز فـارغ شد گفتم بیا که خلیفه تو را مى طلبد، فرمود: بـگذار که دعا بخوانم و جامه بپوشم ، گفتم نمى گذارم فرمود که بگذار بروم و غسلى بکنم و مهیاى مرگ گردم ، گفتم اجازه ندارم و نمى گذارم ، پس آن مرد پیر ضعیف را که بیشتر از هـفـتـاد سـال از عـمـرش گـذشته بود با یک پیراهن و سر و پاى برهنه از خانه بیرون آوردم

محمّد پسر ربیع گفت که چون پدرم بـه خـانـه آمـد مـرا طـلبـیـد و مـن از هـمـه پـسـرهـاى او سـنـگـیـن دل تـر بـودم پس گفت برو به نزد جعفر بن محمّد و از دیوار خانه او بالا برو و بى خبر بـه سـراى او داخـل شـو، بـه هـر حـالى کـه او را یـافتى بـیـاور. پـس آخـر شـب بـه مـنـزل آن حـضـرت رسـیـدم و نـردبـانـى گـذاشـتـم و به خانه او بى خبر درآمدم دیدم که پـیـراهـنـى پـوشـیـده و دسـتـمـالى بـر کـمـر بـسـتـه و مـشـغـول نـمـاز اسـت، چـون از نـمـاز فـارغ شد گفتم بیا که خلیفه تو را مى طلبد، فرمود: بـگذار که دعا بخوانم و جامه بپوشم ، گفتم نمى گذارم فرمود که بگذار بروم و غسلى بکنم و مهیاى مرگ گردم، گفتم اجازه ندارم و نمى گذارم، پس آن مرد پیر ضعیف را که بیشتر از هـفـتـاد سـال از عـمـرش گـذشته بود با یک پیراهن و سر و پاى برهنه از خانه بیرون آوردم، چون پاره اى راه آمد ضعف بر او غالب شد و من رحم کردم بر او و بر اسب خـود سـوار کـردم و چـون به در قصر خلیفه رسیدم شنیدم که با پدرم مى گفت: واى بر تو اى ربیع ! دیر کرد و نیامد.

پس ربیع بیرون آمد و چون نظرش بر امام علیه السلام افـتـاد و او را با این حالت مشاهده کرد گریست! زیرا ربیع اخلاص زیادی خدمت حضرت داشت و آن بزرگوار را امام زمان مى دانست. حضرت فرمود: که اى ربیع! مى دانم که تو به جانب ما میل دارى این قدر مهلت بده که دو رکعت نماز به جا بیاورم و بـا پـروردگـار خـود مـنـاجـات نـمـایم، ربیع گفت: آنچه خواهى بکن، پس دو رکعت نـمـاز کـرد و زمـانی طولانی را بـا دانـاى راز عرض نیاز کرد و چون فارغ شد ربیع دست آن حضرت را گرفت و داخل ایوان برد، پس در میان ایوان نیز دعایى خواند،

آن حضرت را به سبب زهری که منصور دوانیقی به ایشان خورانیده بود، چندان لاغر و باریک دید که گویا هیچ چیز از آن بزرگوار نمانده جز سر نازنینش.

 و چون امام عصر را بـه درون قصر برد و نگاه منصور بر آن حضرت افتاد از روى خشم گفت : اى جعفر! تـو تـرک نـمـى کـنـى حـسـد و سرکشی خود را بر بنی عباس و هر چند سعى مى کنى در خـرابـى حکومت ایـشـان فـایـده نـمـى بـخشد، حضرت فرمود: به خدا سوگند! اینها که مى گـویـى هـیـچ یک را نکرده ام ، و تو مى دانى که من در زمان بنى امیه که دشمن ترین خلق خـدا بـودنـد بـراى مـا و شـمـا، بـه آن آزارهـا کـه از ایـشـان بـر مـا و اهل بیت ما رسید چنین اراده ای نکردم و از من به ایشان بدى نرسید و نسبت به شما نیز این چنین اراده نکرده ام ... ، پس منصور ساعتى سر در زیـر افکند و در آن وقت بر  بالشى تکیه کرده بود، او همیشه در زیر تخت خـود شمشیر مى گذاشت ، سپس گفت: دروغ مى گویى و دست در زیر تخت کـرد و نـامـه هـاى بـسیار بیرون آورد و به نزدیک آن حضرت انداخت و گفت: این نامه هاى تـو اسـت کـه بـه اهل خراسان نوشته اى که بیعت مرا بشکنند و با تو بیعت کنند، حضرت فـرمـود: بـه خـدا سـوگـنـد که اینها به من افترا است و من اینها را ننوشته ام و چنین اراده ای نـکـرده ام ...، ناگهان منصور شمشیر را به قدری از غلاف بیرون کشید، ربیع گفت: چون دیـدم کـه منصور دست به شمشیر برده است بر خود لرزیدم و یقین کردم که آن حضرت را شـهـیـد خـواهـد کـرد، ولی ‍ شـمشیر را در غلاف کرد و گفت : شرم ندارى که در این سن مى خـواهـى فتنه به پا کنى که خونها ریخته شود؟

حضرت فرمود: نه به خدا سوگند که ایـن نـامـه هـا را مـن نـنـوشـته ام و خط و مهر من در اینها نیست و بر من افترا بسته اند . پس منصور باز آتش غضبش مشتعل گردید و شمشیر را تمام از غلاف کشید، در حالی که آن حضرت نزد او ایستاده بود و مترصد شهادت بود ولی ناگهان منصور بار دیگر شـمشیر را در غلاف کرد و ساعتی سر به زیر افکند و سر برداشت و گفت: راست می گویی، سپس آن حضرت را نزدیک خود طلبید و بر کنار خود نشاند و پس از اکرام بسیار ایشان را راهی منزل نمود.

ربـیـع گـفـت کـه مـن شـاد بـیـرون آمـدم و مـتـعـجـب بـودم از آنـچـه مـنـصـور اول در بـاب حـضـرت اراده داشـت و آنـچـه آخـر بـه عـمـل آورد، چـون بـه صـحـن قـصـر رسـیـدم گـفـتـم: یـابـن رسـول اللّه! مـن مـتـعـجـبـم از آنـچـه او اول بـراى شـمـا در خـاطـر داشـت و آنـچـه آخـر در حـق شـمـا بـه عمل آورد ....،و هر چه منصور اظهار خشم مـى نـمود هیچ اثر ترس و اضطرابی در شما مشاهده نمى کردم ، حـضـرت فـرمـود: کـسـى کـه جـلالت و عـظـمـت خـداونـد ذوالجلال در دل او جلوه گر شده است ابهت و شوکت مخلوق در نظر او مى نماید، و کسى که از خدا مى ترسد از بندگان پروا ندارد.

