جهاد در راه خدا، ترازوئى براى سنجش ایمان است، به درستى که در آن موقعیّت هر کس خود را بهتر از سابق خواهد شناخت و میزان دلبستگى و وابستگى خود را به دنیا و آنچه در اوست، خواهد دانست، در راه خدا از جان گذشتن ارزشى بسیار دارد، تا جائى که وقتى حضرت امیرالمؤمنین(ع) براى حفظ پیامبر خدا از جان خویش مى گذرد، این آیه شریفه در شأن او نازل مى شود:
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ آیه 207 سوره بقره
«بعضى از مردم جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند، و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است».
(ابن عباس نقل مى کند، که این آیه درباره حضرت على(ع) نازل شده است، در «لیلة المبیت» پیامبر از دست مشرکین به غار پناه مى برد و حضرت امیرالمؤمنین(ع) به جاى پیامبر، در بستر او مى خوابد و دشمن به تصور اینکه پیامبر در خانه است، خانه را محاصره مى کند...)
این جهاد در راه خدا است که صداقت هر کس را نشان مى دهد، در این آیه شریفه دقّت کنید که خداوند عاقبت مؤمنین راستگو را چگونه توصیف مى کند:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ آیه 15 سوره حجرات
«همانا مؤمنان (واقعى) کسانى هستند که به خدا و رسول او ایمان آورده، پس از آن هیچگاه شک به دل راه ندادند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند، ایشان به حقیقت راستگو هستند».
و اینان که ایمان آورده و هجرت نموده و به جهاد برخواسته اند منتظر رحمت پروردگار خویش هستند.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَـئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آیه 218 سوره بقره
«آنان که ایمان آوردند و از وطن خود مهاجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند، آنان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند که خدا بر آنها بخشاینده و مهربان است».
بى شک کسانى که خواب را بر خود حرام کرده، در راه خدا دل از خانه و آشیانه شسته اند و راهى جبهه ها گشته اند، بر کسانى که از علائق دنیوى نبریده، در خانه هاى خویش راحت آرمیده اند، برترى بسیار دارند، قرآن مجید به این نکته اشاره مى فرماید:
لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُـلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً (95 ) دَرَجَاتٍ مِّنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَّحِیما ًسوره نساء، آیات 95 - 96
«هرگز، مؤمنانى که (بدون هیچ عذرى مانند نابینائى و مرض و غیره) جهاد را ترک نمایند با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند (در مراتب ایمان، یکسان نخواهند بود، خدا مجاهدان فداکار به جان و مال را بر نشستگان، از حیث مرتبه و مقام بلندى و برترى بخشیده است و همه اهل ایمان را وعده نیکو (که دخول در بهشت است) فرموده است و مجاهدان را بر نشستگان به اجر و ثوابى بزرگ برترى داده است * این درجات (و برترى رتبه ها) از نظر بخشایش و رحمت است که خدا (درباره خلق آمرزنده و مهربان است».
1- قال رسول الله(ص): «إنَّ أوَّلَ مَنْ قاتَلَ فى سَبیل اللّهِ إبراهیمُ الخلیل حَیثُ أسَرَتِ الرّومٌ لُوطاً، فَنَفَرَ إبراهیمُ(ع) واسْتَنْقَذَهُ مِن أیدِیهِمْ». (مستدرک الوسائل، ج 2,ص 242 - بحارالانوار، ج 100,ص 16 - نوادر راوندى، ص 23 .)
«اولین کسى که در راه خدا قتال و جنگ نمود، ابراهیم خلیل بود، هنگامى که لشکریان روم، لوط را به اسارت گرفتند، پس ابراهیم به کمک او شتافت (جنگ کرد) و او را از دست آنها نجات داد».
2- عن جعفر عن ابیه(ع) قال: «أوَّلُ مَنْ قاتَلَ إبراهیمُ(ع) حَیثُ أسَرَتِ الرّومٌ لُوطاً، فَنَفَرَ إبراهیمُ(ع) حتّى اسْتَنْقَذَهُ مِن أیدِیهِمْ...». (وافى، ج 2, جزء 9, ص 27.)
حضرت امام صادق از حضرت امام محمد باقر(ع) نقل مى کند که فرمود: «اولین کسى که قتال کرد، ابراهیم(ع) بود، هنگامى که لشکریان روم، لوط را به اسارت گرفتند، پس از آن ابراهیم پیش رفت تا آنکه او را از دست آنها نجات داد».
3- و عن على(ع) أنّه قال: «أوَّلُ مَن جاهَدَ فى سَبیلِ اللّهِ إبراهیمُ(ع) أغارَتِ الرّومُ عَلى ناحِیَة فیهَا لُوطٌ(ع) فَأسَروهُ فَبَلَغَ ذلِکَ إبراهیمَ(ع) فَنَفَرَ فَاسْتَنْقَذَهُ مِن أیْدیهِم وَ هوَ أوَّلُ مَن عَمِلَ الرّایاتِ عَلَیهِ أفضَلُ السَّلامِ». (بحار، ج 100,ص 51 - دعائم الاسلام، ج 1, ص 341 ).
حضرت امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: «اول کسى که جهاد در راه خدا کرد ابراهیم(ع) بود، در وقتى که رومیان مکانى را مورد تاخت و تاراج قرار دادند که لوط(ع) در آنجا بود، پس او را به اسارت خویش در آوردند، این خبر به ابراهیم(ع) رسید پس از آن ابراهیم جلو رفت و (با اقدام جهادى خود) او را از دست آنان نجات داد و او اوّل کسى است که پرچم را به عمل آورد (ساخت و به دست گرفت)، بر او بهترین سلام ها باد.
4- قال رسول اللّه(ص): «مَثَل المُجاهِدینَ فِى سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ القائِمِ القانِتِ لا یَزالُ فى صَومِهِ وَ صَلاتِهِ حتّى یَرْجِعَ إلى أهلِهِ». (مستدرک الوسائل، ج 2, ص 243.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مثل مجاهدین در راه خدا، مثل کسى است که قائم و قانت (در حالت قیام و قنوت) باشد، و همیشه در روزه و نماز بوده باشد، تا آنگاه که به سوى اهل و خانواده خویش بازگردد».
5- قال رسول اللّه(ص): «المُجاهِدونَ فى سَبیلِ اللّهِ قُوّادُ أهلِ الجَنّةِ». (مستدرک الوسائل، ج 2,ص 244).
رسول خدا(ص) فرمود: «مجاهدان در راه خدا، رهبران اهل بهشت اند».
6- قال رسول اللّه(ص): «یَرْفَعُ اللّهُ المُجاهِدَ فى سَبیلِهِ عَلى غَیرِهِ مِأةَ دَرَجَة فِى الجَنَّةِ ما بَیْنَ کُلِّ دَرَجَتَیْنِ کَما بَیْنَ السَّماءِ وَ الأرْضِ». (مستدرک الوسائل، ج 2, ص 244 ).
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خداوند، مجاهد در راهش را بر غیر او صد درجه در بهشت رفعت و بلندى بخشد، که فاصله میان هر دو درجه همانند فاصله میان آسمان و زمین است... (کنایه از بلندى رتبه مجاهد در راه خدا است)».
7ـ قال النّبى(ص): «إنَّ اللّهَ یَدْفَعُ بِمَن یُجاهِدُ عَن مَن لا یُجاهِدُ». (مستدرک الوسائل، ج 2, ص 243 ).
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «همانا خداوند (بلاها و... را) از کسى که جهاد نمى کند، به واسطه کسى که جهاد مى کند دور مى کند».
8- قال رسول اللّه(ص): «دَعا مُوسى وَ أمَّنَ هارونَ(ع) و أمَّنَتِ المَلائِکَةُ فَقالَ اللّهُ عزّوجلّ: اسْتَقیما فَقَد أُجیبَتْ دَعْوَتُکُما وَ مَن غَزَا فى سَبیلِ اللّهِ عَزَّوَجلَّ أُسْتُجیبَتْ لَهُ کَما أُسْتُجیبَتْ لَهُما إلى یَومِ القِیامَةِ». (مستدرک الوسائل، ج 2, ص 242.)
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «حضرت موسى(ع) دعائى کرد، و هارون(ع) و ملائکه آمین گفتند، پس خداوند عزّوجل فرمود: پایدار باشید، هر آینه دعاى شما را قبول مى کنم، و هر آن کس که در راه خداوند عزّوجل جنگ کند، دعاى او قبول مى شود، همانطور که دعاى آن دو (موسى و هارون) تا روز قیامت قبول شد».
9ـ عن أبى عبداللّه(ع) قال: «ثَلاثُةٌ دَعْوَتُهُم مُسْتَجابَةْ، أَحَدُهُمُ الْغازِى فِى سَبیلِ اللّهِ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونَهُ». (وسائل الشیعة، ج 11, ص 13 - تهذیب، ج 6,ص 122 - وافى، ج 2, جزء 9, ص 9.)
امام صادق(ع) فرمود: «دعاى سه کس پذیرفته مى شود، یکى از آنها رزمنده اى است که در راه خدا مى جنگد، پس ببینید چگونه جانشین او مى شوید؟». (مرحوم فیض کاشانى(ره) در بیان این حدیث مى فرماید: یعنى کیف تکونون خلیفة له فى أهله، هل تحسنون الیهم ام تسیئون - وافى، ج 2,جزء 9- ص 9.)
یعنى در غیاب او چه مى کنید، آیا مایه آزار و اذیّت او را فراهم مى کنید یا نه؟ آیا از ارزشها و آرمانهاى او حمایت مى کنید یا نه؟ و بالأخره با خانواده او چگونه رفتار مى کنید؟
10-عن أبى بصیر، قال: «قُلْتُ لاِبى عَبدِاللّهِ(ع) أىُّ الْجِهادِ أفْضَلُ؟ فَقالَ: مَنْ عُقِرَ .
جَوادُهُ وَ أهْرِیقَ دَمُهُ فِى سَبیلِ اللّهِ». (وسائل الشیعه، ج 11, ص 6- فروع کافى، ج 1, ص 342 - وافى، ج 2, جزء 9, ص 10.
ابوبصیر مى گوید: «من به امام صادق(ع) عرض کردم، کدامین جهاد برتر است؟ فرمود آنکه اسبش (و مرکبش) زخم بردارد و خون او در راه خدا ریخته شود (کنایه از سخت ترین نوع جهاد است)».