.... ربـیـع گـفـت به نزد خلیفه برگشتم و هنگامی که خلوت شد سبب آن رفتار عجیب را از منصور پرسیدم. گفت: اى ربیع ! در وقتى که او را طلبیدم بر قتل او مصرّ بودم و بر آنکه از او عذرى قبول نکنم زیرا بودن او برای من، هر چند قیام به شمشیر نکند، گرانتر است از آنها که قیام مى کنند؛ زیرا که مى دانم او و پـدران او را مـردم امـام مـى دانـنـد و ایـشان را واجب الاطاعه مى شمارند و از همه خلق، عـالمـتـر و زاهـدتـر و خـوش اخـلاق تـرنـد و در زمـان بـنـى امـیـه مـن بـر احـوال ایـشـان مـطـلع بـودم ، هنگامی که در مـرتـبـه اول قـصـد قتل او کردم و شمشیر را مقداری از غلاف بیرون کشیدم دیدم که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله براى من متمثّل شد و میان من و او قرار گرفت و دستهایش را گشوده بود و آستینهاى خود را بالا زده بـود و رویش را تـرش کـرده بـود و از روى خـشم به سوى من نظر مى کرد من به آن سـبـب شـمـشـیـر را در غـلاف کردم. در مـرتـبـه دوم دیـدم کـه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بار دیگر نـزد مـن مـتـمـثـّل شـد، نـزدیـکـتـر از اول و خـشـمـش بسیار بـود و چـنـان بـر مـن حـمـله کـرد کـه اگـر مـن قـصـد قـتـل جـعـفـر مـى کردم او قصد قتل من مى کرد....، به این جهت از آن اراده برگشتم و او را اکرام کردم. ایشان فرزندان فاطمه اند و به حق ایشان جاهل نمى باشد مگر کسى که بهره از دین نـداشـتـه بـاشـد.

امام موسى کاظم علیه السلام پدرش را پس از شهادت در میان دو تکه پارچه سفید که لباس احرام او بود به اضافه پیراهن و دستارى که یادگار جدش حضرت على بن الحسین علیه السلام بود، پیچید و در قبرستان بقیع در کنار اجداد طاهرینش به خاک سپرد

همچنین از «مشکاة الانوار» نـقـل شـده است که در آخرین لحظات عمر مبارک امام صادق علیه السلام یکی از اصحاب ایشان خدمت آن حضرت رسید، ولی آن حضرت را به سبب زهری که منصور دوانیقی به ایشان خورانیده بود، چندان لاغر و باریک دید که گویا هیچ چیز از آن بزرگوار نمانده جز سر نازنینش. پس آن مرد به گریه درآمد. حضرت فرمود: براى چه گریه مى کنى؟ گـفـت: گـریـه نـکـنم با آنکه شما را به این حال مى بینم ؟ فرمود: چنین مکن ، همانا مؤمن چـنـان است که هرچه عارض او شود خیر او است، اگر بریده شود اعضاى او براى او خیر است و اگر مشرق و مغرب را مالک شود براى او خیر است ...

امام موسى کاظم علیه السلام پدرش را پس از شهادت در میان دو تکه پارچه سفید که لباس احرام او بود به اضافه پیراهن و دستارى که یادگار جدش حضرت على بن الحسین علیه السلام بود، پیچید و در قبرستان بقیع در کنار اجداد طاهرینش به خاک سپرد؛ امام کاظم علیه السلام ضمناً دستور داد، چراغ اطاقى را که پدرش در آن مى زیست همچنان روشن نگاه دارند و این چراغ تا زمانی که امام کاظم در مدینه بود، همه شب روشن بود تا اینکه او به عراق احضار شد.

ابوالفضل صالح صدر

بخش عترت و سیره تبیان

سیره سیاسی امام صادق علیه السلام

سیره سیاسی امام صادق علیه السلام 

 

امام صادق

از آنجا که عمده فعالیت امام صادق علیه السلام علمی و در عرصه فرهنگ و دانش و تربیت شاگردان در علوم مختلف بوده است بهمین خاطر فقه شیعه به فقه امام جعفر صادق و مذهب شیعه به مذهب جعفری شهرت یافته است؛ شاید این شبهه در اذهان خطور کند که امام صادق علیه السلام با سیاست میانه خوبی نداشتند و از دخالت در امور حکومتی دوری می کردند.و لذا با وجود زمینه های آن و درخواست سیاستمداران بزرگ از ایشان نه خود اقدام به تشکیل حکومت کردند و نه از قیامهای در حال شکل گیری در آن برهه حساس از تاریخ حمایت علنی کردند.

هر چند این دیدگاه موافق نظر سطحی به زندگانی حضرت صادق است و همان چیزی است که در اذهان عموم مردم می باشد اما این تمام واقعیت نیست. «برخلاف تصور عمومی حرکت امام صادق علیه السلام تنها در زمینه های علمی (با تمام وسعت و گستردگی آن) خلاصه نمی شد، بلکه امام فعالیت سیاسی نیز داشت، ولی این بُعد حرکت امام بر بسیاری از گویندگان و نویسندگان پوشیده مانده است.»(1)

رفتار حضرت از طرفی منفعلانه است بدین معنی که ایشان در یرابر حاکمان جور زمان خویش کوتاه آمده و متعرض آنها نمی شدند.از طرفی دیگر در برخی گزارشات امام علیه السلام برخورد جدی تند و جسورانه و کاملا تهاجمی با خلفای جور همچون منصور داشتند .

فعالیت های امام صادق علیه السلام در عرصه سیاست

یکی از بزرگترین دلایل فعالیت سیاسی امام صادق علیه السلام تهدیدهای مکرر دستگاه حکومتی است. «شهادت امام جعفر بن محمد علیهماالسلام پس از گذشت دوازده سال از حکومت سیاه منصور عباسی رخ داد و طی این مدت با اینکه امام دور از عراق مرکز حکومت در مدینه می زیست؛ مع ذلک از دست او امان و راحتی نداشت... ابوالقاسم علی بن طاووس طاب ثراه در کناب شریف مهج الدعوات چنین می نویسد: منصور در دوران حکومتش هفت بار امام صادق علیه السلام را نزد خود احضار کرده است گاهی در مدینه و در ربذه به هنگام عزیمت حج و دیگر بار در کوفه و بغداد و در همه این جریانات تصمیم بر قتل امام علیه السلام داشته است.(2)

الف. اعزام نماینده به منظور تبلیغ امامت: امام نمایندگانی به مناطق مختلف می فرستاد. ازآن جمله شخصی از اهل کوفه به نمایندگی از طرف امام به خراسان رفت و مردم را به ولایت او دعوت کرد. جمعی پاسخ مثبت دادند و اطاعت کردند و گروهی سرباز زدند و منکر شدند و دسته ای به عنوان احتیاط و پرهیز از فتنه دست نگه داشتند... در این قضیه، فرستاده ی امام، اهل کوفه و منطقه ی مأموریت خراسان بوده، در حالی که امام در مدینه اقامت داشته است و این وسعت حوزه فعالیت سیاسی امام را نشان می دهد.[3]

ب. منع همکاری یاران و شیعیان با حکومت جور

ج. برخورد لفظی با منصور عباسی

نمونه های این برخوردهای امام در مقابل منصور عباسی درجواب پرسش بعدی آمده است.

سئوالی دیگر مطرح است و آن اینکه سیره امام صادق در مسائل سیاسی روز انفعالی بوده است یا تهاجمی؟ برای جواب این پرسش که در ابتدا مشکل به نظر می رسد باید به رفتار امام در برخورد با حاکمان زمان نگاهی همه جانبه داشت.

 

برخورد بظاهر منفعلانه سیاسی امام

رفتار حضرت از طرفی منفعلانه است بدین معنی که ایشان در یرابر حاکمان جور زمان خویش کوتاه آمده و متعرض آنها نمی شدند. برفرض هم تأییدشان نمی کردند با آنها مخالفت هم نمی نمودند و لااقل سکوت اختیار می کردند. در برخی گزارشات تاریخی نمونه هایی از این نوع برخورد منفعلانه از حضرت به چشم می خورد . در جایی که منصور عباسی امام را بازخواست کرده و متهم به اقدام برعلیه حکومتش می کند که امام این مطلب را رد می کنند. استاد شهید مطهری در این زمینه می گوید:« به طور کلی این مطلب روشن است که امام صادق از نظر تصدی امر حکومت و خلافت خیلی حالت کناره گیری به خود گرفت و هیچ گونه اقدامی که نشانه ای از تمایل امام باشد به این که زعامت را در دست گیرد وجود نداشت. این به چه علت بوده و چه جهتی در کار بوده است؟ البته در این جهت شک نیست که اگر فرض کنیم که زمینه، زمینه مساعدی برای امام بود که اگر اقدام می کرد حکومت را در دست می گرفت اما می بایست اقدام می کرد». (4)

هر چند همین فعالیت های علمی فکری امام بزرگترین مبارزه ریشه ای با مخالفان ولایت اهل بیت و شیعیان بود. « در عین حال (که) امام صادق متعرض امر حکومت و خلافت نشد ولی همه می دانند که امام صادق با خلفا کنار هم نیامد مبارزه مخفی می کرد نوعی جنگ سرد در میان بود

برخورد تهاجمی سیاسی امام صادق علیه السلام

از طرفی دیگر در برخی گزارشات امام علیه السلام برخورد جدی تند و جسورانه و کاملا تهاجمی با خلفای جور همچون منصور داشتند . «امام یاران خود را از نزدیکی و همکاری با دربار خلافت باز می داشت. روزی یکی از یاران امام رسید: برخی از ما شیعیان گاهی دچار تنگدستی و سختی معیشت می گردد و به او پیشنهاد می شود که یرای اینها (بنی عباس)خانه بسازد، نهر بکند؛ این کار از نظر شما چگونه است؟ امام فرمود: من دوست ندارم که یرای آنها گرهی بزنم یا در مشکی را ببندم، هرچند در برابر آن پول بسیاری بدهند؛ زیرا کسانی که به ستمگران کمک کنند در روز قیامت در سراپرده ای از آتش قرار داده می شوند تا خدا میان بندگان حکم کند. 

امام صادق علیه السلام

 امام شیعیان را از ارجاع مرافعه به قضات دستگاه بنی عباس نهی می کرد و احکام صادر شده از محکمه آنها را شرعا لازم الإجرا نمی شمرد. امام به فقیهان و محدثان هشدار می داد که به دستگاه حکومت وابسته نشوند و می فرمود: فقیهان امنای پیامبرانند، اگر دیدید به سلاطین روی آوردند به آنان بدگمان شوید و اطمینان نداشته باشید.»[5]«امام از رفت و آمد به دربار منصور جز در مواردی سرباز می زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار می گرفت. چنانچه روزی به آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار او نمی رود؟ امام در جواب فرمود: لیس لنا ما نخاف من أجله و لا عندک من أمر الأخره...ما کاری نکردیم که به جهت آن از تو بترسیم و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتی برای خود نمی دانی که تو را دلداری بدهیم پس پیش تو چکار داریم؟ بدینگونه بود که امام نارضایتی خود را نسبت به حکومت او ابراز می داشت چنانچه با توصیه های سیاسی به افراد مانند: ایّاک و مجالسة الملوک. بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی . یاران خود را نیز ار همنشینی سلاطین برحذر می داشت. و نیز می فرمود: کفارة عمل السلطان. الاحسان إلی الاخوان. کفاره همکاری با سلطان نیکی به برادران است. آن حضرت عالمانی را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند از این کار بیم داده و می فرمود: الفقاء أمناء الرسل... فقیهان امنای پیامبرانند اگر فقیهی را ببینید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد او را متهم کنید. روزی منصور از آن حضرت پرسید:یا أباعبدالله! لم خلق الله تعالی الذباب؟ فقال: لیذل به الجبابره. ای اباعبدالله خدا پشه را یرای چه آفریده است؟ فرمود: برای این که دماغ زورگویان را به خاک بمالد.»(6)

از اینها گذشته چنین نباید تصور شود که فعالیت سیاسی امام منحصر در مبارزه مستقیم و قیام مسلحانه بوده باشد تا گفته شود چون امام قیام نکرد و به مبارزه مستقیم با امویان و عباسیان برنخواست پس حضرت کار سیاسی را کنار گذاشته بودند و تنها به کار علمی فرهنگی صرف مشغول بودند هر چند همین فعالیت های علمی فکری امام بزرگترین مبارزه ریشه ای با مخالفان ولایت اهل بیت و شیعیان بود. «در عین حال(که) امام صادق متعرض امر حکومت و خلافت نشد ولی همه می دانند که امام صادق با خلفا کنار هم نیامد مبارزه مخفی می کرد نوعی جنگ سرد در میان بود معایب و مثالب و مظالم خلفا همه به وسیله امام صادق در دنیا پخش شد و لهذا منصور تعبیر عجیبی درباره ایشان دارد. می گوید: هذا الشجی معترض فی الحلق... جعفربن محمد مثل یک استخوان است در گلوی من نه می توانم بیرونش بیاورم و نه می توانم فرویش ببرم؛نه می توانم یک مدرکی از او به دست آوردم کلکش را بکنم و نه می توانم تحملش کنم چون واقعا اطلاع دارم که این مکتب بی طرفی که او انتخاب کرده علیه ما هستند.(7)

اما در پایان جواب این پرسش که علل این برخوردهای سیاسی متناقض با حکومت جور از طرف امام معصوم چه بوده است؟ باید در مقاله ای مجزا بررسی شود.

 

پی نوشت ها:

1.سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص377، موسسه امام صادق علیه السلام قم،تابستان80

2.صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام، علامه مظفر، ترجمه سید ابراهیم سیدعلوی،انتشارات قلم، چاپ اول، ص167

3.سیره پیشوایان، ص 378

4.سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام ،مرتضی مطهری،ص124، انتشارات صدرا، چاپ بیست و چهارم

5.سیره پیشوایان، ص 399

6.حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ص369،انتشارات انصاریان قم چاپ دهم 86

7.سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام ،مرتضی مطهری،صص139 و 140

سید روح الله علوی

بخش عترت و سیره تبیان

سیره اخلاقی امام جعفر صادق صلوات الله علیه

سیره اخلاقی امام جعفر صادق صلوات الله علیه  

اخلاق

اخلاق که یکی از بهترین اصول زندگی فردی و اجتماعی محسوب می شود امروز بیش از هر زمان بشر نیازمند آن است در واقع بسیاری از مشکلات پیش روی انسان ناشی از فقدان اخلاق فردی و اجتماعی افراد جامعه بشری است. اینجاست که خلأ وجود اصول اخلاقی مبتنی بر فطرت بشری به چشم می خورد. بنابراین برای رفع این معضل بزرگ جهان امروز ناگزیر باید به بزرگترین اساتید و معلمان اخلاق در طول تاریخ مراجعه کرد و با الگو گرفتن از رفتار شان و گوش سپردن به گفتارشان بر این مهم فائق آمد و آنان نیستند جز ائمه از خاندان پاک رسالت و نبوت یعنی امامان معصوم شیعه که به اعتراف خاص و عام بهترین الگو در رفتار اسلامی هستند.

این گفتار به مناسبت ایام تورقی است بر سیره اخلاقی معصوم هفتم امام ششم شیعیان.