پاسخ: بله سلاحهای فراوانی از سقوط حکومت پهلوی در اختیار ما قرار گرفت؛ لکن بخش عظیمی از آنها با کارشناسان آمریکایی اداره میشد که از کشور بیرون رفته بودند و بخش دیگر نیز به دلیل به هم پاشیدگی سازمان فرماندهی ارتش که فرماندهان گذشته یا فرار کرده بودند یا در اختیار نیروهای انقلاب بودند و یا اعدام شده بودند، امکان بهرهوری نداشت. بخش دیگری نیز توسط بدنه مکتبی ارتش و وفاداران به انقلاب اسلامی به هر شکل ممکن در صحنهی نبرد مورد استفاده قرار گرفت که بسیاری به دلیل حجم گستردهی دشمن و فراگیر بودن منطقهی نبرد منهدم شد و از بین رفت. و اصولاً با پیروزی انقلاب اسلامی ایران آمریکا در حالی که پول بسیاری از تجهیزات نظامی را از ما گرفته بود از واگذاری آنها خودداری کرده بود.
در شرایطی که درگیر مسائل داخلی و سامان دادن به انقلاب نوپای نظام اسلامی بودیم از مرزهای جنوب و غرب کشورمان مورد حمله و تهاجم سنگین ارتش کاملاً مجهز رژیم بعثی قرار گرفتیم آن مقدار سلاحی که در اختیار داشتیم به هیچوجه پاسخگوی دفاع نظامی نبود و بههمین دلیل ارتش عراق در روزهای اول جنگ بیشتر شهرهای مرزی کشورمان را اشغال کرد ما آنقدر از لحاظ تجهیزات نظامی در مضیقه بودیم که حتی برای تهیه سیمخاردار و استفاده از آن در جنگ دچار محرومیت و محدودیت بودیم در شرایطی که آمریکا به عراق هواپیماهای جاسوسی میداد، روسیه تانکها و توپهای مدرن میداد، آلمان سلاحهای شیمیایی میداد، کشورهای مرتجع عربی سرباز و پول برای صدام میفرستادند، ایران اسلامی با حداقل امکانات نظامی و صرفاً با تکیه برایمان و انگیزه الهی و با روحیهی عاشورایی و الهام گرفتن از آیهی شریفهی «غلبت فئة کثیرة» و به برکت نفس مسیحایی امام خمینی (ره)، ملت ایران دریا شد و این دریا با خروش خود همه ناجوانمردیها را از بین برد.
پس یادمان باشد پیروزی در نبرد و دفاع 8ساله مرهون سلاحهای آمریکایی به جای مانده از زمان شاه نبود که اولاً در قیاس با حجم تجهیزات ارتش عراق و با کیفیت سلاحهای اهدایی به عراق قابل مقایسه نبود بلکه آن چیزی که «کار مهمی» محسوب میشد عاشورایی شدن و عاشورایی عمل کردن ملت ایران در صحنههای دفاع مقدس بود که همین حضور و حماسهآفرینی هنوز هم نقش بازدارند اندکی در مقابل تهدیدات فعلی را ایفا میکند.
از سوی دیگر باید توجه داشت که این سلاحها ارزان بدست ملت ایران نیامده است. مردم ایران در طول دوران انقلاب برای قطع سلطهی آمریکا و غرب، خیل عظیمی از شهدا، از اقشار گوناگون، به محضر خداوند بزرگ تقدیم نموده، و خسارات مادی بسیاری را متحمل گردیده است، و این سلاحها حداقل غنیمتی است که از آنان بدست ملت ایران افتاده است.
ما در دوران دفاع مقدس سلاحهای بسیاری نیز از دشمن به غنیمت گرفتیم، آیا مدیون بعثیها نیز هستیم؟!! خاصیت جنگ و انقلاب همین است.
پاسخ: شما با تجاوزگری روبرو بودید که آمده تا تمامیت ارضی و استقلال و هویت شما را از بین ببرد، صدام پیش از حملهی سراسریاش به ایران اسلامی قرارداد 1975 الجزایر را که بین عراق و ایران بسته شده بود پاره کرد و بعد گفت با ایران همین کار را خواهیم کرد این تصویر توسط تلویزیون عراق در همان سالهای اولیه پخش شد، شما با تجاوزگری روبرو بودید که اهل منطق و گفتگو نبود مردم کشورش (مردم حلبچه) را آن گونه مورد تعرض بمباران شیمیایی قرار داد علما و مراجع شیعهی عراق را در سپاهچالها و زندانهای مخوف و وحشتناک زندانی کرده بود و دستهدسته آنها را در گورهای دستهجمعی به شهادت میرساند حالا خودتان انصاف بدهید با چنین فردی آیا جز با سلاح میشد برخورد کرد؟ آیا عقل و منطق در مبنای فکری او جای داشت؟ آری ما شهید دادیم ولی ما مگر در حمله و تعرض به خاک کشوری کشته داده بودیم؟ خیر ما شهید دادیم چون میخواستیم از خاک و ناموس و دین کشورمان دفاع کنیم، مگر امام حسین(ع) برای حفظ مکتب توحید شهید نشد و مگر یاران باوفایش برای ماندگاری دین خدا، خون خود را نثار آبیاری درخت انقلاب نکردند، بنابراین شهدای ما شهید شدهاند چون میخواستند من و شما بعد از 20 سال که از پایان جنگ میگذرد نظارهگر امروز عراق باشیم که امام و رزمندگان ما چه کردند و صدام و ارتش بعثی عراق چه کردند؟ آزادی و امنیت و آرامش امروز ما مرهون ایثارگی شهیدان دیروز است. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
پاسخ: ما در دفاع مقدس و در شرایط تحریم به 2روش نیازهای جنگیمان را تأمین میکردیم. روش اول این بود که ما از برخی کشورها که در جنگ بیطرف بودند و به دنبال فروش سلاحهایشان بودند عقد قرارداد میبستیم و از آنها سلاح خریداری میکردیم البته چون آنها ممکن بود تحت فشار کشورهای سلطهگری قرار بگیرند لذا معمولاً با سر و صدا این کار انجام نمیشد به تعییر دیگر که جیب دنیا آنقدر گشاد بود که شما بتوانید نیازهای تسلیحاتی خود را خریداری کنید. روش دوم و مهمتر این بود که تحریم باعث شد ما با نگاهی به منابع داخلی رویکرد خود اتکایی را پیشه خود کنیم و آرام آرام با گامهای حساب شده توانستیم بخشهایی از نیازهای تسلیحاتیمان را با اتکاء به دانش و تخصص بومی تامین نماییم. درست همان کاری که در بحث خودکفایی غنیسازی اورانیم و انرژی هستهای انجام داده و دنیا را شگفتزده توانمندی و دانش و تخصص ایرانی کردیم. غنیمتهای جنگی نیز بخش دیگری از توانمندی ما را شامل میشد.
سوال چهارم:
آیا صدام در اعمال جنگ علیه ایران اسلامی تنها بود یا حامیانی هم داشت؟
پاسخ: آمریکا محرک و مشوق اصلی صدام برای حمله به ایران اسلامی بود، انگلیس، رژیم صهیونیستی، آلمان، فرانسه، شوروی و ایتالیا از عمدهترین کشورهای اروپایی حامی صدام بودند در میان کشورهای مرتجع منطقه نیز عربستان، مصر، اردن، کویت، امارات، بحرین و همچنین سومالی و سودان از عمدهترین کشورهایی بودند که با پول و نفت و ارسال نیروی انسانی در قالب سرباز به کمک صدام شتافته بودند در میان اسیرانی که از عراق گرفتیم بیش از 10 ملیت وجود داشت و این خود گویای تنها نبودن صدام و ارتش بعثی عراق بود. بعدها مشخص شد نزدیک به چهل کشور مستقیم یا غیرمستقیم صدام را در جنگ علیه ما یاری رساندند.
سوال پنجم:
با آنکه میتوانستیم پیروز شویم چرا قطعنامه 598 را پذیرفتیم؟
پاسخ: علت پذیرش قطعنامه 598 که از سوی امام راحل به عنوان جام زهر تلقی شد این بود که رژیم بعثی عراق و حامیان صدام به این نتیجه رسیده بودند که تداوم جنگ منجر به برتری رزمندگان ایرانی شده و باید هر چه زودتر جنگ را خاتمه دهند تا از پیروزی کشور ایران جلوگیری کنند، مقارن با این استراتژی، صدام خلق و خوی وحشیانه خود را عیانترکرد، شدت بخشیدن به حملات موشکی علیه شهرها و مناطق مسکونی با هدف وارد کردن مردم در مصائب جنگ و بالتبع فشار مردمی به نظام اسلامی برای پذیرش قطعنامه 598، حمله به هواپیمای مسافربری ایرباس در آسمان خلیجفارس و به شهادت رساندن 290 زن و کودک و پیر و جوان، استفاده گسترده از سلاحهای شیمیایی، همگی حاکی از این بود که صدام به هر قیمتی میخواهد جنگ به لحاظ نظامی به نفع ایران پایان نپذیرد.
یکی از علل پذیرش قطعنامه 598 این بود که مملکت به لحاظ اقتصادی، با توجه به پایین آوردن قیمت نفت توسط سلطهگران، در شرایطی قرار گرفته بود که به اذعان کارشناسان، تداوم دفاع مقدس، محتاج هزینههای سنگینی بود که شرایط آن زمان پاسخگوی این هزینهها نبوده است. به هر حال مجموعهای از شرایط بیرونی و درونی باعث شد تا قطعنامه 598 توسط امام راحل پذیرفته شود. نکته مهم دیگر تصمیم قطعی آمریکا برای مستقیم وارد شدن در جنگ بود؛ چنانچه ناوگان او در خلیج فارس به حرکت در آمده بودند و جنگ مستقیم با آمریکا با توجه به شرایطی که برخی از مسئولین سیاسی برای ایران ترسیم کرده بودند، امکان پذیر نبود.
سوال ششم:
تکلیف غرامتهای ما از عراق بالاخره چه میشود؟
پاسخ: اگر چه پیگیری برای دریافت غرامت معین شده از سوی کمیته تعیین غرامت سازمان ملل که معادل1000 میلیون دلار اعلام شده حق مسلم و قطعی ایران میباشد اما با توجه به اینکه شرایط حکومتی و روند سیاسی ساختار فعلی عراق به کل متفاوت از دوران دفاع مقدس میباشد پیگیری این خواسته در شرایط فعلی خیلی به مصلحت نیست، مضاف بر آنکه دولت نوری مالکی به لحاظ امنیتی با مخاطرات سنگین تروریستی در این کشور روبرو میباشد.
بنابراین پاسخ این است که اگر چه اصل موضوع برای دریافت غرامت به جای خود پابرجاست اما مقطع فعلی به لحاظ سیاسی و حقوقی در دولت عراق مستعد برای این درخواست نیست و باید در شرایط مناسبتری که میتواند آیندهای نزدیک یا دور باشد عنوان گردد.