بدانید مهربانترین شما نسبت به ما کسانی هستند که بر سر سفره ما خوب غذا می خورند. آنگاه برای تشویق مهمانان به غذا خوردن و برای اینکه مبادا برخی از آنان از روی خجالت و شرم گرسنه بمانند از قول پیامبر صلی اله علیه و آله احادیثی در ارتباط با خوردن نقل می کرد تا آنها با رغبت و علاقه و طیب خاطر غذا بخورند

دورنگاری از اخلاق امام

«هرگز به نکوهش و دشنام کسی سخن نفرمود و بر روی کسی صدای مبارک را بلند نکرد و با هیچکس به غدر و خدعه برخورد نکرد و سخن چینی نفرمود و به ذم مردمان زبان نگردانید و شکمباره و پرخور نبود.در اموری که نبایست، عجله نمی نمود و به بیهوده نمی پرداخت و کسان را طعن و لعن و هَمز و لَمز نمی داشت و مال و منال نمی انباشت.» [1]

« مالک بن انس از جمله کسانی است که مدتی در محضر امام صادق علیه السلام تلمّذ کرده و درباره شخصیت آن حضرت چنین می گوید: و لقد کنتُ آتی جعفربن محمد و کان کثیرالمزاح والتبسم... مدتی خدمت جعفربن محمد مشرف می شدم. آن حضرت اهل مزاح بود و همواره ملایمی بر لبهایش نقش می بست. هنگامی که در محضر او نامی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برده می شد رنگش به سبزی و سپس به زردی می گرایید. در مدتی که به خانه آن حضرت رفت و آمد داشتم او را خارج از سه حال ندیدم، یا نماز می خواند یا روزخ بود و یا به قرائت اشتغال داشت و هرگز بدون وضو از حضرت رسول نقل حدیث نمی فرمود و سخنی به گزاف نمی گفت. [2]

 

معاشرت با مردم

« روزی به قصد تسلیت گوئی به یکی از خویشاوندان نزدیکش از خانه بیرون آمد و عده ای از اصحاب نیز همراه وی بودند. از قضا در وسط راه بند کفش امام پاره شد. آن حضرت کفش به دست گرفت و پا برهنه به راه خود ادامه داد. ابن یعفور یکی از یاران نزدیک امام تا حضرت را در این وضع دید فورا کفش از پای خویش در آورد و بند آن را باز کرد و به امام تقدیم داشت، اما امام نه تنها آن بند را نگرفت بلکه با ناراحتی از او روی برگردانید و فرمود: شایسته ترین فرد برای تحمل مصیبت و ناراحتی خود صاحب مصیبت است. امام همینطور با پای برهنه راه رفت تا به منزل مردی که برای تسلیت به او بیرون آمده بود، رسید.» [3]

 

مهمان نوازی

«وقتی امام در خانه اش مهمانی می داشت و سفره غذا را می گشود به مهمانان خیلی تعارف می کرد و آنان را به خوردن غذای بیشتر دعوت و ترغیب می فرمود و گاهی پس از آنکه مهمانان سیر می شدند، مجددا خوراکی می آورد و در پاسخ آنان که می گفتند ما دیگر سیر شده ایم. اشتها نداریم می فرمود: نه هنوز چیزی نخوردید. بدانید مهربانترین شما نسبت به ما کسانی هستند که بر سر سفره ما خوب غذا می خورند. آنگاه برای تشویق مهمانان به غذا خوردن و برای اینکه مبادا برخی از آنان از روی خجالت و شرم گرسنه بمانند از قول پیامبر صلی اله علیه و آله احادیثی در ارتباط با خوردن نقل می کرد تا آنا با رغبت و علاقه و طیب خاطر غذا بخورند. [4]امام در ضمن حدیثی فرمود: اینکه پنج درهم به دست گیرم و وارد بازار شما شوم و با آن غذایی تهیه کنم و چند نفر مسلمان را دعوت کرده اطعامشان کنم، نزد من دوست داشتنی تر از آن است که یک برده را آزاد کنم. [5]

 

انفاق بی منّت

انفاق

وقتی که فصل میوه می شد و خرماها می رسید دستور می داد که بخشی از دیوار باغ را  خراب کنند و شکافی ایجاد نمایند تا مردم بتوانند از آنجا وارد شوند و از میوه باغ بخورند... و نیز دستور می داد برای همسایگان باغ، پیر مردان کودکان و بیماران و زنان که نمی توانستند به باغ بیایند، برای هر نفرشان به اندازه یک مشت پر خرما ببرند. [6]

 

برآورده کردن حاجت نیازمندان

امام در رابطه با خود چنین می گوید: گاهی شخص نیازمندی حاجت خود را پیش من می آورد و من با سرعت تمام آن را انجام می دهم که مبادا زمینه از بین برود و او خود بخود از من بی نیاز گردد. [7]

 

کمک مالی

مفضل بن قیس گفت: خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم و از اوضاع خود شکایت کردم و تقاضاى دعا نمودم. فرمود کنیز! آن کیسه را که ابو جعفر داده بیاور و کیسه را آورد فرمود: در این کیسه چهار صد دینار است صرف در احتیاج خود بنما.

عرض کردم بخدا قسم نظرم این نبود تقاضاى دعا داشتم! فرمود: از دعا فراموش نخواهم کرد ولى به مردم وضع خود را نگو که پیش آنها سبک می شوى‏. [8]

حضرت صادق (ع) می فرمایند: سعى کنید سجده‏ها و رکوع را طولانى نمائید زیرا وقتى یکى از شما رکوع طولانى دارد شیطان از پشت سر او فریاد میزند واى بر من اینها اطاعت کردند من معصیت و اینها سجده نمودند من مخالفت کردم

اطعام فقرا

 هشام بن سالم گفت: هر وقت تاریکى شب همه جا را مى‏گرفت و مقدارى از شب می گذشت حضرت صادق علیه السّلام انبانهایى از نان و گوشت و پول برمی داشت و بر شانه می گرفت می رفت به در خانه مستمندان مدینه بین آنها تقسیم می کرد با اینکه او را نمی شناختند پس از شهادت امام صادق دیگر آن شخص را نیافتند فهمیدند آن جناب امام صادق بوده است‏. [9]

 

توجه ویژه به شاکران الهی

انگور

مسمع بن عبد الملک گفت: در منا خدمت حضرت صادق علیه السلام مشغول انگور خوردن بودیم گدائى آمد و تقاضا کرد امام دستور داد یک خوشه انگور به او بدهند. گدا گفت احتیاج به انگور ندارم اگر پول بدهید خوب است امام فرمود خداوند وسعت به تو بدهد گدا رفت باز برگشت گفت همان خوشه انگور را بدهید فرمود برو خدا گشایش دهد به تو و چیزى به او نداد.

گداى دیگرى آمد امام علیه السّلام سه دانه انگور به او داد گدا گرفت و گفت الحمد لله رب العالمین خدائى که مرا روزى بخشید. امام فرمود: بایست دست مبارک را پر از انگور کرده به او داد باز گفت حمد و سپاس خدائى راست که به من روزى بخشید باز فرمود بایست.

 

مواعظ اخلاقی امام صادق علیه السلام

 ابو اسامه گفت از حضرت صادق(علیه السلام) شنیدم میفرمود: تقوى و پرهیزگارى را از دست ندهید. ورع، کوشش، راستگوئى، اداى امانت و خوش اخلاقى، خوشرفتارى با همسایگان. مردم را بسوى ما دعوت کنید نه با زبانتان. و باعث افتخار ما باشید نه باعث ننگ و عار ما. سعى کنید سجده‏ها و رکوع را طولانى نمائید زیرا وقتى یکى از شما رکوع طولانى دارد شیطان از پشت سر او فریاد میزند واى بر من اینها اطاعت کردند و من معصیت و اینها سجده نمودند و من مخالفت کردم.