سوال هفتم:
علت ادامه جنگ پس از بازپسگیری و فتح خرمشهر چه بود؟
پاسخ: برای پاسخ دقیق به این سوال بهتر است به اظهارات سرلشگر پاسدار دکتر رحیم صفوی مشاور مقام معظم رهبری در نیروهای مسلح اشاره کنیم که دلایل زیر را برای این علت ذکر کردهاند.
1- گرفتن زمان و امتیاز از دشمن. پس از خاتمه عملیات بیتالمقدس، جمهوریاسلامی ایران در برتری آشکار قابل ملاحظهای از قدرت رزمی نسبت به عراق قرار داشت، آهنگ شتابدار دوره تناوب عملیاتها و موفقیتها تصاعدی عملیاتهای تهاجمی رزمندگان نشانگر روند مثبت و رو به رشد پیروزیها نمایانگر دورنمای روشن و درخشانی بود که در آن پیشبینی میشد ادامه دفاع مقدس به کسب پیروزیهای بزرگتر و احقاق حقوق ملت ایران خواهد رسید.
از طرف دیگر عراق که در حالت انفعال قرار گرفته بود برای خروج از بنبست ایجاد شده به کسب زمان نیاز داشت تا قوای تحلیل رفته خود را مجدداً بازیابی کند و متعاقباً از دست دادن زمان برای نیروهای ما به مفهوم ایجاد تزلزل روحی درارادهها و سست کردن باورهای مردم به ادامه مقاومت و تنبیه متجاوز در جنگ بود لذا ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به مفهوم ایجاد فرصت مناسب برای دشمن و از دست دادن فرصت خود برای ما بود.
2- نبود هیچ تضمین بینالمللی برای احقاق حقوق ایران در واقع هیچساز و کار تضمینکننده و اطمینان بخشی از سوی نهادهای بینالمللی مثل شورای امنیت سازمان ملل برای برقراری یک صلح شرافتمندانه و عادلانه وجود نداشت و هیچ اقدامی حتی صدور قطعنامهای هم از طرف این شور انجام نشده بود. در چنین فضایی که دشمن همه ابزارهای تقویت را در شرایط توقف جنگ در اختیار داشت و بازیابی قدرت وی مشروط به توقف و رکود در جبههها بود و شرط تقویت ما حرکت و پیشروی بود هنوز هیچ الزام قانونی بینالمللی برای توقف و خاتمه جنگ وجود نداشت. بنابراین واگذاری این فرصت به دشمن آیا جز ایجاد سهولت برای شکلدهی به یک آرایش سیاسی و نظامی سازمان یافته و مجدد برای تهاجم دشمن نبود؟
3- عدم اطمینان به دشمن، متجاوز و احتمال تجاوز مجدد او حوادث پس از پذیرش قطعنامه 598 موید این نظریه است زیرا فقط 3 روز پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران، ارتش عراق وقتی در محاسبات خود به این نتیجه رسید که میتواند تهاجم مجددی را برای اشغال مجدد خرمشهر آغاز کند این تهاجم را هم در جنوب و هم در غرب کشور مجدداً انجام داد، که البته حملات متقابل شجاعانه، عاشورایی و حماسهساز رزمندگان اسلام، مجدداً وی را مجبور به فرار به آن سوی مرزهای بینالمللی کرد. در حقیقت توقف ایران در جنگ بعد از خرمشهر مخاطرات بالقوه و وسیعی را برای ایران اسلامی به همراه داشت چرا که با توجه به شخصیت نامطمئن صدام و عدم اعتماد و اطمینان به مواضع سیاسی حزب بعث عراق و سیال بودن رفتار سیاسی این رژیم هیچ چشمانداز روشن و اطمینانبخشی از صلح وجود نداشت.
سوال هشتم:
این همه مردم عراق، فرزندان ما را کشتند پس چرا الآن با عراقیها رابطه دوستانه داریم؟
پاسخ فرزندان این مرز و بوم به دست ملت عراق کشته نشدند که ملت عراق خود قربانی سیاستهای دیکتاتور مآبانه صدام بوده است فرزندان ما به دست کسانی به شهادت رسیدند که همین امروز هم دشمنی خود را با شیعه طرفدار اهل بیت (ع) با بمبگذاریها نشان میدهد یعنی حزب بعث که ستون فقرات ناامنیهای فعلی در عراق میباشد. دولت بعثی عراق نه فقط رزمندگان ایران اسلامی را بلکه فرزندان غیور و مبارز ملت خود را در سیاهچالها و شکنجهگاهها به قتلگاه برد و امروز دیکتاتور عراق به سزای بخشی از جنایات خود در این دنیا رسیده و اعدام شده، دلیلی برای عدم آشتی و دوستی دو ملت و دو دولت شیعه پیرو امام حسین (ع) وجود ندارد، ما امروز با ملتی روابط دوستانه داریم که در انتخابات قانون اساسی و مجلس و دولت، بهترین مسیر را انتخاب کرده، مسیر پیاده شدن احکام ناب اسلام، با ملتی روابط دوستانه داریم که تا دیروز دربند بود و امروز رهیده از ستم بعثیهاست، با ملتی ارتباط داریم که به انقلاب اسلامی ایران علاقه دارد و پیرو خط رهبری و مرجعیت عراق یعنی آیتالله سیستانی است، چنین ملتی حتماً سزاوار برقراری روابط دوستانه و مساعدت هستند. به علاوه ملت عراق امروز در مقابل دشمن اصلی ما آمریکا سینه سپر نمودهاند و فرصت از این جنایتکار برای پرداختن به ایران از بُعد نظامی و حتی سیاسی ربودهاند؛ پس مستحق حمایت و همرهیاند.
سوال نهم:
معمولاً در کشور ما فقط در هفته دفاع مقدس به این موضوع پرداخته میشود و در طول سال کمتر از این افتخار آفرینیها یاد میشود؛ علت چیست؟
پاسخ: البته از یک نگاه، این گلهمندی وارد است چرا که پردازش 8 سال دفاع مقدس در یک هفته، آن هم برای نسلی که فقط از دفاع مقدس چیزهایی را شنیده فرصت کافی و مطلوبی نیست ولی از یک نگاه دیگر میتوانیم بگوییم دفاع مقدس یک لایه سختافزاری داشت که همان 8 سال جنگ بود و یک لایه نرمافزاری داشت که در واقع همان روح معنوی حاکم بر این دوران بود، به نظر میرسد میتوان این لایه را عمیقتر کرد و به آن پرداخت که البته معمولاً در مناسبتهایی مثل هفته بسیج، فتح خرمشهر، روز پاسدار، و سالگرد پذیرش قطعنامه 598 به این موضوعات پرداخته میشود ولی به هر حال نسل جوان تشنه که مشتاق شنیدن بیشتر است باید توسط نسل جنگ دیده بیشتر توجیه شوند که این امر درستی است و غفلت از این موضوع تبعات خسرانآوری خواهد داشت.
منبع:راه میانه
اساساً هر کشوری پایان جنگ و یا هر بحرانی را گرامی می دارد. مگر در پایان هشت سال دفاع مقدس ما پیروز مطلق میدان نبرد نبوده ایم که شروع جنگ که از تلخ ترین روزهای دفاع مقدس است را گرامی می داریم؟
در این مقاله ما سعی می کنیم که به این مسأله بپردازیم که چرا هفته اول جنگ به نام دفاع مقدس نام گذاری شده است؟
با تأکید بر این که بیش از نیمی از جمعیت کشور را جوانان زیر 30 سال تشکیل می دهند. و با توجه به اهمیتی که دوران دفاع مقدس در تاریخ معاصر ایران دارد که همواره در پی بروز هر جنگی، شاهد جدایی بخش هایی از این سرزمین پهناور به دست بیگانگان بوده است. به گونه ای که می توان گفت در دویست سال گذشته، یعنی از زمان «فتحعلی شاه قاجار» به بعد، نزدیک به یک میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شده است. اما علی رغم پشتیبانی قدرت های بزرگ از عراق، روند مذکور در جنگ ایران و عراق ادامه پیدا نکرد و سر فصل جدیدی از تاریخ ایران را در صفحات تاریخی به ثبت رساند. در این جنگ نه تنها یک وجب از خاک ایران در دست نیروهای عراقی باقی نماند، بلکه عراق به عنوان کشور متجاوز به نظام بین الملل معرفی شد.
پس چرا بسیاری از جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب کمترین توجه را به آن دارند و کمترین خاطره های آن دوران مهم را با خود ندارند. با توجه به این که هنوز نسلی که مستقیم در دفاع مقدس حضور داشته است زنده و گواه تاریخی این واقعه عظیم است.(رزمندگان ،آزادگان ،جانبازان و خانواده معظم شهدا)؟
مقاله حاضر به چهار بخش تقسیم گردیده است:
ابتدا وضعیت ایران قبل از جنگ ، در بخش دوم وضعیت ایران در شروع جنگ و بخش سوم پایان جنگ ، بخش چهارم بعد از جنگ.
بخش اول : وضعیت ایران قبل از شروع جنگ
انقلاب اسلامی که از جهات متعدد با سایر انقلاب ها متفاوت بود. و در تعارض مستقیم با قدرت های سلطه گر قرار داشت. و همین تفاوت و تعارض باعث شده بود که غیر پیش بینی باشد. و همین موضوع موجب نگرانی قدرتهای بزرگ شده بود.لذا از همان ابتدا با مقابله ی همه جانبه و جدی آنان مواجه شد. و قدرت های بزرگ برای اینکه کشورهای منطقه را همراه خود کنند صدور اندیشه های انقلاب اسلامی برای کشورهای منطقه را خطرناک عنوان می کردند و مدعی این بودند که انقلاب اسلامی درصدد سرنگونی حکومت های آنان است.
امام خمینی قدس سره در تشریح صدور انقلاب می فرماید « این معنی غلط را از صدور انقلاب برداشت نکنند که ما میخواهیم کشورگشایی کنیم. ما همه کشورهای مسلمین را از خودمان میدانیم. همه کشورها باید در محل خودشان باشند… معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملت ها بیدار شوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و تحت سلطهای که هستند و از این که همه مخازن آنها دارد به باد میرود و خودشان به نحو فقر زندگی میکنند، نجات دهند… ما میخواهیم این چیزی که در ایران واقع شد، این بیداری و اینکه خودشان را از ابرقدرت ها فاصله دادند و دست آنها را از مخازن خود کوتاه کردند، این در همه ملتها و در همه دولتها واقع بشود، آرزوی ما این است.»
در این دوره کشور با بحران و چالش های فراوانی رو به رو بود. از لحاظ سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی. که این فشارها عمدتاً از سوی قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه ای به ایران تحمیل می شد. تا شاید بتوانند ایران را به پای میز مذاکره بکشانند.