سه چیز است که خداوند بوسیله آنها پیوسته عزت و شرافت مرد مسلمان را میافزاید: 1- چشم‏پوشى از کسى که به تو ستم نموده. 2- و بخشیدن‏ بکسى که ترا محروم کرده. 3- پیوند خویشاوندى با کسى که از تو قطع رابطه نموده‏

ابن سنان از حضرت صادق(علیه السلام) نقل کرد که فرمود: مزاح و شوخى نکن که نورانیتت از میان می رود و دروغ نگو ارزش خود را از دست می دهى. از دو صفت بپرهیز دلتنگى و تنبلى؛ زیرا اگر دلتنگ و آزرده باشى بر حق صبر نخواهى نمود و اگر تنبلى کنى حق کسى را ادا نخواهى کرد. عیسى مسیح می گفت: هر که زیاد گرفتارى براى خود داشته باشد بیمار مى‏شود و هر که بداخلاق باشد خود را عذاب می دهد و هر که زیاد صحبت کند خطایش زیاد مى‏شود و هر که زیاد دروغ بگوید ارزش خود را از دست می دهد و هر که ناسزا به مردم بگوید جوانمردى را از دست می دهد. [11]   

 مردى به حضرت صادق از همسایه خود شکایت کرد فرمود صبر کن. عرض کرد: مردم مرا نسبت به خوارى و ذلت میدهند. فرمود خوار و ذلیل کسى است که ظالم باشد. - فرمود وقتى دنیا بکسى رو آورد محاسن و نیکی هاى دیگران را به او مى‏بخشد و اما وقتى دنیا پشت کرد محاسن و نیکی هاى خود شخص را از او سلب میکند. - شخصى از کنار امام(ع) می گذشت و آن جناب مشغول غذا خوردن بودند سلام نکرده امام او را دعوت به غذا نمود. عرض کردند: سنت بر این است که اول سلام کنى بعد دعوت به غذا با این که امام سلام را عمدا ترک کرده بود فرمود: این از فقاهتهاى عراقى است که بوى بخل و خسّت می دهد. [12]

 و فرمود هر کس فتنه‏اى را برانگیزد خودش طعمه آن فتنه خواهد شد. و فرمود خانواده شخص اسیران زیردست اویند بهر کس خداوند نعمتى ارزانى داشته بر اسیران خود توسعه بخشد اگر این کار را نکند ممکن است نعمت از او زائل گردد. - فرمود وقتى قلب اصلاح شود ظاهر انسان تقویت میگردد. [13]

 و فرمود سه چیز است که خداوند بوسیله آنها پیوسته عزت و شرافت مرد مسلمان را میافزاید: 1- چشم‏پوشى از کسى که به تو ستم نموده. 2- و بخشیدن‏ بکسى که ترا محروم کرده. 3- پیوند خویشاوندى با کسى که از تو قطع رابطه نموده‏.[14]

 

پی نوشت ها:

1.ناسخ التواریخ، زندگانی حضرت جعفربن محمد،ج 1، ص50، کتابفروشی اسلامیه

2.حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ص327 و 328

3.صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام، علامه مظفر، ترجمه سید علوی، ص303 ،انتشارات قلم، چاپ اول 1367

4.همان ،ص304

5.همان ،ص305

6. همان، ص 306

7.همان ،ص307

8.زندگانى حضرت امام جعفر صادق علیه السلام‏، موسى خسروى‏، ص26 ،ناشر: اسلامیه‏  تهران‏، چاپ دوم‏: 1398 ق‏

9.همان، ص29

10.همان ،ص33

11.مواعظ امامان علیهم السلام ترجمه جلد هفدهم بحار،موسى خسروى‏، ص 178 ،ناشر: اسلامیه‏ تهران‏ نوبت چاپ: اول‏،1364 ش‏

12.همان، ص 183  

13.همان، ص185

14. همان، صص186و187

 

سیدروح الله علوی

بخش عترت و سیره تبیان

از غلامش پرسید چقدر پول دارى؟ عرض کرد تقریبا بیست درهم فرمود: به این فقیر بده گدا گفت: خدایا ترا سپاسگزارم! این نعمت از جانب تو است خدائى که شریکى ندارى. باز امام فرمود: بایست! پیراهن خود را از تن بیرون آورد فرمود: این را بپوش. گدا پوشیده گفت: خدا را شکر می کنم که مرا پوشانید و لباس به من داد؛ آقا یا ابا عبد اللَّه یا گفت خدا به شما خیر بدهد. همین دعا را براى حضرت صادق کرد؛ گدا رفت. ما با خود این طور خیال کردیم که اگر آن گدا دعا براى خود حضرت نمی کرد پیوسته به او چیزى می داد چون هر چه حمد و سپاس خدا را می نمود به او مقدارى مى‏بخشید. [10]

چهل حدیث در مورد شهید و شهادت

چهل حدیث در مورد شهید و شهادت 

 

شهادت

 

1. بالاترین نیکیها

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

فوق کل ذی بر بر حتی یقتل فی سبیل الله فاذا قتل فی سبیل الله فلیس فوقه بر.

رسول خدا(ص) می فرماید :

بالاتر از هر کار خیری، خیر و نیکی دیگری است تا آنکه فردی در راه خدا کشته شود، و بالاتر از کشته شدن در راه خدا خیر و نیکی نیست.

وسائل الشیعه، ج11، ص10، حدیث 21

 

2. برترین مرگها

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

اشرف الموت قتل الشهاده

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

شهادت برترین مرگهاست.

بحارالانوار، ج67، ص8، حدیث4

 

3. مرگ برتر

قال امیر المومنین علیه السلام :

ان الموت طالب حثیت لایفوته المقیم و لا یعجزه الهارب ان اکرم الموت القتل.

حضرت علی علیه السلام فرمود :

مرگ، با شتاب و تعقیب کننده است((همه را دریابد)) نه ماندگان از دست برهند و نه فراریان او را بازدارند، گرامی ترین مرگ، کشته شدن است.

نهج البلاغه، خطبه123

 

4. برترین قتل شهادت است

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

اشرف القتل قتل الشهدآء.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

والاترین قتل، کشته شدن شهیدان است.

نهج الفصاحه، ص668

 

5. هزار ضربه شمشیر به از مرگ در بستر

قال امیر المومنین علیه السلام :

و الذی نفس ابن ابی ابیطالب بیده لالف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی الفراش.

حضرت علی علیه السلام فرمود :

قسم به کسیکه جان فرزند ابیطالب در دست اوست، هزار ضربه شمشیر بر من آسانتر از مرگ در بستر است.

بحار الانوار، ج97، ص40، حدیث44

 

6.شهادت، نه مرگ در بستر

قال امیر المومنین علیه السلام :

ایها الناس ان الموت لا یفوته المقیم و لایعجزه الهارب لیس عن الموت محیص و من لم یمت یقتل و ان افضل الموت القتل، والذی نفسی بیده لالف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی فراش.

حضرت علی علیه السلام فرمود :

ای مردم همانا ایستادگان و فراریان را از مرگ گریزی نیست و هر کس به مرگ طبیعی نمیرد کشته می شود و شهادت بهترین مرگ است و سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هزار ضربه شمشیر آسانتر است بر من از مرگ در بستر.

وسائل الشیعه، ج11، ص8، حدیث 

12

شهادت

 

7. شهادت کرامت است

قال السجاد علیه السلام :

القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده.

حضرت امام سجاد علیه السلام فرمود :

کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست.

بحار الانوار، ج45، حدیث118

 

8. شهادت آرزوی اولیاء

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

والذی نفسی بیده ((لولا ان رجالا من المومنین لاتطیب انفسهم)) لوددت انی اقتل فی سبیل الله، ثم احیا ثم اقتل ثم احیا ثم اقتل، ثم احیا ثم اقتل.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

قسم به آنکه جانم به دست اوست((اگر نبود اینکه جمعی از مومنین خوش ندارند)) دوست داشتم که در راه خدا نه یکبار و دوبار، که چندین بار زنده گشته و بار دیگر کشته گردم.

صحیح بخاری، ج4، ص21، باب تمنی الشهاده

 

9. روزی شهادت

قال امیر المومنین علیه السلام :

من دعائه علیه السلام لمّا عزم علی لقا القوم بصفّین :

اللّهم ربّ السّقف المرفوع … ان اظهرتنا علی عدونا فجنّبنا البغی و سدّدنا للحق و ان اظهرتهم علینا فارزقنا الشَّهاده و اعصمنا الفتنه.

حضرت علی علیه السلام فرمود :

خدایا، ای پروردگار آسمان برافراشته … اگر ما را بر دشمنان پیروز گرداندی، از ستم و تجاوز دورمان دار و بر حق استوارمان گردان و اگر دشمنان بر ما پیروز شدند، شهادت را روزیمان فرما و از فتنه بازمان دار.

نهج البلاغه، خطبه170

 

10. فرجام سعادت و شهادت

عن امیر المونین علیه السلام :

و انا اسال الله بسعه رحمته و عظیم قدرته علی اعطاء کل رغبه … ان یختم لی و لک بالّسعاده و الشّهاده.

حضرت علی علیه السلام در پایان عهدنامه خود به مالک اشتر نوشت :

من از خدا به گشایش رحمت و بزرگی قدرتش(بر آنکه هر چه بخواهد عطا می کند) می خواهم که پایان زندگی من و تو را به نیکبختی و شهادت قرار دهد.

نهج البلاغه نامه53

 

11.شهادت در راه خدا

دعا امیر المومنین علیه السلام لهاشم بن عتبه فقال :

اللّهم ارزقه الشّهاده فی سبیلک و المرافقه لنبیّک.

حضرت علی علیه السلام در دعای خود به هاشم بن عتبه فرمودند :

خداوندا، شهادت در راهت را و همراهی با پیامبرت را به او روزی کن.

نهج السّعاده، ج2، ص108

 

12.همسایگی با شهدا

قال امیر المومنین علیه السلام :

… نسال الله منازل الشهداء و معایشه السّعداء و مرافقه الانبیاء.

حضرت امام علی علیه السلام فرمود :

  از خداوند جایگاه شهیدان و زندگی با سعادتمندان و همراهی با پیامبران را طلب می کنم.

نهج البلاغه، خطبه23

 

13. عشق به شهادت

قال امیر المومنین علیه السلام :

فو الله انی لعلی الحق. و انی للشّهاده لمحبّ.

حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود :

 پس به خدا قسم من بر حقّم و دوستدار شهادت.

شرح نهج البلاغه، ج6، ص99 و 100 

شهادت

 

14. امید شهادت در جبهه

قال امیر المومنین علیه السلام :

و الله لولا رجائی الشّهاده عند لقائی العدوّ لوقد حمّ لی لقاءه لقرّبت رکابی، ثمّ شخصت عنکم فلا اطلبکم ما اختلف جنوب و شمال.

حضرت امام علی علیه السلام فرمود :

به خدا قسم اگر آرزوی شهادت را در پیکار با دشمن نمی داشتم،(که ای کاش زودتر فراهم آید) بر مرکب خود سوار می شدم و از میان شما کوچ می کردم و تا باد شمال و جنوب بوزد (برای همیشه) در جستجوی شما نمی پرداختم.

شرح نهج البلاغه، ج7، ص285، خطبه118

 

15. در ردیف شهیدان

قال السّجاد علیه السلام :

 حمدا نسعدبه فی السّعداء من اولیائه و نصیر به فی نظم الشّهداء بسیوف اعدائه.

حضرت امام سجاد علیه السلام فرمود :

سپاس خدای را، سپاسی که بدان در زمره اولیاء نیکبختی قرار گیریم و بواسطه آن در ردیف شهیدان با شمشیر دشمنانش در آئیم.

صحیفه سجّادیه، ج41، دعاء1

 

16. شهادت طلبی

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

من طلب الشّهاده صادقا اعطیها و لولم تصبه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

هر کس از روی صدق شهادت را طلب کند، خداوند به او ((ثواب)) آن را عطا خواهد کرد، هر چند به شهادت نرسد.

کنز المعال، ج4، ص421، حدیث11210

 

17. تبریک به شهیدان

قال امیر المومنین علیه السلام :

انّ الله کتب القتل علی قوم و الموت علی آخرین و کلّ آتیه منیّته کما کتب الله له فطوبی للمجاهدین فی سبیل الله و المقتولین فی طاعته.

حضرت امام علی علیه السلام فرمود :

خداوند برای گروهی کشته شدن و برای گروهی دیگر مرگ را مقرّر نموده و هر کدام به اجل معین خود آنسان که او مقدّر کرده است می رسند، پس خوشا به حال مجاهدان راه خدا و کشتگان راه اطاعت او.

نهج السعاده، ج2، ص107 

شهادت

 

18. خون شهید

انّ علیّ ابن الحسین علیه السلام کان یقول : قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

ما من قطره احبّ الی الله عزّوجلّ من قطره دمٍ فی سبیل الله.

امام زین العابدین علیه السلام پیوسته از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

هیچ قطره ای در نزد خداوند دوست داشتنی تر از قطره خونی که در راه خدا ریخته می شود نیست.

وسائل الشیعه، ج11، ص8، حدیث11

 

19. شهید درد جراحت را احساس نمی کند

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

الشّهید لایجد الم القتل الّا کما یجد احدکم مسّ القرصه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

شهید درد کشته شدن را احساس نمی کند، مگر در حدّی که یکی از شما پوست دست خود را بین دو انگشت فشار دهد.

کنز المعال، ج4، ص398، حدیث11103

 

20. آمرزش گناهان شهید

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

للشّهید سبع خصال من الله اوّل قطره من دمه مغفور له کلّ ذنب.

حضرت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

به شهید هفت امتیاز از طرف خداوند عطا می شود، اولین آنها بخشیدن تمام گناهان اوست بواسطه اولین قطره خونش.

وسائل الشیعه، ج11، ص9، حدیث20

 

21. شهادت، کفّاره گناهان

قال الباقر علیه السلام :

اوّل قطره من دم الشّهید کفّاره لذنوبه الّا الدَّین فانّ کفّارته قضاءه.

امام باقر علیه السلام فرمود :

اولین قطره خون شهید کفاره گناهان اوست مگر بدهیها، که کفاره آن ادای آن است.

وسائل الشیعه، ج13، ص85، حدیث5

 

22. موجب آمرزش گناهان

قال الصادق علیه السلام :

من قتل فی سبیل الله، لم یعرّفه الله شیئاً من سیئاته.

امام صادق علیه السلام فرمود :

کسی که در راه خدا کشته شود، خداوند هیچ یک از گناهان او را به روی او نمیآورد.

وسائل الشیعه، ج11، ص9، حدیث19

 

23. شهید غسل و کفن ندارد

قال النّبی صلی الله علیه و آله : فی شهداء احد :

زمّلوهم بدمائهم و ثیابهم.

پیامبر اکرم درباره شهدای اُحُد فرمودند :

آنها را با همان خونهایشان و لباس های خودشان دفن کنید.