در درون ایران گروه های سیاسی اعم از منافقین ، ملی مذهبی ها ، لیبرال ها و جریان های سیاسی دیگر که فکر می کردند بدون حمایت قدرت های بزرگ نمی شود. کشور را اداره کرد با ایجاد غائله گنبد ، کردستان ، ترور شخصیت ها و آدم های مؤثر انقلاب اسلامی با تلاش در حذف نیروهای انقلابی و وفادار به حضرت امام خمینی (ره) خواهان به دست گرفتن حکومت و جدایی دین از سیاست بودند. در حالی که حضرت امام خمینی (ره) تأکید بر پیوستگی دین و سیاست داشت.چرا که اندیشه دینی باعث استقلال و عزت بود.درحالی که جدایی دین از سیاست باعث همان وابستگی ها دوران طاغوت می شد. که تمامی این جریان ها وابسته به حمایت های قدرت های سلطه گر بود.اتفاقات دیگری هم در این دوره رخ می دهد. تلاش برای کودتا توسط عوامل نظامی وابسته به خارج «کودتای نوژه» ،عملیات مستقیم نظامی (حمله به طبس) توسط آمریکا صورت گرفت.
از لحاظ ا قتصادی: مشکلات اقتصادی ایران در سالهای 58و 59 کمتر از مشکلات سیاسی نبود، در سالهای قبل از پیروزی به دلیل اعتصابات انجام گرفته در بخش های اقتصادی کشور بویژه در شرکت نفت که اقتصاد ایران به فروش آن بستگی داشت، عملاً اقتصاد کشور فلج شده بود، تقریباً تمامی بنگاه های تجاری و کارخانجات به علت وابستگی به خارج و بلوکه شدن دارایی های ایران در بانک های آمریکا و تحریم اقتصادی ایران از سوی آمریکا تعطیل بودند. اگرچه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به فرمان امام راحل (ره) کارگران و کارمندانی فعالیت خود را از نو آغاز کردند. لکن به دلیل عدم انسجام سیاسی در داخل و تحریک گروهک های وابسته حرکت اقتصادی شکل مناسبی نداشت. کشور شدیداً در رکود اقتصادی به سر می برد.
هر چند شروع جنگ تلخ بود. اما این تلخی شیرینی را به این مردم هدیه داد و در حالت عادی برای رسیدن به آنها باید قرن ها تلاش کرد
از لحاظ فرهنگی هم دچار بحران بودیم زیرا درگذشته تقریباً فرهنگ غربی بر کشور حاکم بود.« متأسفانه هنوز آن نوع فرهنگ در جامعه ما جاری است» ولیکن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در حال گذر و تطبیق خود با جامعه بود. که خود این دوگانگی فرهنگ تأثیر به سزایی در مراحل مختلف انقلاب و دفاع مقدس داشت.
بخش دوم :شروع جنگ و اوضاع نظامی ایران
اوضاع نظامی ایران در سالهای 58 و 59 به مراتب بدتر از اوضاع سیاسی و اقتصادی بوده است. ارتش جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 دچار تحولات عمدهای گردید. زیرا ساختار ارتش متناسب با منافع شاه و اولویتهای سیاسی آمریکا در منطقه بوده است و با آن ساختار نمیتوانست در خدمت اهداف انقلاب اسلامی قرار گیرد. حضرت امام خمینی(ره) ضمن تأکید بر حفظ انسجام ارتش، فرصت لازم را در اختیار این نیرو قرار داد تا ساختار جدید خود را بر مبنای معیارهای ارتش مکتبی توسعه دهد، اما به دلیل اینکه سازمان و ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از قطع وابستگی ها ،که تا عمق استخوان ارتش طاغوت نفوذ کرده بود و خروج کارشناسان نظامی و فرار فرماندهان نظامی به خارج از کشور که عمده فنون و تخصصهای نظامی را در اختیار داشتند.
از ارتش و تصفیه امرای خائن و سر سپرده به خصوص بعد از کودتای نوژه و اقدامات دولت بازرگان مبنی بر کاهش نیروهای ارتش ، به طوری که در تاریخ 9/2/58 اعلام داشت که ایران به ارتش 500 هزار نفری نیازی ندارد و تعداد ارتشیان کاهش خواهد یافت. و از سوی دیگر کاهش مدت خدمت سربازی از 24 ماه به 12 ماه و اعزام کادرهای ارتش به محل های سکونت و زادگاه خود، و در اقدامی مشکوک در زمینه لغو قراردادهای نظامی، از قبیل لغو قرارداد خرید شش فروند زیر دریایی از آلمان و لغو قراردادهای نظامی آمریکا، که در مجموع کاهش توان نظامی و عدم امکان توسعه طرح های ساختاری ارتش هدف آن بوده است.
از دیگر اقدامات دولت بازرگان است که سازمان ارتش را دچار تزلزل کرد. و شعارهای انحلال ارتش از سوی گروهک های مخالف هماهنگ با سیاست کاهش توان دفاعی ارتش از سوی لیبرالها. و این موضوعات باعث نوعی از هم گسیختگی در مجموعه ارتش بوجود آورد. به دلیل شرایط خاص انقلاب اسلامی و مرحله دگرگونی و عبور ارتش از ارتش شاهنشاهی به ارتش اسلام به کندی پیش می رفت ولی بعدها با حذف بنی صدر با حاکمیت نیروهای خط امام بر ارتش این تحول با سرعت زیادتر انجام شد.« طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق سه ماه قبل از حمله طی تحلیلی از اوضاع ایران مینویسد: امروز ارتش ایران از هم پاشیده شده است»
سپاه نیز بطور دائم درگیر با ضد انقلاب بود و فرصت برپایی تشکیلات و سازمانی که بتواند جلوی تهاجمی نظیر حمله عراق را بگیرد پیدا نکرده بود و همچنین در همین شروع جنگ جریان های حاکم بر کشور (گروه های لیبرال) بیشتر درصدد تضعیف سپاه بودند تا تقویت، چون سپاه وفادار به امام (ره) و نظام جمهوری اسلامی بود.
وضعیت بسیج هم مبهم بود ، با وجود این که سپاه پاسداران تشکیلات بسیج را سازماندهی کرده بود تا مدت ها این کشمکش وجود داشته که بسیج وابسته به سپاه باشد یا نباشد.
رژیم بعثی عراق با اطلاع کامل از وضعیت نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران در 31 شهریور 1359 با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربینهای تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد . جنگی نابرابر در شرایطی به ایران اسلامی تحمیل شد که از جانب استکبار جهانی به ویژه آمریکا تحت فشار شدیدی قرار داشت و در داخل کشور نیز جناح های وابسته به غرب و شرق، با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیریهای نظامی در صدد تضعیف نظام بودند.
امام خمینی قدس سره در مورخه 31 شهریور 1359، در پیامی به مناسبت باز شدن مدارس درباره ی آغاز جنگ تحمیلی فرمودند:
همچنین امام قدس سره اولین فرمان خود را درباره جنگ در تاریخ 1/7/1359، صادر فرمودند. (صحیفه نور)
در این میان، به دلیل حضور نیروهای لیبرال در رأس امور، از جمله وجود بنی صدر به عنوان ریاست جمهوری، تحریمی داخلی علیه مدافعان انقلاب، صورت گرفت. و به شدت جلوگیری می کرد از حضور سپاه و نیروهای مردمی در جنگ و همواره ادعا می کرد که این ها دخالت غیر تخصصی است.در امور جنگ و همین امر باعث شد که عراق موفق به تصرف شهرهای مرزی از شمالی ترین نقطه تا سر انجام خرمشهر گردید.سرانجام حضرت امام خمینی قدس سره با توجه به موضع منفی بنی صدر در قبال رزمندگان ارتش اسلام وی را در تاریخ 21/3/1360 از فرماندهی نیروهای مسلح عزل و بلافاصله مجلس عدم کفایت وی را تصویب کرد.
وقتی امام خمینی (ره) در مقام فرماندهی کل قوا بر لزوم شکسته شدن حصر آبادان تأکید کردند ماشین پیشروی ایران در مسیر باز پس گیری مناطق اشغالی شروع به حرکت کرد. پس از عملیات ثامنالائمه که به محاصره آبادان پایان داد در عملیات طریقالقدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد کردند. لاویه ، غرب شوش و دزفول در عملیات بزرگ فتحالمبین آزاد شد و در نقطه اوج پیروزیها در عملیات بیتالمقدس خرمشهر نیز آزاد گشت. همه این عملیات ها به صورت مشترک و هماهنگ میان نیروهای ارتش و سپاه اعم از زمینی و هوایی اجرا میشد….
بخش سوم : پایان جنگ
جنگ هشت ساله که با تحریک و حمایت همه جانبه استکبار جهانی، توسط رژیم بعثی عراق بر مردم ایران تحمیل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود، بلکه تمام سرزمین اسلامی ما اعم از شهرها و روستاها را در برگرفت.
امام خمینی قدس سره که فرمودند: جنگ تا پایان رفع فتنه .بنابراین ما نمی توانیم پایانی برای دفاع مقدس تصور کنیم.امام فرمودند جنگ نعمت است.آثار این برکت نعمت شیرینی آن همان آغاز جنگ(دفاع مقدس) است نه با پذیرش قطعنامه
تجاوز عراق به ایران که در31 شهریور1359(سپتامبر 1980)، آغاز شد و به مدت 8 سال ادامه یافت، طولانی ترین و بی سابقه ترین جنگ متعارف قرن حاضر به شمار می رود، چرا که جنگ جهانی اول و دوم مدتی کمتر از هشت سال ادامه یافتند و جنگ های دیگر، مانند جنگ ویتنام شمالی و جنوبی نیز به عنوان یک جنگ متعارف همانند جنگ ایران و عراق شناخته نشده است. تاریخ از هشت سال جنگ برای ایران، شرف و آزادگی و مقاومت و ایمان به خدا را در صفحات خود ثبت کرد، اما از متجاوز و متحدان او که طی هشت سال او را یاری و تشویق کردند، جز به زشتی یاد نخواهد کرد.
امام خمینی قدس سره فرمودند:
جنگ با تمام فراز و فرودهای فراوانی که در طول هشت سال دفاع مقدس داشت .به آتش بس ختم شد. این آتش بس در هاله ای از ابهام قراردارد. تکلیف بندهای قطعنامه 598 چه شد؟ کدام یک از بندهای قطعنامه بطور جدی پیگیری شد. این دفاع مقدس از شروع تهاجم دشمن تا مقاومت و تنبه متجاوز ها در طول هشت سال بیش از90 عملیات کوچک و بزرگ را در خود جای داده ،تلخی ها و شیرینی های بسیاری را در یاد ها زنده می کند.