وسائل الشیعه، ج2، ص701، حدیث11 

شهادت

 

24.دفن با جامه خونین

عن امیر المومنین علیه السلام قال :

لمّا کان یوم بدرٍ، فاُصیب من اصیب من المسلمین، امر رسول الله بدفنهم فی ثیابهم، و ان ینزع عنهم الفراء، و صلیّ علیهم.

حضرت علی علیه السلام فرمود :

در روز بدر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت به کسانی که از مسلمانان به شهادت رسیده بودند، دستور داد که آنها را با لباسهایشان دفن کنند، و تنها لباسهای چرمین را از تنشان بیرون آوردند، و سپس بر آنها نماز خواند.

بحار الانوار، ج82، ص6، حدیث 5

 

25. گلگون کفنان

عن اسماعیل بن جابر و زُراره عن ابی جعفر علیه السلام :

قال : قلت له کیف رایت الشّهید یدفن بدمائه؟ قال : نعم فی ثیابه بدمائه و لا یحنّط و لا یغسّل و یدفن کما هو …

از اسماعیل بن جابر و زراره نقل شده است که : از امام صادق سوال کردم، نظر شما در این باره چیست که شهید با بدن خون آلود دفن شود؟ حضرت فرمود : آری شهید بدون غسل و حنوط، در لباس خونین خود همانگونه که هست دفن می شود.

وسائل الشیعه، ج2، ص700، حدیث8

 

26. شهید سوال قبر ندارد

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

من لقی العدوّ فصبر حتّی یقتل او یغلب لم یفتن فی قبره.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

هر کس رو در روی دشمن قرار گرفت((با دشمن درگیر شد)) و استقامت کرد تا کشته و یا پیروز شد، در قبر مورد آزمایش قرار نمی گیرد((از او سوال نمی شود)).

کنز المعال، ج4، ص313، حدیث10662

 

27.آثار شهادت

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

یعطی الشّهید ستّ خصال عند اوّل قطره من دمه :

یکفّر عنه کلّ خطیئه ویری مقعده من الجنه و یزوّج من حور العین و یؤمّن من الفزع الاکبر و من عذاب القبر و یحلّی حلّه الایمان.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

1-با اولین قطره خون او تمام گناهانش بخشیده می شود.

2-جایگاه خود را در بهشت می بیند.

3-از حوریان با او ازدواج می کنند.

4-از وحشت بزرگ روز قیامت در امان می باشد.

5-از عذاب قبر ایمن است.

6-به زیور ایمان آراسته می گردد.

کنز المعال، ج4، ص410، حدیث1152

 

 28. معافیت از سوال قبر

سُئل النّبی صلی الله علیه و آله :

مابال المومنین یفتنون فی قبورهم الّا الشّهید؟ فقال : کفی ببارقه السّیوف علی راسه فتنهً.

از پیامبر اکرم سوال شد :

چگونه است که همه مومنین در قبر مورد سوال و امتحان قرار می گیرند مگر شهید؟

حضرت فرمود : امتحانی که در زیر برق شمشیر داده است، برای او کافی است.

کنز المعال، ج4،ص407، حدیث11138 و ص595، حدیث11741

 

29. شفاعت شهید

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

یشفع الشّهید فی سبعین من اهله.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :

شهید هفتاد نفر از بستگان خود را شفاعت می کند.

کنز المعال، ج4، ص401، حدیث 11119

 

30. مقام شفاعت

عن الصّادق علیه السلام عن آبائه علیه السلام انّ رسول الله قال :

ثلاثه یشفعون الی الله یوم القیامه فیشفّعهم : الانبیاء ثمّ العلماء ثمّ الشّهداء.

امام صادق علیه السلام از پدران خود از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل فرمود :

سه گروهند که روز قیامت شفاعت می کنند و شفاعت آنها مورد پذیرش خداوند قرار می گیرد، انبیاء و علما و شهداء.

بحار الانوار، ج97، ص14، حدیث24

 

31. اول کسی که وارد بهشت می شود

عن الرّضاء علیه السلام عن آبائه علیه السلام، قال، قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

افضل الاعمال عند الله ایمان لا شکّ فیه و غزو لاغلول فیه و حجّ مبرور و اوّل من یدخل الجنّه شهید.

امام رضا علیه السلام از پدران خود علیه السلام از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که آن حضرت فرمود :

برترین اعمال نزد خداوند، ایمانی است که در آن تردیدی نباشد و رزم و پیکاری که در آن خیانت در ((غنیمت)) نباشد و حج مقبول . و اولین کسی که وارد بهشت می شود شهید است.

بحار الانوار، ج66، ص393، حدیث75

 

32. آرزوی شهید

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

ما من احدٍ یدخل الجنّه یحبّ ان یرجع الی الدّنیا و له ما علی الارض من شییءٍ الّا الشّهید. فانّه یتمنّی ان یرجع الی الدّنیا فیقتل عشر مرّاتٍ لما یری من الکرامه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

از افرادی که وارد بهشت می شوند هیچکس آرزوی بازگشت به دنیا را ندارد گر چه تمام آنچه در زمین است از آنِ وی شود، مگر شهید که او به سبب کرامتی که در شهادت می بیند آرزو می کند به دنیا برگردد و دهها مرتبه در راه خدا کشته شود.

صحیح بخاری، ج4، ص26

 

33. برترین شهدا

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

افضل الشّهداء الّذین یقاتولن فی الصّف الاوّل فلا یلفتون وجوههم حتّی یقتلوا، اولئک یتلبّطون فی الغرف العلی من الجنّه یضحک الیهم ربّک فاذا ضحک ربّک الی عبدٍ فی موطن فلا حساب علیه.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :

برترین شهیدان کسانی هستند که در صف اول((خط مقدم)) پیکار می کنند و روی بر نمی گردانند تا کشته شود، اینها هستند که جایگاه آنان غرفه های عالی بهشت است، و خداوند بر آنها متبسّم است و اگر خداوند بر بنده ای تبسّم کند((خشنود شود)) هیچ حسابی بر او نیست.

کنز المعال، ج4، ص401، حدیث11120

 

34. شهید دریا

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

شهید البحر مثل شهید البرّ …

و انّ الله عزّوجلّ وکّل ملک الموت بقبض الارواح الّا شهید البحر فانّه یتولّی قبض ارواحهم.

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود :

شهید در جنگ دریایی مثل شهید در جنگ و جهاد در خشکی اجر دارد و خداوند ملک الموت را برای قبض روح همه افراد مامور ساخته است، مگر شهیدان جنگ دریایی که آنقدر مقام و فضیلت دارند که خداوند، خودش ارواح آنها را قبضه می کند.

سنن ابن ماجه، ج2، ص928، حدیث 2778 

شهادت

 

35. خانواده شهید

قال علی علیه السلام عن قول رسول الله صلی الله علیه و آله :

 و یقول الله عزّوجلّ انا خلیفته فی اهله و من ارضاهم فقد ارضانی و من اسخطهم فقد اسخطنی.

حضرت امیر علیه السلام در ادامه حدیثی مفصّل که در باب مقام شهید از قول رسول خدا بیان داشته اند می فرماید :

خداوند می فرماید من جانشین شهید در خانواده او هستم، هر کس رضایت آنها را جلب کند رضایت مرا جلب کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.

 

36. دیگرشهیدان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

من ارید ماله بغیر حقّ فقاتل فهو شهید.

پیامبر گرامی خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

هر کس مالش مورد سوء قصد قرار گیرد و برای دفاع از آن مبارزه کند و کشته شود شهید است.

کنز المعال، ج4، ص429، حدیث11201

 

37. شهیدان دفاع

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

من قاتل دون نفسه حتّی یقتل فهو شهید و من قتل دون ماله فهو شهید

و من قاتل دون اهله حتّی یقتل فهو شهید و من قتل فی جنب الله فهو شهید.

پیامبر گرامی خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

هر کس برای دفاع از جان و مال اهل و عیال خود پیکار کند و کشته شود شهید است و کسی که در راه قُرب به خدا کشته شود شهید است.

کنز المعال، ج4، ص420، حدیث11236

 

38. دفاع از مال

عن علیّ بن الحسین علیه السلام :

من اعتدی علیه فی صدقه ماله فقاتل فقتل فهو شهید.

امام زین العابدین علیه السلام فرمود :

هر کس به ظلم اموالش مورد تجاوز قرار گیرد و در برابر آن پیکار کند تا کشته شود شهید است.

وسائل الشیعه، ج11، ص93، حدیث11

 

39. کشته راه خدا

عن ابی عبدالله علیه السلام، قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

من قتل دون عیاله فهو شهید.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند

هر کس در راه دفاع از بستگان خود کشته شود شهید است.

وسائل الشیعه، ج11، ص91، حدیث5

 

40. در رکاب امام

عن الرّضا علیه السلام فی کتابه الی المامون :

الجهاد واجب مع امام عادل و من قاتل فقتل دون ماله و رحله و نفسه فهو شهید.

امام رضا علیه السلام در نامه خود به مامون نوشت :

جهاد همراه امام عادل واجب است و هر کس پیکار کند و در راه دفاع از مال و ره توشه و جان خویش کشته شود شهید است.

وسائل الشیعه، ج11، ص35، حدیث10، تحف العقول، ص102

 

آیات و روایات در مقام شهید و شهادت

آیات و روایات در مقام شهید و شهادت 

پیکر مطهر شهید

 

 «ومن یقاتل فی سبیل‌الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما» کسی که به دستور خدا در راه خدا با دشمن می‌جنگد (از برای آنکه ظلم و فساد را ریشه‌کن کند و دین خدا را در زمین استوار نماید، تا آنکه مستضعفین و محرومین از چنگال اهریمنان نجات یابند، هر گاه این مجاهد راه خدا) کشته شود و یا پیروز شود خداوند به او اجر و پاداش عظیم خواهد داد. (نساء، 74)

«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل‌الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون» به کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نگویید بلکه او زنده است و جاوید. شهید مرده نیست، شما درک آن را ندارید که بفهمید. (بقره، 154)

«و لئن قتلتم فی سبیل‌الله او متم لمغفره من‌الله و رحمه خیر مما یجمعون» اگر شما در راه خدا کشته شوید یا بمیرید هر آینه مغفرت و رحمت خدا برای شما خواهد بود (و رحمت و مغفرت خدا برای شما بهتر است) از آنچه را که در دنیا برای خود اندوخته‌اید.(آل عمران، 157)

 

روایات

«عن الصادق علیه‌السلام عن آبائه ان رسول‌الله صلی الله علیه و آل قال ثلاثه یشفعون الی الله تعالی یوم القیمه فیشفعهم الابناء ثم العلماء ثم الشهدا»

امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش نقل می‌کند تا می‌رسد به پیغمبر اکرم که پیغمبر(ص) فرمود: روز قیامت سه دسته از مردم مورد توجه و تقرب خداوند متعال هستند و شفاعت آنها درباره‌ی دیگران پذیرفته خواهد شد و آن سه دسته عبارتند از: انبیاء، علماء و شهدا. (سفینه البحار، جلد اول، ماده شهد)

«عن ابی بصیر قال: قال ابو عبدالله علیه السلام من قتل فی سبیل‌الله کم یعرفه الله شیئا سیاته»

ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت می‌کند که امام فرمود: کسی که در راه خدا کشته شود خداوند سیئات و گناهان که کرده است مواخذه و مجازات نخواهد کرد. (وسائل الشیعه، ج11، کتاب الجهاد مع العدو، باب 1، حدیث 19)

«قال امیرالمومنین علیه‌السلام ان الله فرض الجهاد و عظمه و جعله نصره و ناصره و الله ما صلحت دنیا و لا دین الا به»

علی (ع) فرمود: خدا بر بندگانش واجب کرد جهاد را و آن را بزرگ داشت و وعده نصرت و پیروزی را برای دین و دنیای مردم در سایه جهاد قرار داد. به خدا سوگند کارهای دنیا و آخرت اصلاح نمی‌شود مگر در سایه‌ی جهاد و پیکار با دشمن. پس باید با دشمن جنگید و استقامت و پایداری در راه نابودی دشمن وجود داشته باشد تا فتح و پیروزی نصیب مسلمانان شود. (وسائل الشیعه، ج‌11، کتاب الجهاد مع‌العدو، باب 1، حدیث 15)

«عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: رسول‌الله صلی الله علیه و اله الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف و لا یقیم الناس الا سیف مقالیه الجنه و النار» 

 

تشییع پیکر شهدا

امام صادق (ع) از پیغمبر اکرم(ص) فرمود: تمام خوبی‌ها و ارزش‌ها در شمشیر و زیر سایه‌ی شمشیر است که مردان جنایتکار و آلوده را سر جایشان می‌نشاند و ریشه‌ی فتنه و فساد را قطع می‌کند. مسلمین و مجرومین جهان هرگز نخواهند آرامش و آسایش داشته باشند مگر آن که شمشیرها را در راه عدالت و قطع ریشه‌ی کفر به کار برند و این سلاح‌ها و شمشیرها هستند که کلیدهای دوزخ و بهشتند اگر در راه خدا و سعادت بشر به کار افتند. در سایه‌ی همین شمشیرها و سلاح‌ها بهشت برای زندگی جامعه فراهم می‌شود و اگر در راه بدبختی و بیچارگی و به استثمار کشیدن توده‌ی مردم مجروم و مستضعف به کار افتد همین سلاح‌ها و شمشیرها انسان را به بردگی و غلامی می‌کشد و سرانجام انسان را به دوزخ می‌افکند. (وسائل الشیعه، ج 11، کتاب الجهاد مع العدو، باب 1، حدیث 1)

«عن النبی صلی‌الله علیه و آله و سلم فی فضل الفزاء فی سبیل‌الله و قال اذا زال الشهید عن فرسه بطغته او ضربه لم یصل الی الارض حتی بعث الله زوجته  من الحور العین فتبشره بما اعدالله له من الکرامه فاذا وصل الی الارض تقول مرحبا بالروح الطیبه التی اخرجت من البدن الطیب ابشر فان لک ما لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر»

پیغمبر اکرم (ص) درباره‌ی ثواب مبارزین راه خدا فرمود: وقتی که مجاهد فی‌سبیل‌الله بر اثر تیر دشمن از اسب بر زمین افتد، هنوز پیکر پاکش نقش بر زمین نشده که خداوند متعال فرشته‌ای را به استقبال روحش می‌فرستد و او را به بهشت و نعمت‌ها و کرامت‌هایی که برایش مهیا شده است بشارت می‌دهد. وقتی که پیکر پاکش نقش بر زمین شد فرشته الهی به او می‌گوید آفرین بر تو ای روح پاک که از بدن پاک خارج شدی، برای تو مقام و منزلتی است که هرگز چشمی آن را ندیده و گوشی آن را نشنیده و به قلب کسی خطور نکرده است. (سفینه البحار، جلد1، ماده شهد، خصال شیخ‌صدوق، ص‌156، حدیث 196)

منبع:فرهنگ ایثار