هر چند شروع جنگ تلخ بود. اما این تلخی شیرینی را به این مردم هدیه داد و در حالت عادی برای رسیدن به آنها باید قرن ها تلاش کرد.
بر پایه فرمایش حضرت امام خمینی قدس سره که فرمودند: جنگ تا پایان رفع فتنه .بنابراین ما نمی توانیم پایانی برای دفاع مقدس تصور کنیم.امام فرمودند جنگ نعمت است.آثار این برکت نعمت شیرینی آن همان آغاز جنگ(دفاع مقدس) است نه با پذیرش قطعنامه. چرا که علی رغم پیروزی قاطع رزمندگان اسلام (جمهوری اسلامی ایران)این پیروزی به ذائقه رزمندگان اسلام و ملت ایران خوش و شیرین نیامد. زیرا حضرت امام خمینی(ره) پذیرش قطعنامه را به جام زهر و تلخ تر از آن تعبیر کردند.
و در قسمتی دیگر از سخنان خود خطاب به رزمندگان می فرماید:
درحالی که شروع جنگ و ادامه آن را نعمت تلقی کردند.
رزمندگانی که در طول دفاع مقدس حضور داشتند به غیر تکلیف شرعی و احساس مسئولیتی که نسبت به دفاع مقدس داشتند.بعد از رضای خدا دوست داشتند رهبر و مولای آنها پایان دفاع مقدس را شیرین تلقی کرده تا آنها به این شیرینی افتخار کنند. در ضمن دفاع مقدس نه در جنگ بلکه در تمام عرصه های درون انقلاب خود را نشان داد.حتی در عرصه های امروز کشور خودنمایی می کند.
حتی حضرت امام(ره) 3/12/1367 هفت ماه بعد از پذیرش قطعنامه در جمع طلاب می فرماید. جنگ ما جنگ حق و باطل بود. و تمام شدنی نیست ،جنگ ما جنگ فقر و غنا بود.جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.
آیا با بیان این گفتار می شود پایانی برای دفاع مقدس را تصور کرد؟ که بر آن اساس بزرگ داشتی گرفت؟ « هدف از نامگذاری روزها و هفتههای خاص، بزرگداشت ارزشها و شناسایی پیوندهای دینی، ملی، فرهنگی، علمی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه است که منجر به نوعی همکاری عمومی میشود.»ولی آغاز آن را چرا؟ می شود به عنوان اولین گام برای دفاع از هرچه که بدست آورده ای جشن گرفت.
به قول شهید چمران وقتی شیپور جنگ نواخته می شود مرد از نامرد مشخص می شود.
نام گذری هفته اول شروع رسمی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یعنی از 31 شهریورلغایت6 مهرماه به نام هفته دفاع مقدس به دلایل ذیل بهترین زمان می باشد.و از چند منظر قابل توجه است.
-اطاعت و فرمان پذیری از یک مجتهد دینی تحت عنوان ولایت مطلقه فقیه.
-ایجاد فضای امن بر اجرایی شدن شعارهای انقلاب در عرضه های داخلی و خارجی کشور
-ثبت انقلاب اسلامی و فراهم شدن زمینه های صدور آن.
-پالایش عناصر ضد انقلاب از عناصر انقلابی.
-ظهور و رشد روحیه استقامت، وحدت و پایداری در تمام سطوح جامعه ایرانی.
-اعتماد به جوانان و ظهور نخبگان جدید در اداره جنگ در تمامی سطوح
-رشد مهندسی دفاعی در قالب جهاد.
حضرت امام رحمت الله علیه می فرماید :
منبع : ساجد
تنظیم : فرهنگ پایداری تبیان
سرانجام عراق پس از مقدمهچینیهای فراوان سیاسی و نظامی، در ساعت 14:15 دقیقه دوشنبه 31 شهریورماه 1359 با سه فروند میگ 23، به فرودگاه بینالمللی مهرآباد تهران _ به تقلید از حمله هوایی اسراییل در جنگ ششروزه با اعراب _ حمله کرد.
سرانجام عراق پس از مقدمهچینیهای فراوان سیاسی و نظامی، در ساعت 14:15 دقیقه دوشنبه 31 شهریورماه 1359 با سه فروند میگ 23، به فرودگاه بینالمللی مهرآباد تهران _ به تقلید از حمله هوایی اسراییل در جنگ ششروزه با اعراب _ حمله کرد.
همزمان پایگاههای هوایی تبریز، همدان، دزفول، بوشهر، شیراز، اصفهان و فرودگاههای اهواز، کرمانشاه، سنندج و ارومیه، توسط 192 فروند جنگنده عراقی مورد حمله قرار گرفت. روز اول مهر 1359 نیز ارتش عراق با استعداد 48 یگان سازماندهی شده در قالب تیپها و لشکرهای مکانیزه، زرهی و پیاده با برخورداری از پشتیبانی 800 قبضه توپ، 5400 دستگاه تانک و نفربر، 400 قبضه توپ ضدهوایی و 3666 فروند هواپیما و 400 فروند هلیکوپتر به ایران حمله کرد. مقصود رهبران عراق از این تجاوز این بود که با شکست نظامی ایران اهداف خود مبنی بر لغو قرارداد 1975 الجزایر و تجزیه خوزستان را تأمین نماید. واینک مختصری از عملیات های 8 سال دفاع مقدس را بررسی می کنیم .
شادانیم از اینکه در برخورد با ظالمان برای ایمانمان ؛ سرزمینمان و عزتمان پیروز و سربلند گشتیم. و غمگینیم از اینکه در این 8سال بهترین جوانان این سرزمین را از دست دادیم . فرزندان شجاع و کاردانی از گروه ارتش و بسیج و سپاه که هر کدام آینده ساز این مملکت بودند هر چند آنان با رشادت هایشان بهترین آینده را برای ایران اسلامی رقم زدند و امانت دست ما سپردند...
امید که بار امانت را درست در دادگاه عدل الهی زمین گذاریم و شرمنده خون شهدا نگردیم .
ردیف | نام عملیات | تاریخ | سال | ردیف | نام عملیات | تاریخ | سال | |
1 | پدافندی قصرشیرین | 59/6/31 | اول | 54 | پدافندی والفجر3 | 62/5/7 | سوم | |
2 | پدافندی خرمشهر | 59/6/31 | اول | |||||
3 | پدافندی سوسنگرد | 59/6/31 | اول | 55 | پدافندی والفجر4 | 62/7/27 | چهارم | |
4 | پدافندی شمال آبادان- ایستگاه حسینیه | 59/6/31 | اول | 56 | پدافندی خیبر | 62/12/3 | چهارم | |
5 | پدافندی منطقه کرخه-شوش | 59/6/31 | اول | |||||
6 | پدافندی میمک و مهران | 59/7/2 | اول | 57 | پدافندی عاشورا | 63/7/25 | پنجم | |
7 | پدافندی سومار | 59/7/5 | اول | 58 | پدافندی ارتفاع402 | 63/11/11 | پنجم | |
8 | پدافندی پای پل کرخه | 59/7/23 | اول | 59 | پدافندی میمک | 63/11/20 | پنجم | |
9 | پدافندی شمال آبادان | 59/8/3 | اول | 60 | پدافندی بدر | 63/11/20 | پنجم | |
10 | پدافندی پای پل کرخه | 59/8/9 | اول | 61 | پدافندی حاج عمران | 64/4/7 | پنجم | |
11 | پدافندی آزاد سازی سوسنگرد | 59/8/26 | اول | 62 | پدافندی نصر3 | 64/4/9 | پنجم | |
12 | پدافندی عاشورا | 59/8/28 | اول | 63 | پدافندی ظفر5 | 64/4/13 | پنجم | |
13 | پدافندی سوسنگرد | 59/9/2 | اول | 64 | پدافندی شرهانی | 64/4/20 | پنجم | |
14 | پدافندی قوچ سلطان | 59/9/27 | اول | 65 | پدافندی قادر(1) | 64/4/23 | پنجم | |
15 | پدافندی کلینه و سید صادق(1) | 59/9/28 | اول | 66 | پدافندی چوارتا | 64/6/6 | پنجم | |
16 | پدافندی تنگ حاجیان | 59/10/14 | اول | 67 | پدافندی قادر(2) | 64/6/18 | پنجم | |
17 | پدافندی نصر | 59/10/15 | اول | |||||
18 | پدافندی خوارزم(ضربت ذوالفقار) | 59/10/19 | اول | 68 | پدافندی تپه سرخ(نصر8) | 64/7/3 | ششم | |
19 | آفندی توکل | 59/10/20 | اول | 69 | فندی والفجر8 | 64/11/20 | ششم | |
20 | آفندی کلینه و سید صادق(2) | 59/12/15 | اول | 70 | آفندی والفجر9 | 64/12/5 | ششم | |
21 | آفندی رقابیه | 59/12/25 | اول | 71 | پدافندی چوارتا | 64/12/16 | ششم | |
22 | آفندی چغالوند | 59/12/26 | اول | 72 | پدافندی لولان | 65/2/3 | ششم | |
23 | آفندی کانال هندلی | 60/1/15 | اول | 73 | پدافندی شرهانی | 65/2/19 | ششم | |
24 | آفندی تپه چشمه(1) | 60/1/15 | اول | 74 | پدافندی حاج عمران | 65/2/24 | ششم | |
25 | آفندی زغن | 60/1/25 | اول | 75 | پدافندی مهران | 65/2/27 | ششم | |
26 | پدافندی قوچ سلطان | 60/1/27 | اول | 76 | آفندی کربلاء1 | 65/4/9 | ششم | |
27 | آفندی بازی دراز(1) | 60/2/2 | اول | 77 | پدافندی جزیره مجنون | 65/4/31 | ششم | |
28 | آفندی تپه چشمه(2) | 60/2/11 | اول | 78 | آفندی کربلاء2 | 65/6/10 | ششم | |
29 | آفندی الله اکبر(خیبر) | 60/2/31 | اول | |||||
30 | آفندی تپه های انگوش | 60/2/31 | اول | 79 | آفندی کربلاء4 | 65/10/3 | هفتم | |
31 | آفندی خیبر(قوچ سلطان) | 60/3/5 | اول | 80 | آفندی کربلاء5 | 65/10/19 | هفتم | |
32 | پدافندی قوچ سلطان | 60/3/17 | اول | 81 | آفندی کربلاء6 | 65/10/23 | هفتم | |
33 | آفندی فرمانده کل قوا خمینی روح خدا | 60/3/21 | اول | 82 | آفندی تکمیل کربلاء5 | 65/12/3 | هفتم | |
34 | آفندی جاده ماهشهر-آبادان | 60/3/31 | اول | 83 | آفندی کربلاء7 | 65/12/13 | هفتم | |
35 | پدافندی جنوب مریوان | 60/4/30 | اول | 84 | آفندی کربلاء8 | 66/1/18 | هفتم | |
36 | آفندی طراح | 60/5/5 | اول | 85 | آفندی کربلاء10 | 66/1/25 | هفتم | |
37 | آفندی بازی دراز(2) | 60/6/12 | اول | 86 | آفندی نصر2 | 66/3/13 | هفتم | |
38 | آفندی شهید مدنی | 60/6/27 | اول | 87 | پدافندی شورشیرین | 66/3/16 | هفتم | |
88 | پدافندی میمک | 66/5/2 | هفتم | |||||
39 | آفندی ثامن الائمه | 60/7/5 | دوم | 89 | آفندی نصر6 | 66/5/10 | هفتم | |
40 | آفندی طریق القدس* | 60/9/9 | دوم | |||||
41 | آفندی مطلع الفجر(شیاکوه) | 60/9/20 | دوم | 90 | آفندی نصر9 | 66/9/2 | هشتم | |
42 | آفندی محمد رسول الله (ص) | 60/10/12 | دوم | 91 | آفندی بیت المقدس2 | 66/10/25 | هشتم | |
43 | پدافندی چزابه | 60/11/17 | دوم | 92 | آفندی والفجر10 | 66/12/29 | هشتم | |
44 | آفندی چزابه | 60/12/1 | دوم | 93 | آفندی مهدی(عج) | 67/1/1 | هشتم | |
45 | پدافندی شوش | 60/12/29 | دوم | 94 | آفندی بیت المقدس5 | 67/1/20 | هشتم | |
46 | آفندی فتح المبین ** | 61/1/2 | دوم | 95 | پدافندی فاو | 67/1/28 | هشتم | |
47 | آفندی بیت المقدس *** | 61/2/10 | دوم | 96 | پدافندی شلمچه | 67/3/4 | هشتم | |
48 | آفندی رمضان **** | 61/4/22 | دوم | 97 | پدافندی جزایر مجنون | 67/4/4 | هشتم | |
98 | پدافندی طلائیه - کوشک | 67/4/4 | هشتم | |||||
49 | آفندی مسلم بن عقیل | 61/7/9 | سوم | 99 | پدافندی فکه | 67/4/21 | هشتم | |
50 | آفندی محرم***** | 61/8/10 | سوم | 100 | پدافندی تمر چین | 67/4/29 | هشتم | |
51 | آفندی والفجر مقدماتی | 61/11/17 | سوم | 101 | پدافندی طلائیه - کوشک | 67/4/31 | هشتم | |
52 | آفندی والفجر1 | 62/1/21 | سوم | 102 | پدافندی قصر شیرین | 67/4/31 | هشتم | |
53 | آفندی والفجر2 | 62/4/29 | سوم | 103 | پدافندی مهران | 67/4/31 | هشتم | |
104 | آفندی مرصاد | 67/5/3 | هشتم | |||||
105 | پدافندی شرهانی | 67/5/30 | هشتم |
پی نوشت :
* طرح عملیاتی کربلای1
**طرح عملیاتی کربلای2
*** طرح عملیاتی کربلای3
****طرح عملیاتی کربلای4
*****طرح عملیاتی کربلای5
فرآوری: زینب سیفی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: اطلس نبردهای ماندگار
سراپا وسعت دریا گرفتند | |
همان مردان که در دل جا گرفتند | |
تمام خاطرات سبزشان ماند | |
به بام آسمان مأوا گرفتند | |
به دوش ما چه ماند ای دل، که وقتی | |
خدا را شاهدی تنها گرفتند | |
چه شد ای دل، که در این راه رفته | |
جواز وصل را بیما گرفتند | |
مگر مردان غریبی میپسندند | |
غریبانه ره دریا گرفتند؟ |
با تبریک به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس، آنچه پیش روی شماست گزیده ای از دریای خاطرات دوران دفاع مقدس است . باشد که قلب هایمان با یاد آن روزها آرامش یابد .
1-هرچه میگفتی چیزی دیگر جواب میداد. غیر ممکن بود مثل همه صریح وساده و همه فهم حرف بزند. بعد از عملیات بود، سراغ یکی از دوستان را از اوگرفتم چون احتمال میدادم که مجروح شده باشد،گفتم: «راستی فلانی کجاست؟» گفت بردنش «هوالشافی.» شستم خبردار شد که چیزیش شده و بردنش بیمارستان. بعد پرسیدم: «حال و روزش چطوره؟» گفت: «هوالباقی.» میخواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است و مانده بودم بخندم یا گریه کنم.
2- در عملیات فتح المبین همان طور که ما با تمام توان وارد نبرد شده بودیم دشمن نیز هر چه در توان داشت به صحنه آورده بود و از آن استفاده می کرد. هر پروازی را که انجام می دادیم هواپیماهای عراقی از بالا به ما حمله می کردند و پدافند و توپخانه آنها نیز از راه زمینی سعی در مقابله با ما داشتند. با آنکه دشمن را غافلگیر کرده بودیم ولی وقتی حمله آغاز شد دشمن نیز شدیداً به مقابله پرداخت.
در گرما گرم نبرد، هلیکوپتر "اسماعیلصحتی " و "ژولیدهپور" هدف مستقیم گلوله دشمن قرار گرفت و سقوط کرد. ما که ناظر این برخورد بودیم بلافاصله فرود آمده و آنها را از محل سانحه برداشتیم و قبل از رسیدن عراقی ها آنها را تخلیه کردیم. در بین راه با برج مراقبت تماس گرفتیم و وضعیت دوستان خود را گزارش دادیم. برج مراقبت با اعلام اینکه حمل مجروحین از راه زمینی مستلزم زمان بیشتری خواهد بود از ما خواست که با همان هلیکوپتر، مجروحین را به بیمارستان برسانیم. ما از برج مراقبت خواستیم که با بیمارستان تماس بگیرد و محلی را برای فرود ما آماده نمایند .قبل از رسیدن ما تمهیدات لازم صورت پذیرفته بود و یک محل 5-6 متری برای فرود آماده شده بود . بلافاصله در آن محل فرود آمدیم . تعدادی امدادگر برای حمل مجروحین کنار هلیکوپتر آمدند. هلیکوپتر را خاموش کرده و با نگاهمان مجروحین را بدرقه می کردیم. وقتی ژولیده پور را روی برانکارد گذاشتند ، مرا صدا کرد؛ با شرمندگی به طرف او رفتم. در حالی که به سختی نفس می کشید انگشترش را از انگشت در آورد و رو به من گفت :
* ملکوتی ! این انگشتر نامزدی من است. اگر زنده ماندم آن را در بیمارستان به من بده و اگر شهید شدم آن را به همسرم بده.
در حالی که بغض گلویم را گرفته بود انگشتری را گرفتم و با چشمان اشکبار برانکارد ژولیده پور را بدرقه کردم.
دقایقی بعد با توجه به حجم کار پروازی و نیاز پرسنل عملیات به ما ، به پایگاه خود پرواز کرده و به تیم های عملیاتی ملحق شدیم.
نزدیکی های غروب خبر دادند که ژولیده پور به شهادت رسیده و به مهمانی خدا رفته است.
در حالی که بغض گلویم را گرفته بود انگشتری را گرفتم و با چشمان اشکبار برانکارد ژولیده پور را بدرقه کردم.
نزدیکی های غروب خبر دادند که ژولیده پور به شهادت رسیده
آن انگشتری را که شهید به من داده بود طبق وصیّت آن بزرگوار به همسرش رساندم . همسر شهید وقتی انگشتری را گرفت با چشمان اشکبار گفت:" او قبل از رفتن به عملیات خواب شهادت دیده بود و به ما گفته بود که حتماً شهید می شود " و در حالی که نگاهش همچنان به انگشتری بود ادامه داد و گفت: "این انگشتری به عنوان یادگاری آن شهید تا آخر عمر در دست من خواهد بود و به یاد ایشان و با بچه هایی که یادگار آن شهید هستند زندگی خواهم کرد."
3-"تپش قلبم مانند صیقل دهل صدا می کرد و احساس می کردم گوشهایم دارد کر می شود قدمهایم را محکم می کردم، اما راه صاف برایم از سنگلاخ بیابان بدتر بود. انگار کسی داد کشید: «برو، زودباش» و من چقدر سخت از آنجا گذشتم. حالا کوههای سر به فلک کشیده کردستان زیرپایم بود و من چه تنها می رفتم با کیفی بردوشم. به تهران رسیدم...
همه شاد بودند از اینکه به مقصد رسیده اند. اما من هوای رفتن دوباره به سرم زد... و چه وحشتناک بود تنهایی من از آن زمان به بعد!» (4 تیر 1359)
«از دفتر خاطرات شهید صدیقه رودباری - شهادت 28/5/59»
تنهایی ات خیلی زود تمام شد، چه زود به آرزوی وصال رسیده ای! هوای رفتن به کجا را داشته ای که اینقدر بی تاب بوده ای؟ چه رازی در این پرواز هست که همه نوشته اید و آرزو کرده اید و چندی بعد راهی سفر شده اید؟!
«شهناز گفت: دیشب خواب دیدم هر دومون لباس سفید پوشیده ایم. این یکی شهناز گفت: یعنی با هم شهید می شیم !فردا جنازه هر دوشان کنار گلفروشی افتاده بود.»
(شهناز حاجی شاه و شهناز محمدی زاده - شهادت بر اثر درگیری مسلحانه خرمشهر 8/7/59)حتماً آن روز گلهای گل فروشی از بوی یاس شما عروسان لبریز شده اند.
4- قبل از حمید، برادرش راهی میدان جنگ شد، اما در آستان در خانه که ایستاد، به او گفتم: «حمید جون نمی شه تا اومدن برادرت از جبهه صبر کنی؟ آخه با هم که می روید، یک باره شرنگ تنهایی در جانم می ریزه. تازه اگر صیاد شهادت هر دوتای شما را صید کنه و ببره، کمر این پدر پیر می شکنه. »
اشکی که با آه و خون آمیخته بود، چشمان حمید، آن جوان مبارز را در آغوش گرفت. حرفش به زبان بود، اما گویا هر کلام به سختی از سد بغض گلویش عبور می کرد. سر بر شانه ام گذاشت؛ نمی خواست من اشک او را ببینم. آرام همان طور که باران بوسه اش بر سر و دوشم می ریخت، گفت: «مبادا که بوم تنهایی بر آشیان دلت منزل کند. پدر جان، به امام عاشورا (ع) توسل کن، امروز مرزهای ما گرمی گودال قتلگاه را به یاد می آره. صدها جوون مثل ماهی افتاده بر ساحل در خون می غلتند. پدرم، در جبهه به یاد گرمی دستان نوازشگر تو، از دستان پر مهر حسین (ع) یاری خواهم خواست. تو را هم به اون شافع روز جزا می سپارم.»
و این گونه حمید، من و مادرش را به خدا سپرد و قدم در راه پرمخاطره جهاد گذارد.
به نقل از پدر شهید حمیدرضا سعیدعرب
حمیدرضا در روز هفتم بهمن ماه سال 1365در سن 20 سالگی هنگام عملیات کربلای پنج در کربلای شلمچه کربلایی شد و از شراب طهور بهشتی سرمست گشت. مزار پاکش در بهشت زهرا (س) قطعه 24 ردیف24 قرار دارد.
5- همه سرشان با صدای انفجار خمپاره ی 60 و سرو صدای پیک دسته از سنگر ، بیرون آورده بودند . چهره وحشت زده پیک که به زحمت می توانست حرف بزند همه را ترسانده بود .
یکی از بچه ها که از سنگر بیرون پرید و رفت به سمت سنگر فرماندهی دسته . با چهره ی رنگ پریده برگشت و گفت : « غلامی شهید شد » محمد غلامی از بچه های گنبد بود که روز قبل جایگزین فرمانده شده بود . وقتی بالای سرش رفتم به پیک دسته حق دادم که آن طور ترسیده باشد . خمپاره درست به فرق سرش اصابت کرده بود . وقتی به دقت به پیکر شهید نگاه کردم ، در دستش خودکاری را دیدم که نوک آن روی دفترچه قرار داشت .
همان لحظه به کنجکاو شدم آخرین جمله ای را که نوشت بخوانم . خم شدم و خودکار و دفترچه را از دستش در آوردم . روی کاغذ را خون ، مغز و موی سر پوشانده بود و نوشته اصلاً معلوم نبود . صفحه کاغذ را پاک کردم . مو در بدنم سیخ شد . لرزش را در خودم احساس کردم . جمله پررنگ نوشته شده بود.« خدایا مرگ مرا شهادت درراه خود قرار بده »
آن روز آیه ، « ن والقلم و مایسطرون » برایم تفسیر شد و تا امروز مرا در طلب آن قلم و دفتر ، سرگردان کوچه باغ های خاطرات کرده است .
یکی از بچه های تخس بسیجی از انتهای مجلس برخاست و گفت: اگر کسی محاسن نداشت ،چه کار کند؟ برادر روحانی هم که اصولا در جواب نمی ماند گفت: محاسن بغل دستی اش را بگیرد .چاره ای نیست، فعلا دوتایی استفاده کنند تا بعد!
6- عید سال72 بود و بچه ها هم گرفته و پکر. چند روزی بود که هیچ شهیدی خودش را نشان نداده بود. هر روز صبح «بسم الله الرحمن الرحیم» گویان می رفتیم کار را شروع می کردیم و تا غروب زمین را می کندیم، ولی دریغ از یک بند استخوان. آن روز مهمانی از تهران برایمان آمد. کاروانی که در آن چند جانباز بزرگوار نیز حضور داشتند. از میان آنان، «حاج محمود ژولیده» مداح اهل بیت(علیه السلام) برجسته تر از بقیه بود. اولین صبحی که در فکه بودند، زیارت عاشورای با صفایی خواند.خیلی با سوز و آتشین. آه از نهاد همه برخاست. اشک ها جاری شد و دل ها خون شد به یاد کربلای حسینی، به یاد اباعبدالله در صحرای برهوت و پر از موانع و سیم خاردار فکه. فکه والفجر یک.
به یاد چند شب و چند روز عملیات در 112 و 143 و 146. به یاد شهدایی که اکنون زیر خاک پنهان بودند. زیارت عاشورا که به پایان رسید، «علی محمودوند» دو رکعت نماز زیارت خواند و قبراق و شاد، وسایل را گذاشت عقب وانت تویوتا. تعجب کردم. گفتم: «با این عجله کجا؟» شادمان گفت: «استارت کار خورد، دیگه تمام شد. رفتم که شهید پیدا کنم». و رفت.
دم ظهر بود که با صدای بوق وانتی که از دورمی آمد، متعجب از سوله ها بیرون آمدیم. علی محمودوند بود که شهیدی یافته بود. آورد تا به ما نشان دهد که زیارت عاشورا چه کارها می کند
7- دوستان شهدا، لحظه و آنی بییاد آنها به سر نمیبردند. همهی هوش و حواسشان به آنها بود. یکی از راههای حفظ این ارتباط و مؤانست، پوشیدن لباس شهدا و بستن سربند آنها به سرشان بود. گاهی میشد یک لباس یا سربند را چندین شهید پشت در پشت پوشیده یا بر سر بسته بودند و به نفر دیگر رسیده بود
8- در جبهه غرب روی تپه ای مستقر بودیم. ملخ ها زاد و ولد داشتند و همه را به ستوه آورده بودند. هر کجا را که پا می گذاشتی پر از ملخ بود. حتی داخل چکمه و پوتین ها و پاچه شلوار و ... خلاصه هر کجا که راهی می یافتند وارد می شدند، ظاهراً چاره نبود جز آن که به شهر برویم و چند جوجه خریده و با خود به منطقه بیاوریم. همین کار را هم کردیم. جوجه ها آنقدر ملخ خورده بودند که شکم هایشان باد کرده بود. تازه داشتیم از شر ملخ ها تا حدودی خلاص می شدیم که سر و کله چند گربه در آن حوالی پیدا شده و در کمین جوجه ها نشسته بودند، و حالا مشکل ما دو تا شده بود.
9- ایام رجب المرجب بود و هر روز دعای «یا من ارجوه لکل خیر» را می خواندیم. حاج آقا قبل از مراسم برای آن دسته از دوستان که مثل ما توجیه نبودند، توضیح می داد که وقتی به عبارت ”یا ذوالجلال و الاکرام ”رسیدید، که در ادامه آن جمله ”حرّم شیبتی علی النار ” می آید، با دست چپ محاسن خود را بگیرید و انگشت سبابه دست دیگر را به چپ و راست تکان دهید. هنوز حرف حاجی تمام نشده ، یکی از بچه های تخس بسیجی از انتهای مجلس برخاست و گفت: اگر کسی محاسن نداشت ،چه کار کند؟ برادر روحانی هم که اصولا در جواب نمی ماند گفت: محاسن بغل دستی اش را بگیرد .چاره ای نیست، فعلا دوتایی استفاده کنند تا بعد!
10-یک مجروح را روی برانکارد برزنتی حمل میکردند و نمیدانستند در شلوغی فضای بیمارستان، او را کجا بگذارند. من متوجه آنها شدم. اشارهای کردم و آنها برانکارد را در کنار من بر زمین گذاشتند. با پارچهی خاک گرفتهای شکمش را پوشانده بودند. به آرامی پارچه را کنار زدم. مجروح علیرغم اینکه سعی میکرد فریاد نزند ولی از ته گلویش فریاد دردآلودش را حس میکردم. به قدری لب و دهانش را از شدت درد گاز گرفته بود که خونهای خشک شده روی لبهایش به خوبی دیده میشد.
پارچه را که برداشتم رودههایش بیرون زد. قسمتی از روده که از شکم خارج بود، در موقع حمل، لای میلههای برانکارد گیر کرده و در اثر سایش سیاه شده بود. او را نیز به اطاق عمل هدایت کردم و خودم برای عمل، به اطاق عمل رفتم. همکارانم در سطح بیمارستان به شدت مشغول فعالیت بودند.
مجروح هجده سال بیشتر نداشت. جوان نیرومند و قوی هیکل و برازندهای بود، از خطه گیلان. با وجود خون زیادی که از او رفته بود، از نظر جسمی و مهمتر از آن، از نظر روحی مقاومت خوبی از خود نشان میداد. او را به سرعت از نظر مایع، احیا کردم تا بتواند بیهوشی را تحمل کند. به زحمت توانستم دو واحد خون برایش تهیه کنم.
و بالاخره عمل جراحی با موفقیت به پایان رسید. بسیار خوشحال بودم که توانستهام برایش کاری بکنم.
زینب سیفی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
ایرانیان، در طول تاریخ پر نشیب و فراز خود، جنگهای بسیاری را تجربه کردهاند. دور از واقع نیست اگر بگوییم بیش از نیمی از تاریخ این سرزمین به جنگهای گرم و کشمکشهای سرد گذشته است. هنوز غبار سم اسبان مغول، ننشسته بود که تیموریان تاختند، و پس از آن غُزها و سپس صلیبیون و از آن پس عثمانیهای آناتولی و چندی بعد، سپاه دریایی پرتغال و بلژیک از جنوب، و آنگاه روس و انگلیس و ... . چنین است که در جویبار سرنوشت این ملت مظلوم، هماره خون جاری بوده است، و بدین روی بر بام حیاتشان همیشه پرچم مقاومت در رقص و اهتزاز.
چرا و چیست آنچه موجب خشم و تجاوز دیگران است، و چگونه است که بوم جنگ هرگز از بام ما برنمیخیزد؟ آیا سرزمین ما را مواهبی است که همگان را به طمع میاندازد؟ آیا ایرانی مسلمان و مسلمان ایرانی، سخنی دارد که باید خاموش گردد و پنبه سکوت در دهانش کرد؟ آیا کاستیهای ما، چنین سرنوشت ناراستی بر ما رقم زده است؟ ما چگونه مردمی بودیم که باید در روستای گلستان و ترکمنچای، پای عهدنامههایی را امضا میکردیم که هنوز داغ آن سینهها را میسوزاند و دلها را میشوراند؟
دریغا که مغول را راندیم، اما تیمور را سفره تسلیم گستراندیم؛ صلیبها را شکستیم، اما از جنگ با همسایه عثمانی طرفی نبستیم؛ پرچم مشروطه افراشتیم، اما پانزده سال بعد، با همان پرچم، چکمههای رضاخان را برق انداختیم. چرا؟
پاسخ را باید از آنان پرسید که تاریخ میدانند و مردمشناسی خواندهاند و جهان را آنگونه که بوده است، میشناسند. آنچه در این نوشته کوتاه بر ماست، اشارت به دفاعی است مقدس و شکوهمند که چراغ آثارش هنوز میدرخشد و تا روزی که ایرانی میزید، از این نور، پرتو غیرت و معرفت میگیرد.
در آخرین روزهای گرم تابستان 1359، جغد شومی در آسمان آبی ایران پدیدار شد و از آن پس مارهای بسیاری به سوی مرزهای جنوب و غرب ایران خزیدند. هنوز ریشههای انقلاب دینی، اندیشههای مردم را نپیموده بود که دستهای آهنین جور، جنبیدن گرفت و نهال تازه سرازخاک برآورده را آماج تبرهای خشم و کینه دیرینه خود کرد. چه میباید میکردند مردمی که هنوز طعم انقلاب خویش را هم نچشیده بودند که ناگاه بر سر و رویشان تیر و بمب و گلوله، باریدن گرفت؟ جنگیدند و دفاع را اینبار بر خود همچون نماز و روزه فریضه انگاشتند. چنین بود که نخستین برگها از دفتر دفاع مقدس ورق خورد و آن شد که دیدیم یا شنیدیم، و پس از ما سینهبهسینه، نَقل و نُقل مجالس خواهد شد. از جنگ و دفاع گریزی نداشتیم و این «ناگزیر» را به فال نیک گرفتیم؛ زیرا باید که یکبار و برای همیشه، جهانیان را خبر میکردیم که از معجون ایران و اسلام، جز غیرت و آزادگی برنمیخیزد.
اگر مینشستیم و آن میشد که مهاجمان میخواستند، اکنون ما نیز این نبودیم که هستیم. زبونی و تسلیم و وادادگی تا پستوخانه روحمان ریشه میدواند و بیاذن و اشارت بدخواهانمان، به سوی هیچ خیر و شری نمیرفتیم
چرا ایستادیم؟
اگر مینشستیم و آن میشد که مهاجمان میخواستند، اکنون ما نیز این نبودیم که هستیم. زبونی و تسلیم و وادادگی تا پستوخانه روحمان ریشه میدواند و بیاذن و اشارت بدخواهانمان، به سوی هیچ خیر و شری نمیرفتیم. ایستادیم و گوهر جان را گرامیتر از ایمان و عزت نشمردیم تا قلم سرنوشت ما در دست بدخواهان و نارفیقان ما نباشد.
گر نثـار قـدم یار گرامی نکنـم
گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
در جغرافیایی به نام جبهه، همه تاریخ ایران و گستره فرهنگ دینی آن، گرد هم آمدند تا آن کنند که سزاوار مردمی دیندار و ایمانگرا است. اگر نشانی از آن روزهای داغ و خونین، در دفتر سرنوشت ما نبود، و اگر شلمچه و چزّابه را هم تبدیل به ترکمانچای و گلستان میکردیم، تا آخرین روز دنیا باید سر به زیر میافکندیم و حسرت ایمان و باورهایی را میخوردیم که از سرزمین خاکی و روحی ما رخت بربستهاند.
ایستادیم؛
1. زیرا کتاب آسمانی ما، قرآن گرامی، جهاد را رستگاری بزرگ نامیده است؛
2. از آن رو که علی (ع) سرور آزادگان جهان، مجاهدت در راه خدا را دری از درهای بهشت خوانده است؛
3. زیرا ناموس و شرف و غیرتمان، جز این راهی برایمان نمیگذاشت؛
4. زیرا شهرها و تاریخ خود را دوست میداشتیم؛
5. تا جهانیان را خبر شود که فرق است بین مردمی که رعیت پادشاهان جابرند با مردمی که دست ارادت به مردی از تبار عالمان ربانی دادهاند؛
6 . چراکه اگر جز این میکردیم، پاسخی برای نسلهای آینده نداشتیم؛
7. زیرا همه اصالت و نجابت خود را در گرو این جنگ میدیدیم؛
8. . تا فضیلتهای پنهان و نهفته در سویدای جان شهیدان و جوانان میهن آشکار شود؛ همانان که خمینی بزرگ در مدحشان گفت:«تاریخ اسلام، جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوانهای ایران ما سراغ ندارد.» (صحیفه نور، ج13، ص195)
ایستادیم و از جان و مال خویش چشم پوشیدیم تا مواهب بسیاری نیز نصیب بریم. راستی آیا مگر در جنگ و ستیز هم منفعتی است؟ آری؛ جنگ و دفاع را مواهب و آثاری است که هنوز همه آنها را کسی نشمرده و احصا نکرده است. برخی را همگان میدانند و برخی را باید به تور تحقیق صید کرد. آنچه مانع از چنین تحقیقاتی میشود کراهت چهره جنگ و ناخواستگی آن است. بدین رو کمتر کسی را رغبت است که از فواید و مواهب جنگ دفاعی سخن بگوید. اما انصاف و حقیقت آن است که گفتنیهای بسیاری دراینباره ناگفته مانده است.
عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
آری؛ جنگ در آیین رحمانی اسلام، بههیچ روی مطلوبیت ذاتی ندارد، مگر آنکه ضرورتی رخ نماید، یا گزیری از آن نباشد. اگر صیانت از کیان دین و کشور، خشونت است و جنگطلبی، همه انسانهای غیرتمند و تعالیجو، جنگ طلبند! اما اگر حفظ آشیانه و دلسوزی برای دین و آیین، مقدس است، هرچه در این مسیر رخ دهد، قداستبار است؛ هرچند جنگ و خونریزی باشد. دفاع، ما را امتی زنده و ملتی لایق زیست اجتماعی کرده است. پس باید شأن و شکوهش را پاس داریم و در سالروزش، سر از پا نشناسیم.
هفته ای که گذشت یاد و خاطره ی سال های خون و حماسه را برای همگان زنده کرد. باید اندیشید که آیا یک هفته از شهدا و ایثارگری جانبازان گفتن کافی است؟ آیا فقط گفتن و شنیدن کفایت می کند ؟
برای آشنایی هر چه بیشتر با حماسه های این هشت سال پایداری درس آشنایی با دفاع مقدس در دانشگاه ها تدریس می شود و اکنون بخوانید دست نوشته ی یکی از استادان این درس را ...
مشکل اصلی من این است که بیشترین وقت و انرژی ام در کلاس درس و در ارتباط با دانشجویانم، به جای تدریس دفاع مقدس، صرف دفاع از دفاع مقدس می شود، مهدی یمینی
آقای دکتر یمینی استاد دانشگاه که از سراداران سلحشور جنگ نیز بوده است، امروز در یک برنامه زنده تلویزیونی گفت: مشکلی اصلی من این است که بیشترین وقت و انرژی ام در کلاس درس و در ارتباط با دانشجویانم، به جای تدریس دفاع مقدس، صرف دفاع از دفاع مقدس می شود، وقتی در مقابل انبوه پرسش های دانشجویان محاصره می شوم که چرا جنگیدید؟ و چرا باید بجنگیم؟
این حقیقت ماجرا است. ولی این که چه شد که چنین شد و چرا ما امروز با نسل جوان و نوجوانی مواجه ایم که برخلاف انتظار ما چنین پرسش هایی مطرح می کنند و آن چنان که ما متوقعیم، تصور و تصویر باشکوهی از آن حماسه بی نظیر تاریخ ساز در ذهن ندارند، باید قبل از فرافکنی و پیش کشیدن بحث هایی چون تهاجم فرهنگی و جنگ نرم و... خودمان را پای میز محاکمه بنشانیم و از خودمان بازجویی کنیم که ما پس از جنگ چه کردیم؟
همه آن چه که در دورهای حاکمیت گروههای مختلف در حوزه های سیاست ، فرهنگ و اقتصاد بر جامعه گذشت را مرور کنیم و نتایج و دستاوردهای هر دوره را در هریک از حوزه های فوق استخراج و تجزیه و تحلیل کنیم و به پاسخ های علمی و منطقی برسیم، آن گاه اگر منصف باشیم به نسل سوم و چهارم این حق را می دهیم که یقه ما را بگیرند که چرا جنگیدید؟ و چرا از جنگی که این همه درد و رنج و محرومیت و خسارت برای ما به بار آورده است، تجلیل می کنید؟
هیچ کس به نوجوانان و جوانان دهه هفتاد و هشتاد حقیقت جنگ را نگفت و هیچ نهاد و ارگان و سازمانی خود را متولی این امر مهم ندانست و هیچ اراده و همتی جدی شکل نگرفت تا راه "آنان که رفتند و کار حسینی کردند" را پس از پایان حماسه کربلای جبهه ها ادامه دهند و "کار زینبی" کنند.
نسل سوم و چهارم انقلاب که نه آن قطعه از بهشت (دفاع مقدس) را دیده بودند و نه از اهلش روایت حقیقتی آن را شنیده بودند و به جای ارمغان و میراث سال های دفاع مقدس (ارزشهای مبارزه و جهاد در راه خدا و معنویت و فرهنگ ایثار و شهادت) که لا به لای چرخ های توسعه اقتصادی خاندان کارگزاران سازندگی خرد و خمیر شد و پس از آن در دوره های مختلف به فراموش خانه تکنوکرات های متحول و دگر اندیش شده سپرده شد، حالا فقط شاهد خسارت ها، کمبودها، عقب ماندگی ها و خرابی ها و نا به نجاری های ناشی از تبعات منفی هشت سال جنگ هستند حق دارند پدران خود را محاکمه کنند که چرا جنگیدید؟
همه ما پدران و مادران نسل سوم و چهارم انقلاب متهمیم. همه ما که پس از جنگ، تفنگ را زمین گذاشتیم اما قلم و قدم و دوربین و ... برنداشتیم و تریبون و آنتن و منبر و پرچم و خاکریزهای فرهنگی و هنری بر نیفراشتیم تا از ارزش های سال های دفاع مقدس با ابزارهایی که دم دست مان بود - و هست- پاسداری کنیم، متهم هستیم. همه ما که پس از جنگ، سنگرهای فرهنگی و اعتقادی را خالی کردیم و سرگرم جمع آوری غنایم شدیم متهم هستیم. همه ما که در برابر جریان هایی که مسیر انقلاب را از خط و ارزش های دفاع مقدس منحرف کرد سکوت مصلحت اندیشانه اختیار کردیم، متهم هستیم. همه ما که پس از جنگ میراث معنوی دفاع مقدس را به موزههای اندیشه های خود سپردیم و با توسل ریا کارانه به روایت معصوم که «فرزند زمان خویشتن باش» پنجره های آرزوهای خود را به روی رفاه و تجمل و عافیت و مصلحت و دنیاطلبی گشودیم، متهم هستیم.
پس بیایید یک بار بی حب و بغض خودمان را تماشا کنیم و اشتیاق روزافزون جوانان سرزمین مان به حضور آگاهانه و عاشقانه در کاروان های راهیان نور هر سال را با چشم دل ببینیم و عادلانه و عاقلانه تفسیر کنیم و مدام تکرار نکنیم نسل سوم با دفاع مقدس بیگانه است.
همه با هم بگوییم: ما متهمیم.
مشرق نیوز
تنظیم : فرهنگ پایداری تبیان